responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1241
1- برهان و استدلال، مقدم بر مقابله و مباهله
2- ماجراي مباهله پيامبر با مسيحيان
3- انتصاب امام از سوي خداوند
4- انفاق حضرت زهرا(سلام الله عليها)، سبب نزول آياتي از قرآن
5- محبت اهل بيت، مزد رسالت پيامبر
6- راه اهل بيت، راه رسيدن به خدا
7- راه اهل بيت، به دور از افراط و تفريط

موضوع: حضرت زهرا(سلام‌الله عليها) در قرآن

تاريخ پخش: 26/02/87

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمد لله رب العالمين، اللهم صل علي محمد و آل محمد»

چون بحث زماني پخش مي‌شود كه در آستانه شهادت مظلومه‌ي تاريخ حضرت فاطمه زهرا هستيم، چه زيباست از اينجا يك سلام به مدينه بكنيم، «السلام علي فاطمة و ابيها و بعلها و بنيها، السلام عليكِ يا قرة عين الرسول و رحمة الله و بركاته»

راجع به فاطمه زهرا آياتي كه در قرآن مطرح است، چند آيه‌اي كه هم شيعه و هم سني قبول دارد، خدمتتان مي‌گويم.

فاطمه‌ي زهرا در قرآن. البته اسم فاطمه نيامده است. ولي در مورد آياتي شيعه و سني همه‌ گفته‌اند كه مراد فاطمه است. يكي از اين آيات، آيه‌ي مباهله است. در قرآن در سوره‌ي آل‌عمران مي‌فرمايد …

1- برهان و استدلال، مقدم بر مقابله و مباهله

اول به شما بگويم كه دين ما دين استدلال است. («جاءَهُمْ بِالْبَيِّنات‏») (صف/6) بينة و بينات در قرآن آمده است. بينة يعني چيزي كه قصه را روشن كند. ديگر جاي شكي براي كسي باقي نگذارد. و لذا مصداق بينة معجزه است. دين ما ديني است كه با بيان و معجزه و برهان و استدلال … دين ما با برهان و استدلال با مردم صحبت مي‌كند. اگر طرف جنگجو بود، در مقابل جنگ مقابله به مثل مي‌كند. در مقابل جنگ مقابله به مثل مي‌كند. و اين مقابله به مثل هم كار خود خداست. اينقدر آيه داريم در قرآن كه مي‌گويد: كار خدا مقابله به مثل است. من دوست دارم كه اين آيه كوچك‌ها را حفظ كنيد. سفارش من هم به كساني كه مي‌خواهند قرآن حفظ كنند اين است كه اگر بناست قرآن حفظ كنند، آيه‌هاي كوچك را حفظ كنند. آيه‌هاي دوكلمه‌اي!

1- («فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُم‏») (بقره/152) شما ياد من باشيد، خدا مي‌گويد من هم ياد شما هستم.

2- («وَ أَوْفُوا بِعَهْدي») شما به عهد من وفا كنيد، من هم («أُوفِ بِعَهْدِكُم‏») (بقره/40) به عهد شما وفا مي‌كنم.

3- («إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ») شما خدا را ياري كنيد («يَنْصُرْكُمْ») (محمد/7) خدا هم شما را ياري مي‌كند.

4- («زاغُوا») ‏اگر منحرف شويد خدا هم شما را منحرف مي‌كند. («أَزاغَ اللَّه») (صف/5)

يعني مقابله به مثل! اگر خواستند بجنگند، ما هم مي‌جنگيم. منتها پيغمبر اسلام به مسيحي‌ها گفت: معجزه را كه شما قبول نكرديد، بياييد نفرين كنيم. مسلمان‌ها يك نفرين مي‌كنند به جان مسيحي‌ها،  مسيحي‌ها هم يك نفرين مي‌كنند به جان مسلمان‌ها، هر نفريني عملي شد، معلوم مي‌شود آن نفرين كننده حق است كه نفرينش گيرا شده است. اسمش هم مباهله است.

2- ماجراي مباهله پيامبر با مسيحيان

آيه‌ي مباهله در سوره‌ي آل‌عمران، آيه 61! آيه اين است: («فَمَنْ حَاجَّكَ فِيه‏») يعني كسي كه احتجاج مي‌كند وچانه مي‌زند، («مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ») با اينكه علم به تو داديم. مي‌فهمد ولي باز هم چانه مي‌زند. به او بگو ديگر چانه نزن. («فَقُلْ تَعَالَوْا») بيا («نَدْعُ أَبْنَاءَنَا») بچه‌هايمان را مي‌خوانيم، («وَ أَبْنَاءَكم‏») شما هم بچه‌هايتان را بخوانيد، («وَ نِسَاءَنَا») خانممان را مي‌خوانيم، («وَ نِسَاءَكُم‏») و شما هم خانمتان را بخوانيد. («وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُم‏») ما جانمان را مي‌آوريم، شما هم جانتان را بياوريد. («ثُمَّ نَبْتهَِلْ») به همديگر نفرين مي‌كنيم. («فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلىَ الْكَذِبِينَ») مي‌گوييم خدا لعنت كند دروغگو را! بعد هر نفريني مستجاب شد، معلوم مي‌شود كه حق است. حالا اين آيه‌اي كه مربوط به حضرت زهرا است، اين است: («تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكم») بچه‌هايمان را مي‌آوريم، بچه‌هايتان را بياوريد. («وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُم‏» )زن‌هايمان را مي‌آوريم و زن‌هايتان را بياوريد. («وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُم‏») جانمان را مي‌آوريم …  شيعه و سني گفته‌اند كه مراد از بچه‌ها حسن و حسين بوده‌اند. مراد از زن فاطمه بود. و اينكه جانمان را مي‌‌آوريم، علي‌ بن ابيطالب بود. الله اكبر! يعني علي جان پيغمبر است. قديمي‌هاي ما يك چيز قشنگي مي‌گفتند. دهانشان مباركباد. مي‌‌گفتند: «بارها گفت محمد كه علي جان من است»  اين ريشه‌اش قرآني است. جان ما جانتان! «بارها گفت محمد كه علي جان من است»  اين ريشه‌ي قرآني دارد. و لذا اگر يك كسي هم گفت كه علي بن ابيطالب از باقي انبياء برتر است، ‌چانه نزنيد. اگر پيغمبر ما از پيغمبرهاي ديگر برتر است، علي هم جان اوست، پس علي هم از پيغمبرهاي ديگر برتر است. خيلي خوب! جانمان را مي‌آوريم.

3- انتصاب امام از سوي خداوند

از يك جوان يمني يك چيزي شنيدم، براي شما بگويم. گفت ما با افراد بحث مي‌كرديم، ببينيد استدلال و گفتگوي علمي حسابش جداست. ما با هيچ كس درگيري هم نداريم. ولي … مي‌گفت با يكي ما بحث مي‌كرديم و مي‌گفتيم آقا شما حضرت مهدي را مثل ما قبول داريد؟ گفت: بله! حضرت مهدي را ما قبول داريم. كه مي‌آيد و دنيا را پر از عدل و داد مي‌كند. گفت خوب جمع شويد و رأي بدهيد. جمع شويد و رأي بدهيد و حضرت مهدي را با انتخابات تعيين كنيد بيايد و دنيا را اصلاح كند. گفت: آخر ببينيد ما نمي‌توانيم حضرت مهدي را با رأي بياوريم و حضرت مهدي كنيم. او را بايد خدا تعيين كند. خدا بايد مهدي را برساند. كار ما نيست كه با انتخابات مهدي تعيين كنيم. گفت: ببين اگر امام را بايد خدا تعيين كند،            هم اولين امام را بايد خدا تعيين كند، هم آخرين امام را! اينكه شما بگوييد اولي‌اش را ما جمع مي‌شويم و رأي مي‌دهيم، آخرش را خود خدا بيايد درست كند، اين درست نيست. اگر امامت كار خداست، هم اولش كار خداست و هم آخرش! اينكه امام اول را شما گفتيد حالا به فلاني رأي مي‌دهيم، حالا خيلي خوب دست شما درد نكند. آخري را مي‌گوييد خود خدا بيايد و درستش كند. اين تضاد براي چيست؟ امام را بايد خدا تعيين كند. («إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً») (بقره/124) («أَنفُسَنَا») جان من است. اينجا شيعه و سني گفتند كه مراد از («نسائنا») حضرت زهراست. اين يك جا كه حضرت زهرا در قرآن است. سوره‌ي آل عمران آيه‌ي 61.

حالا يك چيزي هم مي‌خواهم بگويم. نمي‌دانم آدم دلش مي‌سوزد. واقعاً بعضي كفار، بعضي كافران، يك كاري مي‌كنند كه مسلمانان بايد شرمنده بشوند. زيادي گوش بدهيد. پيغمبر، زهرا و علي بن ابيطالب و امام حسن و امام حسين، اين چهار بزرگوار را همراه خودش آورد. مسيحي‌ها جمعيتي بودند و ديدند پيغمبر يك زن و يك مرد و دو بچه آورده است. نگاه كردند و زن و بچه‌ي پيغمبر را ديدند، نزد بزرگشان رفتند، گفتند: بنا بوده به هم نفرين كنيم. ما يك جمعيتي آمده‌ايم، پيغمبر با پنج نفر آمده است. بزرگشان گفت اگر … – زيادي گوش بدهيد، اين جمله را امسال عاشورا در كاشان از يك فرهنگي ياد گرفتم، يك دبير فرهنگي بود، بيست سال است كه جمعه‌ها دارد تفسير مي‌گويد. يك جلسه‌ي فاميلي دارد، تفسير هم از خودش نمي‌گويد. از روي تفسيرهاي ترجمه الميزان و نمونه و نور و امثال اينها، آدم اگر خواسته باشد كار بكند، مي‌تواند كار كند. بيست و هشت سال است كه اين دبير يك جلسه‌ي فاميلي دارد و يك جمعه تعطيل نكرده است. بعد براي 200، 300 نفر از فرهنگي‌ها تفسير مي‌گويد، براي امت كاشان هم تفسير مي‌گويد. 21 سال كشيد، فاميلي‌اش 28 سال، باقي مردم 21 سال. يك دور تفسير مطالعه كرد و گفت. من خيلي از اين خوشم آمد بعد ديدم يك چيزي گفت كه براي من هم تازگي داشت و از اين فرهنگي ياد گرفتم. گفت در اين آيه‌ي مباهله، كه پيغمبر بنا شد نفرين كند به مسيحي‌ها و مسيحي‌ها هم نفرين كنند به پيغمبر، وقتي مسيحي‌ها ديدند پيغمبر 5 نفري آمده‌است، با بزرگشان صحبت كردند، گفتند: زن و بچه‌اش را آورده است – …   گفت: اگر زن و بچه‌اش را آورده است، پيداست به كارش عقيده دارد، چون هيچ كس زن و بچه‌اش را در معرض خطر نمي‌گذارد. پيداست اين ايمان دارد. پس عقب بنشينيد و حيا كنيد و كنار برويد. مي‌دانيد چه مي‌خواهم بگويم؟ سي ثانيه فكر كنيد و بگوييد چه مي‌خواهم بگويم؟ هيچ كس هيچ چيز نگويد. شما هم كه پاي تلويزيون هستيد، سي ثانيه فكر كنيد كه چه مي‌خواهم بگويم. هيچ كس هيچ چيزي نگويد. مي‌دانيد چه مي‌خواهم بگويم؟ مسيحي‌ها وقتي ديدند پيغمبر زن و بچه‌اش را آورده است، حيا كردند. اما لشكر يزيد در كربلا ديدند امام حسين زن و بچه‌اش را آورده است، حيا نكردند.

خدايا آن به آن به عذاب كساني كه به اهل بيت ظلم كردند، بيفزا! ما و نسلمان را تا آخر تاريخ بهترين مؤمنين و مؤمنات قرار بده. خوب اين يك جا كه حضرت زهرا هست.

4- انفاق حضرت زهرا(سلام الله عليها)، سبب نزول آياتي از قرآن

جاي ديگري كه حضرت زهرا هست، («وَ يُطْعِمُونَ الطَّعام») (انسان/8) ‏سوره‌ي انسان، سوره‌ي دهر! اين را ديگر ايراني‌ها بارها پاي منبرها شنيده‌اند. از خود من ممكن است چند بار شنيده باشند. ماجرا اين است كه امام حسن و امام حسين كوچك بودند و مريض شدند، پيغمبر و جمعيتي به عيادت رفتند، پيشنهاد كردند كه يا علي نذر كن اگر بچه‌ها خوب شدند، روزه بگير. اينها هم نذر كردند و بچه ها هم خوب شدند و  سه روز روزه گرفتند و هر سه شب رفتند كه غذا بخورند، يك شب مسكين و يتيم و اسير، يا سه شب و يا يك شب سه گروه آمدند و اينها مرتب غذايشان را دادند و با آب افطار كردند. آيه‌ي («يُطْعِمُونَ الطَّعام») آمد. اين هم يك جا.

يكي هم («إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ») (كوثر/1) كه مراد از كوثر زهراست. اين هم يك مورد.

يك جايي كه يك مقداري معطلي داريم، اين است كه («…إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏…») (شوري/23) پيغمبر فرمود كه من مزد نمي‌خواهم،  مگر مودت! اين («إِلاَّ الْمَوَدَّةَ») يك مقداري فني است. يعني همه‌ي شما بايد در سطح دانشجو و دبيرستاني گوش بدهيد، وگرنه بحث حرام مي‌شود و خيلي از شما هم بالاتر از اين حد هستيد. يعني افراد عادي ما هم از بس كه پاي منبر نشيسته‌اند، ديگر فرهنگشان بالاست. يك صلوات بفرستيد.

5- محبت اهل بيت، مزد رسالت پيامبر

در سوره‌ي شوري آيه‌ي 23 قرآن مي‌فرمايد كه به مردم بگو كه من هيچ مزدي از شما نمي‌خواهم، مگر … سوره‌ي شوري … يك صلوات ديگري بفرستيد. («قُل‏») به مردم بگو! پيغمبر به مردم بگو! («لا أَسْئَلُكُم‏» )من از شما سؤال نمي‌كنم. («قُلْ لا أَسْئَلُكُم‏ عَلَيْهِ أَجْراً») من اجر (اجر يعني مزد) من اجر و مزدي از شما در مقابل نبوتم از شما نمي‌خواهم. («إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏») مگر مودت قربي! اين مزد پيغمبر است. اين يكي(«إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏» )

يك جاي ديگر مي‌فرمايد كه: به مردم بگو مزدي از شما نمي‌خواهم، («إِلاَّ مَنْ شاء») هر كه بخواهد («أَنْ يَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبيلاً») (فرقان/57) هر دو إِلاَّ دارد. يك جا قرآن مي‌گويد من مزد نمي‌خواهم، مگر اينكه راه خدا را برويد. من 23 سال براي شما پيغمبر بودم، از 40 سالگي تا 63 سالگي! همه‌ي زجرها را كشيدم، الان هم كه مي‌روم مزدي نمي خواهم، فقط راه خدا را برويد. («سبيل») در عربي است. («سبيل») يعني چه؟ («سبيل الله») يعني راه خدا! («إِلى‏ رَبِّهِ سَبيلاً») يعني هيچ نمي‌خواهم، مگر راه خدا! پس اين جا گفته است مگر راه خدا. («يَتَّخِذَ») يعني انتخاب كنيد. انتخاب راه خدا! مگر انتخاب راه خدا. مزد من انتخاب راه خدا. يك جا مي‌گويد هيچ نمي‌خواهم، مگر مودت اهل بيت. بحث من اينجاست كه گفتم از اينجا بايد يك خورده تيز گوش بدهيد، اين است. دو مگر داريم. دو مگر يا دروغ است و يا يكي است. حالا من مثال‌هاي دروغ را مي‌گويم. من مي‌گويم هيچ نمي‌خورم، مگر آب. بعد بگويم هيچ نمي‌خورم مگر نان. راست است يا دروغ؟ دروغ است. هيچ وقت درس نمي‌خوانم مگر تابستان، هيچ وقت درس نمي‌خوانم مگر زمستان. راست است يا دروغ؟ دروغ است. اين دو مگر دروغ بود. يا اينكه اين دو مگر يكي باشد. مثل اين جمله كه مي‌گويم: هيچ نمي‌خورم مگر مايعات، بعد بگويم هيچ نمي‌خورم مگر آب. اين دروغ نيست. چون آب و مايع يكي است.

6- راه اهل بيت، راه رسيدن به خدا

در قرآن دو مگر داريم. … إِلاَّ… إِلاَّ… («إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبيلاً»)، («إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏») دو مگر داريم. مزد نمي‌خواهم مگر راه خدا! مزد نمي‌خواهم مگر مودت اهل بيت! اين دو مگر يا يكي است و يا دروغ است. خدا كه دروغ نمي‌گويد. پس معلوم مي‌شود كه راه خدا جز راه اهل بيت نيست. خلاص!

شوخي نكن! من از راه موسيقي به خدا مي‌رسم. ول كن. خدا گفته  است كه راه خدا راه اهل بيت است. من مي‌روم در خانقاه با ذكر به خدا مي‌رسم. آقا شوخي نكن. راه خدا يكي بيش‌تر نيست و آن راه اهل بيت است. هر وقت اهل بيت در خانقاه رفتند، تو هم برو! راه خدا … من از فقه فلاني به خدا مي‌رسم. فقه فقط فقه اهل بيت. ببينيد حرف چكشي است. استدلالي است كه احدي نمي‌تواند جواب بدهد. احدي اين استدلال را نمي‌تواند جواب بدهد. اگر كسي جواب داد، ما هر جايزه‌اي كه تعيين كنند، در وسعمان به او مي‌دهيم.

يك بار ديگر گوش بدهيد. آقاياني كه دير تلويزيون را روشن كرده‌ايد. هيچ نمي‌خواهم مگر راه خدا. هيچ نمي‌خواهم مگر مودت. دو مگر در قرآن است. نصفش را من مي‌گويم، نصفش را شما بگوييد. دو مگر يا دروغ است، يا يكي است. بايد يكي باشد. بگويم: هيچ نمي‌خورم، مگر آب. بعد بگويم هيچ نمي‌خورم مگر نان. خوب دروغ است. درس نمي‌خوانم مگر تابستان، درس نمي‌خوانم مگر زمستان. خوب دروغ است. دو مگر دروغ است. يا اينكه بايد قابل تطبيق باشد. بايد 100 درصد قابل تطبيق باشد. مثل اينكه بگويم: چيزي نمي‌خورم جز مايع. بعد بگويم: چيزي نمي‌خورم جز آب. اين جز مايع جز آب دروغ نيست. چون مايع و آب يكي است. دو مگر در قرآن است. مزد نمي‌خواهم مگر راه خدا، مزد نمي‌خواهم مگر مودت، معلوم مي‌شود راه خدا جز راه مودت نيست. كسي نمي‌تواند بگويد: بله! ما اهل بيت را دوست داريم، ولي فقه و قانون و اينها را از قوانين ديگر استفاده مي‌كنيم. و سراغ فقه كس ديگر مي‌رويم. سراغ عرفان نمي‌دانم فلاني مي‌رويم. سراغ فلسفه فلاني مي‌رويم. سراغ … قرائات مختلف هست. دين قرائات مختلفي دارد ما از آن قرائت به خدا مي‌رسيم. مثل فيلم مارمولك كه مي‌گفت هر كسي از يك راهي به خدا مي‌رسد. شوخي نكنيد آقا! راه خدا يكي بيش‌تر نيست و آن راه اهل بيت است. بنابراين تمام اينهايي كه مي‌گويند قرائات مختلف، خانقاه، عرفان، فلسفه، نمي‌دانم شعر، موسيقي، فقه فلان، فقه فلان، فقه فلان،(«إِلاَّ» )الا شوخي ندارد. إِلاَّ جدي است. («إِلاَّ الْمَوَدَّةَ» )راه خدا جز راه محبت اهل بيت نيست. يعني ما بايد دينمان را از اهل بيت بگيريم. كساني كه دينشان را، راه خدا را از كس ديگر مي‌گيرند، در مقابل اين آيه بايد جواب بدهند. بنده هم كاره‌اي نيستم. من به عنوان يك معلم قرآن حرف مي‌زنم. پيغمبر فرمود: مزدي نمي‌خواهم، مگر راه خدا را برويد. و فرمود: مزدي نمي‌خواهم مگر مودت اهل بيت. پيداست كه راه خدا فقط از راه اهل بيت است. اخلاق‌هايي كه مي‌گويند. من نمي‌دانم اين اخلاق‌ها از كجا درست شده است؟ يك علم شنگه‌اي راه افتاده است. عزاداري‌ها … مثلاً اين قمه زدن راه اهل بيت است؟ كدام يك از اهل بيت قمه زده‌اند؟ كدام يك از مراجع قمه زده‌اند؟ اين از قمه زدم مي‌خواهد به خدا برسد. برو و بزن به ما چه!!! ولي بدان كه هوس است. راه خدا نيست. استاد اخلاق آمده است كه اخلاق بگويد. بله! فلاني يك قبر در خانه‌اش درست كرده است، زن‌ها هم چطور گريه مي‌كنند. زن‌ها بيش‌تر از مردها گول مي‌خورند. چه طور يك ليتر گريه مي‌كند. بله اين هر شب در قبر مي‌خوابيد كه هميشه معاد را فراموش نكند. ما وارد جلسه شديم و ديديم كه بله استاد اخلاق دارد اين حرف ها را مي‌زند. گفتم: آقاجان! كدام آيه مي‌گويد كه در خانه‌ات قبر درست كن؟ كدام يك از اهل بيت در خانه‌شان قبر درست كردند؟ كدام يك از مراجع تقليد در خانه‌شان قبر درست كردند؟ چه مي‌گويي؟ گفت: فلان عارف! گفتم: بابا! «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي‏» (مستدرك‏الوسائل/ج3/ص355) فلان عارف در حديث نيست. «من المتقدم عنكم مارق» كسي اگر از اهل بيت جلو بيفتد مارق است. گاهي وقت‌ها افراد زيادي جلو مي‌افتند.

7- راه اهل بيت، به دور از افراط و تفريط

يك كسي همه‌ي لباس‌هايش را سبز كرد، ريش‌هايش را هم سبز كرد. گفتند: ديگر چرا ريشت را سبز كردي، گفت: من مي‌خواهم يك ضرب 14 معصوم شوم. ببينيد گاهي وقت‌ها افراد، نا ميزان هستند. يا افراطي، يا تفريطي! در كشور ما هم چهل ستون است و هم بيستون. هر دو هم … چه عرض كنم. بابا نه چهل تا نه بيستون. 4 ستون! توازن و تعادل! راه اهل بيت راه («اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ») (فاتحه/6) مواظب باشيم، كساني كه عرفانشان را، اخلاقشان را، فلسفه‌‌شان را، نمي‌دانم مكانشان را، ذكرشان را، وردشان را … يك خانمي آمده و بود و به خانم‌ها گفته بود كه هر كه اين ذكر را 342 بار بگويد، گفتم خانم اين 342 بار را از كجا آوردي؟ نه تجربه نشان داده است. تو چه كاره‌اي كه به مردم ذكر مي‌گويي؟ آخر تو چه كاره هستي؟ من تعجب مي‌كنم، الان كباب پزي تخصص مي‌خواهد، اگر تخصص نداشته باشد، گوشت‌ها مي‌افتد در آتش! خط مستقيم در خيابان مي‌كشي، كارشناس مي‌خواهد، هر پليسي حق ندارد بردارد و يك خط در وسط خيابان بكشد. چطور دين اينقدر بي‌صاحب شود كه هر كسي دستور تهذيب بدهد؟ متأسفانه خود بنده هم يكبار رفتم نزد يك بزرگواري، نسخه به من داد. گفت: چنين مي‌كني، چنين مي‌كني، چنين مي‌كني … يك كسي گفت چون تو طلبه‌اي هستي كه من تو را طلبه‌ي خوبي مي‌پندارم، بلند شو و يك ذكري در گوش تو بگويم كه تو گرفتار خطر نشوي! گفتم: خدا حفظت كند، چشم! گفت: نه بايد بلند شوي و بايستي! ما هم بلند شديم و ايستاديم. دستش را بر سرم گذاشت و چنين كرد پچ … پوچ … گفتم آقاجان من مي‌خواهم سگ مرا بخورد، زير بار اين ذكرها نمي‌روم. قايم موشكي نداريم. اين قرآن من است. قرآن مي‌فرمايد: («قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي‏») (بقره/256) يعني راه رشد شفاف است، راه گمراهي هم شفاف است. اين چه ذكري است كه تو مي‌خواهي بگويي؟ بابا ولم كن تو را به حضرت عباس! جالب اين است كه من تحصيل كرده‌ها را هم مي‌بينم كه كلاه سرشان مي‌رود. بابا تو كه تحصيل كرده‌اي … تو كه ليسانسي …  تو فوق ليسانسي … ما داريم كه آخوند هم گول مي‌خورد. ديگر تو چرا؟ بابا «كِتَابَ اللَّهِ وَ اهل بيتي» امام رضا فرمود: چيزي كه از لب من بيرون مي‌آيد بگو مدرك قرآني‌ات چيست تا من ثابت كنم تمام كلمات من بند به يكي از آيات قرآن است. امام رضا(ع) مي‌گويد: حرف من بايد سند داشته باشد. هر كسي پيش خودش يك دكاني درست مي‌كند، «إِلاَّ الْمَوَدَّةَ»، «إِلاَّ مَنْ شاء» دو تا الا داريم. فقط راه خدا راه اهل بيت است. كسي اگر در اين خدشه كرد، بنده حاضر هستم بعد از 28، 29 سال بودن در تلويزيون، از تلويزيون استعفا بدهم. كسي اگر به اين استدلال خدشه وارد كرد. راه خدا فقط راه اهل بيت است. البته خوب هر كسي احترام دارد، احترام هر كسي محفوظ! ولي من خواسته باشم عمرم را … اصلاً دست بشر را در دست غير معصوم بگذاري ظلم به بشر است. چون آخر دستمان را در دست چه كسي مي‌گذاري؟ اين خودش هم گناه مي‌كند. خودش هم پشيمان مي‌شود. چرا ما دستمان را در دست قوانين بين الملل مي‌گذاريم كه هر روز يك چيزي مي‌گويند؟ دست بشر بايد در دست ولي‌ خدا باشد. در دست معصوم باشد. اگر هم دسترسي به معصوم نيست، مرجع بي هوا و هوس، مرجع عادل، عادل بي‌هوا و هوس. وگرنه دست بشر را اگر در دست هر كس بگذاريم، ظلم به بشر است. چون همه‌ي ابر و باد و مه و خورشيد براي بشر است. («خلق لكم» «سخر لكم» «متاعاً لكم») هستي براي بشر است. بشر هم براي عبادت است. هستي را خدا به خاطر ما آفريده است، آن وقت بشر دستش را در دست غير معصوم بگذارد. بنابراين غير از معصوم، اخلاق اگر كسي گفت، عرفان اگر كسي گفت، هر طرحي داد، قرائات مختلف اگر كسي گفت، كسي گفت من فقهم را از اين مي‌گويم … آخر بعضي‌ها مي‌گويند ما اهل بيت را دوست داريم. اما دينمان را از فلاني مي‌گيريم. مي‌گوييم راه خدا نيست. («اتَّخَذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبيلاً») (مزمل/19) راه خدا فقط راه اهل بيت است. و محور اهل بيت فاطمه زهرا است. الله اكبر! مريم مادر يك عيسي بود. فاطمه مادر يازده عيسي است. تنها زن معصوم فاطمه بود. فاطمه خيلي مقام دارد. روايت داريم، امامان گفتند: ما حجت خدا بر مردم هستيم. بعد فرمودند: فاطمه حجت خداست بر ما.

خدايا! به فاطمه … گفت مي‌روم حرم امام رضا چه دعايي كنم؟ گفتم به امام رضا بگو «بفاطمة»، «بفاطمة»، «بفاطمة» امامان ما فاطمه را خيلي دوست داشتند. خدايا «بفاطمة»، «بفاطمة»، «بفاطمة» قسمت مي‌دهم، دخترهاي ما را عفت و دينشان را حفظ كن. «بفاطمة»، «بفاطمة»، «بفاطمة» قسمت مي‌دهم، كشور ما، رهبر ما، دولت ما، ملت ما، مرز ما، انقلاب ما، آبروي ما، ناموس ما، نسل ما، دين ما، دنياي ما، آخرت ما، هر چيزي كه به ما داده‌اي، به آبروي فاطمه در پناه فرزندش حضرت مهدي، حفظ بفرما! فرزند فاطمه حضرت مهدي، قلبش را از الان تا ابد از ما رضاي كن. ما را از ياران مخلص اسلام و قرآن و اهل بيت قرار بده. كساني كه راه خدا را از فقهاي ديگر، فقهاي غير اهل بيت، از نمي‌دانم، آهنگ‌هاي ديگر، از عرفان‌هاي ديگر، از سير و سلوك‌هاي ديگر، كساني كه راهشان از راه اهل بيت نيست، خدايا به آن‌ها هوشياري و توفيق توبه مرحمت بفرما! آن‌هايي كه دنبال اهل بيت مي‌روند، آني از قرآن و اهل بيت جدايشان نكن. آخر جلسه يك بار ديگر به حضرت زهرا سلام كنيم.

«السلام عليك يا فاطمة، سيدة نساء العالمين»

«السلام عليك و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1241
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست