(86687-
86625) سيد رضى مىگويد: اين سخن از استعارههاى عجيب است گويا مقعد را به مشكى
تشبيه كرده است و چشم را به بند مشك، چون بند باز شود، مشك به حال خود نمىماند و
مشهور آن است كه اين سخن از پيامبر (ص) است، ولى گروهى از امير المؤمنين روايت
كردهاند. مبرّد اين سخن را در كتاب المقتضب در باب: «اللفظ بالحروف» بيان كرده
است، و ما در كتاب خود به نام: «مجازات الآثار النّبويه» در باره اين استعاره
گفتگو كردهايم.
امام (ع)
كلمه وكاء را كه به معنى بند مشك است استعاره براى چشم آورده است به خاطر آن كه
انسان در وقت بيدارى خويشتندارى مىكند كه مبادا بادى و چيزى از او بيرون آيد كما
اين كه بند مشك، آنچه را كه بستهاند نگاه مىدارد، و از اين رو تشبيه نشيمنگاه به
ظرفى همچون مشك است. و دنباله حديث از پيامبر خدا (ص) است: هر گاه چشمها به خواب
روند بند رها شود!
«حاكمى
فرمانرواى مردم شد، پس برپاداشت و پايدارى كرد تا دين همچون شتر در حال آسايش سر
بر زمين نهاد».
[شرح]
(86703-
86691) نقل كردهاند كه مقصود از فرمانروا، عمر بن خطاب است. و اين سخن جزئى از
خطبهاى طولانى است كه امام (ع) در روزگار خلافت خود ايراد كرده است، و از نزديكى
و خصوصيت خود، و محرم اسرار پيامبر (ص) بودن خود ياد كرده و مىگويد: مردم مسلمان
پس از پيامبر (ص) با رأى خود مردى از خودشان را برگزيدند و او در عين حال كه ضعيف
بود ولى با پشتكارى كه داشت زمام امر