responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2139

موضوع: قرآن،کتاب زندگی
تاريخ پخش: 19/01/1400
1- توصیه قرآن در اختلافات خانوادگی
2- دیدن خوبی‌ها در کنار بدی‌ها
3- مرد و زن، یک روح در دو پیکر
4- قصد و انگیزه جدّی برای اصلاح
5- لطف الهی در ایجاد الفت و محبت
6- تبلیغ دین بر اساس تبیین آیات الهی
7- توجه به کتاب خالق، بیش از کتاب مخلوق

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

سال 1400 را به شما تبریک می‌گویم. انشاءالله انواع خیرها و برکات را خداوند نصیب همه شما بفرماید. چون در نزدیک ماه رمضان هستیم عزیزان قبل از رمضان 1400 گوش می‌دهند، من مقداری در مورد نکات بسیار مهمی که در مورد قرآن است، مقداری که بین 25 دقیقه تا سی دقیقه هست می‌گویم.
قرآن را در ذهن ما این است که کتاب آسمانی و مقدس است و برای تبرک می‌خوانیم یا با آن استخاره می‌کنیم یا رو کیف عروس می‌گذاریم یا هدیه می‌د‌هیم یا تجوید و تواشیح و مسابقه که، کارهایی که احترام به قرآن است خوب است. بالای سر مسافر می‌گیریم. کارهایی می‌شود در مورد قرآن، به احترام قرآن اما قرآن واقعاً همین است؟ نگاه کنیم ببینیم قرآن خودش را چطور معرفی می‌کند؟ اول که فرودگاه این قرآن قلب پیغمبر است. این یک مورد. برای همه هستی است. (هدی للعالمین) (آل‌عمران، 96) قرآن برای عرب و عجم و اینها نیست. تنها کتابی است که تحریف نشده است. «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ‌» (حجر /9) تنها کتابی است که در او اختلافی نیست. دعوت به وحدت می‌کند، قصه‌های قرآن، صدها قصه در قرآن است، قصه‌های حقیقی، قصه‌های یافتنی نه بافتنی، داستان به قول مطهری یا داستان راستان… قصه‌های واقعی.
کتاب عبرت است. کتاب قانون است، کتاب سیاست است. اینهایی که می‌گویم شعار نمی‌دهم. من یک طلبه‌ا‌ی هستم معمولی معمولی معمولی. نه جزء نوابغ هستم، نه جزء تیزهوشان هستم، نه جزء نخبگان هستم، یک طلبه معمولی، کمی نسیم قرآن را، کمی، خیلی خیلی کم، نسیم قرآن را در چند رشته قرآن من کتاب نوشتم بهت زده شدم و اصلاً باور نمی‌کردم که در قرآن 2600 نکته حقوقی باشد که من پیدا کردم. استادم بیشتر پیدا می‌کند. آنهایی که ملا هستند بیشتر استفاده می‌کنند. من طلبه معمولی 2600 نکته حقوقی، من برای اینکه بتوانم شما را برای ماه رمضان و اهمیت قرآن آماده کنم. یک حرکت‌های خوبی شده، جلسات قرائت زیاد شده، مسابقه زیاد شده، تفسیر زیاد شده، الحمدلله رب العالمین ولی هنوز حالا حالاها جا دارد قرآن کتابی است که حضرت امیر می‌فرماید: دست هیچکس به عمق آن نمی‌رسد. «بحرٌ» دریایی است که «لا یدرک قعره» حالا یک نمونه که این ایام هم بحث می‌شود در مورد دادگاه‌های خانواده و این نمونه را برای شما بگویم.
سوره‌ی نساء آیه 35 یک آیه یک سطری، بیست سی نکته در یک سطر دارد و چه کسی می‌تواند یک سطر چیزی بنویسد که…

1- توصیه قرآن در اختلافات خانوادگی

بسم الله الرحمن الرحیم، سوره‌ی نساء آیه 35، من آیه را به جای اینکه سطری بنویسم ستونی می‌نویسم که… [پای تخته] «وَ إِنْ خِفْتُمْ‌ شِقاقَ‌ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما…» دیگر بس است چون تخته جا ندارد. این آیه چند کلمه بیشتر ندارد، ده پانزده کلمه است. «وَ إِنْ» یعنی اگر، اگر زن و شوهر در خانه عروس و داماد در خانه، زندگی می‌کنند و شما نگران شدی که اینها با هم نمی‌سازند، پچ پچ و نق و نوق و گلایه و شکایت و تلفن، اگر نگران شدید از اینکه این زن و شوهر زندگی‌شان به هم بخورد، بی خیال و بی تفاوت بی غیرت نباشید، بلند شوید حساس شوید، یک داور از فامیل مرد، یک داور از فامیل زن بیایند، بحث کنند و کدخدا منشی حل کنند و به دادگاه خانواده خارج مراجعه نکنند. این یک سطر است و خیلی آسان است. اگر نگران اختلاف بین زن و شوهر شدید، بی تفاوت نباشید. بلند شوید فوری یک نفر داور انتخاب کنید از هر فامیل یک نفر بنشینند حل کنند. حالا چقدر این آسان است؟ حالا چقدر نکته دارد.
کلمه‌ی «ان» در عربی یعنی اگر، روی کلمه «ان» بحث کنیم. «ان» یعنی اگر، ما سه تا اگر داریم. اگر سه قسم است. [پای تخته] 1- اگری که حتماً شدنی است اگری که حتماً نشدنی است. اگری که شاید شد و شاید نشد. اگرهایی که حتماً می‌شود می‌گویند: «اذا»، (إِذَا الشَّمْسُ‌ كُوِّرَتْ) (تکویر /1) آنوقتی که خورشید نورش گرفته شود، قطعاً در آستانه‌ی قیامت نور خورشید گرفته می‌شود. «إِذَا الشَّمْسُ‌ كُوِّرَتْ» آقا اگر شنبه رسید، ملاقات می‌کنیم. خب حتماً شنبه می‌رسد. اگر دوشنبه رسید حتماً دوشنبه می‌رسد. ایام می‌آید. یک اگرهایی حتماً نمی‌شود. می‌گویم: اگر پشت گوشت را دیدی مرا هم خواهی دید. اگر عمه من عمل جراحی کند، عمو می‌شود. عمو، عمل جراحی کند عمه می‌شود. خب کدام عمه، عمو شده؟ نمی‌شود. (لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ) (انبیاء /22) اگر چند تا خدا بود. چند تا خدا نمی‌شود. (وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ) (آل‌عمران /159) اگر تو بداخلاق بودی، پیغمبر که بداخلاق نمی‌شود. پس اگرهایی که نمی‌شود می‌گویند: «لو» اگرهایی که می‌شود می‌گوید: «اذا»، اگرهایی که شاید شد و شاید نشد، را «ان» می‌گوید. اینجا نگفته «اذا خفتم»، نگفته: «لو خفتم» گفته «و ان خفتم» اگر می‌گفت: «اذا خفتم» یعنی در همه خانه‌ها دعوا هست. اگر می‌گفت: «لو خفتم» یعنی در هیچ خانه‌ای دعوا نیست. همین که می‌گوید: «ان» یعنی بعضی خانه‌ها حرف پیش می‌آید، پس پیامش این است که اختلافات خانوادگی کم و بیش در بعضی خانواده‌ها هست، یعنی وحشت نکنید. این خودش مسأله مهمی است.

2- دیدن خوبی‌ها در کنار بدی‌ها

مرد می‌گوید: آقا این خانم به من جسارت کرده و روبروی مادرش به من کلمه‌ای گفته، من ناراحت هستم و تحمل نمی‌کنم. می‌گویم: آقا جون، در عمرش پنجاه و صدتا و چند هزار تا حرف خوب زده و یک کلمه هم بد گفته است. شما این یکی بد را گرفتی؟
دستش را روی من بلند کرد. غلط کرد دستش را بلند کرد. اما ایشان دستش را بلند نکرده و دست به صورت شما بکشد؟ شما را نبوسیده؟ حالا صد بار شما را بوسیده، یکبار هم پشت دستش را به شما چنین کرده است. نباید بکند و انجام بدهد، اما شما چرا این یکبار بد را می‌بینی. مرد هم همینطور است. همه غذا خوب است حالا یک شن در این پلو و ماش پیدا شد. این شن را خانم ببین در پلو! بابا همه برنج سالم است، حالا یک شن در غذا بود، این را به رخ نکش. در خانه‌ها اختلاف هست، وحشت نکنید. پس این یک مسأله، تابلویش چه می‌شود؟ از اختلافات خانوادگی نهراسید. طبیعی است. طبیعی است یعنی «ان» نه «اذا» و نه «لو».
2- از کلمه «خفتم» خوف، «خفتم» یعنی خوف دارید. نگران هستید. چند تا درس در این کلمه هست… جای آمپول آبسه کند. جای دندان آبسه کند، بعد بروید دندانپزشک، همین که خوف دارید شروع کنید. نگذارید حالا ببینیم چه می‌شود بعداً. شما همین که خوف دارید در اتاق عقرب رفت بلند می‌شوید اقدام می‌کنید. نمی‌گوید: حالا باشد اگر گزید، بچه‌ام جیغ زد، بعد پا می‌شویم. خوف، بعد نمی‌گوید: «خاف الحاکم» یا «خاف الوالدین» می‌گوید: «خفتم» ، تم یعنی امت، یعنی تمام مردم مسئول خانواده‌ها هستند. جامعه مسئول خانواده‌هاست. نباید گفت به ما ربطی ندارد. دولت هست، ملت هست، پدر و مادر دارد. عروس پدر و مادر دارد. داماد پدر و مادر دارد. کس و کار دارند، خودشان بنشینند حل کنند به ما چه، می‌گوید: «خفتُم» تُم یعنی تک تک شما مسئول هستید. «و ان خفتم»
نکته دیگر اینکه اختلافات خانوادگی، یکوقت پشه وارد اتاق می‌شود و جای خوف نیست. گاهی یک مار وارد اتاق می‌شود و جای خوف است. اختلافات خانوادگی جای خوف دارد. پس سه درس از این می‌گیریم. از کلمه خفتُم سه درس می‌گیریم. [پای تخته] 1- صبر نکنید کار مشکل شود، عجله کنید. اختلافات را ساده نگیرید. جای خوف دارد. پشه نیست، مار است. جامعه مسئول خانواده‌هاست. جامعه مسئول است. از کلمه جامعه مسئول است چه استفاده‌ای می‌کنیم؟ «خفتُم» تُم یعنی همه جامعه، از «خفتُم» از کلمه خوف استفاده می‌شود که اختلافات را ساده نگیرید. جای خوف است. نگویید چیزی نیست. همین که می‌گوید… نمی‌گوید اگر شقاق وارد شد، می‌گوید: اگر خوف دارید. یعنی صبر نکنید که کار انجام شود. از این کلمه «خفتم». از کلمه شقاق چه درمی‌آید؟

3- مرد و زن، یک روح در دو پیکر

شقاق یعنی یکی که دو تا شود می‌گویند: شقه، چرا به شقه گوشت، می‌گویند: شقه؟ چون یکی بود و شما دو تا کردی. شق القمر یعنی ماه یکی بود، دو تا شد. می‌خواهد بگوید: عروس و داماد یکی هستند. اینها دو تا شدند، وگرنه یک روح در دو پیکر هستند. «مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ» (نساء، 1) اینها یکی هستند. شقاق، وگرنه می‌گفت: «ان خفتم اختلاف بینهما» نگفته «اختلاف بینهما» گفته شقاق بینهما! اگر می‌گفت: «اختلاف بینهما» یعنی اینها دو تا هستند. «شقاق بینهما» شقه گوشت یعنی یکی بود دو تا شد. اصلاً شما یکی هستید. خیلی حرف‌های شما یکی است. دعوا لفظی است. این هم شقاق، «بینهما» چه می‌گوید؟ می‌گوید: عروس و داماد اختلاف دارند خودشان حل کنند، بین خودشان حل کنند. نگذارید و به غربیه‌ها نگویید. بین خودش «بینهما» پنج فایده دارد. یکی ارزان است. زن و شوهر با هم مسأله دارند، یکی از فامیل مرد و فامیل زن می‌آیند حل کنند، خرجی ندارد و فوری است. ساعت هشت دعوا شد، ساعت نه دادگاه تشکیل می‌دهد. نه عصر، نه فردا. نمی‌گوید: برو چهار ماه دیگر بیا. هم سرعت درونش است، هم دقت درونش است. چون فامیل عمق همدیگر را می‌شناسد. سرعت و دقت درونش است. هزینه ندارد و آبروریزی ندارد. همه اینها «بینهما» است. حکماً، نگفته یک نفر، هرکسی نمی‌تواند بین اینها آشتی بدهد. حَکم یعنی داور، باید کسی باشد که ریش سفید باشد، محبوب باشد. عاقل باشد. بلد باشد. حرفش را بخوانند. وگرنه می‌گفت: «فابعثا رجلا من اهله رجلا» یک مرد از این فامیل و یک مرد از آن فامیل، نه هر مردی به درد داوری نمی‌خورد. هر زنی به درد داوری نمی‌خورد.
حکم، داور شرایطی دارد. شرایط داور، «من اهله» اهله یعنی از فامیل باشند. چون فامیل دلش به حال فامیل می‌سوزد. غریبه، مثلاً زن و شوهر فرض کنید مال شرق هستند، او برای غرب است، او برای شمال است، او برای جنوب است، اگر «من اهله» بود و دلش به حال اهل می‌سوزد. غریبه که دلش نمی‌سوزد. «من اهله» سوز درونش است، سرعت درونش است. «و حکماً» دو حکم در آیه است. (حَكَماً مِنْ‌ أَهْلِهِ‌ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها) (نساء /35) یعنی یک فامیل، نگفته «حکمین» حکام، شلوغش نکنید. یک نفر از فامیل مرد بس است. حالا بگوییم: فامیل مرد یک هیأت بفرستند، فامیل زن هم یک هیأت بفرستند. دو هیأت با هم جوش نمی‌خورند. شما اگر ده تا ماشین خواستید حرکت کنید سفر طول می‌کشد. یکی بس است. دو تا نخ زود گره می‌خورد. ولی وقتی این نخ‌ها چند تا شدند و طناب شدند دیگر گره‌اش هم طول می‌کشد. «حکماً حکماً» یک داور از فامیل مرد و یک داور از فامیل زن.

4- قصد و انگیزه جدّی برای اصلاح

«من اهله»، «إِنْ يُرِيدا» اراده، یعنی قصد جدی کنید. یعنی بخواهید حتماً بگویید ما می‌رویم این را آشتی می‌دهیم. ولو اینکه یک پولی هم از خودمان بدهیم. یُرید، اراده، اراده یعنی قصد جدی داشته باشید. بگویید شد شد، سنگی را برمی‌داریم. سنگ مفت و گنجشک مفت، یک جلسه می‌گیریم، شد شد، نشد نه. «یرید» اراده، یعنی حتماً بخواهید که بشود. یعنی تصمیم بگیرید، در اراده تصمیم بگیرید. «یُریدا إِصْلاحاً» هدف شما اصلاح باشد. نه اینکه من نماینده زن هستم باید به نفع زن بکشم. او هم بگوید: من هم نماینده مرد هستم، به نفع مرد می‌کشد. خوب او می‌کشید و من می‌کشیدم می‌شد. ما الآن در دادگاه که پول می‌دهیم وکیل می‌گیریم، می‌گوییم برو این پول را بگیر، پنج میلیون، ده میلیون، بیشتر یا کمتر، برو به نفع ما یک قانون پیدا کن. طرف ما می‌بیند ما وکیل گرفتیم ده میلیونی، او هم بیست میلیون دارد یک وکیل دیگر می‌گیرد و می‌گوید: تو هم برو تک او را پاتک کن. تو هم برو یک تبصره پیدا کن که او را هوا کنی. وکیل چون از ما پول می‌گیرد، بعضی‌هایشان کار به حق ندارند. می‌گوید: من از این پول گرفتم که حقش را برایش بگیرم. بیست میلیون داده، صد میلیون داده، بیشتر کمتر داده بنابراین بعضی از وکیل‌ها، نمی‌گویم همه، بعضی‌هایشان کار به حق و باطل ندارد. می‌گوید: پول داده من باید به نفع این… می‌گوید: «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً» نیت شما اصلاح باشد. نه حمایت از فامیل… نماینده زن حمایت از زن بکند، نماینده مرد می‌فرماید: اینکه بیشتر جر می‌خورد. «يُوَفِّقِ اللَّهُ» یعنی خدا توفیقت داد. خیلی از ما تا حالا این کلمه را پرسیدند. که آقای قرائتی چه کنیم خدا توفیقمان بده؟ نیتت را درست کن، خدا توفیقت می‌دهد. «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً» اگر نیت شما اصلاح باشد خدا جوش می‌دهد. در حرف تو اثر می‌گذارد. «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً» مأموریتی و ابلاغی و رودروایسی و نمی‌دانم چی و اینها نباشد.

5- لطف الهی در ایجاد الفت و محبت
واقعاً یعنی بی طرف باشد. اگر هدفتان بی طرفی باشد و هدفتان اصلاح باشد خدا در حرف شما اثر می‌گذارد. «يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما»،«يُوَفِّقِ اللَّهُ» یعنی خدا جوش داده است. یکوقت فکر نکنی چون استاد جامعه شناسی، یا روانشناسی، یا آیت اللهی، یا دکتری، این حرف‌ها نست. من یک چیزی بگویم آب پاک روی دست شما کنم. الآن در اداره‌ها وقتی یک کاری بخواهد بشود، می‌گویند: نمی‌شود. می‌گوییم چرا نمی‌شود؟ می‌گویند: 1- نیروی انسانی نداریم. 2- بودجه نداریم. یا می‌گویند: نیروی انسانی نداریم یا بودجه، قرآن می‌گوید: نه، نه نیروی انسانی مهم است نه بودجه، به پیغمبر می‌گوید: نیروی انسانی خودت، دیگر نیروی انسانی از پیغمبر بالاتر؟ می‌گوید خود تو پیغمبر نیروی انسانی بشو. بودجه هم کل بودجه کره زمین، پول چقدر؟ پولهای کره زمین، نیروی انسانی چیست؟ شخص پیغمبر، اشرف مخلوقات تمام بودجه کره زمین را داشته باشد، می‌گوید: (ْ لَوْ أَنْفَقْتَ‌ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً) (انفال /63) اگر بودجه‌ی کره زمین را هم خرج کنی «ما أَلَّفْتَ» نمی‌توانی بین مردم را جوش بدهی. یعنی نیروی انسانی‌اش پیغمبر، یعنی اگر خدا نخواهد خود پیغمبر با بودجه کره زمین نمی‌تواند بین اوس و خزرج و بین قبیله‌هایی که کینه‌های طولانی داشتند آشتی بدهد، «يُوَفِّقِ اللَّهُ» خدا جور داد، نگو من کردم. نگو من، حالا یک تابلو از این آیه برای دنیا درست کنیم. می‌خواهیم در آمریکا و اروپا و چین و ژاپن و شرق و غرب برویم، تمام کشورها می‌خواهیم یک تابلو بزنیم. از این آیه می‌خواهیم تابلو درست کنیم. از اگر یک تابلو درست کنیم. از اختلافات خانوادگی نهراسید. طبیعی است. پیش می‌آید دیگر، یک کلمه زشتی یک کسی می‌گوید، ببخش. اگر نبخشی پس چه کسی به «والکاظمین الغیظ» عمل کند؟ «والعافین عن الناس» را چه کسی عمل کند؟ ببخشید و از اختلافات خانوادگی نهراسید. این یک تابلو است.
تابلوی دوم، «خفتُم» از خوف، اختلافات جای نگرانی است ساده ننگرید. مار در اتاق رفته است، پشه نیست که بگویی ساده است. «تُم» جامعه مسئول خانواده‌هاست. بی تفاوتی ممنوع، 3- علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد. نگذارید کارد به استخوان برسد و بعد ببینید چه باید کرد. همین که نگران هستید و همین که دو تا عطسه کرد، او را دکتر ببر. نگذارید بیماری طول بکشد. از «خفتُم» سه تا درس می‌آید، تابلویش می‌کنیم. فرض کنید اینها تابلو است، می‌خواهیم از این آیه تابلو… چون «هذا بیان للناس» این قرآن برای ناس است. مردم ژاپن هم ناس هستند، چین هم ناس هستند، برای ناس، برای امت چه می‌گوید؟ اختلافات خانوادگی را مهم بدانید. بی تفاوت نباشید. همه جامعه و افراد جامعه مسئول هستند، اینها همه تابلو است.
«بینهما» نگذارید فتنه توسعه پیدا کند، عروس برود به فامیلش بگوید و داماد برود به فامیلش بگوید. دو قبیله با هم باشند. «بینهما» بین خودشان جوش بدهند. تا نخ هست گره بزنید، نگذارید طناب شوند که دیگر گره خوردنش سخت شود. جلوی توسعه اختلاف را بگیرید و نگذارید فتنه توسعه پیدا کند، اینها همه تابلو است، یعنی قرآن را می‌شود به زبان‌های دنیا ترجمه کرد. نگذارید فتنه توسعه پیدا کند. «بینهما» تا بین خودشان دو نفری هستند، حل کنید. «فَابْعَثُوا» فا یعنی فوری، نمی‌گوید: «و ابعثوا»، «ثم ابعثوا» فَ یعنی فوری، وقتی دیدی بین عروس و داماد نگرانی است، فوری. ساعت هشت فهمیدی، نه اقدام کن. عصری است، فردایش اقدام کن. نگو بله اینها یک شش ماهی هست با هم نق می‌زنند. خوب بعد از شش ماه دیگر کهنه می‌شود و رویشان به هم باز می‌شود. سیمان وقتی خشک شد، کاشی روی آن نمی‌چسبد. خشک شده است. «فا» این فا حرف دارد یعنی فوری. «فابعثوا» بعث یعنی چه؟ بعض می‌گویند: به تو چه؟ یکوقت عروس و داماد همدیگر را بوسیدند، حالا به هم سیلی می‌زنند. جایی که بوس هست سیلی هم هست. به تو چه؟ ما دخالت نمی‌کنیم. ما در کار مردم دخالت نمی‌کنیم.
بعثَ یعنی تحریکش کن، بگو نه بشود، آشتی دادن بین عروس و داماد ثوابش از همه نمازها و روزه‌های مستحبی بالاتر است. [صدا قطع می‌شود] ممکن است بعضی جاها انگیزه نداشته باشند. باید انگیزه بدهد. خانه ما، من دخالت می‌کنم، چه و چه… بعثَ یعنی در آدم‌های بی غبرت و بی انگیزه ایجاد انگیزه کنید. حکم باشد نه هر عادی، یکی باشد نه چند تا. یک گردان آدم از فامیل مرد و یک گردان از فامیل زن، این فتنه می‌شود. «حکماً» یکی بس است. هرکسی به درد داوری نمی‌خورد. من نمی‌دانم واقعاً آدم اشک بریزد جا دارد. اشک بریزد نه متأثر شوند. زار زار گریه کند که کتابی را پشت سر گذاشتیم که هر حرفش یک نکته دارد. آنوقت به این علم نمی‌گوییم، امام رضا فرمود: «من اراد العلم‌ فليثور القرآن» اگر راستی می‌خواهید علم پیدا کنید، به قرآن ناخنک بزنید. از حروف قرآن چیزی دربیاورید. ما رفتارمان با قرآن سطحی است. حتی شب قدر هم که قرآن سر می‌گیریم مثل دکتری است که نسخه را سر می‌گیرد. آمپول، آمپول، آمپول، آمپول، قرص، قرص، قرص، قرص… این قرآن را سر بگیریم یعنی قرآن را بفهمیم روی سرمان بگذاریم عمل کنیم. بارها گفتند… پیغمبر اسلام(ص) فرمودند. قرآن و اهل بیت نباید از هم جدا شود. یعنی چه؟ معنایش این است که اگر مثلاً در یک شهری صد تا جلسه عزاداری در محرم هست، صد تا جلسه قرآن در ماه رمضان باشد. یعنی چه؟ اگر این آقا روی منبر حتماً روضه می‌خواند، برای اهل‌بیت که باید بخواند و کار خوبی هم هست، حتماً یک آیه را تفسیر کند. چرا روی منبر شعر می‌گویی؟ شعر بد نیست، «ان من الشعر لحکمه» ولی قرآن هم بگو و شعر هم برای زعفرانش، برای تنوعش، برای اینکه حالا استفاده از هنر و ادبیات بکنیم خوب است منتهی مثل زعفران است، به مقداری که عطر پلو را عوض کند.

6- تبلیغ دین بر اساس تبیین آیات الهی

مردم عزیز ایران! از تمام منبری‌ها تقاضا کنید، هرچه منبر است، بیست دقیقه است، ده دقیقه‌اش را تفسیر بگوید. نیم ساعت است، چهل دقیقه است، نصف منبر قرآن باشد. آقای قرائتی به چه دلیل این حرف‌ها را می‌زنی؟ به دلیل خود قرآن، خدا در قرآن به پیغمبر می‌گوید: یا رسول الله اگر می‌خواهی سخنرانی کنی باید از قرآن بگویی. آیه‌اش کدام است؟ «لِتُبَيِّنَ‌ لِلنَّاسِ» (نحل، ‌44)، «تبیّن» بیان کن، للناس، ناس یعنی مردم. برای مردم بیان کن، چه چیزی بیان کن؟ «ما نُزِّلَ» آنچه نازل شده، یعنی وحی را بگو. آیه‌ی قرآنی که نازل شده برای مردم تفسیر کن، تو می‌روی، «لِتُبَيِّنَ‌ لِلنَّاسِ» شعر، خواب، قصه، رؤیا، کی چه کرده، کی چه کرده، تاریخ اینطور است. تاریخ ممکن است راست باشد و ممکن است دروغ باشد. تاریخ هم چیز خوبی است. می‌خواهم بگویم سهم قرآن چرا نیست؟ نمی‌گویند چرا آنها هست؟ می‌گویند چرا قرآن نیست؟ ارزیابی کنید یک منبر را که این چقدر قرآن بود، چقدر نهج‌البلاغه بود، چقدر روایات بود. حالا پنج دقیقه‌اش روضه باشد، دو دقیقه چهار تا شعر بخوان. حالا اگر لازم شد یک خواب هم نقل کن ولی بدنه قرآن، ببین ساختمان بدنه‌اش باید آجر و سیمان باشد. حالا یکجا را گچ کاری می‌کنی و یک جا لوستر می‌زنی، می‌خواهی هر آرایشی آرایش بکن اما نباید بدنه ساختمان مقوا باشد. یا شعر باشد، یا خواب باشد یا تاریخ باشد، تاریخ مشکوک، ما باید قرآن را…
یک خاطره برای شما بگویم. اسمش را بگویم او را می‌شناسید. اسم نبرم. از دانه درشت‌های ایران مکه و مدینه رفته بود. سر قبر پیغمبر، حالی به او دست داد و گفت: یا رسول الله ما ریشمان سفید شد، در جبهه‌ها بودیم، صندوق قرض الحسنه درست کردیم. درمانگاه درست کردیم، حوزه علمیه درست کردیم، ایتام داشتیم، حوزه علمیه خواهرها و برادرها، بالاخره کارهای ما درست است یا درست نیست؟ ریش ما سفید شده داریم می‌میریم، یک خرده با پیغمبر در مدینه سر قبر پیغمبر صحبت کرد و گفت: من لای قرآن را باز می‌کنم. به من بگو: حالت چطور است؟ از من راضی هستی یا نه؟ این حرف‌ها را زد و لای قرآن را باز کرد تا این آیه آمد، «وَ قالَ‌ الرَّسُولُ‌» پیغمبر روز قیامت شکایت می‌‌کند، از کی؟ از مسلمان‌ها، می‌گوید: «يا رَبِّ» ای خدا، «إِنَّ قَوْمِي» قوم من، امت من، (اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً) (فرقان /30) قرآن را مهجور کردند. مهجور یعنی دور انداختند، مثل ته سیگار، پوست پرتقال، قرآن را پشت سر انداختند. می‌گفت: قرآن را بست و دید عه، ما همه کاری کردیم و فقط قرآن کار نکردیم. کتاب‌های مخلوق را خواندیم. کتاب خالق را نخواندیم.

7- توجه به کتاب خالق، بیش از کتاب مخلوق

شهید محراب آیت الله مدنی در نجف استاد طلبه‌ها بود. یکی از فضلا و علمایی که شاگردش بود برای من نقل می‌کرد. می‌گفت: یک روز آقای مدنی آمد، من دیدم گریه می‌کند. هی حرف می‌زند و بغض گلویش را می‌گیرد. گفتم: آقا شما ناراحت هستید، گفت: بله، گفتیم: مشکلی برای شما پیش آمده است؟ گفت: دیشب رفتم بخوابم، فکر کردم کتاب مخلوق را خوب خواندم، کتاب خالق را نخواندم. یعنی از اول کتاب های آخوندی، فلان کتاب، فلان کتاب، رسائل، مکاسب، قوانین، نمی‌دانم منطق، کفایه، خارج، جواهر، می‌گفت: کتاب مخلوق را با دفت خواندم و بحث کردم اما کتاب خالق را با دقت نخواندم و بحث نکردم. من عملاً چهل سال با کم و زیادش درس خواندم ولی دستم از قرآن پر نیست. نگرانم، همه شما به من دعا کنید. اسم آیت الله مدنی اسد الله بود، گفت: بگو خدایا این سید اسدالله را ببخش. غافل شدم. قرآن که… ما باید حوزه‌های علمیه به هرکس گفتند: چه می‌خوانی؟ اول بگوید: تفسیر و بعد بگوید: مکاسب. اول بگوید: تفسیر و بعد بگوید: جواهر. تقریرات درس مراجع را می‌نویسیم روی چشم، می‌خواهید فقیه شوید باید این کار را بکنید، اما تقریرات حرف خدا را هم بنویسید. نمی‌دانم حالا شما چقدر مرا قبول دارید؟ هرکس قبول دارد، هرکس قبول ندارد که حساب خودش است. اگر مرا قبول دارید، بنده به این قرآن والله بالله تالله، اگر سراغ هر کتابی می‌رفتم حتی کتاب‌های مرحوم مطهری که بهترین کتاب زمان ما کتاب‌های مرحوم مطهری است. اگر می‌خواستم در تلویزیون به مطهری تکیه کنم افتاده بودم. چون ایشان فرض کنید شصت هفتاد کتاب دارد، از هر کتابی بیست تا سخنرانی دربیاورد می‌شود 1200 تا و من الآن حدود سه چهار هزار تا بحث پخش شده دارم و سه چهار هزار تا بحث پخش نشده دارم. مگر می‌شود آدم… صبح قرآن را نگاه می‌کنی یک چیزی می‌فهمی، عصر یک چیز دیگر می‌فهمی. مثل ساختمان، ساختمان این قطعه زمین را مهندس می‌دهی این را می‌سازد بغلش یک قطعه زمین را طور دیگر می‌سازد. سیمان و آجرش فرق نکرده، آیه‌هایش فرق نمی‌کند. هر لحظه نگاهش کنی چیز دیگری گیرت می‌آید.
خیاط‌ها دیدید وقتی لباس می‌دوزند، هرچند لباسی را یک فرم خاصی می‌دهند. یک آیه چند کلمه دارد، ما یکبار این آیه را در دانشگاه بحث کردیم. گفتیم: چند کلمه دارد. «وَ إِنْ خِفْتُمْ‌ شِقاقَ‌ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ» مثلاً بیست کلمه دارد، بیست تا هم نکته دارد. گفتم: آقایان شما به هر استاد دانشگاهی بگویید در رشته خودش، ممکن است بگویید عربی نه، ما نمی‌گوییم عربی، در رشته‌ای که پروفسور هستی و فوق استاد تمام هستی، هر استادی در رشته خودش یک سطر بنویسد که بیست کلمه داشته باشد و بیست نکته داشته باشد. بعد ببینیم قرآن چیه، نمی‌دانم کسی به ما نفرین کرده، نمی‌دانم. گفته قرائتی انشاءالله خدا خیر قرآن را از تو بگیرد که همه روزنامه‌ها و بولتن‌های محرمانه و صبح تا شب با این موبایل‌ها چنین می‌کنیم که فحش داد و که دعا کرد. دائماً سر ما حرف‌هایی است که خیلی‌ها دروغ است و خیلی‌ها پایش به جایی بند نیست. خیلی ها تاریخ مصرف گذاشته است. در ایام کرونا یک مرتبه دیدیم عکس ما در فضای مجازی آمد. ما بعد فکر کردیم ما چند سال پیش مریض شدم، بیمارستان خوابیدم، آن عکس را از آنجا گرفتند و به این ملحق کردند و بله حالا مثلاً فضای مجازی قرائتی مریض شد یا مرد. حالا «ثم ماذا» یکی چی گفت، کی چه گفت، کی چه گفت، آنوقت قرآنی که هر حرفش یک نکته دارد، می‌گوید: «فَابْعَثُوا» یا می‌گوید: «و ابعثوا» می‌گوید: «اذا الشمس» اذا می‌گوید، یا لو می‌گوید، یا «ان» می‌گوید. هر حرفش یک نکته دارد. قرآن را نفهمیدیم. وقتش کی است؟ وقتش کی است؟ ماه رمضان جلو است. یک نهضتی باید برای قرآن بشود. اصلاً خود طلبه‌ها به استاد بگویند: آقای استاد شما فلان کتاب و فلان کتاب را به ما درس دادی، یک آیه را هم برای ما تفسیر کن. قرآن نباید مهجور باشد. مثلاً درسهای دیگر، مثلاً اگر فرض کنید صدها درس خارج در حوزه‌ها هست خوب دهها درس تفسیر هم باشد.
من این حرف‌ها را به مقام معظم رهبری زدم، ایشان هم فرمود یعنی از من تقاضا کرد و گفت: حرف‌های شما درست است گفتم: اگر درست است شما یک روز درس را تعطیل کن که اینها را به طلبه‌ها بگویم. هفتصد هشتصد طلبه هست، طلبه‌های درس آقا هم، طلبه عادی نمی‌آید و باید امتحان بدهند، مدرک علمی داشته باشد تا آنجا راهش بدهند. هفتصد هشتصد شاگرد داری شما یک روز درس را تعطیل کن من می‌خواهم جای شما حرف بزنم. دیگر پررویی من، ایشان فرمود: طوری نیست. یک روز زنگ زدند بیا، رفتم دفتر آقا و گفتم چقدر صحبت کنم؟ دفتر آقا گفت: پنج شش دقیقه‌ای گزارش بده. گفتم باشد. در راه که می‌رفتیم به آقا گفتم من چند دقیقه صحبت کنم؟ گفت: کل وقت برای شما کم نگذار. تمام حرف‌هایت را بگو. وقتی آمدیم دیدیم صندلی ما را آن بالا گذاشتند. گفتم: آقا اجازه بدهید من بروم پایین بنشینم، ناراحت هستم کنار شما نشستم. فرمود: نخیر، همین‌جا بنشین. اینها همه ضبط شد و آنجا من هرچه خواستم چهل پنجاه دقیقه گفتم. طلبه باید، علامت طلبه این است که هرجای قرآن را باز کرد. مثل استخاره هان بازکن. انگشتت را از بالا بیاید روی هر کلمه بگذار، هان… این کلمه چه می‌خواهد بگوید؟ هدفش چیست؟ پیامش چیست؟ کهنه هم نمی‌شود. مسأله این است که شما یک آیه پیدا نمی‌کنی که کهنه شود. گاهی وقت‌ها یک چیزی کهنه می‌شود، گاهی یک چیزی مثل آب کهنه نمی‌شود و مورد نیاز هم هست.
یک نهضت تفسیر باید در قرآن راه بیافتد، همه امام جمعه‌ها نهصد تا تقریباً امام جمعه داریم. هر امام جمعه‌ای در یک خطبه‌هایش تفسیر بگوید. مردم اگر مزه تفسیر را بچشند دیگر سراغ کسی دیگر نمی‌روند. این را هم به شما بگویم. خبر می‌خواهم بدهم. هر واعظی هرچه سخنرانی‌اش خوب باشد، بعد از بیست، سی صد تا سخنرانی تمام می‌شود. قرآن را صبح نگاه می‌کنی یک چیزی می‌فهمی، عصر نگاهش می‌کنی یک چیز دیگر می‌فهمی. وقتش ماه رمضان است. ببین ماشین‌هایی که هوا گرفته در سرازیری هول می‌دهند روشن می‌شود. سرازیری قرآن رمضان است. رمضان جلو است. هیأت امنا، ائمه جمعه، همه علما یک حرکتی کنند. منتهی اقوال را نقل نکنید. کی چه گفته، کی چه گفته، کی چه گفته… بحث‌هایی که فایده ندارد…
به یک آقایی گفتند: شما شب‌ها که می‌خوابی ریش‌هایت روی لحاف است یا زیر لحاف؟ گفت: والا هنوز فکر نکردم، می‌خوابم. امشب دقت می‌کنم ببینم چطور است. رفت بخوابد گفت: ما هر شب اینطور می‌خوابیدیم. ریش را روی لحاف گذاشت و گفت: اینطور می‌خوابیدیم. گفت: خدا لعنتت کند با این پژوهشت خواب را از سر ما بردی. خیلی وقت‌ها این است این است این است، رفتم جایی دیدم بحث می‌کنند. خیلی غصه خوردم. بحث چیست؟ در قرآن یک آیه داریم که اگر در راه خدا چیزی انفاق کنی مثل دانه‌ای است که کاشته شود از این دانه هفت خوشه بیرون بیاید، در هر خوشه‌ای صد تا دانه باشد. یعنی هفت ضرب در صد می‌شود هفتصد تا. اگر در راه خدا چیزی انفاق کنی مثل تو مثل کسی، مثل دانه‌ای می‌شود برود زیر خاک هفت خوشه دربیاید و از هر خوشه‌ای صد تا دانه، خوب آیه قرآن می‌خواهد تشویق کند که یا الله کمک کن برکت پیدا می‌کند. یکی هفتصد تا می‌شود. دیدم این آقا بحث می‌کند که آیا این دانه شامل نخود هم می‌شود… [صدا قطع شد] نمی‌خواهد بگوید گندم، جو یا نخود، می‌خواهد بگوید: به فقیر کمک کن، هفتصد برابر می‌شود. حالا یا نخود یا لوبیا، خیلی غصه خوردم وقتی کسی می‌گوید: انشاءالله از عمرت خیر نبینی، حالا هم که تحقیق می‌کند، تحقیق می‌کند. یا مثلاً خندقی کندند درست است یا خندقی بکندند یا خندقی بکندندی؟ در قرن فلان خندقی بکندندی بود و بعد از چند قرن خندقی بکندند و امروز هم خندقی کندند. مأمون الرشید شیعه بود یا سنی؟ بابا امام رضا را کشت حالا یا شیعه یا سنی؟ خیلی از بحث‌هایی که می‌کنیم هیچ باری ندارد. یا اقوال است یا احتمالات است. یک تفسیر روان…
بله مانعی ندارد مطالعه کنید. من در تفسیر ده پانزده تفسیر دیدم تا تفسیر نوشتم اما ور نروید. زود بروید لبّ قصه را بگویید. خدا می‌خواهد بگوید: کمک به فقرا هفتصد برابر می‌شود حالا یا ماش یا نخود یا برنج، یک تغییر باید یک انقلابی شود، یک نهضتی شود، حرکت‌هایی شده و خیلی هم خوب شده است، اوقاف دست به کار شده، سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات، علمای حوزه، بسیاری الآن درس خارج، درس تفسیر چند تا در قم بیشتر نبود، الآن صدها درس تفسیر است ولی تفسیر مفید، غیر از تفسیر علمی است. خیلی وقت‌ها تفسیر علمی هست ولی مفید نیست. تفسیر علمی تفسیری است که نور باشد. یعنی فهمیدم، حالا فهمیدم. نور باشد، رشد باشد، علمی باشد، مختصر هم باشد. ده دقیقه، هفت دقیقه، یک ساعت تفسیر را فقط خواص بیکار می‌توانند گوش بدهند. مردم با گرفتاری خود یک تفسیر به قول تریاکی‌ها، البته من سیگاری نیستم، تریاکی‌ها مثل می‌زنند، کم و تیز و چسبان، قدیمی‌ها می‌گفتند: مفت و مفید و مختصر، یک آیه کوچک با چهار تا پیام، پنج دقیقه، ده دقیقه، یک ربع، فوقش یک ربع، بیست دقیقه، خدایا اگر لغزش و گناه و غفلتی سر زده که سر زده، نسبت به قرآن بی مهری شده، بی مهری‌های ما را ببخش. و توفیق جبران مرحمت بفرما. مزه قرآن را به ما بچشان و توفیق بده مزه قرآن را به نسل آینده بچشانیم.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 35 سوره نساء بر چه امری تأکید دارد؟

1) تشکیل خانواده
2) رفع اختلافات خانوادگی
3) طلاق در صورت ضرورت

2- قرآن برای داوری میان زن و شوهر چه توصیه‌ای دارد؟

1) یک داور از مرد و یک داور از زن
2) یک داور ز مرد و دو داور از زن
3) دو داور از مرد و یک داور از زن

3- قرآن، شرط توفیق در رفع اختلافات خانوادگی را چه می‌داند؟

1) انگیزه حمایت از فامیل
2) انگیزه حمایت از زنان
3) انگیزه اصلاح و آشتی

4- بر اساس آیه 44 سوره نحل، وظیفه پیامبر اکرم، پس از نزول قرآن چیست؟

1) تفکر در آیات الهی
2) تبیین آیات الهی
3) اجرای دستورات الهی

5- بر اساس قرآن، پیامبر اکرم در قیامت از چه امری شکایت می‌کند؟

1) مهجوریت قرآن
2) مظلومیت مسلمانان
3) حاکمیت ظالمان

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2139
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست