responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1214

موضوع: حـج و حق الناس

تاریخ پخش: 1/9/64

بسم الله الرحمن الرحيم

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

1- حق‌الناس

در آستانه حج هستيم و در شهر مقدس مشهد و در خدمت برادران شركت نفت و گاز علاوه بر اينكه در آستانه شهادت امام صادق(ع).

مساله‌اي را كه همه بايد مراعات كنند حق الناس است و حج هم از مال حرام، باطل است موضوع بحث اين هفته ما هم حج و حق الناس است. حق الناس مسئله مهمي است بنده كه اينجا هستم به شدت به آن گرفتار هستم شما هم به شدت به آن گرفتار هستيد يك مقداري درباره حق الناس با هم صحبت مي‌كنيم.

2- احكام مال غصبي

حق الناس درباره روزه، نماز، جهاد، در همه اينها شعاع آن گرفته شده مثلا در نماز حق الناس است حق الناس در نماز، اگر دكمـه شما مال مردم باشد نخ خياطي لباس شما غصبي باشد در رساله امام بخوانيد احتياط واجب آنست كه اگر كسي نماز خوانده ولو دكمه و نخ آن مال مردم است و غصبي است بايد نمازش را اعاده كند در تمام كارهاي نماز بايد مال خودت باشد آبي كه به آن وضو مي‌گيري جايي كه مي‌ايستي، فرشي كه روي آن هستي. علي‌اي حال حق الناس خيلي مهم است خيال نكنيد كه با قطار برويم مشهد بگوييم بچه‌مان زير پنج سال است بليط نيم بها بگيريم بعد بچه هشت ساله سوار كنيم و بعد هم بگويم كه در رفتيم يك وقت بگويد چند نفر هستيد به بچه كوچك بگوئيم برو زير صندلي قايم شو اين مساله حق الناس مربوط به همه است شما مهر اين مسجد را ببري آن يكي مسجد نماز بخواني خلاف وقف است.

3- احكام وقف

اگر چيزي مال كسي است وقف كسي است آنرا نمي‌شود تغيير داد (فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ) (بقرة /181) قرآن مي‌گويد اگر كسي خلاف مقررات را عمل كند گناه دارد يادتان نرود كه استدلال‌هاي عوامي هم غلط است. رئيس هيئت ابوالفضل در يكي از شهرها ايشان روز عاشورا فرش‌هاي مسجد را آورد انداخت روي آن سينه بزنند و غذا بدهد آيت الله محل گفت آقا فرش مسجد را نمي‌شود آورد توي حسينيه وقف مسجد است گفت برو آقا شيخ! ابوالفضل دو تا دستش را براي خدا داده آنوقت خدا زيلوهايش را براي خدا نمي‌دهد اينها استدلال عوامي است بله ابوالفضل دستهايش را داده خدا زيلوهايش را نمي‌دهد اينها فرق مي‌كند شما خودكار اين اداره را توي اداره ديگر نمي‌تواني ببري يك مقدار بايد درباره حق الناس عنايت بشود و همه ما به اين مبتلا هستيم فقط مال حاجي‌ها نيست.

4- وقت مردم حق‌الناس است

حاجي‌اي كه مي‌خواهد برود مكه بايد حق الناس را بپردازد مال و پست و رياست و مسئوليت اينها همه حق الناس است الان از خودم بگويم تا اگر كسي نگرفته من چي گفتم بهش بر نخورد بند الان توي تلويزيون برادرها و خواهر‌هايي كه حرف من را مي‌شنوند ساعت‌هاي شما حق شماست من الان ساعت‌هاي عمر شما را گرفته‌ام يعني اگر امشب پاي تلويزيون 5 ميليون آدم گوش بدهند من 5 ميليون 45 دقيقه عمر شما را گرفته‌ام اگر يك چيزي نگويم كه مفيد و مفهوم و لازم باشد، خيانت به مغز و فكر شما كرده‌ام من بايد يك حرفي بزنم كه اگر رسول خدا وارد شد خجالت نكشم اگر پيغمبر الان وارد شد بگويد آقاي قرائتي افكار مردم را براي چي معطل كرده‌اي؟ چرا با فكر و جواني مردم بازي مي‌كني؟ چرا مردم را الاف كرده‌اي چرا حرف حسابي نمي‌زني؟ يادمان نرود قصه حضرت زينب را، حضرت زينب به يزيد گفت: «مَا ظَنُّكَ بِرَسُولِ اللَّهِ لَوْ رَآنَا عَلَى هَذِهِ الْحَالَة» (بحار الانوار/ج45/ص131) چون به بازوي اهل بيت و بچه طناب بسته بودند اسير كرده بودند امام حسين(ع) را كربلا كشتند خانواده‌اش را اسير كردند آوردند توي مجلس يزيد بعد حضرت زينب گفت: ‌اي يزيد الآن اگر پيغمبر وارد شد ببيند بازوي اهل بيت را بسته‌اي چه خيال مي‌كني «مَا ظَنُّكَ» چه گمان مي‌كني به پيغمبر؟ اگر «لَوْ رَآنَا عَلَى هَذِهِ الْحَالَة» پيغمبر ما را در اين حال ببيند خجالت نمي‌كشي كه فرزندش را كشتي و نوه هايش را اسير كردي، همين حرف را كه به يزيد زد من بايد به خودم بزنم كه آقاي فلاني«مَا ظَنُّكَ بِرَسُولِ اللَّهِ لَوْ رَآنَا عَلَى هَذِهِ الْحَالَة»اگر پيغمبر وارد مجلس شد ديد شما داري سخنراني مي‌كني يا با تخته سياه حرف مي‌زني براي مردم چي مي‌گويي؟ اين مثال براي خودم كه من بايد روي منبر حرف حساب بزنم بيخود معطل نكنم معلم هم بايد سر كلاس حرف حساب بزند كتاب‌هاي دانشگاه بايد حرف مفيد توي آن باشد كتاب‌هاي دبيرستان بايد حرف ضروري توي آن باشد ذهن مردم را با حرفهايي كه اگر بدانند چيزي نمي‌شود و اگر ندانند طوري نمي‌شود يك سري چيزها را اگر آدم بداند طوري نيست مثلا كوه هيماليا چند متر است اگر دو متر هم كمتر گفتي طوري نيست يكسري اطلاعات مفيد است كه آدم بداند اما ضعف علمش جايي را خراب نمي‌كند اما يكسري اطلاعات ضروري است هر دختر و پسري بايد بداند نكند يكوقت روز قيامت ما را ببينند بگويند ميليونها ساعت وقت جوان را گرفتي از چيزي كه نه واجب بود و نه مستحب بود نه ضرورت زندگي بود و نه ضرورت انقلاب فقط اطلاعات است مگر ذهن مردم زير زمين است كه هر چي خواستي توي آن بريزي توي خانه بعضي‌ها زير زميني هست هر چي هست مي‌گويند برو بينداز زير زمين نگاه مي‌كني مي‌بيني نردبان هست ترشي هست زغال هم هست به هم ربطي هم ندارند.

اطلاعاتي كه ما مي‌دهيم يا بايد واجب باشد يا بايد مستحب باشد يا بايد ضرورت انقلاب باشد يا بايد نياز اجتماعي باشد نياز سياسي باشد علم فايده‌اي ندارد اگر مفيد نباشد زيرا پيغمبر فرمود: «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَع‌» (بحارالانوار/ج2/ص32) پناه مي‌برم از علمي كه فايده‌اي ندارد.

5- از مصاديق حق‌الناس

فكر مردم حق الناس است عمر بچه‌ها حق الناس است. حديثي ديدم كه اگر كسي با مال حق الناس افطار كند روزه‌اش قبول نمي‌شود، حديث داريم اگر كسي با مال حرام برود مكه آنجا تا بگويد لبيك، معناي لبيك يعني خدايا آمدم، خدا به فرشته‌ها مي‌گويد به او بگوئيد نمي‌خواهم بيايي(لا لبيك). من اگر به شما بگويم به شرطي شما را مي‌برم مكه كه يك خورده لجن روي كعبه بماليد شما قبول مي‌كنيد؟ هيچكس قبول نمي‌كند كه بيايد مكه بشرط اينكه لجن بمالد به كعبه ولي امام صادق(ع) فرمود: ‌اي كعبه! خيلي عزيزي ولي آبروي مسلمان از تو هم عزيز‌تر است ما لجن به كعبه نمي‌ماليم اما لجن به آبروي مردم مي‌ماليم راحت به آبروي مردم لجن مي‌ماليم.

آقاياني كه مي‌خواهند بروند مكه ظلم به هر كسي كه كرده‌اند عذر خواهي كنند گاهي هم توجه نداشته خواب بوده ولي در عالم خواب پايش به كوزه مردم خورده و شكسته بايد بيدار شدي پول آنرا بدهي. ما چقدر زنمان را بيخودي از خواب بيدار كرده‌ايم كه بلند شو مهمان داريم خوب مهمان داري به خانمت چه؟ چقدر ما بيخود در زده‌ايم؟ چقدر تلفن بي وقت زده‌ايم؟ چقدر كتك بيخود به بچه‌مان زده‌ايم اگر بچه با يك سيلي خوب مي‌شود شما چرا دو تا زده‌اي؟ تنبيه فقط به مقدار ضرورت. خلاصه اينكه همه‌مان گرفتار حق الناس هستيم از دَم تا دُم.

اگر دقت كنيم مي‌بينيم كه غرق در حق الناس هستيم و از همه اينها مهم‌تر چه آدمهايي ممكن است پُستي را قبول كرده باشند كه لياقت آن پُست را نداشته باشند كه اين از همه مهم‌تر است حديث داريم اگر كسي پُستي را تحويل بگيرد و احساس كند نمي‌تواند انجام بدهد و باز هم بخاطر حرص رياست آنرا نگه دارد به خدا و رسول خدا و كليه مومنين خيانت كرده است. كسي كه خودش را جلو بيندازد و بداند كه ديگري بهتر مي‌تواند انجام بدهد، به خدا و رسول خدا و همه مومنين خيانت كرده است چون حق الناس را از بين برده است.

دكتر وقتي مرض را نمي‌فهمد فوري بگويد مرض تو را نفهميدم و اگر بگويد اين نسخه را ببر عمل كن فردا بيا ببينم زنده‌اي يا مرده، اگر با جان و پول من بازي كند اين دكتر هم حق الناس را ضايع كرده است. داريم به غاصب نمي‌شود رحم كرد. بيخود نيست كه مي‌گويند غيبت مثل گوشت مرده مي‌ماند گوشت زنده را بكني جايش پر مي‌شود گوشت مرده جايش پر نمي‌شود و غيبت هم جايش پر نمي‌شود و ما چقدر راحت آبروي كسي را مي‌ريزيم خيلي راحت. اگر از من بپرسند كه آسانترين چيزها روي كره‌ي زمين چيست؟ مي‌گويم آبروي مردم را ريختن چون هيچ سرمايه‌اي نمي‌خواهد.

داريم كه روز قيامت انسان ايستاده مي‌بيند كه يك تكه خون به او ريخت مي‌گويد چيست؟ مي‌گويند: فلاني را كشتند حساب كردند كه در شهادت يا قتل او چه كساني سهيم بودند؟ گفتند: فلاني هم يك سهمي دارد اين مقدار خون سهم شماست آقا من چه سهمي دارم؟ نه چاقو كش بوده‌ام نه تلفني نه تبريكي، من چكاره بودم؟ مي‌گويند همين مقدار كه شنيدي و راضي بودي گفتي حقش بود. مسلماني آبكي آن هم مشكل است تا چه رسد به آنكه بگوئيم حزب اللهي هستيم اين ديگر خيلي مشكل است ما همين پله اول آن گير هستيم.

گفت خدايا عبادتهاي من را بيامرز گناهانم پيش كش. گفت: آدم از گناهش استغفار مي‌كند گفت نه، من از عبادتهايم استغفار مي‌كنم براي اينكه در عبادتهاي من گناه است غسل جمعه كردم اما چون آبگرمكن خراب بود دودهايش رفت خانه مردم براي همان روضه‌اي كه رفتم زنم توي خانه ترسيد يعني بعضي از ما بايد از عبادت‌هايمان استغفار كنيم حالا گناهانمان پيشكش. هر كسي كه مسئوليتي دارد اگر كاري را كه دارد ول كند برود ضرر مي‌زند به آن كار رفتن او اشكال دارد مگر كسي كه رفتن او ضرر نداشته باشد بنده اگر در نهضت سواد آموزي هستم خواستم بروم مكه بايد همه برادرها را در تهران هستند جمع كنم و بگويم بنده كه بيست روز نيستم ضرر مي‌خورد يا ضرر نمي‌خورد؟ گاهي همان وقتها كه دور خدا مي‌گرديم دور دلمان مي‌گرديم و خيال مي‌كنيم دور خانه خدا مي‌گرديم و اين را بنده هم به آن مبتلا هستم.

6- خاطره

يكسال مي‌خواستم بروم حج، گفتم: حج امسال من حج حساب شده‌اي باشد. ده دوازده روز حساب كرديم آيات و روايات و تفاسير حج را، بعد مالمان را حساب كرديم. وصيت كرديم. حلاليت طلبيديم. گفتيم به نيابت از اينكه حج امسال ما حج خوبي باشد به نيابت از امام زمان(ع) مي‌رويم مكه. غسل توبه كرديم توي پله‌هاي هواپيما خداوند توي گوشم يك تذكري به من داد آقاي فلاني مي‌خواهي بروي مكه؟ نمي‌خواهم بروي مكه، اگر مي‌خواهي بروي مكه بخاطر من، نرو، بروي يك دهاتي كه صد نفر هستند براي آنها حديث بگو آخرش گفتم خدايا متشكرم كه فقط براي تو نيست يك خورده چيزهايي دارد نمي‌شود آدم خودش را با اين چيزها خالص كند. خداوند حق مردم را بر حق خودش مقدم داشته يعني گفته اگر بناست حق الله و حق الناس را بدهي حق الناس مقدم است. آمد پيش حضرت و عرض كرد من هر چه از حج سوال مي‌كنم تمام نمي‌شود حضرت فرمود مي‌خواهي تمام شود خانه‌اي كه دو هزار سال قبل از حضرت آدم بوده است. حج با خدا بيعت و با تاريخ وصلت و از گناه هجرت مي‌كنيم با مردم وحدت پيدا مي‌كنيم با رسول خدا و اهل بيت اعلام مودت مي‌كنيم.

7- گناهان حاجي بخشيده مي‌شود

فرض كنيد اين ميز من كعبه است اين گوشه حجر الاسود است حديث داريم كه اين سنگ دست خداست در زمين، يعني هر كس با حجر الاسود دست بدهد انگار با خدا دست داده و حاجي‌ها مواظب باشند كه ديگر بيعت با خدا را نشكنند و حديث داريم كه اگر كسي رفت مكه خواست ببيند كه حج او قبول شده است يا نه. ببيند بعد از حج عوض شده است يا نه علامت قبولي حج اينست كه ببيند بعد از حج عوض شده است يا نه؟ با تاريخ وصلت مي‌كنيم برو مكه جايي كه آدم طواف كرد جايي كه ابراهيم طواف كرد جايي كه پيغمبران طواف كردند، پايت را بگذار جاي پاي پيغمبرها. از گناهان هجرت مي‌كنيم حديث داريم كسي كه برود مكه غروب عرفه بگويد: خدا من را آمرزيد يا نيامرزيد من بخشيده شدم يا نشدم همين كه بگويد شدم يا نشدم؟! گناه است يعني كسي كه مي‌رود مكه بايد يقين كند كه حتماً آمرزيده شده است هر كس برود مكه و غروب عرفه شك كند كه آيا خدا من را بخشيد يا من را نبخشيد؟! شك او گناه است يعني يقيناً خدا او را مي‌بخشد. با مردم وحدت، يك رنگي، يك لباسي، يك قبله، يك قرآن، يك جا نماز مي‌خوانيم، اتحاد.

8- اهميت حج

هر آيت اللهي و هر كسي كه سخنراني مي‌كند علم خودش را مي‌گويد: اسلام را نمي‌گويد، اسلام چيزي است و علم ما چيز ديگر، من اگر گفتم كه علي كسي است كه. . . علي كسي است كه. . . من نه اينكه دارم علي را معرفي مي‌كنم من دارم علم خودم را معرفي مي‌كنم يعني هيچكس نمي‌تواند علي را بگويد هر كس دم از علي بزند مقدار علم خودش را مي‌گويد يكوقت فكر نكنيد كه من دارم مكه را مي‌گويم من دارم سواد خودم را مي‌گويم سواد من اينقدر است مكه كجاست؟ مكه توبه گاه آدم، ايثارگاه هاجر، فرودگاه جبرئيل، زادگاه پيغمبر، شكنجه گاه بلال و مقداد و عمار، عبادتگاه انبياء، قربانگاه اسماعيل، ميعادگاه مؤمنان، كجا مي‌خواهي بروي؟ مكه اينقدر مهم است كه امام‌ها از ماه رمضان مي‌گويند «اللهم الرزقني حج بيتك الحرام» (بحار‌الانوار/ج94/ص374) مكه اينقدر مهم است كه امام حسن(ع) بيست بار پياده مي‌رود، مكه اينقدر مهم است كه امام سجاد(ع) ظرفشويي مي‌كند توي مكه، ما مكه را نشناخته‌ايم. حضرت موسي(ع) وقتي رسيد به كوه طور آيه نازل شد (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِي الْمُقَدَّسِ طُوًى) (طه /12) كفش‌هايت را بيرون بياور تو در يك وادي مقدسي هستي با كفش راه نرو، مواظب باشيد اگر از حج شناخت پيدا نكنيد، بعد غصه خواهيد خورد.جالب اينست كه خدا به موسي مي‌گويد: دَم كوه طور كفش‌هايت را در بياور. اما مكه جايي است كه هنوز ده‌ها فرسخ راه داريم. نمي‌گويد: كفش‌هايت را در بياور. مي‌گويد: همه لباس‌هايت را در بياور. جورابت را هم در بياور. لخت مادر زاد فقط كفن بپوش. كوه طور فقط بايد كفش را درآورد. اما مكه بايد همه لباس‌ها را درآورد. كوه طور دَم كوه بايد كفش‌ها را درآورد. اما مكه هنوز فرسخ‌ها مانده آدم بايد لباسهايش را در بياورد.

چرا لباس در بياورم؟ براي اينكه آدم بايد قالبش را در بياورد يك لباسي كه مي‌پوشي چقدر پُز مي‌دهي؟ با رنگش با شكلش با دوختش با نخش با دكمه‌اش با نوع آن با دوخت آن با يك لباس در هر نوعي پُز مي‌دهيم يعني در يك لباس چندين پُز است و آنجا بايد قالب بشكند، چون وقتي قالب شكست قلب هم مي‌شكند. كوزه كه شكست آب هم مي‌ريزد اين قلب قساوت بايد تكان بخورد چه كنيم كه قلب تكان بخورد؟ بايد قالب را بشكنيم كه قلب بشكند.

9- مقايسه نماز باران و حج

در نماز باران چه كنيم كه باران بيايد؟ مي‌گويند اگر ديديد باران كم است نماز باران بخوانيد، نماز باران چه جوري است؟ مي‌گويد همه ملت بروند توي بيابان همه مادرها از بچه شيرخوارها جدا شوند يك مرتبه مي‌خواهند در مشهد نماز باران بخوانند. مي‌بيني كه 5 هزار تا بچه قنداقي دارد، جيغ مي‌زند. گوساله‌ها از گاوها جدا، همه از هم جدا، چرا؟ براي اينكه وقتي 5 هزار تا بچه از مادرهايشان جدا شدند، همه جيغ مي‌زنند. گوساله‌ها داد مي‌زنند. گاوها داد مي‌زنند. بايد قالب را بشكنيد تا بلكه قلب بشكند. ما با اين لباس نمي‌توانيم تكان بخوريم. بايد قالب را بشكنيم. زلف را بتراش. انگشتر را بگذار بيرون. عطر نزن. لباسهايت را دربياور. بايد همه اين قالب‌ها را بشكني تا قلب تو بشكند و لذا حديث داريم لباس احرام لباس خشوع است يعني وقتي پوشيدي تكان مي‌خوري.

10- فلسفه احرام

چرا مي‌گويند لباس احرام؟ احرام يعني حرام مي‌شود. شما اول نماز كه مي‌گويي الله اكبر مي‌گويند تكبيرة الاحرام، يعني وقتي گفتي الله اكبر ديگر خوردن حرام مي‌شود. خنديدن حرام مي‌شود يعني ديگر وارد نماز شدي. آنرا هم مي‌گويند لباس احرام يعني لباسي كه وقتي آدم پوشيد بيست و چند چيز بر تو حرام مي‌شود. چرا؟ چون مي‌خواهي وارد حرم بشوي كسي كه وارد حرم مي‌شود بايد محرم باشد. محرم يعني چه؟ يعني لباسهايت را بيرون بياور لبيك بگو تا محرم شوي و بتواني وارد حرم بشوي، حرم جايي است كه محرم بايد وارد آن بشود مثل صالح و مصلح، كسي كه منتظر مصلح است. (حضرت مهدي عليه السلام) بايد انسان صالحي باشد.

11- حكمت دروازه‌هاي مكه

چرا چند دروازه براي مكه داريم؟ چند جا كه آدم مي‌تواند از آنجا وارد حرم شود، مي‌خواهد بگويد كه راه خدا تنگ نيست راه رسيدن به خدا هم يك راه نيست اينطور نيست كه اگر من آخوند بشوم دنيا و آخرت من آباد است شما هم كه توي شركتي كار مي‌كنيد. . . هر كسي از هر راهي مي‌تواند به خدا نزديك بشود ورود به مسجد الحرام يك جا نيست راه‌هاي مختلف است كه آدم وارد اين مدار بشود همينطور كه براي رضاي خدا يك راه نيست.

12- خاطره

استاندار ياسوج مي‌گفت رفته بودم عشائر. در جنگل‌ها يكي از عشائر آمد و گفت: آقا شما استاندار هستي. اجازه مي‌دهي من اين درخت را قطع كنم؟ مي‌خواهم ساختمان كنم. گفتم: آقا اينجا بيابان و جنگل است. تو هم عشائر هستي. يك عشائر يك درخت را قطع كند، اجازه نمي‌خواهد. گفت امام فرمود: عشائر ذخائر مملكت هستند. بعد امام فرمود: جنگل‌ها را حفظ كنيد و من كه ذخيره مملكت هستم، مي‌خواهم جنگل را حفظ كنم. مي‌ترسم بريدن يك شاخه خلاف فرمان امام باشد. اين عشائر سواد ندارد، اما فرهنگ او مي‌چربد به تمام دكترهاي حقوق كه در سازمان بين الملل نشسته‌اند و حق الناس نفله مي‌شود و خم به ابرو نمي‌آورند. در سايه اسلام و عشق به امام است.

«والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1214
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست