responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 141

موضوع: استكبار، غرب زدگي

تاريخ پخش: 70/11/03

بسم الله الرحمن الرحيم

بحث ما بحث مستكبر و سيماي استكبار و دام‌هاي او و برخورد ما در مقابل اينها بود. آنوقت اين استكبار شامل؛ اهداف، روحيات، خصلت‌ها، كردار، موضوع دوم، ابزار وسائل كه شامل تبليغات، تهديدات، تطميعات، و بعد وظيفه‌ها كه اين هم شامل چند چيز مي‌شود.

1- سيماي خود برتر بيني در قرآن

خصلت و روحيات استكباري يك خود برتر بيني است تحقير ديگران، در دنياي ما آنقدر ظلمِ به الفاظ شده كه اگر لغتها يك روزي روح پيدا كنند و شعور پيدا كنند همه واژه‌ها عليه انسان در دادگاه شكايت مي‌كنند.
(مجاهدين) كلمه مقدس است، منتهي چه كردند؟ بدترين ننگ را مجاهدين كردند بخاطر اينكه رفتار مجاهدين كلمه مجاهد را خراب كرد.
وقتي مي‌گوييم ايمان بياوريد. (أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ) (بقره /13) ما ايمان بياوريم.
وقتي مي‌گوييم نماز بخوانيد مي‌گوييم ما با او يكي هستيم؟ تو خودت را با من يكي مي‌كنيد؟ وقتي مي‌گوييم اين كارت درست نيست، يك غروري از تجاوزي كه مي‌كند پيدا كرده است.
فرعون وقتي ديد مردم به موسي ايمان مي‌آورند فرمود كه «آمَنْتُمْ» شما به موسي ايمان آورديد قبل (قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُم‌‌) (اعراف /123) بدون اجازه من؟ درست مثل زمان شاه كه هر كسي مي‌خواهد روضه بخواند بايد از شهرباني اجازه بگيرد.
اصلاً همين كه من مي‌گويم. اينها ژستهاي استكباري است، البته در شاخه بزرگ آن ابرقدرتها هستند كه امروز ما مي‌گوييم ابرقدرت و آن موقع مي‌گفتند ابوجهل ابولهب و ابوسفيان.
اين خصلتها در انسان است كه حتي وقتي يك كاري را بهش مي‌دهيد اين خصلت استكباري است. مي‌گويند: (وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ) (بقره /247) وقتي طالوت رهبر شدند، مردم گفتند اين بچه چگونه مي‌تواند رهبر شود، گفت خداوند حضرت طالوت را به عنوان رهبر مردم قرار داده است، گفتند اين كه پدرش گداست، بابا يك بچه گدا آمده است و رئيس ما شده است. اين از نظر مال وسيع نيست، اين پول ندارد كه رهبري كند.
البته هر جور مي‌گوييم خصلت شاهرگ را دارد و مويرگ هم دارد، مثلاً وقتي مي‌گوييم منافق يك منافق قهرمان داريم كه راستي به زبان ايمان مي‌آورد.
(قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ) (منافقون /1) قرآن مي‌گويد بله تو رسول الله هستي »إِنَّ الْمُنافِقينَ لَكاذِبُونَ«.
مي‌آمدند مي‌گفتند ما شهادت مي‌دهيم تو پيغمبري. قرآن مي‌گفت تو پيغمبري اما اينها دروغ مي‌گويند.
امام كاظم(ع) رفت توي خانه: امام رضا كوچولو بود و دنبال پدرش بود. حضرت گفت پدر اين طرفي كه در كوچه قدم مي‌زد از علاقه مندان ما بود شما رفتيد توي خانه به او تعارف نكرديد امام كاظم فرمود من الآن قلباً آماده پذيرايي نبودم و كسي كه قلباً آمده پذيرايي ندارد با زبان بگويد بفرما. اين را مي‌گويند منافق.
تحقير خادم، تحقير نوكر، تحقير راننده، تحقير بچه، تحقير كارفرما، حتي اگر سال چهارمي به سال اولي ديد تحقير آميز دارد…
تحقير‌ها شروع مي‌شود و هيچ كس يك مرتبه نمي‌تواند بزرگ بشود يا مصلح يا مفسد ببينيد يك كسي كه مفسد است وقتي خيار مي‌خورد سه حالت دارد يك وقت خيار را مي‌اندازد دور، روي سر هر كس افتاد به درك، گاهي هم پوستش را مي‌انداز توي سطل زباله، گاهي هم وقتي راه مي‌رود مي‌گويد چرا پوست خيار اينجاست، عجب مردمي، با پايش كنار مي‌زند، اين مصلح است. آخر وقتي مي‌گوييم خمس بده مي‌گويند خوب پولدارهاي گردن كلفت بدهند. ما وقتي مي‌گوييم دروغ نگو، خيال مي‌كنيم براي يك ميليون نبايد دروغ بگوييم نه آقا دو ريالي هم دروغ دارد.
سيماي استكبار اينست حرف را نمي‌پذيرد. تحقير مي‌كند، وقتي مي‌گويي اين حرف غلط است. برايت ژست مي‌گيرد و توقعش اين است كه همه با او مشورت كنند راي خودش را بدون دليل بر همه راي‌ها مقدم مي‌داند نمي‌تواند تحمل كند كه يك كسي مسئوليتي داشته باشد مي‌گويند من و او هم دوره بوديم…

2- اهداف استكبار

اهداف: مهمترين اهداف «ودّ» ها هستند در قرآن كلمه (ودّ) زياد است. از جان ما چه مي‌خواهند؟ (وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ) (نساء /102) يك لشكري از مكه آمده مي‌گويد نمي‌گذاريم بياييد. با پيغمبر هم جر و بحث كرد تا اينكه وقت نماز شد جمعيت همه اقتدا كردند ركوع و سجود… كفار نگاه كردند گفتند عجب برنامه‌اي است، رهبر كفر يك نيتي كرد گفت خيلي خوب ما فهميديم تا جمعيت به سجده رفتند به رگبار مي‌بنديم.
اين يك جرقه شيطنت بود به مغز رهبر كفار افتاد و اين تصميم را به احدي هم نگفت.
در نماز دوم اين آيه نازل شد: «وَ إِذا كُنْتَ فيهِمْ« پيغمبر؛ وقتي توي مردم هستي، »فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ» (نساء/102) يغمبر سر نماز تمام 200 نفر اقتدا نكنند 100 نفر نماز بخوانند و 100 نفر هم با مسلسل جلوي دشمن باشند، ركعت اول را با 100 تاي اول بخوان، بحول الله را كه گفتي براي ركعت دوم تند تند آنها قصد فرادا بكنند تو طولش بده ركعت را، جماعت ركعت دوم را براي خودشان بخوانند و سلام بدهند و آن 100 تاي آنجا به ركوع ركعت دوم برسند.
ركعت اولي‌ها كه اقتدا مي‌كنند اسلحه روي دوششان باشد كه اقتدا مي‌كنند ركعت دومي‌ها غير از سلاح كلاه خود روي سر بگيرند كه اين هم از نظر نظامي خيلي ظريف است چرا ركعت اولي‌ها تفنگ خالي و ركعت دومي‌ها هم تفنگ و هم كلاه خود داشته باشند؟ اين بخاطر اين است كه ركعت اولي دشمن مي‌بينند كه همه در سجده نيستند و 100 نفرشان مصلح هستند در ركعت دوم چون دشمن يكي دو دقيقه فرصت فكر دارد ممكن است از يك طريق ديگري بتواند حمله كند و لذا آنها محافظت خود را داشته باشند.
يعني هر چي مدت زياد باشد چون دشمن مي‌تواند برنامه ريزي كند محافظ بايد بيشتر باشد. و لذا ركعت اول اسلحه ركعت دوم اسلحه با كلاه خود.
قرآن مي‌گويد: (وَ إِذا كُنْتَ فيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ) (نساء /102) پيامبر هنگامي كه قيام كردي براي نماز يك طائفه‌اي از اين 200 تا بيايند و اقتدا كنند هم اقتدا نكنند »وَ لْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ« اين طايفه‌اي كه اقتدا مي‌كنند اسلحه هم با آنها باشد »فَإِذا سَجَدُوا« و هنگامي كه سجده مي‌كنند » فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرائِكُمْ« يك صدتاي ديگر هم بيايند و اقتدا كنند.
«وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا« براي اينكه دشمن آرزو دارد كه ناغافل حمله كند. از اين آيه معلوم مي‌شود كه سرباز بي نماز نمي‌شود. بايد مسلمانها بقدري چابك باشند كه در يك ركعت شيفتشان تعويض شود.
از اين آيه معلوم مي‌شود كه در جبهه‌هاي ما هميشه با وضو بوده‌اند وقتي توي جبهه جنگ نماز اول وقت بوده است. سرباز و رزمنده بي نماز نمي‌شود.
دشمن آمد و مسلمان شد، گفتند چرا مسلمان شدي؟ گفت يك نيتي كرده بودم كه احدي خبر نداشت آن نيت من را از طريق وحي خدا به پيغمبر گفت و لذا نماز عصر، فرمش با نماز ظهر فرق كرد.
پيغمبر بخاطر اينكه كدورتي پيش نيايد نماز را تقسيم مي‌كرد يك ركعت را اين 100 نفر و يك ركعت آن 100 نفر يعني عدالت در خواندن نماز، تقسيم كار به معناي واقعي.

3- حفظ احترام و عزت نفس

قديمها آب مي‌آوردند دست مهمان را مي‌شستند. حديث داريم اگر آب آوردي قبل از غذا از اينطرف شروع كن تا آنطرف، تا همه دستشان را بشورند غذا كه تمام شد دفعه بعد از اينطرف شروع كن. شريني را از اين طرف دادي ميوه را از آن طرف بده.
آن كسي که آخر است احساس بكند يكبار هم اول است. خيلي اسلام دين ظريفي است. گاهي انسان يك لطيفه‌هايي را مي‌بيند مي‌گويد كه اسلام تا كجاها دقت كرده است.
امام رضا(ع) برايش مهمان آمد. اول يك چند دقيقه وقت خواست و بعد گفت سؤال ديگر، سؤال ديگر، تا پاسي از شب گذشت. چند ساعتي خدمت امام رضا بود و كيف مي‌كرد، خصوصي با امام رضا بحث مي‌كرد كه چه شبي است امشب، بعد هم شام خورد و رفت خوابيد و خيلي كيف مي‌كرد.
و امام رضا پيش او رفت گفت يك وقت پُز ندهي مهمان خصوصي شام خصوصي رختخواب خصوصي… يك شب ديگر امام رضا مهماني داشت رختخواب برايش آورد مهمان گفت آقا بگذاريد من پهن كنم آقا گفت شما بفرماييد من خودم پهن مي‌كنم صبح هم كه مهمان بيدار شد رفت كنار تا آقا بيايد و جمع كند امام رضا فرمود بيا رختخوابت را جمع كن گفت ديشب خواستم پهن كنم گفتي برو كنار خودم پهن مي‌كنم حالا بر عكس شد. امام فرمود: اين رختخواب مهمان است ممكن است چند شب پيش كه مهمان داشتيم اين رختخواب را كثيف كرده باشد و نمي‌خواستم شما ببنيد و باز ديشب كه شما رويش خوابيديد ممكن است كثيف شده باشد و شما خجالت بكشيد گفتم كه خودتان جمع كنيد.
دشمن براي ما چه آرزويي دارد:
1- از ما غفلت مي‌خواهد، بسياري از مسائل سياسي و درگيري‌هايي كه مي‌شود بخاطر غفلت است اما الآن در دنيا وظيفه‌مان چيست؟ مثلاً الآن ما راجع به مسلمانان شوروي هيچ وظيفه‌اي نداريم، بايد بگذاريم ديگران فعاليت كنند.
قرآن مي‌گويد (إِنَّ أَرْضي‌‌ واسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ) (عنکبوت /56) يك بار بزرگي دارد اين آيه، حامل پيام بزرگي، قرآن مي‌گويد زمين بزرگ است پس فقط بنده من باشيد.
رابطه‌اش اينست كه توي كوچه‌هاي تنگ آدم‌هايي به هم مي‌خورند اگر آدم حساب كند ديدش وسيع باشد اصلاً ديگر رقيب ندارد.
اينكه مي‌گويد اخلاص داشته باشيد، پيداست اگر هجرت نداشته باشيم توي كوچه تنگ درگير مي‌شويم مثلاً مرا به يك جا دعوت مي‌كنند توي يك خياباني نگاه مي‌كنم مي‌بينم امشب توي اين خيابان سه تا سخنراني است آن وقت ديگر خدا براي من مطرح نيست من فقط مي‌خواهم جوري سخنراني كنم كه روي اينها كم شود و جلوي اينها كم نياورم و عقب نيفتم. اما اگر بخواهم بروم هندوستان 700 ميليون آدم هر چه دلم بخواهد مي‌گويم راحت مي‌توانم فكر كنم و چه بگويم.
اگر مساله رقابت باشد رقابت نمي‌گذارد آدم براي خدا سخنراني كند اما اگر هجرت كردم در آنطرف دنيا راحت‌تر براي خدا مي‌توانم سخنراني كنم.
انجيل به دو هزار زبان ترجمه شده است و اما قرآن به 40 زبان هم ترجمه نشده است مترجم‌هاي ما كار دارند آخوندهاي ما كار دارند اساتيد دانشگاه ما كار دارند.
البته دشمنان بدشان نمي‌آيد كه ما سرگرم باشيم. آيه 108 سوره بقره اين هجوم فرهنگي را مي‌فرمايد (وَدَّ كَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِكُمْ كُفَّاراً) (بقره /109) دوست دارند بعد از ايمان شما را گمراه كنند، به نماز روي بياوريد يك روز شوراي امنيت از ما دعوت كرد كه بي‌حجابي خيلي دارد توسعه پيدا مي‌كند گفتم چطور؟ گفت فُكل‌ها آمده بيرون، گفتم نه فُكل‌ها بيرون نيامده نماز رفته تو، نماز كه رفت تو، فُکل مي‌آيد بيرون.
خداوند به همه ما توفيق بدهد كه قرآن شناس باشيم و حق و باطل را بشناسيم.
نطق ما، بيان ما، سياست ما، در دنيا خيلي بالا است فقط گير ما اين است كه من به شما دروغ مي‌گويم شما هم به من دروغ مي‌گوييد.
اگر گناه‌هاي فرد به فرد حذف بشود چهره جمهوري اسلامي خيلي شكوفاست و بخاطر يك سري كارها جزئي سيماي انقلاب را بدنام نكنيم.
دانشگاه در نماز شكوفا باشد مثل روزهاي اول انقلاب. اذان گفته مي‌شود يا نه؟ هر چه تظاهر به اسلام بيشتر بشود تظاهر به فساد كمتر مي‌شود و برعكس. (إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‌‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ) (عنکبوت /45).

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 141
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست