responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1422

موضوع: خطر نفاق و نشانه‌هاي قرآن

تاريخ پخش: 14/07/86

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحث مان در رابطه با ايمان و نفاق بود، سوره اي به نام شمس داريم که مي‌گويد: («قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا») (شمس/9) («وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا») (شمس/10) که دسّيها به معني دسيسه کاري و پنهان کاري مي‌باشد، يعني پيروز انسانهاي متقي و خود ساخته هستند، انسانهاي پنهان کار و دسيسه کار رسوا مي‌شوند. ماه زير ابر نمي‌ماند. قرآن مي‌فرمايد («وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ») (بقره/72) هرچه شما کتمان کنيد خداوند نشان مي‌دهد (لو مي‌دهد) يعني هيچ وقت نمي‌شود انسان براي مدت طولاني کاري را پنهان کند. شما اسفناج بکار بعد تابلوي بزرگ بزن اينجا مزرعه کاهو است، 3 ـ2 ماه صبر کن برگ اسفناج در مي‌آيد همه مي‌فهمند اسفناج است.

منافق کيست؟ خودش را به عنوان کارشناس جا مي‌زند، خود را به عنوان متخصص جا مي‌زند، خود را به عنوان انقلابي جا مي‌زند، خود را به عنوان عالم جا مي‌زند ولي دير يا زود روشن مي‌شود. خدا قول داده است آن کسي که هستي را آفريد گفته است: («مُخْرِجٌ») من خارج مي‌کنم («مَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ») آنچه را که در کتمان داريد، هنگاميکه خداي هستي مي‌گويد من مشت منافق را باز مي‌کنم، شما چه مي‌گوييد.

1- تاکيد بر قرائت سوره منافقون در نماز جمعه

گفتيم سوره منافقون 11 آيه دارد به امام جمعه‌ها سفارش شده است در رکعت دوم نماز جمعه سوره منافقون را بخوانند، اينکه هر جمعه مردم سوره منافقون را بشنوند زيرا در حديث داريم که حضرت فرمودند: از خوبها نمي‌ترسم زيرا خوب هستند، از بدها هم نمي‌ترسم زيرا بد هستند، از منافقين مي‌ترسيم زيرا نمي‌دانيم خوب يا بد است. انساني که فحش بدهد کارش آسان تر از انساني است که با يک زبان دعا کند و با زباني ديگر گوشه دل خود فحش دهد. يعني دو زبانه «ذي اللسانين» در حديث داريم انساني که دو زبانه است دو زبان از آتش خداوند به او مي‌دهد. انسان دو زبانه که در يک صحنه حرف مي‌زند مي‌گويد آقا بفرما منزل نفاق هم لازم نيست شاه رگ باشد، هم شاه رگ دارد هم مويرگ، يعني نخهاي ريز دارد و هم طناب دارد. مثلاً من نماز مي‌خوانم گردنم را کج مي‌کنم شما فکر مي‌کنيد من در اوج ملکوت هستم ولي حواسم پرت مي‌شود.

امام هفتم مي‌رفت منزل، به يکي از يارانش نگفت بفرما، امام رضا بچه بود، گفت آقا اين يکي از ياران شما است به او بگو بفرما منزل، امام فرمود: چون قلباً آمادگي پذيرايي ندارم و به زبان بگويم بفرما اين هم يک رگي از نفاق است. اينکه به صديق، صدّيق مي‌گويند، صادق يعني راستگو صدّيق چه کسي است؟ کسي که فکرش ذهنش چشمش زبانش و دست و پايش همه با هم صداقت داشته باشند. ديده ايد بعضي پارچه‌ها محکم است بزاز‌ها مي‌خواهند پاره کنند با تمام وجود پاره مي‌کنند. اين را ميگويند صديق، يعني فکرش عملش همه با هم است. مي‌رسد و ميگويد آقا من واقعاً دلتنگ شما بودم خوب اگر من را نمي‌ديدي چه، آقا واجب العرضم اگه من را نمي‌ديدي چه مي‌شد. اول که آمده بودم براي ديدن شما دوم هم کارتان دارم، راست مي‌گويي يا دروغ تو اول براي ديدن من آمدي يا براي کار خود آمدي، بگو آقا کاري داشتم البته ملاقات شما هم آمده ام.

نفاق هم رگ‌هاي ريز دارد هم رگ‌هاي درشت دارد، آنچه بر سر اسلام آمد به خاطر منافقين است در قرآن بسيار بحث نفاق شده است که گفتيم بيشترين آيات نفاق در سوره توبه است که 100 آيه راجع به منافقين آمده است. سوره مخصوص منافقون هم داريم.

2- سيماي منافقين در قرآن

1ـ قرآن مي‌گويد: («مُذَبْذَبِ») (نساء/143) ولي مؤمن («لَمْ يَرْتَابُوا») (حجرات/15) منافق دغدغه دارد ولي مؤمن قاطع است. 2 ـ خدا به منافقين ميگويد: («لَا يَفْقَهُونَ»)، نمي‌فهمند چه مي‌کنند اما به مؤمن مي‌گويد («أُوْلُوا الْأَلْبَابِ») يعني مي‌فهمند چه مي‌کنند. 3 ـ قرآن ميگويد منافق تحجر دارد («كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ») (منافقون/4) مثل چوب هستند، ولي مؤمن انعطاف دارد («وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ)» (انفال/2) 4 ـ منافق نماز که مي‌خواند، («قَامُوا»)، با کسالت («وَهُمْ كَارِهُونَ») زکات مي‌دهند با کراهت، نماز شان با کسالت است و پول شان با کراهت است.

اما مؤمن: («فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ») (مؤمنون/2) نماز با خشوع مي‌خواند («دَائِمُونَ») (معراج/23) هميشه نماز مي‌خواند، اينطور نيست که مکه مي‌رود حجاب خود را حفظ کند فرودگاه که مي‌رسد مو‌هاي خود را بيرون بگذارد خدا و پيغمبر فقط در مکه و مدينه نيست. مشهد مي‌رود نماز مي‌خواند، ماه رمضان نماز مي‌خواند بعد از ماه رمضان نماز را کنار مي‌گذارد. («دَائِمُونَ») مداوم نماز ميخواند («يُحَافِظُونَ») (انعام/92) نماز را حفظ مي‌کند. نماز مثل لباس است هم لباس انسان را حفظ مي‌کند و هم ما بايد لباس را حفظ کنيم. ما بايد نماز را حفظ کنيم نماز هم ما را حفظ مي‌کند («إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى») (عنكبوت/45) خود نماز انسان را از فحشا و منکر باز مي‌دارد.

منافقين نيش مي‌زنند به پيغمبر («وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ») (توبه/58) نيش مي‌زنند، يلمز از لمزه است («وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ») (همزه/1) لمزه بعني نيش زدن (واي به کسي که نيش ميزند) («يَلْمِزُكَ ») يعني به توي رسول الله نيش مي‌زنند. يا رسول الله زکات‌ها را به چه کسي دادي پولها را بين چه کسي تقسيم کردي، معلوم نيست پولها به کجا مي‌رود. خدا مي‌گويد مي‌داني چرا نيش مي‌زنند اينها عقده اي هستند، («فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا») (توبه/58) اگر يک سکه کف دستش بگذاري چيزي نمي‌گويد. واگر ندهي («إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ») (توبه/58) اينکه نيش مي‌زنند چون چيزي به آنها نداده اي.

انتقادات شان، ميگويد حالا که به من رأي ندادي من قلم دست مي‌گيرم شما را زير سؤال مي‌برم، اگر به من رأي دادي جمهوري اسلامي مردم آگاه مردم رشيد، اگر رأي ندادي اينها توده عوام و نا آگاه، يعني اگر رأي آوردم ملت قهرمان مي‌شود اگر رأي نياوردم توده‌ي نا آگاه مي‌شود.

به پيغمبر («يَلْمِزُكَ») نيش مي‌زدند («لُمَزَةٍ») پولها کجا رفت («فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا») (توبه/58) اگر چيزي به آنها اعطا شود راضي مي‌شوند چون پول به آنها نرسيده نيش مي‌زنند. اما مؤمن («إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ») (حجرات/3) («يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ») يعني مقابل پيغمبر صداي خود را پائين مي‌آورند، قرآن مي‌گويد: («لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ») (حجرات/2) کنار پيغمبر فرياد نزنيد، نسبت به پيغمبر حريم و احترام قائل شويد.

3- سوگند دروغ، از نشانه‌هاي نفاق در انسان

 منافق سوگندهايش دروغ است («اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً») (مجادله/16) سوگند دروغ مي‌خورد. مؤمن («يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ») صدايش را پيش مي‌کشند پائين مي‌آورد او نيش مي‌زند يعني با ادبي و با ادبي منافق بي ادب است و مؤمن با ادب است.

واقعاً شما نسبت به پدرت، نسبت به مادرت چگونه هستي نسبت به استاد سر کلاس مؤدب يا پرخاشگر هستي.

 سوگند دروغ. منافق سوگند دروغ مي‌خورد («اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً») (مجادله/16) قسم مي‌خورد تا زير قسم پنهان شود («جُنَّةً») يعني سپر، قسم مخفي خورد تا زير سپر پنهان شود. گاهي اوقات افراد ممکن است روضه خواني کنند در طول سال کار‌هاي او درست نيست اما روضه اي به پا مي‌کند که مثلاً رنگ مذهبي خود را حفظ شود. يا افطار مي‌دهد و گاهي مسجد مي‌سازد خيلي از مساجد ما براي پادشاهاني است که خدا مي‌داند چقدر جنايت کرده اند. جنايتکار بود ولي مسجد شاه بود در هر شهر بزرگي يک مسجد شاه بود يعني شاه ساخته است، يعني اين مسجد سپر است، مگر شاه قرآن چاپ نکرد مگر شاه مکه نرفت ما عکسهايي را ديده ايم که شاه مکه است و لباس احرام بر تن دارد من نماز صدام را هم ديده ام، در فيلم البته منتهي يادش رفت رکوع بکند. («اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً») (مجادله/16) خيلي افراد هستند آرم مکتبي دارند ولي کارشان درست نيست، زماني جنگ بود مدرسه‌ها را گرفتند، سپاه، بسيج، هلال احمر وقتي جنگ است هر کجا جا است مي‌نشينند بعد که جنگ تمام شد بايد خانه را پس داد. يک زماني نياز بوده سوار ماشين شده اي، يک زماني ترور بود شخصيتها را سوار بنز ضد گلوله مي‌کردند الان که ديگر ترور نيست چرا پياده نمي‌شويد.

4- توجه منافق به حفظ ظواهر دين

 گاهي شايد قيافه طرف مذهبي باشد اما در درون به هر چه دستش رسيد پس نمي‌دهد سوء استفاده مي‌کند ما داريم انسانهايي که قيافه مذهبي و انقلابي دارند اما چک‌هاي آنها بر مي‌گردد پول مردم را درست نمي‌دهند قول‌هاي آنها قول نيست. بايد مراقب باشيم لابلاي ژست مذهبي خود را پنهان نکنيم آرم خوب به خود نزنيم.

ما مساجدي داريم که راه به بسيج نمي‌دهند مسجدي که يک عده آدم ترسو در آن نماز بخواند اين مسجد، مسجد قرآني نيست. قرآن مي‌گويد مسجد بايد طوري باشد که اگر يک بيگانه داخل شد رنگش بپرد. («إِلَّا خَائِفِينَ» )(بقره/114) يعني چطور يک دشمن که مي‌خواهد داخل سنگر فرمانده شود مي‌ترسد، مي‌گويد مسجد بايد چنان منسجم باشد که بيگانه بترسد داخل شود. و ما مساجدي داريم که آدمهايي دارند که بقدري شل، شل، شل که هرکه مي‌تواند بيايدو هر حرفي هم مي‌تواند بزند، مسجد بايد طوري باشد که اگر حرف بي ربطي در آن زده شد بگويند آقا اين حرف شما بي ربط است. من هيئت امنا هستم، خوب خدا قبول کند زحمتهايي که کشيده اي ولي اين فکر شما فکر اسلامي نيست.

ما در حال حاضر در ايران مسجد داريم که اگر بخواهد در مسجد قرآن ياد بدهد اين جوان را از مسجد بيرون مي‌کنند اما اگر يک پيرمرد و پير زن پول داري بميرد همه‌ي درهاي مسجد را براي فاتحه باز مي‌کنند. يعني قل هو الله براي مرده جايز است ولي آموزش تفسير براي نسل جوان جايز نيست. اينها را بايد با امام جماعت، هيئت امنا… امام جمعه، اين کار اوقاف است کار من نيست ولي اين مسجد مسجد نيست.

قرآن مي‌گويد («وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا» )(بقره/114) هر کس مقابل آموزش قرآن و آموزش تفسير را بگيرد، بايد مسجد باز باشد براي ذکر خدا، بعضي از مساجد ما براي فاتحه باز است. حاج خانمي براي يکي از شهرستانها بود سالني ساخته است که فقط پير زنها جمع مي‌شوند ختم سوره‌هاي قرآن در آنجا انجام مي‌شود، کنار اين سالن مدرسه دخترانه است، اجازه ندادند که بچه‌ها داخل سالن بروند نماز بخوانند، با حاج خانم تماس گرفتم گفت: بچه‌ها با کفش وارد مي‌شوند، مسجدي که نسل جوان در آن بيايند و خاکي بشود شرف دارد به اينکه پير زنها بيايند و خاکي نشود.

امام حسين ميرود زير سم اسب براي اينکه دين ترقي کند، سالن چسبيده به مدرسه دخترانه و مدرسه سالن ندارد و شما در را باز نمي‌کنيد. سالن، هيئت، پوست است بايد مراقب باشيم دين را پوست کارهاي خود قرار ندهيم. به ظاهر توجه نکنيد، دين غير از پوست دين است، خوشا به حال کسي که پشت اين پوست گردو مغز هم باشد، بسياري از گردو‌هاي ما وقتي مي‌شکني پوستش خوب است ولي داخلش مغز ندارد.

2 ليتر گريه مي‌کني که چرا فدک را به زهرا(س) ندادند، خودش هم سهم امام را نداده است، تو مال امام زمان را نمي‌دهي او هم مال حضرت زهرا(س) نمي‌دهد. هر دو خورديد، دين نبايد پوست به کار برده شود («اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً» )(مجادله/16)

5- نقش افراد منافق در تضعيف جبهه مؤمنان

تضعيف رزمندگان («لَا تَنفِرُوا فِي الْحَرِّ» )(توبه/81) مي‌گفتند الان به جبهه نرويد الان گرم است، ديپلم بگير بعد برو، به طريقي، هوا گرم است، ديپلم بگيري و… به يک نحوي از رفتن به جبهه او را باز مي‌دارند. اما قرآن چه مگويد: («مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمْ الْقَرْحُ» )(آل‌عمران/172) در احد مسلمان‌ها شکست خوردند، بدن بعضي اصحاب تکه تکه شد، و دوباره پيغمبر(ص) فرمود: روي همان زخمها لباس پوشيدند و رفتند، قرآن مي‌گويد اينها رزمنده هستند، يعني حتي برش شمشير اينها را از جبهه باز نداشت. ما داشتيم در زمان جنگ که يک پايش را در جنگ از دست داده بود و با يک پا در عمليات بعدي شرکت مي‌کرد، مي‌گفت: نمي‌توانم بجنگم ولي به بقيه روحيه مي‌دهم، اگر روحيه دادي مؤمن هستي اگر روحيه را تضعيف کردي…

6- سوء استفاده افراد منافق از عنوان مسجد

مرکز توطئه، منافقين مسجد دارند مسجد ضرار در قرآن آمده است، جمع شدند گفتند: مسجدي بسازيم و در آن همفکر‌ها را دعوت کنيم آيه نازل شد پيغمبر(ص) اين مسجد («ضِرَارًا» )يعني مسجد ضرر است. مسجد ضرار چهار شرط دارد («وَالَّذِينَ) (اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا») اين مسجد را ساخته اند براي اينکه ضرر بزنند، («وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ») مي‌خواهند روي جنايات خود سرپوش بگذارند و بين مسلمانان تفرقه بيندازند («وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ») (توبه/107) اين رصد خانه و کمين گاه دشمنان خارجي است. مسجد منافقين براي ضرر، براي سر پوش، براي تفرقه، رصد خانه و کمين گاه دشمنان خارجي است. هر يک از مساجد ما اين چهار مورد را داشته باشد قطعاًمسجد ضرار است و هر کدام نصف آن را داشته باشد 50 در صدضرر است، برنامه بعضي مساجد («تَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ») است. طوري است که جناح خاصي به مسجد مي‌رود، يعني مسجد حزبي شده است، يعني امام جماعت، هيئت امناء طوري است که يک نفر غير از هم سليقه‌هاي خود راه به آن مسجد ندارد. يعني عملاً («تَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ») (توبه/107) يعني هر مسجدي که براي ضرر، سرپوش، تفرقه، کمينگاه بود اين قطعاً ضرار است و هر کدام که براي خدا ساخته شده است و مؤمن هستند ولي متأسفانه تفرقه است، يعني مسجد طوري است که يک گروه مي‌روند يک گروه نمي‌روند و وقتي يک گروه رفتند نيش مي‌زنند، اين تفرقه است، مثلاً من از فرماندار جايي ناراحت هستم نبايد روي منبر بگويم، استاندار يا فرماندار، نماز جمعه يا پاي منبر در ايام عاشورا مي‌آيد، (من در اينجا بايد در حضور فرماندار و استاندار بگويم که) بابا خرابش مي‌کني براي چه، تو که خرابش ميکني مسؤولين و فرماندار پاي منبر تو نمي‌آيند، وقتي نيامدند («تَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ») شما مسجد مؤمنان را تبديل کردي به يک چهارم مسجد ضرار، نبايد برنامه‌هاي نماز جمعه و جماعت و عزا داري صنفي باشد. بايد مذهب طوري باشد که همه بگويند حسين، اميرالمؤمنين مسجد براي ما است. بله ممکن است من با شما در گير باشم و کار شما را غلط بدانم کارمن غلط است و من اگر بد هستم شما کار من را به رئيس من بگو، شما هم اگر کارت غلط است رئيس داري، قصه را حل کنيم که به مسجد و محراب کشيده نشود. آن مومني که مسجد مي‌سازد («لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى») (توبه/108) اساس مسجد از تقوا است، («مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ») (توبه/108) از همان روز اول، اينها چه مي‌کنند. منافقين مسجد ضرار مي‌سازند و مؤمنين مسجد قبا مي‌سازند.

7- پيمان شکني، از ديگر نشانه‌هاي نفاق

منافقين پيمان شکن هستند سوره توبه آيه 75، شخصي به نام تعلبه مقداري دامداري و کشاورزي داشت که آمد نزد پيغمبر(ص) گفت: يا رسول الله دعا کن وضع مالي من خوب شود وضع مالي تو خوب است گفت: نه من مي‌خواهم توسعه بدهم، فرمود توسعه اقتصادي باعث مي‌شود که به خدا و پيغمبر نرسي گفت: هم توسعه اقتصادي مي‌دهم هم مي‌آيم، بالاخره کارش توسعه پيدا کرد و قول داد که کارش توسعه پيدا کرد به مستمندان کمک کند ( ماشين‌ها وقتي کار کرده است يا ابولفضل يا حي يا قيوم يا قاضي الحاجات و همينکه ماشين مدل بالا شد مي‌گويند که نمي‌شود که ديگر نوشت يا ابولفضل پشت اين ماشين، اگر درجه دو باشد يا ابوالفضل وقتي که لوکس شد (بسم الله الرحمن الرحيم) هم نمي‌نويسند. قرآن مي‌گويد: («عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنْ الصَّالِحِينَ») (توبه/75) با خدا عهد مي‌بندد که اگر از فضل و کرمت به من بدهي صدقه بدهم و آدم صالحي باشم. خدايا وضع مالي مرا خوب کن هم به فقرا کمک مي‌کنم هم آدم صالحي هستم، اما نا مرد چه کرد، همين که خدا باو داد! گفت: خدايا به من ماشين بده اينها که در راه و نيمه راه هستند سوار مي‌کنم.

عروس داماد‌ها که خدا به آنها مي‌خواهد بچه بدهد مي‌گويند چه دعايي بکنيم، اما همين که بچه دار مي‌شوند. چند روز پيش مسجدي براي نماز رفته بوديم کسي بچه اي آورد گفت: حاج آقا در گوش اين اذان بگو بچه اول ما است دعا کن صالح بشود، اذان را گفتم اسمش را پرسيدم، گفت: فلان گفتم اين اسم از کجا آمده، گفت اسم پيغمبر نقاش است، پيغمبر نقاش چه کسي است، من 63 سالم است حدود 50 سال طلبه هستم پيغمبر نقاش کجا بود يعني عيب مي‌داند اسم احمد و محمد و علي و فاطمه و زهرا بگذارد، مي‌گويد سنّيا مي‌پرسي سينّا چيست مي‌گويد اسم تيغي در آفريقا است، حالا نمي‌گويد گلي در ايران اينقدر خود را باخته است.

يکي از دعاه‌هاي سحر ماه رمضان اين است «اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِي مِنَ الشِّرکِ» «اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِي مِنَ النِّفَاقِ» (بحارالانوار/ج95/ص95) خدايا به آبروي پاکان تاريخت همه‌ي رگهاي نفاق را از همه‌ي ما براي هميشه دور بفرما. هر چه به عمر ما اضافه مي‌کني به ايمان و صداقت و اخلاص و علم و عقل و عمل و برکت کار ما بيفزاي. خدايا منحرفين هدايت بفرما، و از انحراف حفظ کن. رهبر ما، دولت ما، امت ما، ناموس ما، نفس ما، مرز ما انقلاب ما آبروي ما هر چه که به ما داده اي در پناه آقا حضرت مهدي (عج) حفظ بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1422
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست