responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2239

موضوع: گسترش اسراف، در همه امور زندگي

تاريخ پخش: 01/09/86

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

در محضر مبارك عزيزان دبيرستاني و معلمين شريف آنها هستيم. بحث را بيننده‌ها زماني مي‌بينند كه تولد آقا امام رضا(ع) است. روز تولد را هم تبريك مي‌گوييم. ثواب زيارت امام رضا(ع) از ثواب زيارت امام حسين(ع) بيشتر است. در بازي فوتبال، فينالش مهمتر است و هرچه به آخر مي‌رسد سخت‌تر مي‌شود. امام حسين(ع) را چهار امامي‌ها و شش امامي‌ها هم زيارت مي‌كنند. اما امام رضا(ع) را فقط دوازده امامي‌ها زيارت مي‌كنند. يعني امام‌ها هر چه به آخر مي‌روند، مشتريشان كمتر مي‌شود. ولذا چون مشتريشان كمتر است، زيارتشان سفارش بيشتري شده است.

موضوع بحثي را كه انتخاب كرده‌ام تا برايتان بگويم بحثي بود كه مقام معظم رهبري در عيد فطر در خطبه‌ها فرمودند كه يكي از مشكلاتي كه ما مردم ايران داريم مسئله‌ي اسراف است. خيلي از چيزها را هدر مي‌دهيم.

1- نفوذ اسراف در همه حروف الفبا!

من امروز مقداري نشستم و فكر كردم و ديدم كه ما در تمام حروف الفبا اسراف داريم. مثلاً در حرف (الف) آب را هدر مي‌دهيم. انرژي را هدر مي‌دهيم. در مسئله‌ي اعتماد گاهي به كسي خيلي اعتماد داريم. در اعتماد به همديگر اسراف مي‌كنيم. همچنان فكر مي‌كنيم كه اين سالم، سالم است كه هرچه مي‌خواهيم پست و مسئوليت و پول در اختيارش مي‌گذاريم. و حال آنكه آن خبرها هم نيست.

در حرف (ب) برق را داريم. بحث‌هاي بي‌فايده داريم. در حرف (پ) پژوهش‌هاي لغو داريم. در حرف (ت) تلفن و تبليغات را داريم. در حرف (ث) ثروت را داريم. همينطور در حروف آمدم تا به حروف (ن)، (و) و (ي)… در حرف (ن) نان و در حرف (و) ورزش را داريم. يعني يك الفبايي درست كردم و ديدم كه ما در همه‌جا ولخرجي مي‌كنيم. من در اين زمينه مي‌خواهم يك مقدار صحبت كنم. ولي چون بحثمان درس‌هايي از قرآن است از قرآن شروع مي‌كنم و چون بيننده‌ها روز تولد امام رضا(ع) بحث را مي‌شنوند از امام رضا(ع) يك حديث مي‌خوانم. اول از خدا و قرآن مي‌گويم. بعد هم روايت و بعد هم مقداري توضيح مي‌دهم.

2- اسراف، يكي از مصاديق طغيان

موضوع بحث: اسراف!!! قرآن مي‌‌فرمايد: («كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ» «كُلُوا» )بخوريد («ما» )چيزي را كه («رَزَقْناكُمْ» )آنچه رزق شما داديم، ميل كنيد و استفاده كنيد. منتهي («وَ لا تَطْغَوْا» )طغيان نكنيد. يكي از مصاديق طغيان همين ولخرجي است. اگر ولخرجي كنيم («فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبي‏» «فَيَحِلَّ» )حلول مي‌كند. («فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ» )حلال مي‌شود بر شما. («غَضَبي» )غضب من بر شما نازل مي‌شود. اين سوره‌ي طه آيه 81 بود. اين («لا تَطْغَوْا» )اسراف است. بعد مي‌گويد: غضب من بر شما حلال مي‌شود. معلوم مي‌شود كه گناه كبيره است. شنيديد كه ما دو رقم گناه داريم. گناه كبيره و گناه صغيره. گناه كبيره چيست؟ مي‌گويند: هر گناهي را كه خداوند وعده‌ي عذاب داده است، گناه كبيره است. اينجا مي‌گويد: («فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبي‏») باز هم آيه ادامه دارد.

آيه‌ي دومي كه مي‌توانم بگويم مي‌فرمايد: («وَ أَنَّ الْمُسْرِفينَ هُمْ أَصْحابُ النَّار») (غافر/43) ترجمه‌اش را بلد هستيد. به درستي كساني كه اسراف مي‌كنند، («هم» )همين‌ها («أَصْحابُ النَّار» )اصحاب آتش هستند. آيه‌ي اول سوره‌ي طه آيه‌ي 81 بود. («أَصْحابُ النَّار» )سوره‌ي غافر آيه‌ي 43 است. گرچه قرآن است ولي شما ترجمه را مي‌فهميد. («لا تَطْغَوْا») از طغيان است. استفاده كنيد. طغيان نكنيد. گردن كلفتي! («مسرفين») را مي‌دانيد. مسرف به معني اسراف كار است. جاي ديگر مي‌فرمايد: («كُلُوا» )بخوريد. اما بعد مي‌گويد: («وَ لا تَتَّبِعُوا») پيروي نكنيد. («لا تَتَّبِعُوا» )يعني طبعيت نكنيد. («خُطُواتِ الشَّيْطان‏») (انعام/142) گام‌هاي شيطان! بخوريد. استفاده كنيد. اما دنبال شيطان نرويد. يك نمونه‌اش اسراف است. («وَ لا تُطيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفينَ») (شعراء/151) («لا تُطيعُوا» )يعني اطاعت نكنيد. كسي اگر ولخرج است گوش به حرفش ندهيد. («وَ لا تُطيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفينَ» )اگر كسي مسرف است و ولخرجي مي‌كند، به حرف او گوش ندهيد.

3- زندگي پسنديده، در گرو قناعت ورزي

قرآن يك آيه دارد كه مي‌گويد: («فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَة» )ما به بعضي‌ها («حيات»)، («حيات» )يعني زندگي («طيب» )يعني دلپسند، به يك عده حيات طيبه مي‌دهيم. حيات طيبه سوره‌ي نحل آيه‌ي 97 است. اميرالمومنين مي‌فرمايد: حيات طيبه قناعت است. قناعت حيات است. قناعت يعني بريز و بپاش نكردن. وقتي مي‌گويند: فلاني قانع است يعني به مقدار نياز مصرف مي‌كند. ولخرجي نمي‌كند.

حالا اين آياتش زياد است. من نمي‌دانم از كجا شروع كنم. از مادرها شروع كنم. از پدرها شروع كنم. از دولت شروع كنم. همه با هم ولخرجي مي‌كنيم. اين كه مي‌گويم همه يك («الا») مي‌گويم. براي اينكه واقعاً كساني هستند كه ولخرجي نمي‌كنند. اما بدنه‌ي مملكت ما، هم دولت ما، هم ملت ما در حوزه و دانشگاه، در خانه و اداره، در مسجد و محراب، همه جا ما آثار ولخرجي را مي‌بينيم. ممكن است كه بحث من براي بعضي‌ها تلخ باشد. اما امام صادق فرمود: «اَحَبُّ اِخوانِي مَن اَهدي اليَّ عُيُوبِي» (الكافي/ج2/ص639) بهترين رفيق من آن كسي است كه عيب من را بگويد. حديث داريم آن كه عيب تو را مي‌گويد، رفيق تو است. آنكه كه هركاري مي‌كني به تو مي‌خندد دشمن تو است. اگر ما هركاري كرديم، كف زدند و سوت كشيدند و به به و چه چه گفتند، اينها معلوم نيست كه دوست ما باشند. «اتّبِع مَن يُبكِيك وَ هَوَ لَكَ ناصِح»  (الكافي/ج2/ص638) آن كسي كه خيرخواهي مي‌كند، اگر يك چيزي گفت كه يك خورده تلخ بود، ناراحت نشو. حالا من از كجا شروع كنم. اول از مذهبي‌ها شروع كنم. چون مذهبي‌ها خودي هستند. در مذهبي‌ها و در مراسم مذهبي چقدر اسراف است؟ اصلاً اسراف چيست؟

4- ضرررساني به جسم، از مصاديق اسراف

سراغ امام رضا(ع) برويم. سوال كردند كه آقا ما به حمام مي‌رويم يك موادي را، مثلاً روغن زيتون به خودمان مي‌ماليم. يا مثلاً پودر فلان، يا آرد فلان، يا مثلاً سويق، در حمام استفاده‌هايي مي‌كنيم. اينها اسراف است؟ امام فرمود: « وَ لَيْسَ فِيمَا يَنْفَعُ الْبَدَنَ إِسْرَافٌ» (بحارالانوار/ج73/ص81) اگر به نفع بدنت است، اسراف نيست. «إِنَّمَا الْإِسْرَافُ فِيمَا أَتْلَفَ الْمَالَ وَ أَضَرَّ بِالْبَدَنِ» (الكافي/ج6/ص499) اسراف چيزي است كه مال را از بين ببرد و به بدن ضرر بزند. مال را از بين مي‌برد و به بدن ضرر مي‌زند. پس قطعاً سيگار اسراف است. چون در سيگار هم اسكناس‌ها آتش مي‌گيرد. هم دهان تلخ مي‌شود. هم ريه از بين مي‌رود. «إِنَّمَا الْإِسْرَافُ» قطعاً سيگار اسراف است. شما اگر خرج خودت كردي، اين اسراف نيست. چيز خوب خوردن اسراف نيست. يعني اگر يك ميوه گران هم بود، كسي پولدار بود و اين ميوه گران را خريد و خورد، اين اسراف نيست. اوه… ميوه‌ي كيلويي اينقدر مي‌خورد… اوه… (همراه با سوت) اينها مسرفين هستند. نه! بالاخره ميوه خورده است و دور كه نريخته است. يعني اگر كسي يك حبه انگور را دور بياندازد، اسراف است. اما اگر كسي مقداري انگور بخورد كه سير بشود، اسراف نيست. يك كسي ده دست لباس دارد. به نظر شما اسراف است؟ (پاسخ حضار: نه!) آمد گفت: آقا من لباس‌هاي متعدد دارم. امام فرمود: همه را كه با هم نمي‌پوشي. شنبه اين را مي‌پوشي. يك شنبه آن را مي‌پوشي. تابستان اين را مي‌پوشي. زمستان آن را مي‌پوشي. جابه جا مي‌كني. فرمود: ده دست لباس اسراف نيست. اما اگر يك دكمه را بي‌خود دور بياندازي حسابش فرق مي‌كند. اين دكمه براي امام نبود. آن ده دست براي امام بود. پهلوي امام آمد و گفت: لباس‌هاي زيادي دارم. فرمود: اسراف نيست. پول عطر اسراف نيست. چون يك هدف عقلايي دارد.

گاهي شما يك لامپ را روشن مي‌كنيد، چون عيد است و تولد امام رضا(ع) است. اين لامپي كه به خاطر اظهار محبت به امام است اسراف نيست. اما اگر الكي روشن باشد، اسراف است. هدف بايد باشد. شما اگر به قصد گوشت يك شكاري را زدي، گوشتش حلال است و بخور. اما اگر گفتي بيا به تفريح برويم. تفنگ را برداشتي و به صحرا رفتي. و به دوستت گفتي: ببينيم مي‌تواني بزني؟ مردي بزن! نه نمي‌تواني بزني. اصلاً كار نداريم. فقط مي‌خواهيم بزنيم. غرضمان صيادي و صيد نيست. غرضمان اين است كه تيراندازي كنيم، ببينيم كه خط و نشانمان چطور است. آنجا اگر روي هوي و هوس تير به آهو بخورد، آن آهو براي شما حرام است. اما اگر به قصد شكار باشد حلال است. نيت‌ها فرق مي‌كند.

5- اسراف، يكي از گناهان كبيره

جالب اين است كه در نامه‌اي كه امام رضا(ع)… روز تولد بيننده‌ها بحث را مي‌شنوند. امام رضا(ع) در نامه‌اي به مامون نوشت كه «الكبائر» گناهان كبيره چند تا است. آن وقت اسراف را كنار زنا و مال يتيم و آدم كشي گذاشت. گفت: «وَ قَتْلُ النَّفْسِ … وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً … والزنا… وَ الْإِسْرَافُ» (وسائل‏الشيعة/ج15/ص331) تا گفت: «وَ الْإِسْرَافُ» عجب! يعني گناه اسراف كنار خوردن مال يتيم است. اسراف جايگاه خيلي بدي دارد. ساده ما همين طور از كنار آن مي‌گذريم. شير آب را باز مي‌كني. شير را باز كردي، ببند. حتي مذهبي ما گاهي ممكن است كه شير را باز كند، همينطور آب مي‌رود و اين هم وضو مي‌گيرد. آب همينطور مي‌رود. اسراف است. گناه كبيره است. شير آب را ببند.  بگويي: ما هرچه آب مي‌ريزيم، پولش را به دولت مي‌دهيم. اگر پولش را به دولت بدهي باز هم حرام است. اينطور نيست كه چون پولش را به دولت مي‌دهي، بتواني آب بريزي. پيراهن مگر مال خودت نيست؟ مي‌خواهم پاره كنم. اصلاً پاره كردن پيراهن حرام است. ولو اينكه بگويي: پيراهن خودم است و پولش را هم خودم داده‌ام. صرف اينكه آب زياد مي‌ريزي مي‌گويي: پولش با خودم است. پولش با خودم است دليل نيست. اگر شما يك سيلي در گوش من بزني و بعد هم بگويي: اين ديه و اين جريمه! خوب با جريمه من را راضي مي‌كني، اما گناهش سر جايش است.

6- مقدار و ميزان نفقه در نزد امام رضا(عليه‌السلام)

از امام رضا(ع) پرسيدند: چقدر پول به خانواده بدهم؟ به خانم چقدر پول بدهم؟ اصلاً خرجي خانواده چقدر است؟ چقدر خرج كنيم؟ امام رضا(ع) فرمود: «بَيْنَ الْمَكْرُوهَيْن‏» (الكافي/ج4/ص55) دو كار مكروه است. نه اين مكروه! نه آن مكروه! بين دو مكروه است. مثل جدول‌هاي خيابان كه مي‌گويند: بين دو خط راه برو. دو چيز مكروه است. يعني دو چيز بد است. اين دو چيز بد را كنار بگذار و بين اين دو تا بد راه برو. گفت: «مكروهين» چيست؟ من مكروهين را نشناختم. فرمود: «الْإِسْرَافِ وَ الْإِقْتَارِ» ولخرجي… مشت باز، مشت بسته! قرآن مي‌فرمايد: («وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا» )مومن وقتي انفاق مي‌كند، نبايد اسراف كند و («وَ لَمْ يَقْتُرُوا» )نبايد كم بگذارد. («وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» )(فرقان/67)

زني بچه‌اش را به خانه‌ي پيغمبر فرستاد تا يك پيراهن از او بگيرد. گفت: حتي اگر پيراهن نداشت، همان پيراهني را كه پوشيده است براي تبرك بگير. آمد گفت: مادرم سلام رسانده است و گفته كه من پيراهن پيغمبر را براي تبرك مي‌خواهم. حتي همين پيراهني را كه پوشيده‌اي. پيغمبر فرمود: باشد. پيراهن خود را درآورد و به او داد. يك مدتي بدون پيراهن در خانه ماند. آيه نازل شد كه پيغمبر من اينچنين نگفتم. حتي در كمك به ديگران هم بايد ميانه رو باش. («وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِكَ») (اسراء/29) آيه‌ي قرآن است. دستت را به گردنت نبند كه هيچ وقت در جيبت نرود. آخر آدمي كه دستش به گردنش است هيچ وقت در جيبش نمي‌رود. دستت را به گردنت قفل نكن. يعني طوري نباشد كه دستت در جيبت نرود. اما («وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْط» )اين رقمي هم بريز و بپاش نكن. در كمك به فقرا هم نبايد اسراف كرد.

ما در آب اسراف مي‌كنيم. در انرژي بخاري را روشن مي‌كنيم بعد مي‌گوييم: گرم شده است، در را باز كن. چرا در را باز مي‌كني؟ در را ببند. انرژي را خاموش كن. يك كسي گفت: انگشترت را به من بده. گفت: براي چه مي‌خواهي؟ گفت: يادگاري! مي‌خواهم نگاهش كنم يادت بيافتم. گفتم: نمي‌دهم تا هروقت ديدي نيست ياد من بيافتي. مگر نمي‌خواهي ياد من بيفتي. همينطور كه مي‌بيني انگشتر هست ياد من مي‌افتي، هروقت هم ديدي نيست بگو: خدا قرائتي را خير بدهد، انگشترش را به من نداد.

7- وسواس در نظافت و طهارت، از مصاديق اسراف

من راجع به زن‌ها و مردهاي وسواسي چند سال پيش يك صحبتي كردم. ولي شايد بيشترين نواري كه از من تقاضا كردند، گفتند: اين نوار وسواس را بده. خواهرم وسواسي است. شوهرم وسواسي است. خانمم وسواسي است. خيلي‌ها اين نوار را از ما خواستند. بعد فهميديم مثل اينكه وسواسي كم نيست. وسواسي كسي است كه هرچه آب مي‌ريزد مي‌گويد: پاك نشد. ما در اسلام قواعدي داريم. چون پيغمبر مي‌گويد: پاك شد. امامان مي‌گويند: پاك شد. مراجع تقليد مي‌گويند: پاك شد. خدا مي‌گويد: پاك شد. اما اين خانم مي‌گويد: نخير! پاك نشد.‌اي خدا تو مي‌گويي: پاك شد. اما من مي‌گويم: پاك نشد. يعني يك وسواسي خودش را در مقابل خدا و پيغمبر و همه مراجع مي‌بيند. چون همه مي‌گويند: پاك شد. اما اين خانم يا آقا مي‌گويد: پاك نشد. بايد مواظب باشيم. كفر زباني نيست. نمي‌گويد: خدايا قبولت ندارم. پيغمبر من قبولت ندارم. زباناً مي‌گويد: من قبول دارم. اما در عمل قبول ندارد. وسواسي به زبان مي‌گويد: من قبول دارم. اما در عمل مي‌گويد: با اينكه پاك شد، اما من قبول ندارم. پاك نشد. بعد هم مي‌گويد: به دلم نمي‌چسبد. يعني خدايا من كاري به حكم تو ندارم. دل، دل! به دل من نمي‌چسبد. بله! تو راضي هستي. اما من هم كسي هستم. پس دل من چه؟ يعني دل خودش را در مقابل فرمان خدا قرار مي‌دهد. اين يك رقم شرك است. كسي كه در برابر خدا از كس ديگر اطاعت بكند، آن كس ديگر شرك است. ما در برابر خدا در مقابل بت! هوا و هوس هم دل است. («…اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ…») (فرقان/43) ما خيلي قاطي مي‌كنيم.

چند وقت پيش به كسي گفتم: شما كه وضع مالي‌ات خوب است به مكه رفته‌اي؟ گفت: نه! گفتم: تو واجب الحج هستي. گفت: من عمره رفتم. افرادي هم مهمان كردم و بردم. اما عمره را بيشتر از حج دوست دارم. گفتم: مگر بنا است كه تو چه چيز را دوست داري. اول بفهميم كه ما بنده‌ي خدا هستيم يا بنده‌ي خودمان هستيم. اگر بنده‌ي خدا هستيم، ديگر نبايد بگوييم كه من اين را دوست دارم. به شيطان گفتند: سجده كن! ‌شيطان گفت: خدايا! من به آدم سجده نمي‌كنم، اما هرچه دلت بخواهد سجده مي‌كنم. فرمود: آنچه من مي‌خواهم. گفت: بيشتر سجده مي‌كنم. تو مي‌خواهي كه من به آدم يك دقيقه سجده كنم. من سالها براي تو سجده مي‌كنم. نمي‌خواهم! گاهي دست آدم خوني مي‌شود. يك پارچه سفيد مي‌خواهم تا آن را ببندم. شما ده تا لحاف كرسي مي‌آوري. نمي‌خواهم! آخر در هر لحاف كرسي ده كيلو پنبه است. اما در يك تكه پارچه چند گرم پنبه است. مي‌گويم: من فعلاً پارچه مي‌خواهم، لحاف كرسي نمي‌خواهم. در ارتش مي‌گويند: دستت را اينجا بگذار. شما بگويي: آقا اجازه بده من دستم را اينجا نگذارم. بالاي سرم بگذارم. بايد بگذاري روي گوشَت. هرچه گفتند.

8- اسراف در سرمايه عمر

در عمرمان خيلي اسراف مي‌كنيم. عمرمان را خيلي تلف مي‌كنيم. اميرالمومنين(ع) مي‌فرمايد: لحظه‌ي آخر كه انسان مي‌خواهد از دنيا برود «يُفَكِّر» فكر مي‌كند. «فِيمَ أَفْنَى عُمُرَهُ» (نهج‌البلاغه) عمرش را چه كرده است. درس‌هايي كه مي‌خوانيم. بسياري از درس‌ها اسراف است. من به جايي رفتم. گفتند: اينها حفاري چاه نفت هستند. دانشجوي حفاري هستند. وقتي براي سخنراني وارد شدم ديدم كه همه‌ي خانم‌ها با چادر مشكي هستند. گفتم: اينها مي‌خواهند حفاري چاه نفت بكنند. گفتم: راستش را بخواهيد اصلاً اين رشته با اين سن و با اين قيافه سنخيت ندارد. بايد حساب بكني كه چه نژادي، چه قيافه‌اي براي چه نوع كاري؟ بسياري از رشته‌هاي دانشگاهي ما اسراف است. چون الآن نيازي به اين رشته نيست. مي‌خوانند و بعد هم همينطور ليسانس، فوق ليسانس و… جايگاه مصرف ندارد. چقدر پژوهش داريم. ما ده‌ها هزار رساله‌ي پژوهش و تحقيقات دانشجويي داريم كه در بايگاني وزارت علوم است. لااقل ما مي‌توانيم اين پژوهش‌ها را در تلويزيون مطرح كنيم. بنده مثلاً راجع به لباس يك تحقيقي دارم. رساله‌ي من راجع به رنگ لباس بوده است. روانشناسي رنگ‌ها! بيايم در تلويزيون در يكي از شبكه‌ها بگويم: («بسم الله الرحمن الرحيم»)، بنده دانشجوي كارشناسي ارشد هستم. رساله‌ام درباره‌ي اين بوده است. من در تحقيقات به اين نتيجه رسيده‌ام. من مي‌خواستم آنچه نتيجه‌ي تحقيقات عمر و جواني من بوده، به شما ملت عزيز هديه كنم. هزارها رساله است. يك شبكه يك رابطه‌اي بايد باشد بين صدا و سيما و راديو و تلويزيون و اين پژوهش‌هايي كه در دانشگاه هست. چرا طلاق زياد مي‌شود؟ اين دانشجو رساله نوشته است. چون من هر روز در دانشگاه پيش‌نماز هستم. ديروز هم استاد و هم شاگرد آمدند گفتند: به ما گفته‌اند كه پايان‌نامه و رساله بنويس راجع به اين خيابان، جمعيتش، كوچه‌هايش، عرض و طولش، نياز‌هايش، يك بررسي اينچنيني بكن. مي‌گفت: ما اين تحقيق را كرديم. اما اين تحقيق را كنار گذاشتند و يك مدرك به ما دادند. از پايان نامه‌‌ي خود دفاع كرديم و يك مدركي گرفتيم. دوباره شهرداري به يك مشت مهندس پول مي‌دهد و همان تحقيقي كه ما كرديم، دومرتبه او نيز همان تحقيق را مي‌كند. بگذار اين را هم بگويم. معاون وزير آموزش و پرورش قبلي مي‌گفت: بعضي از كشورها كه صادر كننده‌ي كاغذ هستند و كاغذها را به تمام دنيا مي‌فروشند. هر كتاب درسي را نه بار بچه‌ها مي‌خوانند. يعني كتاب كه چاپ مي‌شود، مي‌خوانند. سال ديگر هم يك نفر ديگر مي‌خواند. يعني نه دست مي‌گردد. اما جمهوري اسلامي كه پول مي‌دهد و كاغذ مي‌خرد هر كتابي را يك سال بيشتر نمي‌خوانند. اصلاً براي بعضي از بچه‌ها كتاب ارزشي ندارد. و لذا گاهي كه هوا گرم مي‌شود با كتاب خود را باد مي‌زند. (حاج آقا با كتاب حركت باد زدن را نشان مي‌دهد) گاهي هم كه زمين تر است كتاب را روي زمين مي‌گذارد و روي آن مي‌نشيند. انگار كه موكت است. با بچه‌ها هم كه دعوا مي‌كند. لوله درست مي‌كند و در سرش مي‌زند. يعني اين كتابش مقدس نيست. هم كتاب است. هم بادزن است. هم موكت است. هم چماق است. اين رقم برخورد با كتاب بد است. خوب گوش بدهيد. توجه كنيد. اگر يكسال بچه‌ها كتاب را خوب نگه دارند و به سال بعد بدهند، آن وقت مي‌دانيد چند ميليارد در خريد كاغذ صرفه‌جويي مي‌شود؟ مي‌دانيد اگر همين چند ميليارد را به معلمين وام مسكن بدهند، چند هزار معلم بي‌خانه، خانه‌دار مي‌شوند؟ ما نمي‌فهميم كه چه كار مي‌كنيم. بعد هم گاهي مي‌گوييم: آخر كتابي كه دستمالي شده است. دست يك بچه به اين كتاب ماليده شده است. سال ديگر هم يك بچه ديگر به آن دست مي‌زند. اين ميكروب دارد و بهداشتي نيست. خوب پس نرده‌ها را هم عوض كنيد. چون اين نرده‌ها كه بالا و پايين مي‌رويم بهداشتي نيست. در مدرسه، در كلاس، تخته را هم عوض كنيد. چون من پارسال روي اين ميز نشستم. امسال ديگر اين صندلي را دور بياندازيد و يكي ديگر بگذاريد. بازي درآورديم.

9- توجه به اولويت‌ها در انتخاب هزينه‌ها

خيلي ولخرجي مي‌كنيم. از پيراهن عروس گرفته كه يك پيراهن عروس را مي‌شود ده عروس بپوشند. از نان گرفته، از انرژي گرفته، از كاغذ گرفته، از پژوهش‌هاي دانشگاه گرفته، از منار مسجدها گرفته، اگر اين مسجد‌ها كه محراب شيك دارند، اگر پول محراب را به يك روستايي بدهند، ما روستايي داريم كه با دو ميليون مسجددار مي‌شود. ما مناطق زيادي داريم. جمعيت‌هاي زيادي داريم كه مسجد ندارند، آن وقت در يك مسجد مثلاً ميليون‌ها تومان خرج منار مي‌كنند. خرج محراب مي‌كنند. مذهبي و غير مذهبي، طاغوتي و ياقوتي، حوزه و دانشگاه، زن و مرد، خانه و اداره، شهرداري و دولت، همه با هم به يك نحوي اسراف مي‌كنيم. يك الا مي‌گويم. چون ممكن است افرادي باشند كه در يك اداره در يك خانه اسراف نكنند. خدايا من خودم هم اسراف كردم. دقيقه‌هاي عمرمان را آتش زديم. خدايا هرچه اسراف كرديم گذشته‌ي ما را ببخش و از اين به بعد توفيق بده كه در عمر، مال، آب، برق، كتاب، استاد، فكر، كتابخانه، خيابان و در تمام كارها به ما توفيق بده كه از اين گناه كبيره‌ي اسراف دوري كنيم. («أَنَّ الْمُسْرِفينَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ») (غافر/43) يك، دو، سه! سه بار با هم بخوانيد. اسراف گناه كبيره است و مسرف اهل آتش است. اين همه گرسنه، درست نيست كه ما اينقدر پرخوري و ولخرجي كنيم. در جامعه ما اين همه آدم محتاج است.

بار ديگر تولد امام رضا(ع) را تبريك مي‌گويم. اميدوارم كه همه‌ي ما توفيق داشته باشيم كه به سخنان قرآن و روايات گوش بدهيم و دلسوز جامعه باشيم. آدم ولخرج پيداست كه دلسوز جامعه نيست. مي‌گويد: به درك كه مردم گرسنه هستند. من مدل ماشينم را عوض كنم. من مدل صندلي و خانه را عوض كنم. مردم گرسنه شدند طوري نيست. از اين پيداست كه آدم مسرف يا از فقرا غافل است يا به فقرا توجه ندارد و بي‌خيال است. غافل باشد بد است. بي‌خيال هم باشد بد است. ما بايد دلمان براي ديگران بسوزد. امام رضا ديد كه يك ميوه‌اي را ناقص خوردند و دور انداختند. برداشت و فرمود: چرا تا آخرش نخوردي؟ شما شكمتان سير است. افرادي هستند كه به همين مقدار ميوه كه دور انداخته‌ايد چشم دارند. بنده به كشوري رفتم. ديدم سگ‌ها و گربه‌ها و آدم‌ها به دنبال استخواني كه دور انداخته بودند، دويدند. هنوز گرسنه زياد داريم. اين همه ولخرجي درست نيست.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2239
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست