كه اگر يك طرف آن را
درست كنى، طرف ديگر خراب مىشود.» پس از اين مقدمه دنباله نامه مىآيد: و قد ارديت
... تا آخر در اين نامه چند هدف مورد نظر است:
اوّل: نصيحت
و حالت دنيا را به او خاطرنشان كردن است و اين كه دنيا جاى تجارت است و نتيجه آن
يا سود آخرت است اگر سرمايه خوب باشد كه همان اعمال شايسته است و يا از دست دادن
آخرت است، اگر سرمايه اعمال نادرست باشد.
دوم: هشدار
به او كه دنيا را چنان كه هست بنگرد، يعنى حقيقت دنيا را بشناسد، يا به دنيا با
چشم معرفت يعنى ديده بصيرت نگاه كند، و از دگرگونيها و ناپايدارى آن آگاه شود، و بداند
كه دنيا براى مقصدى ديگر آفريده شده است تا مقدار و ارزش واقعى آن را بشناسد و آن
را در نظر خود مقدمه براى آخرت جلوه دهد.
سوّم: يادآور
شده است كه خداوند متعال داراى علمى است كه به طور حتم در باره او تحقق مىيابد
زيرا اگر علم خدا بر انجام كارى تعلّق بگيرد، ناگزير از انجام است، البتّه او را
از باب اطاعت امر خدا و وفاى به عهدى كه خداوند از عالمان گرفته است تا اداى امانت
كنند و احكام الهى را به مردم برسانند و گمراهان و هدايت يافتگان را نصيحت كنند،
موعظه و نصيحت مىكند.
چهارم: او را
به ترس از خدا امر مىكند و از اين كه از جمله كسانى باشد كه براى خدا عظمتى قائل
نيستند تا او را بندگى و اطاعت كنند، نهى مىكند.
كلمه وقار
اسم مصدر توقير به معنى تعظيم و بزرگداشت است. بعضى گفتهاند: كلمه رجاء در اينجا
به معنى ترس و بيم است، بنا بر اين از باب مجاز، استعمال شيئى به نام ضدّ شده است.
و همچنين مبادا از كسانى باشد كه عذاب خدا براى او حتمى و قطعى شده است.