responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1403
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

«اللهم صل علی محمد و آل محمد» بینندگان عزیز بحث را در شب رحلت حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) می‏بینند من یک مقداری راجع به حضرت زینب (سلام الله علیها) صحبت می‏کنم نه یعنی تاریخ حضرت زینب (سلام الله علیها) را بگویم مشکلی که الان زنان و دختران ما دارند چیه؟ م.. م… مشکلی که مردان ما دارند چیه؟ الان مشکل جامعه ما این است که زود می‏بُرند، مهمترین مشکل روحی و روانی نسل امروز و مهمترین مشکل این است که زود قیچی می‏شوند. یأس این مهمترین مشکل چیه؟ یأس، بریدن، انزوا و گوشه‏گیری، ترس و خفقان. یک حادثه کوچکی برای یک خانواده رخ می‏دهد، از چی شروع کند در را به هم می‏زند، حداقل‏اش گریه می‏کند، شام و نهار و صبحانه نمی‏خورد، مدرسه نمی‏رود، سرکار نمی‏رود، از خانه همسر بیرون می‏رود، زبانم لال ممکن است از خانه… برود خانه فامیل، تلفن را قطع می‏کند، نامه نمی‏نویسد، سر یک چیز جزئی فوری قیچی می‏شوند، یعنی می‏شکنند.

شکست ناپذیری و مقاومت‏

 درسی که زینب کبری (سلام الله علیها) به ما داد، هیچ چیزی او را نشکست. خیلی مهم است دو تا پسر داشت در کربلا شهید شدند، شکسته نشد، برادرش را شهید کردند، روبروی چشم‏هایش برادر دیگرش حضرت ابوالفضل (علیه السلام)، جوانانی مثل علی‏اکبر بچه شیرخواره، هر حادثه‏ای که دید شکسته نشد جسمش شکست‏ها! جسم‏اش شکست، اینکه شکسته نشد چی؟ روحشه (روحش است) این یعنی آن، آنی که الان تمام دکترهای روانشناس توش ماندند تمام کشورها توش ماندند، همه علما و همه اساتید حوزه توش ماندند. همینکه افراد زود می‏شکنند. حتی من را مرگم بده! چی؟ حتی بعضی زنهای مذهبی من در مکه دیدم با چشم خودم با همین دو تا چشم خانمی را که گفت خدایا کاش نمی‏آمدم مکه! من دیدم عجب! چه حادثه‏ای رخ داده که این زن شکسته شد برید، مأیوس شد. گفتم خانم چه حادثه‏ای رخ داده؟ گفت من مدتی است آسانسور زدم نمی‏آید پائین! یعنی اینقدر لطیف شده که ساده‏ترین مسئله را تحمل نمی‏کند.
 گل پیراهنش، گل بشقابش، آن طوری که می‏خواهد نباشد، اعصابش خورد می‏شود، اعصابش خورد می‏شود، بخاطر اینکه مثلاً من گفتم پلوعدس این پلوماش آورد. من گفتم پپسی این کانادا خرید. من گفتم موکت سبز، رفته موکت قهوه‏ای خریده. من گفتم نمی‏دانم برویم خانه مادرم این گفت برویم خانه مادرش. مادرم مادرش یعنی سر ساده‏ترین مسئله دخترهای تحصیل کرده، دیپلمه‏ها، فوق دیپلمه‏ها، لیسانسها، حتی بعضی از دخترهایی که توی حوزه علمیه درس می‏خوانند می‏بینی سر یک مسئله جزئی زندگیشان تلخ می‏شود. ما طلبه داریم شکسته شده مثلاً سر یک مسئله‏ای حالا بنا بوده ببرنش (او را ببرند) مکه یک نمره کم آورده بنا بوده قاضی بشود توی امتحان مثلاً رأی نیاورده، کاندیدا شده، رأی نیاورده. اصلاً مثلاً خودش را کاندیدا می‏کند، رأی نمی‏آورد دیگر از آن شهر قهر می‏کند بابا شهر که اشکالی ندارد حالا تو صد تا رأی کم آوردی، چرا از شهر می‏روی بیرون. آدمهایی داریم وکیل، وزیر، سفیر، آخوند، کت شلواری، تحصیل کرده. مشکلی که امروز خیلی‏ها بهش (به آن) گرفتار هستند این است که می‏شکنند. زینب کبری (علیها السلام) خانم نشکن بود.
 

وضعیت شام در زمان معاویه‏

 حالا من می‏خواهم یک چند تا جمله بگویم اول برایتان بگویم شام کجاست، کوفه کجاست، شام پیغمبر (صلّی اللّه علیه و آله) را ندید. امیرالمؤمنین (علیه السلام) را ندید از روز اول صدای اسلام را که شنید با سیمای معاویه دید آخر یک وقتی مثلاً آدم یک چیزهایی را می‏بیند بعد یک چیزهایی مثلاً سبزی را می‏بیند بعد بهار هم می‏بیند. پائیز هم می‏بیند، افرادی هستند از اول که متولد می‏شوند در پائیز به دنیا می‏آیند هر چه می‏بینند برگ زرد است. اصلاً اسلام شام با پائیز بود یعنی اسلام را در سیمای معاویه دیدند بعد هم یزید. این اسلام اینه و لذا یک خفقانی بود که هر چه معاویه می‏گفت کسی لب از لب تکان نمی‏داد. معاویه می‏خواست مردم را امتحان کند گفت یک روز چهارشنبه بگوئیم می‏خواهیم نماز جمعه بخوانیم ببینیم کسی جرأت می‏کند بگوید امروز جمعه نیست، چهارشنبه رفتند نماز جمعه خواندند و یک نفر جرأت نکرد بگوید امروز چهارشنبه است اینقدر وحشت.
 معاویه یک مشت لشکر داشت که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به یارانش می‏فرمود دوست دارم ده تای شما را بدهم یکی از علاقمندان به معاویه را بگیرم یعنی آنها علاقه‏شان به معاویه اینقدر بتون آرمه و سفت بود. در یک ماجرای قضاوت قاضی حکم داد که این شتر ماده مال فلانی است. صاحب شتر گفت بابا این شتر ماده نیست، نر است. معاویه گفت اگر قاضی حکومت من به نر گفت ماده یا به ماده گفت نر، کسی حق ندارد بگوید چیز دیگر یعنی به چهارشنبه بگوید جمعه به جمعه بگویند چهارشنبه به نر بگویند ماده به ماده بگویند نر کسی جرأت حرف زدن نداشت. حالا در یک همچین کشوری در دمشق یک زنی مثل زینب کبری (علیها السلام) این همه داغ دیده، آمده خطبه می‏خواند توی خطبه‏اش مفصل است یک جمله‏اش را برایتان معنا کنم می‏فرماید که در کوفه در شام هم یک خطبه دارد.

 حمد خدا، اولین کلام زینب (س) در برابر یزید

 خطبه شام‏اش را برایتان معنا کنم می‏گوید که: «الحمد اللّه ربّ العالمین» اول حرفش می‏گوید خدا را شکر ما وقتی شکم‏مان سیر است می‏گوئیم خدا را شکر. زینب (علیها السلام) در حال گرسنگی هم گفت خدا را شکر. در حالی که همه سختی‏ها دیده، پیاده و سواره از کربلا تا کوفه از کوفه تا شام ده‏ها روز اسارت، در به دری داغ خطر نیش همه را تحمّل کرده باز می‏گوید: «الحمد للّه» این خیلی در سه بعد صلوات می‏فرستد بعد شروع می‏کند می‏گوید آیه قرآن می‏خواند می‏گوید: «ثم کان عاقبه الّذین اساؤا السوای أن کذبوا بآیات الله» ای کسانی که گناه کردید شما کافر از دنیا خواهید رفت، عاقبت شماها که آمدید حسین (علیه السلام) را کشتید بد عاقبت و همه‏تان کافر می‏میرید (در پایتخت ببینید یک کسی بیاید مثلاً در رشت که مرکز برنج است در مازندران، گیلان که مرکز برنج است یک چهارپایه بگذارد توی خیابان بگوید مرگ بر برنج. در پایتخت برنج بگوید که مرگ بر برنج، خیلی جسارت است کسی مثلاً بیاید توی مدرسه فیضیه که مرکز طلاب و روحانیون است آنجا مثلاً یک دری وری بگوید خیلی جرأت می‏خواهد بچه‏های ما مرگ بر شاه می‏گفتند ولی شاه تهران بود. مرگ بر شاه اهواز کسی برود توی صورت شاه به شاه نگاه بکند بگوید مرگ بر شاه، این خیلی جگر می‏خواهد این هم ممکن است یک کسی بگوید در رود (فرار کند، نه) یک کسی سخنرانی کند این هم نه یک زن، این هم نه یک سری همه داغ و اسارت دیده، یک زنی که این همه ضربه دیده در مقابل حکومت این رقمی حرف می‏زند، خیلی مهم است.
 کافرها با جنایتی که کردید برادرم را کشتید کافر می‏میرید. آن وقت کلمه‏اش حمد است، دومین کلمه‏اش قرآن است انس زینب کبری (علیها السلام) با قرآن زینب کبری (علیها السلام) دختر فاطمه (علیها السلام) است. فاطمه زهرا (علیها السلام) در سخنرانی کوتاهی که کرد در مسجد حدوداً 54 تا آیه قرآن خواند خیلی مهمه. تسلط و انس «أظننت یا یزید» توی کاخ یزید توی کشور یزید می‏گوید گمان کردی «أظننت یا یزید حیث اخذت علینا اقطار الارض و آفاق السماء….» یزید تو فکر کردی ما را کشتی ما خوار شدیم؟ تو فکر کردی، تو فکر کردی، تو فکر کردی، خوب همه حرفهایش را می‏زند. اللّه اکبر بعد می‏آید می‏گوید که: «لا یحسبنّ الّذین کفروا انما نملی لهم خیرا» آیه قرآن می‏خواند یزید فکر نکن دو سه روز زنده‏ای به نفعت است، خدا گذاشته پیمانه‏ات سر برود پدرت را در بیاورد. فکر نکن چند روزی «أمن العدل یا بین الطلقاء» تو عادل هستی؟
 

تحقیر دشمن، در عین اسارت به دست دشمن‏

 یزید اصلاً می‏دانی بابات کیه؟ تو بابات کسی بود که اسیر جدم شد، شما بردگانی بودید که پیغمبر (صلّی اللّه علیه و آله) جد من شما را آزاد کرد. تو برده هستی، تو کافر هستی، تو را خدا مهلتت داده، پیمانه‏ات سرد شود، بعد داغانت کند خیلی مهمه، خیلی مهمه. بعد می‏فرماید همینطور صحبت می‏کند، صحبت می‏کند تا آخر حرفهایش می‏گوید: «انی لاستصغر قدرک» اللّه اکبر، اللّه اکبر، اللّه اکبر چه جمله‏ای است!! «انی» بدرستیکه من زینب (علیها السلام) «له» یعنی قطعاً «استصغر» صغیر می‏کنم «استصغر قدرک» قدر تو پهلوی من خیلی کم است، تو بسیار پستی، یزید پست تو پهلوی من خیلی پستی. یک زن این همه…ها چای کم رنگ شده، خانم قهر کرده سر یک چیزی که گفتند برو مینی‏بوس، گفته مینی‏بوس حالا اتوبوس آوردند گفته ش… مثلاً شب ساعت 8 می‏آیم شوهرش ساعت 9 آمده، قهر می‏کند این همه مشکل دیده نه مأیوس شد نه قیچی شد نه منزوی شد نه ترسید «انی لاستصغر قدرک» یزید من خیلی تو را پست می‏شمارم «واستصغر تقریعک» خیلی تو را لایق می‏دانم که تو را بکوبم خاک توی سرت کنم «واستکبر توبیخک» من توبیخ تو را خیلی بزرگ می‏دانم یعنی تو استحقاق داری بزرگترین توبیخ‏ها را بشنوی. تو استحقاق داری بزرگترین تحقیرها را از من بشنوی. خیلی مهمه ماشاءاللّه، ما شاءاللّه. سخنرانی‏اش طولانیه من… چون همه اینهایی که پای تلویزیونند حوصله‏هایشان یک جور نیست مردم خیلی کم‏حوصله شدند. هی ساندویچ می‏خورند، چون حوصله پختن ندارند، اخیراً آب میوه می‏خورند دیگر حوصله جویدن هم ندارند چون یک مشت مردم خیلی کم حوصله هستند من با وزن کم حوصله‏ها حرف می‏زنم. مفصله آخرش می‏گوید: «فکد کیدک» کد یعنی کید و حلیه فکد، کد کید. هر چی نقشه داری بکار ببر می‏خواهم ببینم دیگر چه می‏توانی بکنی. حسین (علیه السلام) را کشتی بکش. زیر سم اسب کردی؟ بکن. بچه‏هایش را اسیر کردی؟ سرهایشان را سر نی کردی؟ توی کوفه و شام ما را گرداندی «فکد کیده» کار دیگر هم اگر دستت هست بکن «و سع سعیک» هر چه سعی و تلاش و کوشش داری کم‏اش نگذار «و ناصب جهدک» نهایت جهد و اجتهاد و جهد و کوشش‏ات را بکار ببر «فواللّه لا تمحوا ذکرنا» به خدا قسم زینب (علیها السلام) و حسین (علیه السلام) از تاریخ محو نمی‏شوند خیلی نشکنه.

 مهم‏ترین مشکلات جوانان، احساس ضعف در برابر مشکلات

 الان اگر بگویند داروی، یعنی همه روانشناسها و روانپزشکها و تمام اینهایی که مشاوره می‏دهند که بچه‏ات قهر کرد، بچه‏ات… در کنکور رد می‏شود، رد شد حالا می‏گوید آیه و حدیثی داریم که می‏گوید سعادت در دانشگاه است. دانشگاه توفیقه هر که رفت الحمد للّه اما نمی‏شود گفت تو نرفتی دانشگاه پس بدبختی نه خیر ما میلیونها آدم خوشبخت داریم که دانشگاه نرفتند و صدها آدم هم داریم که مدرک دانشگاهی دارند، خیلی هم خوشبخت نیستند، البته آدم هم باید خوب درس بخواند، دانشگاه هم توفیقه. ارزش دانشگاه سرجاش. اما نه اینقدر ارزش ندارد که اگر کسی رد شد خودش فکر کند یکی از ورشکستگان تاریخ است و پدر و مادر و بستگانش هم احساس کنند دیگر این از گردونه خارج است نه آقا. داروین، من دو سه بار گفتم این را، داروین در دو تا دانشکده رد شد، هم دانشکده پزشکی هم دانشکده علوم دینی، دین مسیحیت کشیش ولی خوب رفت رشته‏ای در رشته دیگر موفق شد. یکی از مراجع تقلید ازش (از او) پرسیدند چطور مرجع تقلید شدی گفت من چند تا منبر رفتم خراب کردم، هر چی گفتم پای منبر می‏خندیدند گفتند چطوری خندیدند؟ گفت یک بار من رفتم روی منبر بگویم صلوات بلند ختم کنید گفتم یک بسم‏اللّه بلند ختم کنید پای منبر خندیدند هر وقت من را می‏دیدند می‏گفتند بسم‏اللّه بلند ختم کنیم؟ دیگر هیچی: یعنی گاهی وقتها آدم در یک رشته شکست می‏خورد بعد می‏رود قم درس می‏خواند می‏شود مرجع تقلید، همین مرجع تقلید همان است که توی منبر شکست خورد.
 حدیث داریم بازاری‏ها اگر در یک رشته‏ای شکست خوردید نگوئید ما بدبختیم، شغل‏ات را عوض کن ممکن است در یک شغل دیگر بسیار خوشبخت باشی در ریاضی شکست خوردی در خیاطی ممکن است پیراهن عروس بدوزی ده‏ها هزار تومان. کسی که در ریاضی شکست خورد معنایش این نیست که در خیاطی شکست بخورد. هر کاری دستت است بکن. زینب (علیها السلام) کیست؟ زینب (علیها السلام) داروی مشکلات نسل نو امروز زمان است. نسل ظریف، نسل ضعیف، نسل شکست‏پذیر. زینب کبری (علیها السلام) یاد بگیریم ازش (از او) اصلاً این فلسفه‏ای که می‏گویند روضه بخوانید یعنی آدم می‏رود روضه می‏بیند عجب چقدر اینها صبر کردند؟! چقدر اینها صبر کردند؟! «فواللّه لا تمحوا ذکرنا و لا تمیت وحینا» تو وحی من را نمی‏توانی بمیرانی «و لا تدرک عملنا و لا ترحضوا عنک عارها فهل رأیک الی فند» (تو می‏دانی اصلاً خلی!) اللّه‏اکبر. یک زینب (علیها السلام) این همه داغ دیده آمد توی کاخ به یزید می‏گوید: تو خلی «هل رأیک الی فند» می‏دانی رأیت سست است؟ یعنی تصمیم‏هایت آبکیه! «و ایامک الی عدد» می‏دانی ایام حکومتت چند عدد، چند روزی بیشتر نیست «و جمعک الی بدد» می‏دانی این جاوید شاه، جاوید شاه دو سه روز دیگر پراکنده می‏شوند صدام دیدی پوک شد، شاه دید پوک شد می‏دانی که هر چه زور داشته باشی اینهایی که بله قربان گو هستند پخش می‏شوند؟ خطر رها می‏کند «هل رأیک الی فند» حالا عبارتش را… ریتم داردها! اصلاً موسیقی دارد ببینید جملاتش را «هل رأیک الی فند ایامک الی عدد جمعک الی بدد» عدد، فند، بلد ریتم دارد سخنرانی ریتم دارد «اذا الشمس کورت، اذا النجوم انکدرت و اذا البحار عشرت و اذا البحار سجرت و اذا… العشار عطلت و اذا المؤدهُ سئلت بأی ذنب قتلت» ریتم دارد. «قل هو اللّه احد، صمد، یلد، یولد» ریتم دارد. «ربّ العالمین، الرّحمن الرّحیم، مالک یوم الدّین، نستعین، مستقیم، ضالّین» قرآن آهنگ دارد حالا «والحمداللّه» خدا را شکر چرا؟ «ختم اوّلنا بالسعادة» اول کار ما سعادت است «و آخرنا الشهادة» اول شهادت، آخر شهادت. می‏دانی یزید کی هستی؟ «ألا لعنة الله علی الظالمین» الا یعنی آگاه باش. لعنت خدا بر تو. زینب کبری (علیها السلام) نشکنه. این جرأت زینب (علیها السلام) در کجا؟ شام یا کوفه، شام.

 سخنرانی حضرت زینب (س) در برابر کوفیان بی‏وفا

 اما زینب کبری (علیها السلام) یک سخنرانی هم کوفه کرد. دو سه کلمه هم از کوفه برایتان بگویم. صلواتی بفرستید «اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد» باز در کوفه فرمود: «الحمد الله» خدا را شکر. فکر نکنید که حالا که در کربلا آن حادثه را رخ دادید من شکسته شدم باز هم خدا را شکر. امیرالمؤمنین (علیه السلام) شب جمعه توی دعای کمیل می‏گوید: «صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک» عذابم هم بکنی طوری نیست اما دلتنگ تو می‏شوم مثل یک مادری که پا می‏شود می‏رود یک شهرستانی، استانی دیگر بچه‏اش را در دانشگاه یا پادگان ببیند بعد مثلاً توی پادگان یا دانشگاه می‏گویند امروز بچه‏ها رفتند اردو یا مرخصی. این مادره می‏گوید ببین این همه گرما، سرما مشکلات طوری نیست اما حالا آمدیم در پادگان در دانشگاه بچه‏مان نیست. می‏گوید: «صبرت علی عذابک» عذابی که توی سفر کشیدم صبر می‏کنم «فکیف اصبر علی فراقک» حیفش که بچه‏ام را ندیدم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‏گوید توی جهنم می‏خواهی بسوزانی بسوزانید، آتش جهنم را تحمّل می‏کنم اما باز هم دوستت دارم این معرفت را ما که نمی‏فهمیم. یعنی بزرگهای ما هم نمی‏فهمند خود ز..ر.. هم.. یعنی چه؟ «الحمداللّه» بعد می‏گوید: اما یا «یا اهل الکوفه» مردم کوفه «یا اهل الخطل و القدر و الحزل» باز ریتم دارد «خطل، قدر، حزل» ای کلک بازها، حقه‏بازها. خیلی است‏ها! یک زن اسیر توی خیابان به قاتلین برادرش که هنوز شمشیرهاشان خون ازش (از آن) می‏چکد می‏گوید منافق، دروغگو، خیلی مهمه، خیلی مهمه. می‏دانید مثل شما مثل کیست؟ «انما مثلکم کمثل التی نقضت غزلها من بعد قوة انکاسا» یک زنی بود پنبه‏ها را پشم‏ها را نخ می‏کرد بعد دو مرتبه نخ‏ها را می‏ریسید برمی‏گرداند پنبه می‏کرد. می‏گوید مثل شما مثل همان هستید یعنی آنچه بافته بودید خراب کردید «تتخذون ایماناً دخلت» آیه قرآن است شما قسم‏هایتان را سپر برای کلک و حقه‏بازی قرار دادید. هی شروع می‏کند آی چه چیزهایی می‏گوید! «اتبکون» آن وقت کوفه گریه کردند که اِه!! راست می‏گوید ما رفتیم حسین (علیه السلام) را کشتیم! چه غلطی کردیم. فرمود حالا گریه می‏کنید: «اتبکون» حالا گریه می‏کنید «عجل» بله گریه کنید «والله فبکوا» باید تا آخر عمر گریه کنید «فانّکم احریاء بالبکاء» هیچکس سزاوارتر از گریه از شما نیست «فبکوا کثیراً» گریه کنید بعد شروع می‏کند صحبت کردن همینطور «أفعجبتمام تمطر السماء دما» اگر از آسمان خون ببارد تعجب نکنید می‏دانید چه کردید؟ «و العذاب الاخرة اخزی» غذاب آخرت خیلی رسوایی‏اش بیشتره در کمین شماست «أتریدون ویلکم» خاک توی سرتان کند فهمیدید چه کردید «رأی کبدٍ لمحمد» می‏دانید جگر گوشه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را قطعه قطعه کردید می‏دانید چه کردید؟ «أی دم له سفکت» می‏دانید چه خونی را ریختید «لقد شیئاً ادّاتکاد السماوات یتطرف..» آسمانها اگر تکه تکه بشود حق دارد، زمین اگر تکه تکه بشود حق دارد، کوه‌ها اگر قطعه قطعه بشود حق دارد. اللّه اکبر «لقد جئتم شیئاً ادّا تماد السماوات یتفطرن منه و تنشق الارض و اتخذه الجبال» شروع کرده چه خطبه‏ای. خلاصه‏اش جمع کنم حوصله همه اینهایی که پای تلویزیون هستند نمی‏رسد.
 

همسر فرعون الگوی مقاومت در برابر طاغوتها

 زینب کبری (علیها السلام) زنی بود نشکن همه مردان تاریخ باید از این زن عبرت بگیرند، حالا شما نگو دختر فاطمه (علیها السلام) بود. ما زن نشکن دیگر هم داریم، یک زن نشکن دیگر هم بگویم که خدا توی قرآن گفته همه مردها امام‏تان این خانم است. مگر زن می‏تواند امام بشود؟ بله زن می‏تواند الگو بشود یعنی زن می‏تواند به جایی برسد که خدا به تمام مردان تاریخ بگوید از این خانم یاد بگیرید. خانم کیه؟ خانم عربی‏اش را می‏نویسم شما معنا کنید «ضرب» یعنی چه؟ «ضرب اللّه مثلاً» خداوند یک مثل زده، خدا یک نمونه می‏خواهد نقل کند یک نمونه، یک مثل خدا نقل کرده «للّذین» یعنی چه؟ «للّذین آمنوا امراة فرعون» خدا یک مثل زده برای کی مثل زده. یک نمونه نقل کرده برای «الّذین آمنوا» گفته نگفته «الّتی» الّتی، الاتی یعنی خانم‏ها «الّذین» یعنی مردها «الّذی» یعنی مرد. «الّتی» یعنی خانم. «الّذین» یعنی مردها. «الاتی» یعنی زنها. نمی‏گوید: «للّاتی» می‏گوید: «للّذین آمنوا» یعنی همه مردهای با ایمان اگر خواستند آدم حسابی بشوند از این خانم یاد بگیرند، آن دیگر دختر فاطمه (علیها السلام) نبود. خوب زن فرعون چی بود؟
 زن فرعون طلا دید جذب نشد، کاخ دید جذب نشد حتی به ش… می‏گفت خدایا من را از این کاخ و باغ و طلا نجات بده. «نجنی». اینکه می‏گویم آیه قرآن است «نجنی» یعنی نجات بده «من فرعون» خدایا من را از فرعون نجات بده، کجا می‏خواهی بروی؟ «ربّ» خدا «ابن لی» بنا کن برای من «بیتاً فی الجنة» من بهشت می‏خواهم، کاخ فرعون نمی‏خواهم همه مردم فرعون را که ادعای خدایی و ربوبیت می‏کرد می‏پرستیدند اما زنش قبول نداشت می‏گوید این زن، زن نمونه است. زنده باد زنی که کاخ و باغ و ج… جذبش نکند. زنده باد زنی که مصیبت و مشکلات خوردش نکند. زینب (علیها السلام) را ما بیشتر به اینکه در کربلا مصیبت دید بعنوان یک زن داغدیده حساب می‏کنیم، شما هیچ می‏دانید دانشمنده؟
برایتان بگویم یک قصه بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام). هیچکس رابطه با امام نداشت چون امام حسین (علیه السلام) را کشتند، بدنش را زیر سم اسب، سکوت یک چند تا شیعه بودند اینها وقتی می‏خواستند سؤال کنند، اینها می‏ترسیدند بروند سراغ امام زین العابدین (علیه السلام)، می‏رفتند خانه حضرت زینب (علیها السلام). زینب کبری (علیها السلام) علوم امام سجّاد (علیه السلام) را می‏گرفت به خانم‏ها می‏داد، خانم‏ها به مردهایشان می‏گفتند خط امامت در یک مدتی که رابطه با امام سجاد (علیه السلام) ممنوع بود رابطه بین علوم آسمانی و مردم حضرت زینب (علیها السلام) بود این نقش علمی دادگاش. عبادت زینب (علیها السلام) را برایتان بگویم کارش به جایی رسیده بود که امام حسین (علیه السلام) به زینب (علیها السلام) می‏گفت توی نماز شب به من دعا کن. خیلی است‏ها! امام معصوم مثل امام حسین (علیه السلام) به زینب (علیها السلام) می‏گوید توی نماز شب به من دعا کن «لا تنسنی» فراموش نکن من را در نماز شب‏ات.
 یک چیزی هم برای شوهر زینب (علیها السلام) بگویم. زینب کبری (علیها السلام) که دو تا بچه‏هایش در کربلا شهید شدند، آمدند مدینه بعد از اسارت کوفه و شام یک جلسه فاتحه گرفتند مردم که می‏آمدند شوهر زینب (علیها السلام)، شوهرش عبداللّه بود اسمش عبداللّه بود. لب در که می‏گفتند تسلیت می‏گفتند آقا نمی‏رفت جبهه بچه‏ات… الان هستند بعضی‏ها متلک می‏گویند به جانبازها. نمی‏رفتی جبهه، چرا رفتی جبهه تا جانباز شدی. چرا مثلاً شوهرت یا بچه‏ات را فرستادی جبهه که حالا خانواده شهید بشوی، یک نیشی زدند به شوهر حضرت زینب (علیها السلام) که چرا بچه‏ها رفتند همراه مادرشان کربلا و شهید شدند، حالا اگر بود الان فوق‏لیسانی بود، یک جایی هم استخدام شده بود، حقوق هم داشت، خانه و ماشین و زندگی و تلفن… حالا بچه‏ات روی ویلچر نشست نباید برود تا این افراد وارد شدند توی جلسه فاتحه متلک گفتند به خانواده شهید که پسر تو نباید برود جبهه عبداللّه چنان برخورد کرد که این آقایی که آمده بود فاتحه بخواند از مجلس عزا بیرونش کرد (یعنی این هم پایداری و مردی که اصلاً قرارداد این بود که من زن تو می‏شوم به شرطی که مرا از امام حسین (علیه السلام) جدا نکنی یک سری جاها این رقمی است. امیدوارم که دختران ما، زنان ما با حوادث نشکنند. این حوادث برای همه بوده، برای همه بوده فقر برای همه بوده، مصیبت برای همه بود منتهی ما گاهی وقتها امروز زندگی طرف را می‏بینیم فوری عکس برمی‏داریم شما چرا عکس برمی‏دارید. عکس که برمی‏داری نم… از عکسها نمی‏شود قضاوت کرد شما ممکن است عکس من را ببینید در حال خنده تا می‏روم بخندم فوری عکس می‏گیریی. می‏گویی ببین قرائتی را دیدی روز عاشورا داشت می‏خندید بابا من قبلش کلی روضه رفتم، گریه کردم حالا هم یک چیزی دیدم خنده‏ام گرفت این آقایی که می‏بینید سوار این ماشین است‏ها! شما اگر بدبختی‏هایش را برایت بگوید می‏گویی آدم سوار الاغ بشود بهتر از این است که این همه غصه داشته باشد از زندگی مردم فیلم بردارید نه عکس فهمیدید چی می‏گویم؟ عکس یعنی در یک لحظه خوش عکس بر می‏دارید آن وقت همه‏اش فکر می‏کنید ایشان دائماً (بگوئید) خوشه (خوش است) اما اگر گریه‏هایش را دیده باشی بدبختی‏هایش را دیده یعنی اگر نان و کبابش را عکس گرفتی، نان خالی‏اش را هم عکس بگیر، پهلوی هم بگذار و الا ممکن است شما ببینید که بنده فرض کنید زیر یک درخت نشسته‏ام و می‏گویم و می‏خندم بگویی این شیخه! این هم جمهوری اسلامی ببینید آخونده چه جوری دارد می‏خندد خوشه!! بابا بیا از من بپرس توی این یک ماه چند ساعت تفریح کردی توی این یک ماه هفت ساعت تفریح کردم این الان توی ساعت هفتم رسیدی عکس گرفتی از زندگی مردم هر که می‏خواهد باشد تمام را حساب کنید، اشکش را با خنده‏اش کارش و اینها را حساب کنید.
 قضاوتها، قضاوت جمعی باشد زود با یک برخورد قضاوت نکنید. ما 12 تا امام داریم هر کدام یک جوری بودند ما تمام دوازده تا برایمان الگو است. امام حسن (علیه السلام) یک شیوه زندگی داشت امام حسین (علیه السلام) یک شیوه این امامان ما شیوه‏هاش فرق می‏کند چون هر کدام در یک شرایطی در یک حکومتی با یک مردمی بودند. یک وقت مردم مریض‏اند. مرض جهل نمی‏دانند، یک وقت نه می‏دانند جرأت نمی‏کنند مرضشان مرض ترس است، برای مرض ترس یک نسخه باید داد برای مرض جهل یک نسخه باید داد عین لباسی که آدم تابستان یک لباسی می‏پوشد، زمستان یک لباس. شرائط امامت‏ها فرق می‏کند و لذا کل این دو قرن و خورده‏ای که از امیرالمؤمنین (علیه السلام) تا امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) هست این 200 سال با هم مجموعاً یک زندگی کامل‏اند یعنی هر زمانی زندگی ما با یکی از این قطعات شباهت دارد یکبار زمان حسینی است یکبار زمان حسنی است یکبار زمان جعفری است، یکبار زمان باقریه، یکبار زمان حسینی است، یکبار زمان رضوی است (علیهم السلام) زمان امام رضا (علیه السلام) بحث توی مد بحث مباحثه با چی… به قول چیز می‏گویند گفتگوی تمدنها امام رضا (علیه السلام) می‏نشست تمام سران کشورها و س… سران ادیان می‏آمدند حرف می‏زدند و امام رضا (علیه السلام) بحث می‏کرد و ثابت می‏کرد که من منطقم و استدلالم از همه شما… یعنی یکوقت زمان، زمان بحث است چرا؟ برای اینکه مأمون‏الرشید توی تمام بنی‏امیه و بنی‏عباس باسوادترین آدمها به هارون الرشید… مأمون الرشید بود. خیلی آدم علم دوستی بود حالا یا واقعی یا منافقانه، همه‏اش جلسات دانشمندان راه می‏انداخت و توی جلسه دانشمندان امام رضا (علیه السلام) باید از آن پوست پرتغال آن مربا را درست کند، مربای گفتگو که معلوم بشود استدلال… یک وقت مثل امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) است که رژیم بنی‏امیه سقوط کرده، رژیم بنی‏عباس هنوز پا نگرفته، یک مدتی فراغت دارند حوزه علمیه راه انداختند، هر زمانی یک شرائطی دارد خوشا بحال کسی که زندگی‏اش را از مرجع تقلید بپرسد که الان وظیفه ما چیست؟ شرائط هم ما نمی‏توانیم تشخیص بدهیم باید کسی تشخیص بدهد که هوی و هوس نداشته باشد یک 50، 60 سالی هم توی علم و تقوا خیس خورده باشد عادل باشد، مرجع تقلید باشد هوس هم نداشته باشد آن وقت بگوئیم آقا الان در این زمان وظیفه ما چیست؟ اگر در اختیار خودمان باشیم قاطی پاتی می‏کنیم یک جایی که باید عصبانی باشیم، یک جایی که باید موضع بگیریم، یک جایی که باید شل بگیریم، یک جایی که باید سفت بگیریم، قاطی می‏کنیم به همین خاطر گفته‏اند، حوادث واقعه را باید تقلید کرد که آقا در این شرائط وظیفه شرعی ما چیه؟
خدایا! تو را به آبروی زینبی (علیها السلام) که نشکست، هیچ حادثه‏ای او را نشکست، ایمانی به ما بده که هیچ حادثه تلخ و شیرینی ما را نشکند (الهی آمین).
افرادی که گرفتار منزوی شدند ای… انشاء الله بحث امشبم برای اینهایی که قهر کردند رفتند خانه پدرشان، رفتند خانه برادرشان سرچیزهایی جزئی شکسته شدند، زشت است یک زن مثل زینب (علیها السلام) این همه حادثه نمی‏شکند، یک زن سر… یک مرد، سر یک چیز جزئی زندگی‏اش را به هم می‏پاشاند. سر یک کلمه، سر یک چیز جزئی زندگی‏اش متلاشی می‏شود. خدایا از آن روحیه‏های زینب کبری (علیها السلام) که هیچ حادثه‏ای او را نشکست، آن روحیه‏ها را به مرد و زن ما مرحمت بفرما.
«والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1403
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست