خسّت و تنگنظرى هستى
كه در اين صورت ديرى نخواهد پاييد كه مردم از بذل و بخشش تو نااميد شوند و چيزى از
تو نخواهند خواست، در صورتى كه بيشترين درخواستهاى مردم، چيزهاى بىمايه- از قبيل
شكايت از ستم و يا دادخواهى در باره برخوردى- و بىزحمت است.
و آنگهى چون
حكمران نزديكان و نديمانى دارد كه خودسر و دراز دست و در رفتارشان با مردم
كمانصافند، تو كارى بكن كه با از ميان برداشتن انگيزههاى آن صفات ريشه آنها را
از بيخ و بن بركنى، و به هيچ كدام از اطرافيان و خويشاوندانت، قطعه زمينى واگذار
مكن، و مبادا كسى به اين طمع بيفتد كه در آبادانى زمين و باغ خود به مردم همسايه
زيان رساند و در آب دادن مزرعه و يا در كارى كه با مردم بايد همكارى كند، هزينه آن
را بر ديگران تحميل كند، در نتيجه گوارايى آن كار براى ايشان خواهد بود نه براى
تو، ولى ننگ آن در دنيا و آخرت براى تو خواهد ماند. حق را نسبت به هر كه شايستگى
دارد- چه نزديك و چه دور- اجرا كن، و در اين راه استوار باش و پاداشت را از خدا
بخواه، هر چند كه از اجراى حق، به خويشان و نزديكانت برسد آنچه بايد برسد. و نتيجه
اجراى حق را با همه سنگينىاش براى خود، در نظر بگير، كه پىآمدى خوش و پسنديده
دارد. آنجا كه مردم تو را ستمگر پندارند، اگر بهانهاى دارى، آشكارا بگو، و با
بيان روشن و آشكار عذر و بهانه خود، پندار آنها را زايل گردان، زيرا با اين عمل هم
خويشتن را تربيت و هم با مردم به مدارا رفتار كردهاى، و اين اظهار عذر و بهانه
باعث رسيدن تو به خواستهاى كه همان حقجويى مردم است خواهد شد.
مبادا صلح و
سازشى را كه رضاى خدا در آن است- اگر دشمن تو را دعوت كرد- از دست بدهى، زيرا كه
صلح و سازش باعث آسايش سپاهيان و برطرف شدن غمها و امنيّت كشور است. ولى پس از صلح
با دشمن، سخت بر حذر باش، زيرا چه بسا كه دشمن هدفش از سازش و نزديكى غافلگير
ساختن بوده باشد. بنا بر اين جانب احتياط را بگير، و خوشگمان مباش! و اگر بين خود
و دشمن پيمانى بستى و لباس پيمان امنيّت را از جانب خود بر او پوشاندى به پيمان