responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2427

موضوع : ميزان اعمال

تاريخ : 26/11/68

بسم الله الرحمن الرحيم

الهى انطقنى بالهدى و الهمنى التقوى

بحث ما درباره ميزان است ميزان چيز دقيقى است.
گر كسى به كس ديگر بخواهد فحش دهد مى‌‌گويد برو ناميزان. اگر بخواهند بگويند فلان جنس ميزان دارد امروز مى‌‌گويند فلان جنس استاندارد دارد.

1- ميزان در دنيا و آخرت مطرح است

آيا اگر صابون و لاستيك و ماشين و كالاهاى بازرگانى آرمى و استانداردى دارند. آيا انسان هم استاندارد دارد يا نه ؟ ميزان انسان چيست ؟ بالاخره هر چيزى را با چيزى مى‌‌سنجند. خط را با خطكش ميزان مى‌‌كنند. پايه را با شاقول ميزان مى‌‌كنند. يك كسى وقتى غذا مى‌‌خورد به او گفتند آيا سير شدى ؟ آن شخص قندى را برداشت و آن را سر بينى خود گذارد و آن را انداخت. از او پرسيدند چرا اين كار را انجام مى‌‌دهى ؟ جواب داد مى‌‌خواهم ببينم اگر قند به شكمم خورد بفهمم سير شده‌‌ام. يعنى شكم خود را مثل ديوار تلقى مى‌‌كرد. پايه را با شاقول، خط را با خط كش، هوا را با هواسنج، هندوانه را با كيلو، پارچه را با متر، بالاخره براى هر چيزى ميزانى هست. ميزان انسان و كارهاى او ميزانش چه هست ؟ چون يكى از اعتقادات ما اين است كه در قيامت ميزان است. (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ) (اعراف /8) عده‌‌اى طبق فرموده قرآن عده‌‌اى ميزانشان سنگين است و بار دارند و كار خوب زيادى دارند. (وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ) (اعراف /9) عده‌‌اى دستشان خالى است. پس بحث ميزان، چيزى است كه هم در دنيا مطرح مى‌‌شود و هم در آخرت و قيامت.

2- در تمام هستي توازن هست

نه تنها در كارهاى انسان ميزان مطرح است كه در تمام هستى ميزان مطرح است. (وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْميزانَ) (الرحمن /7) قرآن مى‌‌فرمايد: آسمانها و كرات بالا را مستقر كرديم. آسمان را برافراشتيم و بعد در بالاها هم توازن قرار داديم. بايد توازن باشد كه اگر از كره‌‌اى از كرات چيزى جدا شد و به اسم سنگى پرتاب شد بايد دور زمين به مقدار كافى فضا باشد تا بتواند آن سنگ را متلاشى كند. يعنى بايد در پوسته زمين به مقدارى فضا باشد. توازنى كه در هستى هست. در ساختمان بدن ما بايد استخوان ساق پايمان طورى ساخته شود كه بار بدن ما را بكشد. در طبيعت توازن هست. فردى شتر نديده بود، به او گفتند حيوانى است خوابيده، بار رويش مى‌‌گذارند، خودش را از جامى كند. هنوز شتر نديده بود ولى وقتى اين مطلب را به او گفتند پيش خود فكر كرد و گفت پس بايد گردنش دراز باشد. گفتند از كجا فهميديد ؟ گفت شما مى‌‌گوييد خوابيده بر رويش بار مى‌‌گذارند، پس اگر بخواهد بلند شود، حتما اهرم مى‌‌خواهد، و من فكر كردم بايد گردنش دراز باشد تا اهرمى باشد كه بتواند بلند شود. گفتند در بيابانها و ريگستانها زندگى مى‌‌كند. گفت پس كف پايش بايد پهن باشد اگر سمدار باشد در شن فرو مى‌‌رود و نمى‌‌تواند راه برود. اگر روى شن راه مى‌‌رود بايد كف پايش پهن باشد.
اگر چشم ما از پى است بايد با آب نمك مخلوط باشد پس بايد اشك ما شور باشد. در هستى توازن هست. اگرما اكسيژى مى‌‌گيريم و كربن مى‌‌دهيم پس بايد بايد درختان كربن بگيرند و اكسيژن بدهندكه يك توازنى باشد. اگر همه اكسيژن بگيريم و كربن بدهيم فردا صبح همه خفه مى‌‌شويم. اگر چشم از پى است بايد با آب نمك باشد. اگر انسان اكسيژن مى‌‌گيرد و كربن مى‌‌دهد پس بايد درخت كربن بگيرد و اكسيژن بدهد. اگر بار روى ساق پاست پس بايد ساق پا محكم باشد، و با آن توازن داشته باشد. مسأله گريز از مركز بايد در ميان حركت كرات مستقر باشد. بحث ما اين است كه در كل هستى توازن است. اگر نوزاد هيچ شعورى ندارد و هيچ قدرتى براى دفاع از خود ندارد پس بايد يك نوكر مفت، پدر، و يك كلفت مفت، مادر، باشند تا آن ضعف بچه را جبران كنند و اگر بچه‌‌دارى زجر دارد بايد به مقدار زجر مادر عاطفه داشته باشد تا آن عاطفه زياد آن زجر زياد را تحمل كند. اگر بچه دارى به مردان بيفتد بچه‌‌ها را وسط برف مى‌‌گذارند و مى‌‌گويند خدا پدرت را بيامرزد. بچه دارى به حوصله مرد نمى‌‌خورد. بنابراين در هستى توازن هست. از چشمش گرفته تا اكسيژنش تا ساق پا تا فضاى اطراف زمين و اگر اين ميوه لغزنده است بايد پوستش زبر باشد و به همين خاطر در مورد بعضى ميوه‌‌ها مى‌‌گويند آنها را با پوست بخوريد. بعضى ميوه‌‌ها را كه كمبود دارند مى‌‌گويند تنها نخوريد.
مثلا اگر غذاى شما برنج و تخم مرغ بود سعى كنيد با آنها پياز بخوريد يعنى ويتامين برنج و تخم مرغ طورى است كه بايد با پياز مصرف شوند تا كمبود ويتامين آنها جبران شود.
در مورد انار مى‌‌گويند آنرا با هسته‌‌اش مصرف كنيد و آب انار را تنها نخوريد. به چه دليل گفته‌‌اند كه غذاها را اين طور مصرف كنيم ؟ چرا خوردن گردوى تنها را مى‌‌گويند مرض است ؟ پنير تنها را چرا مى‌‌گويند خوردنش مرض دارد ؟ پنير و گردو با هم خوبند. حالا اگر گردو گران است سالى يكبار بخوريد. اصلا نان خالى بخوريد. در طول سال نان خالى بخوريد اما يك روز كه نان و پنير مى‌‌خوريد آن را با گردو بخوريد. پنير خالى چرا مرض است ؟ چرا با هم خوب است اين پيداست كه جاهايى كه طبيعت كم آورده دين كمكش كرده تا كمبودهايش را جبران كند. توازن در كل هستى است.

3- در مسائل شرعي ميزان مشخص شده است

امروز بحث ما درباره ميزان است.
از كجا بفهميم كه ما آدم خوبى هستيم ؟
اگر در خيابان شخصى به شما بگويد جنابعالى بسيار آدم بدى هستيد ؟ ناراحت مى‌‌شويد. بابات بد است، ننه‌ات بد است، جد و آبادت بد است. حالا آيا واقعا خوب هستيم ؟
مثلا از كجا معلوم كه نمازى كه مى‌‌خوانيم قبول است ؟ اصلا خدا من را دوست دارد يا نه ؟
اصلا وضع ما در قيامت چگونه است ؟
بانكها، مغازه‌‌ها و شركتها شب عيد حساب و كتاب مى‌‌كنند و انبار گردانى و حساب گردانى مى‌‌كنند و دخل و خرج را كم و زياد مى‌‌كنند و مى‌‌فهمند آخر سال بالا رفته‌‌اند يا پايين ؟ كم آورده‌‌اند يا زياد ؟ خسارت است ربح است، چقدر است ؟
(أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ) (بقره /44) قرآن مى‌‌فرمايد نبايد خود را فراموش كنيد. شما در يك بنايى هر روز و هر هفته سر به بنا مى‌‌زنيد و مى‌‌گوييد اينجا زياد شد، اينجا كم شد. اگر بخواهيد شش عدد نعلبكى بخريد آنرا باز مى‌‌كنيد و اندازه و گلهايش را نگاه مى‌‌كنيد تا ببينيد آيا گلهاى آنها به هم مى‌‌خورد، استاندارد هست يا نه ؟ چطور شد كه در ساختمان مواظبت مى‌‌كنيم كه سقف كوتاه و بلند نشود، در مسائل شرعى هم همين طور است.
سؤال : كسى زمين و مزرعه و مغازه و پاساژى را وقف كرده كه در آنها شبهاى جمعه روضه خوانى شود حالا اگر صبح جمعه روضه خوانده شود. اوقاف پولش را نمى‌‌دهد مى‌‌گويد درآمد اين جا وقف روضه شب جمعه است، استانداردش شب جمعه است. شما صبح جمعه روضه بخوانيد حساب نمى‌‌شود.
نذر كرده‌‌اند كه روضه امام حسين بخوانى اگر روضه ابوالفضل بخوانى جايز نيست.
آقا پول داريم ولى نذر شله زرد كرديم مى‌‌شود پلو بدهيم ؟ نه حق نداريد پلو بدهيد.
يك سرى چيزها فرمول دارد. اگر گفتند بعد از نماز سى و چهار بار بگو (الله اكبر)سى و سه بار بگو (الحمدلله)و سى و سه بار بگو (سبحان الله)اين تسبيحات حضرت زهرا است كه ثواب هزار ركعت نماز مستحبى دارد. حالا اگر شما به جاى سى و چهار مرتبه، سى و پنج مرتبه الله اكبر بگوييد فايده‌‌اى ندارد. مى‌‌گويند در سى و چهار مترى گنجى وجود دارد، اگر بروى و چهل مترى را بكنى به گنج نمى‌‌رسى. هر چيزى استانداردى دارد. در ارتش براى احترام دستشان را كنار صورت مى‌‌آورند نمى‌‌شود گفت من چون شما را بيشتر دوست دارم دستم را بالاتر مى‌‌برم يا اين كه چون شما را كمتر دوست دارم دستم را پايين‌‌تر مى‌‌آورم. بابا ادب يك استاندارد دارد. ميزان احترام، ميزان علاقه، ميزان هوا ،. .. هر چيزى ميزان دارد.
بچه به دنيا آمده بدن يك كيلو و سر دو كيلو، مى‌‌گويند استاندارد نيست.
بچه به دنيا آمده بدن دو كيلوست و سر نيم سير، باز هم استاندارد نيست.
ارزش كل چيزها به اين است كه ميزان داشته باشد. بحث امروز ما بحث ميزان است.
آيا ما خدا را دوست داريم ؟ آيا خدا ما را دوست دارد ؟ آيا ما آدم خوبى هستيم يا نه ؟
ايمانمان به اسلام، تعهدمان به انقلاب ،. .. . كمى درباره ميزان‌‌ها برايتان صحبت مى‌‌كنيم.
بسم الله الرحمن الرحيم
ميزان ايمان به خداى متعال، ميزان ايمان به رسول خدا، ميزان ايمان و عشق به اهل بيت، ميزان هديه يا رشوه، ميزان زهد يا دنيا پرستى، ميزان اخلاص، ميزان عزل و نصب ،. .. . به چه دليل آقا را بركنار كردى؟ به چه دليل فلانى را نصب كردى ؟ هر چيزى نياز به ميزان دارد. نمى‌‌شود بى خود به كسى گفت شما باش شما نباش.
امام فرمود : هر چه از دهان من خارج شد شما بايد دليل آن را بخواهيد و من بايد دليل آن را از قرآن براى شما بگويم. اصلا آدم يك حديث مى‌‌شنود نمى‌‌داند معتبر است يا نه دروغى است، چون حديث دروغى هم داريم. آدم حرفى را مى‌‌شنود ولى نمى‌‌داند حق است يا باطل. از كجا بفهميم اين حرف حق است يا باطل ؟ راست است يا دروغ ؟ بايد ما خط كشى هايى داشته باشيم. آشنايى با خطكشها، بحث خوبى مى‌‌باشد. بنابراين مى‌‌ارزد كه همه بينندگان دقيق باشند چون خيلى مشكل است.

4- ميزان ايمان به خدا

قرآن مى‌‌فرمايد (وَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ) (زمر /45) اگر خواستيم ببينيم آيا واقعا ايمان به خدا داريم يا نه ببينيد اگر گفتند حكم خدا اين است تسليم بودى ايمان هست اما اگر تا گفتند حكم شرعيش اين است ناراحت شدى و روحت گره خورد ايمان نيست و ناميزان هستى.
(وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ) (بقره /45) قرآن مى‌‌فرمايد نماز براى بعضى‌‌ها سنگين است. چرا همه كارهايش سنگين نيست هر روز صبح بيدار مى‌‌شود و مدتها راه مى‌‌رود و در صف و ترافيك و جان كندن و ايستادن و گرد و خاك خوردن و همه مشكلات را تحمل مى‌‌كند براى ماهى چقدر ؟ براى روزى چقدر ؟ براى ساعتى چقدر ؟ اين همه زجر براى ساعتى چقدر ؟ آنوقت براى كل نعمتهاى خدا مگر چقدر شما روى پا مى‌‌ايستيد ؟ اصولاً كل نمازها و حمد و سوره‌‌اى كه ما مى‌‌خوانيم، هفده ركعتش، نيم ساعت طول مى‌‌كشد. چطور شد كه تمام نعمتهاى خدا به اين اندازه نيست كه شما چند دقيقه بايستيد و با خدا حرف بزنيد. ميزان اينكه ما به خدا ايمان داريم يا نه اين است كه چقدر.
در حديث داريم كه خدا مى‌‌فرمايد : اگر مى‌‌خواهى بدانى كه چقدر نزدش ارزش داريد ببينيد كه خدا چقدر نزد شما ارزش دارد.
مى‌‌گويند كسى غربالى را روبه رويش گرفت و شخصى كه پشت غربال بود گفت چطور مرا مى‌‌بينى ؟ گفت همان طور كه تو مرا مى‌‌بينى چون از پشت غربال آدم هر دو را يك جور مى‌‌بيند.
در حديث داريم كه هر كس مى‌‌خواهد ببيند چقدر نزد خدا آبرو دارد ببيند كه خدا چقدر نزدش آبرو دارد.
ظهر كه «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» مى‌‌گويند (إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ) (انفال /2) قرآن مى‌‌فرمايد مؤمنين وقتى ياد خدا مى‌‌افتند هنگام گناه خود را حفظ مى‌‌كنند، يا وقتى (رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ) (نور /37) تا «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» گفته مى‌‌شود درب دكان را مى‌‌بندد.
واقعا ًتلفن زنگ بزند شما زودتر گوشى را بر مى‌‌داريد يا «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» را بشنويد، زودتر سر نماز مى‌‌رويد. اگر تلفن را زودتر بر مى‌‌داريد ولى به «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» اعتنانمى كنيد استاندارد نيستيد. يعنى مردم را بيشتر از خدا دوست داريد. اگر براى پول گرفتن از مردم تشكر مى‌‌كنيد ولى در برابر خدا تشكر نمى‌‌كنيد «وَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ» قرآن مى‌‌فرمايد وقتى خدا مطرح مى‌‌شود تحويل نمى‌‌گيريد روحش پس مى‌‌زند.
اما وقتى (وَ إِذا ذُكِرَ الَّذينَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ) (زمر /45) غير خدا مطرح مى‌‌شود «إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ» تا مى‌‌گويند قوانين بين الملل باز مى‌‌شود و لبخند مى‌‌زند و تا مى‌‌گويند حكم خدا، ناراحت مى‌‌شود و مى‌‌گويد، اين كه نشد.
(قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‌‌) (آل عمران /31) ‌‌عشق و ايمان به خدا. البته خيلى مشكل است. آدم وقتى خود را با ميزان مى‌‌سنجد مى‌‌فهمد خيلى نزد خدا سبك است.
زمان حضرت امام رحمةالله تعالى عليه در تفسير سوره حمد جمله عجيبى فرمودند. فرمودند : با هر كس حرف مى‌‌زنيم حواسمان جمع است، حتى ما طلبه‌‌ها و آخوندها. وقتى مطالعه مى‌‌كنيم، چون مى‌‌خواهيم منبر برويم يا سخنرانى كنيم يا درس بدهيم تمام وجودمان هوش مى‌‌شود و گوش. چون مى‌‌خواهيم براى مردم حرف بزنيم، حالا يا پز در آن است يا پول يا نون يا نام و مقام بالاخره حواسمان را جمع مى‌‌كنيم كه خوب حرف بزنيم اما تا مى‌‌گوييم (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ) (فاتحه /5) چون نون توش نيست حواسمان پرت مى‌‌شود، اين نشان دهنده اين است كه ما از داخل خراب شده‌‌ايم و خرابتر از هر خرابى اين است كه آدم نداند چقدر خراب شده است. اين خيلى مهم است. گاهى آدم مى‌‌فهمد كه چرا من با هر كس با نشاط حرف مى‌‌زنم ولى با خدا بى نشاطم ؟ چرا تلفن هر كس را زود بر مى‌‌دارم ولى «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» كه مى‌‌گويند بى حالم. چرا مى‌‌گويند قوانين بين الملل باز مى‌‌شوم ولى وقتى مى‌‌گويند قانون خدا، گرفته مى‌‌شوم ؟ چه دردى دارم ؟ خطرناكتر از هر مرضى اين است كه مريض نداند مريض است.
ماه رجب و شعبان و رمضان وقت اين است كه گاهى آدم بنشيند و روح خود را گردگيرى كند. خونه تكانى و شستن قالى در شب عيد خيلى مهم نيست، البته مهم است، اما گردگيرى از روحمان، امام در مناجات دعايى دارد كه نشسته و خود را وسط گذاشته و به خود مى‌‌گويد چه اتفاقى برايت افتاده ؟ چرا چشمت خشك شده و گريه ندارى ؟ چرا قلبت سنگين شده ؟ چرا سر نماز خوابت مى‌‌گيرد. امام خودش و روحش را نقد مى‌‌كند. انتقاد از خود. ..
ده سال و يازده سال از انقلاب مى‌‌گذرد هنوز قرآن را باز مى‌‌كنيم و نمى‌‌توانند بخوانند، چرا ؟ مگر ياد گرفتن قرآن چقدر مشكل است ؟
چند روز پيش آيت الله‌‌العظمى گلپايگانى از حافظين قرآن دعوت كرده بودند تا آنها را مورد تشويق قرار دهند. ما رفتيم ديدن آنها و ديديم كه چهل و نه نفر آنها نابينا هستند و تمام قرآن را حفظند. و من دو چشم داشته باشم و يك سطر قرآن نتوانم بخوانم. خوب چرا ؟
درباره سوادآموزى در كشور امام رمان كه يك بيسواد هم زياد است چرا بايد چهارده ميليون نفر بى سواد داشته باشيم.

5- ميزان ايمان به پيغمبر

چقدر به پيغمبر عشق مى‌‌ورزيم ؟ ظاهرى‌‌ترين عشق اين است كه هر گاه اسم مبارك او را شنيد صلوات بفرستد. البته وقتى صلوات مى‌‌فرستيم همكار خداوند مى‌‌شويم چون خدا مى‌‌فرمايد (إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ) (احزاب /56) خيال نكن كه چون صلوات فرستادى كارى كرده‌‌اى خدا و ملائكه‌‌اش بر پيامبر صلوات مى‌‌فرستند و ما هم براى همرنگ شدن با آنها بايد از پيامبر تجليل كنيم‌‌و اين حداقل احترام ماست و حداكثر هم اين است كه انسان عشق به پيامبر داشته باشد.
دو نفر سر آبيارى دعوا كردند رفتند محضر حضرت و از ايشان خواستند داورى كنند. حضرت بعد از شنيدن اختلاف، حق را به يكى از آنها داد. تا پيامبر اين حكم را كرد ديگرى گفت خوب چون فلانى قوم و خويش شماست، پسرخاله يا پسر عمه شماست، به نفع او حكم كردى. تا آن مرد گفت قضاوت پيامبر به خاطر خويش و قومى كج بوده رنگ پيامبر پريد. فورى آيه نازل شد: (فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ) (نساء /65) اگر مى‌‌خواهيد بدانيد ايمانتان به پيامبر چقدر است و ميزان عشق به رسول‌‌الله چقدر است «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ» به خدا قسم معلوم نمى‌‌شود چه كسى به پيامبر ايمان دارد جز اين كه وقتى تو را داور قرار دادند ديگر نق نزنند.

6- عشق ما به شهدا و انقلاب چقدر است؟

عشق ما به شهدا چقدر است ؟ عشقمان به اين انقلاب چقدر است ؟ نبايد به بيست و دو بهمن اكتفا كرد و بايد تا آخر كار بياييم و با ديدن بعضى تلخى‌‌ها جا نزنيم.
شما كه بچه خود را دوست داريد حالا اگر از بچه‌‌اى چهار تا تخلف ديديد آيا دست از بچه‌‌ات برمى داريد ؟ آدم وقتى بچه‌‌اش را دوست دارد حتى اگر چهار تا خلاف از او ديد بايد خلافش را بر طرف كند نبايد كه دست از بچه‌‌اش بردارد.
اين آقايى كه دست از انقلاب بر مى‌‌دارد يا به آن دهن كجى مى‌‌كند باز با زبانش يا قلمش يا حرفش، اين معلوم مى‌‌شود از اول خيلى عشق نداشته وگرنه اين آقايى كه از انقلاب زده شده اگر به او بگوييم همه اشكالات را بنويس مى‌‌گويد : 1- در وزارت فلان پارتى بازى شد 2- فلانى را بيخود گرفتند 3- مال فلانى را بى خود مصادره كردند. .. به هر ضد انقلابى بگويند اشكالات را بنويس يك صفحه بى خودى بيشتر نمى‌‌تواند بنويسد. ده قلم، بيست قلم ،. .. منتها اين‌‌ها براى جمهورى اسلامى زشت است.
يك مورچه اگر به بدن شما برود تمام بدنتان را تكان مى‌‌دهيد. پيراهن را كه باز كنيد مى‌‌بينيد كه يك مورچه بود ولى مى‌‌گويند يك درد و دل كافى است براى قبيله‌‌اى.
ولى وقتى مشكلات انقلاب را نوشت بگوييم متشكرم شما به خاطر اين نقاط ضعف از انقلاب زده شدى، خوب بعد يك كاغذ ديگر به او بدهيد و بگوييد اشكالاتى را كه از همسر يا فرزندت ديده‌‌اى را بنويس، خدا مى‌‌داند اشكالات در اين جا به مراتب بيشتر است. هر پدر و بچه‌‌اى ماهى چند خلاف از هم مى‌‌بينند، اما چون عشق دارند با وجود اين خلافها دست از علاقه بر نمى‌‌دارند و اشكال را برطرف مى‌‌كنند. دست كشيدن از هم درست نيست. عشق به انقلاب چقدر است ؟ عشق به پيغمبر چقدر است ؟
اميرالمؤمنين در جاى پيغمبر خوابيد، اين عشق به رسول الله است.

7- ميزان در عزل و نصب‌ها چيست؟

معيارهاى عزل و نصب چه هستند ؟ ميزان چيست ؟ بالاخره در جمهورى اسلامى روى چه خط كشى بگوييم تو مدير كل باش، تو معاون، تو وزير، تو وكيل، تو امام جمعه، آيا ميزانها درست است ؟
من به عنوان يك طلبه 9 پارامتر را در قرآن پيدا كرده‌‌ام :
1- علم، چه كسى با سوادتر است.
2- ايمان يا تقوا، حالا اگر شخصى ايمانش خوب است ولى سوادش پايين است بزرگترين خدمتى كه مى‌‌تواند آن وزارتخانه و نهاد و اداره انجام دهد اين است كه براى بچه‌‌هاى حزب اللهى كه مدركشان پايين است معلم خصوصى بگيرد و آنها را يك سال، دو سال، سه سال بالا بياورد تا به آنها نيش نزنند و به مغزشان نوك نزنند، برو تو كه سواد ندارى. كارى كنيم كه بچه‌‌هاى حزب اللهى كه سالها در جنگ بودند و عقب ماندند هر نهادى جوانهاى خوبش را زود با يك استاد خصوصى به هر قيمتى شده بالا بكشد. اين كار از تعاونى مسكن به مراتب واجب‌‌تر است. چون اگر با سواد و متخصص و دانشمند شد آن گاه به او مسكن هم مى‌‌دهند. اگر متخصص نباشد بايد همواره به تعاونى برود تا داراى مسكن شود. علم را بايد بالا برد و قانع هم نباشيم به مدركى كه داريم.
قرآن درباره علم مى‌‌فرمايد: (هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ) (زمر /9) در جنگ تبوك رسول اكرم پرچم را از يك نفر گرفت و آن را به فرد ديگرى داد. آن آقايى كه پرچم را از گرفتند ناراحت شد گفت يا رسول الله عيب من چه بود ؟ حضرت فرمود : آن فرد قرآن بيشترى حفظ است. در جنگ احد حضرت وقتى مى‌‌خواست به شهدا نماز بخواند هر شهيدى بيشتر قرآن حفظ بود اول به او نماز مى‌‌خواند.
3- هجرت
(وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْ‌‌ءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا) (انفال /72) افرادى كه ايمان دارند ولى هجرت نمى‌‌كنند.
به فرد مى‌‌گوييم آقا فلان استان محروم است، يك سال به آنجا برو مى‌‌گويد والله ما يك مادر خانم داريم كه درد دندان دارد. من يك پسر دارم. .. همه ما بهانه مى‌‌تراشيم. نمى‌‌خواهيم از آنجايى كه هستيم پس برويم آنهايى كه وقتى مى‌‌گويى برو نمى‌‌روند قرآن مى‌‌گويد مسئوليتش را قيچى كنيد «ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْ‌‌ءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا» هر پستى دارد از او بگيريد و قيچى كنيد.
4- سابقه
(وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ) (واقعه /11-10) مسابقه خيلى مهم است.
5-جهاد
(فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيماً) (نساء /95) وقتى خدا به رزمندگان فضيلت مى‌‌دهد يعنى ما هم بايد به آنها فضيلت دهيم. وقتى خدا مى‌‌گويد من انجام دادم يعنى خوش غيرت تو هم انجام بده. وقتى مى‌‌گويد (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ) (حجرات /13) وقتى مى‌‌گويد نزد خدا آن كس كه با تقواتر است گرامى‌‌تر و بهتر است يعنى شما هم آن كس كه با تقواتر است. .. . وقتى مى‌‌گوييم فضل الله يعنى شما هم فضل. .. . وقتى «أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» يعنى بايد «أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ الناسِ» هم (اتقي) باشد. وقتى مى‌‌گويد خدا مجاهدين را ترجيح داده يعنى شما هم در عزل و نصب خانواده‌‌هاى شهدا را ترجيح بده. عده‌‌اى از افراد قبل از پيروزى و فتح مكه به اسلام كمك مى‌‌كردند. قرآن مى‌‌فرمايد آنهايى كه (مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ) (حديد /10) قبل از فتح مكه كمك مى‌‌كردند خيلى مهم‌‌ترند از افرادى كه بعد از پيروزى كمك كردند. چون بعد از پيروزى خيلى‌‌ها مى‌‌آيند و اعلام همبستگى مى‌‌كنند. ميزان كسى كه زهد دارد چيست ؟

8- ميزان در زهد دل بستن به دنياست

درباره زهد جمله‌‌اى را نقل كردم كه زهد اين است كه دنيا در دلت نباشد نه اين كه در دستت نباشد. اگر دنيا در دستت نباشد بى‌‌عرضه‌‌اى اما اگر دنيا را گرفتى ولى عشق دنيا در دلت نبود اين ارزش است. نداشتن كه هنر نيست. آدم بايد داشته باشد ولى ميل نداشته باشد. نداشتن بى‌‌عرضگى است. در قرآن يك آيه نداريم كه آفرين بر تو كه گدايى، اما داريم آفرين بر تو كه دل به دنيا نبسته‌‌اى. به دل نبستن تشويق شده نه به نداشتن. البته هر كه داشت دل هم مى‌‌بندد، اين ديگر اولياء خدا مى‌‌خواهد و كار آدمهاى عادى نيست.
وقتى انسان كفشى را از كفاشى مى‌‌خرد تا ساعت 9 كه كفش در كفاشى بود به آن علاقه‌‌اى ندارد اما همين كه آنرا به پا كردى و ساعت 9 شد 10 و كفش با پاى شما كمى تماس داشت بعد حتى اگر در تاريكى هم كفش را به پا كنى و عوض شده باشد مى‌‌فهمى و مى‌‌گويى اين كفش من نيست و جا به جا شده. كمى كه پا با كفش عادت كرد،… يعنى آدم وقتى داشت انس پيدا مى‌‌كند حالا چه كسى مى‌‌تواند هم داشته باشد و هم انس نداشته باشد، برويد و پيدايش كنيد. ‌‌
ما در ايام جنگ رزمنده‌‌ها را ديديم. من در تلويزيون سعى مى‌‌كنم بى‌‌خودى تعريف نكنم. بنياد شهيد شاخه فرهنگى دارد. اخيرا دو جلد كتاب چاپ كرده و حدود بيست تا سى هزار وصيت‌‌نامه شهدا را خوانده و تكرارى‌‌ها را حذف كرده. آن گوشت لخت و حرف مغزدارش را در آورده و كدبندى كرده و در دو جلد چاپ كرده. انصافا خيلى مهم است، كه آدم صبح به صبح كه مى‌‌خواهد قرآن بخواند يا بعد از قرآن يك صفحه از اين كتاب را بخواند، مثلا جوآنهايى داشتيم در آستانه پزشك شدن، در آستانه مهندسى، در ماه عسل چه آدمهايى، چطور دل كنده‌‌اند كه اگر ما نمى‌‌شنيديم مى‌‌گفتيم اين‌‌ها جك است. گاهى آدم اين كتاب را بخرد و بخواند، بعضى كتابها مكيدنى است، بعضى كتابها جويدنى است، و بعضى كتابها بلعيدنى است، اين از آن كتابهاى بلعيدنى است. يعنى آدم بايد همه صفحاتش را بخواند آنگاه يك مرتبه احساس مى‌‌كند چه آدمهايى داشته‌‌ايم ؟
حديث داريم كه زهد اين نيست كه چيزى را مالك نباشى. زهد اين است كه چيزى مالك تو نباشد. آخه بعضى مردها مى‌‌گويى زن گرفتى ؟ مى‌‌گويد شوهر كردم. مى‌‌گويى چرا؟ يعنى آنچه ارزش دارد و زهد است كه دنيا مالك تو نباشد نه اين كه تو مالك دنيا نشوى. تو مالك بشو اما نگذار او مالك تو بشود.

9- ميزان رشوه و هديه بسيار ظريف است

ميزان رشوه و هديه چيست ؟
آقا چيزى به ما مى‌‌دهند نمى‌‌دانيم هديه است يا رشوه. چون خيلى مشكل است. نه كه حقوق دولت كم است گرانى هم هست. حقوق كم يك فشار، گرانى هم يك فشار، انسان بين دو فشار قرار دارد اين ديگر اولياء خدا مى‌‌خواهد كه نلغزد. با اين كه دهانش آب افتاده.
يك كسى مى‌‌گفت من رشوه نمى‌‌گيرم من حق التسريع مى‌‌گيرم يعنى كار را زود انجام مى‌‌دهم. خوب حالا اسمش را عوض كنى خودش عوض نمى‌‌شود. شما به ديوانه بگو پروفسور، مگر واقعيت عوض مى‌‌شود ؟
رشوه : آمد نزد حضرت گفت آقا ما گاهى اوقات مى‌‌رويم تبليغ، خوب وقتى هم بر مى‌‌گرديم مردم پشت ماشين يك قاليچه‌‌اى يك چيزى مى‌‌گذارند، اين پول سهم امام است و خمس كه رسول الله داده‌‌اند اما آن قاليچه را براى خودم داده‌‌اند به عنوان هديه. امام فرمود اگر در خانه كنار عمه‌‌ات مى‌‌نشستى، آيا به تو قاليچه مى‌‌دادند ؟ گفت نه، پس اين قاليچه هم براى اسلام است. اسمش را عوض نكنيد. حق و حساب، حق التسريع، هديه و گرنه آدم مريض نيست، چرا به افراد بهتر از او كه كم نيستند هديه نمى‌‌دهند ؟ به افرادى هداياى بسيارى مى‌‌دهند. آيا حضرت عباسى در مملكت از اين شخص بهتر نبود ؟ به خدا از او بهتر هست هم تو مى‌‌دانى هم خودش مى‌‌داند. شما پس نگوييد هديه، بگوييد رشوه. امام فرمود اگر در خانه‌‌اش بود آيا باز هم به او هديه مى‌‌دادند.

10- ميزان اخلاص در افراد

شناخت حق و باطل
آيا ما اخلاص داريم يا نه ؟ علامت اخلاص چيست ؟
بعضى افراد مى‌‌گويند ما مخلصانه كار كرديم. آخه اخلاص داشتن مشكل است.
حضرت امام چيزى گفت كه خيلى‌‌ها در حسينيه جماران گريه كردند. روزى نمايندگان مجلس نزد امام رفتند و امام جمله عجيبى فرمودند كه باعث شد آنها گريه كنند. فرمود خدا را شاهد مى‌‌گيرم كه من دو ركعت نماز براى خدا نخواندم. بعد توضيح دادند كه اگر خوانده‌‌ام براى اين بوده كه خدا مرا به جهنم نبرد. يعنى براى نجات خودم خوانده‌‌ام نه براى عشق به خدا.
آخه يك نفر در صف مى‌‌ايستد، براى اين كه از داد مردم مى‌‌ترسم و اين كارش دليل طرفدارى او از نظم نيست. نه حضرت عباس تمام وجودش مى‌‌خواهد كه زودتر در رود منتهى از ترس مردم در صف مى‌‌ايستد. آن كس كه در صف مى‌‌باشد نمى‌‌تواند بگويد كه من آدم منظمى هستم. اين آدم ترسويى است، آن كسى ايستادنش در صف ارزش دارد كه اگر واقعا خارج از صف به او نان بدهند غصه بخورد، هر كس اين طور بود اين ميزان عادل بودنش مى‌‌باشد اما اگر غصه نخورد اين پيداست كه ميزان نيست، بايد گفت ناميزان.
عجب براى پايه مان شاقول داريم براى خطمان خطكش داريم، براى هندوانه‌‌مان كيلو داريم، براى هوا هواسنج داريم، براى همه چيزميزان داريم، ولى يكبار ننشستيم بگوييم آيا واقعا من مخلصم؟
آدم مخلص بايد ميزان داشته باشد.
اميرالمؤمنين مى‌‌فرمايد: خدايا نه براى بهشت تو نماز مى‌‌خوانم و نه از ترس جهنمت، خودت را دوست دارم و مى‌‌خواهم، حضرت امير در دعاى كميل مى‌‌فرمايد خدايا حتى اگر مرا در جهنمت بسوزانى، آسان است، ولى من فراق تو را چه كنم.
عده‌‌اى براى ديدن امام در جماران روزها و شبها در برف و يخ و جاده‌‌ها و از راه‌‌هاى دور ساعت‌‌ها در ماشين مى‌‌نشستند و مى‌‌آمدند و روى پا مى‌‌ايستادند و سرما و گرما را تحمل مى‌‌كردند بعد مى‌‌گفتند امام امروز ملاقات ندارند، ايشان مى‌‌گفت : خوب همه سختيها قبول اما آمدم و امام را نديدم چى؟
بعضي‌ها به حرم امام رضا مى‌‌روند و مى‌‌گويند دست ما به ضريح نرسيد.
حضرت على مى‌‌فرمايد من همه سختيها را تحمل مى‌‌كنم «فَهَبْنِي يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ» (مصباح‌‌المتهجد، ص‌‌847) اما چطور فراق تو را تحمل كنم. خودت را دوست دارم.
آيا ما خود خدا را دوست داريم.
قرآن مى‌‌فرمايد : عده‌‌اى از اهل كتاب مى‌‌گفتند ما خيلى خوبيم. قرآن مى‌‌فرمايد (قُلْ يا أَيُّهَا الَّذينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ) (جمعه /6) اگر خيال مى‌‌كنيد آدمهاى خوبى هستيد نبايد از مرگ بترسيد.
هر كدام از ما از مرگ بترسيم پيداست نگرانيم.
به ابوذر گفتند چرا از مرگ مى‌‌ترسيم، فرمود هر چه داشته‌‌ايد اينجا خرج كرده‌‌ايد و آنجا چيزى نداريد.
خوب كسى كه مى‌‌خواهد از خانه به خرابه برود مى‌‌ترسد. آيا تو از اولياى خدا هستى ؟ نه قرآن مى‌‌فرمايد «إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ» اگر شما خيال مى‌‌كنيد اولياءخدا هستيد بايد از مرگ نترسيد. مشكل است.
آدم مخلص هيچ گاه عقده‌‌اى و ناراحت نمى‌‌شود. خوب همه مردم به فردى رأى دادند و او رئيس شد، بگو الحمدالله اگر مردم براى فردى صلوات فرستادند بگو الحمدالله تو چته؟
هر كس ديد رقيبش يا رفيقش پست و مقامى دارد و او نمى‌‌تواند در دلش تحمل كند اين پيداست اخلاص ندارد، چون آدم مخلص عقده ندارد.
مثلاً اگر امام حسن اين جا باشد و همه مردم بگويند حسين، حسين، امام حسن نمى‌‌گويد الله اكبرخوب يكى بگويد هم حسن، حسن آخه ما هم كه در اين مملكت هستيم و برادر بزرگتر هم هستيم. همه مردم حسين، حسين بگويند امام حسن غصه نمى‌‌خورد، پيداست كه اخلاص دارد اما بنده و آقاى زيد اگر وارد شديم و ديديم براى او صل على محمد گفتيد و براى من نگفتيد و من چيزيم شد پيداست در درس خواندنم شن مى‌‌باشد و ريگى در كفشمان هست. علامت اخلاص اين است كه اگر مردم به يك مؤمن خوبى، به يك عادلى، به يك رهبرى، به يك مديركلى، وزيرى، امام جمعه‌‌اى عشق ورزيدند، اگر ديديم آدم بيراهى نيست و خوب است گرچه سن من بيشتر است يا من و او همدوره بوديم، ناراحتى ندارد اگر يك چيزيمان شد پيداست ميزان نيستيم ميزان اخلاص اين است كه آدم عقده‌‌اى نشود و غصه نخورد.
چون ماه رجب و شعبان در پيش است بايد اين سختى‌‌ها گفته شود تا خود را آماده كنيم،

11- ميزان در رفاقت

با چه كسى رفيق شويم ؟ ميزان رفيق چيست؟
حديث داريم اگر خواستى با كسى رفيق شوى سه بار در سه مرحله او را ناراحت كن اگر سه بار جوش آورد ولى چيزى نگفت بگو درست بده با هم رفيق شويم.
ببين رفتار او با پدر و مادرش چطور است. اگر خدمات پدر و مادر را ناديده مى‌‌گيرد نمى‌‌خواهد با او رفيق شوى.
چرا كه اگر خيلى هم به او خدمت كنى به اندازه پدر و مادرش به او خدمت نكرده‌‌اى و كسى كه زحمات پدر و مادر را ناديده مى‌‌گيرد زحمات تو را هم ما ديده خواهد گرفت.
ببين با رفيقان قبلى چطور برخورد كرده، اگر با آنها خوب برخورد نكرده توهم با او رفيق نشو.
اصلاً ببين نماز چطور مى‌‌خواند، حديث داريم كسى كه در برابر لطف خدا گردن خم نمى‌‌كند در برابر لطف تو هم گردنى خم نخواهد كرد.
ميزان رفيق :
1- ببين حق خدا را ادا مى‌‌كند يا نه 2- ببين حق پدر و مادر را ادا مى‌‌كند يا نه 3- ببين حق رفقاى قبلى را ادا مى‌‌كند يا نه
اگر بازارى بخواهد نسيه دهد، مى‌‌پرسد كه آقا ايشان كه از شما نسيه كرد، برد و خورد يا آورد، اگر سه نفر گفتند آقا مال ما را كه برد، آورد آنگاه نفر چهارم هم به او نسيه مى‌‌دهد. مال خدا را خورد، داده، مال پدر و مادرش را خورد داده…
كسى كه نسبت به نماز يا پدر و مادر يا رفقاى قبلى تشكر نمى‌‌كند از لطف پدر و مادر و لطف رفقاى قبلى از لطف شما هم تشكر نخواهد كرد.

12- ميزان اعمال، عمل علي‌بن ابي طالب است

در روايت داريم، ميزان انسان امام است، در زيارت اميرالمؤمنين داريم السلام عليك يا ميزان الاعمال ما را با على بن ابيطالب ميزان مى‌‌كنند. چون ما هندوانه نيستيم كه كيلويى باشيم، پارچه نيستيم كه مترى باشيم، انسان را با ميزان مى‌‌كنند. نماز على، نماز ما، اخلاق او، اخلاق ما، زن دارى او، زن دارى ما، ما را با اولياى خدا مى‌‌سنجند.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد روزى كه ما را در قيامت حاضر مى‌‌كنى، براى سنجش كار و ميزان ترازو نيست، هر زمان ميزانش يك چيزى است، مثل چراغ كه يك زمان چراغ روغنى و فتيله‌‌اى بوده و حالا چراغ پرژكتور شده و ممكن است، در آينده چيز ديگرى شود. چراغ يعنى نور بده، حالا هر زمانى نورده يك چيزى است، اين كه در قرآن داريم در قيامت ميزان هست منظور اين نيست كه در قيامت ترازو مى‌‌آورد، چون ميزان هر زمانى و ميزان هر چيزى فرق مى‌‌كند. بالاخره آن چيزى كه هست وسيله سنجش است، ما را آورده‌‌اند تا كارهايمان را بسنجند، چه نمازى خواندى؟ عمرت را در كجا صرف كردى؟ چطور خدادارى كردى؟ چطور پدردارى كردى؟ چطور زن دارى كردى؟ چطور بچه دارى كردى ؟
وقتى ما را مى‌‌سنجند مى‌‌بينيم همه كارهايمان لق و پق است و (خَفَّتْ مَوازينُه‌‌) (اعراف /9) خدايا تو را به حق محمد و آل محمد توفيق بازنگرى به خود، انتقاد از خود، ارزشيابى كارهاى خودمان، حسابرسى خود، محاسبه، مراقبه، دقت، انتقاد، شناخت ضعفها، جبران ضعفها، اصلاح خود به همه ما مرحمت بفرما.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد قسمت مى‌‌دهم همين طور كه در خريد يك شكلات و يك استكان به دنبال استاندارد مى‌‌گرديم، خدايا توفيق بده خودمان و كارهايمان طبق قرآن استاندارد و ميزان باشد و انحرافات و كم و زيادهايى كه تا به حال بوده را عفو بفرما.
روح امام، شهدا از ما راضى، به بستگان شهدا صبر عنايت بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2427
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست