چيزى كه براى او از
گوشت و خونش لازمتر بود، عبارت است از سخنانى كه از پيامبر خدا (ص) شنيده و
سينهاش در موارد مختلف از علم بدانها مملو بود، مانند سخنان پيامبر (ص) در غدير
خم و ديگر جاها كه بايد بدانها سر مىنهاد، از گوشت و خونش مهمتر بودند، از آن رو
كه گوشت و خون همواره در تغيير و تبديلند، امّا ضرورت فرمان بردن از پيامبر (ص)
امرى است لازم كه هيچ گونه تغيير و دگرگونى در آن روا نيست، كلمه صدر (سينه) را به
طور مجاز از باب اطلاق نام متعلّق بر متعلّق به در قلب به كار برده است و با اشاره
به آيه مباركه، بر اين مطلب توجه داده است كه آن حقى را كه نسبت به من اطلاع دارى،
براى كسى كه تجاوز به آن حق نمايد، جز گمراهى و هلاكت چيزى نيست، زيرا حقّ مرزى
است كه اگر كسى از آن تجاوز نمايد به يكى از دو سوى افراط يا تفريط مىافتد، و
همچنين پس از آن كه جريان كار من براى تو واضح شد، كار تو چيزى جز مغالطه كارى
نيست. آن گاه معاويه را از اشتباهكارى كه مشتمل بر آميختن حق و باطل است برحذر
داشته و مقصود از اشتباهكارى همان خونخواهى عثمان است، و كلمه: اللبسه (پرده پوشى)
استعاره آورده شده، براى آنچه در داخل آن اشتباهكارى قرار گرفته است از باب شباهت
آن به پيراهن و نظاير آن. و دليل برحذر داشتن وى از اين كار و توقّف و تأمّل در
برابر آن را، چنين بيان كرده است. فانّ الفتنة ... ظلمتها، و اين عبارت، خود صغراى
قياس مضمرى است.
كلمه جلابيب
(روپوشها) را براى كارهاى شبهه ناكى استعاره آورده است كه چشمان اشتباهكاران را بر
حقّ، نابينا مىسازد، همان طورى كه زن به هنگام آويختن چادر بر روى صورتش، چيزى را
نمىبيند. و هم چنين لفظ: الظّلمة (تاريكى) را از نظر مشتبه شدن كارها در جايى كه
حق و باطل به هم آميخته مىشود، و راهى به سمت حق برده نمىشود، استعاره آورده
است، هم چون تاريكى كه كسى در آن راه به جايى نمىبرد. كلمات اغداف و اعشاء را از
باب