(63752-
63746) مىگويم (ابن ميثم): بنا به روايتى، اين نامه بيش از اين آمده است، و آغاز
آن چنين است: «از بنده خدا على، امير مؤمنان، به ناخلف فرزند ناخلف، عمرو بن عاص،
دشنامگوى حضرت محمّد و خاندان او، هم در زمان جاهليّت و هم در اسلام، درود بر
پيروان هدايت، امّا بعد، تو مردانگى خود را به خاطر مردى تبهكار پرده دريده از دست
دادى، مردى كه در محفلش به شخص بزرگوار توهين مىكند و در اثر معاشرتش، شخص بردبار
را به نادانى مىكشد، پس قلب تو پيرو قلب او گشته است چنان كه باطن و سرشت تو هم
سرشت اوست. در نتيجه ديندارى، امانتدارى، دنيا و آخرتت را به باد داد و خداوند از
باطن تو آگاه است.
پس تو هم چون
گرگى كه به دنبال شير حركت مىكند، به هنگام تاريكى شب از او مىخواهد پايمالش
نكند. تو چگونه از دست مقدّرات خلاص مىشوى، در صورتى كه اگر در پى حق بودى، به
آنچه آرزو داشتى مىرسيدى، و حقّ خود، راهنماى كسى است كه به آن پايبند باشد. و
اگر خداوند مرا بر تو و پسر [هند] جگر خوار پيروز گرداند، شما را به كسانى ملحق
سازم كه خداوند آنها را در حال جهل و گمراهى قريش در زمان پيامبر خدا (ص) هلاك
كرد، و اگر شما مرا مغلوب ساختيد و يا پس از من مانديد، خداوند شما را كفايت كند،
و انتقام و كيفر خاصّ او شما را بس است.».
نامه بر محور
سرزنش عمرو، به سبب پيروى او از معاويّه در راه باطل و متنفّر ساختن او از آن
حالتى كه دارد و مورد تهديد قرار دادن آنان به خاطر اين كار است. معناى قرار دادن
عمرو، دين خود را تابع دنياى معاويّه آن است كه وى دين خود را در راه رضاى معاويّه
هر طور كه او در راه رسيدن به دنيايش بخواهد، صرف مىكند، چنان كه قبلا، به فروختن
او دين خود را به طمع رياست مصر، در مصاف با على (ع) اشاره كرديم. (63754- 63753)
آن گاه امام (ع)، معاويّه را به داشتن چهار صفت و با اظهار نهايت بيزارى از او،
نكوهش كرده است: يكى آن كه: گمراهى آشكار