خاطر اطاعت خدا دامن
به كمر زده، و خود را براى خوشنودى خدا آماده كرده است، و به اعمال نيكو- تا وقتى
كه فرصت عمر هست- شتافته و در حالت ترس براى آمرزش از نتايج گناهانش اقدام كرده
است، و در باره بازگشت به سرآغازى كه از آنجا وجودش آغاز گرفته يعنى حضرت ربوبى و
همچنين در پايان مبدأ پيدايشى كه از آنجا صادر گشته و بدانجا بازگشت دارد و
سرانجام در باره عمل خيرى كه بدان دست يابد و يا عمل شرى كه چه كند تا از آن نجات
يابد، انديشيده است.
«بخشندگى
نگهبان آبروهاست. بردبارى دهانبند نادان است. عفو و گذشت زكات پيروزى است. دورى
از دوست بىوفا تلافى است. مشورت با ديگران عين هدايت مىباشد. خودراى در مخاطره
است. شكيبايى باعث رفع رويدادهاى ناگوار است. بىتابى از ياوران روزگار است.
بزرگترين سرمايه، ترك آرزوست. بسا خردى كه گرفتار هوا و فرمانبر اوست. از جمله
عوامل توفيق اندوختن تجربه است.
دوستى،
خويشاوندى سودبخش است. آن كس را كه از تو رنجيده است امين خود قرار مده».
[شرح]
(79058-
79056) 1- بخشش پاسدار آبروهاست. كلمه حارس (پاسدار) استعاره براى بخشش از آن رو
آورده است كه بخشندگى چون پاسدارى، آبروى صاحبش را از