responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2229


1- ماه رمضان، ماه عفو و گذشت
2- دفع بدی‌ها، با کارهای خوب
3- گذشت یوسف از خطای برادران
4- گذشت همسران از خطای یکدیگر
5- عفو قاتل یا تخفیف در مجازات
6- پاداش خداوند به گذشت از دیگران
7- عفو در هنگام قدرت و پیروزی

موضوع: گذشت از دیگران، دریافت رحمت الهی
تاريخ پخش: 08/03/97
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما احاط به علمه
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

در این جلسه حدوداً نیم ساعتی، موضوع بحثی که می‌خواهم برای شما بگویم، عفو و گذشت است. از آیات قرآن چهارده آیه انتخاب کردم، از تذکراتی که در این مسأله هست باز نکاتی را جمع آوری کردم.

1- ماه رمضان، ماه عفو و گذشت

در ماه رمضان که ماه عفو است و خدا عفو و رحیم است نمی‌خواهید ما هم عفو کنیم؟ بله حالا کسی یک فحشی داده است. یک کسی نزد من آمد و گفت: آقای قرائتی! غیبتت را کردم. حلال کن! گفتم: حلال. گفت: نمی‌پرسی چه گفتم؟ گفتم: اینقدر تو در قیامت گیر هستی که دیگر گیر من یکی نباشی. برو باقی مشکلاتت را حل کن. مردم گیر هستند دیگر گیر ما نباشند. گیر جوانی‌شان، گیر درآمدشان، گیر مصرفشان، وقتی مردم گیر هستند دیگر شما گیر نده به آدم‌هایی که خودشان گیر هستند. از همه چیز سؤال می‌شود، از عمر، از درآمد، مصرف، بنابراین تصمیم بگیریم امشب جلسه ما با برکت باشد. هرکس به ما ظلمی کرده، متلکی، جوکی، تحقیری، در سایتی، اس ام اسی، اگر ظلمی به ما کرده او را ببخشیم. در خانه امام رضا هستیم. ثواب بخشش این را هم به امام رضا هدیه کنیم. بگو: یا امام رضا چون خانه تو آمده بودم، به شکرانه اینکه زوار و مهمان تو بودم، یا به شکرانه اینکه ماه رمضان را درک کردم. یا به شکرانه نعمت‌هایی که خدا به من داده، من افرادی را که به من ظلم کردند را بخشیدم.

2- دفع بدی‌ها، با کارهای خوب

اما آیات، آیه اول قرآن می‌گوید: «ادفع بالتی» قاری: (ادْفَعْ‌ بِالَّتِي‌ هِيَ‌ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ) (مؤمنون /96) این سیئه یعنی بدی، سیئه را دفع کن، «بالحسنه». «ادْفَعْ‌ بِالَّتِي‌ هِيَ‌ أَحْسَنُ» یعنی نگو حالا که او فحش داد، به من فحش دادی، خودتی، ننه‌ات است، بابایت است، جد و آبادت است. یک حالتی به من بده که اگر کسی با من بد رفتار کرد، من انتقام نکشم. این آیه اول.
آیه دوم، ماه خدا، سر سفره خدا، ببینیم قرآن چه می‌گوید؟ آیه دیگر می‌گوید: (وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَة) (رعد /22) می‌گوید: آدم‌هایی خوب هستند که سیئه و بدی را با حسنه دفع می‌کنند. نمی‌گوید: حالا که چنین شد پس من هم چنین خواهم کرد. «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَة» یعنی با خوبی.
آیه سوم، خداوند دستور می‌دهد (خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ) (اعراف /199)«خذ العفو» یعنی عفو را بگیر، چرا انتقام می‌گیری؟ عفو را بگیر. چرا روحت کوچک است؟ آخر روح که کوچک است مثل روده تنگ هسته انار درونش گیر می‌کند. به پیغمبر چقدر دری وری می‌گفتند؟ 1- تو شاعر هستی. 2- کاهن هستی. همه کلماتی که می‌گویم در قرآن هست. 3- ساحر هستی، سحر می‌کنی. 4- مسحور هستی، کسی دیگر تو را سحر کرده است. گاهی می‌گفتند: تو مردم را سحر می‌کنی، گاهی می‌گفتند که کسی تو را سحر کرده است. شاعر، کاهن، مجنون هستی، دیوانه و جن زده هستی. (يُعَلِّمُهُ‌ بَشَر) (نحل /103) این حرف‌ها از خودت نیست و کسی یادت داده است. (أَعانَهُ‌ عَلَيْهِ‌ قَوْمٌ آخَرُونَ) (فرقان /4) یک تیمی پشت پرده به تو کمک می‌کنند. همه چیزی می‌گفتند. زمان جنگ 43 رادیو به امام جسارت می‌کرد و از صدام تجلیل می‌کرد. «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ» حالا گاهی عفو در مال است، گاهی آبرو است. گاهی هم نه، بدهکار است. قرآن می‌گوید: «وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ» قاری: (وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى‌ مَيْسَرَةٍ) (بقره /280) ندارد، چکش برگشته است. برگه نزن و زندانش نکن یک مهلت به او بده. «وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ» اگر طرف گرفتار عسرت و فقر و بی پولی و ورشکستگی شده است، «فَنَظِرَةٌ إِلى‌ مَيْسَرَةٍ» یعنی منتظرش بگذار و بگو: هروقت داشتی بده.

3- گذشت یوسف از خطای برادران

از یوسف یاد بگیرید. برادران یوسف به یوسف گفتند: غلط کردیم. (إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ‌) (یوسف /97) بد کردیم تو را در چاه انداختیم. ما را ببخش. یوسف گفت: (قالَ لا تَثْرِيبَ‌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ) (یوسف /92) یعنی همین الآن شما را بخشیدم. نگو: خوب حالا تو برو ببینیم، من فکرهایم را بکنم. یوسف را برادرهایش در چاه انداختند، از چاه که بیرون آمد و سالها گذشت، آمدند گفتند: غلط کردیم، گفت: شما را بخشیدم. حتی نسبت به آدم‌های منحرف، قرآن می‌گوید: (قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ‌ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ) (جاثیه /14) قاری: «قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ‌ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِيَ قَوْماً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ».
«قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا» به مؤمنین بگویید: شما، «يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ‌ لا يَرْجُونَ» شما حتی غیر مسلمان‌ها را هم ببخشید. خوب… در مکه پیغمبر مبعوث شد. خفقان و بت پرستی حاکم بود. بعضی از مردم مسلمان می‌شدند، پیغمبر مجبور شد برود به مدینه هجرت کند. زنها نمی‌آمدند. می‌گفتند: اینجا خانه داریم، فامیل داریم، آشنا داریم، مدینه غریب هستیم. مردها به خانمشان گفتند: ببین، ما هجرت می‌کنیم به عشق اسلام به مدینه می‌رویم اما اگر بعداً شما پشیمان شوید بیایید، شما را راه نمی‌دهیم. حالا که شما نمی‌آیید با ما به مدینه برویم، پس بمانید که بمانید. آیه نازل شد نه! درست است بعضی از زن‌ها و اولادها دشمن هستند و شما را از هجرت باز می‌دارند، اما در عین حال شما انتقام نکشید. حالا فعلاً تحت احساساتش هستند، نمی‌آید و همراه شما هجرت نمی‌کند اما شما اینطور نگویید که حالا که نیامدی، من هم دیگر… حالا زن عصبانی می‌شود و خانه پدرش می‌رود. نه! حالا که رفت خانه باباش، ما دیگر سراغش نمی‌رویم، باشد خودش بیاید. بابا حالا غیظ کرده و رفته خانه بابایش، برو یک دسته گل و یک جعبه شیرینی بگیر، برو بیاورش. نه! زنی که رفت بیرون، باید تا آخر عمرش بیرون باشد. چرا؟

4- گذشت همسران از خطای یکدیگر

کینه برای چه؟ قرآن آیه دارد، (يا أَيُّهَا الَّذِينَ‌ آمَنُوا إِنَ‌ مِنْ‌ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ) (تغابن /14) بعضی از همسرها بعضی از بچه‌ها، دشمن هستند و شما را از کار خیر باز می‌دارند. اما شما انتقام نکش. (وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ) (تغابن /14) «تعفوا» یعنی عفو کنید. درست است این خانم یک زمانی بد کرده است. اما تو مرد هستی، او را عفو کن. «فاعفوا» تقصیرات خانم را بگذر. «تَصْفَحُوا» صفحه را برگردان و سرزنش نکن. «وَ تَغْفِرُوا» اصلاً از ذهنت پاک کن.
نشسته می‌گوید: یادت هست شانزده سال پیش گفتم: برو انگور بخر، غوره خریدی؟ یادت هست 24 سال پیش گفتم: لباس بخر، لباس دست دوم پوشیدی؟ عوض اینکه شیرینی‌ها را بگویند، هی نبش قبر می‌کنند، ناخنک می‌زنند و عیب‌های همدیگر را می‌گویند. این عیب او را می‌گوید و او عیب این را می‌گوید. این زندگی است؟ پوست شکم را خدا می‌توانست مثل شیشه خلق کند که همه بفهمند افطار چه خورده است. پوست شکم را طوری قرار داده که نان خالی بخوری یا بهترین غذا پیدا نیست. از خدا یاد بگیر.
آیاتی دیگر، بچه‌ها، یعنی بچه‌های یعقوب از یوسف عذرخواهی کردند. از یعقوب هم عذرخواهی کردند. یوسف گفت: همین امروز، همین الآن تو را بخشیدم. ولی یعقوب گفت: باید بعداً شما را می‌بخشم. (قالَ سَوْفَ‌ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي) (یوسف /98) یعنی در آینده استغفار می‌کنم. می‌گویند: منتظر بود شب جمعه شود، چون دعا در شب جمعه اثر بیشتری دارد.
خدا رحمت کند مرحوم آقای فلسفی را. یک معنا هم ایشان می‌کرد. می‌گفت: یوسف چون جوان بود، جوان زود می‌گذرد. گفت: همین الآن شما را بخشیدم. برادرهایش را بخشید. اما یوسف پدر بود، سالمند یک مقدار راضی کردنش مشکل است. خیلی از عیب‌هایی که ما عیب می‌بینیم عیب نیست ولی پدر خیال می‌کند عیب است با بچه‌هایش بد می‌شود. در همین حرم امام رضا یک پیرمردی نزد من آمد. پیر هم نبود، میانسال بود. گفت: حاج آقا بچه‌ها بی حیا شدند. در تلویزیون بگو، خیلی بی حیا شدند. گفتم: حالا خبری بوده؟ گفت: بله، پسر من نامزدی دارد، با اینکه محرم و صفر است، این گاهی می‌رود نامزدش را می‌بیند. گفتم: اینجا حرم امام رضا است. تو خودت در این محرم و صفر با خانمت حمام نمی‌روی؟ گفت: چرا. گفتم: اگر بناست حیا کند، تو حیا کن. شصت ساله حیا نمی‌کند، به بچه 25 ساله‌اش می‌گوید: حیا کن! اصلاً حیا ندارد. محرم و صفر مشکلی نیست. زوار است، مشکلی نیست. پدر گفت: در آینده دعا می‌کنم، ولی پسر گفت: فوری. یعنی جوان یک لطافتی دارد زود جوش می‌خورد. مثل شاخه درخت، شاخه‌های درخت چون باریک است، زود پیوند می‌خورد. این تنه‌های درخت که چوبش سفت است دیگر پیوند نمی‌خورد.
یک آیه در قرآن داریم می‌گوید: «وَ الْكاظِمِينَ‌ الْغَيْظَ» قاری: (وَ الْكاظِمِينَ‌ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ) (آل عمران /134) غیظت گرفت، قورتش بده. «وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ» نگفته: «و العافین عن المؤمنین». «و العافین عن المؤمنین» نه! هرکس بود او را ببخش.

5- عفو قاتل یا تخفیف در مجازات

یک آیه داریم در قرآن آیه عجیبی است. یک کسی یک نفر را کشته است. حالا قاتل را باید کشت، عمداً کشته است. می‌گوید: در عین حال چند تا مسأله هست. الله اکبر! این را حقوقدانان کره زمین جمع شوند، دکترای حقوق از کشورهای دنیا، من با بعضی از اینها که دکترای حقوقشان از غرب است، این آیه را گفتم، گفت: یک چنین چیزی در حقوق بشر نداریم. می‌گوید: (فَمَنْ‌ عُفِيَ‌ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْ‌ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ ذلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ) (بقره /178) لطیفه را گوش بدهید یک مقدار فنی است. کسی کسی را کشته است، قاتل است. اسلام اجازه داده قاتل را بکش! اما در عین حال می‌گوید: «فَمَنْ‌ عُفِيَ» باز هم عفو یادت نرود. «عُفِیَ» از عفو است. باز می‌گوید: «من أخیه» از برادرت، یعنی با اینکه قاتل است اما باز هم برادر است. مؤمن و مسلمان که هست. مسلمان‌ها با هم برادر هستند ولو یکی قاتل باشد. می‌گوید: برادرت است. «فَمَنْ‌ عُفِيَ‌ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْ‌ءٌ» اگر کمی به دلیلی عفوی شد، «فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ» کلمه معروف را آورده است. یعنی از راه عرف خارج نشوید. «وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ» اگر عوض قتل بنا شد خون بهاء بدهد و پول بدهد زیادی از او نگیر. «ذلِكَ تَخْفِيفٌ» من به شما تخفیف دادم. قاتل را یا بکشید، یا اگر کوتاه آمدید پولی کنید دیه بدهد. «تخفیفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ» در این آیه پنج کلمه هست. عفو، «فَمَنَ عُفِیَ»، برادر «من أخیه»، معروف «فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ»، «وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ» پول را با احسان رد کن. «ذلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ» در آیه‌ای که می‌گوید: با قاتل برخورد می‌کنی، در یک آیه یک سطری شش تا لغت محبت آورده است. قاتل است و برادر مرا کشته است، من می‌توانم او را بکشم. اما می‌گوید: 1- باز هم برادر است. 2- عفو، 3- کوتاه بیایید. 4- تخفیف بدهید. خدا تخفیف داده. رحمت فراموش نشود. در آیه بکش، بکش، شش تا واژه عاطفی به کار رفته است. دکترای حقوق بیایند ببینند ما چه می‌گوییم. در قرآن ما چه آیه‌ای است؟ آیه‌ای که تندترین آیات است که می‌گوید: برخورد با قاتل، دور از عفو نباشد. دور از برادری نباشد. تخفیف را بپذیرید. رحمت را فراموش نکنید. با احسان باشد. با معروف باشد. در آیه بکش بکش اینقدر است. خیلی مهم است. نداریم. حقوق بشرها که آروغ می‌زنند. حقوق بشری نیست. انگار در یمن اصلاً اینها بشر نیستند کشته می‌شوند. انگار فلسطین بشر نیست. افغانستان بشر نیست. بشر همین چهار تایی هستند که در آمریکا هستند. سراغ آیه بعدی برویم.
می‌گوید: اگر ببخشی، خدا هم تو را می‌بخشد. (إِنْ تُبْدُوا خَيْراً أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ عَفُوًّا قَدِيراً) (نساء /149) آفرین… «تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ» یعنی اگر بدی مردم را «تعفوا» عفو کنید، «فَإِنَّ اللَّهَ كانَ عَفُوًّا قَدِيراً» کار خدایی کردی و خدا هم مقابله به مثل می‌کند، خدا هم تو را می‌بخشد. عفو کنید، عفو می‌شوید. ببخشید، بخشیده می‌شوید. مشابه این یک آیه دیگر داریم (وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ) (نور /22) ببخشید، مگر نمی‌خواهید خدا شما را ببخشد؟ تو هم مردم را ببخش، چه اشکالی دارد؟ آقا بخشیدم! خدایا من اینها را بخشیدم، تو هم ببخش!

6- پاداش خداوند به گذشت از دیگران

اگر کسی عفو کند، (فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ) (شوری /40) اگر کسی عفو کند و اصلاح کند «‌فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» قاری: «فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ‌ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» یعنی اینطور نیست که دو برابر و ده برابر و بیست برابر و صد برابر، ندان و نپرس! «فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» اینها آیاتی بود که چند تا را نوشتیم. اما عفو باید عمومی باشد. از ظالم هم عفو کن. آقا به من ظلم کرده، معلوم است اگر ظلم نکند که بخشیدن نمی‌خواهد. ظلم کرده ولی او را ببخش. حدیث داریم «تُعطى‌ مَن‌ حَرمك» محرومت کرده ولی تو به او ببخش. «و تَصِل مَن قطعك» او قطع رابطه کرده، تو برو با او وصلت کن. «تَعفُو عمّن ظلمك‌» به تو ظلم کرده باز هم او را عفو کن. در عفو هم بالاترین مرحله را پیش بروید. هم ببخشید، «تعفوا» هم سرزنش نکنید «تصفحوا»، هم به روی خودتان نیاوید، «تغفروا» آخر بعضی وقت‌ها می‌گویند: خیلی خوب بخشیدم برو گمشو! می‌گوید: بخشیدم. ولی باز محل نمی‌گذارد. خداوند تواب هست و رحیم هم هست. ممکن است یک کسی را از زندان ببخشند و به مناسبت عید غدیر و عید نوروز آزادش کنند اما دیگر دوستش ندارند. اما خدا می‌گوید: هم آزادت می‌کنم و هم دوستت دارم. (يُحِبُ‌ التَّوَّابِينَ) (بقره /222)‌ نمی‌گوید: «یحبّ التائبین»، «يُحِبُ‌ التَّوَّابِينَ» یعنی با اینکه بارها گناه کردی، بارها عذرخواهی کردی، باز هم «یُحِبّ» دوستت دارم. الله اکبر!
امام سجاد شب عید فطر برده‌هایش را آزاد می‌کرد و برای هر برده‌ای یک پرونده داشت. چون امام حسین را که کشتند خفقانی بود که دیگر اهل‌بیت هیچ نقشی نداشتند، فقط امام سجاد کاری که می‌توانست بکند گاهی لا به لای دعاها حرفش را بزند، گاهی هم برده بخرد به اسم برده داری با برده‌ها کار بکند. مثلاً امام سجاد می‌دید طاغوت آمد، همه به احترام طاغوت بلند شدند. بگوید: آقا این طاغوت است. بلند نشوید، احترام نکنید. امام حسین را تکه تکه کردند در کربلا، امام سجاد را هم می‌کشند. امام سجاد دعا می‌کرد. صحنه را که می‌دید می‌گفت: خدایا، اگر طاغوتی آمد و من بلند شدم، مرا ببخش! اگر طاغوتی آمد و من به او لبخند زدم مرا ببخش، اگر دوات طاغوتی را جوهر ریختم مرا ببخش، اگر قلم نوشتن طاغوت را تیز کردم، مرا ببخش. هی می‌گفت مرا ببخش. قالب، قالب دعا بود.‌ یعنی مردم کار شما غلط بود که خندیدید. دواتش را جوهر کردید. قلمش را تیز کردید. پیش پایش بلند شدید. یعنی حرف‌هایش را امام سجاد لا به لای دعاها می‌زد.
یک مثلی دارم برای شما بگویم. زمان شاه یک عالمی را در زندان انفرادی کردند. زندان انفرادی جوان‌ها در جریان باشید، مثل دوش حمام یک نفری است. یک روزنه‌ای داشت همدیگر را می‌دیدند، از روزنه بیرون را می‌دیدند. این عالم می‌گفت: من نگاه کردم دیدم یک عالم دیگر را گرفتند، از علمای ایران دارند می‌برند زندان انفرادی. من خواستم بگویم: رفیق سلام علیکم، ناراحت نباشی، من هم اینجا هستم. از این سوراخ به او بگویم من هم اینجا هستم و یک مقدار دلداری‌اش بدهم تنها نیستی. گفتم: سلام علیکم! آقای فلانی، من هم اینجا هستم. حالت چطور است. ناراحت نباشی. آمد گفت: آقا، شما حق نداری صحبت کنی. زندانی انفرادی نمی‌تواند با کسی تماس بگیرد. ایشان گفت: ما چطور پیغام بدهیم. این میر غضب مسئول زندان ایستاده، من هم می‌خواهم دلداری به او بدهم. می‌گفت: شروع به قرآن خواندن کردیم. کفت: هرچه می‌خواهی قرآن بخوان. یک خرده قرآن خواندیم لا به لای قرآن گفتم: ای رفیق صدیق! من هم اینجا هستم. ناراحت نباش، سه روز تو را نگه می‌دارند، چند تا شلاق می‌زنند، میبرند سؤال می‌کنند. در محاکمه اینطور سؤال می‌کنند، اینطور جواب بده. می‌خواست تمام فرمول‌ها را رد کند، لا به لای آیه‌های قرآن (إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ‌ السَّماواتِ‌ وَ الْأَرْضَ‌ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‌ عَلَى الْعَرْشِ…) (اعراف /54) «… ایها الصدیق أنا بخدمتکم» رفیق ما اینجا هستیم. «و إِذا جاؤُوا بک الی المحاکمه» تو را برای محاکمه می‌برند. «و سئلوا عنک فقل فی جوابهم» چنین سؤال می‌کنند تو چنین بگو. «و اذا سئلوا فقل فی جوابهم و ان سئلوا فقل فی جوابهم ادعوا ربکم تضرعاً و خفی» لا به لای آیه‌های قرآن بر آهنگ قرآن تمام فرمول‌ها و برنامه‌های زندان را از این سوراخ رد کرد. این طرح برای امام سجاد است. امام سجاد می‌خواسته حرف بزند، حوزه علمیه نبوده، حکومت نبوده، یار نبوده، فقط کشتند. لذا امام سجاد دعا می‌خواند و تمام حرف‌هایش را لا به لای دعاهایش می‌زد. همه امامان ما همین بودند.
امام دهم، امام هادی یک نامه می‌خواست بدهد، نمی‌توانست رد کند. این نامه را لوله کرد، مثل سیگار، عصایی داشت، درون عصا را خالی کرد. این نامه را در این چوب عصا جاسازی کرد. کتمان کرد و به یکی از اصحابش گفت: به فلان منطقه برو و این عصا را به فلانی بده. این بنده خدا نمی‌دانست درون عصا چیست. در راه که می‌رفت با کسی دعوایش شد و عصا را بلند کرد و زد، چوب درونش خالی بود، عصا شکست و نامه لو رفت. گفت: این نامه چیست؟ امام دهم دعوایش کرد. گفت: ما در زمانی هستیم که نمی‌توانیم یک نامه رد کنیم. چرا دعوا کردی؟ گفت: من نمی‌دانستم درونش نامه است. امام سجاد…
یکی از راه‌های امام سجاد برای حفظ مکتب اهل‌بیت خریدن برده بود. حوزه علمیه و نماز جماعت تعطیل است. درس و بحث و خطبه و سخنرانی و رفت و آمد تعطیل، فقط برده بخر. امام سجاد هم برده می‌خرید، در خانه با برده‌ها کار می‌کرد، شب عید فطر هم همه را آزاد می‌کرد. یعنی یک دانشکده‌ای بود که فارغ التحصیلش شب عید فطر بود. یعنی یک دانشکده‌ای بود که فارغ التحصیلش شب عید فطر بود. همه را عفو می‌کرد.

7- عفو در هنگام قدرت و پیروزی

اگر قدرت دارید عفو کنید. (الْعَفْوُ زَكَاةُ الظَّفَرِ) (نهج البلاغه، حكمت 211) به شکرانه‌ی اینکه تو پیروز شدی، عفو کن. دنباله بحث عفو، برکات عفو، عفو کینه را برطرف می‌کند. «تعافوا تسقط الضغائن بينكم»‌ (كنز، خ 7004) اگر همدیگر را عفو کنید کینه‌ها برطرف می‌شود. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «رَبَّنا لا تَجْعَلْ‌ فى قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذينَ آمَنُوا» (حشر /10) قاری: «رَبَّنا لا تَجْعَلْ‌ فى قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذينَ آمَنُوا و اغفر لنا ربّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» دعا می‌کند که خدایا کینه کسی در دلم نباشد. آقا اگر من یک لیوان آوردم و گفتم: شیرش کن! شربت و چای کن، اگر در این لیوان مگس، سوسک، کاغذ، پر کاه و غبار باشد، شما هم نمی‌کنی. می‌گویی: بابا این لیوان بهداشتی نیست. ما با این قلب شب قدر نزد خدا می‌گوییم: خدایا، این قلب مرا پر از ایمان کن. بابا پشه درونش است. تو خواهر، با خواهرت قهر هستی؟ با پسرعمویت قهر هستی؟ با پسرخاله‌ات قهر هستی؟ قلبی که کینه دارد این لیاقت ندارد که خداوند شب قدر چیزی درونش بریزد. ظرف را بشویید خدا شیرش می‌کند. قرآن اول می‌گوید: ظرفت را بشوی. «يُزَكِّيهِمْ» بعد می‌گوید: (وَ يُعَلِّمُهُم‌) (آل‌عمران /164) ظرفت را بشوی و من شیرش کنم. «لا تَجْعَلْ‌ فى قُلُوبِنا»
عمر طولانی می‌شود. حدیث است، (من كثر عفوه مد في‌ عمره) (كنز الفوائد، ج 1، ص 135) اگر کسی دیگران را ببخشید، عمرش طولانی می‌شود. خدا عزت به او می‌دهد، «فَإِنَّ الْعَفْوَ لا يَزِيدُ الْعَبْدَ إِلا عِزّاً» (كافي، ج 2، ص 108) اگر دیگران را ببخشی خدا به تو عزت می‌دهد. حدیث داریم. رحمت خدا بر شما نازل می‌شود. «بِالْعَفْوِ تَنْزِلُ الرَّحْمَةَ» (غرر الحكم، ص 246) اگر دیگران را عفو کنی، رحمت دارد. خدا دوستت دارد. «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُ‌ الْمُحْسِنِين‌» (بقره /195) نصرت و امداد الهی نازل می‌شود.
یک آقایی پیش نماز بود، تصمیم گفت به جای سوره قل هو الله، سوره نوح را بخواند. سوره نوح یک صفحه و نیم است، اولش هم «انا ارسلنا نوحا» است. یعنی ما نوح را فرستادیم. گفت: «غیر المغضوب علیهم و الضالین. بسم الله الرحمن الرحیم، انا ارسلنا نوحا» باقی‌اش را یادش رفت. «انا ارسلنا نوحا» ما حضرت نوح را فرستادیم. «انا ارسلنا نوحا»، هی گفت، ببینید باقی‌اش یادش می‌آید. یک نفر گفت: آقا نوح نمی‌رود یک پیغمبر دیگر! چرا… هی شما می‌گویی: «انا ارسلنا نوحا» نوح را فرستادیم، نوح نمی‌رود یک پیغمبر دیگر. من هم نمی‌توانم این حدیث را بخوانم، یک حدیث دیگر. طلبی که شما از ما ندارید. آقای فلسفی یاد ما داده که هیچوقت نگویید هشت حدیث، برای اینکه یکی یادت برود، مردم می‌گویند: هشتمی چه شد؟ بگو چند حدیث که اگر یکی را نگفتی به مردم بدهکار نباشی. خوب شد نگفتیم چند تا! این برکات عفو است.
در قیامت هم روایت داریم پیغمبر در معراج غرفه‌هایی را دید در بهترین منطقه بهشت گفت: اینها برای کیست؟ گفت: اینها برای کسی است که مردم را عفو می‌کنند. حدیث داریم تجاوز از ذنوب مردم، یک کسی خلافی کرده او را ببخشی، خداوند عذاب را از شما دور می‌کند. امشب چه دارم می‌گویم؟ بیایید یکدیگر را عفو کنیم.
پسر شما خلافی کرده جوان است، می‌خواهی با او چه کنی؟ اگر بنا باشد چون شما پدر هستی خلاف نظر شما عمل کرده با او قهر کنی، امام‌ها هم باید با ما قهر کنند چون امیرالمؤمنین پدر ما است. «أنا و علی أبوا هذه الامه» پس باید پیغمبر و حضرت علی هم ما را کنار بزنند. بنا نیست هرکس یک خلاف کرده، نه این دین ندارد، چرا دین ندارد؟ نمی‌دانی حجابش چطور است؟ نمی‌دانی درآمدش چطور است؟ نمی‌دانی زبانش چیست؟ حالا یک نقصی دارد ولی می‌شود گفت: بی دین است؟ همه اینهایی که یا الله می‌گویند، دین دارند. یا حسین می‌گویند دین دارند ولی دین درجه دارد. بعضی همین مقدار دین دارد که روز عاشورا پیراهن سیاه می‌پوشد. بیش از این دین ندارد. بعضی‌ها غیر از اینکه پیراهن سیاه می‌پوشد عزاداری هم می‌کند، نماز هم می‌خواند، بعضی هم خمس می‌دهند. بعضی به فقرا هم کمک می‌کنند. دین حدیث داریم ده مرحله دارد. حدیث داریم آنهایی که دینشان پر رنگ است، سر به سر دین ضعیف‌ها نگذارند. حدیث داریم دینش ضعیف است ولی سر به سرش نگذار. عفو!
شما که نماز شب می‌خوانی البته دو رقم نماز شب داریم. یک نماز شب آسان داریم پنج تا دو رکعت، یک، یک رکعت! بی «قل هو الله» هم می‌شود خواند. یک نماز شب طولانی داریم که یک رکعت آخر سیصد مرتبه «العفو» می‌گویی. خدایا مرا ببخش. «العفو، العفو، العفو» تو که به خدا سیصد بار می‌گویی: ببخش، ببخش، ببخش! خوب تو هم ببخش، ببخش! اگر عفو خوب است، خودت هم انجام بده. درست نیست ما سیصد مرتبه به خدا می‌گوییم ما را ببخش،خودمان برادرمان را نمی‌بخشیم. خواهر و فامیل و همسایه و شریک و شاگرد را نمی‌بخشیم.
بیایید تصمیم بگیریم، در آستانه شب قدر هستیم، ببخشیم. آخر مرا ضایع کرده است. مگر عزت دست اوست؟ «الهی بیدک لا بید غیرک زیادتی و نقصی» زیادی انسان‌ها و ضعف انسان‌ها دست خداست. دست این نیست که او آبروی مرا برده است. کسی نمی‌تواند آبروی کسی را ببرد. بله، (إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ‌ عَنِ‌ الَّذِينَ آمَنُوا) (حج /38) منافقین جمله‌ای می‌گفتند. بهشتی بهشتی! طالقانی را تو کشتی! الآن منافقین سی سال است در به در هستند و بهشتی هم سی سال است عزیز است. اینطور نیست که با یک شعر و یک جوک و یک تمثیل و یک کاریکاتور آبروی کسی را بریزیم. در قرآن است «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ‌ عَنِ‌ الَّذِينَ آمَنُوا» خدا از مؤمنین دفاع می‌کند. یعنی در و دیوار جمع شوند، همه جمع شدند پیغمبر را بکشند، یک تار عنکبوت دم غار آمد، سالم ماند. خدا از مؤمنین دفاع می‌کند. ما باید سعی کنیم ایمان داشته باشیم. بس است… بیایید همین جا که نشستید نیت کنید. هرکس به شما ظلم کرده او را ببخش. می‌گوید: نمی‌توانم ببخشم. آخر پس چرا به خدا می‌گویی: خدایا تو را ببخشد؟ اگر دوست داری خدا تو را ببخشد، تو هم مردم را ببخش.
خدایا در قلب ما کینه هیچ مسلمانی را قرار نده. اینهایی که به ما به نحوی ظلم کرده‌اند ببخش. به آنها هم توفیق توبه مرحمت بفرما. خودت هم هر لغزشی از ما سراغ داری ببخش و بیامرز. هرچه شب قدر برای خوبان تاریخ مقدر می‌کنی به آبروی همان خوب‌ها همه آنها را برای همه ما مستجاب بفرما. زمانی که قرار است جان ما را بگیری و نفس آخر را بکشیم، لحظه آخر ما زمانی باشد که دین و گناه به گردن ما نباشد. آرزومندان را نصیب بفرما. ما را در همه خیرهای هستی شریک بفرما.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2229
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست