كه اندك باشد- نهى
فرموده است و بر اين مطلب وسيله قياس مضمرى واداشته است كه صغراى آن عبارت فانّ
صغيره كبير و قليله كثير، است، يعنى در ارزش گذارى و نسبت به آن كسى كه نياز به آن
كار خير دارد. آن گاه نهى كرده است از اين كه كسى بگويد: كه ديگرى از وى به كار
نيك سزاوارتر است، و اين كنايه از آن است كه شخصى كار را به اين حساب كه ديگرى بر
آن سزاوارتر از اوست ترك گويد.
امّا عبارت
فيكون و اللّه كذلك زيرا اين سخن گويندهاى كه كار نيك را ترك مىكند، باعث مىشود
كه آن شخصى كه اهل خير است آن كار را انجام دهد و كار به او نسبت داده شود.
(85688-
85679) و جمله: انّ للخير و الشّر اهلا ... ترغيب به كار نيك و زنهار از كار بد
است با تذكّر اين كه هر كدام از نيك و بد اهلى دارد كه بدان بسنده مىكنند، البتّه
وقتى كه نااهل آن را ترك كند و اهل خير از او بشنوند كه او نمىخواهد انجام دهد،
آنان كار خير را انجام مىدهند و كار بد را به اهلش وامىگذارند.
«هر كس باطن
خود را اصلاح كند، خداوند ظاهر او را بيارايد، و هر كس براى دينش كار كند، خداوند
دنياى او را كفايت كند، و هر كس ما بين خود و خدا را نيكو گرداند، خداوند بين او و
مردم را نيكو سازد.»
[شرح]
(85720-
85692) آراستن باطن و درون انسان به وسيله اخلاق خوب زمينه است براى آن كه خداوند
گفتار و رفتار ظاهرى او را به لطف خود اصلاح كند، زيرا آراستگى ظاهر به منزله
نتايج آرايش باطن است، و همچنين عمل انسان به خاطر دين و برپا