است: و هر چه كه از
اين قبيل باشد انجام آن روا نيست.
(66570-
66524) هفتم: امام (ع) او را به داورى درد خودخواهى و خود پسندى كه ممكن است در
طول حكومت و فرمانروايىاش دامن او را بگيرد، راهنمايى فرموده است، به اين ترتيب
كه به عظمت خدا كه ما فوق او و ما فوق قدرت او است و نسبت به آنچه كه خود او در
مورد خود، توانايى آن را نداشته، نه توان جلب منفعتى و نه دفع زيانى از خود دارد،
بينديشد، كه همين داروى آرامبخش خودخواهيى است كه به سراغ او آمده است، و آن را
فرو مىنشاند و شدّت خشم او را درهم مىشكند، و آن مقدار از عقل و انديشه او را كه
تحت تأثير قوه خشم وى قرار گرفته و با يورش قوه غضب از دست رفته بود، به او باز
مىگرداند. و اين قسمت از سخنان امام (ع) نيز سه مقدمه صغرا براى سه قياس مضمرى
هستند كه در آنها بر ضرورت انجام كارى كه به منزله داروى شفابخش است، راهنمايى
فرموده است. و مقدّمات كبراى قياسات نيز چنين است: و هر چه كه آن چنان باشد، انجام
دادنش بر تو لازم است.
(66590-
66571) هشتم: او را از خود بزرگ بينى و اظهار جبروت بر كنار داشته و بدان جهت كه
اينها نوعى همسان بينى و خود را نظير خدا شمردن است، برحذر فرموده است، چه آن كه
تكبّر باعث اين مىشود تا خداوند متكبّر را ذليل و خوار گرداند. و حقيقت استدلال
چنين است: براستى تو اى مالك اگر تكبّر و خود بزرگ بينى داشته باشى، خداوند خوار و
ذليلت خواهد ساخت، و همين به منزله مقدمه صغراى قياس مضمرى است كه كبراى آن چنين
است: و هر كس چنان باشد، بايد با ترك خود بزرگ بينى از خدا بترسد، [نتيجه اين
مىشود: پس تو اى مالك، از خدا بترس و تكبر نورز!].
(66636-
66591) نهم: امام (ع) او را به انصاف با خدا و مردم، نسبت به خود و رعايايى كه
طرفدار اوست امر كرده است. امّا انصاف با خدا عمل به اوامر و خوددارى از