كه انسان گاهى بر
كارى عزم راسخ دارد، و بر اساس تصوّرى كه نسبت به سود و انگيزه عملى دارد، تصميم
قلبى مىگيرد، و پس از اندكى تصميم به هم مىخورد، و به دليل از بين رفتن آن
انگيزه و يا به خاطر مانعى كه پيش مىآيد از عزم خود برمىگردد.
حال با توجّه
به مقدّمه بالا، مىگوييم: اين دگرگونيها و تصوراتى كه در پى هم از خاطر انسان
مىگذرند كه باعث رجحان انجام كار مورد تصميم مىگردند، امورى ممكناند و در دو
جهت بود و نبود، نياز به رجحان دهنده و تأثير گذارندهاى دارد، دليل رجحان اگر از
ناحيه خود بنده باشد، باز خود نياز به مرجّح دارد، كه در اين صورت، باعث دور يا
تسلسل مىگردد، و چون دور و تسلسل باطل است، پس ناگزير بايد مرجّح به خداوندى كه-
او دگرگون كننده دلها و بينشهاست- منتهى گردد، و هدف همين است.
«تلخى دنيا
باعث شيرينى آخرت، و شيرينى دنيا باعث تلخى آخرت است».
[شرح]
(79840-
79832) يعنى اينها لازم و ملزوم يكديگرند. كلمه «حلاوت شيرينى» و «مرارت تلخى» را
استعاره براى لذّت و رنج آورده است، بديهى است كه رنجهاى دنيا پيامد ترك لذّتهاى
دنيا- و به منظور آخرت خواهى و ميل به اجر اخروى است كه خود باعث شيرينى و لذّت
اخروى مىباشد- و استفاده نبردن از لذّتهاى دنياست. و همچنين برخوردارى از لذّتهاى
دنيا باعث غفلت از آخرت و ترك عمل اخروى است، و اين خود باعث عذاب در آخرت مىشود
و شقاوت اخروى را در پى دارد.