على (ع) و امّ ايمن
آمدند و شهادت دادند كه پيامبر (ص) فدك را به حضرت زهرا (ع) بخشيد، از طرفى عمر بن
خطاب و عبد الرّحمن بن عوف شهادت دادند كه رسول خدا (ص)، فدك را ميان مسلمانان
تقسيم مىكرد.
ابو بكر گفت:
دختر پيامبر خدا (ص) تو، على و ام ايمن راست گفتيد، و عمر، و عبد الرّحمن هم راست
گفتند مطلب از اين قرار است كه آنچه متعلّق به پدرت بوده است حق تو است، پيامبر
خدا (ص) از فدك به مقدار خوراك شما برداشت مىكرد و باقى مانده را ميان مسلمانان
تقسيم مىكرد و در راه خدا مىداد، و اين مقدار حق الهى تو است، من هم با فدك همان
كارى را مىكنم كه پيامبر (ص) مىكرد. اين بود كه حضرت زهرا (ع) بدان راضى شد و
عهد و پيمانى بر آن اساس گرفت، و ابو بكر محصول فدك را كه جمع مىكرد و به مقدار
كفايت به ايشان مىداد. بعدها، خلفاى پس از ابو بكر، چنان رفتار مىكردند، تا اين
كه معاويه سر كار آمد، مروان پس از امام حسن (ع) يك سوم آن را بريد. و بعد آن را
در زمان خلافت خود خالصه قرار داد و متعلّق به خود دانست و ميان فرزندان او دست به
دست مىشد تا اين كه نوبت خلافت به عمر بن عبد العزيز رسيد، او در زمان خلافت خود،
فدك را به فرزندان فاطمه برگرداند. شيعه معتقد است كه آن نخستين مالى بود كه به
ستم گرفته شده بود و به صاحبش بازگردانده شد. اهل سنّت مىگويند: نه، بلكه عمر بن
عبد العزيز اوّل آن را ملك خالص خود گرداند، آن گاه بديشان بخشيد. بعد از عمر بن
عبد العزيز فدك را از دست اهل بيت گرفتند و زمانى كه حكومت بنى اميّه منقرض گرديد،
ابو العباس سفّاح فدك را بازگرداند، سپس منصور گرفت و پسرش مهدى برگرداند، و بعد
از آن، موسى و هارون پسران مهدى عباسى آن را گرفتند، همين طور در دست بنى عباس بود
تا زمان مأمون كه او به اهل بيت پيامبر (ص) باز پس داد و تا زمان متوكّل در دست
آنها ماند تا اين كه عبد اللّه بن عمر بازيار آن را قسمت به قسمت كرد.