(70924-
70750) امام (ع) نامه را با شرح حال پيامبر (ص) آغاز كرده است كه او بيم دهنده همه
مردم جهان به مجازات سخت الهى، و گواه بر پيامبران بود كه اينان از طرف خدا
فرستاده شدهاند و در اين جهت آنها را تصديق و تاييد مىكرد. و بعد از آن به شرح
حال مسلمانان كه در امر خلافت به كشمكش و نزاع با يكديگر پرداختند، و كم كم به شرح
حال خود با مردم پرداخته، به عنوان گله و شكايت از منحرف ساختن امر خلافت از وى با
اين كه او بدان سزاوارتر بود، و هجوم بر بيعت با فلان- فلان كنايه از ابو بكر است-
و خوددارى از اقدام براى به دست آوردن حكومت تا زمان ابى بكر كه به ارتداد مردم از
اسلام و طمع بستن بنى اميّه به نابودى دين انجاميد. آن گاه به شرح حال خود از
بيمناك بودنش بر اسلام و مسلمين پرداخته كه مبادا رخنه در اسلام بيفتد و يا بناى
اسلام ويران گردد، در نتيجه غم و مصيبت او در باره ويرانى اساس ديانت بيشتر از دست
نيافتن به حكومت كوتاه مدتى باشد كه نتيجهاش اصلاح فروع و جزئيات دين است، و
نابودى حكومت را به نابودى سراب و از هم پاشيدن ابرها تشبيه كرده است. وجه شبه،
سرعت زوال، و بىثباتى آن است چنان كه حقيقت سراب، وجود ابر، بىثبات و ناپايدار
است. و ارتداد بعضى از مردم را جلوتر ذكر كرده است به منظور اين كه برترى خود در
اسلام را بيان كند، از اين رو به دنبال آن داستان قيام خود را در ميان آن حوادثى
نقل كرده است كه جنگهايى تا سرحدّ نابود شدن باطل و برقرارى و گسترش دين، اتّفاق
افتاد. سپس سوگند ياد كرده است كه اگر او تنهايى با سپاه معاويه در حالى كه آنان
تمام زمين را پر كرده باشند، روبرو شود، از آنها باكى نداشته و نمىترسد، و اين
نترسيدنش به خاطر دو چيز است:
1- آگاهى و
يقين بر اين كه آنان در گمراهىاند و او بر هدايت.