responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 158
1- حفظ ياد و نام و خاطره شهدا
2- دوري از هزينه‌هاي زائد در كارهاي فرهنگي
3- حفظ نشاط و شادابي در برگزاري برنامه‌هاي فرهنگي
4- بهره‌گيري از قالب‌هاي متنوع و مناسب
5- تبديل تهديدهاي فرهنگي به فرصت‌هاي تبليغي
6- حفظ مركزيت مسجد در برنامه‌هاي فرهنگي
7- جلب مشاركت نيروهاي جوان در اداره مساجد

موضوع: اصول كار فرهنگي در قرآن و روايات (2)

تاريخ پخش:  08/07/89

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمدلله رب العالمين، بعدد ما احاط به علمك! الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحثمان راجع به اصول كارهاي فرهنگي بود. سه اصلش را گفتيم. اصل چهار: كار فرهنگي يعني چه؟ اينكه مي‌گويم كار فرهنگي يعني همه آموزش و پرورشي‌ها، همه‌ي دانشگاهي‌ها، همه‌ي مساجد، همه‌ي اينهايي كه مي‌خواهند كار فرهنگي بكنند. پدر و مادرهايي كه مي‌خواهند روي بچه‌شان كار فرهنگي بكنند.

يكي اصل مشورت با اهل تجربه، خودتان تصميم نگيريد كار فرهنگي بكنيد. مشورت بكنيد. افرادي تصميم مي‌گيرند. مثلاً مادر مي‌گويد كه: آقاي قرائتي يك دعا ياد ما بده كه بچه‌ي من پنج سالگي كل قرآن را حفظ شود. مي‌گويم: اولاً كه دعايش را بلد نيستم. دوماً چه كسي گفته كه شما يك چنين دعايي داشته باشي؟ اصلاً كدام آيه و حديث گفته كه بچه‌ي 5 ساله كل قرآن را حفظ باشد؟ آخر در تلويزيون يك دختر و پسر را نشان داد، من هم مي‌خواهم بچه‌ي من مثل او باشد. گفتم: تلويزيون نشان بدهد. مبناي كار شما چيست؟ حفظ قرآن براي كسي كه به مغزش فشار مي‌آيد جايز نيست. بله اگر كسي هوشش خوب است، تيزهوش است، به او فشار نمي‌آيد به مقداري كه فشار نمي‌آيد حفظ قرآن خوب است. اما اگر به مغزش فشار مي‌آيد، بچه‌تان را وادار نكنيد، زده مي‌شود. با زور قرآن حفظ مي‌كند، بعد قرآن را فراموش مي‌كند و ناراحت مي‌شود. دين تحميلي نيست. آزادش بگذاريد. بچه مسجد مي‌آيد. ده دقيقه خسته مي‌شود بلند مي‌شود مي‌رود. بنشين! بابا ولش كن. شما بنشين. او مي‌خواهد ده دقيقه بنشيند بلند شود برود. دين را روان معرفي كنيد!

1- حفظ ياد و نام و خاطره شهدا

اصل كم هزينگي، چه كارهايي ارزان تمام مي‌شود؟ خيلي كارها فرهنگي است ولي گران تمام مي‌شود. كار ارزان! خدا براي اينكه نام شهدا هميشه زنده باشد، گفته مهر كربلا با تو باشد. هركسي يك مهر كوچك در جيبش است. يعني خيلي از افراد. نه هركسي، خيلي. با اين مهر كربلا ياد شهدا زنده است. الآن ما كه مي‌خواهيم ياد شهدا را زنده نگه داريم، ببينيد چقدر داريد خرج مي‌كنيد. بايد يك داربست بياندازيم. البته حالا آن هم در جاي خودش لازم است. داربست، رنگ آميزي، عكس يك شهيدي را مي‌‌گذاريم. بعد از دو سه سال دوباره باد و باران و طوفان مي‌آيد، رنگ پاك مي‌شود. عرض كردم براي زنده بودن ياد شهدا اين پول‌ها جايز است. نه جايز است، لازم است. گاهي ممكن است واجب هم شود. چون بالاخره اگر ما اين شهدا را در خيابان نبينيم، يادمان مي‌رود. منتها شما هم به شرطي كه عكس شهيدي را ديدي يك صلواتي به او هديه كني. بالاخره اينكه عكس شهيد است، يعني چه؟ يعني من خون دادم. امنيت در جمهوري اسلامي برايت آوردم. يك صلواتي بفرستيد. همينطور كه راه مي‌رويد مثلاً ده تا شهيد، ده تا صلوات چيزي نيست. آنوقت شما كه هديه به شهيد دادي، شهيد زنده است. قرآن مي‌فرمايد: («فَحَيُّوا بِأَحْسَن‏») (نسا/86) تو كه به شهيد هديه دادي، شهيد هم يك هديه‌ي خوب به تو مي‌دهد. هديه‌ي خوب كه به شما مي‌دهد، اين خيلي ارزش دارد. حالا كم خرج باشد. كارهاي كم خرج.

2- دوري از هزينه‌هاي زائد در كارهاي فرهنگي

شايد هزار نفر تا حالا به من گفته باشند كه آقاي قرائتي شما كه سي سال است در تلويزيون هستي، چرا تخته سياه را عوض نمي‌كني؟ تخته سياه براي عهد دقيانوس بود. گفتم: مي‌خواهم ثابت كنم كه با ساده‌ترين امكانات مي‌شود كار ميليوني و مفيد كرد. با يك تخته سياه! ما فكر مي‌كنيم كه گروه تواشيح بايد حتماً لباس‌هايشان يكرنگ باشد. خوب بابا جان بياييد با هم بخوانيد خدا پدرتان هم بيامرزد اگر فارسي مي‌خوانيد يا عربي روان مي‌خوانيد. اما حالا حتماً بايد يقه‌ها چنين باشد. حتماً بايد لباس‌ها سرمه اي باشد. چرا پرخرج؟ كار فرهنگي كم خرج! يك منار كوچك بس است. اگر منار لازم شد. چرا دو تا هشتاد متري؟ خوب اين پول دو تا يكجا در يك روستايي كه مسجد ندارد، مسجد بسازيد. سعي كنيم كار فرهنگي ما كم خرج باشد.

يك كسي گفت: آقاي قرائتي يك بودجه‌اي در اختيار من بگذار، من مي‌خواهم تشويق كنم. گفتم: چه كساني را؟ گفت: بچه‌ها كلاس من مي‌آيند مي‌خواهم بچه‌ها را تشويق كنم. گفتم: اولاً كه من بودجه براي اين كار ندارم. اين يك مورد. دوم اينكه از پيغمبر ياد بگير. در حديث آمده پيغمبر دست كارگر را بوسيد. هم كارگر تشويق شد، هم يك قران خرج نكرد. شما هر بچه‌اي خوب است، او را بياور بگو: بچه‌ها، براي سلامتي ايشان صلوات بفرستيد. يك بچه‌اي را كه مي‌آورند مي‌گويند: براي سلامتي‌اش صلوات بفرستيد، دست بچه را هم ببوس. هم بچه تشويق مي‌شود، هم… البته تشويق مادي خوب است. تشويق مادي خوب است. اما اينطور نيست كه حالا ما پهلوي شهردار، امور فرهنگي و تاجر و باني و نمي‌دانم دائم به هركس كه مي‌رسيم التماس كنيم كه مثلاً يك پولي به ما بده براي تشويقي. اگر دادند الحمدلله، اگر ندادند الحمدلله! تشويق را وابسته به امور مادي نكنيم.

اصل پرفايد‌گي، گاهي وقت‌ها مثلاً يك زني مي‌زايد. آدم مي‌تواند يك دسته گل برايش ببرد. كه بعد از دو روز پر پر شود. مي‌تواند يك كتاب كودك مرحوم فلسفي را ببرد. يك كسي عروس مي‌شود، مي‌شود برايش گل برد. مي‌شود آيين همسرداري برد. كدام‌ها ماندگار است؟ در كارهاي فرهنگي فكر كنيم ماندگار چيست؟ اين ماندگار مسأله‌ي مهمي است.

مسأله‌ي قابل كپي در مناطق ديگران. بعضي كارها فرهنگي است، اما قابل تقليد نيست. يك كار فرهنگي بگوييد كه افرادي بتوانند مشابه آن را… يا حسين! يا حسين! عزاداري براي امام حسين با يك كلماتي روان كه در هر روستايي بتوانند چهار نفر اين يا حسين را بگويند. اما اگر فلان طبل و فلان ريتم و فلان مداح و فلان دنگ و فنگ و اينها شد، مي‌گويند: والله ما خواسته باشيم عزاداري كنيم يك چند ميليوني خرج ما مي‌شود. طوري عزاداري كنيد كه قابل تقليد باشد. تخته سياه در همه‌ي روستاها است. اما كامپيوتر و لپ تاپ كه در همه‌ي روستاها نيست. يعني سبُك بگيريد.

يك كسي به يك نفر گفت: برويم هشتصد متر راه برويم. اوه…! هشتصد متر خدا مي‌داند حال ندارم. گفت: يك كيلومتر! گفت: حالا برويم. يعني كلمه‌ي هشتصد درشت بود، وحشت كرد. گفت: يك كيلومتر، خوب يك كيلومتر دويست متر هم از هشتصد متر بيشتر است. اما چون گفت: يك كيلومتر، اين فكر كرد خيلي… يعني سبك حساب كنيم. «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا» (بحارالانوار/ ج18/ ص202) حتي مي‌دانيم «لا اله الا الله» سه حرف بيشتر نيست. كلمه‌ي «لا اله الا الله» يا از لام است. يا از الف است.يا از «ه» است. يعني تمام كلمه‌ي «لا اله الا الله» از سه حرف بيشتر نيست. بابا سه تا حرف بزن. «لا اله الا الله» يك چيزي بگوييم كه قابل كپي باشد. يعني بتوانيم بگوييم. نماز به بچه‌ها ياد مي‌دهيم، مستحباتش را ياد ندهيم. «بحول الله»، «سمع الله» همان هفده تا كلمه‌ي واجب را ياد بدهيم.

3- حفظ نشاط و شادابي در برگزاري برنامه‌هاي فرهنگي

اصل نشاط، در امور فرهنگي نشاط مهم است. جلسه چقدر طول بكشد. مسجد چقدر طول بكشد. كلاس درس چقدر طول بكشد. دعا چقدر طول بكشد؟ نصيحت چقدر؟ جلسات فرهنگي بايد بيست دقيقه بيشتر طول نكشد. اگر توانستيد بخندانيد، و يك جاذبه‌اي ايجاد كنيد بيست دقيقه ديگر هم باشد. اما اگر نمي‌توانيد سر بيست دقيقه جمعش كنيد. چون بيست دقيقه اول دل مي‌دهد. قيافه‌ي من را دوربين نشان بدهد. آدم‌هايي كه بيست دقيقه دل مي‌دهند، چنين گوش مي‌دهند. اين پيداست نشاط دارد. بيست دقيقه‌ي دوم ديگر نشاطش خسته مي‌شود. ديگر چنين نمي‌شويم. چنين گوش مي‌دهيم. چهل دقيقه كه شد ديگر سر مي‌رود. بيست دقيقه‌ي سوم نه دل مي‌دهد نه گوش مي‌دهد. فقط كيلويي نگاه مي‌كند. قيافه‌اش چنين مي‌شود. من به طلبه‌ها گفتم: اولين دهان دره‌اي كه پاي منبر كردند، بيا پايين. وقتي پاي منبر آمده چنين مي‌كند. يعني آقا بس است. اين اصل نشاط.

ما بايد خنده را هم جزء فرهنگمان بياوريم. غير از ايام سوگواري كه حساب خاص دارد، در هر جلسه‌اي يكي دوبار مردم لبخند هم بزنند. چون خنده در سخنراني مثل قهوه‌خانه در راه مي‌ماند. رستوران، وقتي پياده شوي يك آب به صورتت ريختي، يك چاي خوردي باز هم پشت فرمان مي‌نشيني. اما اگر بكوب از تهران تا بندرعباس رفتي، خوب آنجا بايد دو روز بخوابي تا خستگي در كني.

اصل نشاط، جلسه نشاط داشته باشد. براي نشاط گفتند: خوش صدا اذان بگويد. براي نشاط گفتند: پيشنمازي، پيشنماز باشد كه قرائتش بهتر است. براي نشاط گفتند: مسجد معطر باشد. براي نشاط گفتند: هركس مسجد مي‌رود لباس زيبا بپوشد. زن كه مسجد مي‌رود طلاهايش را به خودش آويزان كند. مردي كه طلا بر او حرام است، عطر بزند. مسجد بايد غمكده نباشد. اصل نشاط، لبخند بزند.

من يادم نمي‌رود بچه بودم، مسجد رفتم. يك پيرمردي گفت: پسر! گفتم: بله. گفت: چرا صف اول آمدي؟دست مرا گرفت مثل گربه پرت كرد.الآن شصت سال از ماجرا مي‌گذرد، و هنوز آن خاطره‌ي تلخ ياد من است. چرا بچه تحقير شود؟ بچه را در دل پيغمبر دادند نامگذاري كند. يا اذان در گوشش بگويد. يا هرچيز ديگر. بچه ادرار كرد. مادر جيغ زد. فرمود: چرا جيغ زدي؟ گفت: آقا دامن پيغمبر نجس شد. فرمود: آب مي‌كشم. نجس شد مي‌شويم. تو چه حقي داشتي داد بزني؟ حتي بچه اگر در مسجد شاشيد، نبايد جيغ بزني. خاطره‌ي تلخ مي‌ماند. تا آخر عمرش يادش است.

4- بهره‌گيري از قالب‌هاي متنوع و مناسب

اصل تنوع، قالب‌ها را عوض كنيد. يكنواختي خسته مي‌شود. من سراغ دارم بعضي مسجدها شلوغ مي‌شود. بررسي كردم چرا اين مسجد شلوغ است؟ گفتند: آقا هر شبي يك سوره مي‌خواند. و با صداي خوب هم مي‌خواند. اما اگر مسجد ما در طول عمر («قل هو الله») بخواند، اين سوره‌هاي متنوع با قرائت‌هاي متنوع، قرآن هم گفته است. گفته: («وَ لَقَدْ صَرَّفْنا في‏ هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا») (اسراء/41) («صَرَّفْنا») يعني دائم قالب را عوض كرديد. صرف و نحو يعني اين «ضَرَب» را بكن «ضربا»، «ضربوا» مثلاً اين… يعني قالب‌ها را عوض كن. تغيير! آقاي هيئت امنا چند سال شما مي‌خواهيد هيئت امنا باشيد؟ خوب به پسرت بده. به چهار نفر ديگر بده. اين مديريت مسجد عوض شود. نه آقا ايشان از پيرمردها است. پدر شهيد است. آدم معتبري است. مگر ما گفتيم: پدر شهيد نيست. مگر گفتيم معتبر نيست؟ قدمش روي چشم! اما مديريت را عوض كنيم. هيئت امنا بايد عوض شود. قرآن مي‌گويد: در هيئت امنا بچه‌ها هم بايد باشند. يك پيرمرد با يك بچه بايد با هم هيئت امنا باشند. («طَهِّرا بَيْتِيَ») (بقره/125)(«طَهِّرا» )يعني شما دو تا، دو نفر چه كسي هستند؟ يكي ابراهيم است صد سالش بود. يكي اسماعيل است، سيزده سالش بود. يعني ابراهيم صد ساله، و اسماعيل سيزده ساله با هم هيئت امنا باشيد. در هيئت امنا بايد زن باشد. يك خانم باشد. مريم جزء خادمان مسجد بود. مسجدالاقصي!

بهره‌گيري از امكانات ديگران. بهره‌گيري از امكانات ديگران، الآن مثلاً وزارت ارشاد مسئول چه چيزي در مملكت است؟ مسئول فرهنگ عمومي، خوب فرهنگ عمومي يعني چه؟ يعني در و ديوار و خيابان و سرود و شعر و سينما و همه چيز فرهنگ عمومي است. خوب شهرداري هم كه بودجه دارد براي اين كار. بخشي از بودجه‌ي شهرداري براي فرهنگ است. ولي آيا بين ارشاد و شهردار رابطه‌اي هم هست؟ آموزش و پرورش هم كار فرهنگي و عمومي مي‌كند. بسياري از مسائل فرهنگي و عمومي بايد از كتاب‌هاي آموزش و پرورش وارد شود. آموزش و پرورش چيز ديگر مي‌خواند، آنوقت وزارت ارشاد بايد پول خرج كند كار ديگر انجام بدهد. اينكه انسان بيايد، هركسي يك كاري بكند. تعاون در كار، تعاون در كار، اين تعاون خيلي كارساز است. كار زود پيش مي‌رود. بهره‌گيري!

مسأله‌ي ديگر بيمه كردن قبل از تهاجم. ما سعي مي‌كنيم اگر اشكالي وارد شد، حالا مي‌گوييم: جوابش چيست؟ قرآن مي‌گويد: چرا صبر مي‌كني به تو اشكال كنند، قبل از آنكه آنها اشكال كنند تو تهاجمي برخورد كن. چرا تدافعي؟ چرا صبر مي‌كني كه آنها بگويند تو بگويي؟ («سَيَقُولُ السُّفَهاءُ») (بقره/142) در آينده يك چنين اشكالي خواهند كرد. شما از پيش جوابش را داشته باشي. كلمه‌ي(«سَيَقُولُ» )يعني در آينده افراد بي‌خرد يك اشكالي به شما مسلمان‌ها خواهند كرد. پس قبل از آنكه آنها اشكال كنند شما جوابش را آماده داشته باشيد. ارتش خوب آن نيست كه وقتي به آن حمله شد، دفاع كند. ارتش خوب اين است كه قبل از حمله آماده باش شود.

5- تبديل تهديدهاي فرهنگي به فرصت‌هاي تبليغي

اصل دوازده، تبديل تهديد‌ها به فرصت‌ها، اين هم يك هنري است. مي‌گويند: ليموترش گيرت آمد دور نيانداز بگو: ترش است. اگر هنر داري از همان ليموترش ليمونات درست كن. گر صبر كني ز غوره حلوا سازند! امام زين العابدين(ع) اين كار را كرد. زينب كبري(س) را بردند در كوفه و شام بگردانند كه تهديد كنند. كه كسي اگر با خليفه‌ي وقت يزيد، مخالفت كند به اين سرنوشت است. زينب را ببينيد. حسين را كشتيم، زينب را اسير كرديم. ببينيد بترسيد. آنوقت زينب كبري در همان اسارت سخنراني كرد، رژيم بني اميه را برگرداند. اين را تبديل تهديد‌ها به فرصت‌ها مي‌گويند.

امام سجاد سخنراني مي‌كرد، براي استيضاح بني اميه، يزيد. يزيد نشسته بود ديد حكومتش هوا مي‌رود. امام سجاد وسط منبر به رگبار بست. حيف اين است كه نشناختيم، نشناختيم، نشناختيم. يك لنگه كفش آن خبرنگار عراقي به بوش زد. صداي توپ در دنيا كرد. زينب كبري يك ساعت و نيم لنگه كفش در سر يزيد… يك ساعت و نيم، اين لنگه كفش‌ها دو ثانيه شد. يك ساعت و نيم سخنراني كرد، يك چيزهايي گفت. يك جملاتي حواله‌ي يزيد كرد كه صداي توپ كرد. بني اميه را هوا كرد.

ما خبرنگار برايمان مهم است. زينب كبري را نمي‌شناسيم. تازه خبرنگار هنوز زجر نكشيده بود. زينب كبري دو تا جوان‌هاي خودش كشته شده بود. برادرش امام حسين شهيد شده بود. اسارت، شهادت، شكنجه، همه رقم مصيبت ديده بود. در عين حال بعد از همه‌ي مصيبت‌ها خودش را نباخت. يك ساعت و نيم به رگبار بست. يزيد گفت: يك كسي بلند شود اذان بگويد كه سخنراني امام سجاد قطع شود. تا اذان گفت امام سجاد همان تهديد‌ها را تبديل به فرصت كرد. او گفت: الله اكبر! امام گفت: مردم بدانيد گوشت و پوست و خون من شهادت مي‌دهند، الله اكبر! تا گفت: «اشهد ان محمداً رسول الله» گفت: يزيد! اين محمد رسول الله جد من است يا جد تو!؟ يعني هر كلمه‌اي كه مؤذن مي‌گفت، مي‌خواهيد يك صلوات بفرستيد بفرستيد. يعني يزيد گفت اذان بگو، تا با اذان سخنراني امام سجاد قيچي شود. ولي امام سجاد از همين كلمات اذان، از هر كلمه يك نارنجك درست كرد پرت كرد.

در كربلا سر وهب از ياران امام حسين(ع) را بريدند. براي اينكه مادرش را بشكنند، سر او را در دامن مادرش انداختند. گفتند: بيا اين هم پسرت! حالا ببين شما باشي چه مي‌كني؟ تبديل تهديدها به فرصت‌ها! وهب تا سر بچه‌اش را ديد، سر را گرفت. گفت: ما چيزي كه در راه خدا داديم برنمي‌گردانيم. سر بچه‌اش را به سمت يكي ديگر پرتاب كرد. يعني حالا سر بچه‌اش را ببيند، گريه كند، جيغ بزند، نه! يعني سخت‌ترين شرايط را تبديل مي‌كرد. در جمهوري اسلامي خيلي از اين صحنه‌ها بوده است. اول انقلاب كمونيست‌ها مي‌گفتند: كارگر، كارگر! امام خميني فرمود: خدا هم كارگر است. شما كمونيست‌ها كسي نيستيد كه مي‌گوييد: كارگر، كارگر، خدا هم كارگر است. اينها ديگر ماندند چه بگويند.

مرحوم طالقاني خدا رحمتش كند مرحوم شده بود. يك عده روشنفكرها فكر مي‌كردند تشييع جنازه به خاطر اين بود كه ايشان… حساب نكردند كه ايشان عالم بوده، آيت الله بوده، به خاطر سيدي او، به خاطر علمش، تقوايش، مبارزاتش، گفتند: چون ايشان روشنفكر بوده است و با نمي‌دانم فلاني و فلاني بوده است و … امام در تشييع جنازه‌ي مرحوم طالقاني وقتي صحنه را ديد فرمود كه: آيا مردمي كه آن كلنگ را مي‌بوسند، آن كلنگي كه قبر طالقاني را حفاري كرده است. آن دسته‌ي كلنگ را مي‌بوسند، اين دسته‌ي كلنگي كه مي‌بوسند براي اين است كه طالقاني روشنفكر است. يا به خاطر اينكه بنده‌ي خوب خدا بود؟ به خاطر بندگي خدا بوده يا به خاطر روشنفكري‌اش؟ گفتند: نايب پيغمبر ما جاي تو خالي است. يا گفتند: روشنفكر ما جاي تو خالي است؟ يعني امام خميني از تشييع جنازه‌، از شعارهاي مردم، از همان شعارهايي كه مردم در تشييع جنازه‌ي آيت‌الله طالقاني مي‌دادند، از همان شعارها برداشت براي كوبيدن بعضي افرادي كه مي‌گفتند: مردم دين نمي‌خواهند. روشنفكران را مي‌خواهند.

6- حفظ مركزيت مسجد در برنامه‌هاي فرهنگي

اصل سيزده در كارهاي فرهنگي، مركزيت مسجد و مدرسه! هركاري كه مسجد را خلوت كند ولو مهديه باشد. ولو حسينيه باشد. حسينيه سر جاي خودش، احترام مهديه و حسينيه و نمي‌دانم زينبيه، مراكز مذهبي هرچه باشد، باشد. غرض تحقير و تخريب و تضعيف آنها نيست. اما نبايد برنامه‌هاي آنها مانع مسجد باشد. هر برنامه‌اي، چون آنكه در قرآن به ما گفتند، گفتند: («يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ») (انفال/34) يعني برنامه‌ها نبايد مسجد را خلوت كند. مركزيت بايد با مسجد باشد. مركزيت بايد با مدرسه باشد. چون گاهي وقت‌ها ما كنار مسجد يك تكيه مي‌گذاريم. جوان‌ها را در تكيه مي‌كشانيم. آنوقت آقا با يك مشت نسل منقرض، با يك مشت پيرمرد در مسجد هستند. يك بيست تا، پنجاه تا، دويست تا جوان هم بيرون مسجد در حسينيه هستند. بايد سعي كنيم محوريت مسجد باشد.

7- جلب مشاركت نيروهاي جوان در اداره مساجد

شريكي كار كردن، يكي از مشكلات ما اين است كه بعضي مسجدها پيشنمازش پيرمرد است. آدم خوبي است. خيلي از آنها هم فاضل، ملا، پدر در پدر امام جماعت اينجا بودند. اما بالاخره يك آدم شصت ساله مثل بنده، هفتاد ساله مثل بنده مثلاً، آيا ما مي‌توانيم با يك بچه‌ي دوازده ساله گره بخوريم؟ قرآن يك طرحي براي اين مسجدها دارد. مي‌گويد: مسجدهايي كه پيشنماز آنها پير است، با يك جوان شريك شوند. نماز را پيرمرد بخواند، كلاس را طلبه‌ي جوان انجام بدهد.

طرح قرآن هم اين است. مي‌گويد: وقتي به موسي گفتند: نزد فرعون برو، گفت: («هارُونَ أَخي‏») (طه/30) موسي گفت: هارون برادر من هم بيايد. («وَ أَشْرِكْهُ فىِ أَمْرِى») (طه/32) او را شريكش كن. («هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي») (قصص/34) هارون بيانش از من بهتر است.

اين آيت الله پير است. ولي پسرش طلبه است، دامادش طلبه است، برادر خانمش طلبه است، شاگرد طلبه دارد. خودش يك طلبه خوش سليقه پيدا كند، يك سري كارهايي كه براي بزرگ‌ها است، آقا انجام بدهد. آن كارهايي كه مربوط به نسل نو است، شاگرد اول چه كسي است، از او تشكر كنيم؟ در محله چه كسي عروس شد يك كتاب برايش بفرستيم؟ در محله چه كسي از دنيا رفت برويم تفقد كنيم، تسليت بگوييم؟ نمي‌دانم چه كسي زاييد يك هديه برايش ببريم؟ يعني تمام مسائل اجتماعي، اخلاقي، فرهنگي را به يك طلبه‌ي جوان بدهيم. يا به يك استاد دانشگاه بدهيم. يا به يك معلم بدهيم. همه‌ي كارها را خواسته باشد آقا بكند، آقا با اين سنش يك كار بيشتر نمي‌تواند بكند. نماز جماعت بخواند. ما اگر خواستيم كار فرهنگي بكنيم بايد برنامه‌ريزي كنيم، مسجدهايمان را شريكي انجام بدهيم. آقا اين كار براي او، اين كار براي او، اين كار براي او.

امام وقتي دعا مي‌كند براي هر عضوي يك دعا مي‌كند. مي‌گويد: «أيدينا عن الظلم و السرقة» (بلدالامين/ ص349) چون آدم با دستش دزدي مي‌كند. «السنتنا عن الغيبه» «ألسنتنا بالصواب و الحكمة» چون آدم با زبانش غيبت مي‌كند. «و اغضض أبصارنا عن الفجور و الخيانة» با چشمش آدم نگاه بد مي‌كند. «بطوننا» شكم ما از حرام، يعني براي هر عضوي يك دعايي مي‌كند. جامعه را همينطور. مي‌گويد: «و على النساء بالحياء و العفة» (بلدالامين/ ص349) «و علي العلماء» يعني ما بايد حساب كنيم آقا اين كار براي شما، اين كار براي شما، اين كار براي شما. يك تقسيم كاري شود. همه‌ي مسائل فرهنگي را نمي‌شود بر عهده‌ي يك پيرمرد و يك هيئت امنا گذاشت. بياييم ديگران را هم شريك كنيم. ديگران شريك شوند («وَ أَشْرِكْهُ في‏ أَمْري») اگر ديگران را شريك كرديم، («كىَ‏ْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا») (طه/33) («وَ نَذْكُرَكَ كَثِيرًا») (طه/34) آنوقت سبحان الله كثير مي‌شود. ذكر خدا كثير مي‌شود. يعني اگر خواستيم مسجد شلوغ شود بايد ديگران را هم به حساب بياوريم و ديگران را هم در كار خودمان شريك كنيم.

خدايا تو را به حق محمد و آل محمد ياد ما بده چه كنيم و توفيق بده عمل كنيم. ياد ما بده چه نكنيم و توفيق بده دوري كنيم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»


«سؤالات مسابقه»

1- برای احترام به خون شهداء چه كاری در نماز سفارش شده است؟
1) سلام بر شهدای كربلا
2 ) سجده برخاك كربلا
3)  گریه برای شهدای كربلا
2- ساده‌ترین ذكری كه از سه حرف تشكیل شده، كدام است؟
1) لا اله الّا الله
2) سبحان الله
3) الحمد لله
3- در شام، چه كسی یزید را در میان مردم رسوا كرد؟
1) حضرت زینب (علیهاالسلام)
2) امام سجاد (علیه‌السلام)
3) هر دو بزرگوار (علیهماالسلام)
4- در فعالیت‌های فرهنگی، چه مكانی باید مركزیت داشته باشد؟
1) مسجد
2) حسینیه
3) مهدیه
5- راه جذب جوانان به مسجد و برنامه‌های فرهنگی چیست؟
1) حضور جوانان در هیأت امنای مساجد
2) بهره‌گیری از طلاب جوان در برنامه‌های فرهنگی
3) هر دو مورد

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 158
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست