responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1747


1- اسرار عدد هفت، هفتاد و چهل
2- جملاتي از زيارت اربعين
3- چهل روز اخلاص، دريافت حكت الهي
4- خاطره‌اي از اخلاص در تبليغ
5- ماجراي پيامبر و همسرش در سوره تحريم
6- انواع كيفرهاي الهي در دنيا و آخرت
7- دقت و عنايت در مسايل خانوادگي

موضوع: زيارت اربعين امام حسين(ع)

تاريخ پخش: 14/10/91

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحثي كه داريم راجع به اربعين است. چون بينندگان عزيز در آستانه‌ي اربعين بحث را گوش مي‌دهند. و هر سال به مناسبت اربعين يك چيزهايي را گفتيم. و امسال هم «إِنْ شاءَ اللَّه‌» خدمت شما مطالبي را بگوييم.

1- اسرار عدد هفت، هفتاد و چهل

سه تا عدد، راز در آن است. من هم رازش را نمي‌دانم. يكي عدد هفت، در عدد هفت يك راز است. آسمان‌ها هفت است. عدد هفته، هفت تا است. طواف دور كعبه هفت تا است. سعي صفا و مروه هفت تا است. سنگي كه حاجي‌ها به ستون شيطان مي‌زنند هفت تا است. در سجده هفت جاي ما بايد به خاك بيفتد. پيشاني، دو تا دست، دو زانو و دو كف پا. دو شصت و دو زانو و دو كف دست شش تا، پيشاني هفت تا. اين عدد هفت چه دارد؟ نمي‌دانم.

يكي عدد هفتاد، هفتاد هم يك رازي دارد، آن را هم نمي‌دانم. مثلاً به پيغمبر مي‌گويد: اگر هفتاد بار هم براي اينها استغفار كني من اينها را نمي‌بخشم. اين هفتاد چيست؟ خيلي جاها هفتاد معيار است. و از هر دو مهم‌تر اربعين است. اين عدد چهل چيه؟ دوران حاملگي كه انسان به صورت نطفه و علقه مي‌شود چهل روز چهل روز است. نمي‌دانم! از هر طرف چهل تا خانه‌ي همسايه است. همسايه‌ي شما كيه؟ از هر طرف چهل تا خانه‌ي همسايه است.

اگر به چهل نفر دعا كني، دعاي خودت هم مستجاب مي‌شود. اگر چهل تا حديث حفظ كني و عمل كني جزء فقها محشور مي‌شوي. خيلي‌ها كتاب چهل حديث نوشتند و من اينجا يك دو سه مورد را بگويم.

كسي اگر غيبت يك مرد يا زن مسلماني را بكند تا چهل روز نمازش قبول نيست. اگر با يك نفر چهل قدم هم سفر شدي، حق پيدا مي‌كني. پيغمبر بر جنازه‌ي مادر اميرالمؤمنين فاطمه بنت اسد، چهل تا تكبير گفت. كسي كه قسم دروغ بخورد، تا چهل روز منتظر قهر خدا باشد. اگر چهل نفر سر قبر گفتند: خدايا ايشان آدم خوبي بود ولو خدا مي‌داند كه اين چه مجرمي است و چقدر جرم دارد ولي چهل تا مؤمن گفتند آدم خوبي بود، خدا به احترام اين چهل مؤمن او را مي‌بخشد.

كسي كه شراب بخورد تا چهل روز عملش قبول نمي‌شود. كسي كه چهل روز همه كارهايش خالص باشد، مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ يَوْما(بحارالانوار/ج67/ص249) كسي اگر چهل روز همه‌ي كارهايش خالص باشد، هيچ قصد غير خدا در آن نباشد، خداوند چشمه‌ي حكمت را از قلبش به زبانش جاري مي‌كند. ‌مي‌بيند همه‌ي حرف‌هايش حرف‌هاي پخته و حكيمانه مي‌شود. يعني يك دانشگاهي است كه چهل روزه فارغ التحصيل بيرون مي‌دهد. هركس چهل روز همه كارهايش درست باشد، بلند شدن و نشستنش براي خدا، سعي كني هيچ كاري براي غير خدا نكند، خداوند او را حكيم قرار مي‌دهد. حكيم نه آيت الله و استاد دانشگاه و اينها، حكمت غير از علم است. حكمت يعني بينش، يعني يك ديدي دارد كه حق و باطل را مي‌فهمد ولو ممكن است سواد خواندن و نوشتن نداشته باشد اما نگاه مي‌كند مي‌فهمد حق با كيست.

مسأله‌ي زيارت اربعين در روز اربعين، لقمه‌ي حرام هم كسي بخورد، باز براي چهل، كلمه‌ي اربعين را اينهايي كه الآن كامپيوتر دارند در بياورند، اربعين، زيارت اربعين و زيارت امام حسين اين علامت مؤمن است. حالا معنايش اين نيست كه اگر كسي نرود مؤمن نيست. اين پايگاهي بوده است. و زيارت اربعين شلوغ‌ترين ايام مي‌شود. عرفه و اربعين در كربلا. زيارت مخصوصي هم دارد. من فتوكپي زيارتنامه را گرفتم. اشكالي دارد در تلويزيون من زيارتنامه خوان شما باشم. هركس در خانه‌اش نشسته چهار دقيقه از همين خانه سلام بدهيم. من مي‌خوانم شما هم با من بخوانيد. حالا ما بعد از سي و چند سال افتخار كنيم در آستانه‌ي اربعين زيارتنامه خوان زوارهاي امام حسين باشيم.

2- جملاتي از زيارت اربعين

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‌»

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِيُّكَ وَ ابْنُ وَلِيِّكَ وَ صَفِيُّكَ وَ ابْنُ صَفِيِّكَ الْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَيْتَهُ بِطِيبِ الْوِلَادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ وَ أَعْطَيْتَهُ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِكَ» به امام حسين در زيارتنامه اين جمله را مي‌گوييم:وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَة (تهذيب/ج6/ص113) خدايا اين امام حسين خونش را داد تا مردم فهم پيدا كنند. اين خودش پيام دارد، يعني خون معلم است. گاهي وقت‌ها خون كه ريخته شد آدم مي‌فهمد حق كيست و باطل كيست؟ در گفتگو‌ها سر درنمي‌آورد. امام حسين خونش را بخشيد تا مردم بفهمند بني اميه كيست و اهل بيت كيست؟ تمام جنايت‌ها در بني اميه جمع مي‌شود و تمام كمال‌ها در كربلا، در امام حسين و اصحابش جمع مي‌شود.

چرا امام حسين را كشتند؟ مي‌گويد: وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا گول دنيا را خوردند. مي‌خواهد حكومت ري را بگيرد مي‌آيد امام حسين را مي‌كشد براي اينكه فرماندار ري شود. استاندار باشد. الآن هم اينطور است. افرادي هستند در انتخابات رئيس جمهوري، نماينده‌ي مجلس، شوراي شهر دروغ مي‌گويد. آخرت خودش را مي‌فروشد، كه يك نفر مجلس برود يا يك نفر رئيس شود. امام حسين در زيارت داريم كه وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى‌ آنهايي كه امام حسين را كشتند بزرگترين جنايت را كردند به خاطر اينكه به دنيا برسند.

خلاصه‌اش كنيم. «السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَي اَولَادِ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ» (زيارت عاشورا)

خدايا يك امنيت كامل بر همه‌ي بلاد اسلامي، به خصوص يك امنيت كامل بر عراق، كربلا، نجف، سامرا، كاظمين، در همه بلاد به خصوص اين شهرها، يك امنيت كامل مقدر بفرما تا تمام علاقمندان بدون دغدغه و دلهره زيارت با معرفت و در امنيت كامل كه ذخيره‌ي قيامتشان باشد نصيب تك تك آنها بفرما.

3- چهل روز اخلاص، دريافت حكت الهي

«مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ يَوْما» يعني چه؟ كسي كه چهل روز كارهايش خالص باشد خدا او را حكيم قرار مي‌دهد. اخلاص خيلي سخت است. گاهي اخلاص پيدا مي‌شود، اما مدتي كه مي‌گذرد اخلاص از بين مي‌رود. مثلاً اول مي‌گويد: من مي‌روم جبهه. روزي كه مي‌خواست جبهه برود اصلاً در فكر درجه نبود كه سرگرد مي‌شود يا استوار يا سروان يا سرهنگ. اولش خالص بود، بعداً كه يك مدتي مي‌گذرد چانه مي‌زند اِ… من بايد سرهنگ باشم، سرگردم كردي؟ بعداً چانه مي‌زند. اول كه آدم طلبه مي‌شود مي‌خواهد با اسلام آشنا شود. مي‌گويد: بروم درس عربي بخوانم با قرآن و روايات آشنا شوم. بعد كه وارد مي‌شود مي‌بيني كه اطلاعش بر علوم ديگر بيش از قرآن و حديث شد. يا بعد يك توقعاتي پيدا مي‌شود. اين اخلاص، هم پيدايشش مشكل است و هم آنهايي كه مخلص هستند، ادامه‌ي اخلاص كار سختي است.

يكي از مراجع تقليد آيت الله العظمي مرحوم آ سيد عبدالهادي شيرازي، به آيت الله مدني شهيد محراب گفته بود كه آقا اخلاص گير نمي‌آيد. ايشان گفته بود اگر هم گير بيايد حفظش مشكل است. مثل ماهي ليز است. اول آدم براي خداست. مثلاً مي‌گويد: برويم عيادت فلان مريض. براي خدا عيادت مي‌رود. بعد در عيادت، به او شربت مي‌دهند و به اين نمي‌دهند. مردم ادب سرشان نمي‌شود! اول براي خدا عيادت رفت. سر يك شربت هيچي! اول براي خدا روضه مي‌آيد. بعد مي‌گويند: آقا غذا تمام شد شام نيست. معلوم نيست قابلمه را كجا بردند، خودشان خوردند، به ما كه رسيدند گفتند: شام نيست. بعد مي‌نشيند چانه مي‌زند. اخلاص گير نمي‌آيد، وقتي هم گير آمد زود از بين مي‌رود. من يك خاطره‌ي تلخي دارم نمي‌دانم گفتم يا نه. ولي بگويم كه شما چشمتان باز شود.

4- خاطره‌اي از اخلاص در تبليغ

يكبار مهديه‌ي تهران يك ماه رمضان از ما دعوت كرد كه بعد از افطار سخنراني كنيم. من هم گفتم: به شرطي مي‌آيم كه پول نگيرم. چون مي‌خواهم صد در صد نيت من خالص باشد. اينها گفتند: ما بودجه داريم. گفتم بودجه داشته باشيد، جاي ديگر خرج كنيد. بگذاريد مهديه خانه‌ي امام زمان است، ما يك ماه رمضان پول نگيريم. خوب بحث معاد را كرديم، جمعيت هم خيلي زياد بود. در آخر هم در مهديه را بوسيديم و گفتيم اين خالص باشد. خالص خالص باشد. چند ماهي گذشت ما گفتيم حالا ما گفتيم پول نمي‌خواهيم اينها تلفن هم نزدند تشكر كنند. (خنده حضار)

بعد معلوم شد كه بندگان خدا تلفن كردند، من در خانه نبودم. فهميديم اخلاص نيست. چون مخلص اين است كه نه پول بخواهد، نه تشكر. «لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً» (انسان/9) نه جزا مي‌خواهيم و نه شكور. شكور يعني تشكر. اين اخلاص است. اخلاص اين است. نه جزا مي‌خواهيم نه تشكر. اگر نيت خالص باشد، «لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً»

يك دعا مي‌كنم هركس پاي تلويزيون هست و شما آمين بگوييد. آمين يعني خدايا اين دعا را مستجاب كن. خدايا به آبروي امام حسين و اصحابش و به آبروي زينب كبري و باقي اسرا و به آبروي همه آبرومندان درگاهت، تا الآن هرچه بوده گذشته، از الآن تا ابد همه ما را از مخلصين قرار بده.

كار نداشته باشيم كه ايشان ديدن ما آمد يا نه؟ نه ايشان وقتي مسافرت رفت با من خداحافظي نكرد. من هم ديدنش نمي‌روم. بابا معامله نكن ديدنش برو. ولو خداحافظي نكرده باشد. سوغاتي براي من نياورده برايش سوغاتي ببرم. بابا تو سوغاتي داري به او بده. چه كار داري كه او… او بايد به من سلام كند. من ليسانس هستم او فوق ديپلم. اي بابا! سلام كن. خدا به بنده‌اش سلام مي‌كند. «سَلامٌ عَلى‌ إِبْراهيمَ» (صافات/109)، «سَلامٌ عَلى‌ مُوسى‌ وَ هارُونَ» (صافات/120)، خدا به مخلوقش سلام مي‌كند. تو به خاطر دو تا كتاب سلام نمي‌كني. من پدربزرگ هستم، او بايد ديدن من بيايد. حالا تو برو، مگر پيغمبر عيادت بچه‌ كوچولوها نرفت وقتي مريض شده بودند. ما يك خرده بايد خودمان را خالي كنيم از اين قفل‌هايي كه به پاي ما افتاده است. همه را نمي‌گويم. خيلي از ما گير هستيم. گير هستيم. من بارها اين مثل را براي خودم زدم. من هم گير هستم. دارم مسجد مي‌روم، اگر عمامه‌ي من به شاخه‌ي درخت بند شد و افتاد در جوي آب مي‌مانم. چه كنم؟ زشت است. الو مسجد! يك حادثه‌اي رخ داده امشب نماز تعطيل است. حادثه چيه؟ نيم كيلو پنبه در جوي افتاد. (خنده حضار) من به خاطر نيم كيلو پنبه نماز جماعت را از دست مي‌دهم. گير هستيم. يكي گير عمامه است. يكي گير مدرك است. يكي گير پول است. يكي گير، يكي گير… گير هستيم.

يك بحثي است كه در يك جلسه چون تمام نمي‌شود من مي‌خواهم بخشي‌اش را بگويم. چون هفته‌ي ديگر، يعني هفته‌ي بعد از اربعين هم اين بحث ادامه خواهد داشت. يك بحث خانوادگي راجع به پيغمبر است. چون نكات زيادي داشت، در يك جلسه نمي‌شود، بخشي را در اين جلسه مي‌گويم.

5- ماجراي پيامبر و همسرش در سوره تحريم

آيات قرآن گاهي وقت‌ها ساده است ولي خيلي نكته دارد. در جزء 28 قرآن سوره‌اي به نام سوره‌ي تحريم داريم. سوره‌ي تحريم هم ماجرا به اين صورت است. يكي از همسرهاي پيغمبر يك تقاضايي از پيغمبر كرد، مثل اينكه گاهي وقت‌ها يك زن به شوهرش مي‌گويد: سير نخور، پياز نخور. يا مثلاً مي‌گويد: خانه‌ي كي برو، خانه‌ي كي نرو. يك دستوري خانم مي‌دهد. پيغمبر هم براي اينكه دل اين خانم را بدست آورد گفت: باشد. قسم خورد كه من اين كار را نمي‌كنم. آيه نازل شد چرا اين كار را كردي؟ به خاطر رضاي اين خانم حلال خدا را، بگوييد بر خود حرام كردي؟ تو بايد خدا را راضي كني. نه خانم را راضي كني. رضايت خانم خوب است، آدم بايد در آنجا كه حرام نيست دل زنش را به دست بياورد و زن هم دل شوهرش را بدست آورد تا مادامي كه به حرام نيفتند. ولي اگر به حرام رسيد نه، رضاي خدا مقدم است. به پيغمبر مي‌گويد: «لِمَ تُحَرِّم‌» چرا حرام كردي؟ سوره‌ي تحريم، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‌» «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّم‌» (تحريم/1) پيغمبر چرا حرام كردي؟ من از اين مي‌خواهم يك نكته بگويم. از اين معلوم مي‌شود قرآن كتاب آسماني است. چرا؟ چون اگر آدم، اگر قرآن ساخته‌ي پيغمبر بود، اگر اين قرآن از خدا نبود، ساخته‌ي پيغمبر بود آدم در يك كتابي كه در طول تاريخ كتاب بين المللي مي‌شود و به زبان‌هاي دنيا ترجمه مي‌شود خودش، خودش را توبيخ نمي‌كند. كسي كه خودش، خودش را توبيخ مي‌كند پيداست اين خدا پيغمبر را توبيخ مي‌كند، چرا حرام كردي؟ آدم در كتابي كه خودش مي‌نويسد، خودش خودش را توبيخ نمي‌كند. از اين همين «لِمَ تُحَرِّم‌»، يا جاي ديگر مي‌گويد: «لِمَ أَذِنْت‌» (توبه/43) چرا به آنها اجازه‌ي مرخصي دادي. آمدند اجازه بگيرند در جبهه مرخصي است. پيغمبر اجازه داد، فرمود: چرا اجازه به آنها دادي؟ از اينكه گاهي خدا به پيغمبر تشر مي‌زند چرا چنين كردي، و حال آنكه پيغمبر معصوم است. از اين تشرها معلوم مي‌شود قرآن نوشته‌ي پيغمبر نيست. آدم در كتاب خودش، خودش به خودش تشر نمي‌زند.

نكته ديگر، پيغمبرها مشكلات داخلي داشتند. آخر بعضي‌ها مي‌گويند: حاج آقا خانواده‌ي ما چنين است. چنين است. چنين است. همه خانه‌ها اينطور است. همه خانه‌ها اينطور است. يكي در مكه به من رسيد گفت: آقاي قرائتي، گفتم: بله چيه؟ گفت: گم شدم! گفتم: خوشا به حالت! گفت: چرا؟ گفتم: تو تنهايي گم شدي. من با كاروان همه با هم گم شديم. (خنده حضار) اين خنديد و گفت پس هيچي!

گاهي وقت‌ها آدم مي‌بيند پيغمبرها هم در خانه يك مشكلاتي داشتند. همين كه انسان بفهمد ديگران هم چه مشكلاتي داشتند مشكل برايش آسان مي‌شود. «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُل‌» (احقاف/35) باقي انبيا هم مشكل داشتند، صبر كردند. تو هم صبر كن. گاهي وقت‌ها يك كسي سه چهار تا دختر دارد. يا مرد در دلش يك چيزي مي‌گذرد يا زن. مي‌گويند: بابا چيزي نيست. فلاني و فلاني اسم مي‌برد كه سي نفر هستند همه بچه‌هايشان دختر هستند. مي‌گويد: هيچي پس يك حزبي هستيم. حزب دختردارها! يعني همين كه آدم بفهمد ديگران هم مشابهش را…

پيغمبر اسلام يك رازي داشت. به يكي از خانم‌هايش گفت اين راز را به كسي نگو. گفت: باشد چشم! رازداري؟ بله. رازها را رفت و گفت. خدا به پيغمبر وحي كرد كه خانم راز را لو داد. پيغمبر خانم را ديد و گفت: مگر به تو نگفتم نگو؟ چرا گفتي؟ اين آيه هم در سوره‌ي تحريم است.

از اين ماجراها معلوم مي‌شود كه پيغمبرها تحت تربيت خدا هستند. يعني اگر يك چيزي را حلالي را بر خود حرام كنند، فوري خدا گوش آنها را مي‌مالاند. نگوييد: آقا فلاني تمام حلال‌ها را حرام كرده. يا تمام حرام‌ها را حلال كرده. آنها را گذاشتند براي روز آخر. خدا به آنها كار ندارد. يك افراد خاصي را خدا گوش مالي مي‌دهد.

يك مثلي است يك وقتي من در تلويزيون زدم يا جاي ديگر. اين مثل را گوش بدهيد خوب است. به خصوص اگر طلبه يا معلم پاي تلويزيون هست يا پدر اين را زياد گوش بدهيد.

6- انواع كيفرهاي الهي در دنيا و آخرت

مي‌گويند: شما آخوندها مي‌گوييد: اگر زكات ندهيد باران نمي‌آيد. كشور كانادا اصلاً مسلمان نيست اصلاً زكات هم نمي‌دهند، صبح تا شب هم باران مي‌آيد. يا اگر ظلم كني، سيلي مي‌خوري. فلاني كارش ظلم كردن است و تا حالا هم هيچ سيلي نخورده است. اينها را چه كنيم؟ به دختر و پسر چه بگوييم؟ يا سر كلاس و دانشگاه، يا در حوزه و جامعه و منبر. مثلي كه من دارم اين است. مي‌گويم: شما كه چاي مي‌خوري، اگر وسط چاي خوردن عطسه كني. دستت تكان مي‌خورد، از اين نعلبكي و استكان چاي سه قطره سه جا مي‌چكد. يكي به عينك مي‌چكد. يكي به لباست مي‌چكد، يكي به فرش مي‌چكد. خود شما سه برخورد مي‌كني. اگر به عينكت چكيد، سريعاً دستمال كاغذي درمي‌آوري پاك مي‌كني. چون عينك شيشه است زود پاك مي‌كني. اگر به لباس چكيد مي‌گويي: مي‌رويم خانه با دست يا با ماشين لباسشويي مي‌شوييم. اگر به فرش چكيد، مي‌گوييد: باشد شب عيد! شب عيد كه قالي‌ها را مي‌شوييم. منتهي هرچه ديرتر باشد سخت‌تر است. اگر فوري باشد، دستمال كاغذي. اگر لباس باشد، مشت و مال. اگر قالي شد، دسته بيل. چون قالي را با دسته بيل مي‌شويند. كيفر هرچه به قيامت بيفتد خطرش بيشتر است. سه تا را هم آيه داريم. هم دستمال كاغذي، هم مشت و مال، هم دسته بيل. هر سه در قرآن هست. اما برخورد دستمال كاغذي اين است. مي‌گويد: «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ» (شوري/30) شما چون ايمان داريد، خلافي كرديد چوب مي‌خوريد. يعني مؤمن هستيد، شيشه‌اي و شفاف هستيد، خوب هستيد. خدا زود حال شما را مي‌گيرد، كسي كه همه نمره‌هايش بيست است اگر يكبار نمره‌ي 15 گرفت، دبير مي‌گويد: بيا ببينم. تو كه همه نمراتت بيست بود. چرا پانزده شدي؟ ولي آنكسي كه هر روز نمره‌ي صفر مي‌گيرد، آن هم صفر اندازه‌ي در قوري، اين ديگر توبيخ ندارد. اين از اول تا آخر صفر است. اگر يك لكه به عمامه سفيد افتاد، من فوري مي‌شويم. اما اگر پيراهن سياه من لك دار شد، كه ديگر نمي‌شويم. سياهي روي سفيدي پيداست. خوب‌ها را خدا مي‌گويد: چون تو خوبي زكات ندهي، باران نمي‌آيد. چون خوب هستي. چهل تا گوسفند يكي زكات است. ندهي، گوسفندهايت آسيب مي‌بيند. آدم‌هاي مؤمن را خدا مثل شيشه با آنها برخورد مي‌كند. يعني خلاف كنند فوري خدا مچشان را مي‌گيرد. آدم‌هاي فاسق را براي بعد مي‌گذارد. آيه‌ي خوب‌ها اين بود. «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ» اين آيه‌ي قرآن بود براي خوب‌ها.

آيه‌ي بدها اين است. «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً» (كهف/59) يعني عجله نكنيد، براي هلاكت آنها وعده گذاشتيم. بگذار جاويد شاه بگويند، سال 57 هم مرگ بر شاه مي‌گويند. هي نگو شاه كه اينقدر جنايت مي‌كند پس چرا اينقدر خوش است؟! بابا صبر كن. بگذار مبارك جنايت كند، بعد مي‌گيرند او را مثل گربه در قفس مي‌كنند. «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً»

يك آيه‌ي ديگر مي‌گويد: اصلاً در دنيا كارشان نداريم مثل صدام. تا پاي اعدام هم نگاه مي‌كند. نه در قفس برود و هيچي! قرآن مي‌گويد: «أَنَّما نُمْلي‌ لَهُمْ» (آل‌عمران/178) اين هم آيه‌ي قرآن است. اصلاً در دنيا كارشان نداريم. گذاشتيم براي آخر سال با دسته بيل. پس سؤال: شما كه مي‌گويي: اگر خلاف كنيد خدا حالتان را مي‌گيرد، پس چرا خدا حال خلافكارها را نمي‌گيرد؟ جواب: خلافكارهاي خوب را فوري حالشان را مي‌گيرد. خلافكارهاي بد را مدت تعيين مي‌كند. خلافكارهاي بد بد بد را مي‌گذارد براي قيامت. سه تا آيه داريم. خوب را فوري حالشان را مي‌گيرد. «فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ»، بدها را «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً»، آخر سال مي‌گويد: «إِنَّما نُمْلي‌ لَهُمْ» براي قيامت مي‌گذارد.

7- دقت و عنايت در مسايل خانوادگي

مسأله‌ي ديگر كه از اين آيه استفاده مي‌شود، اين است كه اسلام بن بست ندارد. پيغمبر قسم خورده بود كه به خاطر رضايت خانم فلان كار را انجام ندهد. مي‌گويد: كفاره بده. كفاره بده و قسمت را بشكن. قسم نبايد مانع حلال الهي باشد. مي‌گويد: من نذر كردم فلان كار را بكنم. مي‌گوييم: نذرت غلط است. نذرت باطل است. اين نذر تو فتنه درست مي‌كند. آقا وصيت مي‌كند به يك مسأله‌اي، ممكن است خواسته باشي به اين وصيت عمل كني فتنه شود. اگر وصيتي كرده و به اين وصيت عمل كنيم، فتنه مي‌شود. اسلام بن بست ندارد. پيغمبر قسم خورده به خاطر رضايت خانم فلان كار را بكند يا نكند. حالا هم خدا مي‌گويد كه كفاره بده، قسمت را بشكن. حكم خدا از قسم شما مهمتر است. معلوم مي‌شود زن بايد رازدار باشد تا همسرش بتواند اسرارش را به او بگويد. زن بايد رازدار باشد. شوهرش بتواند اسرارش را بگويد. معلوم مي‌شود همه مطالب را براي همه افراد لازم نيست بگوييم. چون مي‌گويد: اين راز را «إِلى‌ بَعْضِ أَزْواجِه‌» (تحريم/3) پيغمبر به بعضي خانم‌هايش اين حرف را زد. يعني حرف‌ها سلسله مراتب دارد. محرمانه، صد در صد محرمانه، عادي، ما در اسلام سانسور داريم؟ بله. من خودم هر شب جمعه خودم را سانسور مي‌كنم. يعني بحثي كه پخش مي‌شود يك چند موردش قيچي مي‌شود. يعني بحث را الآن در تلويزيون مي‌گويم، بعد نگاه مي‌كنم بعضي از دوستان ما مي‌گويند: نه، اين دقيقه حذف شود. اين حذف شود، اين حذف شود. يك جاهايي را قيچي مي‌كنند. تنها كسي كه در دنياي تلويزيون حرف زد و يك كلمه از حرفش را قيچي نكردند، و نياز به قيچي نبود شخص امام بود. از همه پيرتر بود و از همه درست‌تر حرف مي‌زد. ما جوان‌ها كه نوه‌ي امام حساب مي‌شويم، خوب‌هايمان، حالا ديگر بنده آدمي هستم كه ديگر با دوربين آشنا هستم. با مردم آشنا هستم. كار من حرف زدن است. اما در عين حال گاهي مي‌گويم، كاش اين كلمه را نمي‌گفتم. همه حرف‌ها را لازم نيست آدم براي همه حرف بزند. «لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ» (مائده/101) قرآن مي‌گويد: بعضي از حرف‌ها را مردم بفهمند ضرر دارد براي جامعه، نبايد مردم بفهمند. حالا وزير مربوطه بيايد بگويد: آقايان ببخشيد، گندم نداريم تا هفت روز ديگر بيشتر در سيلوها گندم نيست. هيچي همين الآن در دكان نانوايي چاقوكشي مي‌شود. گندم نيست لازم نيست به مردم بگوييد. تهيه كن و سيلويت را پر كن. چرا به مردم مي‌گويي؟ خيلي از چيزها را نبايد به مردم گفت. خيلي از چيزها را مرد نبايد به زنش بگويد، زن نبايد به مرد بگوييد. و لذا مي‌گويد: «إِلى‌ بَعْضِ أَزْواجِه‌»، «بَعْضِ أَزْواجِه‌» معنايش اين است. پيامش اين است. همه اطلاعات را نبايد همه بدانند.

آبروي افراد خطاكار را حفظ كنيد. نامشان را نبريد. اينجا مي‌گويد كه پيغمبر به بعضي خانم‌هايش يك حرفي زد و گفت: نگو. اين خانم رفت گفت. نمي‌گويد آن فرد كه بود. اينكه نمي‌گويد آن فرد كه بود. مثلاً پيغمبر روي منبر نمي‌گفت: آقا تو خلاف كردي. مي‌گفت: «مَا بَالُ أَقْوَام‌» (كافي/ج1/ص64) چرا بعضي‌ها چنين مي‌كنند؟ نمي‌گفت: آن بعضي تو هستي. آبروي افراد را حفظ كن. پيغمبر رازي را به خانمش گفت، گفت: نگو، خانم لو داد، گفت. اما در عين حال پيغمبر اسم آن خانم را نگفت.

از اين معلوم مي‌شود زن‌هاي پيغمبر معصوم نبودند. يك بحثي هست بين ما و بعضي ديگران، كه ديگران مي‌گويند: هركه اصحاب پيغمبر است معصوم است. ما شايد بيش از صد تا آيه داشته باشيم كه بعضي از اصحاب پيغمبر معصوم نبودند. اصحاب يعني چه؟ يعني كساني كه پيغمبر را ديدند با پيغمبر گفت و گو كردند. دهها آيه داريم كه اصحاب پيغمبر، بعضي از اينها منافق بودند. اين همه آيه براي منافقين است، منافقين كساني بودند كه پيغمبر را مي‌ديدند، در جلسه‌اش هم شركت مي‌كردند و با پيغمبر حرف مي‌زدند. اينكه هركس پيغمبر را ديد معصوم باشد، چه دليلي است؟ پس اين همه آيات قرآن را حذف كنيم. خوب زن‌هاي پيغمبر از اصحاب پيغمبر بودند، پيغمبر فرمود: اين حرف را نزن، رفت گفت. او چطور معصوم است؟ از اين معلوم مي‌شود كه اصحاب پيغمبر هم همه معصوم نبودند.

از اين معلوم مي‌شود رهبر جامعه نبايد از مسائل داخلي و خانوادگي خود غافل باشد. با بعضي از آقاياني كه بچه‌شان مسأله‌دار شد، رفتند مصاحبه كردند، گفتند: آخر چرا بچه‌ي تو چنين شد؟ گفت: «وَ اللَّهُ» ما از بس كه گرفتاري‌هاي سياسي و جبهه و جنگ و اقتصاد و ما رفتيم به مسائل مهم برسيم، زن و بچه‌ي خودمان از دستمان رفت. ما هم همينطور هستيم. ما شرقي‌ها بعضي‌ها از اين ذره‌شناسي مي‌كردند، اتم شناسي، سلول شناسي، خاك شناسي، نمي‌دانم، از همان ريز شناسي، حيوان شناسي‌اش، سوسك‌شناسي، مورچه‌شناسي، از همين ريزها شروع كردند، تا بالا هم رفتند. تسخير فضا! ما گفتيم: سوسك كه علم نيست. كرم‌شناسي كه علم نيست. ما از آن بالا شروع كرديم. عالم لاهوت، ناسوت، جبروت، ملكوت، هم آن بالاها از دستمان رفت و هم اين پايين را نفهميديم چه خبر است؟ حضرت امير به استاندارش مي‌گويد: مسائل بزرگ تو را از مسائل كوچك باز ندارد.

بله مي‌گويد: صحابه عادل بودند، نه معصوم. قبول است. آنها مي‌گويند همه اصحاب پيغمبر عادل هستند. ما هم صدها دليل داريم كه همه اصحاب عادل نيستند.

در جنگ جمل عايشه سوار شتر بود. طلحه و زبير هم بودند. اميرالمؤمنين هم بود. هم حضرت علي جزء اصحاب است و هم طلحه و زبير جزء اصحاب هستند. اينها با هم جنگ كردند، زبير هم كشته شد. حالا مي‌توانيم بگوييم همه‌شان عادل هستند؟

ما كه قرآن را نمي‌توانيم دست بگيريم همينطور كيلويي بگوييم هركس جزء اصحاب پيغمبر است عادل است. اصلاً خدا به اصحاب پيغمبر مي‌گويد: اگر دين داريد بايد خمس بدهيد. اصحاب پيغمبر در كنار پيغمبر جبهه رفته، در جنگ بدر پيروز شده و غنايم گرفته. مي‌گويد: اصحاب پيغمبر هستي، رزمنده هم هستي. جبهه هم رفتي، پيروز هم شدي، اما اگر دين داري بايد خمس بدهي. يعني اگر خمس ندهي با اينكه اصحاب پيغمبر هستي دين نداري. شوخي نمي‌كند. «إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ» (انفال/41) در آيه‌ي خمس است. خمس هم براي جنگ بدر است كه جز اصحاب پيغمبر بودند.

رهبر جامعه بايد از مسائل خانوادگي خبر داشته باشد. يك خانم راز را گفت، فوري پيغمبر به او گفت: چرا راز را گفتي؟ خداوند از طريق غيب پيغمبرش را آگاه مي‌كند. لغز‌ش‌ها را به خود طرف بگوييد. پيغمبر وقتي رازش لو رفت گفت: خانم، مگر به تو نگفتم: اين حرف را نگو. يعني خود خانم را توبيخ كرد و به ديگران نگفت. خيلي مهم است. برمي‌گردد به طرف خودش. مثل آينه، آينه وقتي اينجا سياه است به خودت مي‌گويد. پشت سرت نمي‌گويد. در روي خودت به خودت مي‌گويد: اينجاي تو سياه است. ولي شانه اينطور نيست. شانه مي‌رود پشت سر مو به مو مي‌گويد. و لذا آن شاعر هم مي‌گويد:

دوست دارم كه دوست عيب مرا *** همچو آينه پيش رو گويد

نه كه چون شانه با هزار زبان *** پشت سر رفته، مو به مو گويد

به خودش گفت.

تمام لغزش‌هاي خطاكار را به رخش نكشيد. پيغمبر نگفت: تو يك عيب ديگر هم داري. آن عيب را هم داري. آن عيب را هم داري، آن عيب را هم داري. فعلاً يك عيب است. رازي را نبايد بگويد، گفته است. پيغمبر وقتي مچ گرفت گفت: چرا همين را گفتي؟ وگرنه زن‌هاي پيغمبر ممكن است عيب‌هاي ديگر هم داشته باشند. حالا يك نمره‌ي بد در درس آورديم. مي‌گويد: آنجا هم كفشت پاره شد. آنجا هم دوچرخه‌ات افتاد. آنجا هم كه، آنجا هم كه نمره‌ات اينطور شد. يعني اگر مي‌خواهيد كسي را ملامت كنيد به او رگبار نبنديد. خانم گوشت را سوزانده است. گوشت را كه سوزاندي. لباس را هم كه تنگ دوختي. در خانه را هم كه قفل نكردي. حالا هرچه اين خانم يا اين شوهر عيب دارد، اگر بنا است انتقاد كنيم همان يك نقطه را بگوييم. كم بگوييم كه اثر كند. رگبار نبنديد. حديث داريم اگر زياد ملامت كني اين مي‌برد. وقتي بريد، بدتر مي‌شود. جوري ملامت نكنيد كه اين قيچي شود. پس به خودش بگوييد نه ديگران، همان عيب را بگوييد، نه باقي عيب‌ها.

اين ماجرايي است كه در سوره‌ي تحريم است. حالا حرف‌هاي ديگر هم هست، «إِنْ شاءَ اللَّه‌» جلسه‌ي بعد خواهيد شنيد. شب جمعه بعد از اربعين باقي‌اش را مي‌گويم. ن شعرآن ش

خدايا تو را به حق محمد و آل محمد توطئه‌ها عليه اسلام و مسلمين خنثي و توطئه‌گران را نابود بفرما. يك دعا مي‌كنم آمين بگوييد. خدايا به آبروي امام حسين و اصحابش ايمان كامل، بدن سالم، عقل قوي، علم مفيد، عمر با بركت، رزق حلال، اولاد صالح، نيت خالص و عزت دنيا و آخرت و حسن عاقبت در پناه امام زمان به همه ما مرحمت بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»


«سؤالات مسابقه»

1- بر اساس روايات، راه دريافت حكمت الهي چيست؟

1) چهل روز نماز و روزه مستحبي

2) چهل روز اخلاص در عمل

3) چهل روز اعتكاف در مسجد

2- چه چيزي بني‌اميه را در نزد مسلمانان رسوا كرد؟

1) سخنان امام حسين(عليه‌السلام)

2) قيام امام حسين(عليه‌السلام)

3) خون امام حسين(عليه‌السلام)

3- نشانه اخلاص در قرآن چيست؟

1) عدم انتظار اجر و پاداش

2) عدم انتظار سپاس و تشكر

3) هر دو مورد

4- آيه اول سوره تحريم بر چه امري دلالت دارد؟

1) عصمت پيامبر

2) حقانيت قرآن

3) جلب رضايت همسر

5- آيه 30 سوره شوري، بيانگر چه امري است؟

1) كيفر خطاي خوبان در دنيا

2) كيفر بدكاران در دنيا

3) كيفر مجرمان در قيامت

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1747
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست