«مردم در
دنيا به دو گونه عمل مىكنند: يك دسته براى دنيا كار مىكنند، كه آنان را دنيا به
خود مشغول ساخته و از آخرت بازداشته است، مىترسند فرزندانشان دچار تنگدستى شوند،
ولى خود را از تنگدستى در آخرت، ايمن مىدانند. پس عمر خود را در راه تأمين سود
ديگران مىگذرانند. و دسته ديگر در دنيا براى آخرت كار مىكنند، و بدون اين كه
براى دنيا كار كنند آنچه از دنيا روزى آنان است مىرسد، پس هر دو فايده را با هم
جمع كرده و هر دو عالم را صاحب شدهاند، و نزد خدا آبرو دارند، و هر حاجتى از او
بخواهند، روا مىسازد».
[شرح]
(81250-
81193) در اين زندگى دنيايى، انسان ناگزير به انجام كارى است، امّا كار عاقل يا به
سود دنيا و يا غير دنيا يعنى آخرت است، پس در اين صورت مردم دو دستهاند:
به دسته اوّل
در مقام مذمّت با اين جمله اشاره فرموده است: «قد شغلته دنياه ...
غيره» و
معناى اين جمله آن است كه انسان از ترس تنگدستى فرزندانش پس از خود، سرگرم تحصيل
دنيا مىگردد، و عمر خود را در سودى كه با خيالش عايد ديگران مىشود، مىگذراند، و
خود نيز از بزرگترين فقر در آخرت نمىترسد، و خيرات براى خود باقى نمىگذارد، و
اين گمراهى آشكارى است.
و به دسته
دوّم در مقام ستايش با اين عبارت اشاره كرده است: و عامل ...
فجاءه الّذى
له من الدّنيا يعنى: روزى و امثال آن كه در لوح محفوظ براى او مقدّر شده است. امّا
عبارت: «بغير عمل» يعنى: براى دنيا، زيرا عمل به مقدار ضرورت از اعمال دنيا، در
حقيقت عمل براى دنيا نيست، بلكه عمل براى آخرت است، و مقصود بالعرض از دنيا همين
است و بدين وسيله است، هر دو بهره را از دنيا و آخرت به دست آورده است، در دنيا با
قناعتى كه در زندگى دارد، و در آخرت با نتيجه اعمالش، كامياب مىگردد، و آبرومندى
در نزد خدا و بلندى مرتبهاش در مورد آمادگى براى اطاعت خدا باعث پذيرش دعا و اجابت
خواستههاى او مىگردد.