responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 784


1- دوری از توهین به مقدسات دیگران
2- جلوگیری از سوء ظن دیگران
3- ایمان به علم خدا، عامل پیشگیری از ارتکاب گناهان
4- رسیدگی به فقراء، از سرمایه خود، نه سهم امام
5- رعایت عفت و حیاء در رفتارهای اجتماعی
6- بهره‌گیری از فرصت ایام فراغت

موضوع: پيشگيري در مسائل خانوادگي و اجتماعي

تاريخ پخش: 21/01/93

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بينندگان بحث را آغاز سال 93 مي‌بينند. سال نو را تبريك مي‌گويم به همه‌ي عزيزان. موضوع بحث پيشگيري است و من 50، 60 راه اينجا راجع به پيشگيري نوشتم. يك مسأله‌ي مهمي هم هست. الآن مشكل كشورهاي اسلامي همين است كه يك عده البته با دلارهاي بيگانگان، حالا يا شبكه درست مي‌كنند، يا روزنامه درست مي‌كنند، يا افرادي را دوره‌هايي مي‌بينند بدون اينكه توجه به حكمت و عدالت و عقل و دين داشته باشيم، برمي‌داريم يك كلمات تحريك آميزي را مي‌گوييم. هرچند مقام معظم رهبري مي‌فرمايد كه به مقدسات ديگران جسارت نكنيد. قرآن بخوانم. نه رهبر گفته، خالق رهبر گفته است. (وَ لا تَسُبُّوا الَّذين‌)(انعام/108) به بت پرست‌ها هم فحش ندهيد. براي آنكه آنها هم به خداي شما فحش مي‌دهند. (فَيَسُبُّوا اللَّه‌)، (وَ لا تَسُبُّوا… فَيَسُبُّوا)اگر شما فحش بدهيد آنها هم فحش مي‌دهند. يك عده دارند كلمات نا‌به‌جا مي‌گويند. آنوقت نتيجه‌اش مسلمان كشي، شيعه كشي، در دنيا است.

1- دوري از توهين به مقدسات ديگران

براي پيشگيري يكي از راه ها اين است كه مواظب باشيم، بيش از آنچه خدا از ما خواسته کاري انجام ندهيم. بعضي‌ها فكر مي‌كنند اگر خواسته باشند ولايتي شوند بايد چنين كنند. رئيس ولايتي‌ها علامه اميني بود، صاحب الغدير. ببينيد در يازده جلدش يك حرف زشت زده است. الآن مشكل كشور ما، مشكل امت اسلامي در افغانستان، پاكستان، نمي‌دانم سوريه، ايران، هرجا اين انفجارها و هرچه مي‌شود، كه شايد سر ريزش. به ما هم برسد، به خاطر اين است كه ما جلوي خودمان را نمي‌گيريم. مشكل امروز ما اين است. راه نجات اسرائيل هم اين است كه مسلمان‌ها به هم بريزند. و بهترين راه به جان هم انداختن شيعه و سني است. بهترين راه درگيري شيعه و سني است. چهار تا شيعه را وادار كنيم، به مقدسات آنها جسارت كند، آنها هم انتقام بكشند و شيعه را بكشند.

مسأله‌ي پيشگيري فقط براي سلامتي نيست. در دنياي پزشكي رسم است كه مي‌گويند: پيشگيري از درمان بهتر و ارزان‌تر است ولي پيشگيري اجتماعي. حرف مفت مي‌زنند! براي اينكه با كسي حرف زدي و خودت را مورد تهمت قرار دادي. آدم وقتي از يك جايي هست كه همه ترياكي هستند، مي‌گويند: اين هم ترياكي شده است. هرچه بگو والله به خدا، من مصرف نكردم. مي‌گويند: دور تا دورت ترياكي بودند. اين خانه هم خانه‌اي است كه ترياكي‌ها در آن جمع مي‌شوند. «اتق مواضع التهم‌» (بحارالانوار/ج33/ص509) تو خودت پيشگيري نكردي. پيشگيري فقط براي سلامتي نيست. براي آبرو،

امام با يك شخصي حرف مي‌زد. با يك خانم، يك كسي آمد برود، گفت: اين به من محرم است. گفت: آقا مگر ما چيزي گفتيم؟ گفت: بعد رفتي و گفتي امام با اين خانم كه بود حرف مي‌زد؟ بايد پيشگيري كنيم. جلوي سوء ظن را از خودمان بگيريم.

2- جلوگيري از سوء ظن ديگران

ماشين مي‌آيد مرا سوار مي‌كند، من هم نمي‌‌دانم ماشين مدلش چيست و قيمتش چند است. نرخ ماشين‌ها را كه نمي‌دانم! در ماشين با راننده صحبت مي‌كنيم، مي‌گوييم: ماشين چيه؟ بعد مي‌گوييم: اوه! چه ماشين گراني سوار شديم. مي‌بينم در مسجد آمدم، همه‌ي مسجدي مي‌گويند: اوه… من بايد بگويم: آقا اولاً اين ماشين را نرخش را نمي‌دانستم، دوم اينكه براي من نيست. اين بنده خدا آمده و مرا مسجد آورده است. خوب اگر نگوييم، فردا مي‌گويند…

بنده در يك كارخانه يك چاي خوردم. فقط يك چاي خوردم! اشهد بالله هيچ ربطي نداشتيم. يك چاي خورديم! سالها مي‌گفتند: اين كارخانه براي قرائتي است. گاهي ادم با عمه‌اش حرف مي‌زند.

من يك عمه‌ي نود ساله داشتم، جنوب شهر تهران. دو ماهي، سه ماهي صله يک بار رحم مي‌رفتيم. از خانه او كه بيرون مي‌آمدم، ديدم يك مشت جوان جمع شدند و مي‌گويند: قرائتي يك خانم هم در اين خانه دارد! (خنده حضار) آخرش ما عمه‌مان را آورديم گفتيم: بايا اين عمه‌ي ما است، نود ساله است. پيشگيري است. بگو: آقا اين براي من هست، نيست.

خدا آقاي فلسفي را رحمت كند. مي‌گفت: آخوند حق ندارد در بازار در مغازه‌ي كسي بنشيند. مغازه‌ي كتاب فروش بنشيند طوري نيست. براي اينكه در مغازه‌ي يك تاجر كه نشستي، بعد همه‌ي… بنده مثلاً اگر خواسته باشم خانه بخرم، بايد خانه‌اي بخرم يك طبقه باشد. اگر در يك برج يك خانه بخرم، ولو از اين بيست طبقه يك طبقه‌اش دست من باشد، ولي مي‌گويند: اين برج براي قرائتي است. بايد مواظب باشيم. پيشگيري كنيم، پيشگيري اجتماعي.

پيشگيري سياسي، گاهي افراد اگر افشاگري نكنند، شفاف سازي نشود، مردم قضاوت‌هاي كج و كوري مي‌كنند. مردم نشستند يك چيزي مي‌گويند. قباي آخوندها اينجايش سوراخ است. اين فرم دوختش است. من گاهي كه بلند مي‌شوم بنويسم اين سوراخ زير بغل پيدا مي‌شود. يك كسي چند نامه نوشت كه آقا، اين قباي شما پاره است، بدوزيد! اين نمي‌دانست كه اين فرمش است.

اين بنده خدا چند بار نامه نوشت كه آقا اين قبا پاره شده بدوز. من هم مي‌دانستم، اعتنا نمي‌كردم. يك روز يك نامه فرستاده بود، سوزن و نخ هم در آن گذاشته بود. (خنده حضار) گفت: فكر مي‌كنم سوزن و نخ نداري، چون هرچه مي‌گويم بدوز، نمي‌دوزي. (خنده حضار)

مثل پليس، پليس يك قسمت هست كه كلاهشان را كج مي‌گذارند. اسمش چيه؟ يگان ويژه! اين فرم كلاهش كج است.

به هر حال پيشگيري کنيم. مواظب باشيم جايي نرويم كه حرف بزنند. اگر سياسي هستيم، يك كاري نكنيم كه مغازه‌ي كسي بنشينيم و با كسي رفت و آمد كنيم.

اصل در پيشگيري، 60 درصد از پيشگيري‌ها مربوط به اعتقاد است. اخيراً قوه‌ي قضاييه هم يك معاونت پيشگيري از جرم درست كرده است. من چند دقيقه پيش فهميدم. زنگ زدم كه شما چه مي‌كنيد؟ ديدم «الْحَمْدُ لِلَّه‌» يك چيزهايي دارند. البته آنها هم يك هفت، هشت تا اضافه كردند، ولي من خودم شصت، هفتاد مورد قبلاً يادداشت كردم.

3- ايمان به علم خدا، عامل پيشگيري از ارتکاب گناهان

شصت درصد پيشگيري مربوط به ايمان است. يعني من ايمان داشته باشم به اينكه تمام هستي دوربين است. (إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ) (فجر/14) نه فقط ظاهر را مي‌بيند. دوربين‌ها ظاهر را نشان مي‌دهند، (عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ)(آل‌عمران/119)، (يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُن‌)(غافر/19) يعني دوربين فقط نگاه را نشان مي‌دهد كه مثلاً من به اين شخص دارم نگاه مي‌كنم. اين را دوربين نشان مي‌دهد. اما اين نگاه من چه نگاهي است، آن هدف نگاه، پشت نگاه‌ها چه مي‌گذرد، (يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُن‌) خيانت چشم‌ها را مي‌داند. بدانيم هر كلمه‌اي كه مي‌گوييم، دو تا فرشته ثبت مي‌كنند. (ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ) هر لفظي كه گفته مي‌شود، (إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ)(ق/18) بدانيم اين زمين شهادت مي‌دهد.

بدانيم زمان شهادت مي‌دهد. اصلاً قرآن مي‌گويد: (يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ) (غافر/51) يعني يك شاهد. پوست بدن شهادت مي‌دهد. پوست شهادت مي‌دهد، (يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْديهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ) (نور/24) پوست شهادت مي‌دهد. زمين شهادت مي‌دهد. زمان شهادت مي‌دهد. فرشته شهادت مي‌دهد. پيغمبر شهادت مي‌دهد. ائمه اطهار شهادت مي‌دهند. ما اگر بدانيم زير چند دوربين مخفي هستيم، اين ديگر آدم را كنترل مي‌كند.

يكي از علما نجف درس مي‌خواند، خواست به ايران بيايد، به استادش گفت: شايد ديگر به نجف برنگردم. يك نصيحتي به من بگو تا آخر عمر در گوش من باشد. استادش فرمود: اين كلمه يادت نرود. (أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‌)(علق/14)، (أَ لَمْ يَعْلَمْ)آيا بشر نمي‌داند، (بِأَنَّ اللَّهَ يَرى)كه خدا او را مي‌بيند. اين قوي‌ترين است. وگرنه اگر شما خدا را كنار بگذاري، مگر پليس مي‌تواند بگيرد؟ شما آن مقداري كه جرم كردي شايد چند درصد باشد كه متوجه شويم. اكثر جرم‌ها را متوجه نمي‌شويد. با برنامه و قانون هم نمي‌شود حل كرد.

يك جايي شيريني بود، چراغ‌ها خاموش شد. ترسيدند، شيريني‌ها را بخورند. گفتند: همه هم كف بزنيد، هم گوشتان به كف زدن بغلي باشد. گفتند: ديگر چهار چشمي كنترل كنيد. چراغ را روشن كردند، ديدند شيريني‌ها نيست! او گفت: آقا بنده، به سمت خودم دقت داشتم اينها كف مي‌زدند. آخرش گفتند: پس بي خود عقب چه هستيد؟ بنده كف نمي‌زدم، با يك دستم چنين مي‌كردم، با يك دستم هم مي‌خوردم، هان! (خنده حضار)

شما فكر نكنيد كه پليس مي‌تواند مشكل را حل كند. حالا آدم‌ها كه هيچ، گاهي آدم حريف حيوان هم نمي‌شود. من يك الاغ داشتم هي فرار مي‌كرد. يك ميخ طويله‌ي بزرگ گرفتم به زمين سفت كوبيدم، گفتم: حالا مي‌خواهي فرار كني، فرار كن. خاطرم جمع شد ديگر با اين ميخ طويله و زمين سفت نمي‌تواند افسارش را بكشد و فرار كند. آمدم ديدم كه اِ اين الاغ با سم پايش خاك را کنار زده، به طوري كه اين ميخ مثل فواره وسط است. همينطور دور اين ميخ را خالي كرده و بعد خوابيده در آن ادرار كرده، زمين نرم شده، ميخ را كشيده و فرار كرده است. (خنده حضار) اگر ايمان نباشد، هيچ چيز كار ايمان را نمي‌كند. ما بايد روي ايمان كار كنيم.

قرآن مي‌گويد: چرا كم فروشي مي‌كني؟ (أَ لَا يَظُنُّ أُوْلَئكَ أَنهَُّم مَّبْعُوثُونَ، لِيَوْمٍ عَظِيمٍ) (مطففين/5 و 6) اين آيه‌ي قرآن بود كه خواندم. تو نمي‌داني در قيامت بايد جواب پس بدهي؟

4- رسيدگي به فقراء، از سرمايه خود، نه سهم امام

ديشب يك جايي بودم در يك مسجدي، يك كسي آمد گفت: من وضع مالي‌ام خيلي خوب است. سهم امام هم بدهكار هستم، ولي مقلد فلان آقا هستم، مثلاً گفته: اينقدر به اختيار خودت مي‌تواني به فقراي فاميل بدهي. ولي دنبال يك مرجع هستم كه بگويد: همه را بده. سهم امام را با دست خودم به فقرايي بدهم كه مي‌شناسم، ولي ايشان بيش از نصف اجازه نمي‌دهد. من مي‌خواهم مرجعم را عوض كنم براي اينكه اجازه بيشتري بگيرم، كه من… اين اصلاً مقلد نيست. گفتم: بيا كنار مسجد خصوصي با تو حرف بزنم. گفتم: مردانگي هم يك چيزي است. حالا يك مثل براي شما بزنم. همه خوب گوش بدهيد.

پنج تا نان سنگك داريم، چهار تا براي من است. يكي هم مي‌گذاريم خمس. اين يك نان سنگك، فرض كنيد كه چهار تا براي من، اين يك نان هم سهم امام. يك نفر مي‌گويد: گرسنه هستم. اگر با اينكه چهار تا نان دست من است، بگويم: گرسنه هستي، بيا از اين يک نان بگير. يكي ديگر هم گفت: گرسنه‌ام است، باز پولي از ايشان گرفتم. بيا! اين مرد است يا نامرد؟ شما بگوييد… با هم بگوييد… نامرد است! نامرد هستي كه تو چهار تا نان داري، يك فقير كه مي‌آيد از نان او مي‌دهي. آقا اين فقير است، خوب دست در جيبت كن، از صد ميليون، هشتاد ميليونش براي تو است. بيست ميليونش را به امام زمان دادي. تا يك فقير مي‌بيند، دست در جيب امام زمان مي‌كند، چنين مي‌كند. اينها ولو مسلمان هستند. مرجع هم به آنها اجازه مي‌دهد، ولي نامرد هستند. مردانگي هم يك چيزي است. گاهي وقت‌ها آدم…

من يك حمال مرد پيدا كردم، چند سال است مريدش هستم. شغلش ضعيف بود، ولي خيلي مرد بود. به او گفتند: اين فرش را آنجا ببر. گفت: من از صبح تا حالا چند فرش بردم. پول خوبي گيرم آمده است. اين بنده خدا كنار من ايستاده، هيچكس او را صدا نمي‌زند. اين فرش را به اين بده، يك چيزي هم اضافه بده كه شب كه مي‌خواهيم برويم، همه با هم شكم‌مان سير شود. يعني مي‌توانست اين فرش را هم ببرد و يك پولي بگيرد، گفت: چون من چند تا فرش جا‌به‌جا كردم، پول گرفتم، اين يكي را شما يه اين بده و يك چيزي هم اضافه بده. اين را مرد مي‌گويند. گاهي يك حمال مرد است، يك سرمايه‌دار مرد نيست.

يك سرمايه‌داري در خانه‌اش روضه خواند. ما هم دعوت كرد. زمان شاه، من بعد از انقلاب خانه‌ي كسي منبر نرفتم. زمان شاه منبر مي‌رفتيم. روز آخر يك پاكت پولي به ما داد و گفت: سهم امام است. گفتم: فردا روي منبر مي‌گويم: آقايان اين آقايي كه لب در ايستاده، پول خودش نيست، دست در جيب امام زمان مي‌كند. لابد پول قند و چاي و شعله زردي هم كه مي‌دهد، از سهم امام است. گفت: نه آبرويم مي‌ريزد! گفتم: پس پيداست كار تو سالم نيست. امام رضا فرمود: كاري سالم است كه در نماز جمعه بگويي و خجالت نكشي. هركاري را كه در نماز جمعه خجالت مي‌كشيد، پيداست يك ريگي در كفشت است. من فردا مي‌آيم مي‌گويم: آقايان اين آقايي كه لب در ايستاده، به او تقبل الله نگوييد. اين پول روضه را از سهم امام مي‌دهد. خوب اينها ايمان نداريم به اينكه اين پول را به امام زمان مي‌دهيم، اگر ايمان داشته باشيم، اين پول را در پاكت مي‌گذاريم و پول نو مي‌دهيم. سر سال هم خمس مي‌دهيم. طفره نمي‌رويم! چطور طلبكارهاي ديگر را با هيجان مي‌دهي؟ سهم امام را عقب مي‌اندازي؟ يعني چه؟ يعني اي امام زمان تو براي من مهم نيستي.

خدا مرحوم پرورش را رحمت كند. منزل ما آمده بود. قرار ما ساعت شش بود، من ساعت 6:15 آمدم. گفتم: ببخشيد دير كردم. گفت: نخير! تو مرا پست قرار دادي. تو اگر با رئيس جمهور ملاقات داشتي، دير نمي‌كردي. اگر با رهبري، با مقام معظم رهبري ملاقات داشتي، دير نمي‌كردي. اينكه دير كردي يعني من براي تو ارزش ندارم. خيلي خجالت كشيدم. كسي كه بدهکار است، بدهي‌اش را مي‌دهد. براي امام زمان را نمي‌دهد، اين يعني امام زمان تو طلبي از من نداري. براي خود من است. بعد هم حالا از هشتاد ميليون بيست ميليون كه كنار مي‌گذاري، عمه فقير است؟ دايي هم فقير است؟ بيا! از جيب خودمان نمي‌دهيم. دست مي‌كنيم و از آن يك نان مي‌دهيم. من كار به فقه‌اش ندارم. ما مسأله‌ي فقه‌مان را از مراجع بپرسيم. ممكن است مرجعي به شخصي اجازه بدهد، كه شما از سهم امام به فاميل‌ها بده. اگر مرجع اجازه داد، طوري نيست. از نظر فقهي طوري نيست. ولي زيبا نيست. خيلي چيزها درست است. ولي قابل قبول نيست، مثل چاي در آفتابه، چاي است ولي خوردني نيست. چاي در آفتابه چاي است، ولي خوردني نيست. بعضي كارها را آدم نمي‌تواند در نماز جمعه بگويد كه من پنج تا نان داشتم، يكي را به امام زمان دادم، هركس هم گرسنه شد، چنگ زدم از يك نان امام زمان برداشتم، از چهار نان خودم برنداشتم. اين نامردي است. من وجداني حرف مي‌زنم. حرف‌هاي من فطري است، فقهي نيست. فقه را ببينيم مراجع چه مي‌گويند. تقليد كنيم. صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)

البته خدا هم جبران مي‌كند. يكي از اسم‌هاي خدا جبّار است. «و اهل الجود و الجبروت» جبروت جبران مي‌كند. يعني اين كسي كه اذان مي‌گويد، شما الآن مشتري آمد، شما الآن مي‌بيني صبح تا حالا مشتري نبوده، حالا هم كه مشتري آمده اذان مي‌گويند. حالا نماز را بعد مي‌خوانيم، مشتري را راه بيانداز! نتيجه چه مي‌شود؟ يك پولي از اين مشتري گير ما مي‌آيد، مي‌گوييم: خوب نمازمان را عقب انداختيم، در عوض از اين معامله يك سودي برديم. خدا جبار است، جبران مي‌كند. يعني چه؟ عصرش چه مي‌شود؟ عصر يكي در مغازه مي‌آيد، كلي شما را معطل مي‌كند، آخرش هم نمي‌خرد، مي‌گويد: اين در عوض آن. ظهر تلفن خدا صدا زد، اذان گفتند، بي‌اعتنايي كردي. در عوض عصري، من يك مشتري آوردم، سود هم داشت، اما آخرش در وقت تصميم، تصميم گرفت از تو نخرد، برود جاي ديگر بخرد. اين در عوض آن. جبران مي‌كند. به زرنگي نيست. ما فكر مي‌كنيم اگر رشوه گرفتيم، قصه حل مي‌شود. فكر مي‌كنيم. حديث داريم رزق همه‌ي افراد با حلال اندازه‌گيري شده است. آنهايي كه تيز بازي مي‌كنند، به حرام مي‌پرند، سهم حلالشان را كم مي‌گذارد. من اين را بارها گفتم، يك بار ديگر هم مي‌گويم.

پيداست چه مقدار شكر بايد در شكم شما برود. يك جا تيزبازي مي‌كني، مي‌بيني كسي نيست، دو تا باقلوا مي‌خوري،دكتر مي‌گويد: قند شما بالا رفته است. يعني ديگر خانه‌ي خودتان هم قند نخوريد. چرا؟ براي اينكه يكجا دو تا باقلوا خوردي. تيزبازي نكنيد.

اگر خواستيد پيشگيري از جرم كنيد، بايد يك كارهاي فرهنگي شود. من بايد يك تشكر كنم از جناب رئيس جمهور چند سخنراني كرده همه‌اش گفته: ليسانس، فوق ليسانس، براي پژوهشي كار كنيد كه اين پژوهش يك باري هم داشته باشد. يك مشكلي را حل كند. والا ما در دانشكده‌ي ادبيات يك پژوهش داريم كه اين خندقي كندند، درست است؟ خندقي كندند، يا خندقي بكندند؟ يا خندقي بكندندي؟ (خنده حضار)

بگوييم: تا قرن ششم بكندندي بود. از قرن ششم تا الآن بكندند، الآن ديگر مي‌گويند: خندقي كندند. تا سه قرن قبل مي‌گفتند: بكندند. قبلش مي‌گفتند: بكندندي. آخر تو را به حضرت عباس اين بار دارد؟ در همه‌ي رشته‌ها حرف مفت هست. اگر بنا است پژوهش كنيم، پژوهش کنيم راجع به يك چيزي كه يك مشكلي از جامعه حل كند.

يك كسي مكه آمده بود، آمد گفت: مسجدالحرام هفتصد و چند بلندگو دارد. آخر مسجد الحرام چند طبقه است، چطور شمردي؟ گفت: سه طبقه را رفتم، دانه دانه بلندگوهايشان را شمردم. گفتم: خوب اين همه راه رفتي، خوب دور كعبه مي‌گشتي. ببين وقتي آدم خل است، (خنده حضار) در مسجدالحرام هم كه مي‌رود عوض اينكه دور كعبه بگردد، دور بلندگو مي‌گردد. آخر بعضي‌ها مشكل مخ دارند.

همه‌ي سؤال‌ها هم نبايد جواب داد. بعضي از روحانيون، حالا اينجا چند روحاني هم هستند. خطاب به همه‌ي روحانيون، مي‌گويد: آقا آمده يك سؤالي از من كرده. گفتم: آخر چرا وقتت را صرف اين مي‌كني؟ گفت: مردم از ما پرسيدند. گفتم: بي‌خود پرسيدند. مگر هرچه پرسيدند بايد جواب بدهيم؟ تو كه بالاتر از پيغمبر نيستي. از پيغمبر سؤال مي‌كردند، بگو، بگو بلد نيستم. نه چون مردم خواستند، من هم بگويم. ما امام مردم هستيم. يا (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً) (فرقان/74) بايد امام مردم باشيم. ولي بعضي‌ها «واجعلنا للعوام معموما» او به او مي‌گويد: مثلاً روضه‌ي ابالفضل بخوان، اين روضه‌ي ابالفضل مي‌خواند. به او مي‌گويند: تاريخ چه بخوان، اين هم تاريخ آن را مي‌گويد. من بايد نگاه كنم، الآن وظيفه‌ي اينها چيست؟ يك خرده حر باشيم. هرچه مي‌خواهيم نگوييم. هرچه نياز است، بگوييم، نه هرچه آنها توقع دارند.

يك چيزي را تلويزيون نشان داد، متأسفم البته خوب يك پاتكي هم «الْحَمْدُ لِلَّه‌» خورد. يكي از اين كساني كه نمي‌شناسم، در يك لحظه نگاه كردم. گفته بود: من اگر ‌ببينم مردم مي‌خندند و شاد مي‌شوند لباس خودم را درمي‌آورم، نگفته بود لباسم، گفته بود: شلوارم. اصلاً ببينيد اين هنرمند است ولي هنرمند احمق است. يعني براي خنده‌ي مردم حاضر است خودش را مثل الاغ كند. خوب الاغ هم شرت ندارد. (خنده حضار) يعني حاضر است خودش را به پست‌ترين شكل ها، مثل الاغ دربياورد، كه مردم بخندند. خوب اين هويت است يا پوك است. مواظب باشيم اگر مردم پوك شدند ديگر دست به همه كاري مي‌زنند.

5- رعايت عفت و حياء در رفتارهاي اجتماعي

يكي از راه‌هاي پيشگيري از جرم اين است كه مردم حيا داشته باشند. آدم اگر حيا را كند ديگر پليس حريفش نمي‌شود. آخوند حريفش نمي‌شود، قوه‌ي قضاييه حريفش نمي‌شود. اين ديگر حيا ندارد. «والله حياء له» كسي كه حيا نداشته باشد، دين هم ندارد.

خانه‌هاي ما بايد حياء داشته باشد. حتي ديوارهاي ما بايد عايق بندي‌اش طوري باشد، حديث داريم نكند بوي غذا به همسايه برسد. غذايي كه بويش به همسايه مي‌رسد، نخوريد، مگر اينكه قبل از اينكه بخوريد، يك مقداري بشقابي، فنجاني، ظرفي براي همسايه ببريد. يعني بو توقع به وجود مي‌آورد. حق به وجود مي‌آورد. همين كه من بوي غذاي شما را شنديم، شما بوي غذاي مرا شنيدي، يا براي شما حق ايجاد مي‌كند يا توقع ايجاد مي‌كند. بو تا چه رسد به اينكه آدم…

اصلاً در حمام مي‌بينم بعضي‌ها، مهندسين ما بايد مهندسي‌شان طوري باشد كه خانه‌ها روبروي هم نباشد. دو خانه كه روبروي هم باشد، اين در باز مي‌شود، داخل خانه معلوم مي‌شود. خوب خانه معلوم مي‌شود. حالت مختلف خانه هست، دختر، پسر بالاخره اين راه‌ها، اين نگاه‌ها، بايد براي پيشگيري مهندسين هم اقدام كنند، بايد دانشگاه هم اقدام كنند. جوان مي‌آيد بيكار است دست به فساد مي‌زند. پس بايد كار داشته باشد، آموزش و پرورش يك كاري كند كه ديپلمش يك هنري هم داشته باشد. ديپلم فلج، ليسانس فلج، بيكار است، آدم بيكار دست به فساد مي‌زند. يعني مسأله‌ي پيشگيري اينطور نيست كه…

همه چيز به هم بند است، الآن بنده يك بادام كه با دندانم مي‌شكنم، بند به آمريكا مي‌شوم. چون فشاري كه با دندان روي بادام مي‌آورم، دندان من ترك مي‌خورد. بعد اين مي‌پوسد، بعد كه مي‌تراشند آن جاي تراش را كه مي‌خواهند پر كنند، آن موادي كه بايد پر شود بايد از خارج بيايد. يعني من امروز بادام مي‌شكنم، بعد از مدتي وصل به اين است كه دلار شود و آمريكا برود. اينها به هم بند است، اگر در جامعه فساد مي‌شود، ديپلم ما هنري هم دارد. دخترهاي ما هنر هم دارند. اگر خواسته باشيم فساد كم شود، يكي از…

آدمي كه كار ندارد، ام سلمه زن پيغمبر كار مي‌كرد. گفتند: بابا زن پيغمبر نبايد كار كند. ام سلمه فرمود: اگر انسان كار نداشته باشد، دست به فساد مي‌زند. اين حرف براي ام سلمه است. زن و مرد بايد كار كنند.

امام به يك كسي گفت: چه مي‌كني؟ گفت: وضع مالي‌ام خوب است ديگر اخيراً در خانه نشستم. يك درآمدي داريم، مثلاً مستقلاتي، اجاره‌اي، كرايه‌اي، حضرت فرمود: كم عقل شدي. پول هم داري برو مغازه را باز كن. در خانه نشستن فساد مي‌آورد. بيكاري فساد مي‌آورد.

اولين پيشگيري كه شصت درصد شايد شود روي آن حساب كرد، اين است كه انسان ايمان داشته باشد. من بدانم خدا مرا مي‌بيند. من بدانم امام زمان كار مرا مي‌داند. و واقعاً هم مي‌داند.

دو برادر بودند، يكي از آنها خدمت امام رسيد. امام پرسيد برادرت چرا نيامد؟ گفت: ايشان چون از بس تقوا دارد، از خانه بيرون نمي‌آيد. در خانه نشسته مثلاً ذكر و ورد و قرآن مي‌خواند. امام به او گفت: به او بگو خيلي تقوا داري چرا فلان روز كه يك كنيز آمد در را زد، در را باز كردي، ديدي كنيز خيلي خوشگل است، سينه‌هايش هم بالا آمده، دست كردي در سينه‌اش، سينه‌اش را فشار دادي، اگر تقوا داري بايد آنجا تقوا داشته باشي. حالا به ديدن من آمدي مي‌خواهي تقوا داشته باشي؟ رنگش پريد! بعضي از اولياي خدا هم يك چيزهايي را مي‌فهمند. يك صلوات بفرستيد. (صلوات حضار)

6- بهره‌گيري از فرصت ايام فراغت

پر كردن ايام فراغت، يك برنامه بگذاريم براي ايام فراغت، بسم الله الرحمن الرحيم، سال 93 ايام فراغتمان را چطور پر كنيم؟ يك راهي را آيت الله مكارم رفت من از او ياد گرفتم. سالها قبل از انقلاب چند طلبه بوديم ما را جمع كرد، گفت: ما مي‌خواهيم در تعطيلات تفسير بنويسيم. گفتيم: يعني چه؟ گفت: پنج‌شنبه‌ها تعطيل است، جمعه تعطيل است. تابستان تعطيل است. هروقت تعطيل است جمع شويم و يك آيه بنويسيم. ما ده نفر بوديم، تا حالا پنج نفر از دنيا رفتند. پنج نفرمان هستيم. اين ده نفر جمع شديم، از تعطيلات تفسير نمونه نوشته شد و تفسير نمونه بهترين تفسير فارسي است. حدود هفتاد بار چاپ شده و به چند زبان دنيا ترجمه شده است. اين از تعطيلات است. تعطيلات را استفاده كنيم.

دانشجوها مي‌آيند تابستان چه كنيم؟ يك اردوهاي جهادي مي‌گويند، يك كاري است. جمعي از دانشجويان، طلبه‌ها مي‌روند يك گوشه‌اي، ده روز، بيست روز يك خدمتي انجام مي‌دهند. از تعطيلات استفاده كنيم. عيد هفده روز مردم تخمه مي‌شكنند. 17 روز تخمه‌ي كدو مي‌شكنند. دولت پارسال 47 روز به عيد بود به نظرم، 40، 50 روز به عيد مسؤولين رده بالا مي‌آمدند، سخن از پسته… خدايا اين دنيا خواهد گفت: چقدر اين ايراني‌ها شكمو هستند. چهل روز ديگر عيد مي‌شود و مشكل اصلي ما در مملكت پسته است! اين خيلي بد است. آبروريزي است. ما خيلي انرژي داريم.

اين اقتصاد مقاومتي كه مقام معظم رهبري فرموده، واقعاً ما مي‌توانيم از پاره وقت‌ها استفاده كنيم. حالا نمي‌دانم تعريف خودم هست يا نه؟ خدايا شاهد باش براي مثل مي‌گويم. غرضم اين نيست كه من، من نزد خدا آبرويي ندارم. ما با خانم صحبت كرديم كه ما نيم ساعت مي‌نشينيم اخبار گوش مي‌دهيم، كلش نيم ساعت، يك ساعت، هم اخبار گوش مي‌دهيم، هم شام مي‌خوريم، اجازه بده من به تلويزيون بگويم يك دوربين بياورند، در زير زمين خودمان هروقت بيكار هستم، بروم يك آيه يك آيه تفسير بگويم. از صدا و سيما آمدند، يك زير زميني داريم، ديوارهايش را يك تغييراتي دادند، ما هروقت بيكار بوديم، از اول قران تا آخر قرآن، يك دور خودم تفسير گفتم. سه هزار و چهارصد نوار. اسمش را هم تفسير قطره‌اي گذاشتيم. مثل آبياري قطره‌اي. يعني يك قاري مي‌آيد، قاري بين المللي، آيه را مي‌خواند، من هم مي‌آيم مي‌گويم: اين آيه مي‌خواهد اين را بگويد. صوتي‌اش هم كرديم، يك كسي مي‌خواهد در جاده تفسير گوش مي‌دهد، صوتي گوش بدهيد. قفل هم گفتيم نكنيم، وقف است. كسي حق ندارد بفروشد. يك دور تفسير من در خانه‌ام گفتم. يك دور تفسير نمونه با دوستانم خدمت آيت الله العظمي مكارم نوشتم. مي‌شود از وقت استفاده كرد.

ما چقدر دانشجو داريم كه در تابستان، بچه‌ها كوچه‌شان تجديد دارند، از نظر علمي ضعيف هستند. نمي‌شود مثلاً دانشجوها، پنج دانشجو هستيم در يك كوچه، بياييم بچه‌هاي راهنمايي را دعوت كنيم، هر بچه‌اي در هردرسي ضعيف است، تابستان كمك كنيم. ما نبايد ميلياردها، صدها ميليارد خرج مي‌شود آخر هم بچه از نظر علمي تجديد مي‌شود. دانشجوها به پا خيزند. معلمين به پا خيزند. خيلي مي‌توانيم كمك كنيم. چقدر داروي زيادي، چقدر كتاب زيادي، چقدر لباس عروس زيادي، چقدر حيف و ميل زيادي. ما اين كارها را نمي‌كنيم، زن بيكار است، مرد بيكار است، دست به فساد مي‌زنند، اگر كار داشته باشد تلفن دو دقيقه، اين آقا يا خانم تلفن را برمي‌دارد، 45 دقيقه حرف مي‌زند، پيداست بيكار است.

ايام فراغت را بايد پر كنيم. ازدواج را بايد آسان كنيم. ازدواج بايد آسان شود، جلوي فساد گرفته شود. هركسي بايد يك هنر داشته باشد، جوان بيكار نباشد، جوان بيكار نباشد، جلوي فساد گرفته مي‌شود. كار هم دست يك نفر نيست. زندان مشكل را حل نمي‌كند. اتفاقاً يك مجرم را زندان مي‌كنند، چند رقم جرم ديگر هم آنجا ياد مي‌گيرد. يعني ناشي مي‌رود متخصص بيرون مي‌آيد. زندان حل نمي‌كند. جريمه حل نمي‌كند چون جريمه كه كردي او هم روي… شما يك راننده را جريمه مي‌كني، اينكه تا حالا مي‌گفت: فلان شهر اينقدر، تا ديد جريمه شده، مي‌گويد: اينقدر. روي مسافرها مي‌كشد.

يك كسي، يك ناشري براي من چند كتاب فرستاد. من خوشحال شدم گفتم: كتاب‌هاي خوبي است. تا لبخند زدم گفتم: كتاب خوبي كه براي ما فرستادي، يك نفر بغل من نشسته بود، گفت: خوشحال نباش. گفتم: چرا؟ گفت: آن كتابي كه مفت به تو داد، پولش را روي باقي مشتري‌ها مي‌كشد. براي تو و چهارتا مثل تو مفت مي‌فرستد، آنوقت پولش را مي‌كشد روي… رشوه مگر مي‌تواند جريمه شود. رشوه مي‌دهد، دو برابرش را از جاي ديگر مي‌گيرد. مي‌گويد: حالا كه چنين كردي، من هم چنين مي‌كنم.

سرباز در پادگان تنگ هم ايستاده بود، اين افسر در گوش او زد، گفت: فاصله بگير! اين سري تكان داد و رفت و از سربازخانه فرار كرد، يك كشور ديگر رفت، به افسر نامه نوشت، گفت: تا اينجا فاصله گرفتم. باز هم مي‌خواهي فاصله بگيرم؟ (خنده حضار) نه سيلي كار مي‌كند، اتفاقاً حديث داريم ملامت زياد بچه را پررو مي‌كند. كتك بچه را پررو مي‌كند. جريمه مشكل موقت است. مسكن است. اصل براي پيشگيري ايمان به خداست.

اصل پيشگيري ازدواج است. اصل پيشگيري اشتغال است. بقيه‌ي حرف‌هايم را در جلسه‌ي بعد مي‌زنم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

«سؤالات مسابقه»

1- آيه 108 سوره انعام از چه کاري نهي مي‌کند؟

1) لعن و نفرين به ظالمان

2) توهين به بت پرستان

3) تمسخر کافران

2- راه پيشگيري از سوء ظن ديگران چيست؟

1)دوري از مواضع تهمت

2) دوري از اجتماعات سياسي

3) عزلت و کناره‌گيري از جامعه

3- آيه 19 سوره غافر، علم خداوند به چه چيزي را بيان مي‌کند؟

1) انگيزه سخنان

2) انگيزه نگاه‌ها

3) انگيزه رفتارها

4- قرآن براي پيشگيري از کم فروشي، به چه امري تأکيد مي‌کند؟

1) زيان مالي در دنيا

2) آبروريزي در دنيا

3) ياد قيامت

5- آيه 24 سوره نور به کدام شاهدان قيامت اشاره دارد؟

1) زبان مجرمان

2) دست و پاي مجرمان

3) هر دو مورد

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 784
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست