responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 805

موضوع: تربيت، اهداف تربيت – 2

تاريخ پخش: 79/12/18

بسم الله الرّحمن الرّحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
در اين جلسه بحث ما درباره تربيت است، ادب و تربيت و تزکيه و اخلاق و همان چيزي که الآن دنيا کمبود دارد، دنيا درمسائل صنعت و تکنولوژي و علم، انرژي اتمي و پتروشيمي، ماهواره و کامپيوتر و اينترنت، پيشرفته است. ولي اگر بپرسند ادب و اخلاق آنها هم زياد شده من جوابي ندارم، تلفن موبايل و همراه هست ولي قهر هستند، وسيله ارتباط هست ولي خود ارتباط نيست، مقداري در رابطه با اهميت اين موضوع صحبت کنيم.
موضوع: اهميت تربيت و اهداف تربيت
اول: اهداف تربيت
دوم: تربيت براي اينکه زندگي بهتر شود.
سوم: طرح و برنامه تربيتي
چهارم: زمان تربيت
پنجم: تربيت ديني و غير ديني

1- اهميت و اهداف تربيت

اهميت تربيت: هستي براي بشر آفريده شده: ابر و باد و مه و خورشيد و فلک (خَلَقَ لَكُم) (بقره /29) و (سَخَّرَ لَكُمُ) (ابراهيم /33) (مَتاعاً لَكُم) (مائده /96) خورشيد و آسمان و درياها براي بشر است و بشر هم براي عبادت است.
قرآن مي‌فرمايد: (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ) (ذاريات /56) بشر براي اين نيست که اصولش: خوراک و پوشاک و مسکن باشد، چون اينها را حيوان‌ها هم دارند، حتي حيوانها قانون و ملکه و مقررات و فهم و شعور دارند و از ما راحتتر و بي غصه ترند. خوردن آنها پوست کندن و سرخ کردن ندارد و لباس آنها دوخت و وصله و پرو و اتو نمي‌خواهد. در زندگي مادي حيوان‌ها از ما جلوتر هستند. پس هستي براي بشراست تا بشر قدمي بالاتر از حيوان‌ها بر دارد، و آن عبادت است و عبادت هم براي تقواست چون مي‌فرمايد: (اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ وَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‌) (بقره /21) و تقوا هم يعني تربيت. پس هستي براي بشر و بشر براي عبادت و عبادت براي تقوا و تقوا تربيت صحيح است. تمام انبياء هم براي تربيت آمده‌اند چون همه انبياء کارشان همين بود که مي‌فرمايد: (يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُم) (آل عمران /164) و تزکيه يعني تربيت «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ»(مستدرك‌الوسائل، ج11،ص187) پيامبر(ص) فرمود: من مبعوث شدم براي مکارم اخلاق پس هم تکوين(آفرينش) براي تربيت است و هم انبياء و اولياء و کتابهاي آسماني.
معناي تربيت:
1- شکوفا کردن استعدادها
2- کنترل غرائز، نه رسيدن به آرزوها به هر قيمتي که آبروي ديگران هم بريزد.
3- هماهنگي با جامعه: همه در صف رسيدن به امکانات، نريختن آب نمک پاي درختها، مردم آدمند و درخت خشک مي‌شود.
4- رسيدگي و اشباع خواسته‌هاي فطري
تربيت ديني:
تربيت ديني همه اين موارد را دارد اضافه بر آن رنگ الهي هم دارد. ما دو کلمه داريم «رب» تدبير و مالکيت 2- «ربي»: که به معناي تربيت است. و قهراً مالکي که صاحب تدبير باشد به فکر تربيت هم هست و به همين خاطر «رب» را به معناي تربيت مي‌گيرند و حال آنکه معنايش اين نيست و رب العالمين نه به معناي اينکه: عالم را تربيت کرد، يعني خدا جهانيان را مالک و تدبير مي‌کند ولي هرکس مالک و مدبر است تربيت هم لازمه اوست. مثال: مي‌گويم برويد نان بگيريد معنايش اين است هر کس مي‌رود نان بگيرد لباس خود را هم مي‌پوشد برهنه نميرود. لازمه‌اش آن است.

2- تربيت آن است که از هوسها به حق برسد

تربيت آن است که از هوسها به حق برسد، دوست دارم ولي حق نيست. و از شرک به توحيد، و از تفرقه به وحدت و از کدورت به صفا واز تنگ نظري به سعه صدر و از کينه به گذشت و از غفلت به توجه برسد تربيت است. نه اينکه هر کس دندانها را مسواک و لباسها را اتو و کيف به دست گرفت سوپر دولوکس و با شخصيت است، خير شخصيت ندارد، چون کينه دارد و‌اي کاش لباسها گوني بود و صفا داشت، کفش و کت و شلوارش گران ولي بد دل است.
مثال: خانه خوب آن نيست که فرشهاي خوبي داشته باشد بلکه تعداد بيشتري از آن استفاده کنند. اتاقي خوب است که چند فقير در آن غذا خورده باشند و، با اين موتور چند بار نماز جمعه رفته‌اي؟ بسياري انسانها داريم که در دنياي شرک و کينه و تنگ نظري هستند و جامعه هم به آن مي‌گويد: با شخصيت ولي سالي يک وام به کسي نمي‌دهد و به خانه يتيمي نمي‌رود و به فقيري نمي‌رسد و باسواد است کلمه‌اي ياد نمي‌دهد و پول در بانک دارد به کسي قرض الحسنه نمي‌دهد. قاطي نمي‌شود. کاش به جاي همه نخ، نخها و حرفها مي‌گفتم: (يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ) (بقره /257) خروج از ظلمت به نور. از ظلمت جهل به نور علم و از ظلمت کينه به نور وحد و صفا.
اهداف تربيت: بايدديد خود و بچه‌ها و طلبه‌ها را براي چه چيز تربيت مي‌کنيم اگر مشخص نشود، مي‌بيني حوزه و دانشگاه هم اشتباه تربيت کرده. دانشگاه تربيت کرده بيرون کار نيست، و حوزه با 20، 30 سال درس با آنچه جامعه نياز دارد فرق مي‌کند. بايد بر اساس نياز و احتياج تربيت برنامه ريزي شود.
1- اهداف جسمي:
کلاس اول: مثلاً تغذيه خوب و هواي سالم و لباس تميز و تفريح، همسر، بعضي در اين دايره هستند، سوپر دولوکس 80 کيلويي، غذا و کيف استاندارد و قشنگ، تربيت کلاس اول است.
کلاس دوم: بالاتر تربيت سياسي، اجتماعي است، براي اينکه در مدرسه تشکيلات و انتخابات باشد و خودکفايي و قدرت و مديريت و استقلال فرزندان.
کلاس سوم: تربيت براي اهداف انساني. براي فقر زدائي. بسياري از دانشجوها وضع سختي دارند ما از پدران مقداري گرفته به دانشگاه و نهاد نمايندگي شب عيد براي آنها به صورت مخفيانه کمک شود نه اينکه قبلاً به اين مسائل کاري نداشت بعد هم اين تربيت علمي دارد ولي تربيت انساني. . ؟ دانشجوها ايام عيد با کميته امداد و. . . مي‌رفتند قسمت کهنوج و با جهاد سازندگي براي کمک به فقرا.
جهل زدايي: کلاس تقويت براي افرادي از محل که در راهنمايي و دبيرستان تجديد شده‌اند و عقب مانده‌اند. مشورت، نوع دوستي و تعارف، عزت.

3- تربيت نهايي و الهي آن است كه كار براي خدا باشد

بالاتر از اين تربيت فکري است:
چکار کنيم که بچه‌ها به حکمت و تدبر و تعقل و عمق برسد. تربيت نهايي و الهي: کار نه براي دانش آموز بلكه براي خدا.
مثال: من آب مي‌دهم که او سيراب شود ولي خداي آن هم راضي مي‌شود. راضي شدن او موقت ولي خدا دائمي است. باقي را راضي نگه داريم نه فاني را و چرا ظرف بستني يکبار مصرف و چهار سال وزير و رئيس، خدا هميشه رئيس است. قرآن مي‌فرمايد:(ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ) (نحل /96)
حديث داريم اگر کسي دختري را براي شکلش انتخاب کند(چون خوشگل است با زاد و ولد و بالا رفتن سن شکل بر مي‌گردد و جهاز هم مدلش عوض مي‌شود) اگر براي خدا باشد خدا هميشه و ازدواج هميشه هست و اگر براي شکل ديگري را مي‌بيند با اين دلتنگ مي‌شود چون اين زيباتر است پس اگر اساس قدرت و شکل و سرمايه باشد قابل تغيير است. بايد اساس تربيت براي خدا باشد رفتن به خانه ديگري براي رضايت خداوند باشد مثل ايام عيد ديد و بازديد که آن ايام هم بحث پخش مي‌شود. خدا راضي است و براي ما دوست دارد، شيريني کم بود يا نه، مهم نيست چون براي رضاي اوست. اهداف فرق مي‌کند.
داستاني است از يک آيت الله در کاشان مي‌گفت مي‌رفتم ديدم دو زن ايستاده‌اند يکي به ديگري مي‌گويد فلاني، من همه واجبات دخترم را درست کرده‌ام من تعجب کردم که ما هنوز در واجبات مانده‌ايم چطور که اين، بعد گفت بله، ظرفها را خريده و لحاف کرسي‌اش را دوخته، يخچال خريده‌ام، گفت: من فهميدم واجبات يعني چه، بله واجبات به نزد مادري که جهازيه درست مي‌کند يک معني و به نزد آيت الله معناي ديگري دارد. مثلاً برو بالا بنشين يکي براي اينکه پرتقالها بزرگ‌تر است، يا بالا چون دوربين نشان مي‌دهد، و يکي چون هوا گرمتر يا خنک‌تر است، يا براي اينکه بالا بوعلي سينا است. هر کسي با يک زاويه.

4- اخلاق و تربيت در اسلام خودش ارزش است

طرح و برنامه تربيتي را از چه کسي بگيريم؟
يک استاد دانشگاه که بسيار دانشمند و پر سابقه و مدال هم در جمهوري اسلامي گرفت و داراي دو دکتراي تربيت بود من او را در مسجد الحرام ديدم، گفتم شما اگر به يک انسان بخيل و کنس برخورد کنيد. شما با فرمولهاي علمي چگونه و با چه کد و آمپولي از او پول مي‌گيري و چگونه نرم کردن دل يک آدم سنگ دل تربيت‌ها گاهي ظاهري و پلاستيکي است. دختري را در زمان شاه آوردند در تلويزيون، البته ما نداشتيم شنيديم، گفتند: چهل کشور را بگويي پايتخت آن را مي‌گويد: آخر گفتند: کشور عزيز ما يادش رفت بگويد تهران چون به او ياد داده بودند ايران، تهران، فرانسه، پاريس، انگلستان، لندن، عراق، بغداد، مصر، قاهره، آموزش وقتي ماشيني و تربيت پلاستيکي، کدها جابجا شود قاطي مي‌شود. تربيت عميق، بابا مردم را مسخره نکن، ناراحت مي‌شود قهر مي‌کند از کارخانه بيرون رفته توليد کم ميشود. اسلام مي‌گويد: حتي نابينا که نمي‌بيند نبايد براي او عبوس کني سوره‌اي است در قرآن بنام عبس. نابينايي وارد جلسه شد يکي عبوس کرد، فرمود چرا عبوس کردي؟ او که عبوس و خنده را نمي‌بيند، کاري نداريم که او ديد يا نديد.
مثال: مي‌گويد دروغ نگو چون آبرويت مي‌ريزد يعني اگر آبرو نريزد چي؟ دروغ بد است. چه آبرو بريزد يا نريزد. مثال: پليس است و چراغ قرمز بايست، خير چه پليس باشد يا نباشد بايد ايستاد. اسلام کار ندارد که ديد يا نديد، قهر کرد يا نه، توليد بالا رفت يا نه، اخلاق و تربيت در اسلام خودش ارزش است، بايد بر اساس دوستي دعا کردند بر اساس رنگيني يا چرب بودن سفره، يا براساس پول او را سوار کردم و اگر از اشراف بود دعوت کردم نه فقير. رفتم منزل يکي درايام عيد گفت: فقط يک پسر عمو ديدن ما آمده در تمام فاميل چون ما فقير هستيم خانه را به خاطر قرضها فروخته رفته‌ايم در بيابان و دو کيلومتري شهر، سالهاي قبل که وضع ما خوب بود همه مي‌آمدند پس دوست دارد به خاطر اسکناس.
نمي دانم اين مثال را گفته‌ام يا نه اگر هم گفته‌ام دو بار بگويم. قديم بشکه‌هايي 20 ليتري نفت بود آنها در کوچه آورده و صدا مي‌کردند نفت، يکي هم به اين نفتي مرتب سلام کرده و گرم مي‌گرفت وقتي لوله کشي گازشده و علمک آن درب خانه آقا رفت بالا، ديگر به نفتي سلام نکرد يک روزنفتي گفت: حاج آقا سلام 20 سال به من به خاطر نفت سلام کردي و همينکه گاز آمد ديگر سلام نکردي. ما نگرانيم در قيامت معلوم بشود که يک سلام به خاطر خدا نبوده و همه به خاطر عنوانهاي مختلف، رئيس و معاون نه به خاطر اينکه او يک انسان است و مسلمان.
تربيت اسلامي آن است که عميق باشد نه به خاطر پول و عنوان و به همين خاطر داريم که پيامبر(ص) به بچه‌ها هم سلام مي‌کرد و افراد گمنام.
خدايا به حق محمد و آل محمد و آبروي اميرالمؤمنين (ع) که سال اميرالمؤمنين تمام مي‌شود، اميرالمؤمنيني که صورتش را مثل کلاههايي که فقط چشمها پيداست مي‌پوشانيد و به درب خانه فقرا مي‌رفت. سؤال مي‌کردند چرا اين رقمي؟ مي‌فرمود: مي‌خواهم شکمشان سير شده ولي در کوچه به من سلام نکنند که سلامشان بر اساس نان و حلوا باشد بلکه براي خدا. حديث داريم آمد شروع کرد به غذا خوردن حضرت زهرا(س) فرمود: شما که امشب مهمان هستيد چرا غذا مي‌خورديد، فرمود: نمي‌خواهم مهماني براساس شکم باشد. بلکه براي خدا باشد.
حديث داريم آب دهان به او پرتاب کردند. آمد دور زد، گفتند: چرا؟ فرمود: مي‌ترسيدم اگر کاري کنم بر اساس عصبانيت باشد نه براي خدا، قدم زدم ميزان شوم و براي خدا بکشم. اين است تربيت عميق نه براي شکم مهماني رفتن و نه غذا تا در انتخابات به او رأي بدهند، براي خدا مهماني، تمام کارها خدايي باشد.
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 805
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست