responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2080
«بسم الله الرحمن الرحیم»
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ و صلّ علی علی ابن ابیطالب امیرالمؤمنین

بینندگان عزیز بحث را در غدیر خم گوش می‌دهند. من در این مدت که بحث در تلویزیون بودیم، در این بیست و شش هفت سال، هر سال به غدیرخم رسیدیم یک چیزی گفتم، ولی باز هم چیز نو خداوند به ذهنم انداخته می‌خواهم امشب یک قسمت از آنچه گفته‌ام بگویم یک چند تا هم نکته‌های نو گیرم آمده بگویم که شاید نشنیده باشید.
در الغدیر ماجرای غدیرخم را به این صورت نوشته که، «بسم الله الرحمن الرحیم»، (اجمع رسول الله) پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم اصحابش را جمع کرد در سال دهم هجری(و أذّن فی النّاس بذلک) اعلام کرد که دارم می‌روم مکه هر که می‌خواهد بیاید بیاید.
بررسی کنیم نکات را. «بسم الله الرحمن الرحیم» نکاتی درباره غدیر. 1-(أجمع) جمع کرد پیغمبر، چه خبری بود که پیغمبر اصحابش را جمع کرد، این کار تازه‌ای می‌خواست بکند، وگرنه حج که می‌خواهد برود که لازم به(أجمع) نیست.
1- گزارش آخرین سفر حجّ پیامبر اسلام
دوم(اذّن فی النّاس بذلک)، (اذّن) از همان اذان، (اذّن) اعلام کرد که هرکه می‌خواهد بیاید بیاید. (أجمع)، (أذّن)، (فقدم المدینه خلق کثیر) یک خلق کثیری، جمعیتی آمدند از مدینه که با کاروان پیغمبر بروند، اسم این حج هم حجة الوداع، یعنی حجی که وداع با پیغمبر است، چون دو ماه بعد تقریبا، پیغمبر از دنیا می‌رود، حجی است که با پیغمبر وداع می‌کنند، حجة البلاغ، حجة الکمال، اسامی زیادی دارد، از وقتی هم که پیغمبر هجرت کرده به مدینه که سال پنجاه و سه هجرت کرد، چهل سالگی به پیغمبری رسید، سیزده سال مکه بود، شد پنجاه و سه سالگی که هجرت کرد، بعد از هجرتش بعد از ده سال این اولین حجش است. بعد می‌فرماید که: (فخرج مغتسلا)، غسل کرد، (متدهنا) عطر و روغن زد، (مترجّلاً) پیاده رفت، (متجرداً فی ثوبین) دو تا لباس پوشید، یکی مثل لنگ به کمر، یکی به دوش، روز شنبه بود، بیست و پنجم ذی القعده، یعنی پانزده روز به عید قربان تقریبا، رفتند مکه و همه خانم هایش را هم با خودش برد. (و اخرج معه نساءه کلهن) همه زنهایش را هم برد. در جبهه پیغمبر خانمش را می‌برد، خانمهایش را روی قرعه و نوبتی می‌برد، حالا یک مراسمی است که همه خانم‌ها باید باشند، (و سار معه اهل بیته) اهل بیتش را هم با خودش برد، از همین پیداست که اهل بیت پیغمبر غیر از خانم هایش هستند، اگر اهل بیت هم جزء خانم هایش بود نمی‌گفت(نساءه کلهنّ) بعد می‌گوید(و اهل بیته)
2- اجتماع حاجیان در سرزمین غدیر
خوب، حالا مفصل است که جمعیت چقدر آمدند از نود هزار گفتند، تا صد و بیست و چهار هزار، حالا، در مسیر کجا نماز خواند، کجا استراحت کرد، اینها را من حالا نمی‌خوانم، (فلما قضی مناسکه) مناسک حج که تمام شد(وانصرف) دارد بر می‌گردد، رسید به جایی به نام غدیر خم نزدیک جحفه، آنجا یک چهارراهی بود که یک راهش به مدینه می‌رفت، مدینه، مصر، عراق، حالا. بعد آنقدر هوا داغ بود مردم را نگه داشت، فرمود هرکه تند رفته بگویید برگردد، آیه نازل شد «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» المائده/67، همه این آیه نکته در آن است.
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ» گفت، «یَا أَیُّهَا النّبی» نگفت، «یا محمّد» نگفت، «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ» وقتی می‌گویند که کار، کارِ رسالتی است یعنی یک رسالت داری، یعنی یک رسالت مهم است که می‌گوید «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ» در تمام قرآن دو تا «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ» بیشتر نیست. یکی مالِ اینجاست. دو «بَلِّغْ» گفت نگفت «أبلغ»، «أبلغ» یعنی ابلاغ کن، «بَلِّغْ» هم یعنی ابلاغ کن منتهی «بَلِّغْ» اهمیتش از «أبلغ» بیشتر است. «ما انزل الیک» یعنی قصه آن است که نازل شده، یعنی این دستوری که می‌گویم ابلاغ کن، دستور صد در صد از طرف خداست. «أُنزِلَ إِلَیْكَ» نازل شده به تو، یعنی تحلیل و برداشت و حدس و تخمین نیست. «أُنزِلَ»، «مِن رَّبِّكَ» نگفته «من الله» نگفت «مَا أُنزِلَ إِلَیْكَ مِن الله»، گفت «مِن رَّبِّكَ»، «رَّبِّكَ» یعنی چون می‌خواهد شما را تربیت کند، اگر رهبر، رهبر لایقی بود مردم تربیت می‌شوند اگر رهبری گیج بود، مردم هم رشدی در آنها نیست. «رَّبِّ»، مربی، یعنی چون خدا می‌خواهد تو را رشد دهد، دین تو را، راه تو را رشد دهد «مِن رَّبِّكَ» گفته، وگرنه می‌گفت «بَلِّغْ مَا أُنزِلَ مِن الله»، «مِن رَّبِّكَ» بعد هم گفته «وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ» نگفته «وَإِن لَّمْ تبلغ»، در حرفها قانونش این است: بگو، اگر نگویی، بزن، اگر نزنی، بقیه‌اش را من می‌گویم شما بگویید: بخور، اگر نخوری، بپوش، اگر نپوشی، باز می‌گوید «بلغ و ان لم تبلغ»، «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ و ان لم تبلغ» گفته «وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ»، فعل یعنی عملیات، یعنی این ابلاغ، ابلاغ زبانی نیست، یک مراسم تشریفاتی است که باید همراه با یک سری عملیات باشد. اگر زبانی بود می‌گفت «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ» بعد هم می‌گفت «وَإِن لَّمْ تبلغ» بعد هم اولتیماتوم داده.
به ذهنم آمد همین امشب چند لحظه پیش، همین چند لحظه پیش خدا به ذهنم انداخت که خدا کجا اولتیماتوم داده، در قرآن سه چهار تا اولتیماتوم است. 1- اولتیماتوم چه کلمه‌ای است؟ انگلیسی است؟ فرانسه است؟ چی است؟ فرانسه‌ای است؟ اولتیماتوم فرانسوی است، مثل کلمه کادو، کادو هم که می‌گویند فلانی کادو داده این هم فرانسوی است. خوب، ایرانی‌ها که برمی گردانند اسمش چه می‌شود؟ هشدار، حالا تهدید. در قرآن چند تا تهدید دارد. یکی تهدید در مورد توحید است، یکی تهدید در مورد امامت است، الله اکبر، چه ربطی دارد به اینجا، آقایانی که پای تلویزیون نشسته‌اید این را زیادی گوش دهید،
3- رابطه توحید با ولایت
یک نکته لطیفی خدا به ذهنم انداخته برای شما بگویم. قرآن چند جا پیغمبر را تهدید می‌کند یک جا راجع به خدا، یک جا راجع به امام، راجع به توحید می‌گوید: «لَئِنْ أَشْرَكْتَ» اگر مشرک شوی «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ» الزمر/65 حبط می‌شود عملت، اگر مشرک شوی عملت نابود می‌شود، تهدید می‌کند. راجع به امامت هم تهدید می‌کند، تهدید امامت این است «وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» اگر علی را معرفی نکنی رسالت هیچی، رسالت خدا را نرساندی یعنی کل اعمالت هیچ. از توحید بگذری پوچ، از امامت بگذری پوچ، الله اکبر. معلوم می‌شود توحید و امامت مرتبط است. حالا یک ذره یک ذره آدم می‌فهمد چرا یک حدیث داریم(کلمة لا اله الا الله حصنی) یک حدیث داریم(ولایة علی ابن ابی طالب حصنی) معلوم می‌شود توحید و ولایت یکی است، مثل اینکه دکتر می‌گوید قرص را بخوری خوب می‌شوی آمپول هم بزنی خوب می‌شوی، معلوم می‌شود ترکیبات شیمیایی قرص و آمپول یکی هستند منتهی یکی جامد یکی مایع. حدیث است(کلمه لا اله الله حصنی) حصن یعنی قلعه الهی، خداوند فرموده توحید قلعه الهی است هرکه در این قلعه باشد بیمه است، بعد می‌گوید(ولایة علی ابن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی) هر دو یکی است، خداوند هم در مورد توحید می‌گوید اگر مشرک شوی، شرک یعنی دست از توحید برداری عملت حبط می‌شود، نابود می‌شود، اگر امامت را هم نرسانی عملت نابود می‌شود، خیلی مهم است.
امام می‌فرمود اسلام آمریکایی، اسلام ناب. اسلام آمریکایی اسلامی است که نماز می‌خواند روزه می‌گیرد، قرآن هم حفظ می‌کند، مثل اینهایی که آمدند کربلا، کربلا لشکر یزید نماز هم می‌خواندند، قرآن هم می‌خواندند، امام حسین را هم کشتند. نمی‌شود انسان بگوید من خدا پرستم منتهی رهبرم رهبر آسمانی نیست.
4- آیا تنها انتخاب آخرین امام به عهده خداست؟
یک چیزی لطیف برایتان بگویم زیادی گوش بدهید، من این را از یک جوان یمنی یاد گرفتم. یک جوان بود بیست و چهار پنج سالش بود یمنی بود، تازه هم درس خوانده بود، ولی منی که الان شصت سالم است، از پانزده سالگی تا حالا طلبه‌ام، چهل و پنج سال است طلبه‌ام، برای من نو بود. خدا گاهی وقتها یک چیزی را به ذهن یک کسی القا می‌کند. این یمنی گفت که سنی و شیعه همه قبول دارند، شیعه‌ها که همه صد در صد، سنی‌ها هم بسیاری از درصد، حالا آمار سنی‌ها را من نمی‌دانم، ولی کثیرشان، جمع کثیری از اهل سنت امام زمان را قبول دارند. کتابهایی هم نوشته شده به نام حضرت مهدی در کتاب‌های اهل سنت. حتی وهابی‌ها هم قبول دارند. ما می‌گوییم که شما چرا غدیرخم را قورتش دادید؟ می‌گویند مردم جمع شدند در سقیفه رأی دادند، گفتند علی نه، دیگری، پس از خلیفه اول می‌گوید دیگری، سپس دیگری، سپس دیگری، بعد علی، می‌گوییم باشه. می‌گوییم شما حضرت مهدی را قبول دارید می‌گویند بله، می‌گوییم مگر نمی‌گویید امامت با رأی دادن است؟ می‌گویند چرا، می‌گوییم خوب رأی بدهید حضرت مهدی را مشخص کنید می‌گویند نه حضرت مهدی را باید خدا تعیین کند. می‌گوییم چطور شد اولی را شما تعیین کردید، آخری را خدا تعیین کند؟ اگر امام را باید خدا تعیین کند هم اولش را باید خدا تعیین کند هم آخرش را. شما به امام اول که می‌رسید می‌گویید مردم جمع شدند اجماع شد، مردم رأی دادند انتخابات شد، گفتند کس دیگری، می‌گوییم اگر امام اول را رأی بدهند خوب همین طور که اولی را رأی دادید رأی بدهید یک حضرت مهدی ببافید، بگویید این حضرت مهدی. می‌گویند نه این مهدی کار خداست، می‌گوییم چطور آخری کار خداست؟ گاهی وقتها یک کسی یک چیزی می‌گوید آدم می‌ماند.
من یک وقت نشسته بودم سر سفره، بستگانم بودند، به بستگانم گفتم بچه تا دو سال شیر مادر بخورد، یک بچه کوچولو بود شاید سه سالش بود گفت که بچه شیر مادر بخورد تا وقتی که دندانش درآمد، اگر وقتی دندانش درآمد خدا می‌خواهد بگوید دیگر حالا کم کم وقت. . . من هرچه ماندم جواب بچه سه ساله را نتوانستم بدهم، چون من گفتم تا دو سال، او گفت سال نه، تا مادامی که وقتی دندان درآمد، دیگر دندان نمی‌شود که سینه مادر را گاز بگیرد که، این دندان یعنی دیگر ذره ذره باید غذاهای. . . . گاهی وقتها یک استدلال روان است، با استدلال روان. اگر مهدی باید کار خداست، علی هم کار خداست.
5- تعیین امام، کار خداست نه مردم
اصلا امامت را قرآن می‌گوید کار مردم نیست. می‌گوید «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ» الشوری/38 می‌گوید «أَمْرُهُمْ» چه کاری دارد به «أَمْرُالله» قرآن گفته «وَأَمْرُهُمْ»، «وَأَمْرُهُمْ شُورَى» یعنی کارهایی که مال، «امرهم» به مردم است، یعنی کارهای مردمی مشورتی است، امامت کار مردمی نیست، امامت کار خداست. خدا وقتی حضرت ابراهیم را امام کرد گفت «إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» البقرة/124 خدا به ابراهیم گفت «إِنِّی» منی که خدا هستم «جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» تو را برای مردم امام کردم، «قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی» ابراهیم گفت از ذریه و نسل من امام شود، فرمود «لاَ یَنَالُ عَهْدِی» عهد من به ظالم نمی‌رسد. حضرت ابراهیم وقتی از خدا خواست بچه هایش هم امام شوند تمام بچه هایش، فرمود عهد من به ظالم نمی‌رسد. بچه‌های تو اگر ظالم باشند به مقام امامت نمی‌رسند. پس امامت عهد است، یعنی عهد خداست، عهد خدا مشورتی نیست، امر مردم مشورتی است. مثلا(الصلوة عهد الله) حدیث داریم نماز عهد خداست، بیائیم مشورت کنیم، رأی بدهیم نماز صبح زمستان چهار رکعت شود، تابستان چون مردم خوابشان می‌برد. . . بابا در نماز انتخابات نیست چون(الصلوه عهد الله) اگر چیزی عهد خدا بود جایی برای مشورت ندارد. قرآن بخوانم چرا از خودم می‌گویم، «ما کان لمؤمن و لا مؤمنه» هیچ مرد با ایمان و زن مؤمنی حق ندارد «اذا قضی الله و رسوله امرا» اگر مردم قضاوت کردند، اگرخداوند قضاوت کرد، دستور داد چیزی را، حق ندارند مردم در مقابل رأی خدا رأی بدهد. خداوند وقتی می‌گوید علی، دیگر ما نمی‌توانیم بگوییم والا خدا گفت علی، حالا ببینیم مردم چه می‌گویند. بله قانون این است، حالا ببینیم قوانین بین الملل چه می‌گوید. اگر خدا یک دستور داد دیگر ما نباید چیزهای بین المللی را حساب کنیم. «و امرهم شوری بینهم»، «امرهم» یعنی کار مردم مشورتی است. آقا یک پولی داریم درمانگاه بسازیم یا مدرسه یا جاده؟ مجلس شورا رأی می‌دهند که آیا بودجه صرف مدرسه شود یا درمانگاه یا جاده، خوب این پول خرج کجا شود، مردم مدرسه می‌خواهند، درمانگاه می‌خواهند، جاده هم می‌خواهند، این کار مردمی است، مشورت کنیم ببینیم نمایندگان بودجه را به چه اختصاص می‌دهند. اما «عهدی»، عهد خدا، آدم از این یک چیزی را هم می‌فهمد، الله اکبر، الله اکبر. هی چیزهای نویی به ذهن آدم می‌آید. یک آیه داریم قرآن می‌گوید «اوفوا بعهدی اوفِ بعهدکم» شما به عهد من وفا کنید من هم به عهد شما. . . «عهدی» چی است؟ امامت عهد خداست، یعنی «اوفو بِ» امامت، من هم«اوفِ». . . یعنی اگر شما آن امامی که من گفتم دنبالش رفتید من هم آنطور که شما می‌گویید انجام می‌دهم. «اوفوا بعهدی اوف بعهدکم»، «عهدی» چی است؟ «لا ینال عهدی»، «عهدی» چی است؟ امامت است، «انّی جاعلک للنّاس اماما» خدا اولتیماتوم داده، یعنی گفته توحید لغو شود، شرک حبط می‌شود، امامت، «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته»
حالا. آقایانی که دیر پیچ تلویزیون را باز کردند، مسئله چی است؟ «أجمع»، پیغمبر جمع کرد اصحاب را، «أذّن» اعلامیه داد، اذان گفت، همه خانم هایش را آورد، اهل بیتش را آورد، مراسم را که انجام دادند به چهارراه رسیدند به نام غدیر خم این آیه نازل شد، این پیام دارد، رسول، نه نبی، «بلّغ» نه «أبلغ»، «أنزل» نه از تحلیل سیاسی شخصی، «من ربک» نه «من الله»، «و ان لم تفعل» نگفته «و ان لم تبلغ»، «فما بلّغت» یعنی اگر علی نباشد کل زحمت‌ها هدر می‌رود. اگر امام رضا می‌فرماید: امامت قوام اسلام است. قصه جدی است.
تمام برنامه‌ها هم این است که ما ولایت فقیه نداشته باشیم. چون کشورهایی که همینطور یک نمازی می‌خوانند، قرآنی می‌خوانند، روزه‌ای می‌گیرند، آمریکا بر همه اینها مسلط شده، آمریکا سالها حکومت می‌کرد، از وقتی مردم دستشان را گذاشتند در دست امام، دیگر آمریکا حریف نشد. می‌گویند یک کاری بکنیم اینها دست در دست امام نباشد. حالا تزِ اسلام منهای روحانیت باشد، ما دین می‌خواهیم کار به آخوند نداریم. بله، اگر آخوند کج است کمرش را می‌زنیم ولی ولایت فقیه که کج نیست، ما مسئله ولایت فقیه را باید سفت بگیریم، چون قوام ما با این است، امام رضا فرمود امامت قوام شماست. قرآن می‌گوید اگر علی نباشد زحمات بقیه هم هیچ می‌شود، «فما بلّغت رسالته» قرآن هیچی، روایات هیچی، همه‌اش هیچی؟ بله علی نباشد همه هیچی. برق اگر نباشد تمام لامپ‌هایی هم که وصل کردید نور در آن نیست. بعد می‌گوید «والله یعصمک من الناس» این که می‌گوید «یعصم» از معصوم است، اینکه می‌گویند فلانی معصوم است یعنی محفوظ است، خدا محفوظ می‌کند تو را از مردم، معلوم می‌شود پیغمبر یک دغدغه‌ای داشت. هیچ کجا پیغمبر طفره نمی‌رفت، در بیان معرفی حضرت علی پیغمبر طفره رفت، چون اگر طفره نمی‌رفت این لحن لحنی است که طفره می‌رود. اگر پیغمبر طفره نمی‌رفت که نمی‌گوید «و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» اولتیماتوم برای کسی است که هی طفره می‌رود، پیغمبر طفره می‌رفت. چرا طفره می‌رفت؟ از یک عده می‌ترسید، «والله یعصمک من الناس». بعد چه گفت: (من کنت مولاه فهذا علی مولاه) بعد هم گفت(هذا) بعد هم دست علی را بلند کرد. گفت این، دستش را هم خوب بلند کرد، یک جوری دستش را بلند کرد که زیرِ بغل حضرت علی پیدا بود، یعنی همچین نکرد، همچین کرد.
6- بیعت مردم، بیانگر معنای سیاسی ولایت
بعد هم می‌گویند مولا یعنی دوست، می‌گوییم مگر دوستی بیعت می‌خواهد؟ مردم آمدند بیعت کردند. بابا شما سوهان هم دوست داری، گز هم دوست داری، پلو هم دوست داری، پول هم دوست داری، پست هم دوست داری، مگر هر کسی هر کسی را دوست دارد باید بیعت کند؟ اینکه بیعت کردند پیداست مسئله سیاسی بود، مسائل سیاسی و حکومتی بیعتی می‌خواهد، علاقه. . . مگر شما با هر کسی رفیق هستی با او بیعت می‌کنی؟ از همه گذشته هرکه هم من را دوست دارد علی را دوست داشته باشد لازم است لبِ چهارراه باشد؟ سه روز جمعیت آنجا معطل شدند، به قدری هوا داغ بود که لباسهایشان را کندند زیر پایشان انداختند کف پایشان می‌سوخت. بعضی‌ها لباسهایشان را سر کشیدند، سرشان می‌سوخت، کله‌ها هم تراشیده بود، آخر عید قربان همه حاجی‌ها کله هایشان را می‌تراشند. کله بی مو، خورشید مکه، شن داغ، سه روز معطل، فرمود به جلویی‌ها بگویید برگردند، عقبی‌ها برسند، بعد علی ابن ابیطالب کی شد؟ اینها را چرا گذاشتند بعدا، اگر قبل از مکه در اعمال حج، علی را معرفی می‌کرد چه می‌شد؟ لطیف است، حالا اینها را اسمش را می‌گذارند روانشناسی تبلیغات، در دنیا پنج تا کشور دکترای تبلیغات می‌دهد. ببین روانشناسی تبلیغات را، حضرت رسول گذاشت یک جایی که کوچه پس کوچه و خانه و خیمه‌ای نباشد، یعنی همه بیابان باشد که همه مکشوف باشد. همه ببینند، یک. هیچ کجا پیغمبر از اولی که پیغمبر شد تا وقتی از دنیا رفت، هیچ کجا پیغمبر جمعیت یک دستی را جز غدیرخم پیدا نمی‌کرد، آخر در مکه هر کدام یکی طواف می‌کند یکی خواب است، یکی در خیمه است، یک جا که همه مردم یک دست باشند، همه بعد از اعمال حج باشند، بعد هم پیغمبر فرمود دو سه روز دیگر نیستم، آخر وقتی آدم به بچه‌اش می‌گوید دو روز دیگر بابایت را نمی‌بینی، بچه نسبت به ملاقات حساس می‌شود، پیغمبر مردم را حساس کرد، بعد هم از سه طرف، ببخشید، از چهار طرف این طور کرد، فرمود که «ألا تسمعون» صدا می‌آید؟ گفتند بله، اینجوری کرد «ألا تسعمون»، بله، «ألا تسمعون» استماع می‌کنید؟ صدا می‌آید؟ از چهار طرف اقرار گرفت. هیچ سخنرانی پیغمبر از چهار طرف اقرار نگرفت. ما گفتیم مگر چه قضیه‌ای است قصه، بعد فهمیدیم وقتی حق حضرت علی غصب شد، فاطمه زهرا شبها در خانه‌ها را می‌زد می‌گفت شما در غدیرخم نبودید؟ می‌گفتند آن دورها بودیم صدا نمی‌آید، وقتی گفت صدا نمی‌آمد من فهمیدم چرا پیغمبر از چهار طرف اقرار گرفت، یعنی می‌دید که زهرا درِ خانه را بزند و اینها بگویند ما صدا را نشنیدیم وگرنه پیغمبر خیلی سخنرانی کرد، بعد هم پیغمبر نمی‌گوید «قال» می‌گوید «خطب» می‌دانید فرق بین «قال» و «خطب» چه است؟ «قال» تک جمله است، یک حدیث است، «خطب» سخنرانی است، سخنرانی چند صفحه است به کتابهای معمولی، یعنی سخنرانی‌اش دو کلمه‌ای نبوده، در سخنرانی‌اش تمام مسائل اعتقادی بوده، آدم بین مسائل اعتقادی نمی‌گوید که «بسم الله الرحمن الرحیم» بنده حضرت ابراهیم را دوست دارم، بنده خدا را دو ست دارم، بنده قرآن را دوست دارم، بعد یک مرتبه بگوید بنده نخودچی کشمش را دوست دارم، اِه، آخر باید تناسب داشته باشد، در سخنرانی مسائل نبوت و توحید و معاد بود، قاطی مسائل توحید و نبوت باید یک چیزی بیاید که هم وزن آنها باشد.
7- اطاعت از اولی الامر، هم ردیف اطاعت از پیامبر
قرآن وقتی می‌گوید «أطیعوا الله» بقیه‌اش را هم شما بخوانید «و أطیعوا الرسول و اولی الامر» وقتی می‌گوید «أولی الامر»، اولی الامری که کنار الله و رسول است، باید کارش هم شبیه خدا و رسول باشد، نمی‌شود گفت «أطیعوا الله و أطیعوا الرسول»(و اطیعوا صدام حسین)، اِه، آدم نمی‌گوید عسل بخور، بعد یک مرتبه بگوید پِهِن بخور، پِهِن را که کسی کنار عسل نمی‌گذارد، صدام حسین را که کسی پهلوی. . . . وقتی می‌گوید «أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و اولی الامر»، «أولی الامر»‌ی که کنار خدا و رسول است باید کارش هم فتوکپی کار پیغمبر و رسول باشد. پیغمبر فرمود «تنزّل الملائکه» شب قدر ملائکه می‌آیند کجا می‌روند؟ گفت می‌روند پهلوی پیغمبر گفت بعد از من کجا می‌روند؟ گفت نمی‌دانم گفت می‌روند خانه علی ابن ابیطالب، باید یک کسی باشد که لیاقت داشته باشد که فرشته‌های آسمان شب قدر، «تنزّل» بر او نازل شوند. تبریک گفتند، آخر بعضی‌ها می‌گویند(من کنت مولاه) یعنی هرکس من را دوست دارد علی را هم دوست داشته باشد، ما حرفمان این است که دوستی بیعت نمی‌خواهد، دوستی سه روز معطلی نمی‌خواهد، دوستی اقرار از چهار طرف که(ألا تسمعون) نمی‌خواهد، دوستی تبریک نمی‌خواهد، دوستی تهدید نمی‌خواهد، در همین خطبه پیغمبر تهدید کرد، فرمود هرکه علی را رها کند کذا و کذا، اوه چه تهدیدهای تندی، من تهدیدهایش را دیگر نمی‌گویم.
حالا می‌شود این بحث تاریخی را رها کنیم، حالا هزار و چهارصد سال پیش هرکه بوده بوده دیگر، مگر می‌شود رها کرد؟ ما یک ذره یک هزارم عدالت علی، یک هزارم عدالت علی ابن ابیطالب در کشورمان باشد قصه حل می‌شود، یک هزارمش، نه عدل علی، یک هزارمش باشد خیلی حل می‌شود. چه پولهایی کجا ورم کرده است. هر جا دست می‌زنی بی عدالتی است. علی ابن ابیطالب که پوست و گوشت علی را نمی‌خواهیم، فکر علی، مکتب علی، تربیت علی، مشی علی، شجاعت علی، اخلاص علی، توکل علی، شمشیر علی، سوز علی، شور علی، ما می‌گوییم علی یعنی به عنوان یک مکتب، مکتب علی ابن ابیطالب. شیر می‌آورند می‌گویند نصفش را بدهید به ابن ملجم، الله اکبر، کی به قاتلش شیر می‌دهد؟ در نماز گفت انگشترم را بگیر، حتی نگفت بنشین نمازم تمام شود، یعنی کمک به فقرا در نماز است نه بعد از نماز. هزار رکعت نماز خواندن و خسته نشدن، در عمرش پشت به جبهه نکردن، هزار باب علم که از هر بابی هزار باب باز می‌شود، فرمود من به آسمانها آشناتر از زمین هستم، یک همچین علمی، یک همچین، (من کنت مولاه)، خیلی ما محروم شدیم. هزار و چهار صد سال از عدل علی محروم شدیم حالا یک کسی که دم از عدل می‌زند مردم به عشق نسیمی از عدل شاید بویی از عدل، امیرالمؤمنین مجرم را آورده‌اند شلاقش بزنند یکی از اصحابش سه تا بیشتر می‌زند فرمود چرا بیشتر زدی؟ بده من شلاق را، شلاق را گرفت، قنبر را خواباند، حالا قنبر بود یا کس دیگر، سه تا شلاق به او زد، چه کسی الان حاضر است که مثلا بگوییم آقا حالا ایشان بابا یک قاضی بوده یک سه تا شلاق اضافی زده، این حرفها نیست، ما جرأت نداریم یک قاضی را بخوابانیم دو تا شلاق که اضافه زده به خودش بزنیم. البته من قاضی سراغ دارم که خودش خوابید گفت من دو تا شلاق اضافه زدم به من بزن. یک همچین قاضی‌ای من الان در جمهوری اسلامی الحمدلله سراغ دارم ولی نادر است. حالا ببینید ایشان می‌دانید خدمت کرده سوابقی دارد، ایشان نمی‌دانم چنین است، چنان است، بابا همه خصوصیاتش خوب، ولی اینجا خلاف کرد. حضرت امیر نگفت ببین چه سوابقی دارد، فرمود بخواب سه تا شلاق به او زد. این عدل اینطور که آدم نمی‌تواند هضم کند.
روز عید غدیر خیلی روز مهمی است و ضمنا به شما بگویم امام زمان هم که ظهور کند، سه مرتبه در قرآن آمده است، «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ» التوبة/33، الفتح/28، الصف/9 این تکرار شده، سه بار این جمله‌ای که خواندم سه بار آمده، «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ» یعنی اسلام کره زمین را خواهد گرفت. آن اسلامی که کره زمین را بگیرد اسلام غدیرخم است، به چه دلیل؟ برای اینکه در غدیرخم می‌گوید: «الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمْ الْإِسْلَامَ دِینًا» المائدة/3 یعنی از دین غدیرخم من راضی هستم، آنوقت راجع به آینده تاریخ هم می‌گوید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا» النور/55 خدا وعده داده به مؤمنین «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ»، «وَلَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمْ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ»، «دِینَهُمْ الَّذِی ارْتَضَى»، «الْیَوْمَ رَضِیتُ» آن دینی که ارتضا حاکم خواهد شد. در غدیرخم می‌گوید «رَضِیتُ لَكُمْ» در امام زمان می‌گوید «ارتضی» پیداست که «ارتضی» و «رَضِیتُ» ریشه‌اش یکی است، پیداست آن مکتبی که، آن عدلی که می‌تواند همه دنیا را عاشق کند و زیر پرچم خودش جمع کند آن «رَضِیتُ لَكُمْ الْإِسْلَامَ» است.
خدایا تو را به حق آبروی امیرالمؤمنین ظهور حضرت مهدی را، عیدی ما را، عیدی غدیر ما را، ظهور حضرت مهدی قرار بده. (الهی آمین) ما را از بهترین شیعیان امیرالمؤمنین و از بهترین یاران حضرت مهدی قرار بده. (الهی آمین) خدایا آنهایی را که به زهرا گفتند دور بودیم نشنیدیم، ما را از آنها قرار نده که روز قیامت بگویند نمی‌دانستیم ربا حرام است، والا می‌گفتند یک جوری مصالحه کردیم با یک قندی فلان، نمی‌دانستیم که دروغ حرام است، نمی‌دانستیم این فکلش بیرون باشد حرام است، نمی‌دانستیم کم فروشی حرام است، نمی‌دانستی اختلاس و رشوه حرام است، نمی‌دانستی این کلمه حرفی که می‌زنی حرام است، ما هم ممکن است این خطرها پیش بیاید که روز قیامت به ما بگویند ما بگوییم حالا گوشمان. . . قرآن می‌گوید روز قیامت فرشته‌های جهنم می‌گویند آیا «أو لم یأتکم رسلکم بالبینات» انبیا هرکدامشان به شما نگفتند، می‌گویند شنیدیم گوشمان بدهکار نبود، اصلا نمی‌دانستیم یک میلیون داریم دویست هزار تومانش سهم امام و خمس است، این یک باغ انگور دو تا جعبه‌اش برای فقرا نبود؟ شنینیدم خمس است. نشنیدی حج واجب است؟ پول یک موتور هندا می‌رفتی مکه، دهها میلیون دادی برای قبر پدرت، دهها میلیون دادی برای سرویس ماشینت، آنوقت یکی دو میلیون خرج مکه نکردی؟ خیلی گیر هستند آنها، آنها یی که به فاطمه گفتند ما نشنیدیم مواظب باشند ما جزء آنها نباشیم که بگوییم احکام خدا را نشنیدیم. خدایا گوش شنوا، قلب عاشق، دل عارف، زبان ناطق به ذکر خدا، عمر با برکت، علم مفید، مرحمت بفرما. (الهی آمین) کشور ما، رهبر ما، دولت ما، امت ما، نسل و ناموس ما، مرز و انقلاب و آبروی ما، هرچه که به ما داده‌ای در پناه امیرالمؤمنین حفظ بفرما. (الهی آمین)
والسلام علیکم و رحمه الله

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2080
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست