responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1346
1- رسيدگي به محرومان در اعياد اسلامي
2- رعايت اصول بهداشتي در روابط زناشويي
3- محدوده‌ي ولايت والدين بر فرزندان
4- احسان به والدين، بدون قيد و شرط
5- لزوم نظارت والدين بر امور فرزندان
6- ديدگاه اسلام درباره‌ي طلاق و جدايي
7- سفارش اسلام به بازگشت و رجوع همسران مطلّقه

موضوع: حقوق متقابل همسران در خانواده

تاريخ پخش:  08/06/90

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

خوب بيننده‌ها در آستانه‌ي عيد فظر بحث را پاي تلويزيون تماشا مي‌كنند. يك نگاهي كنيم مختصر به عيد فطر، بعد هم اين بحث، حقوق خانواده را كه حقوق زن و شوهر و بچه و عروس و و داماد و همان حقوق خانواده است ولي چون اين بحث پخشش در آستانه عيد فطر است مي‌خواستم چند جمله‌اي بگويم.

اول آنچه خدا شب قدر و ماه رمضان مي‌بخشد شب عيد فطر يكجا مي‌بخشد. اين يك مورد. شب شريفي است.

دوم اينكه اعياد اسلامي با شهادت گره خورده است. نيمه شعبان تولد امام زمان است، مي‌گويد سلام به كربلا بده. السلام عليك يا اباعبدالله! خلاص… هركس هرجاي دور هم هست، السلام عليك يا امام حسن بس است. يك سلام خالي يك زيارت است. عيد فطر، عيد نوروز، عيد قربان، يعني اعياد ما درونش زيارت امام حسين هم جاسازي شده است.

1- رسيدگي به محرومان در اعياد اسلامي

سوم اينكه مي‌گويد: در عيدها ياد فقرا هم باشيد. يك عيد نان مردم را تهيه مي‌كند مثل عيد فطر، مي‌گويد: هركسي سه كيلو گندم يا جو يا خرما، عيد فطر مي‌گويد: نان مردم را تأمين كنيد. عيد قربان مي‌گويد: گوشت مردم را. يك عيد به فكر نان مردم است، يك عيد به فكر گوشت مردم است. يعني نان و گوشت فقرا يادتان نرود. اين قشنگ است.

عيدهاي ما غسل دارد. يعني چه؟ يعني خودت يادت نرود. نظافت، نماز عيد هم دارد. پس ببينيد نظافت، غسل، عبادت، نماز عيد، رسيدگي به گرسنه‌ها، نانشان، گوشتشان، مغفرت، به هر حال زيبايي‌هاي اسلام زياد است. حالا اگر خدا توفيق بدهد من چيزي آماده كردم كه زيبايي‌هاي اسلام.

همه چيز اسلام با همه اديان و مكاتب فرق مي‌كند. تكرار مي‌كنم همه چيز اسلام با همه چيز اديان و مكاتب فرق مي‌كند. مثلاً مقايسه كنيد بين عيد ما و عيدهاي ديگر… عيدهاي ديگر عياشي، در دنيا مي‌گويم. در كشورهاي اروپايي، عيدشان عيد ميلادي‌شان مصرف شراب بالا مي‌رود. فساد زياد مي‌شود. توليد كم مي‌شود. حتي جمعه كه عيد ما است، جمعه هم عيد گفته شده است. مي‌گويد: جمعه هم يك ساعت بازار را ببنديد. اين جهاد اقتصادي كه مقام معظم رهبري فرموده، قرآن اينطور مي‌گويد، مي‌گويد: («إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ») (جمعه/9) يعني براي نماز جمعه، صداي اذان كه آمد («وَ ذَرُوا الْبَيْع‏») مغازه‌ها را ببنديد، نماز جمعه برويد بعد از نماز جمعه باز دنبال تلاش برويد. («فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَوةُ») (جمعه/10) نماز كه تمام شد، («فَانتَشِرُواْ فىِ الْأَرْض وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ الله‏‏») (جمعه/10) دنبال پول درآوردن برويد.

جمعه يك ساعت تعطيل، ما در اسلام اينقدر تعطيلي نداريم. ما در اسلام از كار افتادگي داريم. بازنشستگي نداريم. عيد ما، نماز ما، همه چيز ما با همه چيز خيلي‌ها فرق مي‌كند. و بايد افتخار بكنيم يعني ما بايد افتخار كنيم كه مسلمان هستيم. اميدوارم كه عيد شما مبارك باشد و نمازهايتان قبول باشد.

اين زكات هم كه مي‌گويند: زكات فطره اين زكات حداقلي است. وگرنه هركس خرما دارد، كشمش دارد، گاو دارد، گوسفند دارد، گندم دارد، جو دارد، زكات‌هاي واجب داريم. زكات‌هاي مستحب ديگر هم داريم. نه يكي و دو تا و سه تا، روايات زيادي داريم كه اگر مردم زكات گندم و جو و شتر و گوسفندشان را ندهند، اگر مردم زكات مالشان را ندهند… عربي مي‌خوانم شما هم مي‌فهميد. چون بعضي عربي‌ها به قدري آسان است كه فارس هم مي‌فهمد. «وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَكَاةَ أَمْوَالِهِم‏» اگر زكات اموالشان را ادا كنند، بپردازند، «مَا بَقِيَ مُسْلِمٌ فَقِيرا» (فقيه/ج2/ص7) در زمين فقيري باقي نمي‌ماند. خيلي هست! «وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَكَاةَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِيَ مُسْلِمٌ فَقِيرا»

ماه رمضان امسال فيلم‌ها در سمنان پر ‌شد و در همه ايران پخش مي‌شود. فيلم ماه رمضان امسال در سمنان ضبط مي‌شود. چند جلسه راجع به حقوق صحبت كرديم. من نگاه كردم بيست سي تا آيه ديگر مانده، حقوق خانواده همينطور اشاره مي‌كنيم كه اين بحث را تمامش كنيم. ولو بحث خنده ندارد و هيجان ندارد ولي چون مورد نياز زن و شوهرها هست با دقت گوش مي‌دهند. من بحث‌هايي كه مي‌كنم هرجايش به نفع خانم‌هاست، خانم به شوهرش مي‌گويد: ببين، ببين قرائتي چه مي‌گويد؟ هرجا هم به نفع آقايان است مرد به خانمش مي‌گويد: ببين قرائتي چه مي‌گويد؟ منتهي به شرطي كه هرجا به ضرر شماست قبول كنيد، هرجا هم به نفع شماست قبول كنيد. سوا نكنيد.

2- رعايت اصول بهداشتي در روابط زناشويي

حقوق خانواده، در مسأله‌ي حقوق خانواده روابط بايد با بهداشت همراه باشد. حالا ديگر اين را بيش از اين نمي‌توانم باز كنم. در ايامي، هم‌خوابي و آميزش جنسي ممنوع، («وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْن») (بقره/222)‏ بهداشت در اسلام اصل است. اگر مي‌خواهي وضو بگيري، آب آلوده است، به چشمت بزني در چشمت برود، حق نداري وضو بگيري. تيمم كن! اگر روزه بگيري در شير دادن تو اثر دارد، در بچه‌ي تو اثر دارد روزه‌ات را بخور، به شير، به تغذيه‌ي كودك ضربه نزن. اينها حقوق خانواده است. بچه را دست پيغمبر دادند. كه مثلاً حالا اسم رويش بگذارند يا اذان در گوشش بگويند. به هر مناسبتي، بچه بغل پيغمبر بود، ادرار كرد. يك مرتبه مادر جيغ كشيد. تا جيغ كشيد پيغمبر گفت: چرا سر اين بچه جيغ كشيدي؟ گفت: دامن پيغمبر، گفت: خوب دامن پيغمبر نجس شد. خوب آب مي‌كشم. مگر تو حق داري سر بچه جيغ بزني؟ مگر ما حق داريم سر بچه جيغ بزنيم؟ سر بچه نبايد داد بزنيم. خوب اينها را بنويسم كه اگر كسي مي‌خواهد يادداشت كند…

پايان رمضان، البته حالا نمي‌دانم چه موقع پخش مي‌شود، چه كار داريم بنويسيم پايان، مي‌نويسيم رمضان 90… حالا بيست و هشتم شد، بيست و نهم شد، يكبار ماه ديده نشد. يكبار ديده شد. چرا شعر بگوييم كه در قافيه‌اش بمانيم؟ رمضان 90. رمضانش را هم پاك كنم؟ خيلي خوب… مي‌گفت: كنار دريا… اين مثل را چند وقت پيش در تلويزيون زدم. حالا تكرار كنم. مي‌گفت: كنار دريا نوشته بود، ماهي تازه به فروش مي‌رسد! يك كسي رسيد گفت: آقا، خوب كنار دريا ماهي مي‌فروخت. تابلويش هم اين بود. ماهي تازه… گفت: كلمه ماهي مي‌خواهي چه كني؟ خوب پيداست كه ماهي است. شما كه چغندر نمي‌فروشي. ماهي‌اش را پاك كن. گفت: باشد ماهي‌اش را پاك مي‌كنم. شد: تازه به فروش مي‌رسد! گفت: كنار دريا كه كسي ماهي كهنه نمي‌فروشد. تازه‌اش را هم نمي‌خواهد. گفت: راست مي‌گويي. نوشت: به فروش مي‌رسد. گفت: ماهي را كه كسي اجاره نمي‌كند، رهن نمي‌كند. خوب ماهي را مي‌خرند. گفت: خوب اين را هم پاك كردم. بيا….

مراعات بهداشت، اين يك مسأله است. حالا اين را در تفسيرهايم نوشتم، در كتاب‌هايم هم نوشتم. كه در يك شرايطي، نبايد زن و شوهر با هم باشند، اگر با هم بودند بچه‌شان چه عوارضي پيدا مي‌كند. چه آثاري و چه بيماري‌هايي اينها ديگر در تلويزيون نيست ولي بدانيد در قرآن يك كلمه گفته كه زن بايد در حال پاكي باشد. («حَتَّى يَطْهُرْنَ») يعني در حال طهارت.

مسأله‌ي ديگر اينكه وقتي پدر از كار افتاد، باقي اعضاء خانواده مسئول هستند. در خانواده‌ي شعيب، حضرت شعيب پير بود و از كار افتاده بود، دخترها چوپاني مي‌كردند. منتهي جفتي چوپاني مي‌كردند. دختر تنهايي در بيابان نمي‌رفت. جفتي بود.

3- محدوده‌ي ولايت والدين بر فرزندان

ولايت والدين محدود است. پدر و مادر حق دارد به بچه، اما هر حقي ندارد. مثلاً حق دارد سر بچه‌اش داد بزند؟ حق دارد بچه‌اش را خراب كند؟ حق دارد به بچه‌اش كتك بزند؟ حق دارد بچه‌اش را بكشد؟ حق دارد بچه‌اش را سقط كند؟ بگذار اين را هم بگويم. بيست بيست بالا مي‌رود. 20- 40- 60- 80- 100 اگر مادري با قرص و آمپول نطفه را كشيد پايين و سقط كرد، بيست مثقال طلا جريمه‌اش است. اگر اين نطفه به يك گوشت نرمي تبديل شده بود، پايين كشيد، چهل مثقال طلا بايد جريمه بدهد. اگر يك خرده بالاتر بود، مضغه و علقه شصت تا، اگر انسان كامل شده بود و سقط كرد، صد تا و اگر روح در او دميده شده بود، هزار مثقال طلا جريمه‌اش است. اينطور نيست كه بچه‌ي خودم است مي‌خواهم او را بكشم. بچه‌ي خودم است مي‌خواهم سقط كنم. پدر و مادر ولايت دارد، اما حساب و كتاب دارد.

عمامه‌ي خودم است، مي‌خواهم سر من باشد. قبول است. اما با اينكه عمامه براي خودت است، تو حق داري هرطور عمامه را ببندي. من مي‌خواهم عمامه‌ام را روي دماغم بگذارم. هم از تلويزيون بيرونم مي‌كنند، هم دادگاه ويژه روحانيت مرا مي‌گيرد. اينطور نيست كه ماشين خودم است هرطور مي‌خواهم. خوب اين بد است بگويند جمهوري اسلامي در آدم‌كشي جاده‌ها اولين كشور كره‌ي زمين شد. بارك الله! مي‌گويند: تصادف‌ها در ايران ركورد شكست. به هر حال… ماشين خودم است. ماشين خودت باشد، نمي‌تواني اينطور گاز بدهي.

براي نظام ما زشت است بگويند: بيشترين تلفات، به اندازه‌ي چند تا جنگ بين‌المللي ما در جاده‌ها، چه خبر است، بدون تصديق سوار مي‌‌شود. خواب آلود سوار مي‌شود. چه و چه و چه… خلاصه انسان ولايت بر خودش هم اينطور كه ما مي‌گوييم ندارد. شما مثلاً حق داري خانه‌ي خودت شير آب را باز كني؟ نه! آقا پول آب را مي‌دهم. پولش را هم بدهي حق نداري. اگر كسي آب زياد مصرف كند، پولش را هم بدهد باز هم ضامن است. چون هر مقداري كه شما آب را زياد مصرف مي‌كني، به يك منطقه‌اي آب نمي‌رسد. اميرالمؤمنين فرمود: هرجا پرخوري كردي، كنارش يك شكم گرسنه است. ولايت پدر محدود است.

مسأله‌ي ديگر حق خدا مقدم است. يعني اگر پدر و مادر يك چيزي گفتند ضد خدا بود، نبايد گفت: مادرم گفت. مادرم گريه كرد. تقاضا كرد. بچه‌ام التماس كرد. ممكن است بچه‌ي شما از شما تقاضاي حرامي بكند. مي‌گويد: مثلاً ماهواره بخر. شما بگو. من اين را بخرم ديگر بچه‌ام بچه‌ي من نيست. معلوم نيست فكر بچه‌ي مرا چه كسي برد. كدام كشور با چه فيلمي؟ گريه و التماس حتي قهر و اينها هم نبايد مانع شود. 

شناسنامه بايد به اسم پدر باشد، كسي تغيير شناسنامه بدهد، جرم است. مثلاً من پدرم قرائتي است بايد فاميلي من قرائتي باشد. اگر كسي شناسنامه‌اش را عوض كند، قرآن مي‌گويد: («ادْعُوهُمْ لِآبائِهِم‏») (احزاب/5) («ادْعُوهُمْ») يعني مردم را بخوانيد، به اسم پدرشان. حسن بن علي، حجة بن الحسن، علي بن ابي طالب.

كسي آمد گفت: مادرم من سيد است. مي‌توانم خمس بگيرم؟ حضرت فرمود: نه! گفت: مگر مادر من سيد است، سيد نيستم. فرمود: بله مادرت سيد است، سيد هستي. اما خمس نمي‌تواني بگيري. چون قران گفته: سيد رسمي آن كسي است كه پدرش سيد باشد. آن كسي هم كه مادرش سيد است، سيد است اما نمي‌تواند خمس بگيرد. («ادْعُوهُمْ لِآبائِهِم‏») شناسنامه بايد به اسم پدر باشد. تغيير شناسنامه جرم است. شما هيچ مي‌دانستيد تغيير شناسنامه جرم است كه در قوه‌ي قضاييه مطرح است، از چيزهايي بود كه خود ما هم، با اينكه تفسيرش را من نوشتم. اما توجه نداشتم كه اين يكي از اصول حقوقي است.

در خانواده بايد همه به پدر و مادر احسان كنند. احسان به پدر و مادر هفت شرط ندارد.

4- احسان به والدين، بدون قيد و شرط

1- شرط سني ندارد. پير باشند يا جوان. نژادشان هرچه باشد. حالا يك خرده شما كمك من كنيد. («بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا») (بقره/83) را شما بگوييد. در احسان سن شرط نيست، («بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا»). نژاد مطرح نيست،(«بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا»). علمي بودن، پدر ما ليسانس است، فوق ليسانس است، عوام است، چوپان است، آيت‌الله است، اصلاً علم در احسان به پدر و مادر علم شرط نيست،(«بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا»). از نظر موقعيت پدر ما يك آدم گمنامي است، يا يكي از چهره‌هاي مشهور كشور است. شرط نيست، («بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا»). از نظر سياسي پدر ما رأي آورد، يا رأي نياورد، جايگاه سياسي دارد يا ندارد،(«بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا»). از نظر اقتصادي، روستايي است، يا شهري. محله‌ي فقرا است يا محله‌ي اغنيا، شرط نيست، («بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا»). از نظر ايماني مؤمن است يا كافر. باز هم(«بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا»). دين ما اين است. مي‌گويد: احسان به پدر و مادر، شرط سن، شرط ايمان، شرط نژادي، سني، علمي، سياسي، اجتماعي ندارد. همه شرطها محو است. همين كه پدر و مادر تو است…

يكبار يك كسي آمد به من گفت من يك پدر و مادر دارم به گردن من حق ندارند. باز هم («بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا»)؟ گفتم: مگر مي‌شود پدر و مادرت حق نداشته باشند؟ گفت: بله، پدر و مادر من حق به گردن من ندارند. هرچه فكر كردم، گفتم: توضيح بده. من كه نمي‌فهمم. گفت: من در شكم مادرم بودم، بابا و ننه با هم دعوايشان شده. اينها طلاق گرفتند. مادر من را زاييده در جاي ديگر گذاشته و رفته شوهر كرده است. پدر من هم رفته يك زن ديگر گرفته است. ديگران به من شير دادند، لباس دادند، مدرسه فرستادند، بنابراين پدر و مادر من نه خرجي مرا دادند، نه شير به من دادند، نه لباس مرا عوض كردند، و نه و نه و نه… اين پدر و مادر حق دارند؟

مي‌داني چه گفتم؟ گفتم: قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: («حَمَلَتْهُ أُمُّهُ») (لقمان/14) مادرت تو را حمل كرد. يعني بالاخره در شكم مادرت كه بودي. شما يك كسي يك ساك از تو مي‌گيرد، آن طرف خيابان به تو مي‌دهد، مي‌گويي: دست شما درد نكند. قربان شما! متشكرم، خدا «إِنْ شاءَ اللَّه‏» جزايت بدهد. يك ساك مرا از اين طرف خيابان اين طرف آورد. مادر تو نه ماه تو را اين طرف و آن طرف برده است. يك ساك تو را جا به جا كنند، يك بشقابي را بيايند در خانه‌ي شما بشويند، صد بار مي‌گويي دست شما را بوسيدم. دست شما درد نكند. شرمنده كرديد. بابا («حَمَلَتْهُ أُمُّهُُ وَهْناً عَلى‏ وَهْن‏») اينهايي كه مي‌خوانم آيه‌ي قرآن است. مادرت تو را سر دل كشيده است.

5- لزوم نظارت والدين بر امور فرزندان

هركس متكفّل بچه هست بايد نظارت هم بكند. بچه‌ها را رها نكنيد. زكريا متكفّل مريم شد. («وَ كَفَّلَها زَكَرِيَّا») (آل‌عمران/37) يعني حضرت زكرياي پيغمبر مسئول تربيت مريم شد. منتهي گاهي مي‌پرسيد مريم اين از كجا آمده؟ («أَنَّى لَكِ هذا») (آل‌عمران/37) مي‌ديد مريم دارد عبادت مي‌كند، سر سفره‌هايش ميوه‌هايي است كه اين فصل نيست. اين ميوه‌ها كجا بوده؟ پرسيد («أَنَّى لَكِ هذا») اين ميوه‌ها از كجاست؟ گفت: اين ميوه‌ها براي اين دنيا نيست. غيبي است و خدا مي‌فرستد.

«أَنَّى لَكِ هذا» يعني كسي كه متكفّل است بايد نظارت هم بكند. ما الآن پدر و مادرها متكفّل بچه هستند، اما گاهي بعضي از پدر و مادرها نظارت نمي‌كنند. بچه‌‌اش كجا مي‌رود؟ كجا مي‌آيد؟ با چه كسي مي‌رود؟ با چه كسي رفيق است؟ درسش چطور است؟ اصلاً بعضي‌ها نمي‌دانند چند تا بچه دارند؟ مي‌گوييم: چند تا بچه داري؟ مي‌گويد:… نه تا! آدم‌هاي اينطوري هستند. نمي‌دانم شما ديديد يا نه؟ انگار گردو مي‌شمارد. كسي كه متكفّل است بايد نظارت كند. آيه‌اش كجاست؟ مي‌گويد:(«كَفَّلَها أَنَّى لَكِ هذا» )حضرت زكريا متكفّل زندگي مريم بود از مريم پرسيد: اين غذا از كجاست؟ آقا امروز كجا رفتي؟ با چه كسي بودي؟ خيلي هم تجسس نكنيد كه بچه مجبور شود دروغ بگويد. ولي بي‌خبر هم نباشيد. گاهي وقت‌ها بچه‌ها سر پدرها كلاه مي‌گذارند.

پسر يكي از علما ازدواج نكرده بود. پدرش صدايش مي‌كرد سحرها كه حرم حضرت امير در نجف بروند. پسر داماد شد ديگر حال نداشت از كنار عروس بلند شود. پدر آمد در زد كه برويم حرم. پسر به خانمش گفت: من مي‌گويم: «العفو، العفو، العفو» تو بگو اينجا نماز شب مي‌خواند. اين دو سه تا العفو گفت و عروس به حاج آقا گفت: حضرت آقا ايشان اينجا نماز شب مي‌خواند. شما تنها حرم برويد. خوب يك چند روزي سر پدر را شيره ماليدند، بعد عروس و داماد با هم دعوايشان شد. عروس رفت گفت: آقا اين پسر هرشب مي‌خوابد. دروغكي العفو مي‌گويد. بالاخره يك روز پدر گفت: بايد با خودم بيايي. العفو نداريم! بلند شو برويم. در راه گفت: ببين اين فقير براي دو فلس پول سحر مي‌آيد مي‌نشيند. آيا زيارت اميرالمؤمنين و نعمت‌هاي بهشتي و گفتگو با اميرالمؤمنين به اندازه‌ي دو فلس پول نمي‌ارزد؟ اين فقير براي زندگي‌اش مي‌آيد سحرخيزي مي‌كند. خميرگير براي دو فلس پول سحر مي‌رود خميرگيري مي‌كند، يعني الطاف خدا به اندازه مزد خميرگير نيست كه شما سحرخيزي كنيد. گاهي وقت‌ها پسرها العفو مي‌گويند. يا مثلاً يك سي‌دي بدي است، پسر برمي‌دارد عكس يك مداح روي آن مي‌چسباند، پدرش هم مي‌گويد: اين پسر من خيلي مذهبي است. دائماً سي‌دي مداح‌ها را گوش مي‌كند. (خنده حضار) اين بچه‌هاي تُخس، بعضي‌هايشان، پدرهاي ساده. قرآن مي‌گويد: در خانواده حواستان جمع باشد. هم مردها سر زن‌ها كلاه مي‌گذارند. هم زن‌ها سر مردها كلاه مي‌گذارند. مرد آمد گفت: چرا سوپ پختي؟ گفت: والله من… رفته بود برنج بپزد خراب شده بود، آبش كرده بود گفته بود: مثلاً من ديدم سرفه مي‌كني برايت سوپ درست كردم. زني به زن ديگر سفارش مي كرد. مي‌گفت: لباس‌هاي شوهرت را كه شستي، روي بند بگذار، برندار. وقتي شوهرت آمد بگو: لباس‌ها را از روي بند جمع كن. كه شوهر وقتي مي‌رود لباس‌ها را جمع كند، بفهمد كه چقدر لباس شستي. اينها چيزهايي است كه…

هركس متكفّل هست بايد نظارت هم بكند، اما تجسس نكند. اعتماد بايد به هم باشد. ببين آقا نه زود باوري خوب است، نه دير باوري. آدم‌هاي زودباور سرشان كلاه مي‌رود. آدم‌هاي ديرباور هم آدم‌هاي عقده‌اي هستند. هرچه مي‌گويي، سوء ظن دارد. مي‌گويد: نه! نه زودباوري كمال است نه ديرباوري. انسان بايد معتدل باشد. تكفّل با نظارت باشد.

6- ديدگاه اسلام درباره‌ي طلاق و جدايي

سر مسأله‌ي طلاق آمديم. اول ببينم شما چه مي‌گوييد؟ هرچه شما مي‌گوييد. بگوييم: اصلاً طلاق نباشد، اين درست است؟ حالا اگر زن و شوهر ازدواج كردند، به هم نمي‌خورند. خوب به هم نمي‌‌خورند، يعني تا آخر عمر بسوزند؟ طلاق نباشد، نه! اين نه را بنويسم. مسأله‌ي طلاق، درباره‌ي طلاق چند تا نه است. اصلاً نباشد. چه بنويسم؟ نه. آزاد آزاد، نه!  اين هم نه، چون اگر آزاد باشد مردهاي عياش سوء استفاده مي‌كنند. هر لحظه هركس زنش را طلاق مي‌دهد. بگوييم: دست زن باشد. مردها نگوييد. بگذاريد اينجا خود زنها بگويند. طلاق دست زن باشد آمار طلاق بيشتر است، يا به دست مرد باشد؟ به دست زن باشد بيشتر است. چون… زنها حضرت عباسي… عاطفي هستند. شوخي نداريم. اينجا تعارف نمي‌كنيم. زن وجود عاطفي است. به همين خاطر بچه كه گريه مي‌كند زن از خواب بالا مي‌پرد. چون روي بچه حساس است. اگر مسأله‌ي تلخي پيش بيايد زن زودتر گريه مي‌كند. مسأله‌ي طلاق را نبايد دست زن داد. چون زن وجود عاطفي است، طلاق دست اين باشد مي‌گويد: من نمي‌توانم با تو زندگي كنم يالله طلاق! اگر دست زن باشد، آمار طلاق بالا مي‌رود.

البته يك راه هم براي زنها گذاشته است. گفته: زنها وقتي عقد مي‌خوانند، الآن اينطور هست. در دفترچه عقد مي‌تواند شرط كند من زن تو مي‌شوم به شرطي كه در مواردي اختيار طلاق با من باشد. از اول دختر بگويد اگر هروئيني شدي، اختيار طلاق با من است. اگر شش ماه پيدايت نشد، من كه نمي‌توانم تا آخر عمر صبر كنم، اصلاً رفتي و برنگشتي. اختيار طلاق با من است. اگر دست به شغلي زدي كه اين شغل در شأن من نبود. اختيار طلاق با من است. اگر فلان بيماري را گرفتي، اختيار طلاق با من است. ما مي‌توانيم مواردي را كه به زن ظلم مي‌شود، در وقتي كه صيغه عقد مي‌‌خوانيم، مثل الآن كه در دفترهاي عقد است. در مواردي كه به زن ظلم مي‌شود جلوي ظلم به زن را بگيريم. اختيار طلاق با مرد باشد، مواردي را هم كه زن مظلوم است، جلوي مظلوميتش گرفته شود.

يك چيزي در جلسات قبل گفتم كه اگر كسي طلاق گرفت، بالاخره برود شوهر جديد پيدا كند، يا با شوهر اولي ازدواج كند؟ قرآن مي‌گويد: شوهر اول 5 امتياز دارد. 1- تجربه ديگر لازم ندارد. يك راهي است كه رفتم، راه طي شده. شوهر اول تجربه نمي‌خواهد. 2- هزينه‌ي جديد هم نمي‌خواهد. خرج جديد، خوب عروسي جديد خرج جديد دارد. 3- كدورت‌ها و كينه‌هاي ايام طلاق هم از زن و شوهر و بستگان گرفته مي‌شود. چون بالاخره وقتي از هم جدا شدند، بين خود زن و شوهر و بستگان يك كدورت‌هايي است وقتي به هم وصل شدند آن كدورت‌ها هم… اما اگر زن برود يك شوهر جديد بگيرد آن كدورت‌ها باقي مي‌ماند.

4- به بچه‌ها هم لطمه نمي‌خورد. زن و شوهري كه از هم جدا شدند، وقتي برگشتند بچه‌ها هم زندگي‌شان گرم مي‌شود. 5- جايگاه اجتماعي زن و شوهر هم حفظ مي‌شود. يعني نمي‌گويند اين مرد شش تا زن گرفت و اين زن شش تا شوهر كرده است. يعني وقتي برمي‌گردند جايگاه اجتماعي‌شان هم برمي‌گردد. اين 5 فايده را قران چطور گفته؟ قرآن اين 5 فايده را با اين كلمه گفته است. گفته: («بُعُولَتُهُنَّ») يعني شوهر قبلي («أَحَقُّ بِرَدِّهِن‏») (بقره/228) شوهر اولي اگر زن مطلقه هست…

7- سفارش اسلام به بازگشت و رجوع همسران مطلّقه

1- يك مسأله هم مسأله‌ي عدّه است. كه مي‌گويد: تا زن طلاق گرفت يا شوهرش مرد، فوري ازدواج نكند. يك مدتي را گفته صبر كند. در اين مدت هم پنج، شش تا حكمت است كه حالا ديگر اين به درد همه مردم نمي‌خورد. ولي حكمت دارد. اول اگر فرزندي در شكم زن است، يعني رحم، معلوم ‌شود پدر بچه چه كسي است. چند ماه صبر كند. معلوم شود اين بچه براي چه كسي است؟ يعني نسب‌ها قاطي نشود. اين يك مورد.

2- وقتي مي‌گويد: طلاق دادي شوهر نكن، مي‌گويد: سه چهار ماه صبر كن. شايد فكر كني هيجانت تمام شود، به زندگي اول برگردي.

3- مي‌گويد: خانم را هم حق نداري از خانه‌ات بيرون كني. اين زني هم كه طلاقش دادي چند ماه بايد در خانه‌ات باشد كه هي نگاهت به او بخورد.

4- به خانم گفته خودت را آرايش كن. نشان شوهر بده. يعني هي قلقلكش بده كه اين شوهر برگردد.

5- مي‌گويد: خواستي برگردي لازم نيست صيغه‌ي عربي و محضر بروي. همين كه يك خرده آب در حوض به او بپاچيد طلاق باطل است. اگر مي‌خواهيد جدا شويد بايد نزد دو تا آدم عادل برويد. صيغه‌ي طلاق بخوانيد. اما اگر خواستيد رجوع كنيد، لازم نيست عادل باشد. فاسق هم لازم نيست. اصلاً رجوع شاهد نياز ندارد. مثلاً عوض شكر نمك در چايش ريخت. يك شوخي مختصر كني طلاق باطل است. يعني براي جدا شدن گفته برو دو تا عادل پيدا كن. عادل هم قهراً چون عادل است نصيحت مي‌كند كه بلكه طلاق نگيرند. اما براي رجوع كردن، كه طلاق را بشكنيم ديگر نه گفتند، عربي، نه گفتند: چه زماني، چه مكاني، نزد چه كسي، يعني راه وصل را آسان گرفتند، راه قطع را سخت گرفتند.

زن مطلقه را هم نبايد از خانه بيرون كرد. قرآن مي‌فرمايد: («لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِن‏») (طلاق/1) خانه‌ي خودش است. نبايد بيرون كرد. بله! («إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَة») (طلاق/1) گاهي وقت‌ها زن طلاق داده شده، مي‌خواهند به مردهايشان سيلي بزنند چنين مي‌كنند. مي‌گويند: حالا كه تو مرا طلاق دادي. زنگ مي‌زنم رفيق مرد ديگر بيايد، روبروي چشم شوهر اول مي‌گويد: تو طلاقم دادي، ببين اين از تو بهتر است. مي‌گويد: اگر زن بي‌حيا شد، تو حق نداري زن طلاق داده را از خانه بيرون كني. چند ماهي بايد در خانه‌ات باشد بلكه اين هيجان تمام شود، به هم گره بخوريد. اما اگر زن به خاطر اينكه حال مرد  را بگيرد با يك مردي رابطه پيدا كرد. مي‌گويد: اگر رابطه پيدا كردند، اين خانم را از خانه بيرون كن. بنا نيست خانه‌ي من محل رفت و آمد مردها باشد. چون گاهي وقت‌ها مي‌گويد: حالا كه تو من را طلاق كردي، يك شوهر بهتر از تو مي‌آيد. پولدارتر و چنين و چنان! اگر ديديد اين زن رابطه‌ي نامشروع دارد پيدا مي‌كند اينجا بايد از خانه او را بيرون كنيد. («لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِن‏») خانم طلاق داده را از خانه‌اش بيرون نكنيد،  («وَ لا يَخْرُجْنَ» )خود خانم هم بيرون نرود، («إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ»)

خوب حرف‌هايم ماند. خدايا شيريني اسلام را به ما بچشان. به ما توفيق بده شيريني اسلام را به نسلمان بچشانيم. غفلت گذشته را جبران كنيم. ما را از آنهايي قرار بده كه در قرآن از آنها ستايش كرده‌اي. كارهاي ما را به فضل خودت قبول كن. ما را كمتر از آني به خودمان واگذار نكن. عاقبت همه‌ي ما را ختم به خير بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1346
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست