responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1833
1- وحدت و برادري در پرتو اسلام
2- ارث زنان در دوران جاهليت
3- دوري از سليقه‌هاي فردي در امور ديني
4- حقوق زن در اسلام
5- حكمت نصف بودن ارث و ديه‌ي زن
6- سوء استفاده از زنان در دوران جاهليت
7- آثار طبيعي گناه در فرد و جامعه
8- دوري از تعصّب و لجاجت جاهلانه

موضوع: سيماي جاهليت در قرآن

تاريخ پخش:  28/11/89

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

چون بحث در هفته‌ي وحدت كه مربوط به ميلاد پيغمبر اسلام است پخش مي‌شود، يك نگاهي بكنيم به اينكه پيغمبر ما چه كرده است. سيماي جاهليت در قرآن و نهج‌البلاغه.

اول اينكه پيغمبر مردم را از جهل به علم، از تفرقه به وحدت، از توّحش به تمدّن، از بت به خداپرستي، از قتل به برادري، دعوت كرد.

1- وحدت و برادري در پرتو اسلام

قرآن مي‌فرمايد: («كُنْتُمْ أَعْداء») شما تشنه‌ي خون همديگر بوديد. («كُنْتُمْ عَلى‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّار») (آل‌عمران/103) لب گودي و دره‌ي آتش بوديد، («فَأَنْقَذَكُمْ») شما را نجات داد. («كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُم‏») (آل‌عمران/103) قلب‌هايتان را به هم نزديك كرد، («فَأَصْبَحْتُم‏) بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً» (آل‌عمران/103) وحدت عامل اخوت است. نعمت اتحاد بزرگترين نعمت‌هاي الهي است. تفرقه پرتگاه و گودال آتش است. دو تا قبيله بودند، اوس و خزرج! 120 سال اينها با هم دعوا داشتند. خداوند اينها را به هم جوش داد. از تفرقه به وحدت! ديگر چه كرد؟

ارث در جاهليت! زن‌ها و يتيم‌ها را از ارث محروم مي‌دانستند. يعني اگر كسي مي‌مرد به زن ارث نمي‌دادند. به يتيم ارث نمي‌دادند. خودشان چپاول مي‌كردند. قرآن مي‌فرمايد: («وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا») (فجر/19) ارث را مي‌بلعيديد، همه را يكجا جمع مي‌كرديد و قورت مي‌داديد، بدون اينكه ببينيد حق چه كسي چقدر است؟ شما نگاه كنيد، چپاول حق زن، چپاول حق يتيم، رسيد به جايي كه شاگرد مكتب اسلام حضرت امام به قول يكي از علماي ايران، مي‌گفت: آمد در سالن نماز بخواند، ديد پشت در كفش است، گفت: بگوييد: فرادي بخوانند. گفتيم: چرا؟ گفت: منتظر جماعت هستند، من خواسته باشم، بيايم بايد پايم را روي كفش مردم بگذارم. و من پايم را روي كفش مردم نمي‌گذارم. گفتند: آقا كفش‌ها را كنار مي‌زنيم. بفرماييد! فرمود: كفش‌ها را كنار بزنيد كه من بيايم جماعت بخوانم، وقتي برمي‌گردند بايد دنبال لنگه كفششان بگردند. وقت مردم تلف مي‌شود. بگوييد: فرادي بخوانند. يعني از نماز جماعت مي‌گذرد، براي اينكه حق كسي ضايع نشود.

حتي صداي بلندگوي مسجد قرآن مي‌گويد: («ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَة») (اعراف/55) دعا مي‌كنيد، يواش دعا كنيد، بعد مي‌فرمايد كه: («وَ لا تَعْتَدُوا») يعني در دعا كردن تن صدايتان را بلند نكنيد. من مي‌خواهم مناجات كنم. مناجات كن! چرا پشت بلندگو؟ فقط در اذان ما اجازه داريم صدايمان بلند شود. ولو همسايه‌ها هم بيدار شدند طوري نيست. اذان، آن هم آدم خوش صدا.  قبل از اذان به اسم مناجات، به اسم قرآن، به اسم هيئت، عزاداري، با هيچ اسمي نمي‌شود مردم را از خواب بيدار كرد.

2- ارث زنان در دوران جاهليت

به زن‌ها ارث نمي‌دادند. به يتيم‌ها ارث نمي‌دادند، «كلاََّ  بَل لَّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ،وَ لَا تحََضُّونَ عَلىَ‏ طَعَامِ الْمِسْكِينِ،وَ تَأْكُلُونَ الترَُّاثَ أَكْلًا لَّمًّا» (فجر/17-19) خوب («أَكْلًا لَّمًّا»)، («لمًّا») يعني ضميمه كردن چيزي به چيزي. يعني همه را با هم قورت مي‌دادند. يعني حق و ناحق را با هم مي‌خوردند. يعني در درآمدهاي خود بايد دقت كنيم. هر ناني خوردني نيست. هر پولي تصرف كردني نيست.

قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: اگر افراد مشرك آمدند براي مسجد پول بدهند، پول آنها را قبول نكن. گاهي وقت‌ها براساس دروغ ما يك كار خير مي‌كنيم. مثلاً يك قانوني است كه اگر منطقه‌اي، روستايي، شهري زكات داد. دولت هم براي تشويق همان مقداري كه مردم زكات دادند، همان مقدار رويش بگذارد خرج همان روستا كنند. بعضي از اين قانون سوء استفاده كردند. دروغ گفتند. يعني چه؟ مثلاً مي‌خواستند يك حسينيه بسازند، گفتند: آقا اين بيست ميليون زكات است. دولت هم گفت: پس بيست ميليون هم من رويش مي‌گذارم. چهل ميليون شد. چهل ميليون را حسينيه ساختند و حال آنكه اصلاً در آن منطقه زكات وجود ندارد، يعني نه گندمي بود، نه جويي بود، نه خرمايي، نه شتري، نه گوسفندي، نه گاوي! منطقه منطقه‌ي زكاتي نبود. به دروغ گفت: زكات كه بيست ميليون از دولت بگيرد، يعني حسينيه براساس دروغ! مسجد براساس دروغ! راه و جاده و كتابخانه براساس دروغ! البته من نمي‌گويم، همه. اما يكي هم نبايد باشد. («لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى‏») (توبه/108) آن مسجدي كه پايه‌هايش براساس تقوا است («أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ») (توبه/108) حق داري در آن نماز بخواني. ممكن است كسي بگويد: من مي‌خواهم با اين پول كار خير بكنم، اين پول قابل نيست. نبايد بگيريم.

پس سيماي پس از جاهليت را بنويسم.

1- حل اختلافات 120 ساله‌ي قبايل

2- محروم نكردن زنان و يتيمان از ارث

3- افرادي خود زن را به ارث مي‌بردند. مثلاً زن هم مثل قاليچه مي‌ماند. مثل پول مي‌ماند. يكي از خرافات زمان جاهليت بود. الآن هم خرافه زياد است. در روشنفكر‌ها خرافه است. در هيئت‌ها، در روستاها، در شهرها، در دانشگاه‌ها، در حوزه‌ها، در مسجدها، هنوز هم… هرچيزي كه در متن قرآن و روايات معتبر نباشد، و هرچيزي كه فتواي مراجع پاي آن نباشد خرافه است.

3- دوري از سليقه‌هاي فردي در امور ديني

ما نمي‌توانيم دينمان را سليقه‌اي انجام دهيم. حالا من خوشم آمده اينطور كنم. همان كه گفتند. اگر گفتند: اين را يكبار بگو، مثلاً در دعاي كميل مي‌گويد: «ظَلَمتُ نَفسي» شما هي بگو: «ظَلَمتُ نَفسي»، «ظَلَمتُ نَفسي»، «ظَلَمتُ نَفسي»، تو مي‌خواهي خودت بگويي، بگو. ده بار بگو. اما اگر دعا مي‌خواني، دعا يكبار بيشتر نگفت. اگر بنا بود بيشتر بگويد، خوب خودش مي‌گفت.گاهي ده بار به ما گفتند بگوييد: «يا رب، يا رب، يا رب» خودش گفته: ده بار بگو. چشم! اگر گفتند: سي و چهار متري گنج است، شما بگو: حالا چرا سي و چهار متر؟ يك مرتبه بگو: سي و پنج متر! خوب بكني به گنج نمي‌رسي. در طب آمپول را اگر در رگ بزني، مفيد است. حالا يك ميلي‌متر آن طرف رگ بزني، شفا كه نمي‌دهد دردش را هم بيشتر مي‌كند. دستور را بايد همانطور كه گفتند عمل كنيم. مي‌گويد: اين قرص را بعد از غذا بخور. قبل از غذا بخوري اثر بد دارد. اين قرص را بين دو غذايت بخور. فاصله‌ي اين قرص با قرص بعدي بايد چهار ساعت باشد. پنج ساعت باشد اثرش را از دست مي‌دهد. سه ساعت هم باشد از دست مي‌دهد. اين هستي فرمول دارد. هم طبيعتش فرمول دارد. هم دينش فرمول دارد. نمي‌شود سليقه‌اي انجام داد.

ما گاهي وقت‌ها يك كاري را مي‌كنيم نمي‌دانيم ريشه‌اش كجاست. مثل اينكه مثلاً به سه امام سلام مي‌كنيم. من نفهميدم اين كجاست. در جلسات اول رو به قبله مي‌ايستيم، «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ» بسيار خوب! بعد سمت مشهد «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى»، دو مرتبه سمت قبله براي امام زمان «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَهدي يا بقية الله» ببينم مگر ما چهارده تا معصوم نداريم؟ چرا شما به سه تا سلام مي‌كني؟ اگر درجه‌بندي است خوب مقام پيغمبر از امام حسين كه بالاتر است. مقام اميرالمؤمنين و فاطمه‌ي زهرا از امام رضا و امام حسين كه بالاتر است. اگر پدر و پسري حساب مي‌كني، كه موسي‌بن جعفر پدر امام رضا است. روي چه مبنايي شما فقط به سه امام سلام مي‌كني؟

ديروز در سازمان تبليغات جلسه‌اي بود. سران هيئت‌هاي مذهبي آمدند. گفتم: وقتي سلام مي‌دهيم به چهارده معصوم سلام كنيم ولي خلاصه، كه خيلي طول نكشد. به اين صورت: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَة، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الحُسَين» يكي يكي امام‌ها را سلام بدهيم تا آخر «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَهدي وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه» زمان كمتر ولي به چهارده امام سلام كنيم. نبايد گزينشي باشد.

ما هركاري مي‌كنيم دليل مي‌خواهد. امام رضا فرمود: لب من كه تكان مي‌خورد، يك چيزي مي‌گويد. از من بپرسيد اين حديثي كه خواندي به چه دليل؟ تا من بگويم حديث‌هاي من ريشه‌اش در قرآن است. يعني چه؟ يعني آنچه ما اهلبيت مي‌گوييم، اين ريشه‌اش در قرآن است. از خودمان نمي‌گوييم. امام رضا مي‌گويد: حرف‌هاي من بايد ريشه در قرآن داشته باشد. ما هم بايد حرف‌هايمان ريشه داشته باشد. يا در قرآن يا در روايات يا در فتواي مراجع!

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» اي مؤمنين! («لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْها») (نساء/19) خانم‌ها را به ارث نبريد. حالا در تفاسير دو تا معنا شده است. يا خود خانم را به ارث مي‌بردند، مي‌گفتند: اين قاليچه براي تو، اين خانم هم براي ما. زن را هم مثل قاليچه تقسيم مي‌كردند كه توهين به زن بود. يا اينكه نمي‌خواست با زنش زندگي كند، منتهي چون مي‌ديد زن پولدار است، مي‌گفت: حالا يك مدتي با او زندگي كنيم، بلكه بميرد، ارث ببريم. يعني به خاطر ارثش…

به يك كسي گفتند: سينما فيلم چه بود؟ گفت: من نمي‌دانم چه بود. گفتند: پس چرا رفتي؟ گفت: من يكجاي تاريك مي‌خواستم ديدم آنجا تاريكي است، رفتم از تاريكي استفاده كنم. كار به فيلمش ندارم. بعضي‌ها نمي‌خواهند با زن زندگي كنند. فقط مي‌بينند زن پولدار است، مي‌گويند: حالا با او زندگي كنيم، براي اينكه از پدر زن يك خيري ببينيم.يا زن بميرد، ارثش را به ما بدهد. يا پدرش بميرد، سهم زن را بگيريم. مي‌گويد: («يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا») پيغمبر چه كرد؟ («لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْها»)

4- حقوق زن در اسلام

اسلام خيلي به گردن زن‌ها حق دارد. خيلي! به گردن همه حق دارد، به گردن زنها بيشتر حق دارد. اگر ما بدانيم، اگر دخترهاي ما، زن‌هاي ما بدانند كه پيغمبر چه عزتي به اين خانم‌ها داده، («وَ لِلنِّساءِ نَصيب‏») (نساء/7) آيه‌ي قرآن است. («نساء») يعني خانم‌ها («نصيب») دارند. زنها حق دارند. حق رأي دارند. حق تحصيل دارند. حق مشورت دارند. حق انتخاب دارند. هيچ پدري حق ندارد دامادي را به دختر تحميل كند. بايد خود دختر انتخاب كند. حق درآمد دارند. مي‌شود زن ميلياردر باشد. كسي نبايد بگويد: پولت را به من بده. زن مالك است. حق مالكيت دارد. تمام حقوقي كه مرد دارد، زن هم دارد. يكجاهايي ممكن است اسلام از زن‌ها كم كرده. ولي آن هم حكيمانه است. من اين را چند بار گفتم. منتهي يك چيزي را خواسته باشي تمام دخترهاي ايران بفهمند، بايد چند بار در چند نوبت آدم بگويد، تا هر نوبتي يكي دو ميليون، پنج ميليون، كمتر بيشتر بشنوند، تا همه فهميده باشند.

5- حكمت نصف بودن ارث و ديه‌ي زن

مثلاً مي‌گويند: چرا ارث زن نصف است؟ ببينيد خانم! فرض كنيد كره‌ي زمين سي تومان پول دارد. بيست تومانش را به پسرها مي‌دهيم، ده تومانش را به دخترها مي‌دهيم. اينجا ممكن است دختر خانم بگويد: چرا ارث ما نصف است؟ اسلام چه مي‌گويد؟ مي‌گويد: دختر خانم ده تومان كه داري هيچ خرجي به گردن تو نيست. اين ده تومان را برو پس‌انداز كن. بعد به دخترها مي‌گويد: برو با اين پسر ازدواج كن، اين دختر از اينجا پاك مي‌شود و مي‌رود كنار پسر ازدواج مي‌كند. پسر بيست تومان داشت، اين بيست تومان وارد زندگي هردو مي‌شود. يا خانه مي‌خرد، يا فرش مي‌خرد، يا ماشين مي‌خرد، نمي‌دانم هرچه… اين پول را وارد زندگي مي‌كند، دختر خانمي كه با اين پسر ازدواج كرده، از اين بيست تومان ده تومان هُش مي‌كشد.ده تومان هم يواشكي دارد. اسمش ده تومان است، منتهي ده توماني كه خرج ندارد. مثل اينكه مثلاً مي‌گويند: يكي پنجاه ليتر بنزين دارد و ديگري صد ليتر بنزين. منتهي مي‌گويند: برو پنجاه ليترت را پنهان كن، سوار آن ماشين شو كه صد ليتر دارد.

يك مورد ديگر مثلاً مي‌گويند چرا اگر كسي مردي را بكشد، صد تا شتر ديه دارد؟ زن را بكشد پنجاه شتر؟ نصفش را من مي‌گويم، نصفش را شما بگوييد… مگر خون مرد رنگين‌تر است؟ اين هم به نفع زن است. چرا؟ اگر كسي زن من را بكشد، پنجاه تا شتر به من مي‌دهند. يعني يك كيسه‌ام پر از پول مي‌شود. اما اگر كسي من را بكشد، تمام كيسه‌هاي خانم من پر از پول مي‌شود. چون پول صد تا شتر را در جيبش مي‌كنند. اگر خانم من را كسي بكشد، يك جيب من پر از پول مي‌شود چون پنجاه تا شتر است. اما اگر كسي من را بكشد، پول صد تا شتر را به او مي‌دهند. خوب اين به نفع زن است. زن‌ها نمي‌فهمند! (خنده حضار) به نفعش است. اين هم يك مسأله.

يكجا مي‌گويند: چرا دخترها نه سالگي نماز مي‌خوانند، پسرها پانزده سالگي؟ مي‌گوييم: بين نه سال، پانزده سال، خوب… اين هم ماجرايش اين است. دختر خانم‌ها از دوازده سالگي تا پنجاه دو دو سالگي. البته ميانگين من مي‌گويم. ميانگين چقدر مي‌شود؟ از دوازده سالگي دخترها در ماه هفت روز، هشت روز، نمي‌توانند نماز بخوانند. يا هفت روز، يا شش روز، يا پنج روز. يك چهارم ماه را نماز نمي‌خوانند. از دوازده سالگي شروع مي‌شود، تا 52 سالگي. چند سال مي‌شود؟ چهل سال! چهل سال، يك چهارمش چقدر مي‌شود؟ ده سال. خانم‌ها ده سال از نماز محروم هستند. يعني هر ماهي پنج شش روز، شش هفت روز، هفت هشت روز. يك چهارم عمرشان نماز نبايد بخوانند. يعني از دوازده سالگي كه آن مسأله شروع مي‌شود تا پنجاه و دو سالگي. چهل سال هست. يك چهارم چهل سال، ده سال نماز نمي‌خوانند. اسلام گفته: دختر خانم ده سال نمي‌تواني نماز بخواني. اما شش سال زودتر نماز را شروع كن. مثل ماشيني كه با سرعت صدو چهل مي‌رود، يك ماشين با سرعت صد و بيست مي‌رود. به صد و بيست مي‌گوييم: شما يك ربع زودتر حركت كن. دختر شش سال زودتر نماز را شروع مي‌كند. چهار سال هم البته ميانگين‌ها، حالا يك زن زودتر بميرد، تصادف است. معمولاً ميانگين روي كره‌ي زمين، كار به ايران هم ندارم. در دنيا ميانگين عمر زن‌ها چهار سال بيش از مردها است. يعني آدم قبرستان كه مي‌رود زن‌ها سر قبر شوهرهايشان نشستند. (خنده حضار) ميانگين چهار سال عمر زن‌ها بيشتر است. چهار سال بعد از شوهرش زنده است. شش سال هم زودتر شروع مي‌كند، شش سال زودتر يعني از نه سالگي تا پانزده سالگي مي‌شود شش سال، شش سال زودتر نماز را شروع كن. چهار سال هم بعداً اضافه كن، شوهرت مرده است. شش سال و چهار سال ده سال، با آن ده سال چه؟ اسلام همه‌ي دستوراتش حكيمانه است. من يكوقت گفتم انسان انساني را بكشد صد تا شتر. هر عضوي هم كه جفت است، صد تا شتر. يعني دو تا دست صد تا شتر. يك دست پنجاه تا. دو تا ابرو صد تا، يكي پنجاه تا. دو تا چشم صد تا، يكي پنجاه تا. دو تا گوش صد تا، دو تا كليه، دو تا پا، هر عضوي كه جفت است، جفتش را ببري صد تا شتر، يعني پول يك انسان كامل، انسان كامل صد تا شتر. عضوهايي هم كه جفت هستند، صد تا شتر است. يكي پنجاه تا! به لب كه مي‌رسد مي‌گويد: لب بالا چهل تا شتر، لب پايين شصت تا. مي‌گويند: اِ… خوب لب هم كه جف است. چرا اين جفت مثل باقي جفت‌ها نيست؟ كه دو تا صد تا، يكي پنجاه تا! مي‌گويد: خوب بين لب پايين و بالا را ببري، لب بالا را ببري، دندان‌ها پيدا مي‌شود. اگر لب پايين را ببري، هم دندان‌ها پيدا مي‌شود و هم نمي‌تواني آب بخوري. هي آب‌ها پايين مي‌ريزد. يعني ضربه به لب پايين بيش از لب بالا است. چون ضربه بيشتر است، لب بالا چهل تا، لب پايين… چه دارم مي‌گويم؟ مي‌خواهم بگويم: اسلام دستوراتش يك حكمتي دارد. گفته: خانم حجاب داشته باش. خودت را حراج نكن! كسي حق دارد به تو نگاه كند كه خرجي تو را بدهد. هركس خرج تو را داد، به تو نگاه كند. مردم الكي مفت ببينند. مگر حراجي است؟ مفت كسي نبايد ما را ببيند. من خودم را مي‌پوشانم خودم را نشان كسي نمي‌دهم. به نفع است. يعني ارزش تو است. حجاب ارزش است. حجاب يعني من نرخ دارم. اينطور نيست كه الكي مثل حلواي نذري هركسي آمد يك انگشت بخورد، اينطور كه نيست. (خنده حضار) من حلواي نذري نيستم. من يك انساني هستم، اگر كسي از من لذت ببرد، بايد نوكر من هم باشد. صبح تا شب بايد جان بكند، آب و گاز و خانه و زندگي… زندگي من را تأمين كند. همينطور كنار خيابان من خودم را آرايش كنم، مردم من را الكي ببينند. خوب اينكه حراجي است. حراج شدن عزت زن نيست، حجاب عزت زن است. اسلام خيلي به گردن همه حق دارد، به گردن زنها بيشتر.

6- سوء استفاده از زنان در دوران جاهليت

خوب سراغ زمان جاهليت برويم. عرض كنم به حضور شما («وَ لِلنِّساءِ نَصيب‏») كسي حق ندارد افراد تحت امرش را به فساد دستور بدهد. («وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنا») (نور/33) افرادي بودند كه با كمال تأسف مثل بعضي از مجرميني كه گاهي آدم مي‌شنود، مثلاً از بچه‌ي كوچكش، از دخترش، از پسرش، از همسرش سوء استفاده مي‌كند، براي اينكه مثلاً به مواد برسد. يا به فلان خلاف برسد. اصلاً دخترش را زنش را به يدك مي‌كشد براي اينكه مثلاً يكجايي بتواند از آن… مي‌گويد: كسي حق ندارد دخترش را، كنيزش را، به كار حرام وادار كند براي اينكه مثلاً («لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا») (نور/33) من زبانم در تلويزيون بسته است بگويم. اجمالاً كلي مي‌گويم. افرادي در زمان جاهليت بودند، بچه‌هايشان را، كنيزشان را، افراد تحت امرشان را وادار به خلافكاري مي‌كردند كه به پول برسند. افرادي هستند مثلاً سه تا بچه دارد، هر بچه‌اش را سر يك چهارراه مي‌گذارد، يكي كبريت مي‌فروشد، يكي آدامس، يكي شيشه پاك مي‌كند. همه‌ي بچه‌هايش را پخش مي‌كند به گدايي، كه آخر شب يك پولي گيرش بيايد. مي‌گويد: چرا چنين مي‌كنيد؟ بچه امانت است. چرا از افراد تحت امرتان سوء استفاده مي‌كنيد؟ اصلاً من دخترم را خانه‌ي شما خياطي فرستادم. چرا به او مي‌گوييد: اتاق را جارو كن؟ بچه‌ام را فرستادم مكانيكي ياد بگيرد. چرا به او مي‌گويي: برو ظرف‌ها را بشوي؟ اگر كسي تحت امر شماست، براي يك كار ديگر، شما به كار ديگر وادار مي‌كني. ممنوع!

بت پرستي! («وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُب‏») (مائده/3) در جاهليت دو رقم بت داشتيم. بت‌هايي كه شكل داشت، مثل مجسمه چشم و ابرو و گردن و دست و پا. بت‌هايي كه شكل داشت، اينها را («اصنام») مي‌گفتند. («صنم») بت! بت‌هايي كه نه، سنگ خالي بود. اينها را («نُصُب») مي‌گفتند. مي‌آمدند گوسفندشان را قربان اين سنگ‌ها مي‌كردند و خونش را به اين سنگ‌ها مي‌ماليدند. گوشتش حرام است. («وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُب‏»)

7- آثار طبيعي گناه در فرد و جامعه

يك سري از گناهان را علني انجام مي‌دهند. الآن در اروپا هم اينطور است. در آمريكا هم اينطور است. مي‌گويد: اگر زن و مردي توافق كردند زنا كردند، مشكلي نيست. اگر تجاوز به عنف شد، مشكل است. يعني اگر هردو راضي بودند، حرام خدا حلال مي‌شود؟ در غرب چه تفكري است؟ كه اگر دو نفر راضي بودند ديگر گناه بي‌گناه! چه اشكالي است؟ چه تفكري است؟ اگر دو نفر ناراضي بودند، حرام مي‌شود؟ اگر دو نفر راضي بودند، حرام خدا حلال مي‌شود؟ اثرات گناه سر جايش است. مثلاً سيگار تلخ است. حالا بنده راضي هستم، سيگار تلخ را به دوستم مي‌دهم. او هم سيگار تلخ… اگر دو نفر راضي بودند سيگار تلخ به هم دادند، اين سيگار شيرين مي‌شود؟ ديگر دودش براي ريه ضرر ندارد؟ تنگي سينه نمي‌آورد؟ هركس مي‌خواهد سيگار بكشد، اسكناس آتش بزند. چون اگر اسكناس آتش بزني، پولت از بين رفته است. اما اگر اسكناس را دادي، سيگار خريدي، سيگار آتش زدي، هم پول رفته هم ريه‌ات رفته. چطور ما حاضر نيستيم اسكناس را آتش بزنيم؟ ولي حاضر هستيم دو برابر اسكناس آتش زدن ظلم كنيم. اين پول را مي‌دهيم سيگار مي‌شود، سيگار تبديل به دود مي‌شود. يعني يك واسطه اضافه مي‌كنيم در عوض به جاي اينكه اسكناس آتش بگيرد، هم اسكناس رفت، هم ريه‌مان رفت. حالا اگر توافق كنيم ديگر ريه سالم است؟ با توافق كه مشكل حل نمي‌شود.

اگر بنده يك شرابي را بخورم. فكر كردم آب است خوردم. مست نمي‌شوم؟ شما اگر دست روي سيم برق گذاشتي، نمي‌داني برق است. برق تو را نمي‌گيرد؟ آثار وضعي كار به علم و جهل ندارد. شما را برق مي‌گيرد. چه بداني سيم برق دارد، چه نداني. شراب مست مي‌كند، چه بداني، چه نداني. نمك شور مي‌كند، حالا بگويي: آقا من نمي‌دانستم نمك است، فكر كردم شكر است. يعني حقيقت اشيا با علم و جهل ما فرقي نمي‌كند. («قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَن‏») (اعراف/33) گناهان ظاهري، گناهان باطني، ما خيلي‌وقت‌ها گناهان ظاهري را انجام نمي‌دهيم، مي‌گوييم: پليس است، بايست و ترمز كن. پليس نيست. برو! ببينيد ما كاري به قانون نداريم، كار داريم جريمه شويم يا نشويم. اگر از ترس جريمه خوب شديم، اين ارزش نيست. ارزش براي كسي است كه تمدن و علم و انسانيت و انصافش…

خدا دكتر بهشتي را رحمت كند. يك شب ساعت دور و بر دوازده شب بود، ايشان يك ماشيني داشت، در آن نشست و ما هم مهمانش بوديم. پشت فرمان بود. جايي مي‌رفتيم. رسيد لب يك چهارراه ايستاد. گفتم: آقاي بهشتي نصف شب است، هيچ سمتي ماشين نمي‌آيد برو! گفت: قانون مي‌گويد: بايد بايستيم. گفتم: بابا شما كه نظام شاهنشاهي را قبول نداري. گفتم: من نظام را قبول ندارم. اما نظم را قبول دارم. نظام را قبول ندارم اما نظم را قبول دارم.

يك گناهان مخفي، الآن اگر به ما بگويند: گناهكار كيه؟ مي‌گوييم: من گناهي نكردم. نه آدم كشتم و نه از ديوار كسي بالا رفتم. اما در پادگان‌ها اين غذاهايي كه براي سربازها مي‌پزند. خوب مي‌پزند يا بد؟ اگر بد پختند جوري كه سرباز تشخيص داد، كه اين ظرف غذا را كنار بگذارد برود نان بربري بخرد خالي بخورد، نان خالي بربري بهتر از اين پلو و عدس است. اين پيداست كه مسئولين آشپزخانه و فرماندهانشان بايد حواسشان را جمع كنند. اينها گناهان مخفي است. چاقو روي كسي نكشيدند اما همين پلو و عدسي كه بد پختند، گناه است. خانمي كه شيلنگ دست مي‌گيرد آب اضافه مصرف مي‌كند، گناه كرده است. گناه كبيره! اسراف گناه كبيره است. نمي‌دانم برايتان گفتم يا نگفتم؟ اگر هم گفتم يكبار ديگر مي‌گويم.

يك گچي دست من بود، در برنامه تلويزيون روي تخته مي‌نوشتم. يك گچ كوچك تقريباً به اندازه‌ي يك سانت، دو سانت! اين گچ افتاد. من يك گچ ديگر برداشتم. يك بچه‌ي دبستاني نوشت: آقاي قرائتي تو هم اسراف كردي! گچ افتاد خم شو گچ را بردار با باقي بنويس. بي‌اعتنايي كردي يك گچ نو برداشتي. پيداست تو هم اسراف مي‌كني. من گفتم: درست است. يك بچه‌ي ده ساله يك شيخ شصت و پنج ساله را نصيحت كرد. اگر هم من گوش ندادم پيداست متكبر هستم. بايد بگويم: حق با تو است. تو درست مي‌گويي. هيچ اشكالي ندارد يك سرباز جرأت كند برود به فرمانده بگويد: آقا اين غذاي شما…

حدود شايد بيست سال پيش بود. خانه‌مان در پادگان بود. يكشب يك سرباز يك غذا آورد گفت: حاج آقا! ببين اين غذا را مي‌تواني بخوري؟ من ديدم پياز پخته است و آب زردچوبه! گفتم: گوشت ندارد. گفت: والله گوشت نداشت. گفتم: لپه ندارد؟ گفت: والله لپه نداشت. فقط آب و پياز پخته و زردچوبه! گفتم: هرشب كه اينطور نيست. حالا امشب اينطور است. گفت: بله امشب اينطور است. حالا خودت مي‌تواني بخوري؟ ديدم نمي‌شود خورد! من كاسه‌ي آبگوشت را از اين سرباز گرفتم و در خانه‌ي فرماندهي رفتم. ساعت تقريباً يازده شب بود. بنده‌ي خدا خوابيده بود. در را زدم، گفتم: يك سرباز اين آبگوشت را آورده، و مي‌گويد: اين قابل خوردن است؟ آخر وقتي سرباز اين غذا را خورد، فردا آخوند عقيدتي سياسي سر كلاس مي‌رود و مي‌گويد: بحث امروز، بحث عدالت! (خنده حضار) اين سرباز هم همه‌ي سلول‌هاي بدنش فحش مي‌دهد. (خنده حضار) چون ببين وقتي آب پياز خورد، آب پياز ديگر بحث عدالت به آن نمي‌چسبد. كاشي وقتي مي‌چسبد كه پشتش سيمان باشد. كاشي روي كاهگل بند نمي‌شود. بحث عدالت روي آب زردچوبه بند نمي‌شود. لااقل آن شب‌هايي كه غذاي پادگان بد است، آن شب آقايان ديگر درس ندهند. (خنده حضار) عدالت!

اميرالمؤمنين خانمي را ديد كه دو تا بچه دارد. سه تا خرما دارد. يك خرما را به اين داد، يك خرما را به ديگري داد. آن خرماي وسطي را خيلي با دقت نصف كرد. خيلي با دقت نصف كرد، نصف به اين بدهد و نصف به او. حضرت امير فرمود: خانم! تو به خاطر اين روحيه‌ي عدالتي كه داري اهل بهشت هستي كه مي‌خواهي بين بچه‌هايت… مادرها نبايد بين بچه‌هايشان فرق بگذارند. با كمال تأسف بعضي پدر و مادرها يك بچه را بيشتر از باقي بچه‌ها دوست دارند. و از كتاب من لا يحضر حديث بخوانم كه اگر كسي بين بچه‌هايش فرق بگذارد حتي در ارث گناه كبيره كرده است. مثلاً بگويد: به اين بچه دو ميليون بده، به آن بچه يك ميليون. گناه كبيره كرده است. ما پول آب نمي‌دهيم ولي شما شير آب را كه براي وضو باز كردي، ببند. اين شير را باز مي‌كند، همانطور دست و صورت را مي‌شويد و آب هم مي‌رود. بابا خانه‌ي خودت هم باشد، اين كار را مي‌كني؟ از اسراف!

8- دوري از تعصّب و لجاجت جاهلانه

تعصب، («حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّة») (فتح/26) تعصب، هم خوب داريم و هم بد. اگر روي حرف حق تعصب داشتي، اين مي‌شود غيرت ديني… روي منطق تعصب دارد. بگو: آقا دليل من اين است. چون دليل من درست است، روي دليلم مقاومت مي‌كنم. اين خوب است. تعصب به حق است. تعصبي كه بد است اين است كه آدم حرف چرندي بزند، روي حرف چرندش هم پافشاري كند. اگر حرفت منطقي است، تعصب داشته باش. نگو: آقا تعصب نداشته باش، ول كن. نخير تعصب دارم!

جاهليت چند رقم داريم. («ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ») (آل‌عمران/154)،(«تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّة») (احزاب/33)، («حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّة») قرآن مي‌گويد: تفكر جاهلي، تبرج جاهلي، جلوه‌گري جاهلي، تعصب جاهلي. تفكر جاهلي، تعصب جاهلي، تبرج جاهلي. يعني خودنمايي‌هاي جاهلي! چون تعصب باعث مي‌شود كه انسان حق را نپذيرد. در زمان جاهليت روي بت تعصب داشتند. مي‌گفتند: («اصْبِرُوا عَلى‏ آلِهَتِكُم‏») (ص/6) روي همين بت‌ها مقاومت كنيد. («صَبَرْنا عَلَيْها») (فرقان/42) روي همين بتها مقاومت مي‌كنيم. («وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ») (كافرون/3)

تقليد كوركورانه، اسلام مي‌گويد: («قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ») (بقره/111) دليل بياوريد. تقليد كوركورانه! چه كسي گفت: ما اين كار را بكنيم؟ فكر مي‌كنيم جامعه شناسي و روانشناسي آنهايي را كه خارج هستند ما بايد دوبله كنيم. فكر مي‌كنيم مديريت همان كتاب‌هاي غربي است. فكر مي‌كنيم حقوق همان حقوقي است كه بايد از فرانسه بيايد. اسلام را نشناختيم. درباره‌ي حقوق، درباره‌ي مديريت، درباره‌ي علوم انساني، قرآن و روايات پر از مطلب است. منتهي به ما گفتند: مگر شما مي‌فهميد؟ الآن نيروي هوايي، نيروي زميني، ارتش، سپاه، وزارت دفاع، اين ابتكاراتي كه دارد، اصلاً زمان شاه مي‌گفتند: تو نمي‌فهمي! اصلاً مگر ايراني مي‌فهمد؟ مگر ايراني مي‌شود؟ در اين سي سال بعد از انقلاب معلوم شد ايراني هم خوب مي‌فهمد. هم خيلي… يكوقتي خلبان‌هاي ما را فقط آمريكا آموزش مي‌داد. خلبان موفق آن كسي بود كه آمريكايي باشد. بعد گفتند: پاكستاني، الآن به شكر خدا نيروي هوايي ما از صفر تا صد، يعني تمام مراحل آموزش‌هايش ايراني است و با همه‌ي خلبان‌هاي دنيا رقابت مي‌كنند. اين بود كه به ما مي‌گفتند: تحقير شديم. مي‌گفتند: شما نمي‌فهميد.

خدايا، روح امام و شهدا كه به ما ياد دادند مي‌فهميم، خوب هم مي‌فهميم، مي‌توانيم، خوب هم مي‌توانيم، قوي هستيم خوب هم قوي هستيم. عزيز هستيم، خوب هم عزيز هستيم. كساني كه اين عزت و فهم را به ما تزريق كردند و ما را بيدار كردند، خدايا روحشان را از ما راضي و ما را پاسدار خون‌ها و خدماتشان قرار بده.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه‌ی 103 سوره‌ی آل عمران به كدام نعمت وجود پیامبر اشاره دارد؟
1) آزادی از كفر و شرك
2) ایجاد الفت و وحدت
3) برقراری حكومت و عدالت
2- بر اساس قرآن، شیوه‌ی دعا و مناجات باید چگونه باشد؟
1) با صدای آرام و آهسته
2) با صدای بلند و آهنگین
3) گاهی آرام و گاهی بلند
3- آیه 19 سوره‌ی فجر به كدام ویژگی دوران جاهلیت اشاره دارد؟
1) رباخواری
2) چپاول اموال مردم
3) خوردن ارث یتیمان
4- آیه‌ی 7 سوره‌ی نساء بر چه امری تأكید دارد؟
1) حقوق مالی مردان
2) حقوق مالی زنان
3) هر دو مورد
5- قرآن، در آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب، كدام ویژگی جاهلیت را مذمت می‌كند؟
1) جلوه‌گری جاهلی
2) تفكر جاهلی
3) تعصب جاهلی

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1833
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست