responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2167

موضوع بحث: قرض الحسنه

تاريخ: 01/12/64

بسم اللّه الّرحمن الّرحيم

1- قرض الحسنه

در آستانه عيد قرار داريم و موضوع بحث در اين ايام توجه به محرومين است. يك هفته در مورد عيادت صحبت كرديم. دو هفته قبل درباره‌ي امداد و كمك رساني بحث كرديم. اين هفته درباره‌ي قرض الحسنه، عيادت بيماران، امداد به محرومين، وام دادن به كساني كه احتياج دارند و مسائل اجتماعي، اخلاقي، اقتصادي صحبت مي‌کنيم و بايد همه‌ي ما به اين مسائل توجه كنيم. بحث جالبي است و تقريباً همه جا قرض‌الحسنه هست. هم در بانك‌ها قرض‌الحسنه هست كه شما در بانك‌ها هستيد و شما برادران ديوان محاسبات از آن اطلاع داريد. ما در شهرهاي كوچك حدود دو هزار صندوق قرض‌الحسنه داريم و در جاهايي كه صندوق نيست، مثل روستاها و مزرعه‌ها نان به هم قرض مي‌دهند، گندم به هم قرض مي‌دهند، در دانشگاه‌ها گاهي دانشجويان صد تومان به هم قرض مي‌دهند. قرض‌الحسنه يك چيز عمومي است. ازدبيرستان و راهنمايي شروع مي‌شود تا به دانشجو، روستا، مزرعه، شهر، بانك، شهرهاي كوچك، بزرگ و استان‌ها مي‌رسد.
بنابراين يك بحثي است كه اخلاقي، اجتماعي و اقتصادي است. قرآن هم در اين جهت بسيار مايه گذاشته است. خدا علامه مجلسي را رحمت كند، ديشب در جلد 103 بحارالانوار حديث‌هايش را مي‌خواندم، درمورد قرض‌الحسنه بحث مفصلي را در مرآت العقول دارد. من مقداري از يادداشت‌هايم را خدمت شما مي‌گويم، بحث جالبي براي عموم است.
اول اين كه بحث اين جلسه‌ي ما پنج تا شاخه دارد:
1- قرض دادن
2- قرض گرفتن
3- قرض دهنده چه كار كند؟
4- قرض گيرنده چه كار كند؟
5 – چه طوري قرض بدهم.
اول در مورد قرض دادن: در مورد قرض دادن چند حديث مي‌خوانم.

2- قرض دادن

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «مَنِ احْتَاجَ إِلَيْهِ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ فِي قَرْضٍ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ فَلَمْ يَفْعَلْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ رِيحَ الْجَنَّةِ»(من‌‌لايحضره‌‌الفقيه، ج‌4، ص‌15) اگر برادر ديني‌ات به پول نياز داشت و تو هم مي‌تواني به او پول بدهي، اگر ندهي «حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ رِيحَ الْجَنَّةِ» خداوند بوي بهشت را بر شما حرام مي‌كند. اگر داري بدهي، گفت: بده! چرا ندادي؟ نظير اين حديث را در مورد مسكن داريم. اگر يك كسي اتاق خالي دارد و دانشجوي عزيزي كه مي‌تواند با دو سه سال درس خواندن پزشك و مهندس بشود، دردي را دوا كند و ما ديگر نيازي به دكترخارجي نداشته باشيم، طبقه‌ي بالاي خانه‌اش هم خالي است، فعلاً هم پسرش تا چهار سال ديگر نمي‌خواهد زن بگيرد، خوب اتاق خالي‌اش را به آن دانشجو بدهد تا بنشيند.
حالا بعضي‌ها دليل دارند و مي‌گويند: دختر بزرگ دارم و نمي‌توانم به جوان بدهم. اما شما که گير اين حرف‌ها را نداري، طبقه خالي هست، دانشجو هم دنبال جا مي‌گردد، وظيفه داري به او جا بدهي. حديث داريم اگر كسي به اتاق خالي نياز دارد و طرف دارد و نمي‌دهد خدا روز قيامت به فرشته‌ها مي‌گويد: شاهد باشيد من در روز قيامت به اين جا نمي‌دهم، چون او به محروم جا نداد، اگر اتاق داريد بدهيد. وقتي آدم يك ساختمان مي‌سازد، دلش مي‌خواهد سر در ساختمان يك جمله‌ي خيلي جالب باشد. بهترين جاها بهشت است، سر در بهشت اين نوشته است: «مَكْتُوبٌ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ الصَّدَقَةُ بِعَشَرَةٍ وَ الْقَرْضُ بِثَمَانِيَةَ عَشَرَ»(كافى، ج‌4، ص‌33) اگر وام بدهي هجده تا ثواب دارد، اگر ببخشي دو تا ثواب دارد، چرا؟ چون كساني كه بخشش را مي‌گيرند، ممکن است گدايي عادت آنها شده باشد، حتي اگر زياد نيازي هم نداشته باشند. فقرايي داريم كه وضعشان خوب است، اما گدايي عادت آنها شده است. شغلشان گدايي است. اما كسي كه مي‌آيد وام بگيرد معلوم است كه درمانده است. ثواب قرض دادن از ثواب بخشيدن بيش‌تر است. و اين جمله پلاكارد در سر در بهشت است.
قرآن مي‌فرمايد: (لا خَيْرَ في‌ كَثيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاس) (نساء /114) كارهاي نجوا خوب نيست كه دو نفر صحبت مي‌كنند و سومي را كنار مي‌زنند. چند جا نجوا خوب است. يك جا تنگ گوشي خوب اين است كه دو نفر تنگ گوشي صحبت كنند كه براي كساني وام درست كنند. خوب نيست آدم اين را علني بگويد. اگر مي‌خواهيد به شخصي پول بدهيد، در نجوا بگوييد.
پس نجوا بد است جز در چند مورد که يکي از آن «إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ» امام صادق ذيل تفسير مي‌فرمايد، معروف چيست؟ معروف اين است كه قرض الحسنه بدهي. براي قرض الحسنه و تهيه وام، عيب ندارد كه با نجوا حرف بزني. قرض دادن خيلي كار مهمي است، هجده تا ثواب دارد. پلاكارد در بهشت است. اگر كسي بتواند قرض بدهد و ندهد، بوي بهشت نصيب او نمي‌شود. اين مال قرض دادن است.

3- قرض گرفتن

قرض گرفتن: درباره‌ي قرض گرفتن چهار حديث بخوانم. اول اين كه قرض نگيريم، اگر دم در صندوق‌هاي قرض الحسنه و بانك‌ها بايستيم، و از افراد بپرسيم که: آقا شما وام مي‌خواهي براي چه؟ يکي مي‌گويد: واللّه مي‌خواهم طبقه‌ي دوم خانه‌ام را بسازم(خوب نساز) مي‌خواهم روكاري كنم (خوب روكاري نكن) با آجر ساختي، كاهگل هم كردي بس است. مي‌خواهم خانه‌ام راتمام كنم(خوب نكن) مي‌خواهم مدل ماشينم را عوض كنم(خوب نكن) بسياري از قرض‌هايي كه مي‌كنيم بي خودي است. چه مانعي دارد؟ خانه‌ي هركس مي‌روي سه رقم ميوه جلويت مي‌گذارند، اكثر خانه‌ها اينطوري است. اكثر خانه‌ها هم مي‌گويند: قرض داريم. يك سيب بس است. يك پرتقال بس است. چرا دو رقم ميوه مي‌گذاري؟ هيچ مانعي ندارد كه يك دانشجو با دمپايي دانشگاه برود و به دانشجوها بگويد: دانشجويان توجه، توجه! من با دمپايي به دانشگاه مي‌آيم ولي اجازه نمي‌دهم كه پدرم از صندوق‌ها وام قرض بگيرد. خيال مي‌كنيم به يك مقداري از وام‌هايي كه مي‌گيريم نياز داريم، طوري نمي‌شود. نداشتن عيب نيست، بي پولي عيب نيست. علي بن ابيطالب بي پول بود. ما در كل صد و بيست و چهار هزار پيغمبر، فقط سه پيغمبر پول دار داشتيم. همه‌ي آنها بي پول بودند. بي پولي عيب نيست. سعي كنيم وام نگيريم، اما اگر لازم شد وام بگيريم، حديث داريم كسي كه قرض مي‌گيرد: (كُلُّ ذَنْبٍ يُكَفِّرُهُ الْقَتْلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا الدَّيْنَ لَا كَفَّارَةَ لَهُ إِلَّا أَدَاؤُهُ أَوْ يَقْضِيَ صَاحِبُهُ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي لَهُ الْحَقُّ) (كافى، ج‌5، 94) اگر كسي در جبهه شهيد شود، خدا همه‌ي گناهانش را مي‌بخشد، جز اينكه اگر بدهكار باشد و وام گرفته باشد، وام و بدهكاري مردم را بايد داد. مشغول نماز هستم تا ميروم بگويم: (مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ) (فاتحه /4) بدهكار مي‌آيد، مي‌گويد: فوري پول من را بده. اگر مي‌تواني در جيبت است، سرنماز بده. اگر نمي‌تواني بايد نمازت را بشكني، بروي قرضت را بپردازي، بعد برگردي نمازت را از اول بخواني. وام را بايد داد. اين كه مي‌گويند: خدا شهيد را مي‌بخشد، بله! خدا شهيد را مي‌بخشد چون از اهل بهشت است اما بدهي سر جاي خود هست. بايد قرض گرفتن از روي حساب باشد و اينكه بايد پرداخت شود.
قَالَ عَلِيٌّ(ع): «إِيَّاكُمْ وَ الدَّيْنَ فَإِنَّهُ هَمٌّ بِاللَّيْلِ وَ ذُلٌّ بِالنَّهَارِ»(من ‌لا يحضره ‌الفقيه، ج‌3، ص‌182) سعي كنيد وام نگيريد. كار توليدي خوب است، سعي كنيد وام بگيريد. چرا؟ «فَإِنَّهُ هَمٌّ بِاللَّيْلِ وَ ذُلٌّ بِالنَّهَارِ»، «إِيَّاكُمْ وَ الدَّيْنَ فَإِنَّهُ»: به درستي كه وام، «هَمٌّ بِاللَّيْلِ»: يعني شب كه مي‌خوابي و هم و غم تو را مي‌گيرد، و نگران هستي و روز كه مي‌شود ذليل هستي «وَ ذُلٌّ بِالنَّهَارِ» با وام گرفتن شب آدم در هم وغم است. در روز هم ذليل است، يعني گردنش پايين است، فقط شما در وقت اضطرار وام مي‌گيري براي اين كه قالي بخري(خوب زيلو بخر) سفره‌ي ساده طوري نيست. چقدر جوان‌هاي ما وام مي‌گيرند، وقتي عروس مي‌گيرند، بوق نزنند، اين همه آدم عروسي كرد، بوق نزد طوري هم نشد. وام نگيريد.
«لَا تَزَالُ نَفْسُ الْمُؤْمِنِ مُعَلَّقَةً مَا كَانَ عَلَيْهِ دَيْنٌ»(علل‌‌الشرائع، ج‌2، ص‌528) «لَا تَزَالُ»: دائماً روح مؤمن آويزان است. آدمي كه وام مي‌گيرد آويزان است. يعني احساس مي‌كند وابسته است. امام صادق(ع) فرمود: «خَفِّفُوا الدَّيْنَ فَإِنَّ فِي خِفَّةِ الدَّيْنِ زِيَادَةَ الْعُمُرِ»(أمالى طوسى، ص‌667) كم وام بگيريد. «خفت»: اگر بدهي شما كم باشد عمر شما زياد است. يعني ديگر نگران هم و غم، معلقه و آويزان بودن نيستي. «ذل»: غصه خوردن شب، خوار بودن روز، احساس آويزاني، همه اين‌ها عمرت را كم مي‌كند.

4- حكايت

حضرت علي گوشت فروشي را ديد، رفت كه از او گوشت بخرد، ديد در جيبش پول نيست. (آخر بعضي وقتها آدم فراموش مي‌كند كه در جيبش پول بگذارد). من يك وقت در زمان طاغوت، وقتي به تهران مي‌آمدم، لباس نو مي‌پوشيدم. قبايم را عوض كرده بودم، پول در جيبم نبود. وسط راه قم و تهران آمدند كه پول بگيرند ديدم من قبايم را عوض كردم و در آن پول نگذاشتم. به راننده گفتم: آقا من را پياده كن. گفت: چرا؟ گفتم: براي اين كه من قبايم را درآوردم و فراموش كرده‌ام كه در آن پول بگذارم. حالا آمدند پول بگيرند من يادم افتاد كه پول ندارم. گفت: حالا عيب ندارد شما مهمان من باش. گفتم: من وارد تهران هم بشوم پول ندارم. يا همين جا پياده‌ام كن، يا پول كرايه ماشينم را بده. گفت: باشد. پول تاكسي را گرفتم و سر جايم نشستم. حضرت علي رفت كه گوشت بخرد ديد پول در جيبش نيست. قصاب گفت: بيا چرا نگرفتي؟ حضرت گفت: يادم آمد پول در جيبم نيست. خواهش مي‌كنم، گوشت بگير، فردا پولش را بياور. حضرت گفت: عوض اين كه به شما بگويم فردا پول مي‌دهم، به شكمم مي‌گويم: فردا به تو گوشت مي‌دهم. آخر اين درست نيست كه آدم پهلوي شكمش اين قدر رودربايستي كند، كه گردنش را جلوي مردم خم كند. وام نگيريد، تا مي‌شود وام نگيريد. اين هم براي وام گرفتن كه خدمتتان عرض كردم.
شخصي از دنيا رفت به پيغمبر گفتند: بيا نماز بخوان. تا حضرت آمد نماز بخواند، فرمود: بدهي دارد؟ گفتند: بله. گفت: من نماز نمي‌خوانم. ببينيد بدهي‌اش را چه كسي مي‌دهد؟ اول روشن شود چه كسي بدهي‌اش را مي‌دهد بعد من نماز بخوانم. البته اين حديثي نيست كه اگر كسي بدهكار است، بر مرده‌ي او نماز نخوانيد. اما از اين حديث مي‌توان فهميد كه پيغمبر چقدر به بدهي حساس است و چقدر اسلام حساس است. هر گناهي كه آدم بكند اما در جبهه شهيد شود، خدا او را مي‌بخشد، اما بدهي را نمي‌بخشد.

5- ويژگي‌هاي قرض دهنده

قرض دهنده: برادراني كه در بانك، صندوق قرض‌الحسنه، محاسبات، كساني كه دست اندركار بده بستان، هستيد اين بحث را گوش كنيد. اول اين كه آقايي كه قرض مي‌دهد اگر ندارد(البته اين مال قرض‌هاي شخصي است. يك قسمت قرض براي صندوق است. اگر همه‌ي مردم از پول‌هاي بانك‌ها و صندوق‌ها بردارند بعد بگويند: نداريم. اقتصاد فلج مي‌شود. اگر پول براي مردم است يا خودت بايد بدهي، يا ضامنت بايد آن را بدهد، او حسابش جداست. اما فرد به فرد يك چيز ديگري است.) من به شما پنج تومان قرض دادم، قرآن مي‌فرمايد: (وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى‌ مَيْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ) (بقره /280) اگر بدهكار عسرت دارد و در مضيقه و فشار است «فَنَظِرَةٌ إِلى‌ مَيْسَرَةٍ» صبر كنيد تا پولدار شود. اگر كسي به شما وام قرض الحسنه نداد حق ندارم شما را زندان كنم. البته اگر يك وقت قرض كردي رفتي عياشي كردي، اسراف و تبذير و ولخرجي كردي، آن حسابش جداست. اما اگر براي يك كار لازم و ضروري قرض كردي، بعد هم بي پول شدي من نمي‌توانم چون شما بي‌پول شدي، شما را زندان كنم.
بد نيست براي قرض دهنده‌ها چند تا حديث بخوانم. شخصي به نام ابن ابي عمير كه از اصحاب عالي امام صادق(ع) است. آن قدر عالي است كه هر حديثي كه ايشان گفت، ديگر وارسي نكنيد که حديثش قوي است يا ضعيف است. گرچه نگويد: از چه كسي است؟ اگر از دو لب ايشان بيرون بيايد صحيح است. آن قدر اين مرد بزرگوار است. ايشان مرد بزازي بود كه مالش تلف شد و مفلس شد و در خانه نشست، ده هزار تومان از كسي مي‌خواست، بدهكار خانه‌اش را فروخت و در خانه‌ي ايشان آمد. آمد در را باز كرد. آقا شما ده هزار تومان از ما مي‌خواستي اين هم ده هزار تومان شما. اين مرد بزرگوار، بزاز، راوي حديث، پرسيد: ده هزار درهم را از كجا آورده‌اي؟ به شما ارث رسيده است؟ گفت: نه. پس از كجا آوردي؟ گفت: خانه‌ام را فروختم. چون ديدم بدهكار هستم خانه‌ام را فروختم تا بدهكاري‌ام را بدهم. ابن ابي عمير گفت: به خدا قسم به يك درهم آن نياز ندارم. اما امام صادق(ع) مولايم فرمودند: اجازه ندهيد بدهكار به خاطر بدهي خانه‌اش را بفروشد. يك درهم آن را مي‌خواهم، اما چون خانه‌ات را فروختي از تو نمي‌گيرم. اينها تربيت شدگان مكتب امام صادق(ع) هستند، نبايد بستانكار به بدهكار فشار بياورد.
بد نيست يك قصه برايتان بگويم. بدهكار و بستانكار، قرض داده بودند. ديني بود، كسي از كسي طلب داشت، مي‌گفت: طلب مرا بده. بدهكار گفت: فردا طلبت را مي‌دهم. گفت: همين الان بايد بدهي. بدهكار گفت: خوب صد تومانش را بگير، صد تومانش باقي مانده‌اش را هم فردا مي‌دهم، گفت: نه دويست تومانش را بايد با هم بدهي. بدهكار بلند شد و خانه‌ي امام صادق آمد و گفت: خدا با اين اصحابت پدرت را بيامرزد. يكي از طرفداران و شيعيان شما از من طلب دارد، پدر ما را درآورد. بدهكار شكايت بستانكار را به امام صادق كرد. همينطور كه امام صادق نشسته بود گوش مي‌داد، بستانكار آمد وگفت: سلام عليكم، به ايشان چه كردي؟ گفت: آقا كاري نكردم. از او طلب دارم، مي‌گويد: برو فردا بيا. من هم نمي‌روم فردا بيايم. حرف مرد يكي است، بايد بگيريم، الان هم بگيرم، بايد تا يك قران آخرش را هم بگيرم. امام صادق ديد اين آدم پر رويي است، گفت: آقا، حقم را مي‌خواهم. امام گفت: حقت است اما حق را هم نمي‌شود اينطوري گرفت. فرمود: قرآن خواندي؟ گفت: بله قرآن خواندم.
فرمود اين آيه چيست؟ (وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِساب‌) (رعد /21) مردان مؤمن از بد حسابي خدا مي‌ترسند، مگر خدا بد حساب است؟ فرمود: ديگر تفسيرش را نمي‌دانم. گفت: بله كساني كه در دنيا از مردم بستانكار هستند(قرض دهنده) كساني كه مثل شما سخت مي‌گيرند، خدا هم در روز قيامت به اين‌ها سخت مي‌گيرد. شما اگر خيلي مي‌خواهي سخت گيري كني درجواني‌ات سخت گيري كن. من چهار سال است مقيم تهران شدم. حساب كردم در اين چهار سال كه بعد از انقلاب به تهران آمدم، حدود 2400 ساعت جواني‌ام در ماشين گذشته است. بعد حساب كردم چند ساعت برابر اين است كه بنده مي‌توانم كتاب مطالعه كنم. يك خورده روي دقيقه‌هاي عمرت فكر كن. دقيقه‌هايي كه ما پاي فيلم مرادبرقي نشستيم، چند برابر دقيقه‌هايي است كه آمريكا صرف ساختن آپولو كرد؟ 4 ساعت جوانيت مي‌رود باكت نيست اما در اين يك قران، دو ريال باك داري؟ اگر كيسه‌ات سوراخ باشد و در آن پول بريزي، از كيسه‌ات مي‌ريزد و تو حتما آن را مي‌دوزي، اما عمرت سوراخ شده و تو عين خيالت نيست. از عمر خودت غافل هستي، در عمرت سخت گيري كن ولي با مردم سخت گيري نكن. قرض دهنده نمي‌تواند بدهكار را زندان كند. كساني كه در دنيا سخت بگيرند، خدا هم به آن‌ها سخت مي‌گيرد. البته در مال خودت سخت گيري نكن و در مال بيت المال سخت گيري كن. نگو حالا خودكار اداره است عيب ندارد، نخير عيب دارد.

6- حكايت

اميرالمؤمنين از بيت المال جنس آورده بودند، يك بچه‌ي كوچك يك چيزي دندان گرفت، اميرالمؤمنين تا آن را ديد، دويد تا بگيرد. بچه كه ديد اميرالمؤمنين مي‌دود آن هم دويد. اميرالمؤمنين رئيس حكومت اسلامي دنبال بچه مي‌دود. ‌ زشت است تو رئيس حكومتي هستي، دنبال بچه مي‌دوي؟ چه كار مي‌كني، زشت است. فرمود: آخر مال بيت المال دستش است. گفتند: براي بيت المال هم باشد، يك دانه سيب كه به بچه مي‌رسد. فرمود: مي‌رسد ولي آخر از همه به او مي‌رسد. اين اول از همه برداشت. در بيت المال تا مي‌توانيد سخت بگيريد، اما در مال شخصي سخت نگيريد.
حديث داريم روز قيامت افرادي با صورت‌هاي نوراني در آسايش مطلق هستند. مي‌پرسند آيا اين‌ها پيغمبر هستند؟ آيا اين‌ها شهدا هستند؟ نه پس چرا اين‌ها اين قدر صورت هايشان نوراني است؟ حضرت فرمود: اين‌ها كساني هستند كه به برادر ديني خود وام و قرض مي‌دهند. مي‌گويند: اين پنج تومان باشد هر وقت داشتي آن را بپرداز. يك كاري مي‌كنند كه هم و غم و معلقه نداشته باشي.
پيغمبر فرمود: اگر كسي به كسي قرض بدهد و بگويد: هر وقت داشتي بده. فرشته‌ها به او صلوات مي‌فرستند، اين براي قرض دهنده است. «من أقرض ملهوفاً» (بحارالانوار/ج73/ص368) اگر كسي به يك آدم مستضعف پول بدهد، بعد هم اذيتش نكند، بگويد: هر طور كه مي‌خواهي بدهي، خدا همه‌ي گناهانش را مي‌بخشد. حديث داريم: اگر كسي وام بدهد و آسان بگيرد روز قيامت از پل صراط راحت رد مي‌شود. قرض دهنده‌ها سعي كنيد طرف را تحقير نكنيد. خوب مي‌خواهي چه كني؟ مي‌خواهي داماد بشوي (به تو چه) پول كه مال تو نيست، شما بگو ضامنت چه كسي است، مي‌خواهي چه كني؟ به تو ربطي ندارد. چنين پز مي‌دهد، ژست مي‌گيرد، آقا وام مي‌دهيد. اينطوري وام بدهيد. خوب احوال شما چطور است. تو بي‌پولي، بنده هم بي‌پول هستم. منتها تو ايستادي، من نشسته‌ام. يك وقت خيال نكني شما بدبخت هستي، نه بنده هم قرض كردم. حالا تو هم يك دفعه قرض كن. ان شاءاللّه مبارك است. وقتي مي‌خواهد برود از پشت ميز بيرون بيا، دو سه قدم بزن، چون كسي كه مي‌آيد قرض بگيرد خوار مي‌شود، اما شما بايد خواري‌اش را با بدرقه از بين ببري.
يك آدم‌هايي عقده‌اي هستند. ما يك وقت يك جايي رفتيم ديديم يك كسي روي دماغش يك كلاه گذاشته است، يك چوب هم دست گرفته و در مستراح نشسته، چند آفتابه هم دستش است. هركس كه مي‌آيد برود. چوب را بلند مي‌كند، مي‌گويد: آن آفتابه را بردار. مي‌گويد: آن يكي را بردار. ما هرچه نگاه كرديم. آفتابه‌ها يك شكل است، اما مي‌گويد: آن يكي آفتابه را بردار. ما گفتيم: اين چه دردي دارد؟ فهميديم كه اين مي‌خواسته رئيس بشود. نتوانسته است، ولي بالاخره در اين جا رئيس شده است. آقاجان اگر به يك كسي وام مي‌دهيد خوارش نكنيد. حالا اگر مي‌بيني پر از عرق شده است، تحويلش بگير.
يكي پيش پيغمبر آمد، شروع به لرزيدن كرد. يك مرتبه حضرت فرمود: چه شده من هم مثل تو شدم. آقاي قرائتي خيلي دلم مي‌خواهد شما را ببينم، نه آقا ما هم مثل شما هستيم، بنده را مي‌شناسي، بنده از ترس پشه، در پشه بند مي‌روم. آقا مگر ما چه كسي هستيم كه از ديدن من خوشحال شدي. هيچ كس، بعدش هم هيچ كس، حالا هم هيچ كس.
آقايي كه وام مي‌دهي مواظب باش كسي كه مي‌آيد وام بگيرد، او را كوچك نكني. من سراغ دارم صندوق قرض‌الحسنه‌اي كه كسي به آن جا رفت و صحبت كرد جوابش را ندادند. گفت: آقا چرا جواب ندادي؟ گفت: سلام نكردي. من رفتم گفتم: آقا به تو چه كه سلام نكرد. البته حديث داريم هركس وارد شد سلام كند. ولي حالا اگر كسي سلام نكرد تو چرا اينطوري برخورد مي‌كني؟ تحقير نكنيد، منت هم نگذاريد، اين هم براي قرض دهنده بود.
اما بيايم سراغ قرض گيرنده: «السُّرَّاقُ ثَلَاثَةٌ مَانِعُ الزَّكَاةِ وَ مُسْتَحِلُّ مُهُورِ النِّسَاءِ وَ كَذَلِكَ مَنِ اسْتَدَانَ دَيْناً وَ لَمْ يَنْوِ قَضَاءَهُ»(تهذيب‌‌الأحكام، ج‌10، ص‌153) امام صادق فرمود: سه رقم دزد داريم، (يك رقم آن را مردم مي‌دانند كه همان دزدهاي معمولي هستند.) اما سه رقم دزد داريم:
1- «مَانِعُ الزَّكَاةِ» كسي كه زكات مالش را ندهد، دزد است.
2 – «مُسْتَحِلُّ مُهُورِ النِّسَاءِ» كسي كه مهر زنش را ندهد دزد است.
3- «وَ كَذَلِكَ مَنِ اسْتَدَانَ دَيْناً» كسي كه وام بگيرد، نيت پرداخت نداشته باشد، دزد است.
يك كسي گفت: اين جا وسط زمين است. بعد گفتند: به چه دليل؟ گفت: برو ببين چه كسي مي‌آيد متركند؟ كسي كه وام بگيرد در فكر پرداخت آن نباشد. كسي كه مهر خانمش را ندهد. كسي كه زكات مالش را ندهد، اين‌ها دزد هستند. حديث است كسي كه پول مردم را مي‌تواند بدهد و نمي‌دهد. تاريخ چك را يك روزي مي‌زند كه به جمعه برسد، صفرهاي چك را يك طوري مي‌نويسد كه به بانك برود و برگردد حديث داريم که پيغمبر فرمود: «مَنْ يَمْطُلْ عَلَى ذِي حَقٍّ حَقَّهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى أَدَاءِ حَقِّهِ فَعَلَيْهِ كُلَّ يَوْمٍ‌خَطِيئَةُ عَشَّارٍ»(من‌‌لايحضره‌‌الفقيه، ج‌4، ص‌15) كسي كه مال مردم را نگه دارد، كسي كه مي‌تواند پول مردم را بدهد و نمي‌دهد «فَعَلَيْهِ كُلَّ يَوْمٍ‌خَطِيئَةُ عَشَّارٍ» هر روزي گناه دزد بياباني را برايش مي‌نويسند. قديم دزدهايي سر گردنه بودند به آن‌ها مي‌گفتند: عشّار. يک به ده مي‌گرفتند و رها مي‌كردند. هر چيزي داري يك دهم آن را بده و برو. «عَشَّارٍ»، عشر بگير، باج بگير. «مَنْ يَمْطُلْ عَلَى ذِي حَقٍّ حَقَّهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى أَدَاءِ حَقِّهِ» يعني دارد بدهد ولي تفره مي‌رود. از اين حديث مي‌گذريم، شك كردم چه طوري بايد ترجمه كنم. امام صادق فرمود: كسي كه مال مردم را برداشته مي‌تواند بدهد و نمي‌دهد، نسيه گرفته است، قرض گرفته است، مي‌تواند بدهد ولي نمي‌دهد، در روز قيامت خداوند 500 سال او را روي پا نگه مي‌دارد. بعد هم منادي صدا مي‌زند: «هَذَا الظَّالِمُ الَّذِي حَبَسَ عَنِ اللَّهِ حَقَّهُ»(كافى، ج‌2، ص‌367) اين ظالمي است كه مال مردم را متوقف كرد. بگذاريد مال مردم در جريان بيفتد. شما كه از صندوق و بانك پول مي‌گيريد بپردازيد تا آنها دلگرم بشوند.

7- حكايت

يك حديث شيرين هم برايتان بخوانم. يك كسي از كفار پول گرفت بعد هم به مكه رفت، امام صادق را ديد به امام صادق گفت: من از فلان كافر وام گرفتم، حالا به زيارت آمدم، مي‌خواهم همين جا بمانم و پولش را ندهم. امام صادق فرمود: از مكه برگرد پول كافر را هم بده. نمي‌شود پول كافر را هم نداد، قرض كردي بايد پرداخت كني. بله يك وقت كافر طاغوت است و مي‌شود مالش را مصادره كرد. اما نمي‌شود گفت: وام بده و بعد كلك زد. مي‌شود گفت: آقا اعدام مي‌كنم، مالت را هم مصادره مي‌كنم. اما اگر گفتي: وام، بايد مالش را به او بدهي. بعضي كارها نامردي است. زن بد راه مي‌شود طلاق دارد. (اگر به هيچ نحوي آشتي كردن فايده نداشت، خيلي خوب جدا شوند. اما نمي‌شود آن موقع كه طلاقش دادي نان و گوشت و آب را قطع كرد.) اگر اعدامي شب مريض شد بايد او را به دكتر برد، آمپولش هم زد گرچه مي‌خواهد فردا صبح اعدام شود.
بعضي چيزها نشانه مردانگي است. اميرالمؤمنين(ع) ضربت خورد. ابن ملجم قاتلش را گرفتند. شير آوردند گفت: مقداري از آن را به ابن ملجم بدهيد. گفتند: او قاتل است. فرمود: قاتل هست، مفسد في الارض هست اما امشب مهمان ما است. آدم بايد شرف داشته باشد، مرد بايد باشد. جنگ‌هاي دوره ما، جنگ‌هاي در دنياي علم و صنعت، جنگ‌ها جنگ مردانگي نيست. همين طور يك شيرخوارگاه را مي‌زند، يك هواپيماي مسافربري را مي‌زند اين‌ها كه مردي نيست، مرد اين است كه جلو بيايد.
از كافر وام گرفته بود. رفت مكه بماند، اما امام صادق(ع) فرمود: برگرد وام كافر را بده، اين هم مال قرض گيرنده بود كه خدمتتان عرض كردم.
اما نحوه‌ي قرض گرفتن: درباره‌ي نحوه‌ي قرض بايد بگويم که از وام غافل نشويد. پول‌هايي كه در خانه داريد و زير فرش‌ها گذاشته‌ايد، در بياوريد و در صندوق‌هاي قرض‌الحسنه بگذاريد. من هفته‌ي گذشته گفتم: يك برگ زرد در دريا كشتي صد مورچه مي‌شود. اين ده تومان ده تومان‌ها جمع كه شود، پول بسيار زيادي خواهد شد.
روستايي بوده كه خانواده‌اي كه در آنجا زندگي مي‌كردند تا دو سال پيش شير براي خوردن نداشتند، اما چند روز پيش دو كاميون ماست به جبهه فرستادند، چرا؟ به خاطر اين كه چند گاو به اين‌ها قرض داده شده است. جواني آمد و گفت: ديشب از خواب پريدم از خوشي خوابم نمي‌برد. چه شده است؟ الحمدلله با هزار تومان وام گرفتن من صاحب خانه شدم. از تشريفات كم كنيم، ديگران را راه بيندازيم. پول را حفظ كنيد. بعضي از رانندگان تاكسي، پول‌ها را لوله مي‌كنند، مثل سيگار در سوراخ‌هاي ماشين مي‌كنند، مچاله مي‌كنند. بعد در بانك بايد اسكناس‌هاي از رده خارج را بسوزانند. هر اسكناسي كه بايد خارج برود دوباره چاپ شود يا در داخل دردسر دارد، پول را حفظ كنيد. در خانه پول نگه نداريد. بگذاريد از پول شمادردي دوا شود.
از قرض‌الحسنه عقب نمانيد. آيه‌ي قرض‌الحسنه اين است، قرآن مي‌فرمايد: (مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً) (بقره /245) من از اين آيه خيلي تعجب كردم برايم تازگي داشت. خدا مي‌گويد: كيست كه به خدا قرض بدهد. بچه شما از خود شما است، به او خانه مي‌دهي، جهيزيه مي‌دهي، موتور، ماشين، همه چيز به او مي‌دهي، بعد مي‌روي مي‌گويي: كه يك قندان قند به من قرض بدهيد. بعد مي‌گويد: نمي‌خواهم. چقدر بايد خدا اين جمله را پايين بياورد تا خدا از ما وام بگيرد؟ مملكت است. اگر يك آدم عادي بگويد: وام بده، ما به او وام ندهيم، اما كسي كه رئيس مجلس، رئيس دولت، رئيس جمهور است و در خانه شما بيايد بگويد: يكي، دو هزار تومان به من وام بدهيد، مي‌گويد: حتماً به او مي‌دهم. بعد اگر امام به شما پيغام داد گفت: سلام من را به فلاني برسان، بگو: به من دوهزار تومان وام بدهيد، ديگر هر طوري باشد برايش درست مي‌كني. اگر شخص امام زمان پيغام داد، پيراهنت را مي‌فروشي براي امام زمان وام درست مي‌كني، اگر رسول خدا گفت. . .
اين جا خدا مي‌گويد: به من وام بدهيد. يعني وام دادن به خلق خدا، وام دادن به خداست. خيلي جمله عاطفي است. خدايي كه عالم هستي و خالق هستي است، مي‌گويد: به من وام بدهيد بعد هم مي‌گويد: «قَرْضاً حَسَناً» قرض‌الحسنه چيست؟ (حالا ما در مورد قرض الحسنه صحبت مي‌كنيم) فردا تلفن نكنند بگويند: آقاي قرائتي تو كه خودت پاي تلويزيون گفتي بيا، خودت عمل كن. بعضي چيزها را من نمي‌توانم عمل كنم، چون پول ندارم. ما زندگي‌مان همان زندگي آخوندي قديم است، با شانزده سال پيش فرقي نكرديم. بند به حقوقي هستيم كه از قم به ما مي‌دهند.
يك امتحان هوش بكنم. اگر به كسي ببخشي چند ثواب است؟ ده ثواب دارد. اگر به كسي قرض بدهيم چند ثواب است؟ هجده ثواب دارد. حالا يك زرنگي يادتان بدهم. آقايي كه به كسي قرض دادي، اگر وضعت خوب است به غير از صندوق قرض‌الحسنه، وام فردي به كسي دادي و آن فرد ندارد بدهد، تو كه هجده ثواب بردي، حالا هم ببخش، در اين صورت بيست و هشت ثواب مي‌شود.
حالا بد نيست من برايتان يك لطيفه بگويم، حديث داريم كه هركس از اول تا آخر قرآن بخواند، خدا يك دعايش را مستجاب مي‌كند. من وقتي حديث را خواندم، ماه رمضاني بود از اول قرآن تا آخر قرآن كه خواندم، گفتم: خوب طبق قول امام صادق ما يك دعاي مستجاب داريم چه دعايي كنيم؟ فكر كردم كدام دعا خيلي مهم است؟ ديديم همه‌اش خوب است. دو سطر به آخر مانده بود قرآن خواندنم را نگه داشتم، يك چند دعايي كردم، دعا كه تمام شد دو سطر آخر را هم خواندم، قرآن تمام شد. گفتم: يك دعاي مستجاب داريم، دعاي مستجاب اين است كه دعاهاي چند دقيقه قبل من را مستجاب كن. چون هرچه فكر كردم در انتخاب اين كه كدام دعاها خوب است چيزي پيدا نكردم.
بنابراين اگر شما مال شخصي‌ات را وام دادي، هجده ثواب داري. حالا اگر يك پسر مسلماني، يك دختر مسلماني قرض كرده و نمي‌تواند بدهد، حالا كه شما هجده ثواب كردي، پول آن را ببخش، ده تاي ديگر هم ثواب بكن.
قرض‌الحسنه چيست؟ اين است كه همين شب عيدي همين كار را بكنيد. يك نامه بنويسيد که‌اي برادر! ديشب قرائتي بحثي داشت، من براي سلامتي امام زمان و رهبر عزيز انقلاب و رزمندگان اسلام و. . . اينقدر توماني كه از تو گرفتم به تو بخشيدم. اگر وضعتان خوب است، ببخشيد.

8- شرايط مال

قرض الحسنه چند شرط دارد:
1- از حلال باشد چون: «لَا يَقْبَلُ اللَّهُ تَعَالَى صَلَاةً بِغَيْرِ طَهُورٍ وَ لَا صَدَقَةً مِنْ غُلُولٍ»(عوالي‌‌اللآلي، ج‌1، ص‌155) حديث داريم برد و باخت مي‌كند، برنده مي‌شود چهار تومان از آن را به فقير قرض مي‌دهد.
2- بي عيب باشد، يك چيزي كه مي‌خواهيد بدهيد خوبش را بدهيد.
3- به آبرومندها بدهيد.
4- منت نگذاريد.
5- بي ريا باشد و «قربة الي اللّه» وام بدهيد.
6- به كسي نگوييد که فلاني از من قرض گرفته است، آبروي طرف را نبريد.
7- وامي كه گرفتي برايت بزرگ نباشد. «ولا تمنن تستكبر» يعني وام كه مي‌دهي از پارسال تا حالا به چند نفر وام داديم، كارخوبت را كوچك بشمار، زياد كه پنداشتي غرور تو را مي‌گيرد.
8- وام دهنده را ذليل نكن
9- سريع وام بده، گاهي وقت‌ها به بعضي از صندوق‌ها مي‌روي تا وام بگيري، مثل قضاوت زمان شاه مي‌شود. گفت: زمستان برف‌هايش را منزل همسايه ريخت. وسط ماه مرداد به خانه‌ي همسايه رفتم و شكايت كردم. قانون آمد كه برف‌هايش را بردارد و بيرون ببرد. گفتم: برو خدا پدرت را بيامرزد، برف‌ها خودش آب شد. گاهي وقت‌ها كسي كه مي‌خواهد وام بگيرد به قدري طفره مي‌رود كه بيچاره‌اش مي‌كنند.
خدا قيامت دارد و قيامت بهشت دارد. سردر بهشت پلا كاردي است كه خدا انتخاب كرده است و آن پلاکارد در مورد مسئله وام است. حالا كساني كه وام ندارند ديگران آبرويشان را گرو بگذارند و بدانيد كه يك زماني خير خواهيد ديد.

9- خاطره

طلبه‌اي از دوستان پيش من آمده بود، مي‌گفت: ماشيني گير كرده بود، رفتم كه آن را بكسل كنم طناب نداشتيم، عمامه‌ام را طناب كردم، ماشين را نجات دادم. عمامه‌ام هم سياه شد و خراب شد، بدون عمامه يك مدتي رفتم تا به عمامه رسيدم، بعد مي‌گفت: چند شب پيش، خودم گير كردم عمامه سرم نبود ماشيني آمد ديديم طناب نداريم، بعد به خانمش گفت: يك چيزي ديگر روي سرت بينداز، چادرت را به من بده تا طناب كنم. اگر دردي را دوا كنيد، خدا هم دردتان را دوا مي‌كند. بياييد شب عيدي هرچه مي‌توانيد كار خير بكنيد.
همديگر را ببخشيد، با هم آشتي كنيد. به رزمندگان دعا كنيد، نماز جمعه را شور بدهيد. عيادت بيماران به خصوص مجروحين برويد. از پرستاران و دكترها تشكر كنيد، قرض بدهيد. اگر براي صندوق و دولت است، حتماً آن را پس بدهيد، اگر براي خودت است و وضعت هم خوب است مي‌بيني طرف مقابل نمي‌تواند بدهد تو هم ببخش. دگمه توي دنيا خيلي است تو يك دگمه را فشار بده، خدا صدها دگمه را فشار مي‌دهد.
خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2167
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست