متعال اصل و مبدأ هستى بندگان و تمام
موجودات در حال و آينده است، همچنين او مقصد نهايى و پايانى آنهاست، و بازگشت همگى
زندگان و مردگان به سوى اوست، و هستى آنها در حالت زندگى و مرگ به دست قدرت اوست.
آنچه پس از اين مىآيد امورى است كه امام (ع) از خداوند نفى فرموده
است:
(21439- 21429)
11- لم ترك العيون فتخبر عنك:
در اين عبارت از غيبت به خطاب توجّه شده مانند قول خداوند متعال در «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» كه خطاب پس از غيبت
است، و اين التفات و عكس آن كه انتقال از خطاب به غيبت مىباشد نشانه شدّت عنايت
سخنگو به مطلب مورد توجّه است و اين شيوه سخنگويى از محاسن علم بيان است.
بايد دانست كه در اين گفتار يا مجاز به كار رفته و يا محذوفى در
تقدير است، زيرا اگر بر حسب آنچه الفاظ دلالت و واقعا صدق دارد بيننده همان چشمها
باشد لازم مىآيد كه نسبت خبر دادن چشمها از او بر سبيل مجاز باشد، زيرا چشم
نمىتواند از چيزى خبر دهد، و اگر بخواهيم از مجاز اجتناب كنيم لازم است محذوفى را
در تقدير بدانيم و عبارت چنين باشد: لم ترك العيون فتخبر عنك اربابها يا لم ترك
أرباب العيون فتخبر عنك (صاحبان چشمها تو را نديدهاند تا از تو خبر دهند) كه در
اين صورت چنان كه گفته شد اضمار يا تقدير لازم مىآيد، و ميان مجاز و اضمار تعارض
واقع مىشود، و چون طبق آنچه در مقدّمات اصول فقه ثابت است، مجاز و اضمار در يك
مرتبه قرار دارند، لذا عبارت را مىتوان به هر يك از دو صورت مذكور حمل كرد، زيرا
مراد و مفاد سخن تنزيه و مبرّا كردن حقّ تعالى است از آنچه گروه مشبّهه و امثال آن
در باره خداوند مىگويند، و براى خداوند صفاتى بر مىشمارند كه لازمهاش اين است
كه بينندگان با ديده سر او را ببينند و از او خبر دهند، با اين كه اين گمراهان خود
اذعان دارند كه خدا را نديدهاند و او را ناديده توصيف مىكنند و چون خبر از
محسوسات و هر چه از اين گونه است زمانى صدق دارد كه مستند به حسّ باشد، لذا اين كه
خداوند را به چشم سر نمىتوان ديد