responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 376
بسم الله الرحمن الرحیم
 الحمدلله رب العالمین اللهم صل علی محمد و آل محمد
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی.

ماه رمضان هشتاد و سه در استان كهكیلویه قرآن و اهل بیت را معنا می‌كردیم آیاتی كه فوق فهم طبیعی بشر است كه امامان ما دست ما را گرفتند به مرحلـﺔ بالاتری گذاشتند اصلاً معنای امام هم اینست(رفتند توی حسینـﺔ جماران گفتند جنگ جنگ تا پیروزی امام فرمود نه شما سبك می‌گیرید جنگ جنگ تا رفع كل فتنه از جهان بعد این حرف قرآن است امام نقل كرد امام فرمود (;وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ) (البقرة/193) یعنی افراد عادی می‌گویند جنگ جنگ تا پیروزی) افراد همینكه دیدشان بزرگتر شد پشت پرده را هم می‌بینند انسان تا وقتی ازدواج نكرده همه‌اش می‌گوید خودم خودم زلفم كیفم شلوارم پالتوم همین كه ازدواج كرد یك خورده خودم باز می‌شود می‌شود می‌شود خودم و زنم و مادر زنم و بچه‌ام یعنی مدار. . . بعد وقتی معلم شد می‌شود خودم شاگردهایم وقتی پدر بزرگ شد می‌گوید خودم و ذریه و نسلم همینطور كه شعاع وجودی هی توسعه پیدا می‌كند شعاع فكری هم هی توسعه پیدا می‌كنند شب قدر افرادی كه دعا می‌كنند چند قسم هستند بعضی‌ها غیر از نوك دماغشان و پشت پایشان همین مشكل امروز را می‌بینند خدایا مریضمان امشب خوب شود بچه‌مان هم كنكور قبول شود پول بنایی هم بدهیم قسط وام هم بدهیم یعنی هر چه دعا می‌كنند به خودش و قسطش و كنكور بچه‌اش جهازیه‌اش و نوه‌اش از یك متری عقب نمی‌آید.

1- چشم انداز حكومتِ جهانی امام زمان(علیه السلام)

 یكی را می‌بینی دعا می‌كند مثل امام سجاد می‌گوید(اللهم اغن كل فقیر) همـﺔ فقیرها غنی شوند(اللهم اشبع كل جائع)(اللهم رد كل غریب)(اللهم فك كل اسیر) این یك مخ است مخ امام سجاد(علیه السلام) است كه همه را می‌بیند البته این دعا وقتی مستجاب می‌شود كه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاید چون(كل فقیر) تا حالا نبوده و از این به بعد هم نخواهد شد كه بگوییم هیچ وقت روی كره زمین فقیر. . . این دعایی است كه چشم انداز اخیراً مسئولین مملكتی ما یك چیزی درست كرده‌اند بنام چشم انداز بیست ساله اینهایی كه طرفدار حكومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند اینها چشم انداز چندین قرنه درست كرده‌اند گفته‌اند(یملاء الارض) نه(یملاء) شهر ما، نه(یملاء) اداره و اتاق، (یملاء الارض قسطاً و عدلا) كرده زمین پر از عدل می‌شود آنوقت كسی كه می‌خواهد كره زمین را پر از عدل كند اتاق خودش را لااقل پر از عدل بكند این پیشكش شما كه آروزیت این است كه كر? زمین را پر از عدل كند كه یار امام زمان باشی اتاق خودت را از همین امشب از همین امروز. . . آقای مدیر كل آقای وكیل وزیر، اتاق خودت چه جوری است نمازخانه اداره چه جوری است؟ شما الان بین خودت و خدا چیزهای خوب را برده‌ای اتاق رئیس برای نماز خانه یك موكت پاره گذاشته‌ای توی راه پله‌ها، یعنی الان بین خودت و خدا خوبها را گذاشته‌ای برای محل مذاكره با شما اتاق سوپر دلوكس برای محلـﺔ مذاكره با خدا. . . صدها شهرك داریم همه چیزی دارد مسجد ندارد یعنی به فكر همه چیزی بودند به فكر نماز نبودند محله‌هایی داریم كه خانه‌ها همه چیزی ساخته شده ولی می‌گوئیم آقا شما كه خانـﺔ صد متری پانصد متری چهل متری هر خانه‌ای یكی یك متر هم پول برای مسجد بدهید اگر ندارید چطور هفتاد متر برای زندگی‌ات ساختی؟ اگر داری تو كه هفتاد متر ساخته‌ای فكر كن هفتاد و یك متر یكی یك متر مسجد را بسازید ما بیائیم. . . ما همین الان توی محلـﺔ خودمان توی خانـﺔ خودمان گیر هستیم یك كسی یك مرغ داد به نوكرش گفت من می‌خواهم مرغ را با مغز گردو فسنجان كنی اگر خوشمزه بود آزاد هستی این هم به عشق اینكه آزاد می‌شود این هم خوراك خوشمزه‌ای درست كرد شب كه غذا را آورد این مغز گردوها را خورد مرغ را نخورد گفت ببین این مرغ را فردا با بادمجان و لپه درست بكن اگر خوب بود. . . دو مرتبه مرغ را برداشت از توی این قابلمه گذاشت توی یك قابلمـﺔ دیگر با لپه و باز لپه را خورد مرغ را نخورد گفت اینرا فردا با خورشت سبزی درست كن اگر خوشمزه بود آزادت می‌كنم این نوكر گفت آقا خواهش می‌كنم نمی‌خواهم من را آزاد كنی این مرغ را آزاد كن چند بار رفته توی قابلمه و بیرون آمده بیرون بس است من را نمی‌خواهد.

2- ما كه آرزو داریم دنیا پر از عدل شود. . .

 ما كه آرزو داریم دنیا پر از عدل بشود چطور شما اجازه می‌دهی ناودان شما دیواری نباشد ناودان شما افقی باشد كه آب گل آن سر مردم بریزد یعنی پشت بام شما آب نباشد اما آب گل سر مردم. . . این عدالته؟ شما چطور اجازه می‌دهی زباله‌ها را توی كیسـﺔ نایلون نكنی خانـﺔ شما تمیز باشد اما آن كارمند شهرداری به دردسر بیفتد. شما چطور اجازه می‌دهی گاز بزنی كه خودت زودتر برسی این آب جوبها این آب گل‌های خیابان به هر كس پاشید، پاشید، من برسم هر كس گلی شد گلی شد شما چطور اجازه می‌دهی كه مقداری پول خرج نمی‌كنی آبگرم كن خانه‌ات را درست كنی دوده‌های آبگرمكن خانـه شما لباس خانـﺔ همسایه را پر از دوده می‌كند چطور شما اجازه می‌دهی برای اینكه شما از این آهنگ خوشت می‌آید صدای آهنگ را بلند می‌كنی شیشه را پائین می‌كشی حالا یك رادیو قراضه خریدن كه پز ندارد اینكه هنر نیست صدای اینرا بلند كرده‌ای می‌خواهی بگویی من روشنفكرم، می‌خواهی بگویی ماشین من رادیو دارد، این مثلاً چی می‌خواهی بگویی؟ انگیزه دلت چیه؟ بابا توی ماشین خودت می‌خواهی رادیو روشن كنی روشن كن بگذار این آقا هم توی خیابان گوشش آرام باشد. چطور اجازه می‌دهی برای اینكه خودت عروس می‌بری مردم از خواب بیدار شوند ساعت دوِ بعد از نصف شب بوق بوق می‌كنی شادی كردن غیر از اینست كه مردم را اذیت كنی چطور منِ آخوند برای اینكه حدیث بخوانم بلندگوی مسجد من مردم آزاری می‌كند؟ چطور من موز و خیار می‌خورم پوستش را دور نیدازم هر كس افتاد به درك چطور من اجازه می‌دهم كه برف خانه را بریزم توی كوچه یخ بكند هر كه افتاد به درك چطور من اجازه می‌دهم كه كلاه ایمنی سر نگیرم از موتور بیفتم زمین از مردم مالیات بگیریم خرج ضربه مغزی جوانی بكنم كه روی هوس خواسته چرخ موتورش را بلند كند ما توی خودمان گیر هستیم از زن داری شوهر داری بچه داری عروسی عزا فاتحه، اگر واقعاً خواسته باشیم باید قدم به قدم عدالتهای كوچك. . . از مسائل جزئی شروع كنیم یك خاطره بگویم.

3- عدالت حتی در ساده ترین قضاوت

دو تا بچه خط نوشتند دادند به امام حسن مجتبی(علیه السلام) كه خط كدامها بهتر است تا حضرت نگاه كرد به این دو تا خط امام علی(علیه السلام) فرمود حسن جان! مواظب باش داری قاضی می‌شوی، یك ذره فرق بگذاری از مرز عدالت بیرون می‌آیی، یعنی فكر نكن كه قضاوت در كلان است گاهی در تشخیص اینكه خط من بهتر است یا خط تو دقت كن.
یك خانمی دو تا بچه داشت سه تا هم خرما داشت گفتند مامان خرما، یك خرما را داد به این بچه یك خرما را داد به آن بچه خرمای سومی را خیلی با دقت نصفه كرد خیلی دقت كرد حضرت امیر(علیه السلام) دقت این خانم را دید گفت خانم تو بخاطر این عدالتی كه داری اهل بهشت هستی، عدالت یكبار حكومتی است یكبار در یكدانه خرما است یكبار در یك نمره‌ای است كه معلم می‌دهد كه این حقش هست یا حقش نیست.
هدف همـه انبیاء عدالت بود، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه بیاید یهودی خواهد بود مسیحی هم خواهد بود اما عدالت خواهد بود یك مسلمانی دزدی كرده بود لو رفت تا دید آبرویش رفته قالیچه‌ای را كه دزدیده بود مثلاً، پرت كرد خانـه این یهودی، رفتند یهودی را آوردند قالیچه را هم از خانه‌اش آوردند قاضی اسلامی فوری آیه نازل شد پیغمبر این یهودی پاك است مسلمان دزدی كرده است آیه نازل شد كه اگر دستت را نگرفته بودم ممكن بود صحنه سازیهایی كه می‌كردند تو را به قضاوت ناحق وادار كنند. كار خیلی ظریف و سخت است در حرفهایی كه می‌زنیم حق كه نگوییم از عدالت بیرون آمده‌ایم شخصیتی از دنیا رفت بیت مرجع تقلید نامه نوشت فوت ناگهانی فلانی را به حضرت آیت الله العظمی فلانی اطلاع دادیم ایشان به شدت نگران شد و تسلیت گفت آوردند آقا امضاء كند گفت نه، به شدت ناراحت نشدم این نامه را عوض كنید نامه را دفتر آقا عوض كرد خبر فوت ناگهانی فلانی به حضرت آیت الله اطلاع داده شد ایشان ناراحت شد رفت امضاء كند گفت راستش را بخواهید ناراحت هم نشدم پیر بود وقت مردنش هم بود ما هم باید بمیریم مرگ برای همه هست حالا یا سه شنبه یا چهارشنبه گفتند آقا می‌شود خودت بنویسی؟ گفت بنویسید كه خبر فوت ایشان رسید خداوند ایشان را رحمت كند و به بازماندگان صبر بدهد این كلمات خیلی مهم است كه من برای چی. . . (تشكر مقام معظم رهبری از آن وزنه بردار عزیز نمی‌گوید چون وزنه بلند كردی اگر آقا تشكر كند از بلند كردن وزنه فردا این وزنه بردار به هر مرضی گرفتار بشود آقا هم در گناه او شریك است فرمود به خاطر اینكه میلیونها ایرانی را خوشحال كردی خوشحال شدن شما چیز ثابتی است اما این وزنه برداشتن امروز شاد است فردا ممكن است عوارضی هم داشته باشد خدا انشاء الله همه وزنه بردارها را سلامت بدارد ولی كارهای سخت سختی‌هایی هم دارد. ببینید ما باید مواظب باشیم كلمه‌ای كه می‌گوئیم برای چی. . . همه كارهایمان باید ملاك داشته باشد.
پیرمردی بود مجتهد بود استاد امام بود این وقتی می‌خواست برود سجده كند یك مهر از كیسه‌اش در آورد می‌گذاشت و سجده می‌كرد گفتند یعنی چه؟ این مهر را قبول ندارد، مهر را نجس می‌داند مهر را دزدی می‌داند، خیلی گیر دادند رفتند گفتند گفتند آقا چرا به مهر جیبت نماز می‌خوانی؟ گفت من حدود هشتاد سال دارم لاغر و پیر زمستان است این مهر یخ كرده تا می‌گوییم(سبحان ربی الاعلی و بحمده) همـﺔ سرم درد می‌كشد سرم تیر می‌كشد این مهر را در جیبم در می‌آورم لااقل یخ نیست. یكی دیگر رفت مهر بخرد گفت من مهر چهارگوش می‌خواهم گفتند نداریم وقت نداریم بخر برویم ولش كن، گفت آقا من دلیل دارم گفتند چیه؟ گفت من مهرم گرد بود یكبار مهر به پیشانی‌ام چسپید سرم را كه برداشتم مهر افتاد تند و تند رفت من پیش نماز بی مهر شدم نمی‌دانستم چه خاكی به سرم كنم تصمیم گرفتم دیگر مهر گرد نگذارم. یكی دیگر وقتی می‌رفت جوراب بخرد همه جورابهایش را یك رنگ می‌خرید این فكر گروه تواشیح دارد گفت برای گروه تواشیح می‌خری؟ گفت نه، گفت بچه هایت همه یك قد هستند؟ گفت نه، گفت چیه كه اصرار داری همه یك رنگ باشند؟ گفت اگر همه جورابها یك رنگ باشند اگر جوراب سرمه‌ای كه پایم است یكی‌اش نوك آن سوراخ بشود باید یك جفت را دور بیندازم اما وقتی همه سرمه‌ای یكی كه سوراخ شد یكی را عوض می‌كنم یك جفت را دور نمی‌اندازم اینها یكسری مسائلی است كه. . . ما خبر نداریم. یكبار گفتند بیا پهلوی خلبانها بنشین آن جلوی خلبانها ما را بردند توی آن اتاق جلو دیدیم چقدر دكمه است بعد دیدیم یك غذا برای این خلبان آوردند یك غذا برای آن خلبان دو خلبان داشت ما فكر كردیم چون اینها خلبان هستند كلاسشان بالاست غذاهای. . . بعد فهمیدم این یكی از اصول مدیریت شكم است قانون این است كه هر دو حق ندارند یك نوع غذا بخورند اگر هر دو یك غذا بخورند غذا فاسد بشود یكمرتبه دو تا خلبان مسموم می‌شوند هواپیما پائین می‌افتد یكی‌شان باید پنیر بخورد یكی‌شان باید گوشت بخورد همیشه باید غذا رنگاورنگ باشد كه اگر یكی مسموم شد آن یكی سالم باشد عدالت از طریق جوراب تا فضا نوردی خلبان تا نصفه كردن خرما تا خط امام حسن(علیه السلام) برای بچه‌ها اینها خیلی دقیق است یك چیزی)

4- پل صراط، براساس عدالت است

می گویند كه پل صراط از مو باریكتر است از شمشیر تیز‌تر است بعد آن پل صراط توی دنیا هم همینطور است تشخیص عدالت از مو باریكتر است از شمشیر. . . یعنی آدم خواسته باشد واقعاً. . . گاهی وقتها می‌خواهد خمس بدهد الان توی ذهنم هست كه كدام تاجر می‌شناسم رفته بود پهلوی یكی از مراجع تقلید گفته بود آقا ما حاضریم از شما تقلید كنیم به شرط آنكه سهم امام كه می‌دهیم به خودمان اجازه بدهی هر طور كه خودمان تشخیص می‌دهیم بدهیم آقا هم فرموده بود نمی‌خواهم از من تقلید كنی مال امام زمان نه مال تو است نه مال من هر جا امام زمان راضی است نه هر جور كه تو سلیقه‌ات می‌گیرد كه هر كه را كه دوستش داری به او بدهی و هر كه را كه دوست نداری به او ندهی شما با مال امام زمان نمی‌توانی رفیق بازی كنی نمی‌خواهم از من تقلید كنی بلند شو برو بیرون یعنی بعضی‌ها حتی می‌خواهند مرجع تقلید را. . . یعنی پول دارد فكر می‌كند عقل هم دارد دین هم دارد البته بعضی‌ها هم بندگان خدا نمی‌دانند شما سهم امام كه می‌دهی باید چشمت را ببندی بدهی به دست مرجع تقلیدت اول انتخاب كن مرجعی باشد كه سوادش از همه بیشتر باشد تقوایش از همه بیشتر باشد هوی و هوس هم نداشته باشد دیگر وقتی اینها را فهمیدی دو دستی پول را بده به آقا و بیا بیرون بله به آقا می‌توانی بگویی من هم فقرایی را سراغ دارم خیلی وضعشان داغان است اگر خواستید می‌توانید بخشی از آنرا برگردانید من بدهم اما ما تقلید می‌كنیم اگر به ما اجازه دادی. . . عدالت مسئله مهمی است در همه چیزی و در. . .
گاهی ممكن است تفاوتهایی را ببینید باز فلسفه دارد مثلا داریم وقتی مهمان دارد می‌آید ساك او را بگیر و بیاور تو اما وقتی می‌رود ساكش را كمكش نكن آدم اینرا نمی‌فهمد كه چرا اینجوری است وقتی سوال می‌كنند می‌گوید وقتی می‌آید ساكش را می‌گیری یعنی خوش آمدی اما وقتی می‌رود ساكش را می‌بری یعنی خوش آمدی این فرق می‌كند خوش آمدی با خوش آمدی ساك را می‌گیری می‌آیی تو یك معنا دارد ساكش را همراهش می‌بری یك معنای دیگر دارد اینها فرق می‌كند اسراری هست منتهی لازم نیست همه اسرار را ما بدانیم.

5- بعثت پیامبران برای اقامه قسط و عدل در جامعه

همه انبیاء آمدند برای عدالت قرآن می‌فرماید ما قرآن را نازل كردیم (;لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ) (الحدید/25) برای اینكه خود مردم اهل قسط و عدالت بشوند امام علی(علیه السلام) حكومت را به دست گرفت فرمود خلیفه سوم اموال بیت المال را به افرادی بخشیده یكی یكی باید برگردانند ببینم اگر به ناحق بخشیده اموال را برگردانند حتی اگر آن اموال مصرف شده باشد حتی اگر مهریـﺔ خانم‌ها شده باشد حتی اگر، حتی اگر، حتی اگر، هی چی باشد من اموال را برمی گردانم اگر علی می‌خواهد حكومت كند اینطور نیست كه حالا گذشته‌ها را رفو كن برود، به امام پیشنهاد كردند كه معاویه یكسری پول می‌دهد افرادی را می‌خرد شما هم بالاخره سبیل اینها را چرب كن دورت باشند فرمود ابدا، آقا یك خورده پول بده ایشان ساكت بشود فرمود من حق سكوت نمی‌دهم، سمپاشی می‌كنند؟ سمپاشی بكنند من باج نمی‌دهم در مكه افرادی كه اهل مكه بودند فكر می‌كردند باید یك جور دیگری حركت كنند آیه نازل شد شما با دیگران فرقی نمی‌كنید (;ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفَاضَ النَّاسُ) (البقرة/199) همان راهی كه همه می‌روند شما هم همان راه را بروید.
امام جواد(علیه السلام) را برای مراسم از یك در خصوصی می‌آوردند امام رضا(علیه السلام) نامه نوشت به پسرش كه شنیده‌ام شما از در عمومی نمی‌روی از در خصوصی می‌روی البته اینجا فرق می‌كند یكوقت از در عمومی و از در خصوصی دلیلی دارد اگر دلیل دارد دلیل درست است اما اگر دلیل ندارد، یكوقت در عمومی شلوغ است یكوقت جای پارك ندارد یكوقت مسئله امنیت است پیغمبر ما اول زندگی‌اش گرد می‌نشست اواخر زندگی‌اش پلیس هم داشت انشاءالله بروید مدینه چند تا ستون هست یكی ستون توبه است یكی را نوشته(استوانـ? حرث) یعنی ستونی كه نگهبان آنجا بود یعنی پیغمبر مشهوری كه شبانه دوست و دشمن یكمرتبه می‌آیند، پیغمبری كه آن رقم شرایط دارد فرق می‌كند با پیغمبری كه هنوز اول كارش است به هر حال شرایط فرق می‌كند. امام رضا(علیه السلام) نامه نوشت به امام جواد(علیه السلام). هم به پیغمبر ما هم به پیغمبرهای دیگر پیشنهاد می‌دادند كه این فقیرها را دور انداز ما دور تو جمع شویم فرمود (;وَمَا أَنَا بِطَارِدِ) (هود/29) اینكه می‌گویم مشكل است ولی حالا باید بگویم حالا ما نیستیم نیستیم بسم الله الرحمن الرحیم ما نیستیم ما نیستیم ما نیستیم اما حضرت علی(علیه السلام) بود.

6- سخت گیری امام علی(علیه السلام) در تقسیم بیت المال

بیت المال را آوردند حضرت امیر(عیله السلام) تقسیم كند اول كه فقرای كوفه هفت قبیله بودند از هر قبیله‌ای یك نماینده گفت شلوغ نكنید دور بیت المال یك طناب بست یك دیوار طنابی فرمود هفت نفر بیشتر اینجا نیایند شلوغ می‌شود آدم توی شلوغی نمی‌تواند كاری بكند هفت نفر بیایند نماینده هفت تا قبیله بیت المال را تقسیم بر هفت كرد و جایش نماز خواند و جارو می‌كرد مثلا گندمی چیزی كه بود وقتی ظرفهای مثلاً اجناس را رفت بلند كند یك تكه نان افتاد پائین حضرت فرمود این نان هم مال هفت قبیله است دو مرتبه ایستاد پیغام داد كه هفت تا نماینده بیایند این نان را تقسیم بر هفت كرد نمی‌دانم این دستور العمل را خودش باید عمل كند این نسخه را ما كه نمی‌توانیم.
(من یكوقت رفتم خدمت امام(رضوان الله تعالی علیه) زمان جنگ بود گفتم آقا من توی سخنرانی‌ها هیچكس پول به من نمی‌دهد از همین تلویزیون هم كه بیست و پنج سال است كه هستیم یك مهمان عمره شده‌ام باقی‌اش همه‌اش مجانی بود عوامل خوب هر كس كار می‌كند پول می‌گیرد بنده نه برای تحقیق پول می‌گیرم نه برای سخنرانی گفتیم ما كه سخنرانی می‌كنیم به ما پول نمی‌دهند ولی خوب بالاخره یك جا كه می‌رسیم تلفن می‌كنیم دوش می‌گیریم كاغذ فتوكپی نیازهایمان را تأمین می‌كنیم می‌رویم برای ارتش سخنرانی می‌كنیم آنجا بنزین می‌زنیم بعد می‌رویم برای سپاه سخنرانی می‌كنیم آنجا روغن عوض می‌كنیم بعد می‌رویم برای جهاد سازندگی آنجا غذا می‌خوریم قاطی پاتی می‌شود ولی من مجانی سخنرانی می‌كنم ولی خوب زندگی‌ام توی همین اداره می‌شود خودم و ماشینم و پاسدارم امام فرمود همه را باید از هم جدا كنی گفتیم اِه! ما تا حالا فكر می‌كردیم ما مال مردم هستیم و مردم هم مال ما پول نمی‌گیریم زندگی‌مان باید تأمین بشود یك خورده كیلویی فكر می‌كردیم آیت الله یك شهری به رئیس هیئت ابوالفضل گفت قالی‌های مسجد وقف مسجد است توی حسینه نبر چیزی كه وقف مسجد است توی حسینه نبر گفت برو شیخ! ابوالفضل دو تا دستهایش را برای خدا داد حالا خدا دو تا زیلوهایش را به ابوالفضل نمی‌دهد؟ ! اینرا می‌گویند قضاوتهای كیلویی ما هم این طور فكر می‌كردیم كه هر جا سخنزانی می‌كنیم باید. . . دیدم خیلی سخت شد گفتم آقا پس اگر عدالت این است من یكی نیستم گفتم چه كنم؟ گفت شما بنزین كه می‌زنی بنویس چند لیتر آن توی راه سپاه بود برگشتیم توی راه جهاد، توی راه. . . گفتم اگر این زندگی است من باید همه‌اش نگاهم به عقربك بنزین باشد من باید توی ماشین فكر كنم كه چی سخنرانی كنم، اگر اینقدر دقیق است من نیستم یعنی نمی‌توانم برای من عسر و حرج است من می‌روم نهضت سواد آموزی ماشین آنجا سخنرانی آنجا خدمت آنجا از یك جا می‌خورم برای یك جا هم كار می‌كنم اینكه من خواسته باشم توی همـﺔ ایران بگردم این. . . امام فرمود اگر واقعاً اینطور است تو مهمان من باش من ولایت دارم به تو اجازه می‌دهم تا مادامی كه با این شرایط هستی كه سخنرانی هایت مجانی است تو هم از امكانات نظام استفاده كن رسیدی اینجا هلال احمر است بگیر بخواب رسیدی آنجا كلانتری است وضو بگیر برو تلفن كن گفتم آقا ما در نهضت سوادآموزی شورای مركزی پنج نفر هستیم شما می‌شود به آن پنج نفر اجازه بدهی فرمود نه، به تو اجازه می‌دهم تو حسابت با دیگران فرق می‌كند تو می‌خواهی تاب بخوری سالی صد تا سفر داری آنها كه این سفرها را ندارند.)

7-خلافِ دیگران، مجوز خلاف ما نمی‌شود

حالا شما می‌گویی آقای قرائتی چی داری پشت دوربین می‌گویی بردند خوردند تو چی می‌گویی نمی‌فهمی یا فكر می‌كنی ما نمی‌فهمیم، بسم الله الرّحمن الرّحیم می‌فهمم اما دو تا حرف دارم 1- اول اینهایی كه می‌گویند بردند و خوردند باید ثابت بشود دوم اگر تازه ثابت شد فلانی برد و خورد بردن و خوردن او دلیلی برای بردن و خوردن من نمی‌شود اگر كسی یك قالی برداشت برد نباید گفت‌ای بابا شیخ ساده است نوشته كفشت عوض شد حلال است یا حرام بابا بردند، اگر یك كسی قالی دزدید آن دلیل كفش دزدی من نیست علاوه بر اینكه آنكه می‌گوید بردند و خوردند تا ثابت نشود من حق ندارم چیزی بگویم.
یك خاطره دارم نمی‌دانم برایتان گفته‌ام یا نگفته‌ام، حالا چون نیم دقیقه است بگویم تكرارش هم طوری نیست چند وقت قبلها یك كسی آمد در خانه ما را زد چند تا مرغ آورد گفتیم چیه؟ گفت من یك مرغداری دارم توی جاده فلان جا همه می‌گویند مال قرائتی است كه توی تلویزیون است سالها است سودش را می‌خورم مردم منطقه فحش آنرا به تو می‌دهند دلم برایت سوخت گفتم یكبار بروم برایش مرغ ببرم حالا ما چه خاكی به سرمان كنیم كه این مرغداری مال ما نیست كارخانه مال ما نیست، هر چی برج و كارخانه و مزرعه و شركت و خانه و هر چی دارم توی تلویزیون اجازه می‌دهم بروید منفجر كنید جز خانه‌ای كه خودم نشسته‌ام وسط تهران نزدیك چهار راه حسن آباد همین طور زعفرانیه كامرانیه آن مزرعه آن برج همینطور می‌گویند بردند حالا من نه وكیلم نه وزیرم نه سفیرم دو تا پست داریم یكی توی نهضت سواد آموزی رئیس بی سوادها هستم یكی هم توی ستاد نماز رئیس بی نمازها، یكوقت رئیس جمهور با ما شوخی كرد گفت آقای قرائتی شما هنوز رئیس بی نمازها و بی سوادها هستی گفتم من دیدم اگر رئیس جمهور شوم بعد از هشت سال باید بروم كنار گفتم یك پستی بگیرم كه حالا حالاها باشد یعنی بی نماز و بی سواد حالا حالاها هست یعنی بی نماز و بی سواد حالا حالاها هست!
برادران و خواهران خلاف دیگران مجوز خلاف شما نیست 1- خلاف دیگران را تا ثابت نشده باور نكنید چون گاهی می‌گویند بعد شب اول ماه آن استان پیدا می‌شود یكبار شب عید فطر گفتند ماه ثابت شده فردا عید فطر است گفتند كی ثابت كرده؟ گفتند فلان استان، زنگ زدند به امام جمعه گفت بله اینجا مشهور است كه ماه را دیده‌اند، گفتند می‌شود دلیل گفت فلان محله مشهور است رفتند فلان محله گفتند ماه را دیده‌اید گفتند بله مردم مسجد ماه را دیده‌اند رفتند توی مسجد گفتند ماه را دیده‌اید گفتند مش عباس خادم ماه را دیده رفتند پیش مش عباس خادم دیدند اصلاً كور است اصلاً چشم ندارد هیچی ببیند تا چیزی را به یقین نرسید قضاوت نكیند.

8- در مسیر عدالت باشیم، گرچه عادل نیستیم

عدالت در گفتگوها (;وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا) (الأنعام/152) حرف كه می‌زنید توی حرفهایتان عدالت باشد در نگاه باید عدالت باشد حضرت می‌فرماید(. . . . . بینهما فی لحظـ? و نظره) نگاهی كه می‌كنید به هر دو یك جور نگاه كنید. حدیث داریم چقدر خوب است كه آدم عدالت را بگوید و چقدر سخت است كه عمل كند بنده كه چه جوری تعبیر كن خودم را باید بگویم خیطنّ یعنی تاكید ثقیله دارم یعنی. . . یعنی من نمی‌توانم من واقعش نمی‌توانم ولی دوست دارم به یكی از بزرگان گفتم راستش را بگو تو خودت را عادل می‌دانی یك خورده فكر كرد گفت خودم را عادل نمی‌دانم اما دوست دارم عادل باشم آخر بعضی‌ها. . . به یك كسی گفتند بی غیرت گفت ببخشید غیرت چیه؟ گفتند هیچی خوشا بحالت، آخر بعضی‌ها اصلا نمی‌دانند عدالت چی هست، حالا ما بدانیم عدالت چیه علاقه هم داشته باشیم كه كارهایمان به سمت عدالت برود همین علاقه‌اش هم خوب است قرآن می‌فرماید (;یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا) (التوبة/108) می‌گوید در مسجدی نماز بخوانید كه مردمش دوست دارند خوب باشند ما اگر دوست داشته باشیم كه عادل باشیم از همین امروز فرق نمی‌گذاریم سلام هایمان را، به همه یك جور سلام می‌كنیم یك كسی از مسجد بیرون آمد گفت من پشت سر آقا نماز نمی‌خوانم گفتند چرا؟ گفت آقا عادل نیست گفتند چه كرده كه عادل نیست؟ گفت سه رقم سلام می‌دهد به بچه‌ها می‌گوید علیك السلام به آدمهای معمولی می‌گوید سلام علیكم به پولدارها می‌گوید سلام علیكم و رحمـ? الله می‌گفت چون جواب سلام هایش فرق دارد. . . من گفتم آقا جان ببین اول این معنای ضد عدالت نیست عدالتی كه پیش نماز دارد یعنی گناه كبیره نكند حالا تبعیض در جواب سلام اینكه جزو گناهان كبیره نیست برو نماز بخوان بعد تنگ گوشش بگو آقا چرا جواب سلام‌ها را فرق می‌گذاری ممكن است پولدارها را اگر بخاطر پولش جواب سلام می‌دهد حق با تو است ممكن است پولدارها پولداری است كه خدمت كرده بخاطر خدماتش. . . تو چرا سوء ظن می‌بری این پولدار ممكن است هر وقت این پیش نماز به او نامه می‌دهد كه این مشكل را حل كن حل می‌كند ممكن است این پولدار بخاطر خدماتش مورد تفقد آقا قرار گرفته بله اگر این پولدار هیچ هنری ندارد هیچ سخاوتی ندارد فقط اسكناس دارد اگر آقا بخاطر اسكناس جواب گرم را به او می‌دهد اینرا به آقا تذكر بده ما هم آخوندیم و نیاز به تذكر داریم پس ببینید نماز جماعت را برو چیزی هم از هیئت امنا مكبر آقا دیدی تنگ گوش او بگو ممكن است آقا توجه نداشته باشد(من یكمرتبه دیدم یك آقای خیلی مهمی خیلی مهم، یك قرآنی روی سجاده‌اش است تنگ گوشش گفتم آقا این قرآن را می‌دانی كی چاپ كرده؟ این قرآن فلانی است آنوقت روی میز شما دوربین دارد نشان می‌دهد گفت خوب توجه نداشتم بردارید یكوقت یكی كسی یك قرآن كذایی را كه چاپ فلانی است می‌آورد می‌گذارد و دوربین هم نشان می‌دهد می‌گویند برو بابا ببین خود آقا روی سجاده‌اش چه قرآنی بود، امام حسین(علیه السلام) هم ظهر عاشورا نیاز به تذكر داشت آمدند گفتند آقا ظهر شده فرمود(جعلك الله من المصلین) خدا تو را خیر بدهد كه گفتی یعنی نگوئید چون آقاست می‌داند به همه اقتدا كنیم به همه تذكر بدهیم) سوءظن به هیچكس نداشته باشیم خلافی را كه دیدیم تذكر بدهیم دلیل‌شان را هم قبول كنیم به ما چه راست می‌گوید یا دروغ می‌گوید آقا این لباسها مال خودم است لازم نیست تجسس كنیم كه راست می‌گوید یا دروغ.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد روز به روز گرایش فكری و روحی و عملی را بسوی عدالت علوی بیشتر بفرما(الهی آمین).
آن كسی كه منحصر به فرد بود امام علی(علیه السلام) عدالت علی را هیچكس در تاریخ نخواهد توانست پیاده كند، خدایا در آستانـﺔ ضربت خوردن حضرت علی بیننده‌ها بحث را می‌شنوند به آبروی آن عادل هر چی شب قدر برای خوبها مقدر می‌كنی همـﺔ آنها را برای همه ما مقدر بفرما(الهی آمین).
هر چی از ما بی انصافی و بی عدالتی سر زده خدایا به ما توفیق جبران و اصلاح بفرما(الهی آمین).
 والسلام علیكم و رحمة اللَّه و بركاته
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 376
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست