responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1138

موضوع: جایگاه رزق حلال در اقتصاد اسلامی

تاريخ پخش: 06/02/99

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

موضوعی را که می‌خواهم این شب‌ها صحبت کنم در مورد رزق و روزی و اقتصاد است که همه به آن گرفتار هستیم. حالا لقمه حلال یا حرام، روزی تنگ یا روزی باز، اسلام فقط دین نماز و روزه نیست. در مسائل سیاسی و اقتصادی یک دریا حرف دارد. من در نیم دقیقه فهرست چهل، پنجاه عنوان را می‌خوانم که همه اقتصادی است و در قرآن و حدیث هم پر است. مسأله مال و ثروت، مسأله آب، خاک، باران، مسأله طبیعت، کار و تلاش، شرکت و تعاون، همه در قرآن و حدیث هست. بیت‌المال، حق الناس، خمس، زکات، بیمه، اسراف؛ رزق، قرض‌الحسنه، وقف، بازار، نظارت بر بازار، بازرسی، توزیع، کشاورزی، صرفه‌جویی، محکم‌کاری، استاندارد، درختکاری، محاسبه، بازنگری، حقوق، خدمت، مدیریت، خودباوری، خودباختگی، محیط زیست، امنیت اقتصادی، همه در قرآن و حدیث هست.
اینکه می‌گویند: اسلام در مورد اقتصاد هم حرف دارد اینها گوشه‌ای بود که من اینجا یادداشت کردم. نه اسلام در مورد اقتصاد، برای هر عضوی آیه داریم. برای هر کلمه‌ای که می‌گوییم و برای هر برخوردی که می‌کنیم. کجا نرم، کجا معمولی، کجا غلیظ و خشن، با چه کسی صلح کنیم و با چه کسی بجنگیم. انتخاب همسر، همسر خوب کیست؟ مراسم بله برون، مقدار مهریه، آمیزش جنسی چقدر حدیث داریم. حاملگی، زایمان، تغذیه نوزاد، بازی با بچه و کودک، حق کودک، شیرمادر، دست به هرجا بگذارید قرآن پر از نکته هست. می‌خواهیم در این زمینه صحبت کنیم.

1- نقش انگیزه در اقتصاد اسلامی

یکی از مسائلی که اسلام دارد و جای دیگر ندارد این است که اسلام روی علاقه سهمیه قائل است. مثلاً فرق می‌گذارد بین غذایی که شما از چلوکبابی و رستوران بخری با غذایی که همسر و مادر و دختر بپزد. رستورانی که غذا می‌پزد برای جیب شما غذا می پزد و کار به خودت ندارد. گاهی هم یک غذای مسموم ممکن است بدهند، بعضی‌هایشان. او مرید جیب شماست اما مادر و همسر و دختر مرید جیب شما نیست و بخاطر علاقه به شما غذا می‌پزد. این پخت و پز، دست پخت براساس علاقه یا براساس شغل و درآمد، خود اینها فرق می‌کند.
الآن یک فیلمی در تلویزیون نشان می‌دهند من عبوری دیدم به نام دستپخت، آموزش‌هایی می‌دهند خوب است. اما ما می‌گوییم بالاتر از دستپخت کسی که دستپخت خوب را انجام داد، نیتش چیست؟ اینها فرق می‌کند. بعضی‌ها اسم امام زمان که برده می‌شود بلند می‌شوند می‌ایستند. اما در نماز جمعه بعضی همین که می‌بینند امام جمعه شروع کرد به امام شمردن از امام مجتبی بلند می‌شوند می‌ایستند، این پیداست پایش درد گرفته است. پایش درد گرفته خواست بلند شود زشت بود بلند شود. منتظر بود به یک بهانه‌ای بلند شود. این دو بلند شدن فرق دارد.
یکوقت مهماندار شدیم. مهمان ما یک بچه سه ساله داشت. من این بچه سه ساله را بوسیدم. بچه خودم هم سه ساله بود. دیدم او دارد نگاه می‌کند، گفتم: بیا، آمد و بچه خودم را هم بوسیدم. گفت: آقاجون گفتم: بله! گفت: تو مرا الکی بوسیدی. یعنی بوس اولت برای او بود. منتهی دیدی من نگاه می‌کنم مرا بوسیدی. یعنی الکی، این مهم است، یک چیزی که در همه دین هست و جای دیگر نیست مسأله رنگ الهی داشتن است.

2- خطرات کم فروشی در دنیا و آخرت

قرآن وقتی به کم فروش‌ها می‌خواهد بگوید: چرا کم فروش هستید؟ جریمه نمی‌گوید. جریمه کارهای دولت است باید انجام بدهد هرجا لازم است. اما قرآن می‌گوید: کم فروشی کردی؟ (أَ لا يَظُنُ‌ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ) (مطففین /4) قاری: «أَ لا يَظُنُ‌ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ، لِيَوْمٍ عَظِيمٍ» لقمه حرام خوردی، فکر نمی‌کنی قیامت باید جواب بدهی؟ یعنی به کم فروش، کم فروش را به معاد و قیامت وصل می‌کند. «أَ لا يَظُنُ‌ أُولئِكَ» این آقایان گمان نمی‌کنند که مبعوث می‌شوند، باید روز قیامت جواب بدهند. یا مثلاً می‌خواهد بگوید: مال یتیم خوردی؟ فکر نمی‌کنی خودت هم بچه‌هایت یتیم شوند و یک کسی مال بچه‌های شما را بخورد؟ «وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ» قاری: (وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ) (نساء /9) حالا که مال یتیم را خوردی، بدان مال یتیمت را خواهند خورد. یعنی چه؟ یعنی اقتصاد خوردن مال یتیم را بند به عاطفه کرده است. مالت را خوردی، مالت را خواهند خورد. یعنی یکجا بند به قیامت می‌کند، کم فروشی کردی باید قیامت جواب بدهی. یکی می‌گوید: مال یتیم را خوردی، مال یتیمت را خواهند خورد. این فقط جریمه و اینها نیست. یک چیزهایی در اسلام است، امروز وقتی بحث باران می‌کنند، می‌گویند: چند میلی‌متر باران آمده؟ پشت سدها چند هزار متر مکعب باران جمع شده است؟ اینها محاسباتی است که با کامپیوتر انجام می‌دهند. اما گاهی وقت‌ها باران کم و برکت زیاد و گاهی باران زیاد و برکت کم است. این را چه کنیم؟ این دیگر با میلی‌متر حساب شدنی نیست.

3- کار و تولید، عبادت خدا

اسلام اقتصادش پنج مقدس درونش است. 1- هدفش مقدس است. امام باقر بیل دست داشت مشغول کشاورزی بود اطراف مدینه در هوای داغ، یک نفر گفت: امام باقر چرا اینقدر حرص می‌زند؟ بروم نصیحتش کنم. رفت گفت: شما امام باقر هستی، نوه پیغمبر هستی. الآن اگر عزرائیل بیاید در چه حالی؟ گفت: در بهترین حال، بیل دستم است کار می‌کنم برای خرجی زن و بچه، عبادت است. اسلام کار را عبادت می‌داند. ابزارش باید حلال باشد نه با هر قیمتی که شد. اطلاعات باید زیاد باشد. اول گفتند: «الْفِقْهَ‌ ثُمَ‌ الْمَتْجَر» (كافي، ج 5، ص 150) مسائل، درآمد را پیدا کن. سرعت، دقت، ضمناً باید ایمان به غیب داشته باشیم. یعنی ممکن است همه حساب‌ها را بکنی خدا نخواهد. سم پاشی کردی، بذرش را اصلاح کردی؟ آبیاری کردی؟ همه دقت‌هایت را کردی اما خدا نمی‌خواهد. رفتی رانندگی یاد بگیری؟ آقایی که می‌روند رانندگی یاد بگیرد همه چیز دارد، عقل و علم و چشم و گوش و حافظه و پا دارد، دست و ترمز و گاز دارد، اما گاهی همه کارهایش را به کار می‌برد این مربی نمی‌خواهد. این هی گاز می‌دهد و مربی پایش را روی ترمز می‌گذارد. یعنی هرچه می‌خواهی نمی‌شود.
قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ‌ يَشاءَ اللَّهُ» قاری: (وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ‌ يَشاءَ اللَّهُ رب العالمین) (انسان /31) حاج آقا: «وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ‌ يَشاءَ اللَّهُ» به شرطی گاز و ترمز شما اثر دارد که مربی هم بخواهد، اگر مربی نخواهد هرچه ترمز کنی، او گاز می‌دهد و هرچه گاز بدهی او ترمز می‌کند. نمی‌شود. بنابراین از خدا نباید غافل شد.
من در عمرم یک شب نان گدایی خوردم. جوان بودم، پدرم بازاری بود، مرا فرستاد طلبه شوم. بازاری‌های کاشان بعضی‌هایشان توبیخ کردند که بچه‌ات را می‌فرستادی تجارت کند، آخوندی گرسنگی دارد. من نمی‌دانم صدا خوب است…؟ آنهایی که می‌گویند: صدا خوب است دست بلند کنند؟ خوب الحمدلله… تشکر می‌کنیم از مسئولینش.
ولی از بس پدرم تحت فشار بود، من طلبه نجف بودم. همان زمانی که امام ترکیه بود، ما طلبه نجف بودیم. یک پولی برای من فرستاد از کاشان که مکه برو. چون حدیث داریم اگر کسی مکه برود، خدا او را فقیر نمی‌گذارد، گفت: می‌خواهم خاطرم جمع شود که پسرم را فرستادم طلبه شده فقیر نمی‌شود. آنجا هم چون با ماشین می‌رفتیم به نانوا می‌گفتیم نان دو آتیشه خشک می‌کردیم در کیسه‌های بزرگ شکری خرد می‌کردیم به اندازه بیست روز نان خشک همراهم بود. چون سفر ما هواپیمایی و کاروانی نبود. نان خشک و ماست کیسه‌، چکیده. به نانوا سفارش دادم و آخر شب رفتیم سی چهل تا نان دو آتیشه گرفتیم و روی دست گذاشتیم، گفتم: یک نان هم بده امشب بخوریم. یک نان بده امشب بخوریم چیه! چهل تا نان روی دستت هست، یک خرده را بخور. آدمی که یک کامیون انگور بار کرده نمی‌گوید آقا یک خوشه هم بده بخوریم، از همان کامیون‌ها بخور. گفتم: نه آقا ما امشب با چهل نان گرسنگی نخواهم خورد، ببخشید من این حرفم بیخود بود. وارد مدرسه شدیم، اتاق ما کوچک بود. نه متر بود تقریباً برای اینکه این نان‌ها خشک شود جا نداشتیم، اتاق بغلی بزرگ بود اجازه گرفتیم، نان را در اتاق بغلی پهن کردیم. آمدیم مشغول کار شدیم. آخر شب رفتیم نان بخوریم، دیدیم این آقای بغلی در را قفل کرده و رفته. دویدیم نان تازه بخریم، دیدیم در مدرسه هم بسته شد. آمدیم برنج بپزیم دیدیم روغن نداریم. رفتیم بخوابیم دیدیم خوابمان نمی‌برد. نگاه کردیم مدرسه ما شصت هفتاد اتاق بود. سه اتاق درش باز بود و هنوز نخوابیده بودند. رفتم گفتم: آقا در سفره شما نان نیست؟ پاره نان؟ گفت: نمی‌دانم خوردنی هست یا نه؟ باز کرد یک خرده نان سوخته پیازی به ما داد. یک اتاق دیگر هم روشن بود، گفتم: در سفره شما نان نیست؟ گفت: ببینم، رفت یک ته نانی به ما داد. سیر نمی‌شویم. یک اتاق دیگر هم بود، در عمرم که 75 سال دارم یک شب نان گدایی خوردم، آن شبی بود که گفتم: من با چهل تا نان گرسنه نخواهم ماند. خدا گفت: همین امشب گرسنه‌ات می‌کنم.

4- توجه به خواست و اراده الهی در کارها

با خدا نمی‌شود کشتی گرفت. نمی‌خواهد… جلوی بچه‌دار شدن را می‌گیرد می‌گوید: خرجی ندارم. یک بچه بیشتر نمی‌توانم خرج بدهم. تو چه کاره هستی؟ خدا خواسته باشد حالت را بگیرد یک بچه می‌دهد دائماً مریض است. پول بیست بچه را خرج داروی یک بچه می‌کنی، می‌گوید: هان بچش! وقتی من می‌گویم: بچه از تو و رزقش با من! فضولی نمی‌کنی با همین بچه می‌تواند حالگیری کند. مگر خدا نمی‌تواند با یک بچه حالگیری کند؟ نمی‌شود گفت: من مدرک دارم با این مدرک گرسنگی نمی‌خوریم. آنقدر آدم‌های مدرک دار دارند گرسنگی می‌خورند. نمی‌شود گفت: خوشگل هستم زود شوهر می‌کنم. اینقدر دخترهای خوشگل هستند که هیچکس سراغشان نمی‌آید. بنابراین همه محاسبات اقتصادی درست اما یک چیز دیگر هم می‌خواهد. در وزارت بازرگانی چند هزار کامپیوتر است، نمی‌دانم. اما با این همه کامپیوتر کشتی نفت در دریا گم می‌شود. در میدان بار تا حالا یک گونی سیب زمینی گم نشده است. مقایسه کنید همه با کامپیوتر نیست. در اقتصاد محاسبات را قبول داری ولی پشت محاسبات… دیانت، سیاست، مدیریت، عبادت، همه با هم است.
قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ» قاری: (رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ‌ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ) (نور /37) خدا می‌گوید: مردانی مرد خوب هستند که وقتی تجارت می‌کنند، صدای اذان شنیدند، مغازه را ببندند، تجازت باعث نشود که انسان به خدا و قد قامت الصلاة بی اعتنا باشد.

5- درخواست رزق در سجده نماز

توجه به رزق خیلی مهم است. یک سؤال می‌کنم با هم جواب بدهید. خداوند هستی را برای بشر آفرید. «خلق لکم»، «سخر لکم»، «متاعاً لکم» لکم لکم یعنی ابر و باد و مه و خورشید برای توست. پس هستی برای ماست. ما برای چه آفریده شدیم؟ (وَ ما خَلَقْتُ‌ الْجِنَ‌ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ) (ذاریات /56) قاری: «وَ ما خَلَقْتُ‌ الْجِنَ‌ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» هستی برای بشر و بشر برای عبادت، بهترین عبادت ما نماز است. در نماز بهترین جای نماز سجده است. در سجده‌ها بهترین سجده، سجده آخر است. در سجده آخر حدیث داریم مردها برای رزق خانمتان دعا کنید. «و ارزق لی و لعیالی» یکبار دیگر بگویم؟ نصفش را من می‌گویم و نصفش را شما بگویید.
هستی برای… کمک کنید… بلند بگویید… هستی برای انسان، انسان برای عبادت، در میان عبادت مهمترین نماز و در نماز مهمترین جا سجده است. در سجده می‌گوید: آقایی که سجده می‌کنی برای خرجی خانم دعا کن. «و ارزق لعیالی» حدیث در کافی است. توجه به خرجی، کارکردن برای خرج زن و بچه مهم است.
منتهی توسعه و زیاد، خواهی نه! در یکی از جنگ‌ها پیغمبر پیروز شد غنیمت جنگی گرفت. خانم‌ها دهانشان پر از آب شد که یا رسول الله وضعت خوب شده، پیروز شدی غنیمت گرفتی، یک خرده به ما هم برس. فرمود: یک قرانش را به شما نمی‌دهم. می‌خواهید بمانید و نمی‌خواهید مهریه‌تان را می‌دهم بروید. ما نیامدیم جنگ راه بیاندازیم غنیمت بگیریم و برای خانم طلا بخریم. اینطور نیست. «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ‌ إِنْ‌ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها» قاری: (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ‌ إِنْ‌ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها) (احزاب /28) ای زنان پیغمبر اگر هدفتان زندگی مادی و طلا و زر و زیور است، «فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ» قاری: «فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَمِيلًا» بیایید با رفاقت، نه با قهر و دعوا، شما اگر زندگی مادی می‌خواهید خانه پیغمبر جای این کارها نیست. زیاده خواهی ممنوع!

6- ثروت حلال، مایه خیر دنیا و آخرت

دنیا خیر است، قرآن می‌فرماید، منتهی حکمت خیر کثیر است. اما دنیا خیر است یعنی علم خیر کثیر است. حکمت غیر از علم است چون بعضی سواد دارند ولی حکیم نیستند و تدبیر ندارند. در مملکت ما افرادی هستند محفوظات و مدرکشان بالاست اما در تصمیم گیری حکیمانه تصمیم نمی‌گیرد. اما دنیا خیر است، قرآن می‌گوید: «إِنْ تَرَكَ‌ خَيْراً الْوَصِيَّةُ» قاری: (إِنْ تَرَكَ‌ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ) (بقره /180) برای اینکه بگوید: «إِنْ تَرَكَ مالاً» اگر انسان مرد و مالی گذاشت وصیت کند، به جای اینکه بگوید اگر مالی گذاشت، گفته: «إِنْ تَرَكَ‌ خَيْراً الْوَصِيَّةُ» یعنی قرآن به مال گفته خیر، مال خوب است. منتهی به حکمت چه گفته؟ «وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ» قاری: (وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً) (بقره /269) مال خیر است ولی حکمت خیر کثیر، گاهی ممکن است انسان یک شغلی پردرآمد باشد ولی خیر کثیر درونش نیست. بین داروفروشی و هروئین فروشی، ممکن است درآمد هروئین بیشتر باشد اما خیر نیست. خیر کثیر.
قوانین اسلام چند منظوره است. مثل لب، خدا لب را چند منظوره آفریده است. با همین لب تغذیه، شیر مادر، با همین لب اکسیژن می‌گیریم و با همین لب کربن پس می‌دهیم. با همین لب فوت می‌کنیم. با همین لب می‌بوسیم. با همین لب سوت می‌کشیم. برنامه خدا چند منظوره است. مثلاً می‌گوید: انفاق کن، به دیگران کمک کن. سیل آمده، زلزله آمده، در هر شرایطی باید کمک کنیم. این پول دادن چند فایده دارد. 1- تعدیل ثروت؛ ثروتمند یک مقداری ثروتش تعدیل می‌شود و این خوب است. 2- فقر برطرف می‌شود. از ثروتمند مالش تعدیل می‌شود و فقرزدایی می‌شود. 3- از بخل و حرص انسان نجات پیدا می‌کند. سخاوت انسان شکوفا می‌شود. روحیه برادری زیاد می‌شود. ذخیره قیامت می‌شود. منتهی اسلام گفته از بهترین جنس، بدون آزار و منت همراه با کرامت، با اخلاص و خدامحوری، اینطور نیست که من یکوقتی پول می‌دهم. یک خانمی که دارد… یک آقایی که دارد لباس می‌شوید، اگر با او مصاحبه کنند چه می‌کنی؟ می‌گوید: دارم لباس می‌شویم. این یکی است ولی هفت چیز پشت سر این لباس هست. لباس می‌شویی، غذایت هضم می‌شود. عرق بدنت درمی‌آید. ایام فراغت تو پر می‌شود. یک ورزش هم می‌کنی. لباس که تمیز شد، لباس تمیز پوشیدی شاد می‌شوی. دیگران هم که به لباس سفید نگاه می‌کنند شاد می‌شوند. به شوهرت هم فشار نمی‌آوری ماشین لباسشویی می‌خواهی. ظاهرش یک کار می‌کنی اما درونش چند کار است. آن کسی که کمک می‌کند حرصش پایین می‌آید. بخلش پایین می‌آید. سخاوتش بالا می‌رود. روحیه برادری‌اش تقویت می‌شود و قیامتش ذخیره شده است. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: هر چیزی در دنیا بدهید، «تَجِدُوهُ‌» قاری: (تَجِدُوهُ‌ عِنْدَ اللَّهِ) (بقره /110) همین چیزی که دادی را به تو می‌دهم.

7- توصیه دیگران به کار خیر

بعضی می‌گویند: ما کمک کردیم، برای سیل دادیم. برای زلزله دادیم. تازه وقتی دادی قرآن ول کن نیست. می‌گوید: دیگران چه؟ سوره والعصر را جمله جمله بخوانید. سوره والعصر… قاری: «وَ الْعَصْرِ» قسم به زمان، «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ» انسان مثل یخ دارد از شش طرف آب می‌شود. «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» مگر کسی که اهل ایمان باشد و کارهایش درست باشد. اگر ایمان داشتم و عمل صالح داشتم بس است؟ می‌گوید: نه، «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» سفارش کن. شما گفتی آقا من برای زلزله و سیل دادم. خوب برای خودت بود، دیگران چه؟ یک تلفن کن به دامادت، برادر خانمت، شریکت، بگویید: آقا من چنین مبلغی دارم، با این مبلغ‌ها مشکل سیل و زلزله حل نمی‌شود. شما یک کمکی بکنید. یعنی تازه وقتی خودت دادی باید به دیگران، می‌گوید: وقتی خودت نماز می‌خوانی کافی نیست. (وَ أْمُرْ أَهْلَكَ‌ بِالصَّلاةِ) (طه /132) قاری: «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ‌ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها» خودت نماز خواندی کافی نیست. حدیث داریم می‌خواهی کمک کنی پول را به پسرت بده و به دخترت بده و بگو: تو کمک کن. یعنی کمک به فقرا را به یک نسلی دیگر هم منتقل کن. خودت آدم خوبی هستی کافی نیست. می‌روی حرم بچه‌ات را ببر. نماز می‌روی بچه‌ات را ببر. یک آیه داریم مسجد می‌روید زینت ببرید، «خُذُوا زِينَتَكُمْ‌ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» قاری: (خُذُوا زِينَتَكُمْ‌ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ) (اعراف /31) قرآن می‌گوید: مسجد می‌روی زینت ببر. یعنی چه؟ یعنی طلا ببریم؟ نه، جای دیگر می‌گوید: زینتی که گفتم ببر، «الْمالُ وَ الْبَنُونَ‌» قاری: (الْمالُ وَ الْبَنُونَ‌ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا) (کهف /46) مسجد می‌روی زینت ببر، جای دیگر می‌گوید: مسجد می‌روی مال، جای دیگر می‌گوید: مال و اولاد زینت است. پس ببینید مال و اولاد زینت است، مسجد می‌روید با زینت برو. یعنی پول را در جیبت بگذار، دست بچه را بگیر، آنجا نماز را یاد بگیرید. در فضای مسجد بچه شما تربیت شود. در امروز در این مشکلات فضای مجازی تنها راه مسجد است. هیچ جای امن دیگری وجود ندارد. زیر لحاف می‌روی پدر این طرف نماز شب می‌خواند. قرآن می‌خواند، دختر و پسر این طرف با تکان دادن انگشت هرچه می‌خواهد می‌بیند. دیگر الآن اینطور نیست که خانه‌ها به هم سوراخ داشته باشد. لحاف‌ها به هم سوراخ شده. پتوها به هم سوراخ شده. زمین و آسمان به هم سوراخ شده. هیچ جای امنی جز مسجد نیست.
هرچه سرکه در سکنجبین بیشتر شود، شما باید شکرش را زیاد کنی.

8- توجه به نسل جوان در اداره امور جامعه

منتهی برنامه‌های مسجد باید برنامه‌های جاذبه‌داری باشد. مقام معظم رهبری در این پیام آخر برای چهلمین سال سی چهل جمله دارد که من اینها را از نظر قرآنی توضیح دادم. یک جمله این است که کار را به جوان‌ها بسپارید. این سفارش ایشان است. قرآن این را دارد، امام رضا این بغل نشستید، فرمود: اگر از امام رضا هم چیزی شنیدید بپرسید سند قرآنی‌اش چیست تا من بگویم هرچه ما امام‌ها می‌گوییم ریشه‌اش در قرآن است. سند قرآنی، کجا می‌گویند کار را به جوان‌ها بسپارید؟ این آیه. «طَهِّرا بَيْتِيَ‌» قاری: (طَهِّرا بَيْتِيَ‌ لِلطَّائِفِينَ) (بقره /125) یعنی شما دو تا، یکی ابراهیم صد ساله است و یکی اسماعیل سیزده ساله است. می‌گوید: صد ساله و سیزده ساله با هم مسئول مسجدالحرام شوید. یعنی در هیأت امنای مساجد باید نسل نو هم باشد. یک مشت مذهبی خوب هستند، خیلی‌هایشان خانواده شهید هستند. ولی آیا یک نسل سالمند کافی است؟ نه، «طهّرا» ابراهیم صد ساله، با بچه سیزده ساله مشورت کرد، گفت:«إِنِّي أَرى‌ فِي‌ الْمَنامِ» قاری: (إِنِّي أَرى‌ فِي‌ الْمَنامِ‌ أَنِّي أَذْبَحُكَ) (صافات /102) ابراهیم صد ساله به پسر سیزده ساله گفت: من در خواب پی در پی می‌بینم که تو را ذبح می‌کنم. «فَانْظُرْ» نظر بده، «ما ذا تَرى‌» رأی تو چیست؟ یعنی ابراهیم صد ساله از سیزده ساله مشورت می‌کند. خداوند وقتی می‌خواهد بگوید: مسئول مسجدالحرام که باشد، می‌گوید: یک صد ساله و یک سیزده ساله، چرا مسجدهای ما هیأت امنایش همه نسل بالا هستند؟ یک جوان هم باشد، یک استاد دانشگاه هم باشد. یک خانم هم باشد. حضرت مریم خادم مسجد بود، مریم هنوز به دنیا نیامده بود، در شکم مادرش بود، مادرش فکر می‌کرد پسر است. گفت: خدایا همین بچه‌ای که در شکم من است خادم مسجد شود. وقتی زایید دید دختر است، گفت: باشد من به نذرم عمل می‌کنم. لای پارچه‌ای پیچید و به مسجدالاقصی برد. حضرت زکریا خادم بود. گفت: این بچه وقف مسجد. یعنی در هیأت امنا باید یک خانم باشد. در هیأت امنا باید نسل نو هم باشد. دین ما عجب دینی است.
واقعاً گاهی وقت‌ها لذت می‌برم، خدایا هرچه به عمر ما اضافه می‌کنی به شناخت ما و به عمل ما و به توفیقات ما و به انتقال ما به نسل نو بیافزا. می‌دانی گل حرف امشب کجا بود؟ اگر از اینجا بیرون رفتی، مصاحبه کردند و گفتند: قرائتی در تلویزیون گل حرفش چه بود؟ گل حرف من این بود که پخت رستوران با پخت حاج خانم فرق می‌کند. او برای جیب شما می‌پزد و خانم برای عشق به شما می‌پزد. این در اسکناس یک نخ است که آن نخ به اسکناس ارزش می‌دهد. این نخ در پخت هست، در پخت دستپخت خانواده و در پخت رستوران نیست. دیگر چه گفتیم؟ در بهترین جای عبادت که سجده است می‌گوید: به فکر خانم هم باش. «و ارزق لعیالی» یعنی وسط عرفان می‌گوید: شکم یادت نرود. از شکمش عرفان بیرون می‌آید، حضرت ابراهیم گرفت، حضرت موسی گرفت، همه برای این بود که رفت زن‌داری کند. حضرت موسی با خانم حامله در بیابان گیر کرد. بلند شد گفت: من یک آتشی از دور می‌بینم. «إِنِّي آنَسْتُ‌ ناراً» قاری: (إِنِّي آنَسْتُ‌ ناراً) (قصص /29) من یک آتش می‌بینم. بنشینید، آتش بیاورم، (لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ) (قصص /29) تا رفت آتش بیاورد. حالا ببین خدا چه کرد؟
(وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي‌) (طه /41) موسی من تو را برای خودم انتخاب کردم، (وَ أَنَا اخْتَرْتُك‌) (طه /13) تو را انتخاب کردم پیغمبر شوی. «نادیناهُ» نه «ندینا» با موسی دو نفری گفتگو کردیم. (وَ قَرَّبْناه‌) (مریم /52) موسی را به خودمان نزدیک کردیم. «نَجِيًّا» با موسی در گوشی گفتیم. چه خبر است؟ پنج آیه عرفانی، «وَ أَنَا اخْتَرْتُك‌» تو منتخب من هستی. «وَ اصْطَنَعْتُكَ» من تو را برای خودم انتخاب کردم. «نَجِيًّا» در گوشی گفتم. «وَ قَرَّبْناه‌» تمام این درجات عرفانی برای این است که موسی گفت: بروم آتش بیاورم سرما نخورید. یعنی گاهی خدمت به خانواده انسان را به بالاترین درجات می‌رساند. خدمت به پدر، مادر، خدمت به مظلوم… خیلی‌ها این خدماتشان کمرنگ است ولی هی دنبال یک راهی می‌گردند که چه دعایی بخوانیم به خدا نزدیک شویم؟ چه دعایی بخوانیم خواب پیغمبر را ببینیم؟ چند بار جمکران برویم امام زمان را ببینیم؟ بابا قرآن گفته خوب زن داری کن، خوب بچه‌داری و همسرداری کن. خوب پدر داری و مادر داری کن به بالاترین درجه می‌رسی.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1138
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست