از پذيرش و درك حق به
دور است، گويى كه در غلاف و پوششى از موانع قرار گرفته است. و صفت ناتمام و ناقص
در مورد عقل معاويه، از آن جهت است كه او باطل را برگزيده است.
آن گاه امام
(ع) چيزى را از باب سرزنش و ملامت به معاويه اعلام فرموده كه سزاوار است تا در
باره او بگويند، كلمه السّلم را استعاره براى حالتى آورده است كه معاويه مرتكب
شده، و جايگاهى كه وى در صدد رسيدن بدان جاست، و با ذكر عبارت ارتقاء و بالا رفتن،
صنعت ترشيح به كار برده است. كلمه مطلع مصدر ميمى و احتمالا اسم مكان باشد.
امام (ع)
براى اثبات درستى سخن خود، با اين عبارت: لانك ... معدنه، استدلال كرده و كلمات
الضّالة- السّايمة، را براى موضعى كه وى شايسته جستن و ايستادن در آن جاست استعاره
آورده، و جز اين يعنى امر خلافت را او شايستگى ندارد.
(71435-
71375)
عبارت:
النشيد و الراعى
(جوينده و
چراننده) را از باب صنعت ترشيح به كار برده است. سرانجام پس از بيان گفتار و رفتار
وى، از اين تعجب كرده كه محور سخن وى در ظاهر خونخواهى عثمان، و به طورى كه ادعا كرده،
ردّ خلاف شرع است، در صورتى كه محور رفتار و حركاتش، دست يافتن به حكومت و شورش در
برابر امام عادل است، و چه قدر فاصله است بين اين دو محور.
آن گاه به
شباهت نزديك او با عموها و دائيهايش نظر داده است. ما در ما اشبهت مصدريه است، و
مصدر مبتدا و قريب خبر آن است. از جمله شقاوتمندان از ميان عموهاى معاويه، حمالة
الحطب، و از دائيهايش وليد بن عتبه است، اعمام و اخوال را از آن رو نكرده آورده كه
معاويه عمو و دائى زيادى نداشته، يكى و دو تا را نيز براى مبالغه، به طور مجاز، در
مورد ناسزاگويى، مىتوان به صورت جمع نكرده آورد، در صورتى كه جمع معرفه چنين
نيست. و