responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 383

موضوع: امام و امت

تاريخ پخش: 72/09/04

بسم الله الرحمن الرحيم

1- بسيجي ارزش است و بسيجي مملكت را نجات مي‌دهد

بيننده‌ها بحث را در هفته بسيج مي‌بينند. بسيجي, كه خودش را نشان داد. بسيجي كه يك ارزش است. گاهي از من يك جايي پرسيدند كه نظر شما راجع به فلان گروه يا فلان شخص يا فلان موسسه، چيست؟ من يك خط كش به ايشان دادم سرشان را پايين انداختند و ديگر هيچ چيز نگفتند. گفتم اگر به مملكت ما حمله بشود.
اين آقا مرد جبهه هست يا نه؟ ! تربيت شدگان اين آقا مي‌روند دفاع كنند يا نه؟ ! اگر تربيت شدگان اين آقا و خود اين آقا پايشان را جبهه مي‌گذارند پيداست حرف‌هايي كه مي‌زند راست است اگر پاي كولر گازي همه‌اش حرف‌هاي فني و علمي و اصطلاحي ولي يك جو براي دفاع از مملكت اسلامي خاصيت ندارند. از اين تحقيقات تو كتابخانه‌هاي شوروي و آمريكا و اروپا پر است ما محقق خيلي داريم.
اما آن كه مملكت را نجات مي‌دهد بسيجي‌ها هستند. بايد محققين ما بسيجي باشند. روحانيون ما بايد بسيجي هم باشند. در هفته بسيج بحث را گوش مي‌دهيد. در كجا هستيم سالني كه سينما بوده. بدترين فيلم‌ها را زمان شاه نشان مي‌دادند در كنار مسجد و حرم آيت الله طالقاني. كه بعد ديگر امت حزب الله بعد از انقلاب اين سينما را خريدند و ملحق به مسجد كردند. من چون براي بسيجي‌ها حرف مي‌زنم. بسيجي‌هايي كه مركب هستند از دانش آموزان عزيز و دانشجويان عزيز و كسبه‌ي محترم و كارمندان محترم.
مجموعه‌اي از بسيجي‌ها برادر ما آقاي علمايي با اين كه نمي‌شود گفت پير مرد. اگر كسي كارهايش جوان بود به او پير نگوييد. قرآن در سوره كهف مي‌گويد: (إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ) (كهف /13) اين‌ها چند تا جوانمرد بودند. در تفسير دارم اين‌ها پير بودند منتهي چون روح ايشان روح جوان بود.
خدا به پيري كه روحيه‌اش تازه باشد مي‌گويد جوان و به جوان‌هايي كه افسرده هستند مي‌گويد, البته بايد گفت پس حال قرآن نمي‌گويد من براي اين كه براي بسيجي‌ها مي‌خواهم بحث كنم. چون بسيج از امت است. بحثي دارم راجع به امت و رابطه بين امت و رهبر، بحث خوبي است قبل از اين كه بحث خود را شروع كنم. مي‌خواهم چند دقيقه كارهاي اين‌ها را ببينم بعد من بحثم را شروع كنم.
امام فرمود: اگر ايران ارتش بيست ميليوني داشته باشد يعني زن و مردش مجهز باشند مسلح بشوند روشن باشند. اين خصلت بسيجي بودن و آماده بودن ايران را بيمه مي‌كند خدايا خيلي از بسيجي¬‌هاي ما شهيد شدند روح‌شان را از ما راضي بفرما. به ما توفيق پاسداري از خون ايشان مرحمت بفرما. حالا من چه مي‌خواهم بگويم راجع به رابطه رهبر و امت. (موضوع بحث امام و امت)

2- حاكم بايد مجتهد عادل باشد

اگر كسي به ما بگويد ولايت فقيه چيست؟ ما در يك كلمه مي‌توانيم جوابش را بدهيم. مملكت حاكم مي‌خواهد همه دنيا مملكت‌هاي‌شان يك رئيسي دارد ما مي‌گوييم حاكم مملكت ما دو تا شرط دارد 1- اسلام شناس باشد فقيه يعني اسلام شناس، اسلام شناس عميق چون ممكن است كسي رساله را هم نخواند مسئله هم بلد باشد ولي اين اسلام شناس عميق نيست.
فقيه يعني اسلام شناس عميق 2- عادل يعني گناه نكند ما مي‌گوييم مملكت‌مان بايد اختيارش در اختيار ولايت فقيه باشد، يعني اسلام شناس عادل باشد اما اسلام شناس باشد، چون مردمش مسلمان هستند. مسلمان را بدست كفار و بدست غير اسلام شناس نبايد داد و اما عادل باشد براي اين كه هر چه به سر مردم آمد از سر بي تقوايي هاست. مي‌گوييم مملكت ما در اختيار يك مجتهد عادل باشد.

3- انواع ارتباط امام و امت

حالا رابطه ما چيست؟ ما اگر خواسته باشيم رابطه بين امت و امام را بگوييم البته اين‌هايي را كه من مي‌گوييم امام معصوم است. منتهي در زمان غيبت خود امام معصوم فرموده است زماني كه دست شما به ما نمي‌رسد قائم مقام ما و جانشين ما مجتهد عادل است. فعلاً آن چه را كه مي‌گويم مربوط به امام معصوم است. روابط چند رقم است.
يكي از رابطه‌ها رابطه اعتقادي است. بعد رابطه روحي است رابطه اجتماعي است. رابطه نظامي است. در مسائل سياسي. در مسائل علمي. در مسائل عاطفي. در مسائل عبادي. يك خرده مي‌خواهم روي اين‌ها ان شاءالله با هم صحبت كنيم.

4- رابطه اعتقادي بين امت و امام

عرض مي‌شود كه، اما اعتقادي. شما در زيارت جامعه كه بهترين زيارت هاست يا از بهترين زيارت هاست داريم كه ما وقتي مي‌رويم در مقابل امام معصوم مي‌ايستيم مي‌گوييم: «وَ أُشْهِدُكُمْ أَنِّي مُؤْمِنٌ بِكُمْ وَ بِمَا آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرٌ بِعَدُوِّكُمْ وَ بِمَا كَفَرْتُمْ بِهِ»(من‌لايحضره‌الفقيه/ ج‌2/ ص‌613) هر چه شما مي‌گوييد من قبول دارم. هر چه شما قبول داريد من هم قبول دارم اعتقاد من اعتقاد شماست. تسليم هستم. آمد گفت، آقا اگر سيبي را نصفه كني گفتي نصف آن حلال و نصف آن حرام مي‌گويم چشم! اول بايد امامت را با عقل بشناسيم كه چه كسي بايد رهبر باشد وقتي فهميديم رهبر عادل است ديگر چون و چرا… مثل پزشك اول ما بايد تشخيصي بدهيم اين آقا پزشك هست يا نه وقتي فهميديم پزشك است اين اگر گفت قرص را دو نيم كن ديگر نمي‌گوييم چرا دو نيم مي‌گويد حرف نزن من اگر پزشك هستم هر چه گفت گوش بده. اگردکتر گفت شش ساعت به شش ساعت كپسول بخور نمي‌گوييم آقا چرا شش ساعت من مي‌خواهم پنج ساعتي بخورم.
اگر گفت قبل از غذا نمي‌گوييم چرا قبل از غذا. مي‌خواهم بعد از غذا بخورم, اگر گفت با آب نيم گرم نمي‌گوييم من مي‌خواهم بريزم تو آب سرد. اگر دكتري او ثابت شد ديگر ما نق و نق و جانه نمي‌زنيم اول بايد خدا را با دليل عقل بشناسيم وقتي شناختيم ديگر تسليم مي‌شويم.
امامت را مي‌شناسيم بعد كه شناختيم تسليم هستيم. براي اين كه چه كسي مرجع تقليد بشود اول ور مي‌رويم كه اعلم باشد. تقوايش بينش سياسي او، بعد كه فهميديم اين مسئله‌اي ندارد ديگر هرچه گفت چشم. از نظر اعتقادي رابطه امت بايد اين طور باشد هر كس مي‌خواهد ببيند ولايت فقيه چيست؟
اين است. ما از وقتي كه دست‌مان را گذاشتيم تو دست امام شاه فرار كرد آمريكا ترسيد ديگر لازم نيست كه، آقا حرف حسابي اين آخوندها چيست؟ ما تا مادامي كه بند به يك مجتهد عادل هستيم هم آمريكا خوار شد هم شاه فرار كرد از وقتي هم كه از امام جدا بوديم بر سر ما آمد آن چه بر سر ما آمد.
بله يك وقت ممكن است شما بگويي زمان شاه ارزاني بود اين جمهوري اسلامي پدر مردم را از گراني در آورد. اين را مي‌فهمم چون آن پنيري كه تو مي‌خري من هم مي‌خرم گراني هست اما نفت فروختن و سوبسيد دادن بدون اين كه روستاي ما نه آب داشته باشد نه برق داشته باشد شما اين طوري حساب كن مقداري كه جمهوري اسلامي مدرسه ساخته است وزير آموزش و پرورش مي‌گفت ما هر پنج ساعت يك مدرسه ساخته‌ايم كسي زمان شاه اين طور بود اگر خواسته باشيم پول نفت را مدرسه بسازيم و سوبسيد ندهيم بايد نرخ پنير برود بالا ما دو تا پدر داريم يك پدري كه هر شب هر چه كاسبي مي‌كند مي‌آورد خانه، ميوه، تخمه، بستني، آدامس، شكلات، پفك، فلان.
اين پدر را همه دوستش دارند مي‌گويد قربانش برويم يك پدر هم سختگيري مي‌كند هي بچه‌ها مي‌گويند كيف مي‌گويد خيلي خوب كيف پاره را بدوز. هر چه چانه مي‌زند گريه مي‌كنند آن پدر دومي چيزي براي بچه‌ها نمي‌خرد. اما يك قطعه زمين مي‌خرد كه بچه‌ها كه داماد شدند يكي پنجاه متر زمين داشته باشند. پدر اولي يك بار مصرف است. يعني يك پفك و يك آدامس. پدر دومي عاقلي است.
نفت فروختن و پفك دادن اين پدر خوبي نيست. پدر خوب آن است كه ولو بچه‌ها مي‌سوزند و گريه مي‌كنند خيلي غصه گريه بچه‌ها را نخورد. حساب كند ما چند تا سد داريم چند تا دانشگاه داريم. دانشجو زمان شاه چه قدر بود زير صد هزار تا الآن بالاي هشت صد هزار تا. آخر هفت صد هزار تا دكتر و مهندس به مملكت اضافه اين از يك جايي بايد پولش در بيايد وقتي مي‌خواهد از يك جايي پولش در بيايد پدر ما هم در مي‌آيد. اين است ديگر! دو رقم پدر داريم. ولي در عين حال بايد حساب كرد كه كداميك در آينده بهتر هستند.

5- ارتباط روحي و عاطفي بين امت و امام

از نظر روحي و عاطفي داريم «وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ»(من‌لايحضره‌الفقيه/ ج‌2/ ص‌615). آدم وقتي امام دارد خيالش راحت است شما نقش مقام معظم رهبري را خيلي خوب درك مي‌كنيد امام از دنيا رفت راديو صبح ساعت هشت خبر رحلت امام را داد يك مرتبه همه دل هايشان فرو ريخت واي! كسي نمي‌گفت امام رفت همه مي‌گفتند چه خواهد شد؟ ! يك مرتبه شب راديو و تلويزيون گفت كه مجلس خبرگان تصويب كرد آيت الله خانه‌اي براي رهبري…
اين تا گفتند ايشان رهبر شد يك مرتبه آرام شد. من حالا فهمديم مي‌گويند (أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) (رعد /28) با رهبري ايشان هم «تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» يعني دل آرام شد شاگرد امام، مريد امام، يار امام. به هر حال «وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ»(من‌لايحضره‌الفقيه/ ج‌2/ ص‌615) با بودن رابطه بين امام و امت دل آرام است.
در جبهه گاهي وقت‌هاي علماي پيرمرد مي‌رفتند خاصيتي هم نداشتند. بسيجي‌ها چاي هم دهانش مي‌گذاشتند حال نداشت راه برود اما همين كه اين در جبهه حضور دارد اين بسيجي‌ها شارژ مي‌شدند.
خدا رحمت كند، آيت الله ميرزا آقاي تهراني از علماي كمر خميده‌ي هشتاد ساله نود ساله از مشهد پا مي‌شد با كمر خميده با ريش سفيد مي‌رفت پيش بسيجي‌ها و آيت الله اشرفي مي‌گويد مرا در اصفهان كنار بسيجي‌ها دفن كنيد. آيت الله اشرفي نمي‌تواند كه تيراندازي كند اما وجودش آرام بخش است. البته امامان ما اين طور نبودند.
امام باقر را مي‌خواستند دست بياندازند يا مي‌خواستند امتحان كنند. گفتند بلدي تير اندازي. گفت جواني‌هاي‌مان تيراندازي مي‌كرديم حالا ديگر پير شده‌ايم. گفت حالا ببينيم تير و كمان را گرفت هفده تا تير روي هم زد. يك مرتبه چشمان‌شان باز شد كه هفده تا تير روي هم زد.
مسلمان‌هاي ما حالا مثل من شده‌اند بعضي از ايشان وگرنه يك كُشتي¬گير آمد پيش پيغمبر گفت يا رسول الله كشتي بگيريم! اگر كشتي گرفتي به تو ايمان مي‌آورم. گفت نبوت ربطي به كشتي ندارد! گفت ببين من پهلوانم من اصول دينم كشتي است. من را زمين زدي قبولت دارم. گفت مثلاً زمينت زدم چه مي‌كني؟ گفت آخر كسي تو حجاز كمر من را به خاك نماليده است. گفت حالا اگر من به خاك بمالم چه مي‌كني؟ گفت يك گوسفند مي‌دهم، حديث داريم پيغمبر گفت باشد لباسش را قدري سبك كرد و گلاويز شدند. چنان پيغمبر او را كوبيد به زمين اين پا شد نگاه كرد گفت يك بار ديگر، گفت خوب گوسفند را بده، گوسفند را گرفت و دفعه دوم حسابي او را به زمين زد. يك گوسفند ديگر پيغمبر از او گرفت گفت يك بار ديگر. سه دفعه او را به زمين زد سه تا گوسفند از او گرفت اين خيلي مبهوت شد گفت خيلي خوب حالا سه تا گوسفند هم مال خودت. برد و باخت حرام است. البته غير از در تيراندازي و اين‌ها… اين كه اسلام برد و باخت را حرام مي‌داند جز در تيراندازي اين معنا دارد.
معنايش اين است كه مردم بايد تيراندازي را ياد بگيرند. يعني بايد بازي را گرم كرد. امام براي جامعه آرام بخش است. رابطه عاطفي كه با امام داريم. «مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ»(من‌لايحضره‌الفقيه/ ج‌2/ ص‌613) هركس امام را دوست داشته باشد خدا را دوست دارد. «فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَكُمْ»(من‌لايحضره‌الفقيه/ ج‌2/ ص‌615) چه قدر اسم شما شيرين است. «مُوَالٍ لَكُمْ»(من‌لايحضره‌الفقيه/ ج‌2/ ص‌613) ابراهيم وقتي كعبه را مي‌سازد مي‌گويد (فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ) (ابراهيم /37) خدايا يك جوري كن به ذريه من دل‌ها روانه شود يعني دل‌ها را به سمت بچه‌هاي من روانه كن. رابطه عاطفي با امام، حب امام، عشق امام، احترام امام به ما گفته‌اند دست بي وضو روي اسم امام نگذار.
حتي خاكي كه امام روي آن شهيد شده بنام خاك كربلا. اگر تربت كربلا در جيب توست يك وقت تو دستشويي تربت كربلا افتاد تو چاه، آن ديگر نبايد آب آلوده واردش بشود. چون خاكي است كه خون شهيد روي آن ريخته شده است اين‌ها معنا دارد. اين كه مي‌گويند در نماز خاك كربلا يعني شهدا را فراموش نكنيم. يك حديث داريم امام رضا وقتي مي‌خواست بيايد نيشابور امام رضا عليه السلام وارد نيشابور شد داريم نصف روز مردم به امام رضا نگاه مي‌كردند و گريه مي‌كردند. هيچ چيز نمي‌گفتند. عشق به امام. اين رابطه‌ها خيلي مهم است.
در دعاي ندبه داريم «عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَ لَا تُرَى»(إقبال‌الأعمال/ ص‌298) سنگين است هر كسي را ببينم اما تو را نمي‌بينم. عشق به امام و انس با امام.

6- رابطه اجتماعي بين امت و امام

رابطه مردم با امام، رابطه اجتماعي، راجع به رابطه اجتماعي آياتي داريم «وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاس»(من‌لايحضره‌الفقيه/ ج‌2/ ص‌613) اصلاً اسلام خواسته است بين مردم و امام رابطه وجود داشته باشد. و لذا گفته است نگاه به صورت عالم عبادت است نگاه به در خانه دانشمند عبادت است.
يعني اگر دو تا كوچه است مي‌گوييم از اين كوچه برويم نگاه‌مان به در خانه دانشمند بيفتد اين يعني چه كه نگاه به در خانه دانشمند عبادت است. يعني بايد در خانه دانشمندان شلوغ باشد. اگر خواستيم يك چيزي در جامعه زياد بشود آن را تشويق كنيم، به اين‌ها بهاء بدهيم.
«وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ»(من‌لايحضره‌الفقيه/ ج‌2/ ص‌615) در جامعه امام نخي است كه دانه‌ها را به هم متصل مي‌كند. (سَمِعْنا وَ أَطَعْنا) (نور /51) قرآن مي‌گويد: مومنين به انبياء مي‌گفتند هر چه مي‌گوييد چشم! اصلاًً قرآن مي‌گويد مؤمن اين است. (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذين) (انفال /2) علامت مومن اين است كه هر كاري كه مي‌خواهد بكند از پيامبرش اجازه مي‌گيرد. داشتند خندق مي‌كندند كارگرها دور مدينه داشتند خندق مي‌كندند بعضي هايشان مي‌خواستند بروند مرخصي مي‌آمدند مي‌گفتند يا رسول الله ما يك هفته است خندق مي‌كنيم حالا امشب مي‌خواهيم برويم پهلوي زن و بچه، اجازه مي‌فرمائيد. تكان مي‌خواستند بخورند اجازه مي‌گرفتند. آيه نازل شد: (لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ) (نور /62) تكان نمي‌خورند جز اين كه از پيغمبر(يستأذن) يعني اذن بگيرند. بعد مي‌گويد: (فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ) (نور /62) اگر آمدند مرخصي بگيرند به ايشان مرخصي بده. تا برايشان سنگين نباشد.
اصلاً فرق بين بسيج و ارتش دنيا اين است. آن‌ها اجباري است ما داوطلب. و كار اجباري مهم نيست اگر من را به ديوار بستند پولم را درآوردند، اين را نمي‌شود نيت خمس كرد. از تو بيرون كشيدند خمس اين است كه با پاي خودت.
فرق بين ماليات و خمس هم همين است. آخر بعضي مي‌گويند آقا ما اين مالياتي كه به دولت مي‌دهيم جاي خمس حساب نمي‌شود؟ بسمه تعالي، نه! چرا؟ براي اين كه آن را از تو مي‌گيرند خمس را بايد بروي بدهي. اگر كسي تو را تو حوض انداخت اين غسل جنابت نيست. غسل جمعه هم نيست. غسل را بايد خودت لخت شوي نيت غسل كني. آب پاشيدند تو صورتت اين وضو نيست. كار عبادت را بايد آدم انتخاب كند. كار عبادت انتخابي است نه انفجاري! اگر يك كسي را… شما الآن براي اين‌ها دست زديد براي اين كه با اختيار بود. اگر يك كسي رفت از بلندي او را هل دادند برايش دست نمي‌زنيم چون هلش دادند. پهلوان كسي است كه بپرد، آن نيست كه او را هل بدهند. بايد آدم انتخاب كند. بسيج يعني اين كار را من انتخاب كردم.
فقر هم اين طور است. ما دو تا فقير داريم. فقر انتخابي، فقر تحميلي. فقر انتخابي يعني چه؟ يعني من راه پول برايم هست اما نمي‌خواهم مي‌توانم پول بگيرم ما الآن در تهران پزشك‌هايي داريم كه در هفته بخشي از عمليات جراحي‌شان را پول نمي‌گيرند مثلاً مي‌گويند هفت نفر، پنج نفر، سه نفر را رايگان معالجه مي‌كنيم اين پزشك مي‌تواند پولدارتر بشود اما نمي‌خواهد اين فقر ارزش دارد كه مي‌تواند ولي سراغش نمي‌رود. اگر چشم داشتي به دختر مردم نگاه نكردي با تقوا هستي و گرنه من كور هستم و لذا نگاه نمي‌كنم. خيلي آدم خوبي هستي! ايشان خيلي آدم خوبي است تو عمرش غيبت نكرده است چرا؟ چون لال است! غيبت نكردن لال و نگاه نكردن كور و هل دادن از منبري و هل دادن تو استخر اين‌ها هيچ كدام غسل و وضو و خمس و پهلواني نيست آدم يك كاري را انتخاب كند.
بسيج يعني چه؟ يعني انتخاب كردم شهادت را. انتخاب كردم بروم جبهه. يكي از بسيجي‌هاي جمهوري اسلامي ايران از صدتا رئيس جمهور ارزشش بيشتر است. بيان من هم خيلي آسان است. من مي‌گويم صدتا رئيس جمهور به صف بياستند رئيس جمهور آمريكا مي‌آيد از كنار اين‌ها سان مي‌بيند. رئيس جمهور آمريكا به هر يك از اين صدتا رئيس جمهور خيره بشود آن رئيس جمهور مي‌ترسد. اما ما تو ايران ده‌ها هزار بسيجي داريم كه اگر رئيس جمهور آمريكا به او خيره نگاه كند مي‌زند تو گوش او. يعني ما شانزده ساله‌هايي داريم كه از صدتا رئيس جمهور بيشتر ارزش دارد رابطه ما با امام براي ما خيلي بركت داشت.

7- رابطه نظامي بين امت و امام

رابطه‌ي نظامي: رابطه نظامي چيست؟ داريم كه (الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْح) (آل عمران /172) يك قصه دارد برايتان بگويم. در جنگ احد مسلمان‌ها قلع و قمع شدند. دشمن هم رفت و مسلمان‌هاي زخمي آمده بودند مشغول پانسمان و مداواي بدن‌شان بودند. پيغمبر فرمود آهاي زخمي‌ها مي‌خواهم با اين كه زخمي هستيد يك بار ديگر برويد جبهه. نمي‌خواهم سالم‌ها بيايند. مي‌خواهم زخمي‌ها بيايند. آخر گاهي اوقات مي‌گويند پول مي‌خواهي از پولدارها بگير مي‌گوييم نمي‌خواهم از پولدارها بگيرم هر چه كار خير است همين طبقه پايين كردند. اين كار را هم اين طبقه بكنند. امام به خواب يك نفر آمده بود روزهاي اولي كه از دنيا رفته بود گفته قبر من را و مرقد من را نمي‌خواهم خواص بسازند. آدم‌هايي بودند كه ممكن بود باني بشوند يك كار مهمي بكنند من مي‌خواهم همين پول‌هايي كه تو ضريح مي‌ريزند همين خود مردم بسازند. من مال مردم هستم اگر خواستند قبر را هم تعمير كنند همين مردم باشد.
قرآن مي‌گويد: «الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ» درود بر آن‌هايي كه بدن زخمي تا رسول الله گفت بياييد گفتند مي‌آييم. (وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في‌ سَبيلِ اللَّه) (آل عمران /146) قرآن ستايش مي‌كند از افرادي كه وقتي پيغمبر به ايشان مي‌گويد حركت «فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ» نه خستگي نه كوفتگي نه بي حالي، با عشق مي‌روند. رابطه سياسي؛ كجا بايد تقليد كنيم؟ يكي از اشكالات ما اين است. جاي تقليد را نمي‌دانيم كجاست! يك محور بگويم، هر چيزي را كه مي‌شود حرام باشد مي‌شود حلال باشد آن جا بايد تقليد كرد.
حلقه طلا براي مرد مي‌شود حلال باشد مي‌شود حرام باشد اين جا مي‌پرسيم. تمام مراجع تقليد مي‌گويند حلقه طلا بر مرد حرام است. نماز با آن باطل نماز هم نخواني دائماً حرام است. من نمي‌دانم اين طلا فروشي‌هايي كه حلقه درست مي‌كنند جواب خدا را چه مي‌دهند؟ ! و گاهي هم مي¬گويند خانم گفته است واي به دامادي كه از خانم بترسد. به خانمت بگو من گناه نمي‌كنم. اين سفر مي‌شود حلال باشد مي‌شود حرام باشد. پس تقليد فقط براي نماز نيست. آقا بازار را ببنديم يا نبنديم؟ ممكن است بازار بستن واجب باشد. ممكن است حرام باشد. پس بايد در بازار بستن هم تقليد كنيم پس فقط براي غسل و وضو و تيمم نيست. آقا راهپمايي بكنيم يا نه؟ ! مي‌شود راهپيمايي واجب باشد مي‌شود حرام باشد. آقا صلوات فرستادن ممكن است حرام باشد! من دارم حرف مي‌زنم شما مي‌گوييد اللهم… اگر شما وسط سخنراني صلوات بفرستيد ممكن است حرام باشد ممكن است حلال باشد بنابراين وقتي ما مي‌گوييم امام و امت فقط براي نماز و روزه نيست. در همه كارهاي شايد حلال باشد شايد حرام باشد.
آقا شغل مي‌خواهم انتخاب كنم شركتي مي‌خواهم تأسيس كنم، اين شركت ممكن است، درآمدش حرام باشد ممكن است اين رقم قرارداد با بانك حلال باشد ممكن است حرام باشد.

8- رابطه سياسي بين امت و امام

در مسائل سياسي هم بايد تقليد كنيم. نكته‌اي كه اين جا بايد بگويم اين است كه اشكال دارد آدم هر مسئله‌اي را از يك كسي تقليد كند؟ نه، بنده الآن خودم همين كار را مي‌كنم در مسائل سياسي از يك آقا تقليد مي‌كنم كه يقين دارم اين فهم سياسي‌اش بيشتر از آن است در مسائل عبادي هم از يك آقاي ديگر تقليد مي‌كنم. تقليد تفكيك بردار است.
در مغازه بقالي يك بقال خربزه هايش خوب است يك بقال انارهايش خوب است. شما چه مي‌كنيد؟ ! از يكي خربزه مي‌خري از يكي انار مي‌خري! ما الآن در تقليد اگر رسيديم به اين كه يك كسي در مسائل سياسي واقعاً خيلي پيشتاز هر مجتهدي مي‌فهمد يك كسي هم در مسائل عبادي اين جا آدم هيچ اشكال ندارد خود آقايان اجازه دادند كه آدم در تقليد مسائل سياسي از يكي تقليد كند. ممكن است من اعلم نباشم. در باقي كارها چه مي‌كني؟ شما در رانندگي تقليد مي‌كنيد از يك راننده پايه يك، در خياطي تقليد مي‌كني از خياط درجه يك زلفت را به آرايشگاهي مي‌دهي لباست را به خياط مي‌دهي. مانعي ندارد. چون دين ما هم مسائل حكومتي دارد هم مسائل سياسي دارد هم مسائل عبادي دارد. تفكيك در تقليد اشكالي ندارد.

9- در قيامت با امامي محشور مي‌شوي كه در دنيا دنبال او بودي

رابطه با امام از دنيا گرفته تا روز قيامت درباره روز قيامت هم قرآن مي‌گويد (يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ) (اسراء /71) روز قيامت هر كسي به دنبال آن رهبري مي‌گردد كه تو دنيا قبول كرده است. در دنيا دنبال هر كه بروي در قيامت هم دنبال او مي‌روي و لذا خيلي‌ها تو دنيا كه دنبال يك كسي مي‌روند اگر بگويي خداوند شما را ان شاءالله با ايشان در آخرت محشور كند مي‌گويد نه نه! مي‌گوييم پس چرا در دنيا دنبال او مي‌روي.
در دنيا دنبال كسي برويد كه آخرت خوش داشته باشيد دنبال او برويد. مسئله اطاعت از رهبري يك چيز دنيايي نيست. از دنيا هست تا آخرت. ما خيلي خير و بركت ديده‌ايم از رابطه بين امام و امت در اعتقادات‌مان. حتي در مسائل عملي بايد از عالم بپرسيم. عمل بي تقليد باطل است. معنايش همين است. به هر حال رابطه ما با امام با رهبر با مجتهد عادل بايد تنگاتنگ باشد.

10- بايد مساجد متحول شود

مسجدهاي‌مان همين طور كه اين مسجد را ديديد مسجد هست و تربيت مسجد هست و بسيج مسجد هست و كتابخانه. مسجدهاي ما دارد زنده مي‌شود. ما الآن مسجد داريم هجده تا كار خوب ديگر هم توي آن مي‌شود. يعني وام هم به فقرا مي‌دهد. صندوق براي ايتام دارد. مسجد اگر اين طور نباشد اصلاً استفاده ندارد. آدم ده ميليون خرج كند مسجد بسازد براي ده تا پيرمرد. هر نماز يك ميليون يك ميليون را بگذاريم تو بانك ماهي بيست و پنج هزار تومان مي‌دهند ماهي بيست و پنج هزار تومان بدهم براي نماز اين، آن وقت ماه چند روز است سي روز چهار تا جمعه كه بسته است ماهي بيست و پنج روز در مسجد باز است يك ميليون هم بيست و پنج هزار تومان سود دارد، قيمت تعاوني حساب مي‌كنم. يعني روزي هزار تومان يك مسجد ده ميليوني براي ده تا پيرمرد هر نمازي يك ميليون هر روزي هزار تومان براي اين آقا، حرف ندارد. يعني گران تمام مي‌شود.
اگر تو مسجد آموزشي نباشد آموزش قرآن نباشد روحاني مسجد هم بايد بعد از نماز بنشيند با مردم اختلاط كند تو تهران تو يك مسجد رفتم اطراف حضرت عبدالعظيم ديدم روحاني آن بعد از نماز نشسته است مردم مي‌آيند. انواع مسائلشان را هم او حل مي‌كند و اگر روحاني با مسجد و با مردم گره بخورد خيلي خدمات مي‌شود اصلاً همه مشكلات حل مي‌شود.
سابق كه مسجدها پر بود همه مشكلات تو مسجد حل مي‌شد. مسجدهايي كه مي‌گويند «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» كسي نمي‌آيد مي‌داني خاصيت آن چيست؟ خاصيتش اين است كه فقيري توي آن محله از فقر مي‌ميرد آن وقت بايد كميته امداد و بهزيستي برود فقير را پيدا كند يك چيزي به او بدهد. اگر همه مردم با «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» بريزند مسجد فقير و غني معلوم مي‌شود مشكلات معلوم مي‌شود. خود مردم تو مسجد حل مي‌كنند. نه كميته امداد لازم است نه بهزيستي. نه بنياد پانزده خرداد اگر خود شير چربي داشته باشد نه كره لازم است نه خامه. اگر مسجد رونق داشته باشد نياز به بسياري از مؤسسات نيست. يك نفر بلند مي‌شود تو مسجد مي‌گويد پسر من تو فيزيك شاگرد اول است روزي نيم ساعت مي‌آيد بچه‌هاي اين محله را كه در فيزيك تجديد شده‌اند كمك مي‌كند. يك نفر مي‌آيد مي‌گويد پسر من معلم قرآن است بچه‌هايي كه قرآن‌شان خوب نيست بيايند روزي نيم ساعت پسر من معلم مي‌شود. اصلاً ديگر نيازي نيست كه پدر پول بدهد معلم سرخانه بگيرد خيلي از مشكلات حل مي‌شود. پزشك مي‌آيد نماز بخواند كيفش را هم مي‌آورد دو نفر را پشت سرآقا، دو تا مريض را هم مي‌بيند ديگر نيازي به درمانگاه و ويزيت نيست.
اگر هر پزشكي هفته‌اي يك مرتبه برود مسجد، اگر هر استادي هر خطاطي، مثلاً من خطم خوب است، يك خطاط بگويد من هفته‌اي يك شب مي‌آيم مسجد آقاياني كه خط‌شان بد است من تعليم خط مي‌كنم همه مردم محله خط‌شان خوب مي‌شود. ما تصميم نگرفته‌ايم حتي هفته‌اي يك شب برويم مسجد. و وقت خلوت بشود و رابطه با روحاني كمرنگ بشود خيلي ضرر مي‌بينيم. ديديم مزه رابطه مردم و امام را در ماجراي انقلاب و امام، ديديم. خدايا اين پيوند بين امام و امت را پيوند بين رهبر و امت پيوند بين مسلمين و مسجد را روز به روز گرم‌تر بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 383
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست