responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1973

موضوع: عبادت در قرآن

تاريخ پخش: 74/11/05

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

1- عبادت چيست؟

موضوع اين جلسه عبادت در قرآن است، عبادت چيست؟ هر كسي يك چيزي را به يك زاويه‌اي مي‌بيند، من مشهد بودم زوار براي بوسيدن ضريح هجوم مي‌آوردند. يك نفر آمد گفت آقاي قرائتي اين وحشيگري نيست كه مردم از سر و كله هم بالا مي‌روند؟ گفتم تا چه عينكي بزني، مي‌شود ديپلماتي برخورد كرد و گفت اينها وحشي هستند اما مي‌شود عينك عرفان بزني و بگويي كه اينها عاشق هستند.
مي گويي داماد چكاره است؟ مي‌گويد: بدبخت بيكار است، با ديد افراد تن پرور و لوس كارگري بدبختي است با ديد اولياي خدا پيغمبر دست اولياء خدا را مي‌بوسد. بعضي‌ها شهادت را از بين رفتن مي‌دانند اما با ديد قرآن مي‌فرمايد (وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ) (آل‌عمران /169) فكر نكن اين جواني كه رفت تلف شد، نه تو كه هستي، نيستي آنكه نيست هست، آنكه رفت شاه را بيرون كرد، با شهادت امام را آورد، با شهادت اسلام را پيروز كرد ما هر چه داريم از شهادت داريم اگر عزتي داريم و قدرتي داريم آنكه رفت با خون خودش اين كارها را كرد من و تو كه هستيم چه كرده‌ايم؟ بنابراين ديدها فرق مي‌كند.
عبادت چيست؟ عبادت زنجير است يا كمند محبت؟ بعضي زوركي درس مي‌خوانند است اگر نمره نباشد نمي‌خواند بعضي‌ها عاشق علم هستند حاضر است لباسش را بفروشد و كتاب بخرد كه درس بخواند. هر چيزي بلوغ مي‌خواهد براي بعضي‌ها فوتبال به قدري ارزش دارد كه همه چيزي را قربان گل زدن مي‌كنند اما يك پيرزني بود كاشان پاي تلويزيون فوتباليست‌ها را مي‌ديد مي‌گفت اين جمهوري اسلامي نمي‌تواند به اين جوانها يكي يك توپ بدهد تا اين همه آدم دنبال يك توپ ندود. من ديدم كه اين پيرزن هنوز نسبت به فوتبال بالغ نشده است آن قربان گل زدن مي‌رود اين پيرزن مي‌گويد كه اينها بي خودي عقب يك توپ مي‌دوند ديدها فرق مي‌كند.

2- عبادت از ديدگاه اولياي خدا

عبادت از ديد اولياي خدا زنجير نيست كمند محبت است، بار نيست چتر حفاظت است، براي بعضي‌ها عبادت بار است (وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ) (بقره /45) سنگين است براي بعضي‌ها چتر حفاظت است (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنْ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ) (عنكبوت /45) عبادت سود خدا نيست مصلحت ما است عبادت سربار نيست سرمايه است يك ذكر خدا يك درخت را در بهشت خلق مي‌كند عبادت پرداختن نيست گرفتن است.
خدا آيت الله مدني را رحمت كند، زمان شاه در نور آباد فارس تبعيد بود رفتيم ديدن او در اتاق تاريك نشسته بود گفتم ناراحت نيستي؟ گفت دارم كيف مي‌كنم! گفتم چطور؟ گفت من هر نفسي كه مي‌كشم يك قدم به خدا نزديك مي‌شوم و دشمن‌ام شاه هر نفسي كه مي‌كشد يك قدم به جهنم نزديك مي‌شود ولذا دارم كيف مي‌كنم.
عبادت جبر نيست جذب است، بعضي مي‌خواهند بگويند جبرئيل بر پيغمبر نازل نمي‌شود عظمت پيغمبر است كه جبرئيل را پائين مي‌كشد عبادت جاذبه دارد. رابطه مالك و مملوك نيست رابطه عاشق و معشوق است عبادت ذلت نيست عزت است هر چي طرف عزيزتر باشد بندگي او هم عزيز‌تر است. عبادت غير او يا جهل است يا جنون، عبادت خدا يعني مرگ بر طاغوت، عبادت خدا شكر گذشته است و حيات آينده، عبادت همرنگي با هستي است چون قرآن مي‌فرمايد (كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ) (روم /26) وقتي هستي در حال سجده و تسبيح است تو چرا وصله هستي نيستي؟

3- پيدا كردن حال عبادت

چطور حال عبادت را در خودمان زنده كنيم؟ (يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمْ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ) (فاطر /15) اول بايد احساس فقر كنيم، حديث داريم اگر سه چيز نبود انسان گردن كلفتي مي‌كرد فقر و مرض و مرگ، رابطه وزنه بردار و ويلچري يك پوست خيار است كه زير پاي وزنه بردار بيفتد و قطع نخاعي بشود. قرآن خيلي مي‌گويد كه شما عاجز هستي براي اينكه ما را بنده خودش كند مي‌گويد بشر خيلي پوك هستي اگر فردا بلند شدي و زمين را هر چه كندي به آب نرسيدي چه خاكي به سرت مي‌كني؟ (إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا) (ملك /30) اگر آب را تلخ كنيم چه مي‌كني؟ (لَوْ نَشَاءُ جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا) (واقعه /70) اگر بهار آمد و درخت‌ها سبز نشد چه مي‌كني؟ (لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا) (واقعه /65) به پيغمبر مي‌گويد اگر بخواهيم وحي را قطع مي‌كنيم و تو با باقي‌ها يك جور مي‌شوي چه مي‌كني؟ اگر بخواهيم حركت كره زمين را كند مي‌كنيم و شب طول مي‌كشد چه مي‌كنيد؟ (إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ اللَّيْلَ سَرْمَدًا) (قصص /71) بالاخره مي‌گويد تو فقير هستي.
اول هيچ بودي (وَلَمْ تَكُنْ شَيْئًا) (مريم /9) يعني هيچ بودي بعد مي‌گويد. يك چيزي بودي ولي قابل ذكر نبودي (لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا) (انسان /1) بعد مي‌گويد (مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ) (سجده /8) آب پست بودي، بعد مي‌گويد (فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ) (زمر /6) سه تاريكي داشتي آنجا دست هيچ طراح و نقاشي نبود (هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ) (آل‌عمران /6) يعني او تو را طراحي كرد، (وَجَعَلَ لَكُمْ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ) (نحل /78) بعد وقتي به دنيا آمدي (لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا) (نحل /78) هيچي بلد نبودي، كره خر فاصله را مي‌فهمد ولذا در تاريخ هيچوقت كره خري از پشت بام پرت نشده‌ است. حالا ببينيد كه فرزندان آدم چقدر پرت شده‌اند؟ !
هيچي نمي‌دانستي مار مي‌ديدي خيال مي‌كردي كه طناب است كه برداري فرق بين آهن گذاخته و سرخ را با گل سرخ نمي‌دانستي آنوقت براي تو سنگين است كه عبادت كني؟ اگر خواستيم عبادت كنيم بايد بنشينيم و حساب كنيم كه چقدر بيچاره‌ايم بعداً هم همينطوريم (وَالْتَفَّتْ السَّاقُ بِالسَّاقِ) (قيامت /29) دو سه روز ديگر پاي تو را رو به قبله مي‌كشند خودت مي‌فهمي كه هيچ هستي همه مي‌خواهند جمع شوند و يك نفس به تو اضافه كنند يك دقيقه عمر تو را اضافه كنند نمي‌توانند هم هيچ بوده‌ايم و هم هيچ هستيم و هم هيچ مي‌شويم.
اثر حرفها از اوست من يك جايي حديثي را گفتم كه زار زار گريه كردند. من هم منقلب شدم، اما جاي ديگر همين حديث را گفتم قهقه خنديدند گفتم خدا مي‌خواهد بگويد كه اثر از تو نيست. مژه را هفتاد سال نگه مي‌دارد مثل ابرو اما موهاي صورت را هفته به هفته بايد اصلاح كني. امام زمان(ع) را هزار و دويست سال است كه نگه داشته است مثل يك آدم چهل ساله يعني حضرت مهدي(ع) مثل موي ابرو و ما هم مثل موي صورت.
ما بايد احساس كنيم كه فقير هستيم و هر چه داريم از اوست. (الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ) (قريش /4) اگر معلم گفت از درس دادن من تشكر كن. درس را ياد بگير. اين تشكر از معلم فايده‌اش به جيب خود دانش آموز مي‌رود اگر گفتند خانه‌ات را رو به خورشيد بساز نه يعني اينكه خورشيد به تو نياز دارد تو اگر خانه‌ات را روبه خورشيد بسازي از نور خورشيد استفاده مي‌كني.

4- چرا عبادت كنيم؟

چرا عبادت كنيم؟ (يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) (بقره /21) عبادت بايد خالص باشد، خدا را عبادت كنيد براي اينكه شما را و قبل از شما را آفريد، من شكر كنم براي اينكه قبل از من را آفريد؟ بله اگر قبل از شما نبودند شما هم نبودي اين معنايش اين است كه تاريخ را فراموش نكن. ما نبايد حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي را فراموش كنيم كه حوزه قم را تأسيس كرد و نبايد شيخ مفيد را فراموش كنيم كه حوزه نجف را تاسيس كرد بعد برسيم تا به انبياء و اوصياء، در تاريخ خيلي زحمت كشيده‌اند تا ما به اينجا رسيده‌ايم ما الان رسيده‌ايم به درختي كه ميوه‌اش را مي‌چينيم.
ميرحامد حسين هندي يك كتابي مي‌خواسته در هندوستان و كشورهاي ديگر نبوده گفته‌اند در مكه هست با كشتي از هندوستان به مكه مي‌آيد كتاب را به او نمي‌دهند. از روي آن مي‌نويسد و اعمال حج را انجام مي‌دهد موقع برگشتن كشتي سنگيني مي‌كند مي‌گويند بارها را توي دريا بيندازيد كشتي سبك بشود از جمله بار ايشان را هم مي‌گويند كه توي دريا بيندازيد ايشان وقتي مي‌بيند كه اين رقمي شد خودش را توي دريا مي‌اندازد كه اين كتاب دستش باشد با يك دست كتاب را مي‌گيرد و با دست ديگر شنا مي‌كند تا تلاتم مي‌ايستد و دستش را به كشتي مي‌گيرد و بالا مي‌آيد والان هم آن كتاب هست كه نصف آن با آب دريا خيس شده است، اين رقمي كتاب مي‌نوشتند.
ابوايوب انصاري مي‌خواست يك حديث ياد بگيرد از مدينه رفت مصر تا حديث را ياد گرفت بنده الان مي‌خواهم حديث ياد بگيريم مي‌نشينم پاي كامپيوتر يك دكمه مي‌زنم هر حديثي كه مي‌خواهم برايم مي‌آورد. كتك هايش را ابوذر خورد ما به پلوهايش رسيديم.
خدا آيت الله گلپايگاني را رحمت كند مي‌گفت كارواني از شهر ما عازم مكه شد حدود هشتاد نفر آنها از تشنگي در راه مردند. الان شما سه ساعته مكه مي‌روي البته الان بايد هشتاد سال پول جمع كرد و در نوبت بود. فقط سه گروه شانس مكه‌شان زياد است. آشپزها، آخوندها و دكترها اين هم بخاطر اينكه كاروان بدون اينها نمي‌شود.

5- اخلاص در كار

(فَمَنْ كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) (كهف /110) هر كس اميد دارد بايد كار… آخر بعضي‌ها مي‌گويند اميد به خدا، چي اميد به خدا؟ بايد بلند شوي، قرآن مي‌فرمايد: كسي كه اميد دارد بايد كار كند ما همه غرق گناهيم و يك حسين داريم نمي‌شود اينها درست است اما بايد بلند شوي و راه بيفتي اميد بي عمل فايده‌اي ندارد بايد كار بكني منتها كار خالص (وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) (كهف /110)، مأمون داشت وضو مي‌گرفت نوكرش آب دستش مي‌ريخت حضرت امام رضا(ع) فرمود حق نداري كسي به دست تو آب بريزد «وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا» در وضو نبايد كمك بگيري خودت بايد وضو بگيري.
خداوند عمل خالص مي‌خواهد عمل ريايي فاسد است (لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا) (انسان /9) نه از مردم جزا خواسته و نه تشكر.
خاطره‌ تلخي دارم. ولي مي‌گويم، آيت الله ميرزا جواد تهراني از علماي وارسته بود و هشتاد نود سال داشت از اولياي خدا بود. قبل از انقلاب ما به مشهد رفتيم. گفت يك مدتي توي مشهد بمان روش كلاسداري را براي طلبه‌هاي مشهد بگو ما هم قبول كرديم. رفتيم در حرم امام رضا(ع) قرارداد امضا كنيم گفتم آقا جان ما يك سال از قم اسباب و اثاثيه‌مان را جمع مي‌كنيم مي‌آيم مشهد و براي تمام اقشار كلاس اداره مي‌كنم يك قِران هم پول از كسي نمي‌گيرم تو كه امام هستي از خدا بخواه كه صددرصد مخلص باشم يك كلاس داشتيم براي طلبه‌ها بعد از كلاس داشتيم با طلبه‌ها بيرون مي‌آمديم. يك طلبه من را ديد ولي صورتش را برگرداند و محل نگذاشت ما گفتيم اِه! يا نگاه نكن يا يك كاري بكن. بگو بفرما جلو، خسته نباشيد، ببخشيد، من همان جا فهميدم كه اخلاص ندارم چون قرآن مي‌فرمايد: آدم مخلص نه از مردم جزا مي‌خواهد و نه تشكر من پول نمي‌خواستم اما بفرما جلو مي‌خواستم يك سال جواني‌ام رفت اخلاص هم نيست نه دنيا نه آخرت توي همان جمعيت خودم را كنار كشيدم و فكرم مشغول شد. گفتند: حالت به هم خورد؟ گفتم نه، شما برويد من مي‌آيم من ديديم كه بيني و بين الله در دلم مي‌خواستم كه بگويند بفرما جلو خيلي دمق شدم رفتم خانه آيت الله ميرزا جواد تبريزي كه از من دعوت كرده بود گفتيم آقا ما يكسال جواني‌مان و سخنراني‌مان با اين قرار داد رفت حالا فهميدم كه آخرتمان هم رفت. اخلاص نداريم. گفت چرا؟ به او گفتم، تا گفتم اين پيرمرد شروع كرد گريه كردن اشك‌ها مي‌آمد روي ريش سفيدش و مي‌ريخت روي لباسهايش، گفتيم عجب! ما حال پيرمرد را به هم زديم. گناهمان دو تا شد. گفتيم آقا من نمي‌خواستم شما را ناراحت كنم چرا گريه مي‌كنيد؟ گفت قرائتي خوشا به حالت كه وسط عمرت فهميدي كه مشرك هستي من گريه مي‌كنم بعد از هشتاد سال در دلم مردم به من بگويند بفرما جلو گفتم حالا چه كنم؟ گفت برو توي حرم بگو تشكر مي‌كنم كه نصف عمرم رفت و فهميدم كه خرابم.
اخلاص اين است كه آدم اگر كاري مي‌كند نخواهد كه اسمش باشد آنكه بايد بداند مي‌داند اين اخلاصي كه من گفتم جز در افراد نادر وجود ندارد. روز قيامت عده‌اي مي‌گويند ما جبهه بوديم خدا و فرشته‌ها مي‌گويند تو دروغ مي‌گويي جبهه رفتي تا بگويند شجاع هستي عده‌اي مي‌گويند ما قاري بوديم خدا و فرشته‌ها مي‌گويند: دروغ مي‌گويي، براي اينكه بگويند خوش صداست، از ترس اخلاص نبايد از كار كناره گيري كرد. شيطان همين را مي‌خواهد كه آدم بگويد من اخلاص ندارم پس كار نمي‌كنم. بايد كار را كرد از خدا بايد اخلاص را هم خواست. بعضي جاها ريا لازم است راهپيمايي ريا است وگرنه همه زير لحاف بگويند مرگ بر شاه اينكه شاه نمي‌رود. آرايش خانم براي شوهر ريا است ولي همين ريا ثواب دارد.
علامت آدمهاي مخلص اين است كه زياد ياد قيامت هستند. قرآن مي‌فرمايد (إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ) (ص /46) علامت اينكه خدا اينها را پاك كرده اين است كه زياد ياد قيامت هستند (نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ) (ص /26) (لَا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ) (غافر /27) ايمان به قيامت دارد اما فراموش كرده بعضي هم ايمان به روز قيامت ندارند.
خدايا ما را دچار فراموشي نسبت به اينها نكن.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1973
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست