responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1058

موضوع: تقویت معرفت امام زمان علیه السلام (2)

تاريخ پخش: 14/01/1401

عناوين:

1- انواع وعده‌های خداوند در قرآن

2- دلایل شکست مسلمانان در جنگ احد

3- دنیای بدون شرک، در زمان امام زمان علیه‌السلام

4- جهانی فکر کردن، ویژگی یاران امام زمان علیه‌السلام

5- تلاش دشمنان برای به استضعاف کشاندن اهل ایمان

6- قرآن کریم، کتاب جاوید برای همه عصرها و نسل‌ها

7- دستورات دین، طبق عقل یا فوق عقل

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

عزیزان بحث را که گوش می‌دهید، بحث 1401، اوّلین بحث سال جدید است. عید را به همه‌ی عزیزان تبریک می‌گویم. خداوند ان‌شاءالله همه‌ی مشکلات فرد و جامعه را حل کند و سال را سال مبارکی قرار بدهد. هم سال، سال نو هست، هم ماه رمضان، ماه مبارکی است. منتها چون یک دو هفته قبل راجع به امام زمان بحث‌هایی داشتیم به خاطر نیمه‌ی شعبان که پشت سر گذاشتیم، مطالبمان حیفم آمد که نگویم، دقایقی را صحبت کنیم.
بحثی که راجع به امام زمان هست، این است که خدا راجع به امام زمان وعده داده، (وَعَدَ اللَّهُ) (نور /55)، شروع آیه هم با «وَعَدَ» است، آغاز کرده، می‌گوید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا»، این آغاز حکومت. من آیه را دو، سه جمله‌اش را لااقل بنویسم.
[پای تخته] بسم الله الرّحمن الرّحیم
1- انواع وعده‌های خداوند در قرآن
(وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‌ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني‌ لا يُشْرِكُونَ بي‌ شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ) (نور /55)
این‌که آغاز کلمه چی باشد در فنّ سخنرانی و کلاسداری مهم است. آدم صاف بگوید: خب خدا وعده داده. آغاز کلمه‌ی قرآن با وعده‌ی خداست. وعده‌های خدا سه قسمت است، کلاسیک بگویم:
1- بعضی وعده‌هایی را خدا داده، عمل کرده، مثل (إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبيناً) (فتح، 1)، «لَنَنْصُرُ رُسُلَنا» (غافر /51)، یک وعده‌هایی را خدا عمل کرده، مثل فتح مکّه، این یک؛
2- بعضی وعده‌ها مال قیامت است که اهل ایمان و عمل صالح قیامت چه جاهایی و چه مکان‌هایی و چه کامیابی‌هایی خواهند داشت؛
3- وعده‌ی ظهور امام زمان، خدا وعده داده حکومت حق کره‌ی زمین را بگیرد. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا». حالا حکومت حق به دست چه کسی تشکیل می‌شود؟ قرآن خودش گفته: «الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»، آن‌هایی که اهل ایمان باشند و کارهایشان همه روی میزان باشد. خدا به حزب الله واقعی، به مؤمنین واقعی وعده داده که کره‌ی زمین تحت پرچم اسلام باشد.
خب در اینجا این وعده‌ی خدا که قبلاً عمل نشده، زمان پیغمبر که عمل نشده، مثلاً بگوییم مثل فتح مکّه، زمان پیغمبر که عمل نشده، قیامت هم که هنوز نیامده که وعده‌های قیامت توش است، پس باید تو همین دنیا باشد، چون راه دیگری نیست، راه دیگری نداریم.
یک بار دیگر تکرار می‌کنم این جمله را، وعده‌های خداوند سه قسمت است:

2- دلایل شکست مسلمانان در جنگ احد

– وعده‌هایی که خدا وعده داده است و عمل کرده، مثل بعضی پیروزی‌ها در جبهه‌ها. مثلاً در احد وعده داده بود که پیروز می‌شوید، ولی همین که شکست خوردند، گفتند: چرا خدا به وعده‌اش عمل نکرد؟! خدا گفت: عمل کرد، شما عمل نکردید. (لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَه‌) (آل عمران /152)، وعده‌ای که خدا به شما داده بود، صادقانه عمل کرد، منتها شما جبهه (فَشِلْتُمْ) (آل عمران /152)، یک مرتبه شل شدید، (تَنازَعْتُمْ) (آل عمران /152) اختلاف توی شما افتاد، (وَ عَصَيْتُمْ) (آل عمران /152) دستور رهبری پیغمبر را تو احد عمل نکردید.
عوامل سقوط در احد چی بود؟سه تا کلمه:
«فَشِلْتُمْ» شل شدید، می‌گویند در فارسی هم می‌گوییم فلانی فشل است، «فَشِلْتُمْ» یعنی وارفتید؛
«تَنازَعْتُمْ» یعنی اختلاف توی شما افتاد، وسط جبهه اختلاف توی شما افتاد؛
«وَ عَصَيْتُمْ» دستور پیغمبر را هم که گفت منطقه را حفظ کنید، عمل نکردید، منطقه را رها کردید، به عشق جمع‌آوری غنائم جنگی رفتید سراغ جمع کردن غنیمت.
تکرار. وعده سه رقم هست:
1- وعده‌هایی که خداوند عمل کرده زمان پیغمبر؛
2- وعده‌هایی که قیامت می‌خواهد عمل کند نسبت به مؤمنین؛
3- یک وعده‌ای داده که حکومت اسلامی، حکومت حق، کره‌ی زمین را خواهد گرفت، این را نه زمان پیغمبر بوده، و نه قیامتی هست که بگوییم قیامت، پس باید تو همین دنیا این وعده عمل بشود. این یک نکته.
مسئله‌ی دیگر این‌که این حکومت آقا امام زمان علیه السلام اگر بگوییم عصاره‌ی هستی است، بیجا نگفته‌ایم، فقط یک خورده دقّت می‌خواهد. قرآن می‌فرماید که، با یک بیان: [پای تخته] هدف هستی حکومت حق است.
بیان: به چه دلیل؟ شعار است؟ می‌گوییم نه.

3- دنیای بدون شرک، در زمان امام زمان علیه‌السلام

هدف هستی، چون کلّ هستی، هستی برای بشر است، هستی برای انسان، به دلیل کلمه‌ی «لَکُم» که در قرآن زیاد است، «خَلَقَ لَكُمْ» (بقره/ 29، شعراء/ 166، روم/ 21)، «سَخَّرَ لَكُم‌» (ابراهیم/ 32 و 33، نحل/ 12، حج/ 65، لقمان/ 20، جاثیه/ 12 و 13)، «مَتاعاً لَكُم‌» (مائده/ 96، نازعات/ 33، عبس/ 32). تو قرآن کلمه‌ی «لَکُم» زیاد است. همان که شاعر گفته:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
هستی برای انسان. انسان برای چی هست؟
انسان هم برای عبادت است. انسان برای بندگی حق، که بندگی حق شامل همه چیزی می‌شود که قصد قربت باشد.
بندگی حق، بندگی خالصانه‌ی حق، فقط با ظهور حضرت مهدی است، فقط با ظهور هست.
هستی برای بشر. دلیل: «خَلَقَ لَكُمْ»، «سَخَّرَ لَكُم‌»، «مَتاعاً لَكُم‌»، کلمه‌ی «لَکُم» یعنی هستی مال بشر است. خورشید برای ما می‌تابد، حرکت کره‌ی زمین، تمام هستی باید در راستای بهره‌گیری انسان است، هستی برای بشر است. بشر هم می‌گوید می‌خواهم تو رنگ الهی بگیری. بعد آن وقت رنگ الهی را قرآن می‌گوید رنگ الهی فقط مال زمان امام زمان است، پشت سر آیه‌ی «وَعَدَ» می‌گوید: (يَعْبُدُونَني) (نور /55)، خدا وعده داده که حکومت جوری خواهد بود که «يَعْبُدُونَني» بنده‌ی من باشند، (لا يُشْرِكُونَ) (نور /55) شرک هم داخلشان نباشد، یعنی توحید ناب، توحیدی که داخلش شرک نباشد، دین خالص (أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ) (زمر /3)، دین خالص و توحید ناب با ظهور حضرت مهدی علیه السلام، وعده‌ی خداست، خدا هم به وعده‌هاش وفا می‌کند.
حالا مسئله‌ی، یک مَثَلی در جلسه‌ی قبل زدم که پس چرا بعضی دعاهای ما مستجاب نمی‌شود؟ پس چرا بعضی مستجاب نمی‌شود؟ یا مثلاً می‌گوییم امام معجزه می‌کند، می‌گوید پس چرا ما متوسّل شدیم، کار، مشکلمان حل نشد؟ معنایی که خدا انجام می‌دهد، معنایش این نیست که خداوند برای هر چیزی، نسبت به همه کار غیبی می‌کند. خیّاط چند دست لباس می‌دوزد، نشان می‌دهد، می‌گوید این‌ها دوخت من است، ولی لازم نیست ما به او بگوییم آقای خیّاط، اگر تو خیّاطی باید لباس من هم بدوزی. اگر کسی گفت من خیّاطم، معنایش این نیست که برای همه مردم، هر چی می‌خواهند می‌دوزد، نمونه‌هایی می‌دوزد، می‌گوید: قدرت من را دیدید؟ منتها حالا من انتخاب خواهم کرد، روی چه مصلحتی بدوزم، برای چه کسی بدوزم، برای چه کسی ندوزم، چه جور بدوزم، آن دیگر تخصّص و هنر و سلیقه‌ی من است. وقتی می‌گوییم خدا به وعده‌هاش وفا می‌کند، نگوییم تو که خدا گفتیم همچین کن، پس چرا همچین نکردی. وعده‌های خدا نمونه‌هایی را انجام می‌دهد برای این‌که ثابت کند هان این نمونه کار من است. مگر کشتی‌گیرها با همه مردم کشتی می‌گیرند؟! چند نمونه کشتی می‌گیرد، همه می‌فهمند قهرمان است. وزنه‌بردارها برای هر کسی که وزنه بلند نمی‌کنند که.
یاد یک خاطره افتادم کسی به یک شیخی گفت: «شما روی منبر حرف‌هایی را که می‌زنی، خودت عمل می‌کنی؟!» بعد آقا برای این‌که این حرف به دلش بچسبد، گفت: «شما شغلتان چی هست، که این سؤال را از من کردی؟» گفت:«من شغلم کفّاش است.» گفت: «شما هر چی کفش می‌دوزی، خودت پا می‌کنی؟» معنای کفّاش این نیست که هر چی می‌دوزد، ولی خودش هم پابرهنه نباید باشد که بگویند کوزه‌گر از کوزه شکسته آب می‌خورد، یعنی خودت هم چند درصد عمل کن. مثلاً اگر می‌خواهی راجع به نماز شب صحبت کنی، یک دو، سه شبی نماز شب بخوان، بعد که اگر سفارش می‌کنی، سلول‌های روحت به تو فحش ندهند که: ای نامرد، به مردم می‌گویی نماز شب، خودت نمی‌خوانی. یک چند درصدی عمل کن که عالم بی‌عمل نباشی.
حالا، تکرار، هستی برای بشر، به دلیل «لَکُم»، «لَکُم»‌های زیادی که در قرآن هست، هستی برای بشر. بشر برای این‌که رنگ خدا بگیرد، کارهایش را ملکوتی و برای رضای خدا باشد. هستی برای بشر، بشر برای بندگی خدا، بندگی خالص خدا فقط زمان ظهور حضرت مهدی است، چون درباره‌ی امام زمان است که قرآن می‌گوید: «يَعْبُدُونَني» یعنی بنده‌ی صددرصد، «لا يُشْرِكُونَ بي‌» هیچ شرکی نباشد، چون آخر توحیدهای ما یک خورده شرک هم دارد. قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: (وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُون‌) (یوسف /106) اکثر این‌هایی که مؤمن هستند، یک مویرگ‌های شرک هم هست، مویرگ‌های شرک. گاهی آدم خودش هم کج می‌رود و متوجّه هم نیست، غافل است. یک بار دیگر می‌گویم:
هستی برای بشر، بشر برای بندگی حق، بندگی صددرصد حق، فقط زمان امام زمان است، پس هستی مال امام زمان است وگرنه باقی‌اش کارهای روزمرّه است. کارهای روزمرّه چی هست؟
بخور، [پای تخته] خوردن برای این‌که جون داشته باشیم کار بکنیم.
کار کن، یک پولی گیر بیاور، یک چیزی بخوری، خوردن برای کار کردن، کار کردن برای خوردن، بخور، کار کن، بخور، کار کن، بخور، کار کن، کار کن، بخور. یعنی هشتاد سال توی این دایره هستیم. آن بندگی که (يَعْبُدُونَني‌ لا يُشْرِكُونَ بي‌ شَيْئاً) (نور /55)، این یک مسئله‌ی مهمی بود که به نظرم باید بگویم.

4- جهانی فکر کردن، ویژگی یاران امام زمان علیه‌السلام

حالا امام زمان نمی‌تواند کسی که نائب امام زمان است یا فکرش فکر حضرت مهدوی است، محلّی و منطقه‌ای فکر کند، بگوید: من ترک هستم، تو فارسی، من بلوچم و او عرب است و او عجم است و او شرقی است و غربی است. این کسی که منتظر یک رهبر جهانی است، باید فکرش هم جهانی باشد. اصلاً خداوند تو دستورات ما همه‌اش ما را جهانی بالا برده است.
شما در نماز نمی‌گویید: «سَمِعَ اللهُ لِحَمدی»، خدایا حمد و ستایش من را تو می‌شنوی. خب تو یک نفر هستی، پس چی بگویی؟ بگو: «سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَه»، «مَن حَمِدَه» میلیاردی شد، جن و انس و فرشته. خدایا تو ستایش همه‌ی موجودات را می‌شنوی، نماز این است، خدایا تو ستاش همه‌ی موجودات را می‌شنوی، «سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَه»، نگو: «سَمِعَ اللهُ لِحَمدی» تو حمد و ستایش من را می‌شنوی، خب تو یک نفر هستی.
«إِيَّاكَ نَعْبُد» همه‌ی ما بنده‌ی تو هستیم، نگو: من بنده‌ی تو هستم، همه را در نظر بگیر. «اَلسَّلامُ عَلَینــا وَ عَلی عِبادِ اللَّه الصّالِحینَ» سلام بر همه‌ی ما، نه سلام بر من یا او. در نماز نمی گوییم: «السلام علینا و علی شرقی‌ها و علی ایرانی‌ها و علی سفید پوست‌ها»، ابداً این حرف‌ها را نمی‌زنیم.
کسی که دم از امام زمان می‌زند، دیگر نباید روحش کوچک باشد. روده‌های کوچک هسته‌ی انار داخلش گیر می‌کند. وقتی خدا به حضرت موسی گفت تو پیغمبر شدی، گفت: اوّل از همه روح بزرگ به من بده، (رَبِّ اشْرَحْ لي‌ صَدْري) (طه /25)، روح بزرگ، یعنی همه‌ی هستی را با یک نگاه خاص ببینم، سر یک کلمه گیر ندهم، سر یک کار گیر ندهم، سر یک تعصّب گیر ندهم.
حالا. آیا خداوند این کار را تا حالا کرده یا نه؟ بله، این کار را کرده. طول می‌کشد؟ نه، طول هم نمی‌کشد، خداوند خواسته باشد در یک لحظه همه کاری می‌تواند بکند.

5- تلاش دشمنان برای به استضعاف کشاندن اهل ایمان

حالا از چیزهایی که باید توجّه داشته باشیم، که الآن در بعد از انقلاب هم این اصطلاح الحمدلله زیاد شد، کلمه‌ی «مُستَضعَف» است. قرآن همه‌اش می‌گوید: «اُستُضعِفُوا»، نمی‌گوید: «اِستَضعَفُوا»، حالا این دیگر ادبیات عرب است، به درد همه نمی‌خورد، ولی حالا نیم‌دقیقه می‌توانم بگویم. «اِستَضعَفَ» یعنی خودش وارفت، «اُستُضعِفَ» یعنی این را به استضعاف کشاندند. گاهی وقت‌ها ماشین خراب می‌شود، گاهی ماشین را کلیدش را یک کسی برمی‌دارد، سوئیچ ماشین را کسی برمی‌دارد. قرآن آن‌چه راجع به مستضعفین گفته، گفته کسانی که لایق‌اند، می‌توانند حکومتداری کنند، مبتکرند، مخترع‌اند، منتها اگر وضعش این‌طور است، به استضعاف کشیده شده، یعنی نگذاشتند ترقّی کند، جلوی رشدش را گرفتند، حالا یا قانون‌های غلط و پیچ‌دار، یا شرکای نااهل، یا آدم‌های ناشی. هر چیزی بوده این توان داشته، می‌توانسته بدود، پایش سالم است، پایش را توی زنجیر کردند. این که می‌گویند حکومت امام زمان، حکومت مستضعفین است، نه یعنی یک مشت آدمِ بی‌حالِ بی‌سوادِ تفرقه و آدم‌های ول را می‌آید امام زمان این‌ها را به حکومت برساند، نه آدم‌هایی که صددرصد مثل رجائی، رجائی می‌توانست رئیس جمهور بشود و تو رئیس جمهورها هم از همه بهتر، یعنی از خیلی‌ها بهتر ولی رجائی به استضعاف کشیده بود، به عنوان یک معلّم گرفتند او را و زندان و شکنجه و مشکلات. مستضعف که می‌گویند امام زمان علیه السلام ظهور می‌کند برای نجات مستضعفین، نه یعنی نجات آدم‌های وارفته‌ی بی‌سوادِ بی‌هنر بی بی بی بی بی، آدم‌های هنرمند، منتها کسی این‌ها را به استضعاف کشیده بود. حالا این هم کلمه‌ی استضعاف است.
مسئله‌‌ی دیگر این‌که افراد چه‌طور به استضعاف کشیده می‌شوند؟
الآن دشمن ما به قول مقام معظم رهبری از هر سو به ایران حمله می‌کند، حمله‌ها جوری است که یأس‌آور باشد. من نمونه‌هایی را برایتان بگویم، کارهایی که می‌کنند، نمونه‌ی کارهایشان:

6- قرآن کریم، کتاب جاوید برای همه عصرها و نسل‌ها

اوّل که می‌گویند این حرف‌ها کهنه است، دین را کهنه می‌دانند. کجای دین کهنه است؟! نعمت خدا را خوردی، شکر خدا را بکن، شکر خدا کهنه می‌شود؟! درس بخوان، کهنه می‌شود؟! صله‌ی رحم کن، کهنه می‌شود؟! به قولت وفا کن، کهنه می‌شود؟!
اگر به شما حمله کردند، آمادگی دفاعی باید از خودت داشته باشی، به همسایه‌ها و زن و بچّه‌ات برسی، فقراء را فراموش نکنی، بیست درصد مالت را به فقراء بدهی، این کجایش کهنه شده؟! همین‌طور می‌گویند این‌ها «أَساطيرُ الْأَوَّلينَ» (انعام/ 25، انفال/ 31، نحل/ 24، مؤمنون/ 83، فرقان/ 5، نمل/ 68، احقاف/ 17، قلم/ 15، مطفّفین/ 13) هستند، این‌ها حرف‌های قدیمی‌اند، حرف‌های نو باشد.؟ این گاهی وقت‌ها به عنوان این‌که ایشان روشنفکر است. ما خودمان هم در ایران داریم آد‌م‌هایی که مثلاً فکر می‌کند روشنفکر است، کار بیخودی می‌کند. می‌گوییم: «اسم دختر چی هست؟» می‌گوید: «فینیا». «فینیا، اسم دخترت است؟! فینیا یعنی چه؟!» می‌گوید: «یک تیغی است در بلغارستان.» آقای روشنفکر خیالی لااقل می‌خواهی اسم دخترت را اسم اهل بیت نگذاری، اسم یکی از گل‌های ایران، ایران چه‌قدر گل دارد، تو گل ایران را ول کردی، تیغ بلغارستان را پیدا کردی؟! این‌ها یک آدم‌هایی هستند، کتفشان را بالا می‌اندازند، (ثانِيَ عِطْفِه‌) (حج /9)، این کلمه‌ی «ثانِيَ عِطْفِه‌» هست در قرآن. یعنی هر چی‌اش می‌گویی کتفش را بالا می اندازد، نخیر، حل نشد!
قرآن یک آیه دارد، می‌گوید صد تا معجزه هم ببینند، این‌ها قانع نخواهند شد، (وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا) (قمر /2)، هر معجزه‌ای ببینید، اعراض می‌کنند، (وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ) (قمر /2)، می‌گویند: این‌ها سحر و جادو است. حالا حتماً باید یک تحقیق خارجی بشود؟! ما مخالف علم و پیشرفت که نیستیم که، ما می‌خواهیم بگوییم که اگر یک چیزی قدّ عقل ما نرسید، نفی نکنیم، به بوعلی سینا گوش بدهیم، بوعلی سینا می‌گوید: هر چیزی را که نفهمیدی، نگو نیست، بگو من تا الآن نفهمیدم، ممکن است فردا متوجّه بشوم.

7- دستورات دین، طبق عقل یا فوق عقل

ببین ما سه تا دستور داریم، یک دستور داریم ضدّ عقل است.
[پای تخته] انواع دستورها:
1- ضدّ عقل؛
2- طبق عقل؛
3- فوق عقل.
دستور سه رقم بیش‌تر نمی‌تواند باشد. ما ادعّایمان این است که در اسلام دستورِ ضدّ عقل نیست. ضدّ عقل، یعنی وقتی عقل می‌گوید این آب حوض بیمارستان پر از میکروب است، شما حق نداری بخوری، این دستور ضدّ عقل نداریم.
اما لازم نیست همه دستورها طبق عقل ما باشد، ممکن است امروز نفهمم، فردا بفهمم. ما همه چیز را که نمی‌فهمیم. گاهی تو مسائل ساده ما نمی‌دانیم چی هست، براساس نمی‌دانم. یک خانمی بود، خیلی برای من نامه می‌نوشت که: «زیر قبایتان پاره هست!» من هم گوش نمی‌دانم، چون می‌فهمیدم که نمی‌داند که قبای آخوندها این زیرش چاک دارد، یک مثلّثی هست، او نمی‌داند این فرم دوخت قباست، هی فکر می‌کند قبا پاره هست. توی یکی از این نامه‌ها سوزن نخ فرستاده بود، گفت: «بارها گفتم، گوش ندادی، به نظرم سوزن نخ نداری، حالا یک سوزن نخ گذاشته‌ام.» بابا این نمی‌داند که این فرمش است.
قرآن می‌گوید: منتظر قانع شدن مردم نباش، «وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغ‌» (عنکبوت/ 18، نور/ 54، عنکبوت/ 18)، تو وظیفه‌ات این است که حرف را به گوش مردم برسانی، خواستند (مَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ) (کهف /29)، خواست گوش بده، خواست گوش ندهد، خیلی دلواپس قانع شدن همه‌ی افراد نباشید.

«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1058
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست