او چيره مىشود امّا
يقين [به مرگ و عذاب اخروى] سبب تسلط او بر نفس خويش نمىگردد، بر ديگران به
گناهى سبكتر از گناه خود بيمناك است، و براى خود بيش از كارى كه كرده است انتظار
پاداش دارد، وقتى كه بىنياز شود، شادمان گشته و به گمراهى افتد، و هنگام تنگدستى
نااميد و سست مىشود، بهنگام عمل كوتاهى مىكند و در وقت درخواست حاجت پافشارى
مىورزد، و اگر در معرض هواى نفس قرار گيرد، معصيت را پيش و توبه را پس مىاندازد،
و اگر غمى به او برسد، از حدود شرايط ديانت بيرون مىرود، در باره پند و عبرت از
ديگران سخن مىگويد امّا خود عبرت نمىگيرد، در پند دادن به ديگران زيادهروى
مىكند ولى خود پندپذير نيست، بنا بر اين او تنها به سخن مىنازد و از جهت عمل
ناچيز است، در باره آنچه فنا مىشود كوشاست امّا در آنچه باقى است، سهل انگار است،
به عقيده او غنيمت، غرامت است و غرامت، غنيمت، از مرگ بيمناك است ولى تا فرصت باقى
است اقدام به كارى نمىكند. معصيت ديگران را بزرگ مىشمارد، امّا بيشتر از آن را
براى خود ناچيز مىداند، اطاعت و بندگى خود را بزرگ مىشمارد، اما عبادت ديگران را
كوچك به حساب مىآورد، پس او نسبت به مردم سختگير اما نسبت به خود سهل انگار است،
هرزگى با توانگران را بر ياد خدا با تنگدستان ترجيح مىدهد، به ضرر ديگران و به
سود قضاوت مىكند، و به ضرر خود و به سود ديگرى حكم نمىكند. به راهنمايى ديگران
مىپردازد ولى خود گمراه است. از او پيروى مىكنند، و او خود معصيت كار است حق خود
را كامل مىگيرد اما خود حق ديگران را نمىپردازد، از مردم مىترسد اما نه به خاطر
خدا، و از خدا در حق مردم نمىترسد».
[شرح]
(78082-
78057) سيد رضى مىگويد: اگر در نهج البلاغه جز اين سخن، گفتار ديگرى نبود، براى
پند مفيد و حكمت بليغ و بينش براى كسى كه بيناست و عبرت براى ناظر انديشمند كافى
بود.
(77844-
77780) خلاصه اين بخش از سخنان امام (ع) بازداشتن طالب پند و موعظه از