2- علاقه و
دلبستگىاش به ديدار پروردگار و انتظار و اميدوارىاش به اجر و ثواب او.
و اين دو
مطلب به منزله دو قياس مضمرى هستند كه كبراى مقدر آنها چنين است: و هر كس كه چنان
باشد، نبايد از آنها بترسد و بيمناك باشد.
(70972-
70925)
عبارت: و
لكنّنى آسى ...
به منزله
پاسخ به پرسش مقدّرى است كه گويا كسى پرسيده است: تو اگر مىدانى كه حالات ياد شده
را تو و آنها داريد، پس چه غم از كار آنها؟ گويا آن بزرگوار در جواب فرموده است:
من از روبرو شدن با آنها و پيكار با آنان غمى ندارم، بلكه از آن مىترسم كه زمام
امور امّت محمّد را نادانان و بدكاران ايشان به دست گيرند. تا كلمه: حربا، و مقصود
امام (ع) از نادانان، بنى اميه و پيروانشان مىباشد. و بعد هشدار داده است كه اگر
آنان عهدهدار امر حكومت گردند از ايشان برمىآيد كه چنان كارى را بكنند، با اين
گفتار: فانّ منهم ... الرّضائخ.
و مقصود امام
(ع) از كسى از بنى اميّه كه در بين مسلمين باده گسارى كرد اشاره به مغيرة بن شعبه
است كه در زمان عمر، وقتى كه از طرف او والى كوفه بود، شرب خمر كرد و در حال مستى
با مردم نماز گزارد و بر عدد ركعات نماز افزود، و در حال نماز قى كرد، مردم بعدا
گواهى دادند و حدّ مىگسارى اجرا شد، و هم چنين، عنبسة [عتبة] بن ابى سفيان كه
خالد بن عبيد اللّه او را در طايف حدّ شرب خمر زد و كسى كه اسلام نياورد تا به او
بخششهاى اندكى رسيد، گفتهاند:
منظور ابو
سفيان و پسرش معاويه است، توضيح آن كه آنان از جمله مؤلّفة قلوبهم بودند كه به
وسيله بخشش، به دين اسلام گرايش يافته و به پيكار با دشمنان اسلام پرداختند، و
بعضى گفتهاند: مقصود عمرو بن عاص است، البتّه در باره او چنين چيزى شهرت ندارد،
جز همان داستان كه امام (ع) از او نقل كرده است كه با معاويه شرط كرد تا در برابر
واگذاردن حكومت مصر، او را در جنگ صفّين، يارى