responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 802
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم‏
الهى انطقنى بالهدى‏ و الهمنى التقوى‏

بحثى را داشتیم راجع به اینكه در توجیه و تحلیل مى‏اندازیم به گردن این و آن سه چهار تا را جلسه قبل گفتیم كه گاهى گردن… مى‏گوئیم نمى‏دانستیم گاهى مى‏گوییم دشمن قوى بود گاهى مى‏گوییم نظامى كه توى آن زندگى مى‏كردیم شرائط آماده نبود گرفتار مادیات و مشكلات مادى بشویم.
گاهى هم گردن خدا مى‏اندازیم پس بحث ما ادامه بحث قبل توجیه و تفسیر و تحلیل نابجا درباره ناگواریها، ناگواریها كه پیش مى‏آید مى‏گوئیم این بود همچین شد. گاهى وقتها ناگواریها را گردن خدا مى‏اندازیم سوره والفجر «اذ ما ابتله ربّه فاكرمه» وقتى خدا اكرام كرد به بشر وقتى خداوند به بشر لطف مى‏كند مى‏گوید: «ربّ اكرمنى» خداوند اكرام كرده به من خدا دوستم داردها! امسال خدا دوستمان دارد خدا چراغها را سبز كرد اما «اذا ما ابتله فقدر علیه رزقه» اما اگر خدا یك خورده تنگ گرفت مى‏گوید «رب اهاننى» خدا به من اهانت كرده. خلاصه دست خودش است سفت كن و شُل كن دست خودش است مى‏بندد باز مى‏كند چراغ قرمز چراغ سبز دست خودش است خدا خواسته دیگر مى‏اندازیم گردن خدا این درست است یا نه سوره والفجر مى‏فرماید «كلاّ معناى كلاّ یعنى این دو تا درست نیست، درست نیست گردن خدا نیداز پس چیه؟ مى‏دانى چرا اینطور كردم «بل» بلكه دلیل اینست «لا تكرمون الیتیم» به تو دادم به یتیم ندادى پارسال كه به تو دادم به یتیم ندادى «و لا تعاضون على‏ طعام مسكین» به مسكین هم ندادى «و تاكلون التّراث الكلاً لمّا» خوردى میراث را، ارث را خوردى «اكلاً لما» یعنى خوردى بدون اینكه بدانى از حلال است یا از حرام تا فلانى مُرد پریدى ارثش را گرفتى فكر نكردى بابا این فلانى به كسى بدهكار نیست زكات و خمس‏اش را داده، همین طور قورت دادى خوردى.
«و تحبون المال» محبت دارى به مال، خیلى پول پرستى «حُبّاً جمّاً» علّت اینكه امسال به تو دادم و سال دیگر از تو گرفتم پارسال كه به تو دادم سراغ یتیم نرفتى سراغ مسكین نرفتى فكر حلال و حرام نبودى مادى گرا شدى چون… آن چنان بودیم، بودیم آن چناان این چنین گشتیم، گشتیم این چنین قرآن مى‏گوید كه «ان اللّه لا یغیّر ما بقوم حتى یغیّروا ما بانفسهم» «لا یحیق المكر السیّئ الاّ باهله» (من حفر بئراً لاخیه وقع فیه) چاه كندى براى كسى خودت توى آن مى‏افتى یك شن مى‏اندازى تو دیگ همان شن زیر دندان خودت گیر مى‏كند. پنچرگیرى مى‏كنى توى جاده سنگ را بر نمى‏دارى سنگى كه براى حفاظت ماشین گذاشته‏اى مى‏گویى یك كسى بر خواهد داشت مى‏بینى 2 كیلو جلوتر یكى كسى سنگى گذاشته همان سنگ دیگرى لاستیك ماشین‏ات را مى‏تركاند سنگ گذاشتى سنگ گذاشتند.

مصیبتها عکس العمل رفتار بشر

قرآن مى‏فرماید یكسرى تلخى‏ها، ناگواریها، برخوردها عكس العمل كار خودت است چرا سهم خودت را، تقصیر خودت را نادیده مى‏گیرى ما در نماز هى مى‏گوئیم سبحان اللّه خدا منزه است اگر تنگى سینه گرفتم خودم سیگار كشیده‏ام بچه‏ام افتاد توى حوض خدا منزه است باید نرده بگذارم تصادف كردم سبحان اللّه سبحان اللّه باید مراعات رانندگى را بكنم مریض شدم سبحان اللّه سبحان اللّه سبحان اللّه باید مراعات بهداشت را بكنم رفوزه شدم سبحان اللّه سبحان اللّه باید درس بخوانم به هر حال شما گیر و گورهاى خودت را گردن خدا نینداز این هم یكى.
پیغمبر (ص) به مردم مى‏گفت بابا این بت‏ها را ول كنید مى‏گفتند برو بابا «لو شاء اللّه ما اشركنا نحن و لا آبائنا» اگر خداست ما مشرك نمى‏شدیم پیداست خدا مى‏خواهد یعنى هى… حتى شرك و بت پرستى را به گردن خدا مى‏اندازند.

نسبت دادن انحرافات به نیاکان و والدین

یكى دیگر، گاهى والدین را مقصر مى‏دانند قرآن آیات زیادى داریم كه وقتى مى‏گوئیم چرا شما بت پرست هستید مى‏گفتند «انا وجدنا آبائنا» پدر و مادرمان بت پرست بود ما هم بت پرست بودیم رفتار پدر و مادر دلیل نیست ما بسیار داریم بچه‏هایى كه بدلیلى پدر و مادر روزه نمى‏گیرند حالا یا مریض‏اند یا… به هر دلیلى این خود دختر و پسر تنهایى بلند مى‏شود سحرى درست مى‏كند و روزه مى‏گیرد داریم جاهایى كه پدر و مادر نسبت به نماز كاهلند خود پسر و دختره تصمیم مى‏گیرد. گاهى مى‏گویند تقصیر بزرگان است روز قیامت به عده‏اى مى‏گویند شما چرا این رقمى شدید مى‏گویند: انّا اطعنا سادتنا و كُبَرائنا» این بزرگان هم چنین بودند ما هم هم چنین شدیم خوب بزرگان این طور بودند این دلیل شما نیست.
به بزرگان مى‏گویند «انّا كنّا لكم تبعا» ما توى دنیا عقب شما بودیم بدبخت شدیم حالا نمى‏شود بیائید یك گره از ما باز كنید «فهل انتم مغنون» مى‏گویند برو بابا خودمان هم گیر هستیم عمل بزرگان دلیل نیست عمل والدین دلیل نیست گاهى زن و بچه انسان را منحرف مى‏كند این هم دلیل نیست.

ترجیح احکام دین بر خواستههای همسر و فرزند

به یك جوان گفتم شما مرد هستید طلا براى مردم حرام است خوب این حلقه طلا است دست تو گفت حالا این نامزدى است گفتم خوب حالا مگر نامزدى شد حلال است یك كسى جگر بو مى‏داد گربه‏ها دور منقل‏اش جمع شدند یك مرتبه دید گربه‏ها آمدند گفت بلاله، بلاله! فكر كرد اگر بگوی بلاله مثلاً گربه‏ها مى‏روند حالا اگر این حرام است بگوئیم نامزدى است نامزدى است به كلمه نامزدى حرام خدا كه حلال نمى‏شود.
پیغمبر (ص) هجرت كرد از مكه آمد مدینه بعضى زن و بچه‏ها شروع كردند به گریه كردن آیه نازل شد، «انّ من ازواجكم و اولادكم عدو لكم» بعضى از این همسرها دشمن شما هستند شما الان وظیفه‏تان هجرت است خانم گریه مى‏كند آقا گریه مى‏كند این اشك‏ها هیچ كدام دلیل نمى‏شود.
البته بعضى از زن‏هایى كه گریه مى‏كردند و مانع شوهرشان مى‏شدند هجرت بعد هم كه رفتند مدینه بعد هم اینها عقب شوهرشان رفتند بعد شوهرها گفتند نه خیر حالا آن روزى كه گریه كردید گفتى نرو من آمدم حالا هم كه آمدى من به تو راه نمى‏دهم آیه نازل شد نه خیر حالا هم كه آمد، او را بپذیر حالا آن كینه‏ها را بگذارید كنار.
گاهى وقت‏ها یك كسى مى‏گوید چطور آن روز من مى‏خواستم به من ندادى حالا هم من به تو وام نمى‏دهم بابا انتقام نگیر یك زمانى اگر یك كسى برخورد كرد با تو برادر دینى است قرآن مى‏فرماید رفتار برادر انتقامانه نباشد حضرت آدم (ع) دو تا پسر داشت هابیل و قابیل یكى از این برادرها دستش را بلند كرد و گفت مى‏كشمت قرآن مى‏گوید تو این را مى‏كشى من تو را نمى‏كُشم. «لئن بسطت» بسط یعنى دست دراز كردن «یدك لتقتلنى» اگر دستت را دراز كنى كه من را بكشى «ما انا بباسط یدى لاقتلك» من به تو دست درازى نمى‏كنم نباید بگوئیم چطور آن توى عروسى‏اش من را دعوت نكرد من هم دعوتش نمى‏كنم گوشت قربانى براى من نیاورد ما هم برایش نمى‏بریم دیدن ما نیامد استقبال ما نیامد ما هم نمى‏رویم پاتختى نیاورد جهازى… بابا ول كن خانم آقا ول كن، اصلاً انتقام نكشید انتقام زشت است «و اذا مرّوا باللّغو مرّوا كراما» قرآن مى‏گوید آدم باید با كرامت باشد خیلى وقت‏ها گیر مى‏دهیم حتى نویسنده‏اى مى‏گفت فلان نویسنده حرف‏هاى من را دزدیده گفتم بابا دزدى نگو، بگو از من استفاده كرده حالا اگر من از كتاب شما یك چیزى استفاده كردم و توى كتابم نوشتم باید بگویى قرائتى دزدیده؟ خوش حال باش بگو الحمدللّه كتاب من 5 هزار تا چاپ شد 5 هزار تا آدم‏ها كتاب‏هاى خود من را خوانده‏اند حرف‏هاى من رفت توى كتاب دیگر، هم از طریق فلانى از كتاب من…

گذشت و کرامت در برابر بدیهای دیگران

یك چیزى برایتان بگویم چه آدم‏هایى داشتیم اللّه اكبر چقدر بعضى‏ها خبیث‏اند چقدر بعضى‏ها كریم‏اند دو نمونه برایتان بگویم خبیثِ خبیث كریمِ كریم یك وقت وزارت مسكن گفته بود اگر كسى زنش زمین داشته باشد به او زمین نمى‏دهیم آن زمان‏هایى كه زمین مى‏دادند یك كسى زنش یك قطعه زمین داشت زنش را طلاق داد یك زن دیگر گرفت كه بگوید زن من زمین ندارد كه یك قطعه زمین به او بدهند یعنى زنش را به خاك فروخت این مرد نمونه مرد بد.
اما نمونه كریم یكى از علما 60، 70 سال زحمت كشیده بود یك دور تفسیر نوشته بود جلد اول را داد چاپخانه چاپ نشد یك ماه دو ماه سه ماه آخرش چاپخانه گفت راستش را بخواهید گم شده نمى‏دانم بعد از مدت‏ها این عالم بزرگوار دید كتابش چاپ شده منتهى یك كسى دیگر این كتاب را از كتابخانه كش رفته به اسم خودش چاپ كرده ایشان شب رفت در خانه‏اش و گفت سلام علیكم آقا من مى‏خواستم چاپ بشود حالا كه چاپ كرده‏اى بیا جلد دومش را هم تو چاپ كن نمونه كرامت و نمونه خباثت.
توى زن‏ها هم همین طورند «ضرب اللّه» مثلاً «للذین آمنوا ضرب اللّه» مثلاً «للذین كفروا» ضرب المثل مؤمن ضرب المثل كافر هر دو هم زن، زن لوط و نوح ضرب المثل زن بد زن فرعون ضرب المثل زن خوب.
گاهى هم در تحلیل‏ها مى‏گوئیم شیطان مقصّر است قرآن آیه‏اى دارد كه روز قیامت خیلى‏ها سر به سر شیطان مى‏گذارند خدا لعنتت كند خدا عذابت را زیاد كند مى‏گوید چیه؟ «لا تلومونى» من را ملامت نكنید «لوموا انفسكم» بزن توس سر خودت من كارى نكردم «الاّ أن دعوتكم فلستجبتم» من دعوتت كردم تو قبول كردى كیش كیش كردم آمدى همین كیش كیش را به یك جوان دیگر گفتم… مقصر خودتى.

نسبت دادن انحرافات به محیط و جامعه

بعضى وقتها هم مى‏گویند مردم مقصرند قرآن باز آیه دارد مى‏گوید بعضى از مردم به همدیگر مى‏گویند «لولا انتم» تقصیر جامعه است «لولا انتم لكنا مومنین» اگر شما نبودید ما ایمان آورده بودیم جامعه این طورى بود مى‏گوید نه خیر «بل لم تكونوا مؤمنین» ریگ توى كفش خودتان است یا مثلاً مى‏گویند «تأتوننا عن الیمین» شاید اشاره به قدرت بشود با قدرت مى‏آمدید و یك چیزى را به ما تحمیل مى‏كردید نه خیر انسان ممكن است فضاسازى برایش بشود اما تصمیم باید خودش بگیرد.
ببینید آقا: دولت ممكن است براى شما منبع آب بسازد خیابان كشى هم بكند خیابان‏هاى 45 مترى خیابان‏هاى 12 مترى خیابان‏هاى 8 مترى كوچه‏هاى 2 مترى لوله كشى هم توى همه خیابان‏ها بیاید ولى بالاخره این سرشیر خانه دست شماست یعنى با همه لوله كشى‏ها و خیابان كشى‏ها شما مى‏توانى چنان شیر را ببندى كه چك نكند این طور نیست كه بگویى ول كن بابا اینكه خیابان كشیدند لوله كشیدند منبع آب ساختند من هم شیر آب را ول كردم تو دیگر چرا آخرش همچین كردى این نمى‏شود گفت چون این رقمى شد ما هم تا آخرش رفتیم انسان دو رقم داریم قالب ساز، قالب‏پذیر بعضى انسان‏ها قالب پذیرند هر قالبى باشند شكل همان در مى‏آیند شُل هستند مثل هوا، هوا و آب شُل است توى هر ظرفى بریزى شكل همان در مى‏آید اما این‏ها قالب پذیرند.
بعضى‏ها قالب سازند اصلاً خودشان قالب سازند قالب را عوض مى‏كند گاهى هم مى‏گویند آقا امكانات نبود چرا اذان نگفتى آمپلى فایر نبود چرا درس نخواندى كامپیوتر نداشتیم كتاب نداشتیم.
قرآن یك كلمه آیه دارد این هم براى شرائط مختلف است (یك صلوات بفرستید) مى‏فرماید كه این مال شرائط مختلف بابا ما بچه ده هستیم ما بچه شهر هستیم این قدر بچه‏هاى روستا خوب درس خواندند و این قدر بچه‏هاى شهر تجدید شدند این قدر بچه فقیرها رشد كردند این قدر بچه پولدارها… این قدر ماشین‏هاى معمولى رفتند تا آخر سفر این قدر ماشین‏هاى سوپر دولوكس این طور نیست البته ذغال خوب بى اثر نیست یعنى نمى‏خواهم بگویم یك جور ولى حرف اصلى را اراده خدا مى‏زند و تصمیم ما حرف اصلى اینست شرائط اگر بهتر باشد بهتر است حالا ببینید قرآن چه مى‏گوید دیگر حرف‏هایم را جمع كنم.

غواصی در دریاهای شور و شیرین زندگی

قرآن مى‏فرماید… یك آیه‏اى است كه این آیه‏اى را كه مى‏خوانم خیلى كلماتش را مى‏فهمید (بحر) یعنى چه؟ این كلمه را كه بلدید بحر (هذا) یعنى چه؟ این هم كه بلدید هذا یعنى این (لهم) یعنى چه؟ گوشت این هم كه مى‏شناسید (فرلت) یعنى چى گوارا آب فرات یعنى گوارا (ملح) یعنى چى؟ نمك خیلى خوب توى این آیه چند تا كلمه است كه چند تایش را مى‏دانید و چند تا هم كه نمى‏دانید من كمك‏تان مى‏كنم قرآن مى‏فرماید «و ما یستوى البحران» این آیه خیلى سرنوشت ساز است زیادى گوش بدهید براى اینكه گاهى وقت‏ها مثلاً آدم توى ازدواجش توى اقتصادش توى عبادتش توى تحصیلش همه جا هى گیر مى‏دهد.
این آیه قشنگ حل مى‏كند «و ما یستوى البحران هذا عذب فرات و هذا ملح اجاج و من كل تاكلون لحماً طریا و تستخرجون حلیة و ترى الفلك فیه مواخر» حالا اینهایى كه كمك‏تان مى‏كنم این هم لازم به كمك نیست «ما یستوى» یعنى مساوى نیست یك جور نیست مساوى نیست دو تا دریا «هذا عذب فرات» این یكى شیرین است و گوارا «و هذا ملح اجاج» این یكى شور است و تلخ یك دریا شور است یك دریا شیرین یكى روستا است یكى شهر یكى گمنام است یكى مشهور یكى كامپیوتر دارد یكى ندارد یكى زمین ورزش دارد یكى ندارد یكى این طور است یكى آن طور است مى‏گوید بله یكى شرایط گواراست یكى شرایط شور شما چى؟ مى‏گوید شما اراده دارى اگر شما صیاد باشى و اراده داشته باشى توى هر دو (لحماً طریّا) توى هر دو ماهى هست خودت بى عرضه هستى گردن دریا نینداز اگر كسى اهل گرفتن صیاد ماهى باشد توى هر دو دریا ماهى هست.
اگر خودت غواص باشى تو خودت مشكل نباشى توى هر دو دریا لؤلؤ و مرجان هست «تستخرجون حلیة» یعنى استخراج كنید زیورها را تو خودت ناخا هستى اگر عرضه دارى ناخدا باشى «ترى الفلك فیه مواخر» توى هر دو مى‏توانى قایقرانى كین كشتى رانى كنى چى مى‏خواهد بگوید؟ مى‏خواهد بگوید همه گیر و گورها را گردن شرائط نگذار یك خورده هم بگو باسمه تعالى اینجانب بى عرضه‏ام مشكل اشتغال بخشى از آن مربوط به دولت است خدا مى‏داند بخشى هم مربوط به خود جوانهاست 120 كیلو است فقط بلد است چاى دم كند هیچ هنرى ندارد البته یكى از آن بى هنرها هم خود م هستم خدا رحمت كند اموات را پدرم به مى‏گفت محسن خیلى بى عرضه‏ایى یك روز از دست من عصبانى شد گفت محسن! گفتم بله گفت تو براى این خوبى كه سرت را ببرند بیندازنت توى خیابان كه هر كسى مى‏آید هیكل تو را ببیند و بگوید عجب جوان رشیدى باور نمى‏كنند كه تو این قدر بى عرضه‏اى خوب راست مى‏گوید من الان هم بى عرضه‏ام یعنى كامپیوتر بلد نیستم رانندگى بلد نیستم برق كشى بلد نیستم اسلحه بلد نیستم هو اگر بگویم بلد نیستم دیگر همه‏تان بلند مى‏شوید و فرار مى‏كنید مى‏گوئید پس چى چى بلدى 4 تا آیه و حدیث بلدیم.
قرآن توى این آیه مى‏خواهد بگوید جوهر خودت مهم است مى‏گویند فلانى خوب آدمى است مى‏دانید عربى‏اش چه مى‏شود؟ عربى خوب آدمیه اینه مى‏گویند «نعم العبد» خیلى خوب آدمى است.
بندگی خدا در حال رفاه یا سختید و تا پیغمبر توى قرآن است یك پیغمبر بسیار مرفه یكى پیغمبر بسیار مشكل دار بسیار مرفه حضرت سلیمان (ع) همه امكانات برایش بود، (و حشر السلیمان جنوده من الجن و الانس) اصلاً سان مى‏دید. یك كسى به من مى‏گفت شما آخوندها از شاه یاد گرفتید از ارتش سان مى‏بینید گفتم نه خیر شاه از آخوندها یاد گرفت گفت چطور؟ گفتم اول آخوندى كه سان دید حضرت سلیمان (ع) بود صبح به صبح از همه… آیه قرآن مى‏گوید «و حشر لسلیمان جنوده» جنود، جُند، جُند یعنى…. «و حشر لسلیمان» محشور مى‏شدند براى سلیمان (ع) لشكریانش «من الجن و الانس فهم یوزعون» طبقه بندى شده حساب شده بعد هم دقت مى‏كرد وقتى هم نگاه مى‏كرد نگاه سطحى نمى‏كرد آخرش گفت كه هدهد نبودها! هدهد كو؟ «مالى لا ارى الهدهد» چطور هُدهُد توى پرنده‏ها نبود اصلاً از جن و انسان و حیوان یك حكومت عجیبى داشت.
یك پیغمبر هم بود كه همه مشكلات ریخت روى كله‏اش ایوت (ع) مى‏گویند فلانى صبر ایوب دارد سوره‏اى در قرآن است بنام سوره (ص) كه تاریخ دو تا پیغمبر را به هم چسپانده به همه هم گفته «نعم العبد» یعنى مى‏خواهد بگوید اینها ناخداى خوبى هستند چه دریاشان شور باشد و چه دریاشان شرین.
كسى خواسته باشد نماز بخواند با برگ زرد هم نماز مى‏خواند كسى نخواسته باشد نماز بخواند مهر كربلا یك وجب در دو وجب برایش سوغاتى ببر با آن گردو مى‏شكند.آب كم جوى‏ تشنگى آور به دست‏ خدا رحمت كند حاج احمد آقا فرزند امام (ره) را ایشان مى‏گفت امام (ره) هیچ وقت كتاب‏هایش از 200 تا بیشتر نداشت امام (ره) 200 تا كتاب بیشتر نداشت اما هم مرجع تقلید شد هم رهبر. (افرادى هم مثل بنده پریروز كتاب‏هایم را مقایسه كردم 2 تا كامیون كتاب 2 تا كامیون كه نشد، یك كامیون تقریباً یك كامیون كتاب زیادى داشتم البته نگو پولدارى مى‏خرى چون مشهور هستم هر نویسنده‏اى احتیاطاً یك كتاب براى من مى‏فرستد. من هم كه وقت مطالعه ندارم مى‏گذارم كتابخانه. بعضى نویسنده‏ها مى‏گویند خواهش مى‏كنم تا آخرش بخوان قضاوت كن همه حرف‏هایش هم توى تلویزیون بزن مى‏گویم وللّه من هنوز حرف‏هاى خدا را نرسیده‏ام همه‏اش را بخوانم تا ببینم حرف شما چیه؟ ضمناً اعلام كردیم نه كسى براى ما نامه بفرستد چون فرصت ندارم بخوانم نه كتاب بفرستید چون فرصت مطالعه ندارم یك كسى زنى بد داشت گفتند طلاقش بده گفت فرصت نمى‏كنم) اگر شما جوهرت جوهر مطالعه باشد این…. اصل در اراده شماست «تنصرونا» آقا چرا خدا به او داد؟ خدا به تو نگاه مى‏كند هر جورى تو تصمیم گرفتى كمك مى‏كند «كد. الدعا هولاء و هولاء» لطف خدا مربوط به شماست.
یكى از وزراء كه بعد از انقلاب وزیر شد مى‏گفت زمان شاه 5 هزار دادم به بچه‏ام 5 ریال خوب 5 ریال آن زمان خیلى بود 5 ریال دادم به بچه‏ام گفتم برو مدرسه بچه‏ام توى كوچه كه مى‏رفت مدرسه یك فقیرى را دید داد به فقیر برگشت گفت آقا من 5 ریال دادم به فقیر گفتم بیا 5 تومان به او دادم بعد گفت لاى قرآن را باز كردم گفتم ببین قرآن مى‏گوید «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها» كسى كار خوب بكند 10 برابر این رقمى تفسیر قرآن را توى مغز بچه فرو كرد. اول باید 5 ریال بدهیم منتهى‏ براى خدا بعضى‏ها كه كمك مى‏كنند خدا كمك‏شان نمى‏كند گیر توى اخلاص‏شان است باز اسمش را ببرم او را مى‏شناسید اجازه بدهید اسمش را نبرم.
مى‏گفت توى اتاق نشسته بودم 5 ریال بیشتر نداشتم یك كسى آمد شروع كرد در زدن گفت سلام علیكم براى من میهمان آمده مى‏خواهم یك نان بگیرم آن زمان نان 3 ریال بود یا كمتر 5 ریال دارى؟ گفت بله 5 ریال را دادیم آمدیم نشستیم یك مدتى مطالعه كردیم دیدیم كسى در مى‏زند سلام علیكم بفرمائید آقا من دوست دارم 5 تومان بدهم به شما دست شما درد نكند چه خوب رسید آمدیم مطالعه مى‏كردم باز دیدیم كه یك كسى در را مى‏زند گفتیم بفرما گفت آقا دو سه تا میهمان برایم آمده 5 تومان دارى به من قرض بدهى گفتیم بله 5 تومان را دادیم آن شب گرسنه خوابیدیم صبح رفتیم حرم حضرت معصومه (ع) نماز بخوانیم دیدیم یك كسى آمد بغل ما نشست گفت آقا من اگر مى‏شود دلم مى‏خواهد 50 تومان بدهم به شما 50 را گرفتیم باز یك كسى دیگر آمد 50 تومان را به او ندادم گفتم 5 تومان را براى خدا دادم كه 5 تومان شد 5 تومان را هم براى خدا دادم شد 50 تومان الان 50 تومان را مى‏دهم كه برود 500 تومانى بیاید دیگر دیدم نیتم خدا نیست آخر اینها مهم است اینها كُدهایش فرق مى‏كند (به آیت اللّه العظمى‏ بروجردى گفتند مكتب اسلام چه مجله‏اى است گفت خوب مجله‏اى است گفتند یك تقدیر بنویس باسمه تعالى این مجله مكتب اسلام خوب مجله‏اى است گفت نمى‏نویسم گفتند شما كه گفتید خوب است گفت ببین كتاب را مى‏توانم بنویسم خوبه چون سروته‏اش را مى‏دانم چیه مجله كه هر ماه یكبار چاپ مى‏شود چه مى‏دانم ماه صدمى چى چاپ مى‏شود من چیزى كه بیخ‏اش را نمى‏دانم از حالا تقدیر چ… یعنى تقدیز نوشتن هم مدیریت مى‏خواهددد شكم مدیریت مى‏خواهد خلبان‏ها، هواپیماى مسافربرى 2 تا خلبان دارد اگر یكى پنیر مى‏خورد یكى كُتلت مى‏خورد حق ندارند هر دو كُتلت بخورند چون اگر گوشتش فاسد باشد یك مرتبه هواپیما مى‏افتد پائین چون هر دو خلبان…. شكم مدیریت مى‏خواهد كه اگر این، این غذا را مى‏خورد آن، آن غذا را بخورد به كتاب مى‏شود تقدیز نوشت به مجله نمى‏شود چون آدم نمى‏داند مجله شماره نودم چى چاپ مى‏شود. یك كسى گوشش درد مى‏كرد گفت برو بكش گفت چرا؟ گفت آخر دندانم درد مى‏كرد كشیدم دندان را مى‏شود كشید گوش را كه نمى‏شود كشید.) به هر حال وقتم تمام شد در گیر و گورها بنشینیم واقع بین باشیم بى خودى گردن این و آن نگذاریم هر چه گردن خودمان است بگوئیم آقا از سهم ما این سهم آن هم آن سهم آن هم آن خدایا تو را به حق محمد و آل محمد (ص) در فهم مطالب در فهم حقایق آنچه واقع است ما را واقع بین و واقع گرا قرار بده.
از خیالات و شایعات و موج‏هاى ناجور ما را حفظ بفرما.
قلب آقا امام زمان (عج) را از ما راضى بدار.
و السلام علیكم و رحمة اللّه‏
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 802
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست