responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1091

موضوع: توسل

تاريخ پخش: 73/05/20

بسم الله الرحمن الرحيم

1- توسل

در خدمت برادران هستيم. بحث ما راجع به توسل به اولياء خداست. اصولاً، توسل در طبيعت هست، يعني واسطه گري، تنه درخت، مواد غذايي را، از ريشه مي‌گيرد، به شاخه مي‌دهد. پس اين تنه درخت، وسيله است. واسطه است. سيم برق را از مرکز مي‌گيرد، به لامپ مي‌دهد، پس اين سيم واسطه است. برگ نو را از ريشه مي‌گيرد، تحويل ريشه مي‌دهد. يعني آن مواد غذايي را مي‌فرستد بالا، آن نور مي‌فرستد پائين. وساطت در آفرينش هست. اين يک.
دو با اينکه خداوند خودش مي‌فرمايد ( يُدَبِّرُ الْأَمْرَ) (يونس /3) تدبير کارها و مديريت دست خداست. امّا خود خداوند متعال، براي کارهاش، واسطه قرار داده است. گفته (فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً) (نازعات /5) يعني به يک عده فرشته گفته‌ام، دست اندر کار باشيد.

2- چرا در حرم امام رضا بمب گذاشتند؟

حالا، ما بحثمان، بحث توسل به اهل بيت است. که خيلي هم کارساز است. بگم، ماه‌ها و چندين ماه، نمي‌دانم. بگم سالها و چندين سال، نمي‌دانم. امّا آمريکا و عراق و منافقين، برنامه ريزي مي‌کنند، يک جنگ شيعه و سني راه بيندازند. ولي، بعد هم که بمب در حرم امام رضا مي‌گذارند. پايگاه‌هاي اعتقادي را شُل کنند. که برو بابا، نمي‌خواهد، متوسل به امام رضا (ع) شويد. امام رضا اگر هنر داشت، حرم خودش را حفظ مي‌کرد. اصلاً، گاهي وقتها، بمب گزاري، علاوه بر اينکه، جنگ شيعه و سني راه مي‌افتد. اصول اعتقادات بعضي‌ها را ممکن است، زير سؤال ببرد. ولي ما بايد ببينيم پيروزي با چه کسي است. بالاخره منافقين، چي گيرشان آمد، جزء لعنت. بله، ما، بيست و پنج نفر، يا کمتر يا بيشتر شهيد شدند. اينها هم شهيد نمي‌شدند، بالاخره هيچکس نيامده، که بماند. حالا يکي سه شنبه مي‌رود، يکي سال ديگه مي‌رود. يکي ده سال ديگه مي‌رود، يکي بيست سال ديگه مي‌رود. يکي دو روز ديگه مي‌رود. يکي يک ساعت ديگه مي‌رود. هيچکس در دنيا نمي‌ماند، همه مي‌روند. منتها بيست و پنج نفر از دروازه شهادت مي‌روند. يک توفيقي است براي آنها که روز مقدس، در مکان مقدس مي‌روند. امّا لو رفتن توطئه چندين ساله آمريکا، خيلي رسوايي است. رسوايي عراق خيلي ارزش دارد. تحقير بيش از اين منافقين خيلي ارزش دارد. الآن تمام کشورها مي‌گويند جمهوري اسلامي از نظر قدرت نظامي و انتظامي و اطلاعاتي، به قدري قوي است، که يکنفر را ميان شصت ميليون، مي‌گيرد. و ما عزيز شديم، با اين ترور و با اين انفجار، اينطور نيست که پس امام رضا، چکاره است. امام رضا خيلي نقشش را به خوبي ايفا کرد.
بله، بگذاريد سر امام حسين بريده شود، شمر هم روي سينه‌اش بنشيند. امّا بالاخره، صدها سال مي‌گويند؛ مرگ بر بني اميه، لعنت بر بني اميه. مي‌ارزد که انسان يک مقداري زجر بکشد. امّا يک رژيم و يک خط فکري و براي ده‌ها قرن محکوم کند، چون اين را من شنيدم، يک کسي گفت: بابا، ما که مي‌رويم متوسل مي‌شويم به امام رضا، امام رضا، مشکلمان را حل کند. خودش که ضريحش خراب شد. شما چکار به ضريح امام رضا داريد. اين ضرري به توسل نزده است،
ما همين افتخارمان و بس، که تمام دنيا، عليه ما توطئه کردند، هشت سال جنگ، و يک قيفي درست کردند، بنام حذب بعث، تمام شرق و غرب اسلحه هايشان را ريختند در اين قيف، از ته قيف اسلحه ريخت سرما، از زمين و آسمان بمباران شديم. هشت سال جنگ کرديم و يک وجب خاکمان را به دشمن نداديم. نيروهاي غير متخصص ما، متخصص شدند. دوستانمان را شناختيم، دشمنانمان را شناختيم. قدرت پيدا کرديم، تشکيلات پيدا کرديم. در کنار ارتشمان يک قدرتي به نام سپاه ثبت شد. در کنار سپاه، قدرتي به نام بسيج ثبت شد. قوي شد، متخصص شد. در اين جنگ، يک وجب خاکمان را نداديم، امّا در خودمان قدرت پيدا کرديم. الآن دنيا، اگر بگويند؛ قوي ترين کشور از نظر اطلاعاتي، سابق مي‌گفتيم: آقا، ماهواره‌هاي آمريکا، نمي‌دانم چه چيزهاي اروپا. الآن مي‌گويند؛ نه، مثل اينکه اين بچه‌هاي بسيجي و انتظامي و اطلاعاتي، مثل اينکه بچه‌هاي ايران هم، نه دست کمي از آمريکا ندارند. قطعاً اگر يک مجرمي در آمريکا باشد، به اين زودي دستگير نمي‌شود. ما از نظر اطلاعات الآن تثبيت شده‌ايم. به هرحال توسل کار خودش را کرد. ما اهل توسل بوديم در جبهه‌ها، لشکر بعث هم اهل توسل نبود، معلوم است چه کرديم.

3- توسل يك مسئله‌ي عقلي است

اميرالمؤمنين (ع) گريه داشت، ابن ملجم قدرت داشت و شمشير داشت. و بعد معلوم شد که شمشير او پيروز شد و يا اشک علي. من مي‌خواهم، راجع به توسل صحبت کنم، انشاء الله. امّا اصل زيارت شيعه و سني، راجع به زيارت مسئله‌اي ندارد. فقط يک گروه نحس هستند بنام وهابي‌ها که اينها، وهابي‌ها مثل بهائي‌هاي ما مي‌مانند. نه شيعه هستند و نه سني. خودشان را به سني‌ها مي‌چسبانند. امّا، بعد از قرآن، مهمترين کتاب سني‌ها، کتاب نجاري است. حتي از ابوبکر حديثي است، که ابوبکر متوسل مي‌شد به پيغمبر. سني‌ها از نظر مدرکي توسل را قبول دارند. ما بايد بدانيم، توسل شيعه و سني ندارد. توسل يک چيز عقلايي است. اصلاً آنهايي هم که دين اسلام را ندارند. احترام به قبور بزرگ‌هايشان مي‌گذارند.
من، شايد سي تا کشوري رفته باشم. در بسياري از کشورها، ميداني هست. و يک برجي به نام سرباز گمنام و هر صبح و شام مي‌آيند اونجا، با دسته گل، با مراسم، با موزيک، اصلاً احترام خون شهيد، يک چيزي است که تنها مربوط به دين اسلام نيست. يعني حتي آنهايي که منکر معاد و قيامت هستند، براي شيهدشان يک احترامي قائل هستند، يک پايه‌اي، برجي را عَلم مي‌کنند، مي‌گويند: نمي‌دانم، اين سرباز گمنام. براي شهيد احترام قائل هستند. حالا، الآن حدودا صد و پنجاه، شصت کشور است. هر کشوري پرچم دارد. گنبد يعني پرچم. منتها پرچم در مقابل باد و باران، خراب مي‌شود. گنبد چون گرد است، خراب نمي‌شود. سيماني است و آجري است و چون اگر ديوار باشد، ديوار در مقابل باد، متزلزل مي‌شود، امّا گنبد چون گرد است، باد را، سرازيري مي‌چرخاندش، يعني بهترين ساختماني که در مقابل، برف رويش، نمي‌ايستد، يک باد را گردونه‌اي رد کند. مقاوم ترين ساختمانها، در مقابل حوادث طبيعي گنبد است. منار و گنبد بهترين آرم است. و ما در پاريس هم، سر قبر، ناپلئون، گنبد داريم. گنبد قبر ناپلئون، گنبدش مثل گنبد امامزاده‌هاي ما مي‌ماند. خيلي قشنگ، گنبد رسمي، مسئله گنبد و بارگاه و مسئله طاق و مسئله مناره، و مسئله برج، براي شهيد، اصلاً کاري به اسلام ندارد. منتها حالا اين احمق‌ها، يک چيزي گيرشان آمده، حالا مي‌گويم که اين به چيزي توسل کردن، اصل زيارت، از نظر شيعه و سني، مورد قبول است.

4- فوايد زيارت

رواياتي که راجع به زيارت است. علامه اميني از چهل و يک نفر، در چهل کتاب معتبر، دلايلي نقل کرده است. لازم نيست، از تلويزيون بگويم. رفتن به زيارت، مثل رفتن به کتابخانه است. شما کتاب مطالعه مي‌کني، غير از اين است که چيزي ياد مي‌گيري، اصلاً بالاي سر مزار شهيد، به شما درس مي‌دهد. اين بود که جانش را داد و تو آزاد شدي، اين بود که فداي تو شد. فداي کشور شد. فداي مکتب شد. به همين خاطر، متوکل هفده بار، قبر امام حسين را خراب کرد. گفتند: چرا؟ گفت: هر کس مي‌رود زيارت امام حسين (ع) انقلابي مي‌شود. من ديگر، حريف مردم انقلابي نمي‌شوم. بروند مسجد، ذکر بگويند، خوابشان ببرد. يعني مي‌گفت: مسجد بسازيد کاري به من ندارد. حکومت من متزلزل نمي‌شود. البته مسجدي که بايد پيشنمازش درباري باشد و امام فرمود، مساجد سنگر است، در مساجد ما هم آدم بيدار مي‌شود. هفده بار متوکل، قبر امام حسين را خراب کرد. دليل آن هم اين بو که مردم سر قبر شهيد، داغ مي‌شوند. داغ شدند. من حريف مردم داغ نمي‌شوم. رفتن به زيارت ارزش است.
فقط قرآن مي‌فرمايد: منافقيني که در تبوک، پيغمبر فرمود: بسيج شويد، برويد جبهه، نيامدند جبهه. فرمود: منافقين اگر مردند. سر قبرشان نرو. (وَ لا تَقُمْ عَلى‌ قَبْرِهِ) (توبه /84) يعني سر قبر منافق نرو، غير از سر قبر منافق، باقي مؤمنين زيارتشان، ارزش است. قرآن مي‌فرمايد: (وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ) (مائده /35)

5- بودن واسطه در طبيعت و اقوام ديگر

موضوع بحث‌مان، توسل، يک، حرفهايي که زدم، يک توسل در طبيعت، مثال زدم به تنه درخت، که ميوه را مي‌گيرد، مواد غذايي را مي‌دهد به شاخه، اين تنها درخت واسطه مي‌شود. بين شاخه و درخت. دوم، گفتم: احترام شهيد عقلي و عرفي است. يعني اصلاً لازم نيست که مسلمان باشد. کشورهايي هم که مسلمان نيستند، براي شهيدانشان و سربازان گمنام، احترام قائل هستند. امّا از نظر قرآن مي‌فرمايد «وَ ابْتَغُوا» يعني دنبال کنيد، «وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ» يعني وقتي مي‌خواهيد برويد سراغ خدا، با وسيله برويد. وسيله چي است. روايت داريم، که فرمود: وسيله ايمان به خداست. نماز است، زکات است، روزه و حج و عمره و صله رحم و صدقه است و هر کار خيري. يعني وقتي مي‌خواهيد در خانه خدا برويد، يک کار خيري بکنيد. يک پولي بدهيد به فقير، بعد دعا کنيد. روزه گرفته‌ايد، دم افطار دعا کنيد. در حج دعا کنيد. در ماه رمضان دعا کنيد.
6- امامان و پيامبر وسيله‌اند
يکي از وسيله‌ها، افراد است. که اميرالمؤمنين فرمود: (أَنَا وَسِيلَتُهُ) (المناقب، ج‌3، ص‌75) يعني وسيله در خانه خدا من هستم. «وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ» در خانه خدا با وسيله برويد، يعني با نام اميرالمؤمنين برويد، يعني بگوئيد: خدايا به آبروي اميرالمؤمنين قسم، فاطمه الزهرا فرمود: «فنحن وسيلته في خلقه»(دلائل‌الإمامه، ص‌32) فاطمه فرمود: وسيله‌اي که شما را به خدا نزديک کند، اهل بيت هستند. پيغمبر فرمود: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مَنْ أَطَاعَهُمْ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ هُمُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ هُمُ الْوَسِيلَةُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»(عيون‌أخبارالرضا، ج‌2، ص‌58) پيغمبر فرمود اهل بيت پيغمبر وسيله هستند. داريم «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً» (آل عمران /103) به ريسمان خدا چنگ بزنيد، ريسمان خدا چي است؟ امام صادق (ع) فرمود: «نَحْنُ حَبْلُ اللَّهِ»(شواهدالتنزيل، ج‌1، ص‌169) ما هستيم ريسمان خدا، قرآن مي‌گويد: «وَ ابْتَغُوا» يعني سراغ کنيد. برويد به سراغ خدا، منتها با وسيله برويد. وقتي مي‌خواهيد، در خانه خدا برويد، ما که آبرويي نداريم.
يک کسي بود، پيغمبر را اذيت کرده بود. حضرت از دستش ناراحت بود. مي‌خواست برود پهلوي پيغمبر، روش نمي‌شد، يکروز در خيابان، در کوچه، ديد، حسن و حسين، امامان کوچولو، بازي مي‌کنند، اين دو تا را بغل کرد، رفت پهلوي پيغمبر، ديگر پيغمبر ديد، هيچي نگفت. «وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ» معناش اين است. شما که شب قدر، قرآن سر مي‌گيري. يعني خدايا من آبرو ندارم. زير سايه قرآن، مثل آدمهايي هستند، بي دعوت مي‌خواهند، بروند يکجايي، لب در مي‌ايستند، يک آدم حسابي که مي‌رود، قايم مي‌شوند، مي‌روند. اين «وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ» يعني جيم شو. يعني لاي عباش قايم شو. بقال‌ها هستند، جنسهاي آشغال است، مي‌خواهند بفروشند، زير جعبه مي‌گذارند. جنس‌هاي خوب را مي‌گذارند رو، پرتقال پوسيده‌ها را هم رد مي‌کنند. و اين کار خيلي غلط است، بقّال‌ها مي‌کنند. خوب، به هرحال، بخاري.

7- فقط وهابي‌ها توسل را قبول ندارند

گفتم اسم مهمترين، کتاب سني‌ها. شيعه مهمترين کتابش قرآن است، بعد نهج البلاغه، بعد صحيفه سجاديه، بعد از قرآن و نهج البلاغه، چهار تا کتاب درجه يک دارد. سني‌ها بعد از قرآن، صحيفه و نهج البلاغه، نه، ولي، بعد از قرآن شش تا کتاب مهم دارند، مهمترين کتاب، در اين شش تا، باز بخاري است. در صحيح بخاري باز حديث داريم. که مي‌فرمايد: پيغمبر بعد که وضو مي‌گرفت. آب پيش مانده وضو را، مردم هجوم مي‌آوردند براي تبرک، برمي‌داشتند، تبرک مي‌جستند. در صحيح مسلم هم باز روايت داريم که پيغمبر وقتي سر خودشان را مي‌تراشيدند اصحاب موسي پيغمبر را براي تبرک برمي‌داشتند. يعني تنها فرقه‌اي که، مخالف توسل است، وهابي‌ها هستند. البته خيلي خل هستند. اينها، يعني زيادي، آدم مي‌ماند چي بگويد، کلمه خُل، زيادي است براي اينها. يک کسي چند تا بچه داشت. از بچه هاش عصباني شده بود. گفته بود؛ حاضرم، همه بچه هايم را بدهم، يک کره خر بگيرم. بعد مي‌گفت: من مي‌ترسم، صاحب خر بيايد، بگويد: کلاه سرم رفته است. واقعش اين است، که آدم نمي‌داند چه لقبي بدهد. مي‌گوئيم: آقاجان آيا اين قبر امام حسن نيست؟ مي‌گويد: چرا، مي‌گوئيم. آيا امام حسن جزء اهل بيت نيست؟ مي‌گويد: چرا. مي‌گوئيم: اهل بيت را خدا نگفته است. (وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً) (احزاب /33) معصوم‌اند. مي‌گويد: چرا؟ مي‌گيم، بنويس، «هذا قبرُ الحسن» اصلاً امام هم نگو. بگو اين قبر حسن است، مي‌گويد: هان شرک است. آخر اگر روي قوطي شکر، بنويسيم قوطي شکر است، شرک است. آخه آدم، من نمي‌فهمم بگويم چه، در عين حال صحيح مسلم، مهمترين کتاب اهل سنت، تبرک را قبول دارد.
يکي از ايراني‌هاي عزيز، ضريح پيغمبر را رفت ببوسد، اين پيشنماز مسجد مدينه آمد گفت: اين، شرک است. بهش گفتم: چرا شرک است. گفت: آهن مي‌بوسد. گفتم: قرآن که بلد هستي. قرآن مي‌گويد: پيراهن يوسف را انداختن، روي چشم يعقوب، کور بود، بينا شد. پيراهن يوسف هم پنبه بود. منتها پنبه‌اي که به بدن يوسف بخورد، فرق مي‌کند. اين آهن است، آخه چرم، چرم است. يک چرم است، جلد قرآن مي‌شود، آدم مي‌بوسد، يک چرم است کفش مي‌شود. آدم هيچ وقت کفش را نمي‌بوسد. کفش و جلد قرآن، هر دو چرم است. ما اگر قرآن را مي‌بوسيم، نه بخاطر چرم، بخاطر جلد. ديگه اين را هم که بايد بفهمي.
اينکه مي‌گويم: آدم خيلي غصّه مي‌خورد. اين است. يعني آبکي‌ترين حرفهايي که، هر عوام، عوام مي‌فهمد. اينها مي‌گويند: نه، شرک است.

8- توسل شرك نيست

علامّه اميني مي‌فرمايد: هيچ يک از، ائمه بعد اهل سنت، نگفته‌اند، تبرک حرام است. و مرحوم مجلسي در جلد، هجدهم بهار، از صفحه بيست و سه تا چهل و پنج. بابي باز کرده است بر اين جهت. و جالب اينکه امروز، يک کتاب است، مال ششصد سال پيش، بنام «وفاءُ الوفاء» اهل سنت نوشته، يکي از علماي مهم شافعي، کتاب «وفاءُ الوفاء»، چهار جلد است. در اونجا هم، ديدم بابي باز کرده است. باب، يعني عنوان، عنوانش اين است. باب توسل، زائرين قبر پيغمبر به قبر پيغمبر، و اونجا روايتي آورده است که، ابوبکر آمده، سر قبر پيغمبر گفت: خدايا به آبروي پيغمبر قسم. يعني خود ابوبکر هم به پيغمبر متوسل شد. اصلاً اينکه جنازه ابوبکر و عمر را در کنار پيامبر دفن کردند، بخاطر تبرک بود. و اگرنه مي‌بردند، يک جاي ديگه دفن مي‌کردند. اينکه مي‌گويند: جنازه را اونجا دفن کردند، به احترام خاک. پيغمبر بود. اصلاً دفن اينها، دليل بر توسل است. واگرنه خوب، زمين که زمين است، هر کجا مي‌خواهد، باشد. مي‌گم: آقا شما مي‌گوئيد: «السلامُ عليک يا رسول الله، رسول الله»، مات، شرک. من مي‌گويم، اگر سلام به پيامبر، شرک است، اول مشرک، خود خداست. چون خود خدا سلام کرده است. مي‌گويد:
(وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلينَ) (صافات /181)، خدا (سَلامٌ عَلى‌ مُوسى‌ وَ هارُونَ) (صافات /120) آيه قرآن است، (سَلامٌ عَلى‌ إِبْراهيمَ) (صافات /109)، اگر سلام کردن به پيغمبر شرک باشد. اول مشرک خود خداست. چون خود خدا در آيات زيادي به پيغمبر، سلام کرده است. «وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلينَ» آيه قرآن است. «سَلامٌ عَلى‌ مُوسى‌ وَ هارُونَ» آيه قرآن است، «سَلامٌ عَلى‌ إِبْراهيمَ» قرآن است. (سَلامٌ عَلى‌ نُوحٍ فِي الْعالَمينَ) (صافات /79) قرآن است. بگذار، ما سلام کنيم شرک است. مي‌گويد: پيغمبر مُرد. وقتي مُرد. پيغمبر با يک جماد يک جور است. مي‌گوييم: پس اين آيه چي است، سر قبر پيغمبر هنوز هم يک آيه هست. ممکن است بعد از اين بحث تلويزيوني ما، اگر يکوقت عاقل بشوند، ممکن است آن تابلو را بردارند، حالا تا آن را برنداشته‌اند، گوش دهيد. چون گاهي هم از ما چيز مي‌گيرند. ياد مي‌گيرند. سر قبر پيغمبر مي‌گويد: «لا تَرْفَعُوا» آيه قرآن است. (لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِي) (حجرات /2) يعني کنار پيغمبر داد نزن. مي‌گيم: چطور تو که مي‌گوئي: پيغمبر مُرد. بگذارد پهلوي مُرده داد بزنم. مي‌گويد: نه، داد نزن، بي احترامي است. مي‌گيم: پس زنده است. السلام عليک يا مي‌گويد: نه، شرک است. ما نمي‌فهميم چکار کنيم. بالاخره، اگر مُرد بگذار من داد بزنم. اگر زنده است، بگذار من سلام کنم. اصلاً ما نفهميديم، اينها چه مي‌گويند. بالاخره زنده است، يا مُرده. اگر مُرده است، پس چرا تابلو زده‌اي. بالا سر پيغمبر، تابلو، قاب کرده‌اند. «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِي» کنار پيغمبر داد نزن. خوب اگر پيغمبر مُرد. خوب من مي‌خواهم، کنار سنگ داد بزنم. اگر من کنار يک سنگ داد بزنم. تو مي‌گوئي داد نزن. اگر مي‌گوئي احترام دارد، خوب اگر احترام دارد. اصولاً ما که توسل مي‌کنيم. به پوست و گوشت که توسل پيدا نمي‌کنيم. به مقام توسل مي‌کنيم، مقام مُرده و زنده ندارد. مقام بوعلي سينا، ارزش است. چه نفس بکشد، چه نفس نکشد. وقتي ما مي‌گوئيم به مقام اميرالمؤمنين قسم، خدايا به آبروي حسين، آبرو زنده و مُرده ندارد. خودم و حسين، بگو انسان زنده و مرده دارد. به عقيده تو، به عقيده ما که مُرده ندارد. (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذين قُتِلُوا في‌ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ) (آل عمران /169) پهلوي ما که شهيدها، زنده‌اند. به دليل قرآن، امّا حالا بر فرض مي‌گوئيم: شهيد از دنيا رفت، شد مثل جماد، امّا من به آبرو، قسم مي‌دهم و آبرو زند. و مرده ندارد.

9- توضيح يك برداشت غلط

يک جمله هست. يک نفر هست و اسمش را هم نمي‌دانم، بگويم يا نه. شخصي است به نام ابل حياج، يکي از اصحاب پيغمبر، اسمش اين است. در کل کتابهاي شيعه و سني، يک نفر هست، آنهم فقط يک حديث گفته است، که حديث اين است که قبرها را صاف کنيد. پيغمبر فرمود: به اميرالمؤمنين که قبرها را صاف کن. خوب من مي‌گويم، حالا که مي‌گويند: قبرها را صاف کن، پس بايد هرچه گنبد و بارگاه است ما بايد منفجر کنيم. صاف صاف کنيم، مثل قبرستان بقيع. روايت هم اين است. مي‌آيد، مي‌گويد: که گفت که (وَ لَا قَبْراً إِلَّا سَوَّيْتَهُ) (كافي، ج‌6، ص‌528) «سَوَّيْتَهُ» يعني مساوي کن. صاف کن. بنابراين چون يک حديث داريم که مساوي کن، ما بايد قبرها را خراب کنيم. هر جا قبر است، شرک است. خوب، گوش بدهيد. 1- يکدانه حديث است. اين جناب، ابوالحياج، از وقتي مادرش زائيدتش، تا مُرده، بيش از يک حديث از آن نقل نشده است. يعني جزوء علما و راوي‌ها نيست. مثل بچه‌اي که وقتي به دنيا مي‌آيد، تا مي‌ميرد، فقط يک سرفه مي‌کند. اصلاً حرف نمي‌زند. يکنفر است، يک، و در طول عمرش، يک حديث نقل کرده است، دو، تازه اين «سَوَّيْتَهُ» يعني خراب کردن نيست، مساوي کن، يعني روي قبر را، چون روي قبر، مثل گرد ماهي نبايد باشد. يعني صاف باشد. يعني روي قبر را صاف کن. صاف کردن روي قبر، يعني گُرد ماهي نباشد. بلند بودن قبر طوري نيست، امّا رويش، بايد صاف باشد. صاف کردن يعني خراب کردن «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى الَّذي خَلَقَ فَسَوَّى» (اعلى /2-1) «خَلَقَ فَسَوَّى» يعني بعدش خراب کرد. «خَلَقَ فَسَوَّى»، «سَوَّى»، «سَوَّيْتَهُ»، «سوي» يعني صاف و صوفش کرد. نه، يعني «خَلَقَ وَ انْهَدَمَ» ساخت و خراب کرد. شما حاضر هستي به يک کوزه گر خل، بگوئي اين کوزه گر، کوزه را ساخت و شکست. اِ، ساخت و شکست که هنر نيست، اين خل است. ما نمي‌خواهيم، بگوييم: خداوند، ساخت و خراب کرد. «خَلَقَ فَسَوَّى»، «سَوَّى» يعني خراب کردن نيست. «سَوَّى» يعني از افراط و تفريط، جلوگيري کرد. يعني هر چيزي را به اندازه، (وَ الَّذي قَدَّرَ فَهَدى‌) (اعلى /3) «سَوَّى» به معناي خراب کردن نيست. بسيار خوب، قرآن مي‌گويد: (الَّذي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ) (انفطار /7) خدا تو را آفريد؛ خدا تو را آفريد و تصفيه کرد. مي‌داني يعني چه؟ يعني ميزان درستت کرد. اينطور نشد که بدنت يک کيلو، سرت سه کيلو. يعني ساق پا را جوري درست کرد که وزن هيکل تو را، تحمل کند، قلب تو را جوري درست کرد که بتواند، خون بدن تو را، تصفيه کند. کليه‌هاي تو را به اندازه، «خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ» يعني، نه. يعني «خَلَقَکَ وَ خَربَکَ» سوي به معناي خرابي نيست. پس يک، يک آدم است. راوي ديگه نيست، فقط همين هيکلش تک است. اين آقايي که هيکلش تک است از اول عمرش تا آخر عمرش همين عروق و زده،
دوم اين کلمه‌اي را که گفته. معناش اين نيست، قصّه همان سگ است. يک کسي آمد، پهلوي يک کسي گفت: سگ خانه شما، هم بي وقت مي‌خواند، از خواب بيدار مي‌شويم. هم گاز مي‌گيرد. گفت: اولاً سگ تربيت شده است، بي وقت نمي‌خواند. دوماً سگمان را بسته‌ايم، از خانه بيرون نمي‌آيد، گاز هم نمي‌گيرد. سوماً من اصلاً سگ ندارم. حالا اولاً يکي است، دوماً اين آقا در عمرش يک حديث گفته است. سوماً اين حديث، معناش، اين نيست. بسيار خوب.
البته ما وقتي مي‌گوئيم توسل، همه توسلها را قبول نداريم. نخ بستن به ضريح بسم تعالي غلط است. سينه خيز رفتن، لوس بازي است.

10- در توسل افراط و تفريط نكنيم

پريروز، يک زني به من تلفن کرد. راجع به وسوسه. گفت: آقا گرفتارم، گفتم: ببين، پيغمبر مي‌گويد، پاک شد. امام حسين و امام صادق هم مي‌گويند: پاک شد. علما و مراجع تقليد هم مي‌گويند، پاک شد. شما مي‌گوئي: پاک نشد. يعني با رسول الله دروغ مي‌گوئي. حسين جان دروغ مي‌گويي. ‌اي علما، همه شما دروغ مي‌گوئيد. چون همه مي‌گويند: پاک شد. اين خانم مي‌گويد: پاک نشد. گفتم: اگر مي‌خواهي گوش دهي پيغمبر که مي‌گويد پاک شد. اگر هم نمي‌خواهي، بيش از اين خودت را لوس نکن. نمي‌دانم هم که خانم که بود. اما در تلفن بهش گفتم: خودت را لوس نکن.
اگر، بعضي‌ها در توسل خودشان را لوس مي‌کنند. مي‌خواهد توسل پيدا کند. اين سينه خيز رفتن لوس بازي است. توسل يعني، برو احترام کن. بگو: يا رسول الله، يابن رسول الله، حرفت را بزن، نعره کشيدن، سينه خيز رفتن، از رو کله همديگر، بله گاهي رو عشق است. امّا گاهي هم نه، ما وقتي وارد حرم مي‌شويم، سجده رو به قبله بکنيم، که الحمدالله که توفيق پيدا کردم، زيارت کردم سجده بر امام حرام است. سجده بر غير خدا حرام است. سجده، فقط براي خداست. منتها من سجده مي‌کنم. براي خدا، به شکرانه، اينکه، توفيق زيارت پيدا کردم. واگرنه، سجده بر امام رضا، سجده، . . .
اخيراً يک مشت افرادي خواب مي‌بينند، ديروز يک کسي، نهضت سوادآموزي بود. گفت: من خواب ديدم، امام رضا را که گفته است، برو پهلوي قرائتي، برات زن پيدا مي‌کنيم. بنده گفتم که، آخه دو تا زن هم طلاق داده بود. گفتم: به امام رضا بگو، اين گره‌هاي کور را خودت باز کن. آقا قربونت شوم، آخه من زن سراغ ندارم. بروم به چه کسي بگويم، که تو دو تا زن طلاق داده‌اي، من اگر يک، به هرحال، آخه اين. از اين خوابها، ببينيد، بند به خواب نباشيد.
اول مفاتيح‌ها با کمال تأسف، متأسفم اين حرفها را مي‌زنم. پانزده سال از انقلاب مي‌رود، ما بايد حرفهاي ديگه‌اي بزنيم. امّا همين اينها گرفتارند. مردم ما را دارند کج مي‌برند. هم گرفتارند و هم مقام معظم رهبري که خوب نيست، اين حرفها را بزند. رئيس جمهور هم که نبايد اين حرفها را بزند. اين حرفها را هم نزنيم هي دارد، روز به روز، زياد مي‌شود. مي‌گويد: من خواب ديدم، فلاني گفته بود، اين دعا را بنويس و به هفت نفر بده، و آن هفت نفر هم بخوانند، به هفت نفر ديگه، به هفت نفر ديگه، آقا امام صادق (ع) زنده بود. دعا مي‌خواست به کسي بده، داد.

11- در مشكلات سراغ قرآن برويم

يک کسي آمد گفت: آقاي قرائتي، من مي‌خواهم تو را يک دعايي برايت بخوانم که تا آخر عمر، هيچ مصيبتي به تو، نرسد. گفتيم: خوب، بخوان. يکبار، دستش را گذاشت، روي سر من، گفت گفتم: آقا من مي‌خواهم تکه تکه شوم. ولي اين دعا را نمي‌خواهم. چون دعا که ما داريم آيت الکرسي است. که مي‌گوئيم «ولايؤدُه و حفظهما» خدا، اين همه کرات در آسمانها را حفظ مي‌کند. خدايي که هستي را حفظ مي‌کند. من را حفظ کند، آيه قرآن داريم، دعا هم داريم، اين پيچي، پيچي را هم من قبول ندارم. خانقاه را من قبول ندارم. چون پيغمبر رفت در مسجد، اميرالمؤمنين هم رفت در مسجد، حضرت مهدي «عج» هم مي‌رود در مسجد کوفه، ما هيچ امامي در خانقاه نمي‌رود، من قبول ندارم. دو ساعت ورد بگو، اگر ورد راست بود، علي جويم، علي پويم، امام صادق (ع) ورد مي‌گرفت. دين ما ِ (قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ) (بقره /256) دين ما، دين راست و حسيني است. دين ما، پيچ پيچي نيست، يواشکي نيست. دين ما، يک ديني است که حرفهايمان را اگر پشت بلندگو گفتيم، خجالت نکشيم. بسياري از اينهايي که مي‌روند، در خانقاه و ذکر و ورد و خانه‌هاي، بعضي از توسلها، مثل خونه يتيمي است. در را مي‌بندند، مي‌گويند، کسي نيايد. خوب اين چه دين يواشکي است. دين که ما يواشکي نداريم. پيغمبر در منبر داد مي‌زد. تو چرا رفته‌اي يواشکي. يکوقت اسمش را نمي‌برم کجا بود. يک نهاد انقلابي بود. سران آنجا، از من دعوت کردند، گفتند: يک درس اخلاق، کسي هم نباشد. چون اينها، همه سران هستند. گفتم، اصل حديثي که امام صادق بگويد: سران گوش بدهند، سربازهاي عادي گوش ندهند، اين حديث، حديث نيست. دين ما، يک ديني است که همه مردم، نياز به مؤعظه دارند. اينکه شمع ما صوتکي و فوتکي است. خودش ضد اخلاق است. آنوقت چهار تا که جمع شدند، يک کسي هم آمد، اخلاق گفت، اينها، يک ذره، يک ذره، غرور مي‌گيردشان، خيال مي‌کنند اينها، «سبوح و ملکوتٌ» نه خير هيچي، آدم عادي هستيد. شما را هم اگر درجه‌ات را يک خورده پائين و بالا کنند، اعصابت خورد مي‌شود. اخلاق راست، و صاف حسيني اين است که همه بنشينند، امام صادق چي گفته، گوش دهند. ذکر صنفي، اخلاق صنفي، اينها يک چيزهايي از توش درمي‌آيد. اينها، کم کم، يک چيزهايي از توش درمي‌آيد. توسل، همين توسل عزاداري ولذا، يکي از طلبه‌ها از من پرسيد، کدام روضه بروم، گفتم: همان روضه‌اي که مردم مي‌خوانند وسط خيابان. در اين خانه‌هاي کوچولو، موچولوها نرو. چون اينها يک چيزهايي، توش درمي‌آيد، يک مرتبه مي‌بيني، تحت عنوان، ولاي علي، سر از صوفي‌ها در آوردند. تحت عنوان عشق به اهل بيت، سر از نمي‌دانم چي درآوردند.

12- مقياس حق بودن

ما دو تا خط کش داريم. يک، کي رفت جبهه، دو، کي رفت جماعت، سه، کي رفت جمعه. جبهه و جماعت و جمعه، اينها خط کشهاي ما است. هر کس با اين خط کش‌ها خط کشي کند، ايشان پايش را جبهه نگذاشته است. ايشان در هيچ نماز جماعتي نيست، ايشان در هيچ نماز جمعه‌اي هم نيست. با اين سه تا خط کش، مترش کن. از رده خارجش کن. حالا بگه: آقا ايشان از خوف خدا، شبي دو ليتر گريه مي‌کند. دو ليتر گريه کسي که، اصل جبهه و جماعت و جمعه نيست. دو ليتر گريه‌اش، پهلوي من، با آب حوض يکي است. ما دينمان، راست حسيني دارد. «حَي عَلَي الصَّلوه» نماز جماعت. نماز جمعه، نماز جماعت، جبهه، ما دلمان روشن است. حالا، توسل معناش، اين است.

13- ياد كردن بزرگان خواري دشمن است

بعضي از خانمهاي اشراف، غذاهايي مي‌پزند، فقط از اشراف. اين چه توسلي است که اشراف به اشراف مي‌دهد. افطاري‌ها، پول دار به پول دار مي‌دهد. چه توسلي است. اصلاً باب اطعام براي اينکه، فقرا، بيايند بخورند، شما که هميشه مي‌خوري، در را نبنديد، روضه بايد، دوش باز باشد. توسل بايد درش باز باشد. کتابخانه، بايد درش باز باشد. بله گاهي وقتها، حرفهاي فني است ممکن است، يک حرفي است سرتيپ بايد بفهمد سرگرد نبايد بداند. رده بندي داريم از نظر علمي. گاهي کلاس دوازده يک چيزي را مي‌فهمد، کلاس اولي نمي‌فهمد. اگر حرف علمي و فني و صنفي بود، درست است. امّا مؤعظه، همه گوشها، نياز به موعظه دارد. حتي رسول اکرم. پيغمبر گاهي به اصحابش مي‌گفت: «عِظْنِي» يعني مؤعظه کن من را، يعني پيغمبر هم مي‌گفت: من مؤعظه مي‌خواهم بشنوم حالا، آيا اين روضه‌ها، پاش به جايي بند است، بله، اول روضه خوان، خود خداست. روضه خواند، آيه روضه مي‌داني چي است، اين است، مي‌فرمايد که (وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في‌ سَبيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ) (آل عمران /146) چه انبياء بودند، چه افراد وارسته‌اي بودند، که در راه خدا شهيد شدند. جبهه مي‌رفتند. «فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في‌ سَبيلِ اللَّهِ» تير به آنها مي‌خورد، اينها سست نمي‌شدند. «وَ ما ضَعُفُوا» احساس ضعف نمي‌کردند. «وَ مَا اسْتَكانُوا» احساس کسالت نمي‌کردند. يعني، در اينکه افرادي، در تاريخ بوده‌اند، حامي انبياء، در جبهه‌ها تکه تکه مي‌شدند. ولي اينها عقب گرد نداشتند. تاريخ فداکاري را شنيدن، اين متن وحي است. بسيار خوب. نفرين و لعنت (اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِكَ) (كامل‌الزيارات، ص‌177) اين لعنت داريم، بله، در قرآن خيلي داريم. که قرآن مي‌گويد: «أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ» (بقره /159) لعن در قرآن داريم. پس ببينيد، تاريخ مشکلات، که روضه همين است. در روضه مي‌گويد: ابوالفضل العباس رفت آب بياورد، تير زدند، شمشير زدند، دست راستش قطع شد. مشک را به دست چپ داده يعني اينکه آدم، خاطرات، بزرگواران را بگويد، که اينها مقاومت کردند، تن به ذلت ندادند. بيان مقاومتها، آيه‌اش در قرآن هست. «وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا» آيه‌اش است. لعنت کردن به دشمنان در قرآن، آيه هست. توسل يعني چه؟ يعني خط رهبري را من دارم. توسل يعني چه؟ يعني کفار و طاغوتيان بدانند. با ريختن خون اينها، نامشان محو نمي‌شود. چون، آن طاغوتي که اين عزيز را مي‌کشد مي‌خواهد، بگويد. تو بايد در خارج نباشي، و ما وقتي عکسش را زياد درست کرديم. يعني به کوري چشم، . . . اصلاً علّتي که ما براي امام، سه تا صلوات مي‌فرستيم اين است. چون شاه مي‌گفت: اسم امام را نياوريد، ما مي‌گفتيم: به کوري، چشم شاه، سه مرتبه صلوات، ما براي پيغمبر يک صلوات مي‌فرستاديم، نمي‌خواهيم. بگوييم امام از پيغمبر بالاتر است. امام، بچه او است. نمي‌دانم، يک قطره است، پهلوي دريا، امّا چون شاه مي‌گفت: اسم امام را نبريد، ما به کوري چشم شاه، سه تا صلوات مي‌فرستاديم. اين براي کوري چشم او است.
توسل يعني، يزيد تو را کشت، به کوري چشم يزيد، من پياده مي‌آيم، کربلا، هارون الرشيد تو را کشت. به کوري چشم بني عباس، من پياده مي‌آيم. بوسيدن ضريح، اشکال ندارد. اصلاً بوسيدن، رمز محبت است. اصلاً در دنيا، اصلاً بوسيدن، حديث نمي‌خواهد، هر کسي بچه‌اش را مي‌بوسد. آنکه مي‌گويد: بوسيدن شرک است، خُل است. و اگر نه هر کس در تاريخ نفس کشيده است، يک کسي را بوسيده است. چه مسلمان، چه مارکسيسم، چه ارمني، چه يهودي. هر کس يک جو عقل دارد، يک کسي را بوسيده است. منتها، آنکه مي‌گويد: بوسيدن، شرک است. او دارد از گردونه انسانيت، و اگر نه، بوسيدن نشان دهنده علاقه است.
حالا اولياء خدا که، علاّمه طباطبايي، يک سيب که به آن مي‌دادند، مدّتي بر اين سيب نگاه مي‌کرد اصلاً مثل اينکه، مي‌گفت: اين سيب محبوب است. چطور مثلاً يک عروس، يک چيزي را بدهد به داماد. آدم با پوست و دم نمي‌خورد که، عروس داده، علاّمه طباطبايي وقتي سيب را برمي‌داشت، مي‌گفت: خدا به ما هديه کرده است. اين هديه الهي است. و با ديد هديه نگاهش مي‌کرد ولذا مي‌بوئيد و مي‌بوسيد. يک تکّه نان را ما وقتي بو مي‌کنيم و مي‌بوسيم، اين يعني هديه خداست. با نعمتها بايد، بعنوان هديه خدا نگاه کرد. مي‌داني چرا مي‌گويند، وقتي نان آمد در سفره، منتظر غذا نباش، آخه بعضي سر سفره نان هست، مي‌گويند: والا هنوز که برنج نيامده. حديث داريم. نان که آمد، منتظر ننشين، شروع کن. چون، يعني وقتي منتظر هستي، يعني‌اي نان تو قابل نيستي. توهين به نان است. حديث داريم، نان که آمد، منتظر چيز ديگه‌اي نباشيد. احترام نان.
امام يک تکه نان را برداشت احترام کرد، گفتند: يک تکه نان، فرمود: شما نمي‌دانيد که چقدر براي اين نان، زحمت کشيده‌اند. اين نان، دست خورشيد در کار بوده است. خورشيد تابيده، دست، آب، دست هوا، دست زمين، دست کشاورز، دست سيلو، کاميون، اوه، حالا کاميونش چند تا دست، سيلوش چند تا دست.

14- انواع توسل

خيلي خوب. توسل در طبيعت هست. سيم برق توسل است که برق را به لامپ برساند. شاخه درخت، وسيله است که غذا را به ميوه برساند. در خلقت توسل هست. در تکوين توسل هست. خداوند همه کاره خودش است. (وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفينِ) (شعراء /80) شفاء دست خداست، امّا با اينکه شفا دست خداست. خدا مي‌گويد: در عسل شفاءست. شفاء دست خداست امّا خود خدا گفته است، من در عسل شفاء قرار دادم. تدبير دست خداست، امّا خود خدا گفته. جان گرفتن دست خداست (اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ) (زمر /42) يعني خدا، جان را مي‌گيرد امّا خدا که جان را مي‌گيرد، از طريق ملائکه، (يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ) (سجده /11) اين‌ها آيه قرآن است. خدا جان را مي‌گيرد، امّا به واسطه «مَلَكُ الْمَوْتِ». واسطه بودن طوري نيست. خدا به من چيزي مي‌دهد امّا از طريق امام رضا، اما از طريق. . . ، اصولاً وقتي توسل درست شد. رابطه ما با رهبران معصوم، قوي مي‌شود. و بعد هم نيست بگم، او که مي‌گويد: توسل به اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا، شرک است، خودش متوسل به پرچم آمريکا مي‌شود. مي‌گويد: براي عبور کشتي‌هايم، جالب اينکه، کسي که از توسل به زهرا جدا شد. بايد متوسل به پرچم، آمريکا بشود.

15- توسل به امامان توسل به خداست

هرکس گلي زد خراجات شام، بارکش غول بيابان شود. (فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ) (يونس /32) کسي که، حالا، يک چيزي آخر حرفهام بزنم و حرفهايم را جمع کنم. سني و شيعه گوش دهيد. يک حرف محکم مي‌خواهم بزنم. باقي حرفهام هم انشاء الله محکم است. اصلاً هر کسي که نماز مي‌خواند، «قل هوالله» را مي‌تواند، سوره ديگري بخواند. امّا، الا و لابد، ( لَا صَلَاةَ إِلَّا بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ) (عوالي‌اللآلي، ج‌3، ص‌82) نماز بدون حمد نمي‌شود. حمد بايد باشد، قل هوالله را مي‌خواهي، چيز ديگه بخوان. امّا حمد بايد باشد. در حمد هم مي‌گوئيم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» (فاتحه /6) صراط مستقيم چي است. توسل به اهل بيت، صراط مستقيم است. فقط دو تا تيکه است، من بايد اين دو تا تيکه را بهم بچسبانم. از دو جاي قرآن و حديث، در زيارت جامعه، مي‌گوئيم. (مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ) (من‌لايحضره‌الفقيه، ج‌2، ص‌613) يک خورده آخوندي است و فني است، ولي، دقت کنيد، معلوم مي‌شود. ببينيد، هر کس متوسل به شما شد، متوسل به خدا شده است. مثل اينکه مي‌گويم، هر کس بچه من را احترام کند، انگار من را احترام کند. هر که اطاعت از مقام معظم رهبري کند، در خط امام است. و «مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ» «اعْتَصَمَ» يعني متوسل مي‌شود. چنگ بزند. «اِعْتَصِمُوا» يعني چنگ بزني، متوسل شوي. هر کس متوسل به شما شود. متوسل به خدا شده است. اين کجاست، اين در زيارت جامعه است. بعد، هر کس متوسل به خدا شد. «وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ» (آل عمران /101) اين هم آيه قرآن است و در نماز مي‌گوئيم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ». يکخورده فني و آخوندي شد. يکبار ديگه تکرار مي‌کنم. هر کس متوسل به اهل بيت شود. انگار متوسل به خدا شده. اين در زيارت جامعه است. و هر کس متوسل به خدا شود، به راه مستقيم هدايت شده است. و ما که مي‌گوئيم خدايا ما را به راه مستقيم ببر، يعني خدايا ما را متوسل به خودت کن، ما را متوسل به خودت کن. يعني ما را متوسل به اهل بيت کن. توسل به اهل بيت، توسل به خداست. و توسل به خدا، راه مستقيم است. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» به همين خاطر روايت داريم، که وقتي مي‌گويد: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»، اميرالمؤمنين مي‌گويد: راه مستقيم، راه اهل بيت است. من شرمنده‌ام از مستمعين، يکبار ديگه، براي دفعه سوم تکرار مي‌کنم. چون حديث داريم، حضرت زهرا(س) يک کسي که از آن سؤال مي‌کرد. گاهي سه بار جواب مي‌داد. مي‌گفت: ممکن است، دفعه اول و دوم، حرف را نگيرد. هر کس متوسل به اهل بيت شود، متوسل به خدا شده، در زيارت جامعه، در قرآن هم آمده، و هر کس متوسل به خدا شود، در راه مستقيم است. و ما که مي‌گوئيم: خدايا ما را راه مستقيم ببر، يعني ما مي‌خواهيم، متوسل به تو شويم و راه توسل به خدا، توسل به اهل بيت است. يعني هر کس آب چاه را مي‌خواهد، بايد از طريق لوله باشد. قلب عالم هستي، امام است «وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا»(بحارالأنوار، ج‌57، ص‌213) حجت نباشد، زمين در هم مي‌ريزد. مثل اينکه ما در انقلابمان اگر امام حور نبود، همه به هم مي‌ريخت. به امام انقلاب، پا گرفت و به امام زمان (عج) هستي وجود دارد. توسل، و نقش توسل اين است. کسي نگويد: اگر امام رضا (ع) توسلش اثر دارد. چطور ضريح مبارکش، در روز عاشورا، بمب گزاري شد. همين اشک‌ها و توسلها، باعث شد که نقشه، چندين ساله، آمريکا و منافقين و عراق، نقشه چندين ساله‌اش، چند روزه، فاش شد، اين نقش گريه و توسل است و تا حالا هر کس به اهل بيت ضربه زده است. سيلي آن را خورده‌ات و جالب اينکه، اخيراً، بشارت بدهم، چون بعضي‌ها غصه مي‌خورند، از تبليغات وهابي‌ها، يک خبر خوش بدهم، اخيراً بيش از صد هزار جوان، وارد خط اهل بيت شده‌اند. از کشورهاي مختلف دنيا، اين هم بشارت داشته باشيد و کتابهاي اخيراً نوشته شده است، به زبانهاي مختلف ترجمه شده، بخصوص، کتاب دکتر تيجاني، و اين کتابها، مثل بمب منفجره دارد منفجر مي‌کند. خط اهل بيت گرم، گرم است. الحمدالله رب العالمين. صلوات بفرستيد.

«والسلام عليکم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1091
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست