پناهگاه باشد، يعنى
اين كه خواستهاى نفسانى، آن كسانى را كه به دنيا پناه ببرند و آن را پيشواى خود
قرار دهند، تباه مىسازد.
وجه تطبيق
اين مثل آن است كه اين دسته از مردم در سود نجستن از عقلها و اعتمادشان به
خواستهاى ناهنجار و سرگرمى آنها به تمايلات دنيوى، در حالى كه پى اخلاق ناپسند و
آلودگيهاى هوى و هوس هستند، پيشوايى ندارند تا آنها را بر اطاعت خدا، در راه هدايت
به مكارم اخلاق رهنمود باشد، آنان مانند چهارپايان رها شدهاى هستند كه فاقد عقلند
و سر به بيابان مىگذارند در حالى كه افسار گسسته و حيران در بيابان وحشتناكى
سرگردانند بدون آن كه شبانى باشد تا از آنها مراقبت كند و آنها را به چراگاه ببرد
و بعضى گفتهاند: سروح آفة، صحيح است، يعنى آفتى را چريده است كه از امكان بهره
بردارى خارج شده است و اين روايت بدرستى و حقيقت نزديكتر است.
(61970-
61926) مقصود از راههاى نابينايى، راههاى نادانى و روشهاى باطل است كه هيچ كس در
آنها راه به جايى نمىبرد، همان طورى كه نابينا راه را نمىيابد. در سخنان امام
سلوك اهل دنيا به دنيا، نسبت داده شده است، از آن جهت كه دنيا باعث فريب و غفلت
آنان از آيندهشان مىگردد.
و همچنين
عبارت چشمهايشان را از ديدن نشانه هدايت پوشانده است، يعنى ديدگان عقلشان را از
جايگاههاى هدايت كه همان نشانههاى خداوند و منزلگاههاى حركت به سوى خداست،
پوشانده است. و سرگردان ماندن آنها در دنيا اشاره است به گمراهى ايشان از راههاى
حقّ. و كلمه غرق شدن را به اعتبار تسلّط نعمتهاى دنيا بر عقول مردم و در اختيار
گرفتن آنان، استعاره آورده است، همان طورى كه آب بر شخص غرق شده تسلّط مىيابد.
همچنين
عبارت: آن را پروردگار خود قرار دادهاند استعاره است به اعتبار خدمت مردم به
دنيا، پس دنيا با آنان بازى مىكند، چون آنان بندگان او هستند، و آنها با