responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2177

موضوع: قياس در دين، مقايسه‌هاي نابجا

تاريخ پخش: 73/01/18

بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
بحمدالله هر سال كه پيش مي‌رويم كارهاي هنري و مذهبي و فرهنگي گسترش بيشتري پيدا مي‌كند يكي از كارهاي بسيار خوبي كه قرآن از مهجوريت بيرون بيايد انس با قرآن تلاوت و تجويد قرآن است الحمدالله در بسياري از شهرها دارالقرآن و مكتب‌هاي خوبي شده است.

1- قياس‌هاي باطل

بحث امروز ما بحث قياس و مقايسه است قياس يك بحث فني فقهي است من براي اينكه آنرا روان كنم مي‌گويم مقايسه‌هاي بجا و نابجا، مقايسه همه جا درست نيست يك كسي گفت گوشم درد مي‌كند گفت برو بكش گفت چرا؟ گفت من دندانم درد مي‌كرد رفتم كشيدم خوب دندان چه ربطي به آن دارد اين مقايسه غلط است يك پزشك اجازه نمي‌دهد هر كس مريض شد همين قرص را بخورد نبايد مقايسه كنيم.

2- قياس در اعتقادات

خطر مقايسه در توحيد، در نبوت، در معاد، بعضي‌ها خودشان نمي‌توانند مي‌گويند خدا چطور مي‌تواند؟ حضرت نوح مي‌گفت‌اي مردم ايمان بياوريد دنيا غرق مي‌شود طوفان مي‌آيد مي‌گفتند چطوري؟ چون خودش قدرت ندارد مي‌گويد خدا هم قدرت ندارد چون خودش به بن بست مي‌رسد خيال مي‌كند كه خدا هم به بن بست مي‌رسد. اگر كسي قدرت خدا را با قدرت خودش قياس كند مايوس مي‌شود مي‌گويد من كه بريدم لابد همه درها بسته شد تو بريدي اما هزار تا در مي‌تواند باز باشد.
در نبوت، به پيغمبرها مي‌گفتند تو يكي ما هم يكي (بَشَرٌ مِثْلُنا) (شعرا /154) يعني پيغمبر را با خودشان مقايسه مي‌كردند خود پيغمبر هم مي‌گويد بله من از نظر نفس كشيدن و راه رفتن و غذا خوردن مثل شما هستم اما به من وحي مي‌شود به شما وحي نمي‌شود دو تا كله مثل هم هستند يك كله مي‌فهمد ولي يك كله نمي‌فهمد. آدمهايي كه خودكشي مي‌كنند بر اثر همين مقايسه‌هاست به جايي مي‌رسد كه نمي‌تواند كاري بكند مي‌گويد حالا كه نمي‌دانم چه كنم پس هيچ راهي وجود ندارد پس خودم را بكشم نه آقا تو راهي را سراغ نداري خدا مي‌تواند هر لحظه هزار راه را بوجود بياورد. راجع به معاد مثلاً ما نمي‌توانيم استخوان مرده را زنده كنيم مي‌گفت مگر مي‌شود استخوان‌هاي مرده را زنده كند پس مقايسه خطر دارد.
مقايسه كنيم عمل خودمان را با عمل اولياء، دو نفر كشاورز در آبياري با هم دعوايشان شد رفتند پيش پيغمبر كه قضاوت كند حضرت حرفهاي دوتا را گوش داد و گفت حق با ايشان است اتفاقاً آن كسي كه ذي حق بود از فاميل‌هاي پيغمبر بود يكمرتبه گفت بله شما از فاميل‌ات حمايت مي‌كني آيه نازل شد شما پيغمبر را با خودت مقايسه مي‌كني شما پارتي بازي مي‌كني خيال مي‌كني كه پيغمبر هم پارتي بازي مي‌كند هر كسي همچين فكري بكند ايمان ندارد (فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا) (نساء /65) ايمان ندارند كساني كه مي‌گويند شما به عدالت داوري نكردي و در دلشان نق مي‌زنند. مومن كسي است كه فرمان خدا را اطاعت كند و نق هم نزند.

3- قياس در احكام عملي

در مسائل اقتصادي، مي‌گوئيم زمان شاه بانكها در آمد داشتند حالا هم ربا مي‌گيرند اسمش را كارمزد گذاشته‌اند اين مقايسه درست نيست آن سود حرام بود اين سود حلال است. گاهي در مسائل اخلاقي مقايسه مي‌كنيم مثلاً حكومت و تحكم را قاطي مي‌كنيم مي‌گوئيم مرد توي خانه حق حكومت دارد اما حق تحكم ندارد حكومت يعني با صلاح انديشي و خير خواهي مصلحت انديشي اما تحكم يعني زور گويي مرد توي خانه به خانمش زور بگويد.
يك نفر ممكن است آدم ولخرجي باشد ما خيال مي‌كنيم كه آدم سخاوتمندي است يك نفر كه هر روز كادو مي‌خرد پول خرج مي‌كند براي اين و آن اما خمس نمي‌دهد امام كاظم(ع) فرمود كسي كه خمس و زكات ندهد بخيل است گرچه صبح تا شام پول خرج كند سخي كسي است كه جايي كه به او گفتند خرج كن خرج كند.
تواضع با تملق فرق مي‌كند، تملق يعني بله قربان گويي بيخودي تواضع يعني احترام با خودي تواضع در برابر كمال است تواضع از بزرگواري است تملق از پستي است فرق مي‌كند نظافت و وسواسي بعضي‌ها توي خانه خيلي آب مصرف مي‌كنند مي‌گويند چه مي‌كني مي‌گويد آدم بايد نظيف باشد و حال آنكه اين وسوسه است. يكي از كارهاي نسل نو اين است كه لغت‌ها را با هم قاطي نكنند اسلام از نظافت طرفداري كرده است اما وسواسي نه حتي نصف ليوان آب دور بريزي اسراف است و اسراف هم گناه كبيره خيلي بايد دقت كنيم.
مي گويد من ماليات مي‌دهم خمس نمي‌دهم چه فرقي مي‌كند؟ ماليات را مي‌گيرند خمس را بايد بروي بدهي آن قصد قربت مي‌خواهد. مي‌گويد من خودم فقير با ببينم خمس‌ام را مي‌دهم چه فرقي مي‌كند؟ مقايسه مي‌كند خودش را با مرجع، آقا خودت كه دادي بله قربانگوي تو مي‌شوند مرجع تقليد كه داد احترام مرجع را مي‌گيرند مرجع مظهر دين است امام مظهر اسلام است جنابعالي مظهر اسلام نيستي مردم پول را از تو بگيريند يا از ايشان فرق مي‌كند آمريكا از تو نمي‌ترسد ولي از امام مي‌ترسد مردم نانخور تو باشند احساس حقارت مي‌كنند اما نانخور او باشند احساس حقارت نمي‌كنند آدم در خانه تو را ببوسد عارش مي‌شود اما در خانه امام را ببوسد. براي پدر تو توي سرم نمي‌زنم اما روز عاشورا براي امام حسين(ع) توي سرم مي‌زنم حسابش فرق مي‌كند. اگر مسئله فقر مسئله شكم سير كردن است ممكن است تو فقراي محله را از آقا بهتر بشناسي مسئله اين است كه اين خمس يك قدرت است و اين قدرت دست كي باشد با اين خمس چه دلهائي را بدست بياوريم چه فكري را القاء كنيم و چه جوري و چه جوري.

4- ماجراي ابوحنيفه

امام صادق(ع) به يكي از شاگردهايش كه دو سال شاگرد او بود و بعد هم يك مكتبي درست كرد(ابوحنيفه) گفت شنيده‌ام كه تو قياس مي‌كني. . . . حالا چرا قياس مي‌كنند؟ چون كسي كه دستش از توي دست اهل بيت جدا شد علم او محدود است مجبور است كه خودش يك چيزهايي را با هم مقايسه كند مثل دارو فروشي كه دارو كم است و مريض زياد هر كس مي‌آيد مي‌گويد اين دارو را داري مي‌گويد اين دوا را ندارم اما مشابه آنرا دارم داروها را با هم مقايسه مي‌كند. امام فرمود اين كار را نكن بعد چند تا مثال زد فرمود نماز مهم‌تر است يا روزه؟ گفت نماز، فرمود زنها گاهي كه نمي‌توانند نماز بخوانند اسلام فرموده روزه‌شان را قضا كنند اما نماز قضا ندارد با اينكه نماز مهم‌تر است، هر كس يك انگشت كسي را قطع كند جريمه‌اش ده تا شتر است هر كس دو تا انگشت قطع كند بيست تا هر كس سه تا انگشت قطع كند سي تا هر كس چهار تا انگشت قطع كند امام فرمود بيست تا، ساخته‌هاي انسان گاهي شكل آن يكي است اما باطن آن فرق مي‌كند. آدم كشتن مهم‌تر است يا زنا؟ گفت آدم كشتن، فرمود پس چرا در آدم كشتن دو تا شاهد كافي است اما در زنا بايد چهار تا شاهد باشد؟
اسلام مي‌فرمايد هر سال كه دوازده ماه است چهار ماه آتش بس سه ماه آن مهم است بعد اينها گفتند حالا كه ما داغ شده‌ايم بگذار توي اين دو سه ماه جنگ كنيم در عوض بجاي آن چند ماه ديگر جنگ نمي‌كنيم آيه نازل شد (إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ) (توبه /37) يعني اگر كسي خواسته باشد جابجا كند كافر است.
اول كسي كه قياس كرد ابليس بود خدا گفت به آدم سجده كن گفت (خَلَقْتَني‌ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ) (ص /76) نژاد من از آتش است نژاد انسان از خاك است نژاد من از نژاد او بهتر است، چرا قياس مي‌كني؟
بسياري از دخترهايي كه توي خانه مانده‌اند بخاطر قياسهاي غلط است مي‌گويد پدر من سوار شتر مي‌شود پدر اين سوار يابو مي‌شود در حالي كه اسلام مي‌گويد »وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ» (بقره/221) از نظر فكري و اخلاقي به هم بخورند.
امام فرمود: تو خيال مي‌كني هر چه فهميدي درست است، ما بايد براي فهميدن از خدا كمك بگيريم. گوسفند را اگر روبه قبله ذبح كنيم گوشت آن حلال و اگر روبه قبله نباشد حرام است آقا چه فرقي مي‌كند؟ نمي‌دانم، اسلام گفته است كه مسلمان بايد شكم‌اش هم خط الهي داشته باشد شهوتش هم بايد خدايي باشد مردن او هم بايد روبه قبله باشد نمازش بايد روبه قبله باشد يعني كسي كه مسلمان است بايد جهت را گم نكند اسلام مي‌گويد مسلمانها شما فقط مسلمان سر نماز نيستي تو در شكم هم مسلمان هستي چيزي كه از يك كارخانه بيرون مي‌آيد همه وسايل‌‌اش آرم آن كارخانه را دارد چه بزرگ آن و چه كوچك آن همه‌اش بايد مهر كارخانه را داشته باشد. خيلي چيزها را ما خيال مي‌كنيم كه خوب است ولي خوب نيست. امام فرمود اگر دين ما براساس قياس باشد هيچي به هيچي بند نمي‌شود.
چرا مي‌رويم مكه؟ مسلمانها بايد يك جا جمع بشوند، مي‌گويد توي اين كنگره همه جمع شده‌اند ديگر مسلمانها لازم نيست كه جمع شوند يك جا، اين حرفها نيست همانطور كه اسلام گفته است بايد عمل بشود. امام صادق(ع) «مَنْ حَكَمَ بَيْنَ اثْنَيْنِ فَأَخْطَأَ فِي دِرْهَمَيْنِ كَفَرَ» (مستدرك‌الوسائل، ج 17، ص251) اگر كسي طبق سليقه خودش بين دو نفر داوري كند طبق عقل خودش بگويد من به عقلم اين مي‌رسد ولي خدا را نمي‌دانم چه مي‌گويد اين كافر است. عبادت بايد توي مسجد حالا يك كسي جمخانه دارد يكي خانقاه دارد يكي سازمان ملل دارد آن جمع شدني كه رنگ مذهب دارد بايد نام آن مسجد باشد حرفهايي كه مي‌زنيم بايد همانطوري كه اسلام گفته است يك كسي دعا مي‌خواند گفت «يا مقلب القلوب و الابصار» (بحارالانوار،ج12،ص277) امام فرمود: «ابصار» را كه ما نگفته بوديم ما گفته‌ايم «يا مقلب القلوب» خلاصه چيزي را از خيال خودمان توي دين قاطي نكنيم.
ما نمي‌فهميم، مادر به بچه‌اش گفت وقتي من رفتم بيرون اگر كوچولو گريه كرد سرش را گرم كن تا من مي‌آيم رفت بيرون بچه گريه كرد اين هم بچه را برداشت و كله‌اش را گذاشت روي بخاري بچه هي جيغ مي‌زد مادر گفت چرا همچين كردي گفت والله تو خودت گفتي كه اگر بچه گريه كرد سرش را گرم كن! ما بسياري از وقتها كه به سليقه خودمان عمل مي‌كنيم داريم سر بچه را گرم مي‌كنيم اسلام مي‌گويد اين حلال چَشم اين حرام چَشم دليل؟ نمي‌دانم ولي اينرا مي‌دانم آن كسي كه اين حرف را زده است خداي من است و پيغمبر من است كه معصوم است قانون آسماني است هوا و هوس توي اين قانون وجود ندارد و مي‌فهمم كه علم بشر كم است محدوديت داريم بشر حقايق را آنطوري كه هست درست نمي‌داند امروز خيال مي‌كند كه اين درست است فردا هم خيال مي‌كند كه اين درست نيست انساني كه هوي و هوس دارد نبايد قانونگذار باشد قانون فقط بايد دست خدا باشد.
كف زدن يكي است منتها يكي حرام است و يكي مباح اگر براي كار باطلي باشد اين هم تائيد باطل است و حرام است ممكن هم هست براي كار خوبي باشد كه تشويق كند اين حلال است. دو نفر آمدند خدمت امام صادق(ع) گفتند آقا ما مسافر هستيم نمازمان چطوري است؟ فرمود تو دو ركعتي بخوان تو چهار ركعتي گفتند چرا؟ دو تايي از يك جا آمده‌ايم فرمود تو براي زيارت مامون خليفه ظالم آمده‌اي و كسي كه براي شاه ظالم بيايد سفر او سفر گناه است و در سفر گناه نمازها چهار ركعتي است اما تو براي زيارت امام رضا آمده‌اي زيارت امام مستحب است و ثواب دارد نمازت شكسته است دو تا برادر از يك خانه مي‌آيند اما نماز يكي شكسته و يكي كامل است.
اگر چيزي را وقف خانواده شهدا كردند ما نمي‌توانيم آنرا به ايتام بدهيم. همينطور كه كارهاي ما فرق مي‌كند قانون خدا هم فرق مي‌كند و هر قانوني را بايد خود خدا بگويد نبايد چيزي را با چيزي مقايسه كنيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2177
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست