responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 294
بسم الله الرّحمن الرّحیم

بینندگان عزیز بحث را شبی می‌بینند كه در آستانــه تولد آقا امام رضا(علیه السلام) هستیم من هم یك كلمه‌ای را می‌خواهم راجع به امام رضا(علیه السلام) كه شنیده‌اید به احتمال زیاد، تحلیل و تفسیری به مقداری كه سواد دارم به آن بدهم.
ثواب زیارت امام رضا(علیه السلام) از زیارت امام حسین(علیه السلام) بیشتر است امام رضا(علیه السلام) را دوازده امامی‌ها زیارت می‌كنند امام حسین را شش امامی‌ها و هفت امامی هم زیارت می‌كنند حالا از كجا هفت امامی پیدا شد؟

واقفیّه، بر امام هفتم توقف كردند

 قصه‌اش این است بعد از اینكه امام هفتم از دنیا رفت سهم امام پهلوی یك كسی بود دید اگر بگوید امام رضا(علیه السلام) امام است باید پولها را بدهد به امام رضا(علیه السلام)، گفت اصلاً خدا بیش از هفت تا امام قرار نداده اینرا گفت برای اینكه پولها را بالا بكشد بنابراین این گروه واقفیه یعنی توقف. . . در انقلاب ما هم واقفیه داریم كسانی كه مثلاً امام خمینی را قبول داشتند بعد از امام خمینی گیر كردند یا مثلاً یك دوره را قبول دارند یك دوره را قبول ندارند یك چیزی را قبول دارند یك چیزی را قبول ندارند اینها هم واقفیه‌های جمهوری اسلامی هستند مثلاً تا یك جا می‌آیند یك جا می‌ایستند بالاخره یك راه حقی را كه بنا شد انسان برود گاهی می‌رود بالا گاهی می‌آید پائین هم قله داریم هم درّه داریم امام حسین(علیه السلام) هم روی دوش پیغمبر(صلی الله علیه و آله) سوار شد هم زیر سم اسب رفت یكبار آدم عزل می‌شود یكبار نصب می‌شود یك رأی اعتماد به او می‌دهند یكبار او را استیضاح می‌كنند یكبار رأی می‌آورد یكبار رأی نمی‌آرود یكبار امام جمعه می‌شود یكبار نمی‌شود علی‌ای حال كسانی كه در یك شرایطی می‌گویند بله در یك شرایطی می‌گویند نه اگر برای خدا باشد طوری نیست اما اگر بگوید من بودم حالا چرا من نیستم اینها هم واقفیه‌های جمهوری اسلامی هستند.
یك دعا بخوانم، خدایا به آبروی امام رضا(علیه السلام) ما را در پیروی راه حق واقف، متوقف، راكد، قرار نده. ما را پیرو حق قرار بده چه به نفع شخص ما بود و چه به نفع ما نبود ما تابع حق باشیم.
بد نیست حالا كه كلمه واقفیه به ذهنم آمد یك دقیقه راجع به واقفیه صحبت كردیم چون ممكن است یك عده بگویند واقفیه چیه.

انگیزه‌های مأمون برای ولایتعهدی امام رضا(علیه السلام)

مسئله اینكه چطور شد امام رضا(علیه السلام) ولیعهدی را پذیرفت این خودش یك سوال سیاسی است الان اگر یك كسی برود معاون صدام بشود، حالا كه صدام نیست، معاون یك شاه یا یك طاغوتی بشود می‌گوئیم چرا؟ بنده كه دیگر پشت سر او نماز نمی‌خوانم شما نمی‌روی پشت سر او نماز بخوانی می‌گویی این رفته نایب رئیس یك طاغوتی شده است چطور شد یك مأمون الرشید، هارون الرشید، بنی عباس این طاغوتها را. . . چطور امام رضا(علیه السلام) ولیعهدی یك طاغوت را قبول كرد؟ این را جواب بدهم، بسم الله الرّحمن الرّحیم چرا و چگونه امام معصوم ولیعهدی طاغوت را پذیرفت؟ آنها چه هدفی داشتند؟ هارون الرشید امام كاظم(علیه السلام) را كشت می‌خواست بگوید به مرگ طبیعی از دنیا رفته قصه لو رفت كه شهید شده است آبروی هارون الرشید رفت پسرش می‌خواست آبروی از دست رفته بنی عباس را برگرداند گفت من پسر امام كاظم(علیه السلام) را ولیعهد می‌كنم اگر بابام بابایش را كشته من كه پسرش هستم پسر امام را تجلیل می‌كنم تجلیل پسر از پسر جبران شهید كردن هارون الرشید یعنی. . . هارون الرشید امام كاظم(علیه السلام) را كشت گفت پس من كه پسر هارون الرشید هستم به امام رضا(علیه السلام) یك مقامی می‌دهم كه جبران آبروریزی بشود.
هدف‌های مأمون:
1- جبران آبروی از دست رفتــه پدر.
 2- بین امین و مأمون درگیری بود و چون ایرانیها علاقمند به اهل بیت بودند برای اینكه یك گروه ایرانیها را داشته باشد گفت با این كارم به امام رضا(علیه السلام) مقامی می‌دهم دل ایرانیها را جذب می‌كنم، جذب قلوب طرفداران اهل بیت.
 3- امام رضا(علیه السلام) مدینه بود دغدغه داشت كه نكند كودتا بشود گفت اینرا می‌آورم پایتخت تا كارهایش را زیر نظر داشته باشم، زیر نظر داشتن امام در پایتخت.
 4- امام رضا(علیه السلام) مقدس بود گفت اینرا می‌آوریم دربار به او یك پُست می‌دهیم می‌گوئیم اینهایی كه اظهار تقدس می‌كردند آب گیرشان نمی‌آمد وگرنه شناگر ماهری هستند اینها پست نداشتند كه نماز شب می‌خوانند تا پست به آنها رسید دو دستی گرفتند آن قداست ملكوتی اهل بیت را می‌شكند مثل اینكه مثلاً شما یك عالمی را می‌خواهی خرابش كنی گاهی. . . از این چیزها پیش می‌آید برای كسی، یك انگشتر قیمتی دست یك كسی می‌كنی فوری بغل او هم یك عكس می‌گیری می‌گویی والله قیمت انگشترش این است من خودم برایش خریدم، گفت ما یك پست ولیعهدی به امام رضا(علیه السلام) می‌دهیم به مردم هم می‌گوئیم اینطور كه اینها می‌گویند دنیا ارزش ندارد بروید سمت تقوا و معنویت اینطور نیست، خودشان یك پستی را اگر به آنها بدهی دو دستی می‌گیرند، قداست امام را بشكند.
5- می‌خواست كه اگر یك جنایتی توی مملكت اتفاق بیفتد همه‌اش هدیه مأمون نكنند بلكه بگویند امام رضا(علیه السلام) هم بی تقصیر نیست او ولیعهد است كنار دستش است می‌خواست برای خودش هم یك شریك جرمی پیدا كند، قرار دادن شریك جرم. 6- سادات طرفداران اهل بیت توی بعضی مناطق سخنرانی می‌كردند علیه حكومت‌های طاغوتی، می‌خواست بگوید آقا به تو چه، تو بیشتر می‌فهمی یا امام رضا؟ اگر لازم باشد كه انقلاب بكند خود امام پایتخت هست انقلاب می‌كند آن ساكت نشسته تو حرف می‌زنی؟ یعنی می‌خواهد امام رضا(علیه السلام) را آنجا زیر نظر داشته باشد و هر كس هم می‌خواهد داد بزند با سكوت امام رضا(علیه السلام) او را خفه كنند بگویند اگر بنا بود كه قیام بشود خود آقا بهتر از تو می‌فهمد، جلوی انتقادات علویون را بگیرند ده دوازده تا است ولی چون من می‌خواهم بحث دیگری را شروع كنم باقی آنرا نمی‌گویم بعد هم به امام رضا(علیه السلام) گفتند اگر ولیعهدی را قبول نكنی بدون رودربایستی تو را می‌كشیم یعنی ولیعهدی نكرد ولیعهدی را به امام تحمیل كردند.

برخورد امام رضا(علیه السلام) با اهداف مأمون

 امام رضا(علیه السلام) چه كرد؟ توی دنیای جنگ تَك داریم و پاتك، حالا اینها تك مأمون بود پاتك چی بود؟ امام رضا(علیه السلام) وقتی می‌خواست برود اول گفت كه برویم یك روضه‌ای بخوانیم با قبر جدش در مدینه. . . با پیغمبر خداحافظی كرد یك جلسات عزاداری و روضه و اشك و ناله‌ای راه انداخت كه بگوید‌ای مردم این سفر آخر من است و این سفر عاقبت خوشی ندارد قصه ولیعهدی توطئه است.
(كارهای امام رضا(علیه السلام): با خداحافظی و گریه‌ها به مردم فهماند كه این پُست نیست توطئه است برای كشتن من. ولیعهدی اجباری بود حالا امام رضا(علیه السلام) فرمود من به شرطی قبول می‌كنم كه توی هیچ كاری دخالت نكنم یعنی چه؟ یعنی مأمون هر غلطی كرد من شریك جرم نیستم گفت تو اگر می‌خواهی با این كار بگویی كه بابام بابایت را كشته می‌گویم بابات بابایم را كشته خودت هم می‌خواهی خودم را بكشی پس جبران آبروی از دست رفته به هم خورد، چرا؟ برای اینكه با یك خداحافظی و گریه و عزاداری. . . قصه اینطوری نیست اگر بابایش بابایم را كشته خودش هم بناست كه من را بكشد. زیر نظر داشتن كارهای امام رضا(علیه السلام) با این می‌خواست كارهایش را توجیه كند یك قداستی به كشورش بدهد بگوید حكومت من قانونی است اسلامی است شرعی است امام رضا(علیه السلام) هم یك حركت انجام می‌داد كه نشان دهد حكومت ایشان اصلاً شرعی نیست) دو نفر آمدند پهلوی امام رضا(علیه السلام) از فلان منطقه گفتند نماز مسافر شكسته است یا درست؟ فرمود كه تو نمازت درست است تو شكسته گفتند اِه! ما دو تا از یك منطقه آمده‌ایم چطور نماز یكی درست است یكی شكسته؟ فرمود تو برای زیارت من آمده‌ای سفر تو حلال است سفر حلال هم نمازش شكسته است اما تو برای زیارت مأمون آمده‌ای سفر برای طاغوت بود سفر حرام است و نماز شكسته نیست یعنی همان وقتی كه ولیعهد بود می‌گفت هر كس به زیارت مأمون برود سفرش سفر حرام است و نمازش هم چهار ركعتی است بارها مأمون تقاضا كرد كه به این سادات بگو شلوغ نكنند فرمود بنا شده كه من امر و نهی به كسی نكنم سادات هر كس می‌خواهد علیه تو سخنرانی كند سخنرانی‌اش را بكند.
می خواست قداست امام را بشكند امام رضا(علیه السلام) در همان زمانی كه ولیعهد بود روی حصیر زندگی می‌كرد لباس ساده می‌پوشید و به مردم می‌گفت كه زرق و برقها در زندگی من اثری ندارد یك فرشی قیمتی یك كسی داد برای امام گفت من دوست دارم كه امام نمازهایش را روی این فرش بخواند به امام گفتند یك كسی قالیچه‌ای آورده می‌خواهد شما نمازهایت را روی آن بخوانی فرش را انداخت امام تا رفت نماز بخواند گفت همینطور آدم طاغوتی می‌شود یك ذره یك ذره تشكر كرد و فرش را برگرداند و فرمود ما روی همان حصیر خودمان نماز می‌خوانیم یعنی یك ذره یك ذره اول صندلی آدم را عوض می‌كنند بعد لوستر را عوض می‌كنند ما خودمان توی جمهوری اسلامی بعضی از مدیرهایمان یك ذره یك ذره دارند شاه می‌شوند اگر شاه نشده‌اند چون بیش از این دستشان نیفتاده دستشان برسد كم كم شاه می‌شوند.
(بنابراین قداست شكنی مأمون ذره‌ای در زندگی امام رضا(علیه السلام) تغییری نداد. پس ببینید جلوی انتقادات را بگیر، نمی‌گیرم هر كس هر چه می‌خواهد بگوید بگوید شریك جرم نیستم چون شرط كرده‌ام كه در هیچ كاری دخالت نكنم قداست امام را بشكند نه خیر من همان زندگی ساده را. . . فقط به این هدف رسید كه امام را. . . باقی هدفهایش را امام. . . (چی می‌گویی شما؟ بلند نشوم) خوب صلواتی بفرستید.
وقتی آمدند امام رضا(علیه السلام) را ببرند گفتند از یك مناطقی او را ببرید كه علاقه مندان متوجه نشوند چون اگر علاقه مندان متوجه بشوند می‌ریزند توی شهر و خیابان راهپیمایی می‌كنند برای دیدن آقا یك موجی می‌افتد ولذا مسیر را از كجا ببرید)

عاقبت دشمن شكست می‌خورد

 ولی به هر حال دشمن به هدف هایش نرسید به لطف خدا. . . قرآن می‌فرماید (;وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ) (آل عمران/54) الان در مملكت ما آمریكا به بسیاری از اهدافش نزدیك است طالبان را رشد داد كه این استخوان گلوی ما باشد خودش برداشت بعد هم قرآن می‌فرماید «یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ فَسَیُنفِقُونَهَا» پول خرج می‌كنند تا جلوی راه را بگیرند بعد می‌گویند(;ثُمَّ تَكُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَةً) (الأنفال/36) خاك توی سرم با این پولهایی كه خرج كردم آیه است می‌فرماید پول خرج می‌كنند و به هدفشان نمی‌رسند چقدر كشورهای همسایه و غیر همسایه و شرق و غرب اسلحه دادند به صدام كه جمهوری اسلامی را نابود كند صدام نابود شد جمهوری اسلامی پایدار ماند آنها هم روسیاهی به زغال ماند اینطور نیست چون دشمن حقوقدان است و چون اسلحه دارد چون جمعیت دارد خیلی از ابرقدرتها با داشتن همه امكانات. . . یك خدایی هم توی كار هست اینطور نیست كه هر كسی هر كاری بخواهد بكند.
در تاریخ انبیاء هیچكدام از دشمنان آنها به اهدافشان نرسیدند امام حسین(علیه السلام) تكه تكه شد اما به هدفش رسید یزید یك سیلی هم نخورد اما به هدفش نرسید اینكه می‌گوئیم «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» معنایش این نیست كه متقین سیلی نمی‌خورند فقیر نمی‌شوند مشكل پیدا نمی‌كنند مشكل پیدا می‌كنند اما به هدفشان می‌رسند «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» (;وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى) (طه/132) (;إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا) (غافر/51) ما یاران انبیاء خودمان را كمك می‌كنیم (;فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمْ الْغَالِبُونَ) (المائدة/56) حزب خدا غالب است، یكوقت كسی نگوید مگر خدا نگفته حزب الله غالب هستند پس چطور اینجا شكست خوردند؟ حزب الله غالب است معنایش این نیست كه اینها ضربه فنی نمی‌شوند ضربه فنی می‌شوند اما در رسیدن به هدف غالب می‌شوند.
آقای قرائتی به چه دلیل این حرفها را می‌زنی؟ بدلیل كلام امام سجاد(علیه السلام) یزید به امام گفت دیدی ما غالب شدیم، بابات را كشتیم خودت را دستگیر كردیم دیدی به چه روز سیاهی تو را نشاندیم امام سجاد(علیه السلام) فرمود دو سه دقیقه صبر كن به تو می‌گویم دو سه دقیقه صبر كردند اذان گفتند(اشهد ان محمداً رسول الله) امام فرمود این محمد رسول الله جدّ من است یا جدّ تو بالاخره تو ما را كشتی نوه‌های پیغمبر را كشتی اما نام خاموش نشد این معنای. . . یك عده از جوانها مواظب باشند. . . چون توی قرآن خیلی آیه داریم كه خداوند بالاخره مؤمنین را پیروز می‌كند از آنطرف می‌گوئیم آقا اگر خدا مؤمنین را پیروز می‌كند پس چرا در فلان منطقه مؤمنین پیروز نشدند مراد از پیروزی رسیدن به هدف است.
در آستانه تولد آقا امام رضا(علیه السلام) آقایانی كه دیر پای تلویزیون نشسته اند، من هی می‌گفتم آقایانی كه دیر پیچ تلویزیون را باز كرده‌اند یك كسی گفت مگر تلویزیون شما پیچی است؟ ! حالا آقایانی كه دیر تشریف آورده‌اند پای تلویزیون بحث ما این است كه چرا امام رضا(علیه السلام) ولیعهدی را قبول كرد؟ جوابش اینكه قبول آن اجباری بود، اهداف سیاسی مأمون را نوشتیم و گفتیم امام چطور این اهداف را یكی پس از دیگری باز كرد تا بالاخره مسیری كه می‌خواستند امام رضا(علیه السلام) را ببرند پایتخت، رسید به نیشابور در نیشابور مردم فهمیدند كه امام را دارند می‌برند پایتخت جمع شدند جمعیتی كه نوشته‌اند پنجاه هزار نفر حالا پنجاه هزار نفر و اكثر آنها قلم بدست كه باز برای فرهنگ ایران و تاریخ تمدن ایران این خیلی مهم است از چیزهایی كه جوانهای ما باید بخوانند من نمی‌دانم توی كتابهای دانشگاه هست یا نیست اینست كه تمدن اسلام چقدر پیش از تمدن غرب است(زمان امام كاظم(علیه السلام) ما مسلمانها مخترع ساعت داشتیم(ایشان نمی‌فهمد كه صدایش پخش می‌شود؟) خوب یك صلوات دیگر هم بفرستید. حرفم یادم رفت چی می‌گفتم آخرین كلمه، در نیشابور. . . آها! تاریخ تمدن، همه‌تان یادتان رفت) مسلمانها زمان هارون الرشید یعنی زمان امام كاظم(علیه السلام) ساعت اختراع كردند یكی از آنها را فرستادند یكی از این كشورهای پیشرفته امروز، فرانسه، شاه فرانسه نگاه كرد گفت این جنی است كه دارد می‌گردد عقربك آن جنی است چكش آوردند بشكنند یعنی زمانی كه مسلمانها مخترع ساعت داشتند اروپا وحشی بود. كلمه حمام دویست سال است كه در فرهنگ اروپا آمده و ما در روایات امیرالمومنین(علیه السلام) كلمه حمام داریم هزار و چهارصد سال پیش، یك زمانی ما خیلی جلوتر بودیم در اروپا چاپخانه كه اختراع شد دومین كتابی كه چاپ شد كتاب قانون بوعلی سینا بود یادمان نرود كه ما سابقه درخشانی داشتیم منتهی خوب الان آنها از تكنولوژی جلوتر از ما هستند اینرا باید قبول كنیم و حالا عوامل بدبختی ما چیه اینرا هم باید بررسی كنیم چطور آنها پیشرفت كردند و ما توی بعضی از مسائل عقب افتادیم كه حالا الحمدلله دارد جبران می‌شود.

حدیث توحید از زبان امام رضا(علیه السلام)

جمعیت باسوادی جمع شدند با قلم و كاغذ گفتند یا علی بن موسی الرضا یك چیزی برای ما بگو یادگاری، به امید روزی كه همه دانشجوها و همه مردم ما یك دفتر جیب‌شان باشد تا به یك كسی رسیدند بگویند آقا یك چیزی بگو یاد بگیریم پنجاه هزار نفر قلم بدست گفتند یابن رسول الله یك چیزی بگو، امام رضا(علیه السلام) فرمود(كلمـــ? لا إله إلا الله حصنی فمن دخل حصنی أمن مِن عذابی) لا إله إلا الله سه كلمه بیشتر نیست این تنها ذكری است كه آدم می‌تواند بگوید و لبش هم تكان نخورد یعنی اگر توی یك جلسه‌ای می‌خواهی هم ذكر خدا بگویی هم می‌خواهی نفهمند لا اله الا الله بگو إله با الله فرق می‌كند، إله یعنی معشوق و معبود الله یعنی خداوند لا إله یعنی هیچی معشوق من نیست من عاشق هیچ موجودی نیستم جز او هیچ كس را عبادت نمی‌كنم جز او فرمود اینكه دربست خدایی باشد. . . آقا اینها انحصار طلب هستند، اول اینكه انحصار طلبی خوب است اگر حق بود باید انسان روی حق منحصر طلب باشد اولین انحصار طلب خودِ خداست گفته هیچ چیز را نپرستید یك چیزهایی كه همه حق هستند می‌شود به همه داد و مساوی بود یك خورده این یك خورده آن مثل اینكه چند شكم گرسنه هستند می‌گوییم آقا غذا را به همه بده چون معده گرسنه حق دارد اما اگر یكی نخود است یكی شن نباید بگوئیم آقا تو انحصار طلبی فقط نخود‌ها را می‌خوری خوب بله شن كه خوردنی نیست گاهی وقتها یك كلماتی می‌گویند كه آقا تعصب نداشته باش ما در حق تعصب داریم و بر تعصب افتخار می‌كنیم حالا خیلی غیرت نشان نده چرا آدم باید روی ناموسش غیرت داشته باشد و روی غیرتش هم افتخار می‌كند آن تعصبی كه می‌گویند بد است تعصب بر سلیقه است این روی نژادش تعصب دارد كه سفید پوست است یا سیاه پوست توی محله پائین و بالا ترك و لر و عرب و عجم تعصب روی اینها غلط است اما اگر یك چیزی حق بود یك چیزی باطل ما باید روی حق تعصب داشته باشیم و باید هم انحصار طلب باشیم این كلمه‌ها را باید از هم جدا كرد. مثل اینكه می‌گویند توسعه، هر توسعه‌ای خوب نیست چون ممكن است میكربی در بدن توسعه پیدا كند این مرتجع است، هر ارتجاعی هم بد نیست تمام این مریض‌هایی كه می‌روند دكتر مرتجع بشوند یعنی می‌خواهند با یك قرص و آمپولی به حالت اول برگردند پس برگشتن به حالت اول بد نیست همـﺔ مریض‌ها می‌خواهند به حالت اول برگردند اینها را باید تفكیك كرد كه ما به اسم آزادی و توسعه این بازی با الفاظ نكنید اینها را باید تفكیك كرد كه كجا خوب است كجا بد زنده باد خوب مرده باید بد آزادی بعضی جاها باید باشد بعضی جا نباید باشد.
(حصن) یعنی قلعه، می‌گویند می‌گویند زنای محصنه، محصنه با سین نه، زنای محصنه یعنی مرد یا زن همسر دارد و این همسر مثل قلعه دور او هست با اینكه قلعه دور او هست و همسر دارد این از قلعه بیرون پریده و خلاف كرده زنای محصنه یعنی زنای مردی كه توی قلعه هست یا زنی كه توی قعله هست یعنی همسر برای همسر قعله است زنای محصنه یعنی با اینكه همسر داشته تجاوز كرده یعنی از قلعه خودش را بیرون انداخته این حسابش جداست) فرق قلعه و زندان چیه؟ قلعه و زندان هر دو توی آن حبس هستند منتهی زندان از بیرون درِ آنرا قفل می‌كنند قلعه از تو درش را قفل می‌كنند قلعه انتخابی است زندان اجباری است قلعه برای حفاظت است زندان برای كیفر است چاقو كش و جراح هر دو شكم پاره می‌كنند منتهی چاقو كش برای كشتن است جراح برای خوب كردن حساب اینها فرق می‌كند(گاهی وقتها یك چیزی بخاطر محل فرق می‌كند یك خال بغل لب عروس بیرون بیاید كلی عروس خشگل می‌شود همین خال اگر از سر دماغ بیرون بیاید كلی عروس زشت می‌شود با اینكه تركیبات شیمایی خال یكی است باید ببینیم از كجا می‌آید بیرون از اینجا یا از اینجا، بنابراین باید حساب كرد كه چاقو كش است یا جراح، زندان است یا قلعه، از تو در را قفل می‌كند یا از بیرون، تعصب روی حق است یا روی باطل، توسعه میكرب است یا توسعه تمدن، ارتجاع است به اُمل گری است یا ارتجاع به كمالات، ما اگر قدیمی هایمان یك كار خوبی داشتند باید برگردیم به آن روز بابا این قدیمی است، خوب قدیمی باشد، یكسری كارها را باید بازی با الفاظ نباشیم)(كلمـــ? لا إله الا الله حصنی) بعد هر كس توحید داشته باشد وارد قلعه می‌شود وارد قلعه كه شد بیمه هستی یعنی شما هر كاری برای قیامت كردی ذخیره قیامت می‌شود برای غیر خدا، یكوقت بچه‌ای نماز می‌خواند برای اینكه شما او را تشویق كنی می‌گویی پسرم آفرین دخترم آفرین یك آفرین با لبخند بچه‌ات نماز خوان شد این تا قیامت برایت می‌ماند اما باقی آفرین‌هایی كه گفتی می‌پرد هر چی رنگ الهی داشته باشد می‌ماند هر چی رنگ ما داشته باشد می‌پرد چون هم من رفتنی هستم هم شما، شما برای دلخوشی من یك كاری می‌كنی من می‌روم تمام می‌شود من هم برای دلخوشی شما یك كاری می‌كنم آن هم تمام می‌شود رنگ الهی داشتن.

رنگ الهی، كارها را ماندگار می‌كند

اگر می‌خواهید كارهایتان بیمه باشد بروید توی قلعه یعنی فقط رنگ الهی بدهید به كارهایتان باقی رنگ‌ها پاك می‌شود رئیس جمهور تاریخ دارد هشت سال رهبری عمرش محدود است، پادشاهی، وكیلی، وزیری، سفیری، همه چیز جز خدا فانی است می‌گوید اگر می‌خواهید باقی باشید دستتان را بگذارید توی دست خدا این باقی است بعد می‌فرماید(فمن دخل حصنی امن من عذابی) حالا اینجا دو سه دقیقه باید معطل بشوم كه از این به بعد چی می‌خواهم بگویم امام رضا(علیه السلام) بعد از مدتی گفت(بشرطها و شروطها) یك شرطی هم دارد(و أنا من شروطها) یعنی من كه امام هستم من شرط توحید هستم وضو شرط نماز است نماز بی وضو قبول نیست توحید شرطش امامت است آن هم نگفت امامت شرط است فرمود من شرط هستم یعنی امام زنده یعنی اگر توحید هست پس امام زنده هم هست یعنی اگر الان توحید هست پس الان هم باید امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد یعنی یك امام زنده. . . بعد فرمود من شرط توحید هستم در ولیعهدی فرمود من قبول می‌كنم به شرط اینكه دخالت نكنم اینجا فرمود من بند به توحید هستم ولی آنجا گفت مأمون الرشید اینجا كه باید ولیعهدی را قبول كنم قبول می‌كنم اما به شرطی كه دخالت نكنم یعنی نظام تو نظام توحیدی نیست مأمون الرشید اگر حكومت تو حكومت توحیدی بود من از توحید جدا نمی‌شوم اینكه از تو جدا می‌شوم پیداست كه نظام تو نظام توحیدی نیست امام رضا(علیه السلام) در مسیر راه گفت كه من شرط توحید هستم و هیچوقت از توحید جدا نمی‌شوم اما آنجا شرط می‌كنم كه از مأمون جدا بشوم از خدا جدا نمی‌شوم ولی از مأمون جدا می‌شوم یعنی مأمون در خط خدا نیست.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد روز به روز ما را با معارف دینی آشنا، قلوب ما را به نور ایمان منور، توفیق عمل مرحمت بفرما.
 والسلام علیكم و رحمة اللَّه و بركاته
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 294
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست