responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 26

موضوع بحث: احکام، اخلاق، عقايد -20
تاريخ پخش: 25/04/61

بسم الله الرحّمن الرحّيم

«الحمدالله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و علي اهل بيته و لغته الله علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين. »

در اين بحث مي‌خواهيم كمي در مورد ازدواج صحبت كنيم، چون در هر صد مورد نامه‌اي كه براي من به جام جم مي‌آيد، تقريبا 25 تا 30 نامه از اين نامه‌ها، درباره ازدواج است. البته دلم نمي‌خواست من در اين مورد صحبت كنم. چون حق اين است كه كس ديگري در اين مورد صحبت كند. اما به آن مقدار كه معلم قرآن هستم، چند آيه و حديث در اين رابطه مي‌گويم و مقداري بحث مي‌كنم. مسئله ما در مورد ازدواج خواهد بود و مقداري هم مي‌خواهم اصول عقائد بگويم.

1- احكام ازدواج

اگر كسي بخاطر نداشتن همسر به گناه مي‌افتد، اگر كسي بخاطر ازدواج نكردن گناه مي‌كند، واجب است كه ازدواج كند. چون چيزهايي كه مستحب است، ممكن است به دليلي واجب شود. خود ازدواج مستحب است. اما اگر كسي بخاطر اينكه به ازدواج احتياج دارد و ازدواج نكرده به گناه بيفتد، ازدواج بر او واجب مي‌شود. بعد بخاطر انجام اين واجب، گاهي بايد از يكسري آرزوهاي پوشالي كه دلم مثلاً مي‌خواهد خانه خانم كجا باشد، پدر خانم چطور باشد، نمي‌دانم پدر شوهر چگونه باشد، شوهر فلان طور باشد، و امثال اين حرف‌ها را بخاطر انجام دستور خدا صرف نظر كرد. نمي‌شد گفت: من ازدواج نكردم و واجب است ازدواج كنم و بخاطر ترك ازدواج به گناه مي‌افتم، اما فقط دختر فلاني را مي‌خواهم. يا دختر بگويد: دلم مي‌خواهد شوهر من فلاني باشد. . .
اگر بناست فرمان خدا اجرا شود، ديگر بايد اين دلبخواه‌ها را كنار گذاشت. بعضي‌ها مي‌گويند: اگر خدا عادل است، چرا اين غريزه جنسي را در ما قرار داد؟ اين بحث را وارد بحث عدل كنيم. در بحث عدل خدا، مسئله‌اي مطرح است كه چرا خدا اين غريزه شهوت را خدا در انسان قرار داد كه اينقدر انسان بسوزد؟ چون اگر به شهوت برسي، پدر آدم در مي‌آيد و اگر هم نرسي همينطور است. اين غريزه طغيانگر چيست كه خدا در انسان قرار داده است؟ حقيقتش اين است كه خداوند كارهايي را كه صلاح بشود، نشاطي در آنها قرار مي‌دهد. مثلا صلاح است كاري انجام شود، آن وقت خدا اين كار را كه صلاح است انجام شود با يك چيز نشاط آور مخلوط كرده است.
يك مثال مي‌زنم و نمي‌دانم چقدر قابل تطبيق است. (مثل مناقشه نيست) كسي مي‌خواست بام خانه‌اش را كاهگل كند، در كاهگل هر چه بيشتر كاه و گل را بمالند، كاهگل بهتري به دست مي‌آيد، ايشان براي اينكه گل خوب ماليده شود و عمل بيايد، يك قراني سفيدي در اين گلها ريخت، به عمله‌ها گفت پا بماليد و هر كدام آن يك قراني به پايش خورد، از آن خودش خواهد شد. اين عمله‌ها آنجا ريختند و به هواي پيدا كردن آن يك قراني‌ها چنان اين گل را ماليدند و لگد كردند كه مثل حلوا، گل خوب به عمل آمد. اين مثل را داشته باشيد. ما هم گل خوب مي‌خواهيم منتهي به اين خاطر كه اين كارگر گل را خوب بمالد اين را در كنار يك غريزه قرار مي‌دهيم تا اين كار به نحو احسن انجام شود.

2- جذبه‌هاي مادي را نبايد فراموش كرد

ما براي نهضت سوادآموزي هم چنين طرحي داده‌ايم كه ان شاءالله اگر دولت به ما بودجه بدهد، مي‌خواهيم بگوييم مثلا هركس يك نفر را باسواد كرد، هزار تومان به او بدهيم. دختر ديپلمه بيكار است، برود 50 نفر زن بيكار جمع كند و به نهضت سوادآموزي هم اطلاع دهد، اين پنجاه نفر را با سواد كند و پنجاه هزار تومان بگيرد. يا مثلا اگر در ده بود، نفري هزار و دويست تومان به او بدهند. اگر سنش بالاتر بود، كمي بيشتر به او بدهند. براي يك مملكت زشت است بيش از ده تا دوازده ميليون بي سواد داشته باشد. اين ننگ است و اين ننگ بايد برطرف شود. چه خوب است ما اين گل را كه مي‌خواهيم عمل بيايد، كمي پول برايش بريزيم. جوان بيكار است، برود و پنج ماه براي اين چند نفر تدريس كند و شصت هزار تومان بگيرد. مي‌خواهي خانه بسازي؟ برو به چند نفر درس بده و سي هزار تومان بگير و. . .
ما يك چنين طرحي را پيش بيني و ارائه كرده‌ايم تا ببينيم چه مي‌شود. البته نمي‌خواهم كارهاي الهي را با پول مقايسه كنم و اين زشت است، ولي بالاخره جنبه ماديت خودش تشويق دارد. خود خدا كه گفته است: نماز شب بخوان! بعد مي‌گويد: در عوض همين نماز شب با اوج عرفاني كه دارد (فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ) (سجده /17) در بهشت برايت چه چيزهايي مهيا كرده است. (وَ حُورٌ عينٌ كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ) (واقعه /23-22) زنان زيبا كه زماني كه به اين زنان نگاهي مي‌كني، دلت از حال مي‌رود. (وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً) (دهر /19) زيبا رويان دور تو مي‌چرخند (وَ فاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ) (واقعه /21-20) گوشت پرنده و ميوه‌ها هرچه دلت مي‌خواهد، برايت محياست. (و أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى) (محمد /15) نهر‌هايي از عسل بي موم و تصفيه شده جاري است. (وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ) (محمد /15) نهرهايي از شير جاري است. (جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فيها حَريرٌ) (حج /23) در قرآن آيه‌هاي بسياري در اين موارد داريم.
بنابراين جذبه‌هاي مادي يك واقعيتي است كه نبايد از آن غافل شد. منتهي خوش به حال كسي كه بالاتر از ماديات فكر كند. باور كند كه تمام نعمت‌هاي بهشت براي چيز ديگري است. مثل اميرالمومنين يا مثل آن شهيدي كه چندي قبل وصيت نامه‌اش را خواندم كه سر قبرش چاپ كرده بودند. مي‌گفت: خدايا! مرا عاشق خود كن كه بخاطر بهشت عبادت نكنم. چون اگر براي بهشت و نعمت‌هاي بهشت عبادت كنم، بازرگان مي‌شوم، تاجر مي‌شوم و من نمي‌خواهم تاجر شوم و نمي‌خواهم بترسم بلكه مي‌خواهم بخاطر عشق به تو عبادت كنم. (وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ) (توبه /72) قداست مهم است ولي در هر صورت (وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‌) (اعلى /17) با تمام اهميتي كه معنويت دارد، نبايد از نقش ماديات هم غافل شويم.
داشتيم مثال كاهگل را مي‌گفتيم. حالا خدا مي‌خواهد نسل بشر باقي بماند، اگر به هر كس هم بگويند: آقا مي‌خواهيم نسل بشر بماند و تو بايد ازدواج كني و صاحب بچه شوي و اين تحريك و لذت و شهوت را هم نداشته باشد، مي‌گويد: آقا من نمي‌خواهم نسل من بماند. اما بخاطر اينكه اين گل عمل بيايد خدا يك نيرويي در زن و مرد به نام شهوت قرار داده است، كه انسان از درون خودش دنبال اين كار برود. به عشق يك قراني گل هم عمل بيايد. به عشق اينكه به هدفش برسد، نسل او هم باقي بماند. خلاصه نتيجه اين چند دقيقه حرف اينكه خدا مي‌خواهد نسل ما باقي بماند و بخاطر اين امر يك نيرويي در بدن ما قرار داده است كه خودمان به دنبال آن كار برويم و اگر آن غريزه و شهوت نبود، خودمان روي حساب عقل به سراغش نمي‌رفتيم. براي اين هدف خدا هم از لحاظ مادي و هم از نظر معنوي ابزار داده است. اما از نظر مادي، به زن پستان و عاطفه داده است و به مرد قدرت تكفل و علاقه به حفاظت داده است و به بچه قدرت مكيدن داده است. يعني عشق در آوردن نان و تامين زندگي به پدر، عشق تربيت را به مادر و قدرت مكيدن را به بچه داده است. پس معلوم است كه اراده خدا اين است كه اين كار انجام بشود.

3- ازدواج در تمام اديان خوب است

انسان وقتي نمي‌خواهد داماد بشود، مشكلاتي هست. نمي‌دانم آب سرد روي خود بريزد، صبح زود به قبرستان برود و به مرده‌ها نگاه كند، يا مثلاً گوشت نخورد. اينها مثل مار زنده‌اي مي‌ماند كه آدم خاك رويش بريزد. باز از اين طرف نيش مي‌زند. تا مار زنده هست، با خاك ريختن روي او دردي دوا نمي‌شود و لذا خدا به زنا مي‌گويد: (وَ ساءَ سَبيلاً) (اسراء /32) و به لواط مي‌گويد: (وَ تَقْطَعُونَ السَّبيل) (عنكبوت /29) يعني چه؟ يعني راه حق ازدواج است. راه‌هاي ديگر يا راه انحرافي است. «وَ ساءَ سَبيلاً» ياقطع كردن راه است. «وَ تَقْطَعُونَ السَّبيل» راه را نبايد منحرف كرد و نبايد قطع كرد. بايد راه طبيعي را رفت و در تاريخ بشر و بلكه در تاريخ هر موجود نر و ماده‌اي، اين مسئله بطور اتوماتيك و طبيعي بوده است. در همه اديان ازدواج خوب بوده است و در همه اديان زنا حرام بوده است. اصل مساله ازدواج است و قرآن هم مي‌گويد: (وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً) (روم /21) همسر نسبت به همسر سكون دارد. همه آن هم مساله غريزه جنسي نيست. مردي كه به خانه مي‌آيد، وقتي همسر ندارد، مضطرب است. زن كه به خانه مي‌آيد و مي‌بيند شوهرش نيست، مضطرب است. «لِتَسْكُنُوا إِلَيْها» آرامش زن و شوهر به اين است كه به يكديگر تكيه داشته باشند. «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً» پس اصل ازدواج مقدس است و قرآن ازدواج را راه طبيعي قرار داده است. يكي از خوبي‌هاي ازدواج اين است كه انساني كه داماد يا عروس شد، كمي از خودخواهي بيرون مي‌آيد. چون به آدم عزب هر چه مي‌گويي، مي‌گويد: خودم! خودم و لباسم و زلفم و كت و شلوارم و قلم و دفترم. فقط مي‌گويد: من! اما كسي كه داماد شد، مي‌گويد: خودم، زنم، برادر زنم، پدر زنم و مادر زنم، بچه‌ام. يعني كمي از خودم بيرون مي‌آيد. ازدواج به انسان توسعه روحي مي‌دهد.

4- اثر سوء فكر گناه

مي خواهم چند تذكر در اين رابطه بدهم. يكي اينكه بايد مواظب باشيم، فكر گناه هم نكنيم. چون فكر گناه هم مثل دود مي‌ماند. اگر در باز نشود، دود بيرون نمي‌رود و اگر دود بيرون نرود، اطاق را سياه مي‌كند. فكر گناه هم مثل دود مي‌ماند. اميرالمومنين(ع) در روايتي درباره فكر گناه مي‌فرمايد: «من كثر فكره في المعاصي دعته إليها»(غررالحكم، ص‌186) كسي كه زياد فكر گناه كند، بالاخره به گناه جذب مي‌شود. ولذا اگر انسان مسأله‌اي پيش آمد و مثلاً در يك اطاقي است، يا در يك حمامي و يك خانه‌اي است كه مي‌بينيد اگر آنجا تنها باشد، وسوسه مي‌شود، زود بايد از آنجا بيرون برود.
درباره فكر گناه، آيات زيادي داريم. قرآن مي‌فرمايد: (مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذي يُوَسْوِسُ في‌ صُدُورِ النَّاسِ) (ناس /5-4) يعني درسينه مردم وسوسه بوجود مي‌آيد. (إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ) (يوسف /53) خود نفس و روح انسان، انسان را به گناه وادار مي‌كند. بنابراين بايد فكر گناه را از سر بيرون كنيم. يعني اگر برايمان پيش آمد، سعي كنيم اگر نشسته‌ايم، حركت كنيم، جايمان را عوض كنيم، دوستمان را عوض كنيم. ممكن است انسان يك دوست دارد كه بخاطر آن دوست و معاشرت و مباشرت با آن دوست، دائم فكر گناه به ذهنش مي‌آيد اگر فكر گناه به ذهنش مي‌آيد، بايد سعي كند دوستش را عوض كند. اگر اطاق و مسكني به انسان فكر گناه مي‌دهد، بايد اطاق و مسكنش را عوض كند. چون اگر مكاني براي آدم فكر گناه ايجاد كند و انسان خود را از اين انسان و منطقه رها نكند، در فكر گناه مي‌ماند و فكر گناه به قول امير المؤمنين(ع) «دعته إليها» يعني انسان را وادار مي‌كند و مثل دود مي‌ماند. اگر در را باز نكني همه اتاق را سياه مي‌كند.

5- مراقبت از چشم‌ها در نگاه كردن

بعد از فكر گناه مسئله چشم است. يك حديث براي زن‌ها مي‌خوانيم. امام صادق(ع) فرمود: (اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى امْرَأَةٍ ذَاتِ بَعْلٍ مَلَأَتْ عَيْنَهَا مِنْ غَيْرِ زَوْجِهَا) (أعلام ‌الدين، ص‌417) خدا غضب شديد مي‌كند خانمي را كه شوهر دارد، ولي باز مردي را كه مي‌بيند، خيره خيره او را نگاه مي‌كند. زن‌هاي شوهردار حق ندارند چنين به مردان نگاه كنند، البته زن‌هاي بي شوهر هم همينطور هستند. اگر نگاهت به مرد افتاد، چشمت را پايين بينداز. (وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ) (نور /31) (قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ) (نور /30) در سوره نور مي‌فرمايد به مردها هم بگوئيد وقتي نگاهشان به زن‌ها افتاد، چشمشان را پايين بيندازند. نبايد خيره نگاه كرد. البته نگاه جمعي اشكالي ندارد. مثلا گاهي در سخنراني‌ها خود من دعوت مي‌شوم تا براي دختران صحبت كنم. نمي‌توانيم چشمان را ببنديم و نيز نمي‌توانيم به هوا خيره شويم. نگاه جمعي كه آدم چشمش را پيش بكشد، عيبي ندارد. ولي خيره نشود و كسي را زير چشم نگيرد. مثل اينكه آدم از كنار خيابان عبور مي‌كند و يك كاميون هندوانه مي‌بيند. آدم يك كاميون هندوانه مي‌بيند، اما يك هندوانه را زير نظر نمي‌گيرد. مي‌بينيد كه ده هزار هندوانه در آن كاميون هست، اما هيچ كدام را زير نظر نمي‌گيرد. به اين معنا كه وقتي از كنار كاميون هندوانه عبور كرد، نمي‌تواند بگويد كدام هندوانه چه رنگ بود، چشمش چگونه بود، ابرو و قدش چگونه بود. جمع را مي‌بيند ولي چشمش را پيش مي‌كشد.
قال عيسي(ع): «اياكم و النظر فأنها في قلب صاحبه الشهوة و كفي بحال صاحبها فتنه» مواظب چشم هايتان باشيد. گاهي يك چشم يك جرقه مي‌زند و آن جرقه در دل اثر مي‌كند و سر نوشت انسان را عوض مي‌كند.
امام صادق(ع) فرمود: «النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ مَسْمُومٌ وَ كَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِيلَةً»(كافى، ج‌5، ص‌559) نگاهي كه به نامحرم مي‌كني، تيري از تيرهاي ابليس است، گاهي يك نگاهي كه دختر و پسر به هم مي‌كنند، حسرت‌ها و اشك‌ها‌ي طولاني در پي دارد. نمونه‌اش را داريم. «كم من لقمة منعت أكلاتي» گاهي هم يك لقمه باعث مي‌شود انسان لقمه‌هاي زيادي را نخورد.

6- حيا و پوشش زن

حالا مقداري درباره وضع زن‌ها بگويم. در اسلام نگفته‌اند، حجاب حتماً بايد با چادر مشكي باشد، اما بهترين حجاب چادر مشكي است. رنگ‌هاي گوناگون يك نوع جذبه دارد و قرآن درباره راه رفتن زن‌ها وقتي تعريف يك دختر را مي‌كند، مي‌فرمايد: (تَمْشي‌ عَلَى اسْتِحْياءٍ) (قصص /25) يعني دختر شعيب در كوچه به نحوي راه مي‌رفت كه دريايي از حيا و وقار بود. لباس هر چه ساده‌تر و رنگش سيرتر باشد، در اينكه چشم‌ها را جذب نمي‌كند، اثر بيشتري دارد. وقتي قرآن به ما مي‌گويد: اگر چيزي را از زنان پيغمبر خواستيد (فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ) (احزاب /53) بهتر است از پشت چادر باشد. چون گاهي وقت‌ها يك نگاه كه آدم به دست يا دستبند مي‌كند، ممكن است در آن مسئله پيدا شود. هر چه در محيط عفت عمومي بيشتر باشد، هر چه تحريك كمتر باشد، جامعه سالم‌تر است. بايد مسئله ازدواج را آسان بگيرند و جلوي اين مسائل شهوت و تحريكات را بگيرند.
حالا اين چند حديث را گوش دهيد تا برايتان بخوانم. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِهِ وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ فَلْيَتَّقِ اللَّهَ فِي النِّصْفِ الْآخَرِ أَوِ الْبَاقِي»(كافى، ج‌5، ص‌328) هركه ازدواج كند، نصف دينش را حفظ و كسب كرده است. معلوم مي‌شود نيمي از گناهان ما از شهوت است. اگر كسي ازدواج كند، نصف دينش بيمه مي‌شود. بايد مواظب آن نيم ديگرش باشد. در حديث ديگري حضرت محمد مي‌فرمايد: «مَا بُنِيَ بِنَاءٌ فِي الْإِسْلَامِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنَ التَّزْوِيجِ»(من ‌لايحضره ‌الفقيه، ج‌3، ص‌383) ساختمان و و نظامي بهتراز ساختمان و نظام ازدواج نيست «من أحب فطرتي فليستن بسنتي و من سنتي النكاح»(مكارم ‌الأخلاق، ص‌196) پيغمبرتان سفارش كرده است، هر كه مرا دوست دارد، هر كه خط مرا قبول دارد، هر كه مي‌خواهد در خط رسول الله باشد، كسي كه به من و سيره من محبت مي‌ورزد راه من را پيش بگيرد و راه من اين است كه ازدواج كند. «من كان له ما يتزوج به فلم يتزوج فليس منا»(مكارم ‌الأخلاق، ص‌196) پيغمبر فرمود هركه خانه و پول دارد و ازدواج نكند، از ما نيست. بعضي كه ازدواج نمي‌كنند، واقعاً هيچ چيز ندارند. البته آن هم درست نيست. به يك نفر گفتند: چرا زن نمي‌گيري؟ گفت: خودم گدا هستم، دختر گدا هم بگيرم، بعد هم چند بچه و يك خيابان گدا به راه مي‌افتد. اين حرف درست نيست. چون در اين باره روايات زيادي داريم. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «الْتَمِسُوا الرِّزْقَ بِالنِّكَاحِ»(مكارم الأخلاق، ص‌196) هر كه وضع مالي خوبي ندارد، زن بگيرد، چون وقتي ازدواج كند، اوضاع مالي او خوب مي‌شود. «تزوجوا النساء فإنهن يأتين بالمال»(مكارم‌ الأخلاق، ص‌196) زن بگيريد كه زن سرمايه و اوضاع مالي شما را بهتر مي‌كند. شايد چيزي كه در هر كوچه صد تجربه از آن باشد، همين مساله ازدواج است. چون مثلاً بعضي مسائل در تاريخ يك يا دو بار در شهري تجربه شده است. اما تنها مسئله‌اي كه در كوچه‌ها صدها بار تجربه شده است، همين مسئله است. افرادي كه زندگي بسيار ساده‌اي داشتند و زن گرفته‌اند و بچه دار شده‌اند و كم كم زندگي آنها روز به روز بهتر شده است. اين از آن مسائل است كه تجربه در هركوچه و دياري دارد.
افرادي كه وضع مالي خوبي دارند، دلالي كنند و دختران را عروس كنند. چه مانعي دارد انسان سالي 10 دختر را عروس كند يا 10 پسر را داماد كند؟ بهترين شفاعت‌ها و وساطت‌ها همين است. قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع): «أَفْضَلُ الشَّفَاعَاتِ أَنْ تَشْفَعَ بَيْنَ اثْنَيْنِ فِي نِكَاحٍ حَتَّى يَجْمَعَ اللَّهُ بَيْنَهُمَا»(كافى، ج‌5، ص‌331) بهترين شفاعت‌ها و واسطه گري‌ها اين است كه انسان در امر ازدواج ميانجي گري كند. بعضي‌ها مي‌گويند: من پايم را در ميان نمي‌گذارم، براي اينكه اگر خوش بودند براي خودشان هستند ولي اگرمشكلي پيش ‌ايد، به من فحش مي‌دهند. شايد اين حرف درست باشد، ولي در عين حال انسان بايد اقدام كند.

7- برتري عبادات كسي كه ازدواج كرد نسبت به شخص عزب

«الرَّكْعَتَانِ يُصَلِّيهِمَا رَجُلٌ مُتَزَوِّجٌ أَفْضَلُ مِنْ رَجُلٍ أَعْزَبَ يَقُومُ لَيْلَهُ وَ يَصُومُ نَهَارَه»(كافى، ج‌5، ص‌329) اگر كسي كه ازدواج كرده است، دو ركعت نماز بخواند، بهتر از جوان عزبي است كه تمام شب جمعه‌ها و هر شب ماه رمضان تا صبح عبادت مي‌كند و روزها روزه مي‌گيرد. يعني جوان عزبي كه هر شب تا صبح احياء مي‌گيرد و هر روز هم روزه مي‌گيرد، اگر زن بگيرد و هر شب بخوابد و روزه مستحبي هم نگيرد، برايش بهتر است. البته بعضي احياء مي‌گيرند و دعا مي‌كنند كه خدا يك زن خوب نصيبشان كند.
امام صادق(ع) فرمود: «رَكْعَتَانِ يُصَلِّيهِمَا مُتَزَوِّجٌ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ رَكْعَةً يُصَلِّيهِمَا أَعْزَبُ»(من‌ل ايحضره‌ الفقيه، ج‌3، ص‌384) داماد اگر دو ركعت نماز بخواند، ارزش آن از هفتاد ركعت فردي كه مجرد است، بيشتر است. كسي داماد شود، يك ركعت نماز او هفتاد برابر مي‌شود. اسلام چقدر به ازدواج سفارش كرده است! ! ! البته اين ازدواج لوازم دارد. يكي از لوازم آن كساني هستند كه خانه‌هاي زياد دارند. حديث داريم اگر كسي اطاق خالي دارد و يك زن و شوهر اطاق خالي مي‌خواهند و به آنها نمي‌دهد، خدا هم روز قيامت بهشت را به او نمي‌دهد. مي‌گويد: تودر دنيا يك اطاق داشتي، ولي به برادر ديني خود ندادي. . . به خدا قسم اگر كساني كه خانه مي‌سازند، تزئينات خانه را كم كنند، همه بي خانمان‌ها خانه دار مي‌شوند. من مي‌روم روي آجر را سنگ مرمر مي‌كنم و شما بي خانه مي‌شوي. چراغ خواب به فلان قيمت مي‌خرد كه با اين قيمت مي‌شود دو خانه را لوله كشي كرد. پدر بزرگش مرده است، به قم مي‌آيد و مقبره‌اي به قيمت 300 هزار تومان مي‌خرد. خدا ان شاءالله پدر بزرگت را بيامرزد و شعور تو را هم زياد كند. براي پدربزرگت كه مرده است سيصد هزار تومان مي‌دهي، آن وقت اين همه جوان عزب مي‌خواهند داماد بشوند و يك اتاق ندارند؟ شما اين اطاق‌هايي كه خرج استخوان پدرت و چراغ خواب مي‌كني، مي‌تواني در راه بهتري خرج كني. اصلاً انسان بايد لذت ببرد كه امشب كه مي‌خوابم، 16 نفر را صاحب اتاق كرده‌ام. ما يكسري لذت‌ها را نچشيده‌ايم. آن لذاتي كه چشيده‌ايم، امثال اين چيزهاست كه مثلاً كيف مي‌كنيم كه موكت ما قالي شد! ! ! اما يك لذت هم آن است كه آدم قالي خود را بفروشد و موكت بخرد و اضافه آن را براي چهار جوان ديگر موكت بخرد كه امشب كه من روي موكت مي‌خوابم، در عوض به هفده نفر موكت داده‌ام. اين هم لذت دارد. اصلا بوسيدن بچه يتيم لذت دارد.
شما از اين كه تلويزيون را پاك مي‌كني و براق مي‌شود، لذت مي‌بري. بعضي‌ها لذت از برق ساعتشان مي‌برند. بعضي لذت مي‌برند كه دست روي سر بچه يتيم كشيده‌اند. ما از يكسري لذتها عقب مانده‌ايم. همين شهادت لذت دارد. نماز شب لذت دارد. (اذقني حلاوة مناجاتك) بعضي چيزها حلاوت و لذت دارد. . .

8- خوبي ازدواج و بدي طلاق

«تَزَوَّجُوا وَ لَا تُطَلِّقُوا فَإِنَّ الطَّلَاقَ يَهْتَزُّ مِنْهُ الْعَرْشُ»(مكارم‌ الأخلاق، ص‌197) اينقدر كه ازدواج خوب است، برعكس طلاق بد است. امام صادق فرمود: يك مرد كه زنش را طلاق مي‌دهد، عرش خدا به لرزه در مي‌آيد. نمونه ديگر از اينكه عرش خدا به لرزه در مي‌آيد، ستايش ستمگر است. «إِذَا مُدِحَ الْفَاجِرُ اهْتَزَّ الْعَرْشُ وَ غَضِبَ الرَّبُّ»(تحف ‌العقول، ص‌46) وقتي شاه بالاي منبر تجليل مي‌شود، عرش خدا به لرزه در مي‌آيد. يعني طلاق دادن شما مثل آن است كه شما آخوند دربار باشي و بالاي منبر از پهلوي تعريف كني! چون هرچه وزنه طاغوت بالاتر برود، وزنه توحيد پايين مي‌آيد بنابراين «اهْتَزَّ الْعَرْشُ»
ازدواج بسيار خوب است و در بعضي از شهر‌ها بانك و صندوق ازدواج درست شده است. اين پيرمردها و پيرزن‌ها خيلي كارها مي‌توانند بكنند. فلان پيرمرد 60 تا 70 سال سن دارد و با دارايي‌اش مي‌تواند صد نفر را داماد كند و دويست نفر را عروس كند. به جبهه كه براي جنگيدن و خون دادن نرفته است. حاج خانم كه در جبهه نيست كه خون بدهد و بسيار طلا دارد، خانه و ملك دارد و نزديك مردن است، كارهاي بسياري مي‌تواند بكند. افراد زيادي در قيامت حسرت مي‌خورند. يكي از اسم‌هاي قيامت «يوم الحسرة» است. يعني روز قيامت حسرت مي‌خورند. مي‌گويد: (ما أَغْنى‌ عَنِّي مالِيَهْ هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَهْ) (حاقه /29-28) اينهمه پول داشتم و اصلا به دردم نخورد. جوان‌ها خون مي‌دهند و شهيد مي‌شوند. شما پول داري از پولت استفاده كن و افرادي را وادار به ازدواج كن. به خدا اگر پولداران و خانه داران ما آستين بالا بزنند تاسال ديگر نيمي از اين دختر و پسرها‌ي جوان به خانه و زندگي رسيده‌اند. اين طرف قصه را گفتيم. آنطرف را هم بايد گفت كه به بعضي از اين بي انصاف‌ها يك اتاق كه مي‌دهي، تا آخرعمرشان خالي نمي‌كنند. بايد اين درد را هم بگوئيم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 26
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست