responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 902

موضوع: تفسير سوره عصر

تاريخ پخش: 75/01/02

بسم الله الرّحمن الرّحيم

بيننده‌ها بحث من را در سال هفتاد و پنج مي‌بينند. سال نو بر همه مبارک باشد. ما هفده سال است که در خدمت شما هستيم. بحثي که در اولين هفته سال مي‌خواهم داشته باشم تفسير فشرده سوره والعصر است.
پس موضوع بحث: سود و زيان در قرآن، تفسير سوره والعصر.

1- معني لغوي و تفسير كلمه‌ «والعصر»

قرآن مي‌فرمايد: (وَ الْعَصْرِ) (عصر /1). قسم به زمان. عصر در لغت يعني فشردن. عصاره يعني فشرده شده. چون کارها در آستانه غروب جمع و فشرده مي‌شود. شايد به همين خاطر به آستانه غروب گفته‌اند عصر. قسم به زمان. زمان خاصي است؟ شايد! زمان بعثت زمان طلوع اسلام. زمان نتيجه‌ي اسلام زمان حضرت مهدي(ع). اينکه خدا به زمان قسم مي‌خورد يک فرهنگ عمومي را باطل مي‌کند چون گاهي مردم در فرهنگشان به زمان فحش مي‌دهند. مي‌گويند بد زمانه‌اي است.
زمان بد نيست. اگر زمان بد بود خدا به آن قسم نمي‌خورد. خداوند به همه قطعات زمان هم قسم خورده است. (وَ الْفَجْرِ) (فجر /1)، قسم به طلوع فجر. (وَ الصُّبْحِ) (مدثر /34)، قسم به صبح. (وَ اللَّيْلِ) (مدثر /33). (وَ النَّهارِ) (ليل /2). (وَ الضُّحى‌) (ضحى /1).
به همه قطعات زمان قسم خورده. اما به سحر سه بار قسم خورده. (وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ) (فجر /4)، (وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ) (تكوير /17)، (وَ اللَّيْلِ إِذ اَدْبَر) (مدثر /33). و اين نشان دهنده اين است که سحر بهترين زمان است.
«وَ الْعَصْرِ» معناي ديگر: به فشار، قسم. به سختي‌ها قسم. حديثي امروز ديدم از پيغمبر(ص) واز اميرالمؤمنين(ع) که اين دو بزرگوار فرمودند: قسم به زمان و حوادث تلخ زمان. چون حوادث تلخ هم باعث مي‌شود که عصاره انسان در بيايد. يعني هر چه دارد نشان بدهد.
«وَ الْعَصْرِ»، يعني قسم به حوادثي که عصاره‌ات را مي‌کِشد. يعني انسان تا عصاره‌اش گرفته نشود استعدادهايش پديدار نمي‌شود. به زمان قسم، يا به فشار و سختي‌ها قسم. يعني سختي‌هايي که شما خيال مي‌کني که تلخ است، نه، اينها عامل رشد است. روايت داريم حوادث تلخي که رُسّ آدم را در مي‌آورد.
(إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‌ خُسْرٍ) (عصر /2)، انسان در خسارت است. «لَفي‌ خُسْرٍ» چه مي‌خواهد بگويد؟

2- خسارت از بين رفتن سرمايه است

تفاوت ضرر با «خُسْر» چيست؟ ضرر جايي است كه نرخ بيايد پايين. نرخ پايين بيايد ضرر است. خسارت جايي است كه سرمايه آب شود. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‌ خُسْرٍ» يعني‌ اي انسان مثل يخ آب مي‌شوي. يعني سرمايه‌ات از بين مي‌رود. به زمان قسم که سرمايه‌ها آب مي‌شود.
«وَ الْعَصْرِ»، قسم به عصر خورد، چرا؟ مي‌خواهد بگويد، دارد غروب مي‌شود. زود باش. (اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ) (انبياء /1). وقت تمام مي‌شود.
ديده‌ايد چطور اوّل سپيده مي‌زند و کم کم اين سپيده، روز مي‌شود و همه جا روشن مي‌شود. ريش‌هاي سر و صورت، موها و زلف‌ها هم اول يکي سپيده مي‌زند. اين طلوع فجر است. (حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ) (بقره /187). يک سپيده مي‌زند. بعد کم کم خورشيد پيري مي‌آيد، بالا مي‌آيد، تا (وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً) (مريم /4). تا تمام سر و صورت سفيد شود.
غروب شد، زود باش، زود باش، چه کاسبي کرده‌اي. دير شد، عمر آب مي‌شود. سرمايه‌ها چيست؟ همه چيز سرمايه است. ابر و باد و مه و خورشيد و فلک همه سرمايه‌هاي ما هستند. همه براي اين بود که ما از آن استفاده کنيم. اگر ما هدر برويم نه فقط ما هدر رفته‌ايم بلکه ابر و باد و مه و خورشيد و… هم هدر رفته است.
بچه‌اي که در مدرسه درس نمي‌خواند نه اينکه فقط خودش درس نخوانده، بلکه معلم را هم معطل کرده، مدير را هم، امتحانات، تلفن، حياط، برق و گاز و سرمايه دار و همه و همه و… را حرام کرده. کل نظام آموزش و پرورش را معطل کرده.
يعني کسي که يک سال عمرش را تلف کرده نگويد من عمرم را تلف کرده‌ام. نه! خورشيد را تلف کرده، ماه را تلف کرده، همه چيز را تلف کرده. انساني که از عمرش استفاده نکرده با هستي بازي کرده.
«وَ الْعَصْرِ» دو تا معني دارد: 1- قسم به زمان. 2- قسم به حوادث و سختيها.
انسان کليد هستي است. کليد که گم شود تمام سرمايه‌هاي داخل خانه بي مصرف مي‌ماند. اگر حساب کنيد مي‌بيبيد که چقدر قرآن اهميت داده.

3- هرچه غير خداست خسارت است

هر چه غير خدا باشد خسارت است. در قرآن 71 مرتبه کلمه «دُونِ اللَّهِ» است.
«دُونِ اللَّهِ» غير خدا چيست؟
1- شهرت. آدم عمرش را صرف شهرت بکند خسارت است.
2- پول. (مَتاعُ الدُّنْيا قَليلٌ) (نساء /77).
(وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‌ خُسْرٍ) (عصر /2-1). چند رقم معامله داريم.
1- معامله سودآور. 2- معامله سربه سر. 3- در يک رقم معامله سرمايه هدر مي‌رود. در يک رقم ديگر علاوه بر اينکه سرمايه هدر مي‌رود، بدهکار هم مي‌شود.
(فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ) (بقره /16)، عمرش را داد ولي چيزي به دست نياورد. يک دروغ گفت دو هزار تومان به دست آورد. صداقت را داد دو هزار تومان به دست آورد. اين خسارت است. کمال صداقت را از دست داده و پول يک بلوز را به دست آورده. سر يک مسلمان را کلاه گذاشت. امّا صدهزار تومان به دست آورد. لقب خائن را به دست آورد. صدهزار تومان خسارت کرده‌اي! اين لقب به صدهزار تومان نمي‌ارزد.
بعضي‌ها هم اصلاً هيچ به دست نمي‌آورند. ديدند يک نفر مي‌رفت و مي‌زد توي سر خودش و مي‌گفت: باختم باختم. گفتند: چي شده؟ گفت: به من گفته‌اند برو کربلا امام حسين(ع) را بکش جايزه بگير. من رفته‌ام و ده درهم خرج خودم و اسبم کرده‌ام. رفته‌ام و امام حسين(ع) را کشته‌ام، حالا به من 6 درهم داده‌اند. هم جنايت کرده‌ام و هم در مسائل مادي باخته‌ام. در اينجا خدا مي‌گويد (خُسْراناً مُبيناً) (نساء /119).
امام رضوان الله تعالي عليه به شاه مي‌گفت: مزدورِ مزد بده. يعني ما نفت را بفروشيم، اسلحه بخريم و ژاندارم آمريکا هم باشيم؟ هم مزدور آنها باشيم و هم از پول خودمان به آنها بدهيم.

4- قدرچيزهايي كه داريم بدانيم تا خسارت نبينيم

سال نو است. خيلي چيزها داريم كه از آنها استفاده کنيم. مغز ايراني مغزي است که در کل جهان در مسابقات علمي درخشيد. نظام سياسي ايران، فقط در ايران است که يک مجتهد عادل حکومت مي‌کند. استقامت ايراني، کتاب آسماني نداريم در کره زمين که يک نقطه‌اش تحريف نشده باشد. بهترين کتاب، بهترين مکتب، بهترين رهبر، بهترين است. بهترين شرايط طبيعي، چهار فصل. ايران خوب کشوري است. قدر اين چيزها را بدانيم. مواظب باشيم اگر از اين امکانات استفاده نکنيم خسارت کرده‌ايم. ما مي‌توانيم هر لحظه که از ما يک چيزي کم مي‌شود يک چيزي هم اضافه شود.
ديروز يک جايي بودم يکي از شعراي خوب شعري خواند. متاسفانه شعرش را حفظ نکرده‌ام. امّا مفهومش اين بود که موي سياهم سفيد شد روي سفيدم سياه شد.

5- در سال نو بايد كينه شويي كرد

مثلاً خانم مي‌گويد: الحمدلله براي عيد قالي‌ها را شستم. همه شيشه‌ها را پاک کردم. فرش‌ها را فلان کردم. عکس پرده و فرش مثل هم است. سرويس‌ها فلان شد. اين‌ها همه براي فرش و کلاه و ماشين بود. خودت چي؟
دانشجو مي‌گويد: الحمدلله فوق ديپلم را گرفتيم رساله را هم نوشتيم. پس خودت چي؟
قرآن نمي‌گويد: علمت را زياد کن. اگر خدا مي‌خواست بگويد علمت را زياد کن مي‌گفت: ربّ زد علمي. قرآن مي‌گويد: (زِدْني) (طه /114). يعني خودم بزرگ شوم. نمي‌گويد: نفت بريز در آن. مي‌گويد قيف را بزرگ کن. قرآن نمي‌گويد: خدايا نفت بريز توي قيفم. چون اگر قيف کوچک باشد آدمِ کم ظرفيت سر مي‌رود. و لذا گفته: (زِدْني) (طه /114). يعني خودم بزرگ شوم؛ منتها از طريق علم.
يک کسي يک لنگ قيمتي بست و رفت حمام. يک مرد حکيمي در حمام مشغول کيسه کشيدن بود. اين آقا براي اينکه پُزي بدهد رفت پهلوي اين پيرمرد حکيم. گفت: پدر، من چقدر مي‌ارزم، پيرمرد يک مقدار نگاه به قيافه‌اش کرد و دست کرد به لنگش. مثلاً گفت: چهارهزار تومان. مرد گفت: چهارهزار تومان فقط پول لنگ من است. گفت: بنده فقط لنگتان را قيمت کردم، خودتان ارزش نداريد. سال تحويل يعني کينه شويي نه فرش شويي. فکر خودت باش.

6- علم بي‌عبادت و بال است

اميرالمؤمنين(ع) مي‌فرمايد: علمي که در آن عبادت نباشد اين علم وبال است.
قال علي(ع): «ثَمَرَةُ الْعِلْمِ الْعِبادَةُ» (غررالحكم/ص‌64). ثمرة علم اين است که آدم هرچه باسوادتر مي‌شود عبوديتش بيشتر شود.
يکي از مشکلات ما اين است که محرم که مي‌شود كه از دم گريه کنيم، اين کانال و آن کانال سينه، زنجير، روضه. انگار آنتن را برده‌اند توي مسجد. ولي عيد که مي‌شود همه کانال‌ها آهنگ مي‌زنند و بشکن مي‌زنند. بابا جان! نه محرم بايد آنقدر گريه باشد و نه عيد بايد اينقدر خنده باشد. يک توازني باشد.

7- در عيد نوروز ديد و بازديد و صله‌رحم خوب است

من اين را يک بار ديکر گفته‌ام، باز هم تکرار مي‌کنم: ايام عيد اگر هم صله رحم است صله رحمي باشد که در آن چيزي باشد. سه رقم آدم داريم: آدم موفق، کسي که روز به روز دوستانش اضافه مي‌شود. آدم معمولي: پارسال 30 تا رفيق داشته، امسال هم سي تا. آدم بي هنر: پارسال سي تا رفيق داشته، امسال 25 تا رفيق. بي هنر کسي است که نتواند رفيقش را نگه دارد.
عيد نوروز اصلاَ در قرآن که نيست. ارزش عيد نوروز، فقط يک عيد ملي است. کارهاي خوب فقط همين ديد و بازديدها است که بسيار کار خوبي است.

8- ايمان بايد همراه عمل صالح باشد

(وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‌ خُسْرٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ) (عصر /3-1). قسم به زمان. انسانها در زيانند، مگر کساني که ايمان دارند. ايمان بس است؟ نه. «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ». حديث داريم که علامت مؤمن اين است که در همه کارهاي خير شريک باشد. يعني اگر در همه بانک‌ها پول ندارد امّا در صندوق قرض الحسنه پول دارد.
ايمان تنها فايده ندارد. ايمان و عمل. قرآن مي‌گويد: کساني که ايمان و عمل را با هم داشته باشند خدا چند تا چيز به آنها مي‌دهد. (إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا) (مريم /96). کسي كه ايمان داشته باشد و عملش هم خوب باشد مِهرش را در دلها قرار مي‌دهد. مردم دوستش دارند.
ايام عيد است. خيلي از مسؤولين ممکن است پاي تلويزيون باشند. آقايي که مسؤول هستي، وکيل هستي، وزير هستي، امام جمعه هستي، هر پست و مقامي که داري. ببين مردم دوستت دارند يا نه. ببين اگر دوستت ندارند، يک ضلع مثلث اشتباه است. اگر مردم دوستت ندارند بايد ببيني يا ايمان نيست يا عمل صالح نيست و يا نعوذ بالله خدا که دروغ نگفته. پس يا از ايمان است يا از عمل صالح. مسؤولين ما الحمدلله ايمانشان خوب است پس مشکل از عملکرد شما است که درست نبوده.

9- بايد همديگر را به حق و صبر سفارش كنيم

البته آدم نياز به تذکر دارد آدم که معصوم نيست. فلذا قرآن مي‌گويد (وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ) (عصر /3). وصيت فقط يعني اينکه واعظ به آدم بگويد. «تَواصَوْا» يعني اينکه همه به همديگر بگويند. «تَواصِي» غير از وصيت است. وصيت يعني يک نفر به يک نفر ديگر بگويد. ما داشته‌ايم آدم‌هايي كه بسيارآدم‌هاي خوبي هستند امّا يک کاري کرده‌اند.
چند وقت پيش يک نفر آدم مهمي بود، يک کار اشتباهي کرده بود. رفتم، گفتم: آقا کارتان درست نيست. گفت: نخير کار من درست است. من ديدم چه کار کنم، خودش که قبول نمي‌کند. خلاصه يک جمعي از مسؤولين رده‌هاي بالا را برداشتم و رفتم پهلوي آن شخص. گفتم: آقا اينها را قبول داري؟ گفت: بله. همه آنها گفتند: کار شما اشتباه بوده. آن مرد قبول کرد. هيزم وقتي تبر مي‌زنند نمي‌شکند. چند بار روي هم مي‌زنند تا بشکند. يک کاري که بايد بشود، حتماَ بايد بشود؛ ولو ينکه يک بار گفتي نشد. به هر قيمتي که مي‌شود جلوي فساد را بايد گرفت. خلاصه، «تَواصَوْا» يعني بايد همديگر را به حق سفارش كنيم. و لذا امام در نهي از منکر مي‌فرمايد: بايد جلوي منکر را به هر قيمتي که هست گرفت. حتّي به قيمت اينکه از مجلس بلند شود و بيرون برود.
آياتي داريم در قرآن: در يک جلسه نشسته‌ايد يک نفر چرت و پرت مي‌گويد. بگو: آقا جان نگو. وقتي مي‌بيني گوش نمي‌دهد نگو عيب ندارد. نه. بلند شو و از پاي حرف هايش برو بيرون. چند تا آيه در قرآن داريم که اگر در يک مجلس نشسته‌ايد و در آن مجلس به مقدسات مذهبي توهين مي‌شود، حق نشستن نداريد و بايد جلوي آن را بگيريد و اگر نتوانستيد بايد بلند شويد و برويد.
يک کسي در زمان شاه مي‌خواست از من حال گيري کند. به راننده گفت: جناب آقاي راننده! اين شيخ رسيد، موسيقي را روشن کن. راننده هم موسيقي را روشن کرد. من همين طور که فکر مي‌کردم چه کار کنم، گفت: آشيخ. گفتم: بله. گفت: از اين موسيقي خوشت مي‌آيد. گفتم: بحث حلال و حرام نيست. فرض کنيم موسيقي حلال است، امّا من يک سؤال مي‌کنم. اين آقايي که مي‌خواند يا اين خانمي که مي‌خواند سوادش بيشتر است يا من؟ اين اگر خيلي سواد داشته باشد ديپلم و فوق ديپلم است، امّا من خودم را با سوادتر از اين فرد مي‌دانم که مي‌خواند. درست است که من نوار مغزم را در اختيار او بگذارم؟ شما اگر يک نوار با قيمت گران بخري، هر صدايي را روي آن ضبط مي‌کني؟
«وَ الْعَصْرِ». به زمان قسم. به فشارها و سختي‌ها که عامل رشد انسان است قسم. انسان دارد آب مي‌شود. چه کار کنيم؟ ايمان و عمل صالح بايد درست باشد. نتيجه ايمان و عمل صالح، محبوبيت است. پس اگر ديديد دوستتان ندارند، يا ايمان لق شده و يا عمل صالح.
«وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ». همديگر را سفارش کنيد.
سال نو را با نماز اول وقت شروع کنيد.

10- حق چيست؟

حق چيست؟ خدا حق است. (مَوْلاهُمُ الْحَقِّ) (انعام /60). در قرآن داريم، قيامت حق است. (وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ‌اي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزينَ) (يونس /53). درباره قيامت سؤال مي‌کنند: «أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ‌اي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ» بله حق است.
حکومت حق، جمهوري اسلامي حق است يا باطل؟ اگر حق است، به آن سفارش کن. نماز جمعه حق است، «تَواصَوْا بِالْحَقِّ».
يکي از مسؤولين مملکتي مي‌گفت: رفتم منزل امام. ديدم امام دارد نماز مي‌خواند و سر نماز اشاره مي‌کند. رفتم به آقاي صانعي گفتم: امام به چه چيز اشاره مي‌کند؟ گفت: امام مي‌گويد نگذاريد تنها نماز بخوانم. بياييد پشت سرم با هم نماز جماعت بخوانيم. يک كاري کنيم که نمازمان با سفرمان، با خنده‌مان، با صله رحممان يکي شود. بياييد از حالا به بعد، «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ» همديگر را سفارش کنيم البته «وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» پشتکار مي‌خواهد. آنقدر بگو تا گوش بدهد.
خدايا ما را از خاسرين و زيان کاران قرار نده. «إِلَّا الَّذينَ آمَنُوا» خدايا هر چه به عمرمان اضافه مي‌کني به ايمان ما بيفزا. «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» خدايا ايمان و عمل ما را در راه خودت قرار بده.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 902
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست