responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 468

موضوع بحث: انسان نمونه – 2

تاريخ پخش: 14/5/61

بسم اللّه الّرحمن الّرحيم

«الحمد لله رب العالمين و صلي اللّه علي سيدنا ونبيّنا محمّد و علي اهل بيته و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين»

بحثي كه بنا داريم امسال ماه رمضان، شب‌هاي جمعه با هم داشته باشيم اين است كه انسان ايده آل و نمونه كيست؟ يعني همان كسي كه همه‌ي دانشگاه‌ها و حوزه‌هاي علميه سعي دارند، بسازند. (عالم شدن چه آسان *** آدم شدن چه مشكل.) يا به عبارتي، عالم شدن چه مشكل، آدم شدن محال است. پس در اين مورد دو نظر هست. بعضي مي‌گويند: عالم شدن آسان است و آدم شدن مشكل است، ولي گروه دوم مي‌گويند عالم شدن مشكل است و آدم شدن محال است.
پس موضوع بحث ما: انسان ايده آل يا نمونه است.

1- انسان نمونه از نظر قرآن

قرآن وازه‌هاي زيادي دارد كه انسان نمونه كيست. درآخر سوره فرقان خداوند مي‌فرمايد: (وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً) (فرقان /63) انسان نمونه كساني هستند كه رفتارشان هموار است. يعني هنگامي كه بر روي زمين حركت مي‌كنند، تكبر ندارند. «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» برخوردشان با افراد نادان مسالمت آميز است. (وَ الَّذينَ يَبيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً) (فرقان /64) اهل شب زنده داري هستند (وَ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً) (فرقان /65) از عذاب جهنم هم مي‌ترسند. (وَ الَّذينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ) (فرقان /68) يعني سراغ غير خدا نمي‌روند. (وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا) (فرقان /67) در پول خرج كردن نه كنث هستند و نه خيلي دست و دل باز هستند(تا جايي كه از مرز اعتدال خارج نشود) (وَ الَّذينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً) (فرقان /72) انسان نمونه كسي است كه گواهي ناحق نمي‌دهد، شاهد زور نيست و در برخوردش با حرف‌هاي لغو، با بزرگ منشي برخورد مي‌كند. خودش غرق در هزل و لغو نمي‌شود. به فكر آينده و ذريه‌اش هست. دلش مي‌خواهد رهبر جامعه باشد.
يا در سوره مؤمنون مي‌فرمايد: (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ هُمْ في‌ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ) (مومنون /2-1) مردان نمونه با تقوا كساني هستند كه نمازشان باخشوع است.

2- آفت شناسي تربيتي در صحيفه سجاديه

آياتي در قرآن داريم كه انسان نمونه را تعريف مي‌كنند، ما هم فعلاً نمي‌خواهيم به تفصيل وارد اين‌ها بشويم، چون درتشريع و تعريف دعاي مكارم الاخلاق هستيم، مي‌خواهيم ببينيم انسان نمونه از ديدگاه امام سجاد كيست؟ در تعليم و تربيت يكي از مسائلي كه مربي بايد به آن توجه نمايد مسئله تنظيم باد است. مربي بايد مثل مكانيك كه ماشين‌ها را تنظيم باد مي‌كند، اين كار را انجام دهد. مواظب باشد تندها را كند و كندها را تند نمايد. مواظب آفت هر چيزي باشد. چون كمالات همواره آفت‌هايي دارند.
نمونه‌هاي زيادي از آفت شناسي تربيتي در اسلام وجود دارد. مثلاً مي‌فرمايد: «وَ أَعِزَّنِي»(صحيفه سجاديه، دعاى 20) خدايا به من عزت بده. در اين جا عزت را معنا كنيم. آيا عزت در اين است كه انسان ماشين و خانه‌اش خوب باشد؟ نه! عزت يعني چيزي به خوردش نرود. عزت يعني سفت و محكم باشد. خدا عزيز است يعني خدا سفت و محكم است. يعني خدا نفوذناپذير است. زمين محكم و سفت را كه عرب‌ها هر چه بر آن بيل مي‌زنند فرو نمي‌رود ارض عزاز مي‌گويند، يعني محكم است. مؤمن هم عزيز است. يعني مؤمن كتك مي‌خورد ولي چيزي به خوردش نمي‌رود. پول در روحش اثر نمي‌كند. عزيز است، يعني چيزي او را تحت تأثير قرار نمي‌دهد. پس ممكن است كسي روي مقوا زندگي كند و عزيز باشد ولي كسي در خانه‌ي مجلل زندگي كند و عزيز نباشد. پس «وَ أَعِزَّنِي» يعني خدايا به من عزت بده، نه خانه و پول و ماشين، بلكه نفوذ ناپذيري بده تا نشكنم. ولي همين عزت آفت‌هايي دارد، براي همين مي‌فرمايد: «وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْرِ» يعني تكبر آفت عزت است. عزيز است همه به او احترام مي‌گذارند، ولي اگرمراقب آفت عزت يعني تكبر نباشد به آن مبتلا مي‌شود.
«وَ عَبِّدْنِي لَكَ» عبادت و در خط خدا بودن خيلي خوب است اما آفت دارد «وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْب» به شرط اين كه عبادتش را با عجب خراب نكند.
فرق كبر با عجب اين است كه در عجب خودش در درون خودش را خوب مي‌بيند و باور مي‌كند كه از ديگران بهتر است، تكبر اين است كه اين حالت و خيال دروني خودش را به ديگران هم مي‌فروشد. پس هر متكبري عجب دارد ولي هر كس عجب دارد، متكبر نيست. ممكن است كسي همواره فروتني كند و سعي كند كه اين حالت در او ظهور نيابد.
«وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاقِ» خدايا به من اخلاق نيكو ببخش و «وَ اعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْرِ» زيرا اخلاق خوب هم آفت دارد و آن اين است كه به آن افتخار مي‌كند. مثلاً من را مي‌بيني، من هيچ وقت عصباني نمي‌شوم، من را مي‌بيني هيچ وقت نسيه نمي‌خرم و مرتب مي‌گويد من را مي‌بيني، چنين هستم و چنان هستم. خيلي مشكل است براي انسان كه مثلاً براي به دست آوردن چيزي خيلي هم زحمت بكشد ولي نگويد: من را مي‌بيني؟ و اين آفت اخلاق نيكو است.
در مورد خدمات اجتماعي جمله‌اي دارد كه مي‌فرمايد: «وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ» خدايا بر دو دست من خير را جاري نما. «وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَن» ولي آن خيرها با منت ضايع نكن. من براي فلاني سوغاتي يا چشم روشني بردم ولي او نياورد. من براي فلاني قرض يا چك داشت و كمكش كردم ولي او نكرد. چنين كارهايي به شرطي ارزش دارد كه بعد از انجام آن منت نگذاري.
«وَ مَتِّعْنِي بِهُدًى صَالِحٍ لَا أَسْتَبْدِلُ بِه» عمل بدون تغيير انجام مي‌دهد. «مَتِّعْنِي» يعني كام گرفتن و كامياب شدن. مثلاً شروع مي‌كند به نماز شب، ولي رها مي‌كند. راه حقي را پيش مي‌گيرد ولي رها مي‌كند. و حديث داريم كه كار خوبي را كه شروع مي‌كنيد حداقل تا يك سال انجام دهيد. كار خوب آفتش اين است كه انسان آنرا رها مي‌كند.
«وَ طَرِيقَةِ حَقٍّ لَا أَزِيغُ عَنْهَا» امام در اين بخش از دعا مي‌فرمايد: راه حقي را براي من قرار بده كه از آن منحرف نشوم.
افرادي پيرامون حضرت علي(ع) جمع شدند، گفتند ما شب‌ها تا صبح نمي‌خوابيم، روزه مي‌گيريم، نماز مي‌خوانيم. اميرالمؤمنين(ع) ديد مثل اين كه اين‌ها باد زيادي دارند، فرمود: بنده ديشب خوابيدم. امروز هم روزه نيستم باز هم اگروقت كنم مي‌خوابم و اگر روز باشد مي‌خورم.

3- حفظ كردن خود هرچقدر كه مقام بالا باشد

اسلام به همه ابعاد اهميت مي‌دهد. پيامبر در معراج هم سوار براق مي‌شود كه سرعت فوق نور دارد و هم در روز فتح مكه سوار الاغ مي‌شود. جبرئيل مي‌آيد به پيامبر مي‌گويد: خدا به تو سلام مي‌رساند! يعني اين قدر مقام بالاست، ولي پيامبر خودش را حفظ مي‌كند و زماني كه در كوچه به بچه‌ها مي‌رسد مي‌گويد: سلام عليكم. گاهي انسان رفيق‌هايي متفاوتي و با درجات متفاوتي دارد. ديشب با رئيس جمهور بوديم، فردا با رئيس مجلس، امروز با فلاني و فردا با فلاني. . . و همه‌اش از بالا حرف مي‌زند. بابا يك كم هم بيا با من بگرد. مثلاً خود من اگر چند دفعه براي دانشجوها صحبت كنم، ديگر ممكن است برايم عار باشد كه به دبستان بروم و اين تنظيم در خودسازي بسيار مهم است.
ما حديث داريم مؤمن زود انس مي‌گيرد و جاذبه‌اش خوب است. اما مثلاً آخوند يا دانشجو در كوپه قطار نشسته وقتي كشاورزي مي‌آيد، مي‌گويد: اين مثل ما نيست! انگار همه بايد مثل او باشند. ايمان بسيار خوب است، ولي عارضه‌اش كفر است. حسد هم همينطور است، حديث داريم حسد كارهاي خوب را مي‌خورد، همانطور كه آتش هيزم را مي‌خورد.
الهي عزت اجتماعي در كنار ذلت دروني به ما عطا بفرما. «وَ لَا تَرْفَعْنِي فِي النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِي عِنْدَ نَفْسِي مِثْلَهَا، وَ لَا تُحْدِثْ لِي عِزّاً ظَاهِراً» خدايا عزت ظاهري به من نده مگر اين كه نزد خودم كوچك و ذليل شده باشم. مثلاً اگر آمپول زن هستم و دكتر شدم، سلام كردنم تغيير نكند. خدا مرحوم دكتر بهشتي را رحمت كند، خيلي خوش برخورد و با نشاط بود. ببينيد بالاترين مقام كه مقام رهبري است اين قدر تواضع دارد كه مي‌گويد: كاش من يك پاسدار بودم! اين خيلي مهم است كه كسي در اوج عزت، در اوج تواضع باشد.
راه‌هاي تنظيم باد:
وقتي پيامبر(ص) مكه را فتح مي‌كند و باد به پرچم مي‌خورد، خدا مي‌گويد: (أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوى‌) (ضحى /6) يادت هست كه زماني يتيم بودي؟ ‌اي ماشين دار يادت هست زماني آرزو مي‌كردي، پول جمع كني تا دوچرخه بخري؟ يعني ضعف گذشته را به ياد بياور و با خود بينديش كه چيزهايي را كه بدست آورده‌اي، از چه كسي داري؟ «مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّه‌» يعني از خداست، و از شما نيست. انسان وقتي بداند خودش نيست، نه به خاطر آن خوشحال مي‌شود و نه ناراحت. مثل مسئول بانك مي‌ماند، چون مي‌داند پول براي خودش نيست، نه ازگرفتن آن خوشحال مي‌شود و نه از پس دادن آن ناراحت مي‌شود.
چه كنيم خودمان را نبازيم؟ اول يادآوري تاريخ گذشته خودمان. دوم داشتن جهان بيني(و اينكه بدانيم هستي براي خداست). سوم اينكه بدانيم در قبال چيزي كه داريم، به همان مقدار مسئوليت هم داريم. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد «أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي»(نهج ‌البلاغه، نامه 45) من خيلي دارم، ولي مسئوليت هم دارم.
خواهرها! هر كدام يخچال داريد و آن‌هايي كه دو تا داريد، نگوييد: وضع خوب است! وضع خيلي هم خراب است. مي‌دانيد چقدر فقير داريم؟ ما منطقه فقير نشين رفتيم و ديديم بچه‌ها روي مقوا نشسته‌اند. من بسيار ناراحت شدم، وقتي اين را مطرح كردم، وزيري گفت: اين كه چيزي نيست. ما جايي رفتيم به دو بچه كوچك بيسگوييت داديم. بچه‌ها بيسكويت را نخوردند و يكي از آن‌ها بيسكوييت‌ها را گرفت و لب طاقچه گذاشت و پهلوي ديگري رفت و گفت: حسن جان! نخور تا چندين هفته بيسگوييت هايمان جمع بشود و بفروشيم تا بتوانيم جوراب بخريم. يعني ببينيد بي جورابي چقدر در روحيه بچه تأثير مي‌گذارد؟

4- مسئله بازنشستگي در اسلام

در اسلام ما چيزي به اسم بازنشستگي نداريم. اينطور نيست كه كسي 30 سال كار كند و بازنشسته شود. ممكن است خيلي‌ها از حرف من ناراحت بشوند، ولي خوب چند تا قند بخورند. از كار افتادگي داريم ولي بازنشستگي نداريم. چه كسي گفته رهبر انقلاب با اين همه سن كار كند ولي تو بازنشسته شوي؟ خدا به پيامبر مي‌فرمايد: (فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ) (انشراح /7) وقتي از كار فارغ شدي، بي كار ننشين و كار جديدي شروع كن. ما دخترتحصيل كرده‌اي داريم كه براي سوادآموزي به روستا مي‌رود و سگ دنبالش مي‌كند و چادرش را پاره مي‌كند و او به مزرعه مي‌آيد، چادر كهنه سرش مي‌كند و مجدد برمي گردد. روستاهايي داريم كه جايي براي درس دادن نبوده و كشاورزي كه چند بچه داشته، يك اتاقش را براي سوادآموزي خالي مي‌كندو مي‌گويند: چرا اين كار را كردي؟ مي‌گويد: چون امام فرموده همه بايد خواندن و نوشتن را ياد بگيريد. شرافت اين است.
اگر كسي داريم كه ماهي چند هزار تومان پول مي‌گيرد و صندوق هايش پر از لباس و يخچال هايش پر از غذاست، نگوييم عزيز است. عزت به اين نيست كه وقتي وارد مكاني شديد براي شما صلوات بفرستند. توجه به مسئوليت‌ها از غرور و تكبر انسان كم مي‌كند. شما وقتي عزيز هستي كه با خودكار خود و گرو گذاشتين آبروي خود، كار انساني را راه بيندازي. هر كس هرچيزي دارد بايد بدهد. آبرودار، آبرو. پول دار، پول و. . .
ما در انقلاب زني داشتيم كه 4 شهيد داد، از يك خانواده پدر، شوهر، برادر و پسرش شهيد شدند، آن وقت زني هم هست كه يخچالش پر است، ولي مي‌گويد چيزي نداريم. شب 21 ماه رمضان نمك و شير بر سر سفره‌ي حضرت علي بود، به دخترش گفت: چرا دو رقم غذا؟ شير را بردار.

5- توجه به ديگران و عيب‌هاي مخفي خود

توجه به سرنوشت رفيقان:
جهنم چند درب دارد و هر كدام مخصوص گروهي است و مراتبي دارد. همچون بهشت كه درجات و مراتب دارد و بهترين آن فردوس است. برخي مي‌گويند آقا ما اگر در دالان بهشت هم باشيم راضي هستيم، اين‌ها در اين نظام معني دارد. مثل اين كه اگر ما وقتي در رحم مادر بوديم به ما آگاهي مي‌دادند و با يك بي سيم مي‌گفتند: جايتان چطور است؟ مي‌گفتيد: بسيار تنگ و تاريك است. اگر در دنيا به من يك دالان يا طويله هم بدهيد، برايم بس است، اما وقتي مي‌آييد مي‌بينيد كاخ و باغ و ماه هم بس نيست.
توجه به اين كه ديگران هم داشتند، تذكري براي ماست. مثلاً آقاي قرائتي چهار سال است در تلويزيون هستي، چقدر صحبت كردي و همه تو را مي‌شناسند، ولي بايد ياد داشته باشي كه مراد برقي بيش از تو مشهور بود، ولي الان مراد برقي كجاست؟ و آن كسي كه مي‌خواند و مي‌رقصيد كجاست؟ قرآن مي‌گويد: (الَّتي‌ لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ) (فجر /8) خيلي‌ها از شما مشهورتر بودند، ولي چه شدند؟ راشد 14 سال در راديو براي مردم ايران صحبت كرد، شماها كه پاي صحبت من نشستيد مي‌دانيد كه راشد مرد. يعني راشد مرد و كسي نفهميد. پس براي دوري از آفات و تنظيم باد به دوستانتان و رقيبانتان هم توجه كنيد.
شخصي مرد و دفن كردند. امام بالاي سر او آمد، نگاهي كرد و گفت: اگر دنيا آخرش مردن است، خوب است كه انسان از اول حرص نزند و آخرتي كه اولش اين است، پس بايد كاري كنيم كه عملمان بيش‌تر باشد.
توجه به عيب‌هاي مخفي هم از نكات مهم ديگر است. اگر همه‌ي مردم هم موافق تو شعار بدهند، خودت مي‌داني كه در دروه چه هستي؟
خدا مرحوم رجايي را رحمت كند، از علي آموخته بود «كم من ثناء جميل لست أهلا له نشرته»(مصباح ‌المتهجد، ص‌844) خدايا! چقدر مردم گفتند: خوبي. ولي تو خودت مي‌داني كه چه هستي.

6- ويژگي‌هاي مؤمنان رستگار

پس در مورد انسان نمونه از نظر قرآن، در سوره مؤمنون مي‌فرمايد: (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ هُمْ في‌ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ) (مومنون /2-1) يا در جاي ديگر داريم كه مي‌فرمايد: (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها) (شمس /9) اگر گفتند: قرص را بخوري خوب مي‌شوي، آمپول هم بزني خوب مي‌شوي، پس معلوم است تركيبات و تأثيرات اين دو يكي است. در اين جا هم معلوم مي‌شود كه تركيبات مؤمنون و زكا‌ها يكي است، چون هر دو موجب رستگاري مي‌شوند. همينطور كساني كه در نمازشان مؤدب و خاشع هستند.
فردي در حال نماز خواندن با محاسن خود بازي مي‌كرد. امام او را ديد و گفت اگر اين خشوع مي‌داشت اينگونه نبود.
(وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ) (مومنون /3) اگر جلسه لغو ديد، بيرون بيايد. (وَ الَّذينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ) (مومنون /4) در آمد مالش را بدهد. (وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ) (مومنون /5) در مسائل هوسي خودش را حفظ نمايد. (إِلاَّ عَلى‌ أَزْواجِهِمْ) (مومنون /6) البته ازدواج حيا ندارد. برخي مي‌خواهند زن بگيرند به همه‌ي دوستانشان گفته‌اند ولي به پدر و مادرشان نمي‌گويند. اين كه حيا ندارد.
(أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومينَ) (مومنون /6) اين‌ها ملامت ندارند، زشت نيست. يعني اگر داماد يا نامزدي خواست هر روز برود و همسر آينده خود را ببيند قرآن مي‌گويد: زشت نيست و ملامت ندارد. كسي مي‌خواهد ازدواج كند عمه‌اش مرده است، مي‌گويند: بايد چله يا سالش تمام شود. قرآن مي‌گويد: «غير ملومين» يعني ملامت و سرزنش ندارد، مي‌تواند ازدواج كند. قرآن مي‌گويد: نيش نزنيد.
هنوز در بعضي خانواده‌هاي شهدا اين تفكر هست، گمان مي‌كنند اگر شوهر كنند اين بي وفايي به شوهر است. تو زن جوان هستي، شوهرت هم شهيد شده است، اگر مي‌خواهي ازدواج كن. اين بي وفايي نيست. قرآن مي‌گويد: «فانهم غيرملومين» يعني ملامت نكنيد و صاف بگوييد.
آن چنان شده كه برخي حاضرند نمازشان قضا شود، ولي حاضر نيستند جلوي دوستانشان بگويند: من نياز به آب دارم و مي‌خواهم غسل كنم. اسلام مي‌گويد: در مسائل جنسي تا مرز حرام رسيدي، بايست، اما تا مرز حلال هيچ خجالت نكش. با تيمم نماز مي‌خواند كه كسي برادري، خواهري چيزي نفهمد و. . .
(فَمَنِ ابْتَغى‌ وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ) (مومنون /8-7) مؤمن كساني هستند كه مراعات امانت را كنند. چشم شما، اولاد شما، همه امانت هستند. پدر و مادرهايي كه جلوي بچه به هم دري وري(چرت و پرت) مي‌گويند، به امانت خيانت مي‌كنند. چون اولاد امانت است. اين اولاد مثل نوار خام هستند. مي‌گويند بچه تا 7 سال با چشمانش فيلم برداري مي‌كند و بعد از 7 سال تا آخر عمر هر كاري مي‌كند، انعكاس آن 7 سال اول است. (وَ الَّذينَ هُمْ عَلى‌ صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ) (مومنون /9)

7- هركمالي ممكن است در كنارش خطر باشد

آدم خوب كيست؟ كسي است كه نمازش با خشوع، راه رفتنش با نرمش، در مسائل حرام مقيد، در مسائل حلال خجالت را كنار مي‌گذارد. اين در قرآن و اما در روايات كه ما دعاي مكارم الاخلاق را بررسي مي‌كنيم، امام سجاد مي‌فرمايد: خدايا در مسائل تربيتي كمكم كن دچار آفت‌ها نشوم. خدايا عزتي به من بده كه تكبر در آن نباشد «وَ أَعِزَّنِي وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْرِ، وَ عَبِّدْنِي لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْب»(صحيفه سجاديه، دعاى 20) خدايا عبادت مي‌خواهم كه عجب مرا نگيرد و توفيق عبادت به من بده ولي عبادتم را با عجب فاسد نكن. اخلاق خوب، خوب است به شرطي كه به آن افتخار نكنم. پس مي‌فهميم در مسائل خودسازي، هر نعمتي و هر كمالي ممكن است در كنارش خطر هم باشد.
حجت الاسلامي، آيت اللهي، مهندسي، ماشين سواري، آفت دارد و انسان بايد از اين افت‌ها خودش را دور نگه دارد.
خدايا به آن كساني كه متوجه خودشان بودند، اميرالمؤمنين(ع)، امام سجاد(ع) و اولياء دين و تو را به مقام محمد و آل محمد به ما توفيق عزت بي تكبر، عبادت بي عجب، اخلاق بي افتخار، خدمت بي منت، عمل بدون تغيير و راه بدون انحراف، هدف بدون شك و عزت اجتماعي با توجه به ذلت دروني. اين چنين اخلاق را به همه‌ي ما عنايت بفرما و ما را با چشمه‌هاي زلال يعني قرآن و حديث كه منبع وحي هستند، آشنا بدار. (غرب در اين مسئله مانده، روز به روز آمار دانشجو و دانشگاه هايش بالا مي‌رود، ولي آمار جرم و جنايت هم بيش‌تر مي‌شود.) فقط وحي است و مكاتب آسماني تحريف نشده كه مي‌تواند انسان نمونه بسازد.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 468
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست