responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1753
1- زيبايي طلبي، امري فطري
2- تعادل ميان زشتي و زيبايي
3- زيبايي مرواريد در دل صدف
4- رعايت زيبايي در امور معنوي
5- خطر انحراف در نمايان ساختن زيبايي
6- جمال و زيبايي در حركت گوسفندان
7- لزوم تبليغ دين در طول دوران طلبگي
8- ايمان، زينت دل انسان

موضوع: زيبايي در اسلام

تاريخ پخش:  21/07/90

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

در سايه‌ي حضرت معصومه در حرم مطهر ايشان بحثي را داريم راجع به هنر و زيبايي. اسلام راجع به هنر و زيبايي چه آيه و حديثي دارد. يك بحث خوبي است.

گاهي وهابي‌ها شبهاتي القاء مي‌كنند كه اين همه طلا گنبد حضرت معصومه دارد، امام رضا دارد، اين ضريح و اين فرش و اين دنگ و فنگ و اينها، مگر نمي‌گوييد: اينها به فقرا كمك مي‌كردند پس چرا اينقدر…؟ اين وهابي‌ها فكر مي‌كنند كسي نيست جوابشان را بدهد. حرف‌هايشان پوك است ولي خودشان هم نمي‌فهمند. خيلي استدلال‌هاي آبكي دارند.

يك وهابي قبرستان بقيع يك شيعه را گرفته بود. مي‌گفت: چه مي‌گويي: يا حسن يا حسن! حسن مات! امام حسن مُرد! خاك شد خلاص! توسل به مرده شرك است. اين وهابي براي اينكه اين شيعه را بكوبد، قلمش را روي زمين انداخت. گفت: ببين اين قلم من است. هان! روي زمين انداخت. گفت: يا حسن، قُم! امام حسن بلند شو اين قلم را به من بده! ديدي قلم را نداد. مُرد! تمام شد. اين شيعه هم يك خرده نگاه كرد و به اين وهابي گفت: حالا تو قلمت را به من بده. قلم را از اين وهابي گرفت، روي زمين انداخت. گفت: يا الله! قلم را به من بده. ديدي خدا هم قدرت ندارد. مگر هركس زنده است و قدرت دارد بايد نوكر تو باشد.

يا بوسيدن ضريح را مي‌گويند شرك است. علامه سيد شرف الدين مهمان شاه سعودي شد، يك قرآن به او داد. تا لاي قرآن را باز كرد ديد قرآن است بوسيد. تا بوسيد علامه گفت: تو مشركي، گفت: چرا؟ گفت: جلد قرآن چرم است، چرم هم پوست گاو است. پوست گاو را بوسيدي مشرك هستي. گفت: بابا كفش من هم چرم است. من هر چرمي را كه نمي‌بوسم. اين چرم كه… گفت: ما در خانه‌مان هم آهن است. هر آهني را نمي‌بوسيم. اين آهن كه ضريح حضرت معصومه است، ضريح امام رضا است مي‌بوسيم. استدلال‌هاي اينها پوك پوك پوك است.

1- زيبايي طلبي، امري فطري

قرآن گفته است: («خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد») (اعراف/31) ما راجع به زينت و زيبايي و هنر مي‌خواهيم چند دقيقه‌اي صحبت كنيم. يكي اينكه انسان فطرتاً زيبا طلب است. اين جزء فطرت انسان است و شيطان هم از همين فطرت استفاده مي‌كند. («زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُم‏») (انفال/48) زيبايي نياز انسان است. و لذا قرآن راجع به آنهايي كه دو تا زن دارند گفته در لباس و پوشاك و خانه و مسكن و هم‌خوابي و اينها عادل باشيد. در علاقه امكان ندارد آدم عادل باشد. («وَ لَنْ تَسْتَطيعُوا») (نساء/129) قرآن مي‌گويد: مردها امكان ندارد دو تا زن را يك طور دوست داشته باشيد. خوب يك زن نود ساله و يك زن بيست ساله، مي‌گوييم: يكسان دوست داشته باش. علاقه و زيبايي يك چيزي است كه اصلاً دستور نداده، خدا به آن دستور نداده است. آدم زيبا را بيشتر دوست دارد. ولي اين علاقه به زيبايي بايد كنترل شود. مثل گاز! گاز را همه نياز دارند، منتهي اگر از شيلنگ وارد چراغ گاز شود همه فايده است. شيلنگ پاره شود همه انفجار است. اين علاقه‌ها بايد كنترل شود از چه مسير؟ انسان فطرتاً زيباطلب است و شيطان هم از همين راه وارد مي شود. مهم اين است كه فريب نخوريم. («وَ لَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ») (احزاب/52) خدا به پيغمبر مي‌گويد: زيبايي گول زن است. البته به در مي‌گويد كه ديوار بشنود. به پيامبر مي‌گويد كه مردم بشنوند.

هميشه هم زيبايي عامل نجات نيست. هميشه زيبايي عامل نجات نيست. اين هم يك مسأله است. گاهي ممكن است يك كسي زيباتر باشد، دختري خوشگل است زودتر خواستگار برايش مي‌آيد. دختر زشت يا غير خوشگل مي‌گويد: چطور شد ما را خدا خوشگل نيافريد؟ او برايش خواستگار مي‌آيد و براي ما نمي‌آيد. اين در عقيده‌اش گير مي‌كند. حضرت امير مي‌گويد: دختر خانم اگر مي‌بيني يك نمره دو نمره شكلت كمتر است، ببين خدا به تو چه كمالي داده است؟ ممكن است خوشگله 62 سال عمر كند و تو 95 سال.

2- تعادل ميان زشتي و زيبايي

در نهج‌البلاغه مي‌گويد: هركس زشت‌تر است زشتي را با زيبايي كه خدا به او داده مخلوط كند زشتي‌اش برطرف مي‌شود. «مَادُّ الْقَامَة» قدش بلند است، به به چه قد بلندي! بعد مي‌گويد: «قَصِيرُ الْهِمَّة» (نهج‌البلاغه/ج13/ص18) همتش كوتاه است. «طَلِيقُ اللِّسَانِ» بيان نرم است، «حَدِيدُ الْجَنَان»ِ قلب سنگ است. «قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِيلَ فَاقَتِهَا» (نهج‌البلاغه/ج7/ص21) يعني كنار گشايش‌ها، تنگناها!

زنبور عسل هم عسل دارد، هم نيش دارد و هم زهر دارد. اينطور نيست كه اگر كسي يك نمره شكلش بد است فكر كند بدبخت است. ممكن است هوشش، استعدادش، طبع شعرش، خطش، عمرش، در نهج‌البلاغه مي‌فرمايد: خدا هرجا يك چيزي كم گذاشت در عوض يك چيز ديگر يك جايي جبران مي‌كند.

من خودم به درد آخوندي نمي‌خوردم. يك عده هم غصه‌ي من را مي‌خوردند و مي‌گفتند: قرائتي تو در اخلاق كه گير داري، صدا هم كه نداري، نمي‌تواني روضه هم بخواني، پس به چه درد آخوندي مي‌خوري؟ و لذا در يك روستا هم كه رفتم مرا بيرون كردند. گفتند: تو نمي‌تواني روضه بخواني. مرا بيرون كردند، يعني نامه نوشتند به امام جمعه كاشان آيت‌الله يثربي كه ما اين شيخ را نمي‌خواهيم. روضه مي‌خواندم و مردم مي‌خنديدند. (خنده حضار) هرچه روضه مي‌خواندم مردم مي‌خنديدند. نامه نوشتند بابا اين را نمي‌خواهيم. من قرائتي روضه‌خوان ورشكسته هستم. بعد پاي تخته سياه آمدم گل كرد! اگر كسي در كنكور رفوزه مي‌شود نگويد: خاك بر سرم! دو سال است پشت كنكور ماندم. برو خياطي كن ممكن است لباس عروس بدوزي دويست هزار تومان مزدش شود. چه كسي گفته شما حتماً دانشگاه بروي؟ ممكن است كسي در دانشگاه رد شود و در حوزه قبول شود. در حوزه رد شود و در تجارت، و لذا حديث داريم اگر در يك شغلي شكست خورديد، نگوييد: بخت من بد است. شغلت را عوض كن، ممكن است راه افتاد.

3- زيبايي مرواريد در دل صدف

منتهي اينهايي كه زيبا هستند بايد خودشان را حفظ كنند. دختران زيبا، دخترهايي كه شكل و رو دارند، قرآن مي‌گويد كه: («اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ») (واقعه/23) لؤلؤ، مكنون و پوشيده است، حراج نيست. زيبا هستي («مكنون»). مي‌گويد: («كَأَنَّهُنَّ الْياقُوتُ وَ الْمَرْجانُ») (الرحمن/58) اين زن‌هاي بهشتي مثل ياقوت و مرجان هستند ولي («لَمْ يَطْمِثهُْنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَ لَا جَانٌّ») (الرحمن/56) يعني زن‌هاي بهشتي خوشگل هستند. اما هيچ‌كس دست به آنها دراز نكرده است. خوشگلي معنايش حراجي نيست. بعضي از اين دخترها تا فكر مي‌كنند خوشگل هستند خودشان را حراج مي‌گذارند. مفت مرا ببينيد. هان! ببينيد. بابا قرآن گفته: نگذار تو را ببينند. هركس مي‌خواهد تو را ببيند بايد خرجت را بدهد. خانه، ماشين، تلفن، آب، گاز، برق، هركس نوكر تو شد تو را ببيند. اين دختر مي‌گويد: مرا مفت ببينيد. خودش را حراج كرده است. حيف هستي! اگر لؤلؤ هستي،(«اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ» )اگر ياقوت و مرجان هستي («لَمْ يَطْمِثهُْنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَ لَا جَانٌّ»).

زيبايي‌هاي دنيا مي‌پرد. و لذا حديث داريم اگر كسي در ازدواجش به خاطر زيبايي همسر بگيرد يا به خاطر پول، خدا را هردو را از او مي‌گيرد. پول و زيبايي مي‌پرد. آن زيبايي‌هاي بهشتي ماندني است. («وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ») (واقعه/17) هميشه زيبا هستند. («خالدين») هميشگي است. زيبايي‌هاي دنيا مثل خاراندن دست است. در خاراندن آدم دستش كه مي‌خارد يك لحظه حال مي‌آيد. بعد از يك دقيقه نه اينجا چيزي است نه اينجا. به من گفتند: بيا فلان جا سخنراني كن، گفتم: نمي‌آيم. گفت: چرا؟ گفتم: خاراندني است. گفت: يعني چه؟ گفتم: سخنراني خاراندني در يك لحظه طرف كه نشسته چنين مي‌كند و بعد هم هيچي به هيچي. هيچي به هيچي! سخنراني خاراندني و سخنراني بي‌خاصيت، لحظه‌اي، زيبايي‌هاي دنيا لحظه‌اي است ولذا قرآن به آن («عرض») گفته است. («عَرَضَ هذَا الدنيا») عَرَض يعني عارضه. مثل عطر مي‌پرد.

4- رعايت زيبايي در امور معنوي

قرآن راجع به زيبايي مي‌گويد: («لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرينَ») (بقره/69) اصلاً قرآن از بس خوش خط و زيبا است آدم دو صفحه‌اش را مي‌خواند، مي‌گويند: علامت مؤمن اين است كه زود مسجد بروي و دير بيرون بيايي. خوب وقتي مسجد عين دخمه نباشد. گاهي بعضي از مساجد مثل انبار سيب‌زميني است. خوب آدم جانش درمي‌آيد. زود در مي‌رود. بايد فضاي مسجد، هواي مسجد، حرم، بايد طوري باشد كه وقتي زوار در حرم مي‌‌آيد نخواسته باشد برود. خواسته باشد بماند، بگويد: عجب صفايي! اين گنبد و بارگاه‌ها و اين شبستان‌ها و اين فرش‌ها هرچه ما بتوانيم اينها را در مسجد بيشتر نگه‌داريم… هر پيش‌نمازي قرائتش بهتر است پشت سر او نماز بخوانيم. («أقرأكم») اسلام خيلي زيباست. يك جاسازي‌هايي كرده است.

من يكبار آمدم اينجا نماز جمعه‌ي قم، حضرت آيت‌الله سعيدي امام جمعه بود، ما به ايشان اقتدا كرديم. در سجده‌ي آخر يك دعايي خواندند، گفتم: الله اكبر من تا حالا اين را نفهميده بودم كه در سجده‌ي آخر مستحب است، گفته شود: «وارزق لي ولعيالي» خرجي خانم را بخواهم. گفتم: خدا خانم را كجا گذاشته؟ سجده اوج عرفان است. بلندترين جاي نماز، مهم‌ترين جاي نماز سجده است. در عين حال مي‌گويد: آقا ولو داري با من حرف مي‌زني، در اوج نماز هستي اما خانم را يادت نرود. «وارزق لي و لعيالي» خرجي‌خانم را هم بده بيايد. اين‌ها تركيبش قشنگ است.

از آسمان به دكان بقالي مي‌آيد. («وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْميزانَ») (الرحمن/7) آسمان را برافراشت و بين كرات آسماني توازن برقرار كرد. خوب اين كرات در كهكشان‌ها هستند، بعد مي‌آيد مي‌گويد: آقاي سبزي‌فروش («أَلَّا تَطْغَوْاْ فىِ الْمِيزَانِ») (الرحمن/8) تو هم پرتقال و سيب‌زميني مي فروشي كم نگذاري. ميزان در كهكشان كجا، ميزان سيب‌زميني كجا؟ اين هنر خداست. («وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِيزَانَ،أَلَّا تَطْغَوْاْ فىِ الْمِيزَانِ»).

(;أَ فَلَا يَنظُرُونَ إِلىَ الْابِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ،وَ إِلىَ السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ) ((غاشيه/17) و18) شتر و آسمان را كنار هم مي‌گذارد. مي‌گويد: نماز كه مي‌خواهي بخواني نبايد حق سگ فراموش شود. سگ اگر تشنه‌اش است، حق وضو نداري، آب را به سگ بده، تيمم كن نماز بخوان. چه اسلامي، چه ظرافتي! اگر قاضي كفشش تنگ است قضاوت نكند. ممكن است فشار پايش روي قضاوتش اثر كند. اگر ادرار دارد قضاوت نكند. ممكن است ادرار قاضي در مغز قاضي اثر كند. اين حساب‌ها را كسي ديگر ندارد.

ما بايد مسجد و محراب و حرم‌مان طوري باشد دلنواز! آدم لذت ببرد. به ما گفتند: مسجد مي‌رويد عطر بزنيد. بهترين لباس را بپوشيد. چرا دخترها مي‌گويند: مامان عروسي برويم؟ چون همه آنجا سوپردولوكس مي‌شوند. هيچ دختربچه‌اي نمي‌گويد: مامان مسجد برويم. چون همه آنجا سياه پوش هستند. لباس سياه براي خيابان خوب است. در مسجد چادر سفيد، سر كلاس لباس سفيد، دختر من مي‌خواهد چيزي ياد بگيرد، چرا 4 ساعت به رنگ سياه نگاه كند؟ اينجا كه مرد نيست. خيابان كه نيست. مدرسه‌ي دخترانه است. دخترها هم نشستند و هيچ مردي هم نيست. خوب لباس روشن بپوش. («لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرينَ») اين براي گوساله كه نيست، اين براي روانشناسي رنگ‌ها است. بايد جاي حرم و مسجد دل‌انگيز باشد. منتهي نه به مقداري كه حواس افراد پرت شود.

قرآن مي‌گويد: زيبايي‌هاي دنيا («أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهاوَ ازَّيَّنَت‏») (يونس/24) زمين زيبا مي‌شود. اما يك مرتبه («أَتاها أَمْرُنا لَيْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصيداً») (يونس/24) گل و بلبل هست، پاييز مي‌آيد و همه زرد مي‌شود. يا مي‌فرمايد: («فَتَراهُ مُصْفَرًّا») (حديد/20) سبز است زرد مي‌شود. زيبايي‌هاي دنيا مي‌پرد. زيبايي‌هاي آخرت مي‌ماند.

شاه عباس دو تا زيبايي داشت. يكي تاجش، تختش، فرش‌هايش، خانم‌هايش، طلاهايش، اينها زيبايي‌هاي شاه‌عباس بوده همه پريد. يك زيبايي ماندني داشت، كاروانسراي شاه عباسي، در جاده كربلا. كاروانسرايش ماند و طلا و خودش رفت. بايد مواظب باشيم اين زيبايي‌ها مانع آن زيبايي‌هاي معنوي نشود.

5- خطر انحراف در نمايان ساختن زيبايي

زيبايي هم بستر انحراف است. قارون با يك تشريفاتي حركت مي‌كرد. يك عده گفتند: («يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُون») (قصص/79) زرق و برق را كه ديدند گفتند: كاش ما هم مثل قارون اين همه چند تا اسب و نمي‌دانم دنگ و فنگ دارد، زيبايي‌هاي قارون باعث شد كه عقل از مغز مردم پريد، گفتند: كاش ما هم مثل قارون بوديم. يعني زيبايي ممكن است عامل انحراف باشد. دختران زيباي ما مي‌توانند عامل انحراف باشند. پسرهاي زيباي ما عامل انحراف مي‌توانند باشند. زيبايي مي‌تواند عامل توحيد هم باشد. قرآن مي‌گويد: («نَباتاً حَسَناً») (آل‌عمران/37) («رِزْقاً حَسَنا») (هود/88) («فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ») (غافر/64) زيبايي مثل كليد است. كليد هم مي‌تواند در را قفل كند و هم مي‌تواند در را باز كند. زيبايي بستر توحيد، زيبايي بستر…

يك كسي وقتي راه مي‌رفت هر زيبايي كه مي‌ديد مي‌گفت: سبحان الله! خدا چه كرده است. سبحان الله، سبحان الله! به يك زشت كه مي‌رسيد، مي‌گفت: استغفرالله ربي و اتوب اليه! به زشت‌ها كه مي‌رسيد مي‌گفت: استغفرالله، به زيباها كه مي‌رسيد مي‌گفت: سبحان الله! يك نفر شوخي كرد گفت: آقا يك سبحان الله آن طرف است، يك استغفرالله اين طرف.

قرآن به چهارپايان گفته: («لِتَرْكَبُوها وَ زينَةً») (نحل/8) حيوان‌ها براي شما زينت است. ما در دانشگاه پيش‌نماز هستيم روزي يك صفحه قرآن مي‌خوانند، يكي از آيات را هم ما تفسير مي‌كنيم. يك روز به اين آيه رسيديم كه مي‌گويد: گله‌ي ميش كه در طويله مي‌رود زيباست. گفتيم: حالا به استاد دانشگاه چطور بگوييم گله‌ي ميش زيباست؟ خواهد گفت: مگر من چوپان هستم؟ گفتيم چطور اين آيه را تفسير كنيم كه اين استاد دانشگاه، آن خلبان و نمي‌دانم تحصيلكرده‌هاي ما اين را بپسندند، آيه‌اش اين است.آيه‌ي 5 سوره‌ي انعام.

6- جمال و زيبايي در حركت گوسفندان

قرآن مي‌فرمايد: («وَ لَكُمْ فيها جَمالٌ حينَ تُريحُونَ وَ حينَ تَسْرَحُونَ») (نحل/6) اگر پاي تلويزيون طلبه يا معلم هست، امور تربيتي هست، يا استاد دانشگاه، دو سه دقيقه با عنايت گوش بدهد. اين آيه ترجمه‌اش اين است. براي شما در گله‌ي ميش زيبايي‌ است. آنوقتي كه گله مي‌رود، ميش در طويله مي‌رود، و آنوقتي كه صحرا مي‌رود. مخالفين ما در اينترنت و ماهواره اين آيه را مي‌آورند، بعد هم مي‌گويند: ببين، قرآن براي زماني بوده كه عرب‌ها چوپان بودند. در قرآن «جميل» تكرار شده اما «جمال» يكي بيشتر نيست. در كل قرآن يك جمال است. جمال يعني زيبايي. مي‌گويد: قرآن شما يك كلمه زيبا دارد اين هم براي گله ميش است. پس پيداست دين شما به درد چوپان‌ها مي‌خورد. به درد عصر و فضاي امروز نمي‌خورد. بچه‌هاي ما هم كه اطلاعاتشان بعضي ضعيف است، ممكن است تحت تأثير قرار بگيرند. من اين آيه را در دانشگاه نوشتم، گفتم: حالا بنشينيد 20 تا نكته، بيشتر از 20 نكته دارد. 27، 28 تا نكته دارد حالا الآن حضور ذهن ندارم. چون نمي‌دانستم اين را مي‌خواهم بگويم. حالا هرچه در ذهنم است مي‌گويم. («وَ لَكُمْ فيها جَمالٌ») زيبايي است در گله‌ي ميش وقتي در آغل مي‌رود، وقتي در صحرا مي‌رود. گفتم: گله‌ي ميش چه خصوصياتي دارد؟ ويژگي‌هاي گله: 1- در حركت است. («تُريحُونَ وَ حينَ تَسْرَحُونَ») يعني رفت و برگشت به صحرا. اگر يك جايي باشند جمال نيست. پس جمال كسي دارد كه حركت كند. هرچه هم ملا باشي، اگر هجرت نكني براي تبليغ زيبا نيستي. («لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ») (توبه/122) بعد از اينكه ملا شدي بايد برگردي به شهرت. جمال در حركت است. كسي كه هجرت نكند عقب مانده است. پرنده‌ها هجرت مي‌كنند، ماهي‌ها هجرت مي‌كنند. انسان از پرنده و ماهي كمتر است.

2- حركتش دسته جمعي است. بعضي حركت مي‌كنند ولي تك‌روي مي‌كنند. اما گله ميش با هم مي‌روند. 3- حركتش هدفمند است. الآن يارانه‌ها را مي‌خواهند هدفمند كنند، خيلي‌ها حركت مي‌كنند اما حركتش هدفمند نيست. مثلاً يك تسمه‌اي دست گرفته يا زنجير چنين مي‌كند. بعد تمام كه شد اين چنين مي‌كند. خوب اينها حركت است ولي هيچ خاصيتي ندارد. يك كسي شكر ريخت در استكان چاي و هم زد و خورد. ديد خيلي شيرين است، قاشق را از اين طرفي به هم زد. گفت: حالا كه از اين طرف شيرين شده پس من برعكس هم مي‌زنم. خيلي حركت هست ولي حركت هدفمند نيست.

4- به هدفش مي‌رسد، گله‌ي ميش كه صحرا مي‌رود بالاخره سير مي‌شود، به هدف مي‌رسد. 5- حركتش مقدس است، هدفش مقدس است. هدفش ارزشي است. گاهي وقت‌ها هدف هم دارند ولي هدفش ارزشي ندارد. اين مي‌خواهد برود شكمش را سير كند. سير كردن شكم يك ارزش است. غير از اينكه شكمش سير مي‌شود، 6- منافع زودبازده دارد. غروب به غروب براي صاحبش شير مي‌آورد. 7- منافع دير بازده دارد. هر چند ماهي يكبار هم گوشت و كُرك مي‌آورد. پشم! 8- در منفعت‌رساني، منت نمي‌گذارد. منت ندارد. 9- بازدهي او بهتر از مصرف اوست. علف مي‌رود در شكم و شير بيرون مي‌آيد. بازدهش بيش از… 10- گرفتار گرگ نمي‌شود، سالم مي‌رود و سالم مي‌آيد. 11- اين گله ميش تحت مديريت يك چوپان است. در اين آيه 27،28 نكته است.

گفتم: حالا جمهوري اسلامي زشت است يا زيبا؟ اگر يك كشوري مردمش در حال حركت بودند، زيباست حتي من نظرم اين است كه تابستان هم نبايد تعطيل شود. چون هواي قم داغ است تفرش و آشتيان، كاشان داغ است، قمصر، اصفهان داغ است، خوانسار. خوزشتان داغ است، اراك. بندرعباس داغ است، ملاير. («رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيْفِ») (قريش/2) شود و ما تعطيل نكنيم. انسان هميشه بايد در حال حركت باشد. حركتش تك‌روي نباشد. حركتش هدفمند باشد. به هدفش برسد. هدفش ارزشي باشد. منافع فوري داشته باشد. من يك طرحي دارم براي حتي حالا اينجا چون بالاخره حرف‌هايي كه مي‌زنيم سرش از يك جايي درمي‌آيد. طلبه‌ها مي‌نشينند به مدرسين مي‌گويند، مدرسين به جامعه مدرسين مي‌گويند. اين خودش يك سياست‌گذاري است. (بسم الله الرحمن الرحيم). 52 سال است آخوند هستم. 40 سال است تبليغ رسمي مي‌كنم، 32 سالش در تلويزيون بوده است.

7- لزوم تبليغ دين در طول دوران طلبگي

بنده عقيده‌ام اين است طلبه از روز اول بايد تبليغ كند. يعني سال اول طلبگي‌اش داستان راستان را براي پسرعمه‌هايش بگويد. سال دوم طلبگي‌اش احكام آقاي فلاح زاده را براي فاميل‌هايش بگويد. سال سوم اصول دين ساده بگويد. يعني نبايد بگذاريم مجتهد شود. البته يك آيه داريم براي مجتهدها كه مي‌گويد: («لِيَتَفَقَّهُوا») بعد («وَ لِيُنْذِرُوا») اول ملا شوند، بعد تبليغ بروند. اين براي بيمارستان رسمي است. اما يك بيمارستان سر پايي هم داريم. قرآن مي‌گويد: («اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِن‏») (جن/1) يك عده از جني‌ها داشتند عبور مي‌كردند، صداي قرآن را شنيدند در كوچه گفتند: («إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً») (جن/1) عجب صداي قرآني آمد. گوش بدهيد، گوش بدهيد. گوش گوش گوش گوش! گفتند: («فََامَنَّا» )همان در كوچه ايمان آوردند، همان در كوچه تبليغ را شروع كردند. («يا قَوْمَنا أَجيبُوا داعِيَ اللَّه‏») (احقاف/31) شما هم بياييد ايمان بياوريد. اين تبليغ سر و پايي است.

يك كشتي فني داريم. يك برگ زرد هم مي‌تواند كشتي شود. يك برگ زرد در حوض مي‌افتد كشتي 50 تا مورچه مي‌شود. پس نبايد هركس مي‌خواهد كشتي شود كشتي فني شود. هم كشتي فني كشتي است، هم برگ زرد كشتي است. طلبه بايد دختر طلبه، پسر طلبه، بايد از روز اول منتهي حرف اندازه‌ي دهانمان بزنيم. اندازه‌ي دهانمان بزنيم. يعني اگر سال اول و دوم است، حالا ايدئولوژي و پاسخ به سؤالات راه نياندازيم. من 50 سال است طلبه هستم هنوز جرأت نمي‌كنم جلسه‌ي پاسخ به سؤالات درست كنم. چون سؤالها در و دروازه ندارد، هركسي مي‌آيد يك سؤال مي‌كند. من كه علامه نيستم. به مقداري كه بلد هستيم، سال اول، يعني بايد تبليغ براي هر سني ترويج شود.

گفتيم كه اين آيه براي چوپان‌ها است، اما تحليل مي‌كنيم. چرا خدا در قرآن يك جمال گفته براي زيبايي و آن هم به گله‌ي ميش گفته است. تازه («تُريحُونَ») قبل از («تَسْرَحُونَ») است. («تُريحُونَ») يعني وقتي در طويله مي‌روند، («تَسْرَحُونَ»)  صحرا مي‌روند. چون زيبايي گوسفند وقتي است كه پستانش پر از شير باشد. وقتي كه دستش پر است زيباست. ولذا («تُريحُونَ» )قبل از («تَسْرَحُونَ» )است. يعني ورود به آغل قبل از رفتن به صحرا است. («وَ لَكُمْ فيها جَمالٌ حينَ تُريحُونَ وَ حينَ تَسْرَحُونَ») امتي كه آب دارد، خاك هم دارد ولي گندم مي‌خرد. اين امت زيبا نيست. جمال در اين است كه در گندم خودكفايي شود.

حركتش روي پاي خودش است، اين را يادم رفت بنويسم. اين 11… 12- روي پاي خودش است، يعني كسي بغلش نمي‌كند ببردش صحرا و بغلش كند او را بياورد. يا با گاري ببريم، با درشكه برگردانيم. با پاي خودش مي‌رود، با پاي خودش مي‌آيد. اگر كشوري روي پاي خودش بود زيباست. اگر كشوري سير بود زيباست. اگر كشوري غير از اينكه سير بود به گرسنه‌هاي مملكت‌هاي ديگر هم كمك كرد زيباست. اگر كشوري در حال حركت بود زيباست. اگر حركتش هماهنگ با قوانين بين‌المللي بود زيباست.

«وَ لَكُمْ فيها جَمالٌ» اين زيبايي است. ما نتوانستيم مزه‌ي قرآن را بچشيم. جلسه هم كه تمام شد دانشگاه تهران، جمعي آمدند دور ما گفتند: آقاي قرائتي حضرت عباسي اگر خودمان آيه را مي‌خوانديم و ترجمه‌اش را هم مي‌خوانديم كيف نمي‌كرديم. ما بايد مزه‌ي قرآن را بچشيم و بچشانيم. نه مزه‌ي قران را چشيديم، نه به ديگران چشانديم. اسلام راجع به زيبايي حرف دارد. راجع به هنر حرف دارد. حتي با كسي كه بد هستي، يك كسي صد در صد ضد شماست وقتي حرف زد نگو: ولش كن هنرش در سرش بخورد. نه بابا بگو هنرش خوب است. قوم ثمود را خدا نابود كرد. اما خدا تعريف قوم ثمود را مي‌كند. («الَّتي‏ لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ») (فجر/8) («جَابُواْ الصَّخْرَ بِالْوَادِ») (فجر/9) از سنگ، سنگ‌تراشي مي‌كردند و از سنگ‌هاي تراشيده چه خانه‌هايي مي‌ساختند. خانه‌هايي كه كم‌نظير است («لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ») بي‌نظير است. يعني خدا قوم ثمودي هم كه هلاكش كرده از هنرشان تجليل مي‌كند. اين انصاف است. قرآن شرابي را هم كه مي‌خواهد بگويد بد است، خوبي‌هاي شراب را نقل مي‌كند. مي‌گويد: ببينيد اين شراب خوبي‌هايي هم دارد. مي‌دانيد از شراب چند ميليون نفر آدم غذا مي‌خورد. كسي كه انگور مي‌كارد، كسي كه كارخانه شراب دارد، كارمندانش، ماليات‌بگيرش، شيشه‌سازي‌اش، بطري‌سازي‌اش، كارتن‌سازي‌اش، حمل و نقل‌اش، شراب فروشي‌اش، اوه… ميليون‌ها آدم از شراب غذا مي‌خورد، پس («منافع للناس») شراب منافعي دارد. بعد مي گويد: («و اثمها اكبر») اما ضرر شراب به مراتب بيش از منافع است. يعني اگر خواستيد به چيزي انتقاد كنيد بگوييد كه اين خوبي را دارد، اين بدي را دارد. قوم ثمودي كه چند بار مي‌گويد: («فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ») (حاقه/5) طغيان كردند، طاغوت بودند نابود شدند اما هنرشان را خدا به نام مي‌برد. خودش يك درس است.

هنرنمايي خدا، ماشين‌هايي را كه مي‌دانيد سالي يك مرتبه در اروپا به خصوص هر سالي يك ماشين بيرون مي‌دهد از سال قبل مدرن‌تر است، اما واقعاً هيچ‌كدام تا به حال اسب شدند، شتر شدند، اين ماشين بايد بنزينش كرد. اين شتر خودش در صحرا مي‌رود، خودش مي‌چرد، خودش … ماشين فقط به ما سواري مي‌دهد. شتر هم سواري مي‌دهد و هم گوشت مي‌دهد. هم شير مي‌دهد، هم كرك مي‌دهد، منافع و لذا گفته است كه («لِتَرْكَبُوها وَ زينَةً») (نحل/8) اين («وزينة» )را گذاشته پهلوي شتر سواري، اسب سواري، گفته سوارش مي‌شويد اما يك زينت هم هست.

8- ايمان، زينت دل انسان

خدا به چه چيزهايي زينت گفته است؟ به ايمان زينت گفته است. («حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في‏ قُلُوبِكُم‏») (حجرات/7) ايمان زينت انسان است. ايمان زينت انسان است. انسان مؤمن زيباست. آدم به زيبايي‌هاي دنيا زودتر مي‌رسد. حديث داريم همه‌ي افراد رزقشان از حلال اندازه‌گيري شده است. اگر كسي به حرام بپرد خدا از حلال كمش مي‌گذارد. اين جوان پيداست چقدر بايد با يك دختري با حلال زندگي كند. اين پسري كه مقدر شده كه چند ساعت، چند ماه، چند سال با يك دختري زندگي شيرين داشته باشد اين ولخرجي مي‌كند، يك دختر را مي‌بيند، نامحرم است ولي خوب دل نمي‌كند اين زيباست همينطور نگاهش مي‌كند. بعد هم ممكن است اس‌ام اس بزند، تلفن كند، نامه، پيام، رابطه برقرار كنند. اين پسر فكر مي‌كند زرنگ است، با دختر نامحرميك رابطه برقرار كرد. حديث داريم هركس از حرام بخورد خدا از حلال كمش مي‌گذارد. دو سال ازدواجش عقب مي‌افتد. تا مي‌روند عقد كنند مي‌گويند: عمه عروس مرد! چهل روز عقب بيفتد. تا مي‌روند مي‌گويند: آقا فلاني از ديوار افتاد فلان، فلاني مريض شد، فلاني تصادف كرد، يك وقت مي‌بيني دو سه سال عقد اين آقا پسر عقب مي‌افتد به خاطر اينكه دو ساعت رفت.

حُر دو ساعت دير آمد، دو فرسخ قبرش عقب افتاد. حرصبح زود بايد بيايد، چاشت آمد به امام حسين ملحق شد، همين دو ساعت كه دير آمد دو فرسخ قبر حر از امام حسين فاصله گرفت. يك نگاه حرام مي‌كني دو سال ازدواج عقب مي‌افتد. اين ازدواج‌ها تاب خورده به خاطر اينكه ما حرام‌خوري مي‌كنيم، حرام‌خوري كه كرديم خدا ازدواج را هي تاب مي‌دهد و لذا مي‌گويد: فلان گناه نرخ را بالا مي‌برد. اگر جامعه‌ي ما جامعه‌ي با تقوايي باشد به حلال زودتر مي‌رسد.

اشتباه مي‌كنند آنهايي كه مي‌گويند: آزادي زن، آزادي زن! اينها سرشان كلاه رفت. حاليشان نيست. چطور؟ افطار خوشمزه‌تر است يا ناهار؟ شما بگوييد… بگوييد… افطار خوشمزه‌تر است، چون آدم چند ساعت خودش را نگه داشته است، افطار خوشمزه‌تر است. اگر آدم به حرام رسيد خودش را نگه دارد، خانم خودش برايش خوشمزه است. اما اگر به هركس رسيد با او دست داد، او را بوسيد، با او بستني خورد، با او تلفن كرد، اين مثل اين است كه راه مي‌رود و  مغز گردو و مغز بادام مي‌خورد. اين ديگر سفره پهن مي‌شود اشتهاي لازم را ندارد. آنهايي كه نگاه به حرام نمي‌كنند و خودشان و چشمشان را كنترل مي‌كنند عوضش زندگي داخلي‌شان شيرين‌تر است. آنهايي كه با هر گناهي تاب مي‌خورند، مثل آدمي كه هي راه مي‌رود و آجيل بخورد. اين ديگر سفره كه پهن مي‌شود اشتهاي لازم را ندارد. مي‌گويند: وقت تمام شد. بيشتر حرف‌هايم ماند. حالا بماند.

خدايا در قرآنت گفتي: ايمان زيباست. («حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في‏ قُلُوبِكُمْ») خدايا زيبايي‌ها و زينت‌هاي معنوي و مادي را نصيب ما بفرما. هرچه به عمر ما اضافه مي‌كني به ايمان و علم و عقل و عمل و اخلاص و عمق و بركت كار ما بيفزا. خدايا روح انبيا و اوصيا و شهدا را از ما راضي بفرما. خدايا ما را نسبت به خون شهدا خائن قرار نده. كساني كه در اسلام ما، تشيع ما، تعليم و تربيت ما و انقلاب ما سهمي دارند، ما را پاسدار خون‌ها و خدمات آنها قرار بده. از تك تك شما متشكرم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه‌ی 31 سوره‌ی اعراف، به كدام زینت سفارش می‌كند؟
1) زینت در لباس
2) زینت در منزل
3) زینت در مسجد
2- قرآن در كنار عظمت آسمان به چه چیزی اشاره كرده است؟
1) آفرینش شتر
2) آفرینش خورشید
3) آفرینش ماه
3- آیه 24 سوره یونس به كدام فصل زمین اشاره دارد؟
1) بهار و رویش درختان
2) پاییز و برگ‌ریزان
3) زمستان و برف و باران
4- قرآن، واژه جمال را درباره‌ی چه چیزی به كار برده است؟
1) زیبایی كوه‌ها
2) زیبایی درختان
3) زیبایی حیوانات
5- بر اساس قرآن، زینت انسان چیست؟
1) ایمان به خدا
2) احسان به بندگان
3) اكرام یتیمان

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1753
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست