responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 397

1- قرآن، سخن خدا و خداي همه سخن‌ها
2- كلمات، آيات و سوره‌هاي قرآن، اعجاز الهي
3- توبيخ الهي به جهت ترك تدبّر در قرآن
4- قرآن، تاريخ مصرف ندارد
5- آثار اقبال و اعراض از قرآن كريم
6- جامعيّت قرآن براي همه اقشار جامعه
7- شفاعت يا شكايت قرآن در قيامت
8- قرآن، حلقه وصل همه مسلمانان

موضوع: امتيازات و ويژگي‌هاي قرآن كريم

تاريخ پخش: 13/06/87

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

رمضان 87 هستيم و بحثمان هم قبل از رمضان، بحث‌هايي كه شد بيننده‌ها قبل از رمضان بحث را شنيدند، ادامه‌ي همان بحث است. چون ماه رمضان كه بيننده‌ها بحث را مي‌بينند، ماه قرآن است، من بيست امتياز براي قرآن يادداشت كرده‌ام، كه ان‌شاء‌الله بتوانم در اين بيست و هفت هشت دقيقه بيست امتياز قرآن را بگويم. يك بحث خوبي است. البته وقتي مي‌گويم بيست امتياز، به عقل بنده آمده است. بزرگان ممكن است بيش‌تر به ذهنشان بيايد.

چرا به سراغ قرآن برويم؟ امتيازات قرآن، بيست امتياز! خوب پس شروع كنيم. يك تابلو مي‌شود، براي همه‌ي كساني كه مسلمان هستند، در خانه‌شان قرآن است، توجه به قرآن، اهميت قرآن، و نمونه‌ها، الگوها، و اگر كساني كه نويسنده هستند، پژوهشگر و محقق هستند، اگر مدرسين حوزه‌ي علميه‌ي قم، اگر اساتيد دانشگاه‌ها، اگر هر معلم و مربي، هر پدر و مادري، توجه بيش‌تري به اين نكات بكند و يك نكاتي هم خودش به ذهنش بيايد، آن وقت معلوم مي‌شود كه ما چقدر غافل بوديم تا به حال و نياز داريم كه از محضر قرآن عذرخواهي كنيم كه اين همه امتياز دارد و چرا ما خواب هستيم.

خوب پس موضوع بحث: 20 امتياز قران!

1- قرآن، سخن خدا و خداي همه سخن‌ها

1- اولين امتيازش اين است كه كلام خالق است. مي‌گويند: «كلام الملوك، ملوك الكلام» (بحارالانوار/ج106/ص143) حرف خدا، خداي حرف‌هاست. مثلاً مي‌گويند بوعلي سينا گفته است. امام صادق گفته است.خدا گفته است. همينطور كه «كلام الملوك، ملوك الكلام» كلام خالق، خالق كلام‌هاست. كلام خالق است. آن وقت كلام خالق كه شد، مثل خالق است. يك چيزي ما مي‌گوييم، نصفش را من مي‌گويم، نصفش را شما بگوييد. «تا مرد سخن نگفته باشد، عيب و هنرش نهفته باشد» يعني هويت انسان‌ با حرف‌هاي اوست. تجلي خدا در كلمات خداست. لذا خدا و قرآن يك خاصيت دارند. هم خدا كوه را تكه‌تكه مي‌كند، هم قرآن كوه را تكه‌تكه مي‌كند. اما خدا كوه را تكه‌تكه مي‌كند، آيه‌اش اين است: («فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ…») (اعراف/143) مردم به موسي گفتند خدا را مي‌خواهيم با اين چشم ببينيم. خدا جسم نيست كه شما ببينيد. از اثر پي به مؤثر مي‌بريم. شما هر چه هم با عينك به زمين نگاه كني، با هر عينكي به زمين نگاه كني، چيزي در زمين به نام جاذبه پيدا نيست كه بگوييم: ببين! ها! آن جاذبه‌اش است! جاذبه‌ي زمين را با چشم نمي‌توان ديد. منتها وقتي گچ را رها مي‌كني و بر زمين مي‌افتد، سيب از درخت مي‌افتد، از افتادن پي مي‌بريم كه لابد زمين جاذبه دارد. جاذبه با چشم ديده نمي‌شود، اما از اثر پي به مؤثر مي‌بريم. از افتادن سيب پي مي‌بريم. حتي ديدني‌هاي ما هم آني هم كه فكر مي‌كنيم… شما اين گچ را مي‌بينيد؟ مي‌گوييم بله خوب ديگر گچ را مي‌بينيم. قبول داري؟ بله! چون مي‌بينم، قبول دارم. چه چي … چه چيزي از اين گچ را مي‌بيني؟ وزنش را مي‌بيني؟ وزن كه گچ نيست. وزن از آثار گچ است. حجمش را مي‌بيني؟ حجم از آثار گچ است. رنگش را مي‌بيني؟ رنگ از آثار گچ است. يعني در آن‌هايي هم كه مي‌بينيم. آن‌ها را هم با يك لطائفي از اثر پي به مؤثر مي‌بريم. يعني حتي در ديدني‌ها!

مردم به موسي گفتند خدا را مي‌خواهيم با چشم ببينيم. مگر علم را مي‌شود ديد؟ مگر عشق را مي‌شود ديد؟ شما مي‌بيني مادر بچه‌اش را مي‌بوسد، از جمع شدن لب و بوس مي‌فهمي كه اين دوستش دارد اين را. آنچه كه مي‌بيني، جمع شدن لب است. اما مهر ديدني نيست. شما سواد را نمي‌بيني. ولي وقتي مي‌بيني خوب حرف مي‌زند و خوب مي‌گويد، پي به سوادش مي‌بري. گفتند ما مي‌خواهيم خدا را ببينيم. قرآن گفت، آيه نازل شد: خدا ديدني نيست، اما («فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ…») تجلي خدا كوه را تكه‌تكه كرد، موسي هم افتاد و غش كرد. خدا تجلي كند كوه تكه‌تكه مي‌شود، در قرآن داريم: («لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‏ جَبَل‏…») (حشر/21) اگر قرآن بر كوه نازل شود، كوه هم تكه‌تكه مي‌شود. پس ببينيد تجلي خدا كوه را تكه‌تكه مي‌كند، قرآن هم كوه را تكه‌تكه مي‌كند. پيداست قران و خدا فتوكپي هم هستند. چرا قرآن؟ چون كلام خالق است. تجلي خالق كوه را تكه‌تكه كرد، نزول قرآن بر كوه هم كوه را تكه‌تكه مي‌كند. اين يك نكته!

دوم! آنوقت … حالا اينجا يك خاطره بگويم از آيت الله شهيد مدني، كه يك روز آمد سر درس، ناراحت و منقلب و در حال گريه و اينها، گفت ديشب متوجه شدم كه چرا تمام عمرم كتاب مخلوق را خواندم، اما كتاب خالق را نخواندم. تمام دانشجوها و طلبه‌ها كه كتاب مخلوق را مي‌خوانند، يك بخشي را هم براي خالق بگذارند. زشت است كه كسي كه عرفان مي‌خواند، فلسفه مي‌خواند، فقه مي‌خواند، اصول مي‌خواند، گرچه در آن‌ها هم آيات و روايات هست، اما چرا مستقلاً براي خدا سهمي قائل نشويم؟ كه مثلاً آيه‌ي قرآن در ابحاث ديگر باشد، خود قرآن مستقلاً بايد باشد. شما اگر به من گفتي من تو را دعوت مي‌كنم، احترام به من است، اما اگر گفتي: يك مشت مهمان دارم، تو هم قاطيشان بيا! خوب اين احترام به من نيست. كه قرآن لابلاي كتاب‌ها باشد. متن قرآن بحث بشود.

2- كلمات، آيات و سوره‌هاي قرآن، اعجاز الهي

2- چون معجزه است. قرآن 114 سوره دارد. فرمود: («فَأْتُوا…» )بياوريد («بِمثلِ هَذَا القُرآن»)، («مثل هَذَا القُرآن» )يعني شما 114 سوره بياوريد. يك قرآني مثل قرآن بياوريد من ديگر دست برمي‌دارم. يك مرتبه 104 تايش را بخشيد و فرمود: («فَأْتُوا بِعَشرِ سُوَر») 10 سوره بياوريد، من دست از پيغمبريم برمي‌دارم و ديگر حرف نمي‌زنم. بعد از اين 10 تا 9 تايش را بخشيد. فرمود: («فَأْتُوا بِسُورَةٍ») (يونس/38) يك سوره بياوريد، ولو سوره‌ي كوثر! سوره‌ي كوثر كوچك‌ترين سوره‌هاست. 3 آيه دارد غير از بسم الله‌اش. ببينيد! 114 سوره بياوريد، نمي‌توانيد؟ 10 سوره بياوريد، نمي‌توانيد؟ يك سوره بياوريد. اين همه جنگ كردند… آمريكا چرا بودجه براي براندازي جمهوري اسلامي مي‌گذارد؟ چرا بوش بلند مي‌شود و اين شهر به آن شهر و اين كشور به آن كشور مي‌رود؟ چرا اينقدر توطئه مي‌كند؟ براي چه؟ آمريكا با ما چه‌اش است؟ بابا يك سوره … بگو عرب نيست! اما اينقدر عرب هستند كه مزدوران آمريكا هستند. اصلاً اينقدر عرب كمونيست داريم كه اصلاً خدا را قبول ندارد. بابا آنها كه زبان مادريشان عربي است. تحصيلات دانشگاهي هم دارند. زبان مادريشان هم عربي است. بابا يك سوره‌ي كوثر بياوريد و خلاص! قصه چيست؟ كه از هر راهي وارد مي‌شوند و اين را نمي‌آورند؟ قرآن معجزه است. در هر كلام قرآن چند معجزه است. يكي آمارش معجزه است. آمار كلمات معجزه است. يك پيغمبري كه چوپان بوده است، درس نخوانده بوده است، يتيم بوده است، فقير بوده است، آمده است از 40 سالگي تا 63 سالگي، 23 سال آيات را گفته است، حالا نگاه مي‌كني و مي‌بيني 115 كلمه دنيا در قرآن است و 115 كلمه‌ي آخرت! كدام فيلسوف و پرفسور، مي‌تواند در يك هفته حرف بزند، كه بعد حرف‌هايش را در يك هفته جمع بندي كنند و معلوم شود اينها كد دارد؟ در اين يك هفته 115 مرتبه گفت بله، 115 مرتبه گفت نه! 11 مرتبه گفت كت، 11 مرتبه گفت شلوار! 18 عطسه كرد و 18 سرفه كرد! آخر كدام دكتر و پزشك مي‌توانيم كارهاي يك هفته‌اش را كد بدهيم و كدبندي كنيم؟ كه قرآن تمام كلماتش كدبندي است. همان كلماتي كه نور است، همان كلمات ظلمت است. آمار قرآن معجزه است، قالب‌ها معجزه است، كه چرا در اين قالب گفته است. چرا گفته است: («وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» )(بقره/83) چرا نگفته: «و بالابوين إِحْساناً»؟ چرا اين قالب را انتخاب كرده است؟ جغرافياي قرآن معجزه است. چرا اين كلمه كنار اين قرار گرفته است؟ چرا گفته است: («وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُون‏») (تين/1) چرا نگفته است: «وَ الزَّيْتُون و التِّينِ»‏؟ چرا گفته است: («إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَة») (بقره/158) چرا نگفته: «إِنَّ الْمَرْوَة و …»؟ چرا گفته به هر كه بخواهيم دختر مي‌دهيم بعد مي‌گويد به هر كه بخواهيم پسر مي‌دهيم؟ چرا اسم دختر را اول آورده است؟ در سرقت اول مي‌گويد: («وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَة») (مائده/38) اول مي‌گويد مرد دزد! بعد مي‌گويد («وَ السَّارِقَة») زن دزد! اما در زنا نمي‌گويد مرد زناكار! مي‌گويد: («الزَّانِيَةُ وَ الزَّاني‏») (نور/2) زن زناكار! بعد مي‌گويد («وَ الزَّاني‏») در زنا اسم زن را اول آورده است. در سرقت اسم مرد را اول آورده است. چون در سرقت مردها نقش مهم را دارند. در زنا زن‌ها تحريك كننده هستند. يعني يك جا كه اول مرد را مي‌گويد بعد زن، دليل دارد. يك جا كه اول زن را مي‌گويد و بعد مرد، دليل دارد. جغرافيايي راز دارد. چرا به سراغ قرآن برويم؟ قرآن آمارش، قالبش، جغرافيايش … هيچ مؤلفي نمي‌تواند بگويد: از اين كتاب من بهتر نيست. قرآن مي‌فرمايد: («ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيه‏») (بقره/2) هيچ مؤلفي نمي‌تواند بگويد بهتر از اين نمي‌توانيد بنويسيد. هيچ پروفسور و فيلسوف و هيچ آيت الله العظمايي … حتي كتاب‌هايي كه در اسمشان بلند پروازي است. نهاية الفلان! راية الفلان! يعني آخرين درجه! عالم بعد مي‌آيد و مي‌گويد اين آقا كه گفته است آخرين تحقيق چند اشكال به او مي‌شود. فيه اولاً و ثانياً و ثالثاً … بنابراين اين معجزه است.

3- توبيخ الهي به جهت ترك تدبّر در قرآن

3- مأمور به تدبر هستيم. يك چيزي را براي جلسه‌ي طلبه‌ها گفتم، اينجا هم بگويم. بنده را روز قيامت بياورند و بگويند: آقاي قرائتي! شما ادبيات عرب خوانده‌اي. اگر بگويم: نه! نمي‌گويند: خاك بر سرت! شما عرفان خوانده‌اي؟ نه! طبع شعر نداري؟ نه! خاك بر سرت! تاريخ، جغرافي، فيزيك، شيمي، كامپيوتر، رانندگي؟ نه! اي خاك بر سرت كنند! فقه خوانده‌اي؟ نه! اي خاك بر سرت كنند! فسلفه خوانده‌اي؟ نه! اي خاك بر سرت كنند! هر درسي را بگويم نخواندم، نمي‌گويند خاك بر سرت كنند. تنهايي جايي كه مي‌گويند خاك بر سرت، راجع به قرآن است. يقه را مي‌گيرند، اين كه مي‌خوانم آيه‌ي قرآن است. («أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن‏» )در قرآن دقت نكردي؟ مي‌گويم: نه! مي‌گويد: («أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها») (محمد/24) خاك بر سرت كنند. تنها علمي است كه يقه‌ي ما را مي‌گيرند. آن وقت جالب اين است كه همه‌ي علم‌هايي را كه يقه‌ي ما را نمي‌گيرند، مي‌خوانيم، اين علمي كه يقه‌ي ما را مي‌گيرند، مورد بي‌مهري است. اين خيلي مهم است كه مورد بي‌مهري قرار گرفته است.

چند وقت پيش هفتصد نفر از دانشمندان تهران يك جلسه‌اي داشتند، ما هم آنجا برنامه‌اي بود و بنا بود كه صحبت كنيم، ديدم بالاي سر من يك تابلويي زده‌اند و نوشته است: «اولين نشستِ …» حالا اسمش را نمي‌برم. چون در تلويزيون پخش مي‌شود، زشت است. اولين نشست مثلاً … درباره‌ي تفسير قرآن. گفتم خدا نكند اين فيلم را نشان بدهند. براي اينكه خواهند گفت اوه… اينها كه دانه درشت‌هاي جمهوري اسلامي هستند، اين اولين نشستشان است براي تفسير؟ گفتم ياد آن كسي كه مي‌گفت پسر دارم نابغه! گفت چرا؟ گفت 18 سالش است، تازه بعد از 18 سال به بابايش مي‌گويد مامان. حالا ما هم سي سال است از انقلاب مي‌رود، بعد از سي سال ياد تفسير افتاده‌ايم. مأمور به تدبر هستيم.

4- بيمه است. پنجم! چرا به سراغ قرآن برويم؟ قرآن بيمه است. به چه دليل؟ گفته است: («وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ») (حجر/9) ما قرآن را فرستاديم («وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ») آيه‌ي قرآن است. نگفته است «حافِظُونَ لَهُ» ببينيد اين («لَهُ») را يعني چه؟ اين («لَهُ») اگر اينجا باشد، بگويد («وَ إِنَّا لَحافِظُونَ لَهُ») يعني ما قرآن را حفظ مي‌كنيم. حفظ مي‌كنيم قرآن را … معنايش اين نيست كه كتاب ديگري را حفظ نكنيم. ممكن است قرآن را … مثل اينكه بگويم كه من دوست دارم شما را. خوب ممكن است كشمش را هم دوست داشته باشم. يك نفر ديگر را هم دوست داشته باشم. اما اگر گفتم: تو را دوست دارم. يعني چه؟ يعني كس ديگر نه! گفته است كه: («لَهُ لَحافِظُونَ») يعني فقط قرآن را حفظ مي‌كنيم. و لذا حديث‌ها را خدا نگفته است كه حفظ مي‌كنيم. حديث جعلي هم هست. اينكه مي‌گويند هر حديثي را از يك حديث شناس بشنويد، براي اين است كه خيلي از حديث‌ها جعلي است و دروغ است. شعر دروغ هم هست. تاريخ دروغ هم هست. در همه چيزي بيمه نيست. خدا گفته است كه فقط قران را حفظ مي‌كنم. بعد هم سه حتماً گفته است. كلمه‌ي («انَّ») يعني حتماً. لام «لَـ» يعني حتماً. جمله‌ي اسميه هم يعني حتماً. اين («وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» «انَّ») يعني حتماً. لام «لَـ» يعني حتماً. جمله‌ي اسميه هم يعني حتماً. يعني حتماً حتماً حتماً يكي هم يعني فقط! حتماً حتماً حتماً فقط قرآن را حفظ مي‌كنم! هيچ چيزي محفوظ نيست. همه‌ي كشتي‌ها سوراخ دارد. سوار هر كشتي بشويم، ممكن است خطرناك باشد. تنها كشتي بي‌سوراخ … قرآن بيمه است. خدا گفته است من بيمه مي‌كنم.(«وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» )

چرا به سراغ قرآن برويم؟ 20 دليل! بحث خوبي است. بيننده‌ها گوش دادن اين بحث‌ را با باقي حرف‌ها فرق بگذارند. اين بحث را دل بدهيد. چون سه رقم مستمع پاي تلويزيون داريم. اينهايي كه دل مي‌دهند، اينچنين دل مي‌دهند. قيافه‌شان چنين است. قيافه من را نشان بدهيد. آدم‌هايي كه دل مي‌دهند، همچين هستند. اين دل مي‌دهد. بعضي‌ها دل نمي‌دهند و گوش مي‌دهند. آدم‌هايي كه گوش مي‌دهند، همچين هستند. بعضي‌ها نه دل مي‌دهند و نه گوش مي‌دهند، فقط كيلويي نگاه مي‌كنند. قيافه‌شان همچين است. (خنده حضار) بحث امشب را دل بدهيد. مسلمان هستيم. كتاب ما قرآن است. حالا!

5- در دسترس است. شما مي‌خواهي يك ماشين بخري، مي‌گويي: چه ماشيني بخرم؟ مي‌گويند فلان ماشين خوب است چون در همه شهرها، چيز مجاز چه مي‌گويند؟ نمايندگي دارد. هميشه ما هزاران حافظ قرآن داشتيم. در همه‌ي خانه‌ها يك قرآن هست. يعني در دسترس است. غير از يك كتابي است كه بگوييم حالا كجاست؟

4- قرآن، تاريخ مصرف ندارد

6- تاريخ مصرف ندارد. بقول حديث: «لَمْ يَجْعَلْه ُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ … فَهُوَ فِي كُلِّ زَمَانٍ جَدِيد» (بحارالانوار/ج2/ص280) مثل خورشيد است. خورشيد … اينطور نيست كه خورشيد براي 1356 باشد يا 57 يا 86 يا فلان. مي‌گويد قرآن مثل خورشيد است. «لَا تَفْنَى عَجَائِبُه‏» (بحارالانوار/ج2/ص284) عجايب قرآن فاني نمي‌شود. مثل ساختمان نيست. اين ساختمان لوكس است اما يك مهندس مي‌آيد و در كنارش يك لوكس‌تر مي‌سازد. عروس زيباست. اما دو شكم مي‌زايد، مريض مي‌شود و آن كسي كه عروس مي‌شود، او روي دست آن مي‌زند. عروس و ساختمان و كتاب و … اينها همه مدرن‌ترش مي‌آيد، و آن از گردونه خارج مي‌شود. اما قرآن يك لحظه از هيچ گردونه‌اي خارج نمي‌شود. هميشه حرف نو دارد.

7- بن بست ندارد. آخر بعضي‌ها مي‌گويند خوب آخرش؟ انگشت‌ها بن‌بست دارد. 10 تا، ديگر انگشت يازدهمي ما نداريم. اما قرآن را مي‌گويد: («لا تحصي») قابل احصاء نيست. يعني 32 تا، 90 تا، 40 تا … اين حرف‌ها نيست. يك آيه‌ي دو كلمه‌اي در قرآن داريم. الان بنده از يادداشت‌هاي خودم و كمكي كه از آقايان گرفته‌ام، تا 50 نكته در اين آيه گيرم آمده است. («هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن‏») (بقره/187) زن و مرد براي همديگر لباس هستند. اينكه مي‌گويند زن و مرد براي همديگر لباس هستند، يعني چه؟ پنجاه نكته در يادداشت‌هاي من است. من هم تازه ملا نيستم و يك طلبه هستم و يك كمي روي قرآن كار كرده‌ام. بن بست ندارد.

5- آثار اقبال و اعراض از قرآن كريم

8- توسعه‌ي اقتصادي بند به قرآن است. در قرآن يك آيه داريم كه مي‌فرمايد: («وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ …»)، («وَ ما أُنْزِلَ …») ‏قرآن است. اگر مردم كتاب آسماني را محكم بگيرند، («لَأَكَلُوا»)! («أَكَلُوا») يعني چه؟  («لَأَكَلُوا») مي‌خورند. («لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِم‏») (مائده/66) از زمين و آسمان بركت مي‌آيد، به شرطي كه قرآن را به پا دارند. توسعه‌ي اقتصادي بند به اين است. مي‌گويد چرا باران نمي‌آيد؟ مي‌گويد: گناه كردي! توبه كنيد، باران مي‌آيد. اينكه مي‌گويم … حرف نيست ها! متن خود قرآن است. («اسْتَغْفِرُوا…») يعني استغفار كنيد. («اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُم‏…») استغفار كنيد، («يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْرارا») (هود/52) باران مي‌آيد. در دعاي كميل داريم «اللّهم اغفِر ليَ الذِّنِوبَ الّتي تُغَيِّر النِّعَم» بعضي گناه‌ها نعمت را عوض مي‌كند. آدم گناه مي‌كند، خدا از او مي‌گيرد.

9- اگر كسي از قرآن اعراض كند، زندگي‌اش نكبت مي‌شود. («وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً») (طه/124) چون قرآن ذكر است. بدليل اين آيه: («نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْر») (حجر/9) قرآن ذكر است و هر كس به قرآن بي‌اعتنايي كند، زندگي‌اش نكبت مي‌شود. حقوقش هر چه هم بالا برود، نفتش بالا برود، حقوقش بالا برود، هر چه هم وضعش خوب باشد، باز هم هميشه هشتش گرو نهش است و نهش گرو هشتش است. يعني هر چه مي‌دود به جايي نمي‌رسد. چون قرآن قول داده است و گفته است كسي به قرآن پشت بكند، هر چه بدود به جايي نمي‌رسد. الان بوش اين همه اينطرف و آنطرف مي‌رود، آمريكا اين همه تلاش مي‌كند، روز به روز چهره آمريكا كريه‌تر و مردم از او متنفرتر مي‌شوند. هر چقدر هم كه پول خرج مي‌كند. كسي كه اعراض كند از خداوند، زندگي‌اش نكبت مي‌شود. كاري هم به تكنولوژي نداريم. در همه جيب‌ها تلفن همراه است، اما اگر ياد خدا نباشيم، در تلفن همراه به هم جك مي‌گوييم، SMS مي‌فرستيم، متلك مي‌گوييم، فحش مي‌دهيم،‌ غيبت مي‌كنيم، يعني ابزار رابطه هست، اما رابطه نيست. با هم قهر هستند. پهلوي هم نشسته‌اند، هر دو هم موبايل دارند، اما با هم قهر هستند. امكانات رفاه نمي‌آورد.

6- جامعيّت قرآن براي همه اقشار جامعه

10- قرآن جامع است. يك جمله داريم، حديثش را امروز صبح پيدا كرديم. آمده است كه امام صادق فرمود: «فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِ» عوام عبارات قرآن برايشان خوب است. مثل همان مثلي كه در جلسه‌ي قبل زدم. دريا! نگاه به دريا! كسي كه شنا بلد نيست، همين كه نگاه به دريا مي‌كند، كيف مي‌كند. يعني ظاهر دريا براي آدم‌هاي عوام، توده، مردم عادي! ديگر چه؟ «وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ»، در قرآن اشاراتي است، «لِلْخَوَاصِّ» براي آدم‌هاي خواص، يك اشاراتي است، كد مي‌دهد. رمز است يعني براي افراد خاص رمز است. «وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ» اولياي خدا، از لطيفه‌هاي قرآن استفاده مي‌كنند، «وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاءِ» حقايق قرآن براي انبياست. «وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاءِ» (بحارالانوار/ج75/ص278) چون روايت داريم قرآن بطن دارد. بطنش بطن دارد. يعني هي تو در تو است. مثل درياست. پوست دريا را آدم‌هاي عوام نگاه مي‌كنند، و از دريا لذت مي‌برند. آن‌هايي كه شنا بلد نيستند، كنار دريا! آن‌هايي كه بيش‌تر بلدند مي‌روند و تو شنا مي‌كنند. تا مي‌رسد به غواص، كه غواص مي‌تواند از عمق دريا چيز دربياورد. قرآن مثل درياست. «فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِ» عبارات ظاهر قرآن، عبارت‌هايش براي مردم عادي است. اشاره‌هايش براي خواص است. لطيفه‌هايش …

اميرالمؤمنين مي‌خواست برود مكه، به بازار رفت كه لباس احرام بخرد. چون حاجي‌ها قبل از وارد شدن مكه، همه لباس‌هايشان را بايد بكنند، يك پارچه سفيد به كمر، يك پارچه‌ هم روي دوش بياندازند. مثل دو تا حوله! گفتند يا علي آمده‌اي بازار لباس احرام بخري؟ گفت: بله! قرآن مي‌فرمايد: («وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا») (توبه/46) اگر مردم قصد جبهه داشتند خودشان را آماده مي‌كردند، آيه براي جبهه است. ولي حضرت امير آيه‌ي جهاد را براي حج خواند. يعني مي‌خواهد بگويد اين كد است. هر كس مهمان دارد خودش را آماده مي‌كند، اين يك كد است. يعني حالا چه سفر حج باشد، چه سفر جبهه باشد. يعني از جهاد استفاده‌ي حج كرد.

آن وقت قرآن كه جامع است، در همه‌ي زمينه‌ها حرف دارد. قصه مي‌خواهي؟ صدها قصه در قرآن است. گفتگوي تمدن‌ها مي‌خواهي؟ تمام قالوها و قل‌ها گفتگوي تمدن‌هاست. («قالوا») آن‌ها همچنين مي‌گفتند («قل») تو هم چنين بگو! راجع به سازندگي مي‌خواهي صحبت كني؟ ذوالقرنين سدي ساخت كه ميخ در آن نمي‌رفت. احتجاج مي‌خواهي صحبت كني؟ در قرآن هست. استدلال در قرآن هست. برهان در قرآن هست. موعظه در قرآن هست. اخلاق در قرآن است. و جالب اين است كه ما متأسفانه در مملكت جمهوري اسلامي، جلساتي داريم به نام درس اخلاق، اي كاش اين درس اخلاق حذف بشود و بگويند درس قرآن! آيات اخلاقي قرآن درس اخلاق است. ما قرآن را كنار گذاشته‌ايم، نمي‌دانم چه كسي چه گفته است، چه كسي چه گفته است، چه كسي چه گفته است، چه كسي چه گفته است، چه كسي چه گفته است، فلان عارف چه گفته است، فلان فيلسوف چه گفته است، فلان نمي دانم مرشد چه گفته است، بابا چه كار به مرشد داري؟ اينها همه مخلوق هستند. خالق چه گفته است؟ اگر بناست كه من درس اخلاق بخوانم … من تعجب مي‌كنم از آن‌هايي كه درس اخلاق مي‌گذارند اما در همان حوزه و در همان دانشگاه كه درس اخلاق است، درس تفسير نيست. يعني خدا بلد نيست؟ يعني در قرآن آيات اخلاقي نيست؟ نمي‌دانم! بايد به ما گفت: («فَأَيْنَ تَذْهَبُون‏» )(تكوير/26) خط را گم كرده‌ايم.

چند تا شد؟ 1- كلام خالق 2- معجزه 3- مأمور به تدبريم. 4- بيمه است. 5- در دسترس است. 6- تاريخ مصرف ندارد. 7- بن بست ندارد. 8- اقتصاد ما بند به آن است. 9- اعراض از آن نكبت دارد.  10- جامع است.

7- شفاعت يا شكايت قرآن در قيامت

11- شافع است. اميرالمؤمنين فرمود: قرآن روز قيامت شفاعت مي‌كند و كساني كه قرآن دارند و نمي‌خوانند… سه چيز در قيامت شفاعت مي‌كند و شكايت مي‌كند. اول قرآني كه خوانده نشود. دوم مسجدي كه در محل است و مردم نروند و در آن نماز نخوانند روز قيامت شكايت مي‌كند. سوم عالمي كه از او استفاده نشود، شكايت مي‌كند. و اينها هم شكايت مي‌كنند و هم شفاعت مي‌كنند.

12- بزرگاني داريم كه آخر عمر ناله زدند و گريه كردند و غصه خوردند كه چرا بيش از اين به قرآن نرسيدند. من اين را هم چاپ كردم در تيراژ ده‌ها هزار پخش كردم. هم يكبار يا دوبار در تلويزيون گفته‌ام. ديگر اينجا نمي‌خواهم بگويم. ملاصدرا چه ناله‌اي مي‌كند كه در چندين رشته متخصص شدم، ولي در آخر عمر فهميدم سوختم و باختم و كل عمرم را به جاي نور در سايه ايستاده‌ام. ملاصدرا ناله‌اي دارد. من چاپ كرده‌ام و پخش كرده‌ام. فيض كاشاني كه 200 كتاب نوشته است كه امام مي‌فرمود، اينقدر فيض كاشاني – استاد ما مي‌گفت. مي‌گفت امام سر درس فرمود، امام فرمود! حالا در درس يا در غير درس. شك كردم. اين استاد ما مي‌گفت – مي‌گفت امام فرمود: فيض كاشاني به قدري كتاب نوشته است كه ما از ورق زدنش مچمان درد مي‌گيرد. از ورق زدنش مچمان درد مي‌گيرد. ما يك پايان نامه فوق ليسانس و دكتري مي‌خواهيم بنويسيم، فوقش 150 صفحه يا 200 صفحه است. 200 جلد كتابي كه امام از ورق زدنش مچش درد مي‌گيرد … آن وقت فيض كاشاني آخر عمرش مي‌گويد كه باختم! باختم! اي كاش تمام عمرم را صرف لطيفه‌هاي قرآن مي‌كردم. خود امام! آدرس امام را مي‌گويم، هر كس مي‌خواهد برود و ببيند. صحيفه‌ي نور هست كه كلمات امام در آن است. جلد بيستم صفحه بيستم! بيست! بيست! جلد بيستم صفحه بيستم! امام چه مي‌گويد؟ يك تعبيرات تندي نسبت به خودش حواله مي‌دهد كه عمرم چنين شد، اي دانشجوها، طلبه‌ها، اي كاش از اول سراغ قرآن رفته بودم، الان دارم غصه مي‌خورم. البته سراغ قرآن رفته است. مي‌گويد چرا بيش از اين نرفته‌ام.

13- مهم‌ترين سند است. يعني هر شيعه و سني و هر فرقه‌اي حرف مي‌زند، آخرين سند قرآن است.

8- قرآن، حلقه وصل همه مسلمانان

14- حلقه‌ي وصل است. يعني تمام اقوام اسلامي به قرآن بند مي‌شوند.

15- هر چه علم بيش‌تر پيشرفت مي‌كند، عظمت قرآن بيش‌تر روشن مي‌شود. گاهي وقت‌ها يك چيزي، تحقيقاتي كه مي‌شود، مثلاً مثل آن نظريه‌اي كه مي‌گفتند،  زمين حركت نمي‌كند، بعد گاليله گفت زمين حركت مي‌كند، در كليسا بردند او را بكشند، اين از ترس جانش توبه كرد و گفت: نه‌خير! زمين حركت نمي‌كند. ديد حالا او را مي‌كشند. بعد آمد بيرون و يك لگد به زمين زد و گاليله گفت زمين! زمين! تو حركت خودت را بكن و كار به توبه من نداشته باش. يعني گاهي وقت‌ها پيشرفت علم يك چيزي را خلاف مي‌كند. نه! قرآن اينطور نيست. هنوز يك فرضيه‌اي تا حالا پيدا نشده است كه اين ضد قرآن باشد.

16- كمش هم مفيد است. آخر بعضي چيزها صد در صدش مفيد است. اگر 99 درصد باشد بي‌فايده است. مثل اينكه آب در چهل متري است و شما 39 متر طناب داشته باشي. اگر آب چاه 40 متري باشد و شما 39 متر هم طناب داشته باشي باز هم تشنه هستي. بعضي چيزها 50 درصدش فايده ندارد. به يك كسي گفتند: شنا بلدي؟ گفت 50 درصد! گفتند: چطور؟ گفت: شيرجه مي‌روم و بيرون نمي‌آيم. خوب اين 50 درصدش هيچ است. آقا لاستيك داري؟ بله! ماشينم دو تا لاستيك دارد. يعني چه؟ يعني سفر بي سفر. ولي قرآن مثل مغز بادام است. مغز بادام يك دانه‌اش مفيد است، يك ساكش، يك كشتي‌اش، يك گوني‌اش، يك كاميونش، يعني مغز بادام دو ميلياردش مفيد است، يك دانه‌اش هم مفيد است. قرآن يك آيه … گاهي وقت‌ها يك آيه سرنوشت كسي را عوض مي‌كند. يك آيه‌اش هم مفيد است.

كسي آمد در مسجد و گفت: يا رسول الله! قرآن يادم بده. حضرت ايشان را به يك نفر از اصحاب سپرد و گفت تو قرآن يادش بده. يكي از ياران پيغمبر معلم شد و اين آقايي هم كه تازه وارد شده بود، شد شاگرد. كنار مسجد رفتند، («إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها») (زلزال/1) … تا رسيد به آيه («فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ») (زلزال/6) ترجمه‌اش اين است. ذره‌اي خير بكني، پاداش دارد. ذره‌اي شر انجام بدهي، پاداش دارد. هيچ كاري بي‌پاداش نمي‌ماند. اين هستي حساب و كتاب دارد. ايشان بلند شد و رفت. گفت چرا بلند شدي؟ گفت: بس است. گفت: اِ … تو يك دقيقه شاگردي كردي، بنشين. گفت: بس است. اين هستي حساب و كتاب دارد. ذره‌اي خير و شر بي‌جواب نمي‌ماند. من رفتم. گفت: اي آقا بنشين. عجب ما شاگرد يك دقيقه‌اي نداشتيم در طول تاريخ! گفت: بس است. آمد و گفت يا رسول الله! عجب شاگرد ليزي بود. يك دقيقه بيش‌تر شاگردي نكرد. پيغمبر فرمود: «رجعَ فقيهاً» آني كه بايد بفهمد … اگر آدم بنزيني باشد، يك ذره گوگرد آتشش مي‌زند. اگر آدم بنزيني نباشد، همه گوگردها را هم سرش بريزيد … ماشين اگر سالم باشد، با يك سوئيچ راه مي‌افتد. اگر ماشين بشكه باشد، دو كيلو سوئيچ هم بريزي راه نمي‌افتد. بشكه است. ماشين اگر سالم باشد، با يك سوئيچ راه مي‌افتد. آدم‌هاي سالم با يك آيه تكان مي‌خورند.

17-خوب اين كتاب! استاد و الگو هم دارد. «كتابَ الله وَ عِترَتي» هم كتاب و هم عترت! بيدار كننده است. آخر كمونيست‌ها يك وقتي يك چرت و پرتي مي‌گفتند. مي‌گفتند: دين خواب مي‌كند. دين خواب مي‌كند! دين خواب مي‌كند؟ اصلاً تمام كلمات قرآن، مايه براي بيداري است. خدا! («الْحَيُّ الْقَيُّوم‏») (بقره/255) («الْقَيُّوم‏») يعني به پا داشته است. («الْقَيُّوم‏») لقب خداست. پيغمبر! («قُمْ» «يَأَيهَُّا الْمُزَّمِّلُ») (مزمل/1) («قُم‏ …») (مزمل/2) («قُمْ») قيام. بلند شو! («الْقَيُّوم‏») براي خداست. به مردم مي‌گويد: («قُوموا») بلند شويد. نماز را مي‌گويد: («اَقامُوا») بپا داريد. حجش را مي‌گويد: («قِياماً») رهبرش حضرت قائم است. (اللهم صلّ علي محمد و آل محمد) پايانش، پايانش قيامت است. پايانش قيامت! عذابش عذاب مقيم است. نعمتش («نعيماً مقيما») است. عذاب مقيم! نعيم مقيم! («قم، قائم، اقيموا، قياماً، قوامين، اقوم، اقيموا الدين، كتب قيما …» )اصلاً چطور دين را شما مي‌گويي عامل تخدير است؟ در تمام واژه‌هاي دين همه‌اش حركت و قيام است.

18- از همه بهتر اينكه با قرائت قرآن، پيغمبر شاد مي‌شود. روز قيامت پيغمبر مي‌گويد خدايا مردم قرآن را كنار زدند و به سراغ كتاب‌هاي ديگر رفتند. («إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورا») (فرقان/30) تنها آيه‌اي كه در قيامت … پيغمبر مي‌گويد خدايا مردم قرآن را مهجور كردند. قرآن را رها كردند. ماه رمضان ماه قرآن است.

19- يك حرف زائد ندارد. («لا يَأْتيهِ الْباطِل‏») (فصلت/42) اينها اهميت قرآن است.

مزه‌ي قرآن را آموزش و پرورش بايد به نسل نو بچشاند. دانشگاه بايد به دانشجو بچشاند. علماي حوزه بايد مزه‌ي قرآن را بچشانند. به اميد روزي كه نظام ما قرآني باشد و بعد از قرآن هم نهج البلاغه و اهل بيت پيغمبر … ما ليسانس و فوق ليسانس و حجة الاسلاممان مطالبي بلد است اما نسبت به قرآن حق قرآن را انجام نداده‌ايم. حساب كنيم چند تا درس در حوزه است،  چند تا درس در دانشگاه است و چند ساعت صرف تدبر در قرآن مي‌شود؟ نه ترم واحد! قرآن را بايد به خاطر قرآن رفت. نه حالا به خاطر اينكه يك ترم و يك واحد! بابا من مخلوق هستم و مي‌خواهم ببينم خالق چه گفته است؟ هر اولادي مي‌خواهد ببيند كه وصيت پدرش چيست؟ «ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِه‏» اين وصيت خداست. «ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِه» هر پسري ولو بي‌سواد باشد، مي‌خواهد ببيند كه پدرش در وصيت‌نامه‌اش چه نوشته است؟ مزه‌ي قرآن را نچشيديم.

خدايا! هر چه غفلت بزرگان ما كردند يا نياكان ما و يا خود ما، يا دوستان ما و يا اساتيد ما، هر كس غفلتي كرده است، تقصير و قصوري انجام داده است، اگر تقصيري است و اگر قصوري است گذشته را ببخش و بيامرز. توفيق جبران مرحمت بفرما، قرآن را تلاوت كنيم، معنايش را بفهميم، عمل كنيم، به ديگران برسانيم، مزه‌ي قرآن را بچشيم و به ديگران بچشانيم. ما را با قرآن و عدل و همتاي قرآن، پيغمبر و اهل بيتش، محشور بفرما.‏

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 397
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست