مىآورد، تا از قصه مشخص باشد.[1]
بنابراین حمل آیه بر مثل و نه بیان قصه حقیقی
تفسیر بدون شاهد و تأویل بدون دلیل است. [2]
یازدهم) تعبیر به موصول «الذين» و عبارت «فقال لهم الله» و نصب «حذر الموت»
بنا بر مفعول لاجله بواسطه فعل «خرجوا» جملگی
بیانگر دوری این رخداد از نظریه تمثیل است. ضمن آنکه
عبارت «إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ» به وقوع حادثه اشاره دارد.[3] اجمال و حذف جزئیات داستان باعث نمیشود
در وقوع آن حادثه تردید کنیم.
دوازدهم) ضعف روایات باعث میشود در جزئیات قصه سکوت شود، نه اینکه
از ظاهر آیه عدول شده و بر تمثیل حمل شود. معیار در پذیرش
روایات، صحت سند و مضمون آن است، نه مطابقت آن با تورات و انجیل؛ ضمن آنکه
مضمون کلی این قصه در تورات آمده است.[4]
معیار بود و نبود وقایع تاریخی، قرآن است که تنها کتاب
آسمانی مصون از تحریف است .
سیزدهم) باوجود فراوانی ماجراهای پندآموز زندگی
انسان، قرآن نیازی به تمسک به داستانهای تخیلی
ندارد؛ ضمن آنکه امور خیالی تأثیرگذاری
پایداری نیز ندارند.[5]