responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1912
1- عبرت گرفتن از تاريخ گذشتگان
2- پرسش و پاسخ، شيوه قرآن، پيامبر و اهل بيت(عليهم‌السلام)
3- استفاده از مثال و تمثيل در بيان مطالب
4- نقش تكرار و تمرين در ماندگاري آموزه‌هاي ديني
5- تحريك قوّه‌ي تفكر و حسّ كنجكاوي
6- تفاوت گناهان كوچك و بزرگ در بخشش و آمرزش
7- بهره‌گيري از موقعيت‌هاي مكاني و زماني در تعليم و تربيت
8- بهره‌گيري از خنده و شادي در امر آموزش

موضوع: شيوه‌هاي تعليم و تربيت(1)

تاريخ پخش: 24/01/90

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحث ما راجع به تعليم و تربيت است و شيوه‌هاي آموزش و تربيت.

1- عبرت گرفتن از تاريخ گذشتگان

يكي از شيوه‌هاي آموزش و تربيت استفاده از تاريخ است. بارها در قرآن فرموده: (سيرُوا فِي الْأَرْض‌) (انعام/11) در زمين سير كنيد. اين آيه‌اي است كه غربي‌ها به آن عمل كردند، ما به آن كم عمل كرديم يا نكرديم. به اسم جهانگرد به اسم مستشار اقتصادي، مستشار نظامي، به نام‌هاي مختلف، ديپلمات، زير و بم همه كشورها را حتي به اسم سم‌پاشي در زير زمين خانه‌ها را فهميدند چيست. به اسم سم‌پاشي مزارع، عدد درخت‌هاي ما را متوجه شدند. اين (سيرُوا فِي الْأَرْض‌) است. منتها نه گردش براي لذت، براي تفريح همراه با رشد فكري. خوب، استفاده از تاريخ.

امام كه به تركيه تبعيد شد، رئيس امنيت تركيه براي اينكه امام را بترساند، يك روز امام را سوار ماشين كرد و گفت: يك جايي برويم. او را برد و يك منطقه‌اي را نشان داد. گفت: اين منطقه را مي‌بيني؟ چهل نفر از علماي تركيه كه عليه حكومت حرف زدند، در همين ميدان اعدام شدند. يعني امام را برد، كه بترساند. امام فرمود: عجب! اي كاش ما هم طوري اقدام مي‌كرديم كه اعدام مي‌شديم. ديد بدتر شد. يعني اگر ليموترش دست آدم عاقل بيافتد از همان ليموترش ليمونات درست مي‌كند. رئيس امنيت تركيه ايشان را برد كه بترساند، ايشان بيشتر شجاع شد. گفت: معلوم مي‌شود ما كوتاهي كرديم. علماي اهل سنت چهل نفرشان اينجا اعدام شدند؟! پس چرا علماي شيعه اعدام نشدند؟

گاهي بچه‌ها در خانه وحشت مي‌كنند، ممكن است خداي ناكرده، خداي ناكرده، زبانم لال، يك بچه يك جا مثلاً نخواسته باشد به خانه بيايد، يا از خانه فرار كند، خانه گريز باشد. اگر پدرش دستش را بگيرد و يك گردش او را ببرد يا او را به پارك ببرد، نيازي به فرار نيست. در خانه‌ي چهل متري و آپارتمان 50 متر، 60 متر خوب بچه وحشتش مي‌گيرد. يك خرده بايد حالا كه خانه تنگ است پدر و مادر با يك گردش اين را جبران كنند. سكنجبين كه مي‌پزند، مي‌چشند اگر ديدند ترش است شكرش را اضافه مي‌كنند. اگر اين بچه جايش تنگ است، يا درس‌هايش زياد است پدر و مادر بايد خوش اخلاق باشند. ايام امتحاني، ماه ارديبهشت و خرداد كه بچه‌ها امتحان دارند، اينجا چون بچه‌ها درس زياد مي‌خوانند بايد به غذاي بچه‌ها، به اخلاق بچه‌ها، به محبت بچه‌ها بيشتر رسيدگي شود. چون بايد جبران كنيم. اسلام به پيشنمازها گفته: اگر ديديد پشت سرتان آدم‌هاي ضعيفي هستند، مراعات آن افراد ضعيف را هم بكنيد. خود قرآن مي‌گويد: من وقتي مي‌بينم افرادي ضعيف هستند كوتاه مي‌آيم. (الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فيكُمْ ضَعْفا)(انفال/66) يعني حالا كه شما ضعيف هستيد من كوتاه مي‌آيم. (سيرُوا فِي الْأَرْض‌) استفاده از تاريخ و تجربه.

2- پرسش و پاسخ، شيوه قرآن، پيامبر و اهل بيت(عليهم‌السلام)

2- يكي از راه‌هاي تعليم و تربيت كه در اسلام هست شيوه‌ي سؤال و جواب است. بحث را به عنوان سؤال و جواب دربياوريم. «أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِأَكْبَرِ الْكَبَائِر» (مستدرك/ج17/ص416) مي‌خواهيد به شما بگويم بزرگترين گناه چيست؟ مي‌گويند: بگو. بعد آنوقت مي‌گويد. اين فرق مي‌كند تا بگوييم كه (الْحَاقَّةُ، مَا الْحَاقَّةُ، وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ) (حاقه/1 تا3) بعد آيه را بگويد. (الْقارِعَةُ، مَا الْقارِعَةُ، وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ) (قارعه/1 تا3) بعد مي‌گويد. (إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَيْلَةِ الْقَدْرِ، وَ مَا أَدْرَئكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ) (قدر/1 و2) بعد مي‌گويد: (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْرٍ) (قدر/3) اينكه طرف را تشنه كنيم. (الم، ذَالِكَ الْكِتَب‌) (بقره/1و2) يعني يك چيزي بگو كه طرف تشنه شود و بعد حرفت را بزن. (هَلْ أَتاكَ حَديثُ الْغاشِيَةِ) (غاشيه/1) مي‌خواهي قصه‌اش را بگويم. بعد قصه‌اش را بگو.

شما صاف به خانه بيايي به همسرت بگويي: فلاني سلامت را رساند. اين يك نمره دارد. اما اگر به همسرت بگويي: مي‌خواهي بگويم امروز چه كسي سلامت را رساند؟ مي‌گويد: چه كسي بود؟ اين را وادار كن كه بپرسد چه كسي بود و بعد… سر كلاس مربيان و معلمين سؤال كنند.

چرا خدا ما را در دنيا عذاب نمي‌كند؟ يا پاداش نمي‌دهد؟ چرا مي‌گويد قيامت؟ بهتر نبود خدا هركس خوب و بد بود، همين جا جواب مي‌داد؟ چرا عذاب به قيامت مي‌افتد؟ كيفر يا پاداش به قيامت مي‌افتد؟ سؤال كن، بعد از بچه‌ها بخواه يك دقيقه فكر كنند. فكر مي‌كنند بعد آنوقت بگو. اين به دلشان مي‌چسبد. سؤال و جواب! حرف را دفعتاً نزنيد.

3- استفاده از مثال و تمثيل در بيان مطالب

3- شيوه‌ي تمثيل؛ مثال خيلي مهم است. خيلي مسأله‌ي مهمي است. بعضي از بزرگان كه سوادشان اصلاً از نظر علمي استاد من هستند، به من مي‌گويند: ما تلويزيون كه مي‌نشينيم، مي‌نشينيم ضرب المثل‌هاي تو را ياد بگيريم. گاهي يك ضرب المثل، مثلاً مي‌خواهي بگويي: كلمات نماز را غلط بگويي معنايش عوض مي‌شود. شما بگويي: «اللهم سل…» با سين، يا بگويي «اللهم صلّ». «س،ص،س،ص،س،ص»، «اللهم سَلّ…»، «اللهم صلِّ» اگر «سلِّ» بگويي يعني خدايا او را بكش. «صلِّ» يعني خدايا درود بفرست. آنوقت اين را مثل مي‌زنيم، آمپول در رگ بزني شفا مي‌دهد، در گوشت بزني، درد مي‌آيد. شماره تلفن، 021 يك استان است، 031 يك استان ديگر است. دست را اينجا بگذاري احترام است، اينجا بگذاري مسخره است. اينجا بگذاري مسخره است. سوييچ ماشين دندانه‌اش اينطور باشد، باز مي‌شود. دندانه‌هايش كم و زياد شود باز نمي‌شود. يعني با مثل قصه را…

من اين مثال را قبلاً در تلويزيون گفتم. مي‌گويند: امام عسگري شهيد مي‌شود، امام زمان امام مي‌شود. امام زمان(ع) وقتي امام شد 5 ساله بود. آيا مي‌شود بچه‌ي 5 ساله امام شود؟ در تلويزيون مثل فلش كامپيوتر را زدم. و الآن دوباره تكرار مي‌كنم. فلش كامپيوتر در جيبتان هست؟ يك فلش به ما بدهيد. فوري! اين چيزش را دربياوريد. با اين فلش كامپيوتر مسأله‌ي امام زمان را مطرح مي‌كنم. اين فلش 1- فلز است. 2- يك سانت در يك سانت است. درونش هم پوك است، تو خالي است. يك فلزي يك سانت در يك سانت، وصل به كامپيوتر مي‌كنيم. چند لحظه شده و نشده ميليون‌ها مطلب از آن فلز به آن فلز منتقل مي‌شود. چطور بشر توانست علوم را از فلز به فلز منتقل كند. خداي بشر نمي‌تواند علم امام عسگري را به يك بچه‌ي 5 ساله منتقل كند؟ يك مثال است. آقا چهل سال گناه كردم چرا قرآن مي‌گويد: (خالدين فيها)هميشه بسوزيم. يك مَثل، شما يك لحظه چاقو را به چشمت مي‌زني، تا ابد كور هستي! چاقو زدن يك ثانيه، كوري هميشه. يك مَثل همين است.

در قرآن يك آيه داريم مي‌گويد: هرچه خوبي است از خداست. هرچه بدي است از شما. (ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّه‌ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِك‌)(نساء/79) سيئه از تو است، بدي از تو است. خوبي از خداست. چطور اين آيه را تفسير كنيم؟ با يك مَثل. كره‌ي زمين دور خودش و خورشيد مي‌گردد. هميشه يك جايش روشن است و يك جايش تاريك است. هرجايش روشن است از خورشيد است. هرجايش تاريك است از خودش است. ما هم هرچه خوبي داريم از خداست، هرچه بدي داريم از خودمان است. يعني اين استفاده از تمثيل خيلي مسأله‌ي مهمي است.

4- نقش تكرار و تمرين در ماندگاري آموزه‌هاي ديني

استفاده از تكرار؛ مثلاً در روايات داريم كه حضرت فرمود: «اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفَائِي‌» (فقيه/ج4/ص420) خدايا به جانشينان ما رحم كن. دومرتبه مي‌گفت: «اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفَائِي‌» سه مرتبه فرمود: «اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفَائِي‌». خدا جانشينان… گفتند: يا رسول الله خلفاي تو چه كساني هستند كه سه بار فرمودي؟ فرمود: علماي رباني! علماي رباني خلفاي ما هستند. سه بار مي‌گويد، اين تكرار. يا مثلاً داريم «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَالٌ لَا يُزَكَّى‌» (كافي/ج3/ص504) دوبار مي‌گويد، تكرار مي‌كند. لعنت خدا، لعنت خدا بر مالي كه زكاتش داده نشود. دو بار مي‌گويد براي تأكيد. يا مثلاً مي‌بينيم سه بار در نامه نوشته: «عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ وَ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ وَ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْل‌» (فقيه/ج1/ص484) يا در سوره‌ي الرحمن، بالاي سي بار مي‌گويد: «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ». يك نعمت را مي‌گويد، يك فاكتور مي‌زند. اينطور نيست كه سي قلم را با يك فاكتور بدهد. هر جنسي يك فاكتور دارد. هر يك نعمتي يك (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ) دارد.

سه مرتبه حضرت فرمود: «إن الدين النصيحة إن الدين النصيحة إن الدين النصيحة» (روضة الواعظين/ج2/ص424) نصيحه يعني خيرخواهي. روح دين اين است كه آدم دلش به حال ديگران بسوزد. موتوري دارد مي‌رود، خانمش هم پشت سرش سوار كرده است. به لباس خانم باد مي‌خورد، ممكن است به زير پره‌هاي موتور برود. به او مي‌گوييم: آقا مواظب باش يك وقت اين خانم سرنگون نشود، خودت سرنگون نشوي. مي‌گويد: به ما چه؟!مي‌افتد چشمش باز مي‌شود. چقدر بي‌خيال، بي غيرت! يك سنگ در جاده است اين سنگ تيز است، ممكن است يك لاستيك را بتركاند. پياده شويم سنگ را برداريم. ما كه نيانداختيم! مگر من شهردار هستم. مگر من براي وزارت راه هستم؟ بي‌خيال! خيرخواه نيست. قرآن مي‌گويد: حتي آنهايي كه نمي‌توانند به جبهه بروند، پا ندارند بروند، چشم ندارند، دست ندارند به جبهه بروند، مي‌گويد: (إِذا نَصَحُوا) (توبه/91) به شرطي كه خيرخواهي كنند. جبهه نمي‌تواني بروي ولي خيرخواه جبهه باش. 1- استفاده از تاريخ، 2- سؤال و جواب 3- استفاده از مثال.

يك كتاب تمثيلات است، جيبي است، صد تا ضرب المثل است. هر ضرب المثلي هم پاسخ به يك شبهه فكري است. اين تمثيلات را حق تمبر محفوظ هم نيست. هركس مي‌خواهد چاپ كند، چاپ كند به شرطي كه نفروشد. مثلاً چاپ كند وزارتي، سازماني، چاپ كند، در اختيار همكارانش مجاني بگذارد. هركس مي‌خواهد سود نبرد مجاز است. اين كتاب براي من است. ضرب المثل‌هايي كه مشكل را حل كرده است. كه دو سه موردش را الان گفتم. مثل مَثَل فلش كامپيوتر، مثل چاقو در چشم! يك معلم يا مربي از اين ضرب المثل‌ها خوب مي‌تواند استفاده كند. تكرار، ضرب المثل، سؤال و جواب، تاريخ.

5- تحريك قوّه‌ي تفكر و حسّ كنجكاوي

5- حس كنجكاوي را تحريك كنيم. اين هم از ابزار تعليم و تربيت است. يعني وادار كنيم بچه‌ها خودشان هم فكر كنند. چند روز پيش يك كلاسي داشتم، يك آيه‌اي را نوشتم. گفتم: روي اين آيه فكر كنيد. ترجمه كردم، گفتم: حالا آيه را فهميديد؟ خودتان روي آيه فكر كنيد. وادار كنيم كه بچه‌ها خودشان فكر كنند و از قرآن چيزي دربياورند. حس كنجكاوي!

يك بار حضرت فرمود: «اتقوا ذنوباً لا تغفر» بترسيد از گناهاني كه خدا نمي‌بخشد. گفت: نظر شما كدام است؟ يكي گفت: دزدي، يك گفت: نمي‌دانم چه… هركسي يك گناهي را گفت. گفت: نه اينها نيست. آخر گفتند: يا رسول الله خودت بگو. آن گناهي را كه خدا نمي‌بخشد چيست؟ فرمود: خدا گناهان كوچك را نمي‌بخشد.

به خانم مي‌گوييم: فُكلت بيرون است، گناه است. تو بنده‌ي خدا هستي، به شكرانه‌ي اينكه خدا به تو نعمت داده، زيبا آفريده، اين زيبايي را براي شوهرت بگذار. تو قيمتي هستي. دختر قيمتي مي‌گويد: نمي‌گذارم كسي از من لذت ببرد. مگر اينكه خرجي مرا بدهد. خانه، ماشين، تلفن، همه امكانات را هركس خرجي مرا داد به من هم نگاه كند. اين مي‌گويد: نه من آرايش مي‌كنم، جوان‌ها مرا مفت ببينيد. خودش را حراج مي‌كند. خودت را حراج نكن تو ارزش داري. خانمي كه خودش را آرايش كرده و نشان مي‌دهد، چرا خودت را حراج مي‌كني، تو حيف هستي. هركس همه‌ي زندگي تو را تأمين كرد، حق دارد به تو نگاه كند. نه هركس مفت كنار خيابان با يك بستني، با يك لبخند، با يك تلفن و اسم ام اس، تو گران هستي، چرا خودت را حراج كردي؟ اين مويت پيدا نباشد. آقاي قرائتي حالا اين دو تا تار مو را گير نده. خيلي‌ها گناهان بزرگتر كردند. مي‌گويد: اين چيزي نيست. اينكه مي‌گويي: چيزي نيست ديگر خدا نمي‌بخشد.

ببين اگر من يك سنگي، از اين سنگ‌هاي كوچك كه به نان سنگك چسبيده، اگر من يك سنگ كوچك بزنم در سر شما، بگويي: آخ! بگويم: چيزي نيست. بگويم: چيزي نيست، شما بيشتر عصباني مي‌شوي. اما اگر يك سنگ يك كيلويي از دست من افتاد خورد روي پاي شما، پاي شما خوني شد، بگويم: ببخشيد، مي‌بخشي. يك كيلو را مي‌بخشي، يك مثقال را نمي‌بخشيد. چون يك مثقال را مي‌گويم: چيزي نيست.

6- تفاوت گناهان كوچك و بزرگ در بخشش و آمرزش

شما مبلغ سنگيني بدهكار باشيد. برويد نزد بستانكار بگوييد: آقا من يك مقدار به شما بدهكار هستم، فعلاً ندارم. «إِنْ شاءَ اللَّه‌» بعداً مي‌دهم. مي‌گويد: خيلي خوب باشد. اما اگر يك مبلغ كمي بدهكار هستي، حالا چه خبر است، دو فلس از ما مي‌خواهي. چيزي نيست! طرف از اين بيشتر ناراحت مي‌شود. شما بگو چيزي هست، ندارم بدهم. قابل اغماض است. اما بگويي: چيزي نيست آدم لجش مي‌گيرد.

يك شاگرد سر كلاس نيايد، عذرخواهي كند. آدم او را مي‌بخشد. اما يك شاگرد سر كلاس بيايد هي به معلم چنين كند. معلم بگويد: گوش بده. آخر چيزي نيست! خود شما چه حالي مي‌شويد كه كار كوچك را آدم بگويد چيزي نيست؟ حالا دو تا مو كه چيزي نيست. حالا اينها كه… حالا يك شب كه شب عروسي، بگذار اينها… حرف نماز را نزن. عروس آرايش كرده حالا وضو بگيرد، كلي لاك به دست‌هايش زده است. حالا يك شب كه صد شب نمي‌شود. حالا نمازت را بعد بخوان. اينكه آدم بگويد: حالا شب عروسي است، حالا مهماني است، حالا… گناهي كه آدم انجام بدهد، بگويد: اين چيزي نيست. خدا اين را نمي‌بخشد. ميكروب چيزي نيست، كوچولو است ولي يك آدم را از پا درمي‌آورد. پوست خيار چيزي نيست، ولي يك وزنه بردار حرفه‌اي را ممكن است ويلچري‌اش كند.

خود ما هم همينطور هستيم. اگر من عمامه‌ام را يك دو سانت جلوتر بگذارم، مثلاً اينجا بگذارم، دادگاه ويژه روحانيت مرا مي‌گيرد. از تلويزيون هم مرا بيرون مي‌كنند. مي‌گويم: اين كه چيزي نيست. مي‌گويند: نه چيزي نيست. حرام هم نيست، اما اين كاري كه كردي ديگر جايت در تلويزيون نيست. خود خانمي كه مي‌گويد: اين دو تا مو چيزي نيست، اگر ببيند من عمامه‌ام را روي دماغم گذاشتم، اين ديگر تا آخر عمرش به حرف من گوش نمي‌دهد. چرا مي‌گويي چيزي نيست؟ مال مردم چيزي است. خلاف خدا چيزي است. اينهايي كه چيزي نيست آدم را از پا درمي‌آورد. اينهايي كه چيزي نيست چون آدم گناهان بزرگ را مي‌بيند يادش است چه غلطي كرده است، تا مي‌گويند: گناهكار هي ياد گناه بزرگ مي‌افتد، مي‌گويد: خدايا مرا ببخش. اما گناه كوچولوها را اصلاً مي‌گويد: چيزي نيست. توبه هم نمي‌كند و لذا اين اثر خودش را دارد. ترياك مهم است، سيگار كه چيزي نيست. ولي همين كه چيزي نيست، چيزي نيست برايت تنگي سينه مي‌آورد.

يكي از روش‌هاي تربيت اين است كه سؤال كنيم. اول پيغمبر فرمود: چه گناهي است كه خدا نمي‌بخشد؟ در مردم ولوله مي‌اندازد. تو بگو، تو بگو، تو بگو، خوب كه حرف‌هايشان را جمع‌بندي كرد، مي‌گويد: نه، هيچ‌كدام از اينها نيست. آن گناهي كه آدم بگويد: چيزي نيست.

يك كسي يك نماز غلط خواند، به او گفتند: آقا اين نماز تو غلط بود. گفت: برو. اينقدر خدا تارك الصلاة دارد كه الآن فرشته‌ها سر همين نماز من دعوايشان است. او مي‌گويد: به من بده ببرم، او مي‌گويد: به من بده ببرم. (خنده حضار) خوب آن تارك‌الصلاة‌ها را ممكن است خدا ببخشد، ولي اينكه هم نماز غلط مي‌خواند و مي‌گويد: اينكه چيزي نيست.

6- ابهام و كلي گويي؛ بعد توضيح بدهيم. ببين اگر من در دستم انگشتر باشد، ممكن است اصلاً شما يك ساعت هم به دست و انگشتر من نگاه كنيد، يادتان برود. اما اگر اول كلي گفتم، گفتند: چه در دست من است؟ يك خرده فكر كرديد و بعد گفتم: انگشتر، اين مي‌ماند. طلبه‌ها يك اصطلاحي دارند مي‌گويند: مثل خلاصه‌ي اخبار و مشروح اخبار. تيتر روزنامه، بعد مشروح آن در صفحه‌هاي بعد. اول آدم يك چيز كلي بگويد، بعد مفصل بگويد. پيغمبر فرمود: از گل قشنگي كه روي كود است بپرهيزيد. «إِيَّاكُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَن‌» (كافي/ج5/ص332) دوري كنيد از گل‌هاي زيبايي كه ريشه‌اش در پهن است. گفتند: يعني چه؟ گفتند: يا رسول الله! «وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَن‌»؟ گل قشنگي كه ريشه‌اش در پهن است كه بپرهيزيم چيست؟ فرمود: دختر خوشگلي كه در خانواده‌ي نا اهل است. خانواده، خانواده‌ي خوبي نيست. ولي دختر قشنگ است. مي‌گويد: از اين دخترها بترسيد. پسر سوپر دولوكس است، آدم نگاهش مي‌كند به! كاش اين داماد ما مي‌شد. كيلويي خوب است. اما معلول فكري است. فكرش انحراف دارد. خانه لوكس است، پايه‌هايش خراب است. ولي حضرت نفرمود: دختر زيبايي كه در خانواده‌ي نا اهل است، بترسيد، فرمود: از گل زيبايي كه ريشه‌هايش در آلودگي‌ها بدست آمده است. بعد گفتند: يا رسول الله چيست؟ بعد آنوقت امام… يعني آدم يك چيز كلي بگويد، بعد اين را باز كند. اين هم يك شيوه‌اي است.

7- بهره‌گيري از موقعيت‌هاي مكاني و زماني در تعليم و تربيت

7- استفاده از صحنه‌هاي موجود؛ از همان صحنه‌هاي موجود استفاده كنيد. عرض كنم به حضور شما كه… صلواتي بفرستيد (صلوات حضار)

مثلاً حضرت مي‌بيند كه پاييز شده، برگ درخت‌ها مي‌ريزد. خوب يك صحنه موجود است كه باد مي‌آيد و برگ درخت‌ها مي‌ريزد. فرمود: دو تا مؤمن كه به هم دست بدهند، دو تا مؤمن يعني مرد با مرد، زن با زن، نه يعني زن و مرد. گاهي وقت‌ها ما گفتيم اگر كسي به كسي بگويد: من دوستت دارم، ثواب است. گفت: خوب پس اين جوان‌ها به اين عمل مي‌كنند. هركسي را دوست دارند، مي‌گويند: دوست دارم.گفتم: نه آن يك معناي ديگر دارد. پاييز است برگ‌ها زرد است، باد مي‌آيد و برگ‌ها مي‌ريزد. اين يك صحنه موجود است. حضرت فرمود: دو تا مؤمن كه به هم دست بدهند، مادامي كه دستشان در دست همديگر است، گناهانشان مثل برگ درخت‌ها مي‌ريزد. يعني از همين استفاده مي‌كند. استفاده از صحنه‌ها موجود!

كسي خدمت امام آمد گفت: آقا قيام كن عليه بني عباس. شما طرفدار داري. شيعه‌ها مريد شما هستند. بلند شو يك كودتايي، انقلابي! حضرت فرمود: صحرا برويم. او را برداشت و در بيابان برد و يك گله ميش بود، و با يك چوپان. گفت: برو اين ميش‌ها را بشمار. رفت و برگشت وگفت: زياد نيستند هفت تا بود. حضرت فرمود: اگر هفت تا مريد جدي داشتم قيام مي‌كردم. يعني مريدان جدي من هفت تا هم نيستند. يعني از همين استفاده كرد. اين مهم است.

يا صحنه‌سازي؛ امام صادق مي‌خواست بگويد: هركس به كسي ظلم كند به بدن كسي ضربه وارد كند بايد ديه بدهد. امام صادق مي‌خواست اين را بگويد. صحنه سازي كرد. به يكي از اصحابش فرمود: شما به من اجازه مي‌دهي دست شما را فشار بدهم. گفت: آقا خواهش مي‌كنم. دست من در خدمت شما. امام صادق(ع) دست ايشان را گرفت و محكم فشار داد. وقتي فشار داد جاي فشار روي دست ماند. حضرت فرمود: اگر كسي به همين مقدار دست كسي را فشار بدهد، كه جاي اين فشار بماند بايد جريمه بدهد. منتها اين را صاف ننشست بگويد: هرگاه كسي به بدن كسي لطمه‌اي وارد كند بايد جريمه بدهد. نه! اجازه گرفت. دستي را فشار داد، جاي اين فشار ماند و بعد از اين استفاده كرد. عملي…

گاهي وقت‌ها براي آموزش و براي محبت امامان ما خودشان را نازل مي‌كردند. اميرالمؤمنين آمد خانه‌ي يك يتيمي، به يتيم گفت: عزيز! پسرم، عزيزم! هرچه به اين حرف زد، اين بچه يتيم همينطور نگاه كرد.هرچه اميرالمؤمنين خواست اين را يك طوري بخنداند، شادش كند، ديد نمي‌شود. با زانوها و دست‌هايش راه رفت. بَع بَع، مَع، صداي بزغاله كرد. اين بچه خنديد. يكي آمد گفت: بابا تو اميرالمؤمنين هستي، رئيس حكومت اسلامي هستي. صداي بز مي‌كني؟! فرمود: طوري نيست، من صداي بز مي‌كنم يتيم بخندد. ببينيد اين ايجاد صحنه‌ها، اينكه آدم خودش را پايين ببرد. اينكه بخواهد دست يك كسي را فشار بدهد اجازه بگيرد. ما اصلاً راحت در خانه‌ي مردم پارك مي‌كنيم، اجازه هم نمي‌گيريم. لحن گفتن فرق دارد. به ما گفتند اگر وارد مسجد شدي، آقا ركوع بود نگو: «يَا اللَّهُ»! مگر ما نوكر تو هستيم، همينطور دولا بايستيم، تو زودتر بيا. حاضر است سه هزار نفر، دو هزار نفر، صد نفر را همينطور دولا نگه دارد، چه خبر است، آقا برسد. خوب چه كنيم؟ مي‌گويد: بگو (إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ) (بقره/153) يعني مردم اگر صبر كنيد، خدا با شماست. يعني اينطور نيست كه من به جماعت برسم، يك چيزي هم گير شما مي‌آيد.

يك جواني خواست يك پيرمردي را ببوسد، روبوسي كند پيرمرد گفت: ببوس، يك چيز گير من مي‌آيد. حالا اينطور نيست كه تو به جماعت برسي، يك چيزي هم گير ما مي‌آيد. (ِإِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ)نگو: «يَا اللَّهُ»، «يَا اللَّهُ» معنايش اين است كه بايست تا من برسم. ما نوكر تو نيستيم كه بايستيم. اما وقتي گفتي (إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ) يعني چه؟ يعني تو نوكر من نيستي ولي وقتي صبر كردي، يك چيزي هم به تو مي‌دهم. لحن‌ها فرق مي‌كند.

حركات دست، خيلي چيزها را بايد با هيجان گفت. با آهنگ‌هاي مختلف، ما الآن «اللَّهُ أَكْبَر»مان هر كدامش يك آهنگي دارد. اگر 22 بهمن بود مي‌گوييم: «اللَّهُ أَكْبَر»! در راهپيمايي بود مي‌گوييد: «اللَّهُ أَكْبَر»! نماز بود مي‌گوييم: «اللَّهُ أَكْبَر»! تعجب كرديم مي‌گوييم: «اللَّهُ أَكْبَر»! مكبر بوديم مي‌گوييم: «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ»، «اللَّهُ أَكْبَر»! يعني با آهنگ‌هاي مختلف كد تعيين مي‌كنيم كه اين چه «اللَّهُ أَكْبَري» است. مثل بوق ماشين، بوق عروس با بوق فحش فرق مي‌كند. راننده‌هايي كه بوق مي‌زنند، شش رقم بوق داريم. بوق سلام، بوق فحش، بوق عروسي.

يك پير زن و پير مردي در يك ماشيني نشسته بودند. گفتند: خوب ما پنجاه سال پيش كه عروسي كرديم بوق نزديم، ماشين نبود، بوق نبود، بگذار ما در بيابان بوق بزنيم، قضايش را انجام بدهيم. به شوفر گفتم: آقا يك خرده بوق بزن كه اينها از مشكل در بيايند.

حركت دست، يك بنده خدايي وقتي مي‌خواست دستش را حركت بدهد، ناشيانه حركت مي‌داد. همچين مي‌كرد. مي‌گفت كه: يوسف هم در چاه رفت. پيغمبر بزرگوار هم معراج رفت. (خنده حضار) يعني اصلاً ضد… هرچه مي‌گفت دست و پايش ضد لبش بود. بايد معلم حركاتش، چشم و ابرويش، رنگ لباس خيلي مهم است. شما الآن لباس مرا ببينيد. حالا هم ببينيد. من بارها گفتم و باز هم خواهم گفت. سر كلاس بايد رنگ معلم شاد باشد. چادر سياه براي خيابان، چه گناهي كرده يك دختر مي‌خواهد يك چيزي ياد بگيرد، هفت ساعت سياه نگاه كند. تخته سياه را هم سفيد كردند، وايت بردش كردند، سبزش كردند، لباس مشكي براي خيابان خوب است. البته نه شادي كه چشمك بزند. شاد آرام، شاد دلنواز، رنگ مشكي خوب نيست. رنگ قرمز هم خوب نيست. روايت داريم.

حضرت ديد يك قافله‌اي جاجيمي كه روي شتر انداختند، پارچه‌اي كه روي شتر انداختند، قرمز است. فرمود: اين پارچه‌ي قرمز را انداختيد روي شتر، سوار مي‌شويد نگاهتان به اين قرمز مي‌افتد و براي چشمتان بد است. برداريد. چنان دويدند كه شترها رم كردند. رنگ قرمز خوب نيست. رنگ بايد رنگ شاد باشد.

8- بهره‌گيري از خنده و شادي در امر آموزش

استفاده از خنده، در كلاس بايد استفاده از خنده باشد. شرايط بدني و طبي و بهداشتي را در نظر بگيريد. من شب‌هاي قدر مسجد دانشگاه تهران قرآن سر مي‌گيرم. چون قبل از سخنراني من دعاي الغوث خواندند دو ساعت تقريباً نشستند، وقتي من روي منبر مي‌روم، مي‌گويم: آقا من تا منبر مي‌روم همه شما بلند شويد بايستيد. يك پنج دقيقه بايستيد من دو تا حديث بخوانم شما ايستاده گوش دهيد. مگر لازم است آدم بنشيند حديث گوش بدهد. شما ايستاده گوش بدهيد. ضمناً وقتي مي‌ايستيد، يك كسي مي‌خواهد بيرون برود، برود. يك كسي مي‌خواهد جا به جا شود. يك كسي زانويش درد گرفته، اينقدر مردم به من دعا مي‌كنند خدا پدرت را بيامرزد. بابا خوب زانويش درد گرفته، اجازه به او بدهيد بلند شود. تنوع خيلي خوب است. در نماز يك حمد و «قُلْ هُوَ اللَّه‌…» گفتن بس است، حالا خم شو. خم شدي مي‌گويد: بلند شو، سجده برو. يك نماز پنج دقيقه‌اي چند رقم تنوع دارد. تنوع مهم است. رنگ مهم است. بچه‌ مي‌خواهد دستشويي برود، بگو برو. نخير باشه زنگ استراحت برو. بابا اگر اجازه ندهيد درس را نمي‌فهمد. اسلام گفته اگر ادرارت مي‌آيد، نماز جماعت را هم از خيرش بگذر. برو دستشويي نمازت را فرادي بخوان. جماعت خيلي ثواب دارد، خيلي ثواب دارد ولي اگر بناست ادرارت را نگه داري، از خيرش بگذر. مي‌خواهد بخندد، خوب بگذار بخندد. نخند! اين هم بدتر مي‌كند. خوب وقتي خنده‌اش گرفته بگذار بخندد. جلوي فطرت را نگيريد. الآن خنده‌اش گرفته.

ما يكجايي بوديم هروقت مي‌خواستيم بخنديم اين مربي ما مي‌گفت: آقا شما يك ربع ديگر بخند. خوب يك ربع ديگر خنده‌ام نمي‌گيرد. (خنده حضار) اينكه دست خودم نيست. من يك دهم حرف‌هايم را هم نزدم.

معلمي كار سختي است، معلمي كار خداست. (الرَّحْمَانُ،عَلَّمَ الْقُرْءَانَ) (الرحمن/1 و2) يعني خداي رحمان، معلمي شغل خداست. شغل انبيا هم كه پيغمبر فرمود. يك چيز ديگر هم عرض كنم. شغل جبرئيل هم هست. (عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوى‌) (نجم/5) يعني معلمي شغل خداست. شغل جبرئيل است، شغل انبياء است. كار سختي است. مايه‌هاي تعليم و تربيت هم در قرآن است. «ما شاءَ اللَّه‌»، بالاترين اساتيد تعليم و تربيت نسبت به قرآن بايد بيايند شاگردي كنند، خيلي لطيفه در قرآن است.

اميدوارم كه خداوند دستتان را بگيرد و نسل آينده را خوب تربيت كنيد. نسبت به نسل آينده خائن نباشيد.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 11 سوره انعام به كدام سیر و سفر سفارش می‌كند؟
1) سفر به قصد تجارت
2) سفر به قصد تفریح
3) سفر به قصد عبرت
2- كدام شیوه به تفهیم بهتر و آسان‌تر مطلب كمك می‌كند؟
1) پرسش و پاسخ
2) مثال و تمثیل
3) اجمال و اختصار
3- بر اساس قرآن، مصیبت‌ها از سوی چه كسی به انسان می‌رسد؟
1) خداوند
2) شیطان
3) خود انسان
4- توجه به نعمت‌های الهی در كدام سوره بیش‌تر تكرار شده است؟
1) سوره حمد
2) سوره الرحمن
3) سوره شمس
5- بر اساس روایات، چه امری عامل ریزش گناهان، همچون ریزش برگ‌های پاییزی می‌شود؟
1) مصافحه و دست دادن با یكدیگر
2) هدیه بردن برای یكدیگر
3) سلام كردن به یكدیگر

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1912
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست